شمارتو عوض کردی چرا? گاهی تماس بگیر، بدجوری دلتنگتم
نمایش نسخه قابل چاپ
شمارتو عوض کردی چرا? گاهی تماس بگیر، بدجوری دلتنگتم
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی...
وقتی فکر میکنی توی7اسمون حتی یه ستاره هم نداری یکی یه جای دنیا هست که برای دیدنت لحظه شماری میکنه
چقدر دلم برای اغوشت تنگ شده!
میان این همه هیاهوی زندگی، وقت زیادی برای هم نداریم...
مگر نه این بود که زندگیمان با عشق معنا پیدا میکرد؟
پس چرا زندگی میکنیم؟
.
.
.
خودم جواب خودم را می دهم، اری ، یادم هست :
گفتم: نمی خواهم
گفتی: فکر کردی کجا زندگی میکنی؟
گفتم:وسط جهنم
گفتی: افرین. تو که میدانی چرا...
.
.
.
ولی باورم شده :
دل این چیزها را نمی فهمد!
یکی عاشق شده ، دلش شکسته
یکی دردی داره ، درمون ندارهیکی دلش می سوزه از جدایییکی راهی نداره ، جز صبورییکی اشکاش میاد به روی گونهیکی شونه نداره واسه تکیهیکی تنها نشسته زیر بارونداره می خونه از روزای با اونیکی هرجا می ره ، می بینه اون رویکی خوابش شده دنیای با اونیکی غریب شده میون این شهرتا صبح میخونه از نگاه دلبریکی حیرون شده به رسم شب گردجز این ستاره ها نداره هم دردیکی غزل میگه برای عشقشفقط اسم اونه مونده به یادشیکی داره براش دعا می خونهواسه سلامتیش دخیل می بندهیکی تنها شده داره میمیرهداره اسم اونو به لب میارهیکی نفس نداره واسه موندنیکی خسته ، اسیر ، بی کس و دورهیکی ذکرش شده خدا خدایا
همونجا که اونه ، باشه بهشتت
" هست " را اگر قدر ندانی می شود " بود "
و چه تلخ است
" هست " ی که " بود " شود و " دارم " ی که " داشتم "
شكستنی
دفـــع بلاستامــــــــــــاباور نمی كند . . . دلـــم
قورت می دهم ،همه دلتنگيهايم را و تلخ نوشته هايم را
سر می كشم ،انكار نمی كنم ،لج كرده ام كه برايت بنويسمگريه كنم ،عاشقت بمانملج كرده امدوستت داشته باشم
دلم می خواهد باور كنی ،دوستت دارمهمين
چقدر دلم هوایت را می کند حالا که دیگر هوایم را نداری...
نمی دانستم؛عاشق شدن هم
لیاقت میخواهد!