خدای من خدایست
که اگر سرش فریاد کشیدم
به جای اینکه با مشت به دهانم بزند
با انگشتان مهربانش نوازشم می کند و میگوید:
میدانم جز من کسی را نداری
نمایش نسخه قابل چاپ
خدای من خدایست
که اگر سرش فریاد کشیدم
به جای اینکه با مشت به دهانم بزند
با انگشتان مهربانش نوازشم می کند و میگوید:
میدانم جز من کسی را نداری
خدایا...
گـشتم بـر در و دیوار حریمت
جایی ننوشتند گنهکار نیاید ...
خدایا!دلتنگ شده ام به اندازه ی آسمانت!
دیروز آرزو داشتم می توانستم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد،
اما امروز فهمیدم اتفاق هم که بیفتد،باز من زندگی خواهم کرد چون تو می خواهی!
خدایا ...
در آواي سنگين سکوت امشب ،
در دست افشاني رويا در ظرافت يک متن ،
در راز ناشناختهي زيستن ؛
تو را عاشقانه ميخواهم ...
در پوچي يک توهم در اوج وصال ،
در سوداي محکومانهي عشقي ،
در روياي مشکوکانهي وصلي ؛
تو را مجنونوار ميکاوم ....
در پژواک انديشههايم ،
در سايهي آرزوهايم ،
و در اوج فاصلهاي ميان کام و دل ؛
تو را ميخواهم ...
در سادگي يک غزل ،
در شور يک عشق ،
در وجد عارفانهي يک نيايش ،
در تبلور يک رويا ؛
تو را ميخواهم ...
مرا در بيکسي امشب ،
در غربت لحظه لحظه ی تنهاييم ،
درياب ...
مرا در درياي بيکران زندگي ،
و در ويرانههاي وجودي خسته ،
درياب ...
در بيصدا گريستنهايم ،
در عجزم از اين غربت ،
مرا درک کن ...
خدايا !
با وجود مهربان و گرمت ،
تار و پود فرسودهي وجودم را از بين ببر ؛
با وجود نوراني خويش ،
پرده پردهي تاريکيام را نابود کن ؛
از تو ميخواهم برفراز درياي وجودت ،
افکار شناور مرا به اهتزاز درآوري ؛
از تو ميخواهم در حجم تاريکي و هجوم غربت امشب ،
در سردي وجودم ،
مرا حامي باشي ...
خدایا خدای مهربونم میدونم راه سختی برای رسیدن به هدف هام درپیش دارم
خدایا میدونم بی کمک تو به هیچ چیز نمیرسم
خدایا همه چیزو سپردم به خودت و تلاش میکن
خدایا لطفا تا آخر کنارم باش و آرومم کن
خدایا الان یه حس عجیبی دارم ولی آرومم خدایا با همه ناراحتی هایی که داشتم و دارم و با همه سختی هام خدا جونم دوست دارم
چون منو بخشیدی
چون کنارمی و آرامش بهم میدی
چون یه چیزی بهم دادی که واقعا دوسش دارم و امیدوارم ازم نگیریش