-
پاسخ : صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات52 تا64 از سوره ی اسرا
(آيه 57)
اين آيه در حقيقت دليلى است براى آنچه در آيه قبل گفته شد، مىگويد: مىدانيد چرا آنها قادر نيستند مشكلى را از دوش شما، بدون اذن پروردگار بردارند براى اين كه خودشان براى حل مشكلات به در خانه خدا مىروند، خودشان سعى دارند به ذات پاك او تقرب جويند و هرچه مىخواهند از او بخواهند: «كسانى را كه آنان مىخوانند، خودشان وسيلهاى (براى تقرّب) به پروردگارشان مىجويند» (أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ).
«وسيلهاى هر چه نزديكتر» (أَيُّهُمْ أَقْرَبُ).
«و به رحمت او اميدوارند» (وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ).
«و از عذاب او مىترسند» (وَ يَخافُونَ عَذابَهُ).
«چرا كه عذاب پروردگارت (چنان شديد مىباشد كه) همواره درخور پرهيز و وحشت است» (إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً).
(آيه 58)
تسليم بهانه جويان نشو! به دنبال بحثهايى كه با مشركان در زمينه توحيد و معاد در آيات گذشته خوانديم اين آيه آنها را با گفتار بيدار كنندهاى اندرز مىدهد و پايان و فناء اين دنيا را در مقابل ديدگان عقلشان مجسّم مىسازد تا بدانند اين سرا، سراى فانى است، و سراى بقا جاى ديگر است، و خود را براى مقابله با نتائج اعمالشان آماده سازند مىگويد: «و هيچ آبادى در روى زمين نيست مگر اين كه ما آن را قبل از روز قيامت هلاك مىكنيم، يا به عذاب شديدى گرفتارش مىسازيم» (وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً).
بدكاران ستمگر و طاغيان گردنكش را به وسيله عذاب نابود مىكنيم و ديگران را با مرگ طبيعى و يا حوادثى معمولى.
بالاخره اين جهان پايان مىگيرد و همه راه فنا را مىپيمايند «و اين (يك اصل مسلّم و قطعى است كه) در كتاب الهى [لوح محفوظ] ثبت است» (كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات52 تا64 از سوره ی اسرا
(آيه 59)
در اينجا اين ايراد براى مشركان باقى مىماند كه خوب ما بحثى نداريم ايمان بياوريم، اما به اين شرط كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله هر معجزهاى را كه ما پيشنهاد مىكنيم انجام دهد، و در واقع به بهانه جوييهاى ما تن در دهد.
قرآن در پاسخ آنها مىگويد: «هيچ چيز مانع ما نبود كه اين گونه معجزات را بفرستيم جز اين كه پيشينيان آن را تكذيب كردند» (وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ).
اشاره به اين كه: معجزاتى كه دليل صدق پيامبر است به قدر كافى فرستاده شده و اما معجزات اقتراحى و پيشنهادى شما، چيزى نيست كه با آن موافقت شود، چرا كه پس از مشاهده باز ايمان نخواهيد آورد، اگر بپرسند به چه دليل؟
در پاسخ گفته مىشود به دليل اين كه امتهاى گذشته كه آنها هم شرائطى كاملا مشابه شما داشتند نيز چنين پيشنهادهاى بهانه جويانهاى را كردند، بعدا هم ايمان نياوردند.
سپس قرآن روى يك نمونه روشن از اين مسأله انگشت گذارده، مىگويد:
«و ما به قوم ثمود ناقه داديم كه روشنگر بود» (وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً).
همان شترى كه به فرمان خدا از كوه سر برآورد، چرا كه تقاضاى چنين معجزهاى را كرده بودند، معجزهاى روشن و روشنگر! ولى با اين حال آنها ايمان نياوردند «پس به آن ناقه ستم كردند» و او را به قتل رساندند (فَظَلَمُوا بِها).
اصولا برنامه ما اين نيست كه هر كسى معجزهاى پيشنهاد كند پيامبر تسليم او گردد «و ما آيات و معجزات را جز براى تخويف مردم و اتمام حجت نمىفرستيم» (وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات52 تا64 از سوره ی اسرا
(آيه 60)
سپس پيامبرش را در برابر سرسختى و لجاجت دشمنان دلدارى داده، مىگويد: اگر آنها در مقابل سخنانت اين چنين لجاجت به خرج مىدهند و ايمان نمىآورند مطلب تازهاى نيست، «به خاطر بياور هنگامى را كه به تو گفتيم پروردگارت احاطه كامل بر مردم دارد» و از وضعشان كاملا آگاه است (وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ).
هميشه در برابر دعوت پيامبران، گروهى پاكدل ايمان آوردهاند و گروهى متعصب و لجوج به بهانهجويى و كارشكنى و دشمنى برخاستهاند، در گذشته چنين بوده، امروز نيز چنين است.
سپس اضافه مىكند: «و ما آن رؤيايى را كه به تو نشان داديم فقط براى آزمايش مردم بود» (وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ).
«همچنين شجره معلونه [درخت نفرين شده] را كه در قرآن ذكر كردهايم» آن نيز آزمايشى براى مردم است (وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ).
در پايان اضافه مىكند: «ما آنها را بيم داده (و انذار) مىكنيم اما جز طغيان عظيم، چيزى بر آنها نمىافزايد» (وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْياناً كَبِيراً).
چرا كه اگر دل و جان آدمى آماده پذيرش حق نباشد، نه تنها سخن حق در آن اثر نمىگذارد، بلكه غالبا نتيجه معكوس مىدهد و به خاطر سرسختى و مقاومت منفى بر گمراهى و لجاجتشان مىافزايد- دقت كنيد.
رؤياى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و شجره ملعونه:
جمعى از مفسران شيعه و اهل سنت نقل كردهاند كه: اين خواب اشاره به جريان معروفى است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در خواب ديد ميمونهايى از منبر او بالا مىروند و پايين مىآيند، بسيار از اين مسأله غمگين شد، آن چنان كه بعد از آن كمتر مىخنديد- اين ميمونها را به بنى اميه تفسير كردهاند كه يكى بعد از ديگرى بر جاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نشستند در حالى كه از يكديگر تقليد مىكردند و افرادى فاقد شخصيت بودند و حكومت اسلامى و خلافت رسول اللّه را به فساد كشيدند.
اما شجره معلونه- در قرآن ممكن است اشاره به هر گروه منافق و خبيث و مطرود درگاه خدا، مخصوصا گروههايى همانند بنى اميه و يهوديان سنگدل و لجوج و همه كسانى كه در خط آنها گام برمىدارند، باشد، و شجره زقوم در قيامت تجسّمى از وجود اين شجرات خبيثه در جهان ديگر است، و همه اين شجرات خبيثه مايه آزمايش و امتحان مؤمنان راستين در اين جهان هستند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات52 تا64 از سوره ی اسرا
(آيه 61)
در اينجا قرآن به مسأله سرپيچى ابليس از فرمان خدا مبنى بر سجده براى آدم و سرنوشت شوم او به دنبال اين ماجرا اشاره مىكند.
مطرح كردن اين ماجرا به دنبال بحثهاى گذشته پيرامون مشركان لجوج، در واقع اشاره به اين است كه نمونه كامل استكبار و كفر و عصيان، شيطان بود، ببينيد سرنوشتش به كجا رسيد، شما پيروان او نيز همان سرنوشت را خواهيد داشت.
نخست مىگويد: «و يادآور هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد و همگى جز ابليس سجده كردند» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ).
اين سجده يك نوع خضوع و تواضع به خاطر عظمت خلقت آدم و امتياز او بر ساير موجودات و يا سجدهاى بوده است به عنوان پرستش در برابر خداوند به خاطر آفرينش چنين مخلوق شگرفى.
ابليس كه باد كبر و غرور در سر داشت و خودخواهى و خودبينى بر عقل و هوشش پرده افكنده بود، به گمان اين كه خاك و گل، كه منبع همه بركات و سر چشمه حيات است كم اهميتتر از آتش است به عنوان اعتراض به پيشگاه خدا چنين «گفت: آيا من براى موجودى سجده كنم كه او را از گل آفريدهاى» (قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً).
(آيه 62)
ولى هنگامى كه ديد بر اثر اين استكبار و سركشى در برابر فرمان خدا از درگاه مقدسش براى هميشه طرد شد: «گفت: به من بگو، اين كسى را كه بر من برترى دادهاى (به چه دليل بوده است؟) اگر مرا تا روز قيامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عدّه كمى، گمراه و ريشه كن خواهم ساخت» (قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 165 از قرآن کریم شامل آیات52 تا64 از سوره ی اسرا
(آيه 63)
در اين هنگام براى اين كه ميدان آزمايشى براى همگان تحقق يابد، و وسيلهاى براى پرورش مؤمنان راستين فراهم شود- كه انسان همواره در كوره حوادث پخته مىشود، و در برابر دشمن نيرومند، قوى و قهرمان مىگردد- به شيطان امكان بقاء و فعاليت داده شده: «فرمود: برو، هر كس از آنها از تو تبعيت كند پس جهنم كيفر شماست، كيفرى است فراوان»! (قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً).
به اين وسيله اعلام آزمايش كرده و سر انجام پيروزى و شكست در اين آزمايش بزرگ الهى را بيان فرموده.
(آيه 64)
دامهاى ابليس! در اين آيه طرق نفوذ شيطان و اسباب و وسائلى را كه در وسوسههاى خود به آن متوسل مىشود به شكل جالب و گويايى چنين شرح مىدهد: «و هر كدام از آنها را مىتوانى با صدايت تحريك كن» (وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ).
«و لشكر سواره و پيادهات را بر آنها گسيل دار»! (وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ).
شيطان دستياران فراوانى از جنس خود و از جنس آدميان دارد كه براى اغواى مردم به او كمك مىدهند، بعضى سريعتر و نيرومندتر همچون لشكر سوارهاند، و بعضى آرامتر و ضعيفتر همچون لشكر پياده! «و در ثروت و فرزندانشان شركت جوى»! (وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ).
«و آنها را با وعدهها سرگرم كن»! (وَ عِدْهُمْ).
سپس هشدار مىدهد كه: «ولى شيطان جز فريب و دروغ وعدهاى به آنها نمىدهد» (وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَٰنٌ وَكَفَيٰ بِرَبِّكَ وَكِيلًا(65)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطي نيست و حمايتگري [چون] پروردگارت بس است(65)
رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا۟ مِن فَضْلِهِۦٓ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا(66)
پروردگار شما كسي است كه كشتي را در دريا براي شما به حركت در مي آورد تا از فضل او براي خود بجوييد چرا كه او همواره به شما مهربان است(66)
وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّآ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّيٰكُمْ إِلَي الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنسَٰنُ كَفُورًا(67)
و چون در دريا به شما صدمه اي برسد هر كه را جز او مي خوانيد ناپديد [و فراموش] مي گردد و چون [خدا] شما را به سوي خشكي رهانيد رويگردان مي شويد و انسان همواره ناسپاس است(67)
أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا۟ لَكُمْ وَكِيلًا(68)
مگر ايمن شديد از اينكه شما را در كنار خشكي در زمين فرو برد يا بر شما طوفاني از سنگريزه ها بفرستد سپس براي خود نگاهباني نيابيد(68)
أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَيٰ فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفًا مِّنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا۟ لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا(69)
يا [مگر] ايمن شديد از اينكه بار ديگر شما را در آن [دريا] باز گرداند و تندبادي شكننده بر شما بفرستد و به سزاي آنكه كفر ورزيديد غرقتان كند آنگاه براي خود در برابر ما كسي را نيابيد كه آن را دنبال كند(69)
۞ وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلْنَٰهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَٰهُم مِّنَ الطَّيِّبَٰتِ وَفَضَّلْنَٰهُمْ عَلَيٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا(70)
و به راستي ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم و آنان را در خشكي و دريا [بر مركبها] برنشانديم و از چيزهاي پاكيزه به ايشان روزي داديم و آنها را بر بسياري از آفريده هاي خود برتري آشكار داديم(70)
يَوْمَ نَدْعُوا۟ كُلَّ أُنَاسٍۭ بِإِمَٰمِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَٰبَهُ بِيَمِينِهِ فَأُو۟لَٰٓئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَٰبَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا(71)
[ياد كن] روزي را كه هر گروهي را با پيشوايشان فرا مي خوانيم پس هر كس كارنامه اش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را مي خوانند و به قدر نخك هسته خرمايي به آنها ستم نمي شود(71)
وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِۦٓ أَعْمَيٰ فَهُوَ فِي الْءَاخِرَةِ أَعْمَيٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا(72)
و هر كه در اين [دنيا] كور[دل] باشد در آخرت [هم] كور[دل] و گمراهتر خواهد بود(72)
وَإِن كَادُوا۟ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِيٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا(73)
و چيزي نمانده بود كه تو را از آنچه به سوي تو وحي كرده ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندي و در آن صورت تو را به دوستي خود بگيرند(73)
وَلَوْلَآ أَن ثَبَّتْنَٰكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَئًْا قَلِيلًا(74)
و اگر تو را استوار نمي داشتيم قطعا نزديك بود كمي به سوي آنان متمايل شوي(74)
إِذًا لَّأَذَقْنَٰكَ ضِعْفَ الْحَيَوٰةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا(75)
در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگي و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] مي چشانيديم آنگاه در برابر ما براي خود ياوري نمي يافتي(75)
وَإِن كَادُوا۟ لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَّا يَلْبَثُونَ خِلَٰفَكَ إِلَّا قَلِيلًا(76)
و چيزي نمانده بود كه تو را از اين سرزمين ب رك ن ند تا تو را از آنجا بيرون سازند و در آن صورت آنان [هم] پس از تو جز [زمان] اندكي نمي ماندند(76)
سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا(77)
سنتي كه همواره در ميان [امتهاي] فرستادگاني كه پيش از تو گسيل داشته ايم [جاري] بوده است و براي سنت [و قانون] ما تغييري نخواهي يافت(77)
أَقِمِ الصَّلَوٰةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَيٰ غَسَقِ الَّيْلِ وَقُرْءَانَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا(78)
نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكي شب برپادار و [نيز] نماز صبح را زيرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است(78)
وَمِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَيٰٓ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا(79)
و پاسي از شب را زنده بدار تا براي تو [به منزله] نافله اي باشد اميد كه پروردگارت تو را به مقامي ستوده برساند(79)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 65)
اما بدان «تو هرگز سلطهاى بر بندگان من نخواهى يافت» (إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ).
«و همين قدر كافى است كه پروردگارت (ولىّ و) حافظ آنها باشد» (وَ كَفى بِرَبِّكَ وَكِيلًا).
(آيه 66)
با اين همه نعمت اين همه كفران چرا؟! بحثهايى را كه در زمينه توحيد و مبارزه با شرك در گذشته داشتيم در اينجا نيز آن را تعقيب مىكند، و از دو راه مختلف (راه استدلال و برهان- و راه وجدان و درون) در اين موضوع وارد بحث مىشود.
نخست به توحيد استدلالى اشاره كرده، مىگويد: «پروردگار شما كسى است كه كشتى را در دريا به حركت در مىآورد، حركتى مداوم و مستمر»! (رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ).
بديهى است براى حركت كشتيها در دريا، نظاماتى دست به دست هم داده تا اين امر فراهم گردد.
البته مىدانيد كشتيها هميشه بزرگترين وسيله نقليه انسانها بوده و هستند، هم اكنون كشتيهاى غول پيكرى داريم كه به اندازه يك شهر كوچك وسعت و سرنشين دارند.
سپس اضافه مىكند: هدف از اين برنامه آن است «تا از نعمت او بهرهمند شويد» (لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ). براى مسافرتهاى خودتان، براى نقل و انتقال مال التجارهها، و براى آنچه به دين و دنياى شما كمك مىكند.
چرا كه: «خدا نسبت به شما مهربان است» (إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 67)
از اين توحيد استدلالى- كه گوشه كوچكى از نظام آفرينش را كه حاكى از مبدأ علم و قدرت و حكمت آفريدگار است نشان مىدهد- به استدلال فطرى منتقل مىشود و مىگويد: فراموش نكنيد: «هنگامى كه ناراحتيها در دريا به شما برسد (و گرفتار طوفان و امواج كوبنده و وحشتناك شويد) تمام معبودهايى را كه مىخوانيد جز خدا از نظر شما گم مىشود» (وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ).
و بايد گم شود چرا كه طوفان حوادث پردههاى تقليد و تعصب را كه بر فطرت آدمى افتاده كنار مىزند، و نور فطرت كه نور توحيد و خداپرستى و يگانه پرستى است جلوهگر مىشود.
اين يك قانون عمومى است كه تقريبا هر كس آن را تجربه كرده است كه در گرفتاريها هنگامى كه كارد به استخوان مىرسد، موقعى كه اسباب ظاهرى از كار مىافتند، و كمكهاى مادى ناتوان مىگردند، انسان به ياد مبدأ بزرگى از علم و قدرت مىافتد كه او قادر بر حلّ سختترين مشكلات است. اما ايمان و توجه به خدا در صورتى ارزش دارد كه دائمى و پايدار باشد.
سپس اضافه مىكند: اما شما فراموشكاران «هنگامى كه دست قدرت الهى شما را به سوى خشكى نجات داد رو مىگردانيد و اصولا انسان كفران كننده است» (فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً).
بار ديگر پردههاى غرور و غفلت، تقليد و تعصب، اين نور الهى را مىپوشاند و گرد و غبار عصيان و گناه و سرگرميهاى زندگى مادى، چهره تابناك آن را پنهان مىسازد.
(آيه 68)
ولى آيا فكر مىكنيد خداوند در خشكى و قلب صحرا نمىتواند شما را به مجازاتهاى شديد مبتلا سازد؟: «پس آيا شما از اين ايمنيد كه به فرمان او زمين بشكافد و شما را در كام خود فرو ببرد»؟ (أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَرِّ).
و «آيا از اين ايمنيد كه طوفانى از سنگ بر شما ببارد (و شما را در زير سنگها مدفون سازد عذابى كه به مراتب از غرق در درياها سختتر است) سپس حافظ و نگهبانى براى خود پيدا نكنيد»؟! (أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا).
(آيه 69)
سپس اضافه مىكند: اى فراموشكاران آيا گمان كرديد اين آخرين بار بود كه شما نياز به سفر دريا پيدا كرديد؟ «يا اين كه ايمن هستيد كه بار ديگر شما را به دريا بازگرداند، و تندباد كوبندهاى بر شما بفرستد، و شما را بخاطر كفرتان غرق كند، سپس دادخواه و خونخواهى در برابر ما پيدا نكنيد» (أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تارَةً أُخْرى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِما كَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنا بِهِ تَبِيعاً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 70)
انسان گل سر سبد موجوادت! از آنجا كه يكى از طرق تربيت و هدايت، همان دادن شخصيت به افراد است، قرآن مجيد به دنبال بحثهايى كه در باره مشركان و منحرفان در آيات گذشته داشت، در اينجا به بيان شخصيت والاى نوع بشر و مواهب الهى نسبت به او مىپردازد، تا با توجه به اين ارزش فوق العاده به آسانى گوهر خود را نيالايد و خويش را به بهاى ناچيزى نفروشد، مىفرمايد: «و ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم» (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ).
سپس به سه قسمت از مواهب الهى، نسبت به انسانها اشاره كرده، مىگويد:
«و ما آنها را (با مركبهاى مختلفى كه در اختيارشان قرار دادهايم) در خشكى و دريا حمل كرديم» (وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ).
ديگر اين كه: «آنها را از طيبات روزى داديم» (وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ).
سوم اين كه: «ما آنها را بر بسيارى از مخلوقات خود فضيلت و برترى داديم» (وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا).
چرا انسان برترين مخلوق خداست؟ پاسخ اين سؤال چندان پيچيده نيست، زيرا مىدانيم تنها موجودى كه از نيروهاى مختلف، مادى و معنوى، جسمانى و روحانى تشكيل شده، و در لابلاى تضادها مىتواند پرورش پيدا كند، و استعداد تكامل و پيشروى نامحدود دارد، انسان است.
حديث معروفى كه از امير مؤمنان على عليه السّلام نقل شده نيز شاهد روشنى بر اين مدعاست، آنجا كه مىفرمايد: «خداوند خلق عالم را بر سه گونه آفريد: فرشتگان و حيوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حيوانات مجموعهاى از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعهاى است از هر دو تا كدامين غالب آيد، اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چيره گردد، از حيوانات پستتر».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 71)
اين آيه به يكى ديگر از مواهب الهى نسبت به انسان، و سپس مسؤوليتهاى سنگينى را كه به موازات اين مواهب متوجه او مىشود اشاره مىكند:
در آغاز به «مسأله رهبرى» و نقش آن در سرنوشت انسانها پرداخته، مىگويد: «روز قيامت هر گروهى را با امام و رهبرشان مىخوانيم» (يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ).
يعنى آنها كه رهبرى پيامبران و جانشينان آنان را در هر عصر و زمان پذيرفتند، همراه پيشوايانشان خواهند بود، و آنها كه رهبرى شيطان و ائمه ضلال و پيشوايان جبّار و ستمگر را انتخاب كردند همراه آنها خواهند بود.
اين تعبير در عين اين كه يكى از اسباب تكامل انسان را بيان مىكند، هشدارى است به همه افراد بشر كه در انتخاب رهبر فوق العاده دقيق و سختگير باشند، و زمام فكر و برنامه خود را به دست هر كس نسپرند.
لذا در دنباله آيه مىگويد: آنجا مردم دو گروه مىشوند «پس كسانى كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده مىشود آنها (با سرفرازى و افتخار و خوشحالى و سرور) نامه اعمالشان را مىخوانند و كوچكترين ظلم و ستمى به آنها نمىشود» (فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 72)
«اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است» (وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلًا).
نه در اين دنيا راه هدايت را پيدا مىكنند و نه در آخرت راه بهشت و سعادت را، چرا كه چشم خود را به روى همه واقعيات بستند و از ديدن چهره حق و آيات خداوند و آنچه مايه هدايت و عبرت است و آن همه مواهبى كه خداوند به آنها بخشيده بود، خود را محروم ساختند، و از آنجا كه سراى آخرت بازتاب و انعكاس عظيمى است از اين جهان، چه جاى تعجب كه اين كوردلان به صورت نابينا وارد عرصه محشر شوند؟! نقش رهبرى در اسلام- در حديث معروفى كه از امام باقر عليه السّلام نقل شده هنگامى كه سخن از اركان اصلى اسلام به ميان مىآورد «ولايت» (رهبرى) را پنجمين و مهمترين ركن معرفى مىنمود در حالى كه نماز كه معرف پيوند خلق با خالق است و روزه كه رمز مبارزه با شهوات است و زكات كه پيوند خلق با خلق است و حج كه جنبههاى اجتماعى اسلام را بيان مىكند چهار ركن اصلى ديگر.
سپس امام عليه السّلام اضافه مىكند: «هيچ چيز به اندازه ولايت و رهبرى اهميت ندارد».- چرا كه اجراى اصول ديگر در سايه آن خواهد بود.
و نيز به همين دليل در حديث معروفى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نقل شده: «كسى كه بدون امام و رهبر از دنيا برود مرگ او مرگ جاهليت است».
تاريخ نيز بسيار به خاطر دارد كه گاهى يك ملت در پرتو رهبرى يك رهبر بزرگ و شايسته در صف اول در جهان قرار گرفته، و گاه همان ملت با همان نيروهاى انسانى و منابع ديگر به خاطر رهبرى ضعيف و نالايق آن چنان سقوط كرده كه شايد كسى باور نكند اين همان ملت پيشرو است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 73)
با توجه به بحثى كه در آيات گذشته پيرامون شرك و مشركان بود در اينجا به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله هشدار مىدهد كه از وسوسههاى اين گروه برحذر باشد، مبادا كمترين ضعفى در مبارزه با شرك و بت پرستى به خود راه بدهد، كه بايد با قاطعيت هر چه تمامتر دنبال گردد.
نخست مىگويد: «نزديك بود آنها تو را (با وسوسههاى خود) از آنچه بر تو وحى كرديم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برمىگزينند» (وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا).
(آيه 74)
«و اگر ما تو را ثابت قدم نمىساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى) نزديك بود به آنان تمايل كنى» (وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا). اما اين تثبيت الهى مانع از آن تمايل شد.
(آيه 75)
«اگر چنين مىكردى ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ به تو مىچشانديم، سپس در برابر ما ياورى براى خود نمىيافتى»! (إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً).
چرا كه هر قدر مقام انسان از نظر علم، معرفت و ايمان بالاتر رود، اعمال نيك او به همان نسبت عمق و ارزش بيشتر، و طبعا ثواب فزونترى خواهد داشت. كيفرها و مجازاتها نيز به همين نسبت بالا خواهد رفت.
خدايا! مرا به خود وامگذار
- در منابع اسلامى مىخوانيم هنگامى كه سه آيه فوق نازل شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرض كرد: اللّهمّ لا تكلنى الى نفسى طرفة عين ابدا «خدايا! مرا حتى به اندازه يك چشم بر هم زدن به خويشتن وامگذار».
اين دعاى پر معنى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يك درس مهم را به همه ما مىدهد كه در هر حال بايد به خدا پناه برد و به لطف او متكى بود كه پيامبران معصوم نيز بدون يارى او در لغزشگاهها مصون نخواهند بود، تا چه رسد به ما در برابر اين همه وسوسههاى شيطانى.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 76)
شأن نزول:
مشهور اين است كه اين آيه و آيه بعد در مورد اهل مكه نازل شده است كه نشستند و تصميم گرفتند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از مكه بيرون كنند و بعدا اين تصميم، فسخ و مبدل به تصميم بر اعدام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مكه گرديد و به دنبال آن خانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از هر سو محاصره شد، و همانگونه كه مىدانيم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از اين حلقه محاصره، به طرز اعجازآميزى، بيرون آمد و به سوى مدينه حركت كرد و سر آغاز هجرت گرديد.
تفسير:
توطئه شوم ديگر؟ در آيات گذشته ديديم كه مشركان مىخواستند از طريق وسوسههاى گوناگون در پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نفوذ كنند و او را از جاده مستقيم خويش منحرف سازند كه لطف الهى به يارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و نقشههاشان نقش بر آب شد.
به دنبال آن ماجرا طرح ديگرى براى خنثى كردن دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ريختند، و آن اين كه او را از زادگاهش به نقطهاى كه احتمالا نقطه خاموش و دور افتادهاى بود تبعيد كنند كه آن هم به لطف پروردگار خنثى شد.
آيه مىگويد: «و نزديك بود آنها تو را از اين سرزمين با نقشه و تحريك ماهرانه و حساب شدهاى خارج سازند» (وَ إِنْ كادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْها).
سپس قرآن به آنها هشدار مىدهد كه: «و هرگاه چنين مىكردند (گرفتار مجازات سخت الهى شده و) پس از تو، جز مدت كمى باقى نمىماندند» (وَ إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلافَكَ إِلَّا قَلِيلًا). و به زودى نابود مىشدند زيرا اين گناه بسيار عظيمى است كه مردم، رهبر دلسوز و نجات بخششان را، از شهر خود بيرون كنند، و به اين ترتيب بزرگترين نعمت الهى را كفران نمايند، چنين جمعيتى ديگر حق حيات نخواهند داشت و مجازات نابود كننده الهى به سراغشان خواهد آمد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 77)
اين تنها مربوط به مشركان عرب نيست: «اين سنّت (ما در مورد) پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم و هرگز براى سنّت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت» (سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلًا).
اين سنت از يك منطق روشن سر چشمه مىگيرد و آن اين كه چنين قوم ناسپاسى كه چراغ هدايت خود را مىشكنند سنگر نجات خويش را ويران مىكنند.
آرى! چنين قومى ديگر لايق رحمت الهى نيستند، و مجازات آنها را فرا خواهد گرفت، و مىدانيم خداوند تبعيضى در ميان بندگانش قائل نيست، يعنى در مقابل اعمال يكسان با شرائط يكسان مجازات يكسان قائل مىشود.
و اين است معنى عدم تخلف سنّتهاى پروردگار.
(آيه 78)
در تعقيب آيات گذشته كه از توحيد و شرك، و سپس وسوسهها و توطئههاى مشركان بحث مىكرد، در اينجا به مسأله نماز و توجه به خدا و نيايش مىپردازد، كه عامل مؤثرى براى مبارزه با شرك است، و وسيلهاى براى طرد هرگونه وسوسه شيطانى از دل و جان آدمى.
نخست مىگويد: «نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريكى شب [نيمه شب] برپادار و همچنين قرآن فجر [نماز صبح] را، چرا كه قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است! (أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً).
از اين تعبير به خوبى روشن مىشود كه بهترين موقع براى اداى نماز صبح همان لحظات آغاز طلوع فجر است.
آيه فوق از آياتى است كه اشاره اجمالى به وقت نمازهاى پنجگانه مىكند، و با انضمام به ساير آيات قرآن در زمينه وقت نماز و روايات فراوانى كه در اين رابطه وارد شده، وقت نمازهاى پنجگانه دقيقا مشخص مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 166 از قرآن کریم شامل آیات 65 تا 79 از سوره ی اسرا
(آيه 79)
بعد از ذكر نمازهاى فريضه پنجگانه اضافه مىكند: «و پاسى از شب را (از خواب برخيز و) قرآن (و نماز) بخوان» (وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ).
مفسران معروف اسلامى اين تعبير را اشاره به نافله شب كه در فضيلت آن روايات بىشمارى وارد شده است دانستهاند.
سپس مىگويد: «اين يك وظيفه اضافى (علاوه بر نمازهاى فريضه) براى توست» (نافِلَةً لَكَ).
بسيارى اين جمله را دليل بر آن دانستهاند كه نماز شب بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله واجب بوده است.
به هر حال در پايان آيه نتيجه اين برنامه الهى روحانى و صفابخش را چنين بيان مىكند: «اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد»! (عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً).
بدون شك «مقام محمود» مقام بسيار برجستهاى است كه ستايش برانگيز است. و از آنجا كه اين كلمه به طور مطلق آمده، شايد اشاره به اين باشد كه ستايش همگان را از اولين و آخرين متوجه تو مىكند.
روايات اسلامى، «مقام محمود» را به عنوان مقام «شفاعت كبرى» تفسير كرده است، چرا كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بزرگترين شفيعان در عالم ديگر است و آنها كه شايسته شفاعت باشند، مشمول اين شفاعت بزرگ خواهند شد.
نماز شب يك عبادت بزرگ روحانى-
غوغاى زندگى روزانه از جهات مختلف، توجه انسان را به خود جلب مىكند، و فكر آدمى را به واديهاى گوناگون مىكشاند بطورى كه جمعيت خاطر و حضور قلب كامل، در آن بسيار مشكل است اما در دل شب و به هنگام سحر و فرونشستن غوغاى زندگى مادى، و آرامش روح و جسم انسان در پرتو مقدارى خواب، حالت توجه و نشاط خاصى به انسان دست مىدهد كه بىنظير است.
به همين دليل دوستان خدا هميشه از عبادتهاى آخر شب، براى تصفيه روح و حيات قلب و تقويت اراده و تكميل اخلاص، نيرو مىگرفتهاند.
امير مؤمنان على عليه السّلام مىفرمايد: «قيام شب موجب صحت جسم و خشنودى پروردگار و در معرض رحمت او قرار گرفتن و تمسك به اخلاق پيامبران است».
حتى در بعضى از روايات مىخوانيم كه اين عبادت به قدرى اهميت دارد كه جز پاكان و نيكان موفق به آن نمىشوند.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «انسان گاهى دروغ مىگويد و سبب محروميتش از نماز شب مىشود، هنگامى كه از نماز شب محروم شد از روزى (و مواهب مادى و معنوى) نيز محروم مىشود».
نماز شب به سه بخش تقسيم مىشود:
الف) چهار نماز دو ركعتى كه مجموعا هشت ركعت مىشود و نامش نافله شب است.
ب) يك نماز دو ركعتى كه نامش نافله «شفع» است.
ج) نماز يك ركعتى كه نامش نافله «وتر» است، و طرز انجام اين نمازها درست همانند نماز صبح است ولى اذان و اقامه ندارد، و قنوت وتر را هر چه طولانىتر كنند بهتر است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَٰنًا نَّصِيرًا(80)
و بگو پروردگارا مرا [در هر كاري] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود براي من تسلطي ياري بخش قرار ده(80)
وَقُلْ جَآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَٰطِلُ إِنَّ الْبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقًا(81)
و بگو حق آمد و باطل نابود شد آري باطل همواره نابودشدني است(81)
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارًا(82)
و ما آنچه را براي مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مي كنيم و[لي] ستمگران را جز زيان نمي افزايد(82)
وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَي الْإِنسَٰنِ أَعْرَضَ وَنََٔا بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ ئَُوسًا(83)
و چون به انسان نعمت ارزاني داريم روي مي گرداند و پهلو تهي مي كند و چون آسيبي به وي رسد نوميد مي گردد(83)
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَيٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَيٰ سَبِيلًا(84)
بگو هر كس بر حسب ساختار [رواني و بدني] خود عمل مي كند و پروردگار شما به هر كه راه يافته تر باشد داناتر است(84)
وَيَسَْٔلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا(85)
و در باره روح از تو مي پرسند بگو روح از [سنخ] فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكي داده نشده است(85)
وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِيٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا(86)
و اگر بخواهيم قطعا آنچه را به تو وحي كرده ايم مي ب ريم آنگاه براي [حفظ] آن در برابر ما براي خود مدافعي نمي يابي(86)
إِلَّا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا(87)
مگر رحمتي از جانب پروردگارت [به تو برسد] زيرا فضل او بر تو همواره بسيار است(87)
قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَيٰٓ أَن يَأْتُوا۟ بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْءَانِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا(88)
بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخي از آنها پشتيبان برخي [ديگر] باشند(88)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْءَانِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَيٰٓ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا(89)
و به راستي در اين قرآن از هر گونه مثلي گوناگون آورديم ولي بيشتر مردم جز سر انكار ندارند(89)
وَقَالُوا۟ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّيٰ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنۢبُوعًا(90)
و گفتند تا از زمين چشمه اي براي ما نجوشاني هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد(90)
أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفْجِيرًا(91)
يا [بايد] براي تو باغي از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازي(91)
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَآءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَٰٓئِكَةِ قَبِيلًا(92)
يا چنانكه ادعا مي كني آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازي يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آوري(92)
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَيٰ فِي السَّمَآءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّيٰ تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَٰبًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولًا(93)
يا براي تو خانه اي از طلا[كاري] باشد يا به آسمان بالا روي و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابي نازل كني كه آن را بخوانيم بگو پاك است پروردگار من آيا [من] جز بشري فرستاده هستم(93)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوٓا۟ إِذْ جَآءَهُمُ الْهُدَيٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓا۟ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولًا(94)
و [چيزي] مردم را از ايمان آوردن باز نداشت آنگاه كه هدايت برايشان آمد جز اينكه گفتند آيا خدا بشري را به سم ت رسول مبعوث كرده است(94)
قُل لَّوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَٰٓئِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَآءِ مَلَكًا رَّسُولًا(95)
بگو اگر در روي زمين فرشتگاني بودند كه با اطمينان راه مي رفتند البته بر آنان [نيز] فرشته اي را بعنوان پيامبر از آسمان نازل مي كرديم(95)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 80)
اين آيه به يكى از دستورات اصولى اسلام كه از روح ايمان و توحيد، سر چشمه مىگيرد اشاره كرده، مىگويد: «و بگو: پروردگارا! مرا (در هر كار) با صداقت وارد كن، و با صداقت خارج ساز» (وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ).
هيچ كار فردى و اجتماعى را جز با صدق و راستى آغاز نكنم، همچنين هيچ برنامهاى را جز به راستى پايان ندهم، راستى و صداقت و درستى و امانت، خط اصلى من در همه كارها باشد و آغاز و انجام همه چيز با آن صورت گيرد.
در حقيقت رمز اصلى پيروزى در همين جا نهفته شده است و راه و روش انبيا و اولياى الهى همين بوده كه فكر، گفتار و اعمالشان از هر گونه غش و تقلب و خدعه و نيرنگ و هر چه بر خلاف صدق و راستى است پاك بود.
در پايان آيه به دومين اصل- كه از يك نظر ميوه درخت توحيد، و از نظر ديگر نتيجه ورود و خروج صادقانه در كارهاست- اشاره شده است: «و خداوندا! براى من از سوى خودت سلطان و ياورى قرار ده» (وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً).
(آيه 81)
و از آنجا كه به دنبال «صدق» و «توكل» كه در آيه قبل به آن اشاره شد، اميد به پيروزى قطعى، خود عامل ديگرى براى موفقيت است در اين آيه به پيامبرش مىگويد: «و بگو: حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد» (وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ).
«اصولا طبيعت باطل (همين است كه) مضمحل و نابود شدنى است» (إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً).
باطل جولانى دارد ولى دوام و بقايى نخواهد داشت و سر انجام، پيروزى از آن حق و طرفداران و پيروان حق خواهد بود.
آيه (جاءَ الْحَقُّ ...) و قيام حضرت مهدى (عج): در بعضى از روايات جمله «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» به قيام حضرت مهدى- عج- تفسير شده است. امام باقر عليه السّلام فرمود: مفهوم اين سخن الهى اين است كه: «هنگامى كه امام قائم عليه السّلام قيام كند دولت باطل برچيده مىشود».
در روايت ديگرى مىخوانيم: مهدى به هنگام تولد بر بازويش اين جمله نقش بسته بود: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً».
مسلما مفهوم اين احاديث انحصار معنى وسيع آيه به اين مصداق نيست بلكه قيام مهدى- عج- از روشنترين مصداقهاى آن است كه نتيجهاش پيروزى نهايى حق بر باطل در سراسر جهان مىباشد.
كوتاه سخن اين كه اين قانون كلى الهى و ناموس تخلف ناپذير آفرينش در هر عصر و زمانى مصداقى دارد، و قيام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و پيروزيش بر لشكر شرك بت پرستى و همچنين قيام حضرت مهدى- عج- بر ستمگران و جباران جهان از چهرههاى روشن و تابناك اين قانون عمومى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 82)
قرآن نسخه شفابخش: از آنجا كه در آيات گذشته، بحث از توحيد و حق و مبارزه با شرك و باطل بود، در اين آيه به تأثير فوق العاده قرآن و نقش سازنده آن در اين رابطه پرداخته، مىگويد: «و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم» (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ).
قرآن نسخهاى است براى سامان بخشيدن به همه نابسامانيها، بهبودى فرد و جامعه از انواع بيماريهاى اخلاقى و اجتماعى.
«و ستمگران را جز خسران (و زيان بيشتر چيزى بر آنها) نمىافزايد» (وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً).
چرا كه به جاى اين كه از اين وسيله هدايت بهره گيرند با حالتى صد در صد منفى به سراغ قرآن مىآيند لذا عناد و كفر در جانشان عمق بيشترى پيدا مىكند.
(آيه 83)
در اين آيه به يكى از ريشهدارترين بيماريهاى اخلاقى «انسانهاى تربيت نايافته» اشاره كرده، مىگويد: «و هنگامى كه به اين انسان نعمت مىبخشيم (غرور و استكبار به او دست مىدهد) به پروردگار خود پشت مىكند و با حالت تكبر، دور مىشود» (وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ).
«اما هنگامى كه (نعمت را از او سلب كنيم، و حتى) مختصر ناراحتى به او برسد يأس و نوميدى سر تا پاى او را فرا مىگيرد» (وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً).
(آيه 84)
در اين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «بگو: هر كس بر طبق روش و خلق و خوى خود عمل مىكند» (قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ).
مؤمنانى كه از آيات قرآن، شفا مىطلبند و رحمت كسب مىكنند، و ظالمانى كه جز خسارت و زيان، بهرهاى از آن نمىگيرند، و انسانهاى كم ظرفيتى كه در حال نعمت مغرورند و در مشكلات مأيوس و زبون، همه اينها طبق روحياتشان عمل مىكنند، روحياتى كه بر اثر تعليم و تربيت و اعمال مكرر خود انسان شكل گرفته است و به اعمال انسان شكل و جهت مىدهد.
و در اين ميان خداوند شاهد و ناظر حال همه است: «آرى پروردگار شما آگاهتر است به كسانى كه راهشان (بهتر و) از نظر هدايت پربارتر است» (فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى سَبِيلًا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 85)
روح چيست؟ در تعقيب آيات گذشته به پاسخ بعضى از سؤالات مهم مشركان يا اهل كتاب پرداخته، مىگويد: «از تو در باره روح سؤال مىكنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و به شما بيش از اندكى علم و دانش داده نشده است» (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا).
از مجموع قرائن موجود در آيه و خارج آن چنين استفاده مىشود كه پرسش كنندگان از حقيقت روح آدمى سؤال كردند، همين روح عظيمى كه ما را از حيوانات جدا مىسازد و برترين شرف ماست، و تمام قدرت و فعاليت ما از آن سر چشمه مىگيرد و به كمكش اسرار علوم را مىشكافيم.
و از آنجا كه روح، ساختمانى مغاير با ساختمان ماده دارد و اصول حاكم بر آن غير از اصول حاكم بر ماده و خواص فيزيكى و شيميايى آن است، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مأمور مىشود در يك جمله كوتاه و پرمعنى بگويد: «روح، از عالم امر است يعنى خلقتى اسرارآميز دارد».
و چون بهره شما از علم و دانش بسيار كم و ناچيز است، بنابراين چه جاى شگفتى كه رازهاى روح را نشناسيد، هر چند از همه چيز به شما نزديكتر است؟
از امام باقر و امام صادق عليهم السّلام چنين نقل شده كه در تفسير آيه يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ فرمود: «روح از مخلوقات خداوند است بينايى و قدرت و قوت دارد، خدا آن را در دلهاى پيغمبران و مؤمنان قرار مىدهد».
البته روح آدمى مراتب و درجاتى دارد، آن مرتبهاى از روح كه در پيامبران و امامان است مرتبه فوق العاده والايى است، كه از آثارش معصوم بودن از خطا و گناه و نيز آگاهى و علم فوق العاده است و مسلما چنين مرتبهاى از روح از همه فرشتگان برتر خواهد بود حتى از جبرئيل و ميكائيل!- دقت كنيد.
(آيه 86)
آنچه دارى از بركت رحمت اوست! چند آيه قبل سخن از قرآن بود، در اينجا در همين زمينه سخن مىگويد، نخست مىفرمايد: «و اگر بخواهيم آنچه را بر تو وحى فرستادهايم، از تو مىگيريم» (وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ).
«سپس كسى را نمىيابى كه در برابر ما از تو دفاع كند» و آن را از ما بازپس گيرد (ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنا وَكِيلًا).
پس اين مائيم كه اين علوم را به تو بخشيدهايم تا رهبر و هادى مردم باشى، و اين مائيم كه هرگاه صلاح بدانيم از تو بازپس مىگيريم، و هيچ كس را در اين رابطه دخل و تصرفى نيست!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 87)
اين آيه كه به صورت استثناء آمده است، مىگويد: اگر ما اين علم و دانش را از تو نمىگيريم چيزى نيست: «مگر رحمت پروردگارت» (إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ). رحمتى است براى هدايت و نجات خودت و رحمتى است براى هدايات و نجات جهان بشريت و اين رحمت در واقع دنباله همان رحمت آفرينش است كه ايجاب مىكند هرگز روى زمين از حجت الهى خالى نماند.
و در پايان آيه به عنوان تأكيد، يا به عنوان بيان دليل بر جمله سابق مىگويد:
«كه فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است» (إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيراً).
وجود زمينه اين فضل در دل تو كه با آب عبادت و تهذيب نفس و جهاد آبيارى شده از يكسو، و نياز مبرم بندگان به چنين رهبرى از سويى ديگر، ايجاب كرده است كه فضل خدا بر تو فوق العاده زياد باشد.
درهاى علم را به روى تو بگشايد، از اسرار هدايت انسان آگاهت سازد، و از خطاها محفوظت دارد، تا الگو و اسوهاى براى همه انسانها تا پايان جهان باشى.
(آيه 88)
هيچگاه همانند قرآن را نخواهند آورد! با توجه به اين كه آيات قبل و بعد در ارتباط با مباحث قرآن است، پيوند اين آيه كه با صراحت از اعجاز قرآن سخن مىگويد با آنها نياز به گفتگو ندارد.
به هر حال خداوند روى سخن را در اينجا به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «بگو:
اگر انسانها و پريان- جن و انس- اتفاق كنند تا همانند اين قرآن را بياورند همانند آن را نخواهند آورد هر چند يكديگر را كمك كنند» (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً).
اين آيه با صراحت تمام، همه جهانيان را اعم از كوچك و بزرگ، عرب و غير عرب، انسانها و حتّى موجودات عاقل غير انسانى، دانشمندان، فلاسفه، ادباء، مورخان، نوابغ و غير نوابغ، خلاصه همه را بدون استثناء در همه اعصار دعوت به مقابله با قرآن كرده است و مىگويد: اگر فكر مىكنيد قرآن سخن خدا نيست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستيد، همانند آن را بياوريد و هرگاه بعد از تلاش و كوشش همگانى، خود را ناتوان يافتيد، اين بهترين دليل بر معجزه بودن قرآن است.
اين دعوت به مقابله كه در اصطلاح علماء عقائد، «نحدّى» ناميده مىشود يكى از اركان هر معجزه است، و هر جا چنين تعبيرى به ميان آمد به روشنى مىفهميم كه آن موضوع، از معجزات است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 89)
اين آيه در واقع بيان يكى از جنبههاى اعجاز قرآن يعنى «جامعيت» آن است، مىگويد: «ما در اين قرآن براى مردم از هر چيز نمونهاى آورديم» و همه معارف در آن جمع است (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ).
«اما بيشتر مردم (در برابر آن از هر كارى) جز انكار ابا داشتند» (فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً).
به راستى اين تنوع محتويات قرآن، آن هم از انسانى درس نخوانده، عجيب است، چرا كه در اين كتاب آسمانى، هم دلائل متين عقلى با ريزه كاريهاى مخصوصش در زمينه عقائد آمده، و هم بيان احكام متين و استوار بر اساس نيازمنديهاى بشر در همه زمينهها، هم بحثهاى تاريخى قرآن در نوع خود بىنظير، هيجان انگيز، بيدارگر، دلچسب، تكان دهنده و خالى از هرگونه خرافه است.
و هم مباحث اخلاقيش كه با دلهاى آماده همان كار را مىكند كه باران بهار با زمينهاى مرده! مسائل علمى كه در قرآن مطرح شده، پرده از روى حقايقى بر مىدارد كه حد اقل در آن زمان براى هيچ دانشمندى شناخته نشده بود.
خلاصه قرآن در هر وادى گام مىنهد، عاليترين نمونه را ارائه مىدهد. به همين دليل اگر جن و انس جمع شوند كه همانند آن را بياورند قادر نخواهند بود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 90)
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و سه آيه بعد از آن چنين نقل شده كه: «گروهى از مشركان مكه در كنار خانه كعبه اجتماع كردند و با يكديگر پيرامون كار پيامبر سخن گفتند، سر انجام چنين نتيجه گرفتند كه بايد كسى را به سراغ محمّد فرستاد و به او پيغام داد كه اشراف قريش آماده سخن گفتن با تواند، نزد ما بيا.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به اميد اين كه شايد نور ايمان در قلب آنها درخشيدن گرفته و آماده پذيرش حق شدهاند فورا به سراغ آنها شتافت. اما با اين سخنان رو برو شد:
اى محمّد! ما تو را براى اتمام حجت به اينجا خواندهايم. بگو ببينيم درد تو چيست و چه مىخواهى؟! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداوند مرا به سوى شما فرستاده و كتاب آسمانى بر من نازل كرده اگر آن را بپذيريد، در دنيا و آخرت به نفع شما خواهد بود و اگر نپذيريد صبر مىكنم تا خدا ميان من و شما داورى كند.
گفتند: بسيار خوب، حال كه چنين مىگويى هيچ شهرى تنگتر از شهر ما نيست (اطراف مكه را كوههاى نزديك به هم فرا گرفته) از پروردگارت بخواه اين كوهها را عقب بنشاند و نهرهاى آب همچون نهرهاى شام و عراق در اين سرزمين خشك و بىآب و علف جارى سازد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با بىاعتنايى فرمود: من مأمور به اين كارها نيستم.
گفتند: پس قطعاتى از سنگهاى آسمانى را- آنگونه كه گمان مىكنى خدايت هر وقت بخواهد مىتواند بر سر ما بيفكند- بر ما فرود آر! فرمود: اين مربوط به خداست اگر بخواهد مىكند.
يكى از آن ميان صدا زد: ما با اين كارها نيز ايمان نمىآوريم، هنگامى ايمان خواهيم آورد كه خدا و فرشتگان را بياورى و در برابر ما قرار دهى! پيامبر (هنگامى كه اين لاطائلات را شنيد) از جا برخاست تا آن مجلس را ترك كند بعضى از آن گروه به دنبال حضرت حركت كردند و گفتند: اى محمّد! قوم تو هر پيشنهادى كردند قبول نكردى، به خدا سوگند هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد تا به آسمان بالا روى، و چند نفر از ملائكه را پس از بازگشت با خود بياورى! و نامهاى در دست داشته باشى كه گواهى بر صدق دعوتت دهد! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در حالى كه قلبش را هالهاى از اندوه و غم به خاطر جهل و لجاجت و استكبار اين قوم فرا گرفته بود از نزد آنها بازگشت ....
در اين هنگام اين آيات نازل شد و به گفتگوهاى آنها پاسخ داد».
تفسير:
پس از بيان عظمت و اعجاز قرآن در آيات گذشته در اينجا به قسمتی از بهانه جوئيهاى لجوجانه مشركان اشاره مىكند كه در شش قسمت بيان شده است:
1- نخست مىگويد: «و آنها گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم مگر اين كه از اين سرزمين چشمه پرآبى براى ما خارج كنى»! (وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 91)
دوم: «يا اين كه باغى از درختان خرما و انگور در اختيار تو باشد كه جويبارها و نهرها در لابلاى درختانش به جريان اندازى»! (أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً).
(آيه 92)
سوم: «يا آسمان را چنان كه مىپندارى قطعه قطعه بر سر ما فرود آرى» (أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً).
4- «يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما رو در رو بياورى» (أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا).
(آيه 93)
پنجم: «يا براى تو خانهاى پرنقش و نگار از طلا باشد» (أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ).
6- «يا به آسمان بالا روى! حتى اگر به آسمان روى ايمان نمىآوريم مگر آن كه نامهاى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم» (أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ).
در پايان اين آيات مىخوانيم كه خداوند به پيامبرش دستور مىدهد كه در برابر اين پيشنهادهاى ضد و نقيض و بىپايه و گاهى مضحك «بگو: منزه است پروردگارم» از اين سخنان بىمعنى (قُلْ سُبْحانَ رَبِّي).
«مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم» (هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا).
و وظيفه پيامبر ارائه معجزه است به مقدارى كه صدق دعوت او ثابت شود و بيش از اين چيزى بر او نيست.
(آيه 94)
بهانه همگونى! در آيات گذشته سخن از بهانه جويى مشركان در زمينه نبوت پيامبر اسلام بود، و در اينجا به بهانه همگونى اشاره كرده، مىگويد: «تنها چيزى كه مانع شد مردم بعد از آمدن هدايت ايمان بياورند اين بود كه مىگفتند: آيا خدا انسانى را به عنوان پيامبر برانگيخته»؟ (وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا).
آيا باور كردنى است كه اين مقام والا و بسيار مهم بر عهده انسانى گذارده شود؟
آيا نبايد اين رسالت عظيم را بر دوش نوع برترى همچون فرشتگان بگذارند، تا از عهده آن به خوبى برآيد، انسان خاكى كجا و رسالت الهى كجا؟ افلاكيان شايسته اين مقامند نه خاكيان! اين منطق سست و بىپايه مخصوص به يك گروه و دو گروه نبود، بلكه شايد اكثر افراد بىايمان در طول تاريخ در برابر پيامبران به آن توسل جسته اند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 167 از قرآن کریم شامل آیات 80 تا 95 از سوره ی اسرا
(آيه 95)
قرآن در يك جمله كوتاه و روشن پاسخ پرمعنايى به همه آنها داده مىگويد: «بگو: (حتى) اگر در روى زمين فرشتگانى (زندگى مىكردند، و) با آرامش گام برمىداشتند، ما از آسمان فرشتهاى را به عنوان رسول بر آنها نازل مىكرديم» (قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولًا). يعنى همواره رهبر بايد از جنس پيروانش باشد، انسان براى انسانها و فرشته براى فرشتگان.
دليل اين همگونى رهبر و پيروان نيز روشن است، زيرا از يك سو مهمترين بخش تبليغى يك رهبر بخش عملى اوست. همان الگو بودن و اسوه بودن، و اين تنها در صورتى ممكن است كه داراى همان غرائز و احساسات، و همان ساختمان جسمى و روحى باشد.
از سوى ديگر رهبر بايد همه دردها، نيازها، و خواستههاى پيروان خود را به خوبى درك كند تا براى درمان و پاسخگويى به آن آماده باشد.
به همين دليل پيامبران از ميان تودههاى مردم برخاسته اند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ كَفَيٰ بِاللَّهِ شَهِيدًۢا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًۢا بَصِيرًا(96)
بگو ميان من و شما گواه بودن خدا كافي است چرا كه او همواره به [حال] بندگانش آگاه بينا است(96)
وَمَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَآءَ مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ عَلَيٰ وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَّأْوَيٰهُمْ جَهَنَّمُ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَٰهُمْ سَعِيرًا(97)
و هر كه را خدا هدايت كند او رهيافته است و هر كه را گمراه سازد در برابر او براي آنان هرگز دوستاني نيابي و روز قيامت آنها را كور و لال و كر به روي چهره شان درافتاده برخواهيم انگيخت جايگاهشان دوزخ است هر بار كه آتش آن فرو نشيند شراره اي [تازه] برايشان مي افزاييم(97)
ذَٰلِكَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا وَقَالُوٓا۟ أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمًا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا(98)
جزاي آنها اين است چرا كه آيات ما را انكار كردند و گفتند آيا وقتي ما استخوان و خاك شديم [باز] در آفرينشي جديد برانگيخته خواهيم شد(98)
۞ أَوَلَمْ يَرَوْا۟ أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَيٰٓ أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَّا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَي الظَّٰلِمُونَ إِلَّا كُفُورًا(99)
آيا ندانستند كه خدايي كه آسمانها و زمين را آفريده تواناست كه مانند آنان را بيافريند و [همان خداست كه] برايشان زماني مقرر فرموده كه در آن هيچ شكي نيست و[لي] ستمگران جز انكار [چيزي را] نپذيرفتند(99)
قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّيٓ إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنفَاقِ وَكَانَ الْإِنسَٰنُ قَتُورًا(100)
بگو اگر شما مالك گنجينه هاي رحمت پروردگارم بوديد باز هم از بيم خرج كردن قطعا امساك مي ورزيديد و انسان همواره بخيل است(100)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَيٰ تِسْعَ ءَايَٰتٍۭ بَيِّنَٰتٍ فَسَْٔلْ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ إِذْ جَآءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰمُوسَيٰ مَسْحُورًا(101)
و در حقيقت ما به موسي نه نشانه آشكار داديم پس از فرزندان اسرائيل بپرس آنگاه كه نزد آنان آمد و فرعون به او گفت اي موسي من جدا تو را افسون شده مي پندارم(101)
قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَٰفِرْعَوْنُ مَثْبُورًا(102)
گفت قطعا مي داني كه اين [نشانه ها] را كه باعث بينشهاست جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است و راستي اي فرعون تو را تباه شده مي پندارم(102)
فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَٰهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعًا(103)
پس [فرعون] تصميم گرفت كه آنان را از سرزمين [مصر] برك ند پس او و هر كه را با وي بود همه را غرق كرديم(103)
وَقُلْنَا مِنۢ بَعْدِهِ لِبَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ اسْكُنُوا۟ الْأَرْضَ فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ الْءَاخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا(104)
و پس از او به فرزندان اسرائيل گفتيم در اين سرزمين ساكن شويد پس چون وعده آخرت فرا رسد شما را همه با هم محشور مي كنيم(104)
وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَٰهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَآ أَرْسَلْنَٰكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(105)
و آن [قرآن] را به حق فرود آورديم و به حق فرود آمد و تو را جز بشارت دهنده و بيم رسان نفرستاديم(105)
وَقُرْءَانًا فَرَقْنَٰهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلَيٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَٰهُ تَنزِيلًا(106)
و قرآني [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامي به مردم بخواني و آن را به تدريج نازل كرديم(106)
قُلْ ءَامِنُوا۟ بِهِۦٓ أَوْ لَا تُؤْمِنُوٓا۟ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِۦٓ إِذَا يُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا(107)
بگو [چه] به آن ايمان بياوريد يا نياوريد بي گمان كساني كه پيش از [نزول] آن دانش يافته اند چون [اين كتاب] بر آنان خوانده شود سجده كنان به روي درمي افتند(107)
وَيَقُولُونَ سُبْحَٰنَ رَبِّنَآ إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا(108)
و مي گويند منزه است پروردگار ما كه وعده پروردگار ما قطعا انجام شدني است(108)
وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا ۩(109)
و بر روي زمين مي افتند و مي گريند و بر فروتني آنها مي افزايد(109)
قُلِ ادْعُوا۟ اللَّهَ أَوِ ادْعُوا۟ الرَّحْمَٰنَ أَيًّا مَّا تَدْعُوا۟ فَلَهُ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَيٰ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا(110)
بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد هر كدام را بخوانيد براي او نامهاي نيكوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسيار آهسته اش مكن و ميان اين [و آن] راهي [ميانه] جوي(110)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 96)
در تعقيب بحثهاى گذشته كه در زمينه توحيد و نبوت، و گفتگو با مخالفان بود، در اينجا يك نوع اعلام ختم بحث در اين مرحله و نتيجه گيرى از آن مىباشد.
نخست مىگويد: اگر آنها دلائل روشن تو را در رابطه با توحيد و نبوت و معاد نپذيرند به آنها اعلام كن و «بگو: همين بس كه خدا ميان من و شما گواه باشد، چرا كه او از حال بندگانش آگاه (و نسبت به كارشان) بيناست» (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً).
در حقيقت دو هدف از بيان اين عبارت در نظر بوده است نخست اين كه:
مخالفان متعصب لجوج را تهديد كند كه خداوند آگاه و بينا، شاهد و گواه اعمال ما و شماست، گمان نكنيد از محيط قدرت او بيرون خواهيد رفت، و يا چيزى از اعمالتان بر او مخفى مىماند.
ديگر اين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با بيان اين عبارت ايمان قاطع خود را به آنچه گفته است ظاهر سازد چرا كه قاطعيت گوينده در سخن خود، اثر عميق روانى در شنونده دارد، باشد كه اين تعبير محكم و قاطع كه توأم با يك نوع تهديد ملايم نيز مىباشد در آنها اثر بگذارد قلبشان را تكان دهد و فكرشان را بيدار كند و به راه راست بخواند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 97)
سپس اضافه مىكند: «هر كس را خدا هدايت كند، هدايت يافته واقعى اوست» (وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ).
«و هر كس را (به خاطر اعمالش) گمراه سازد، هاديان و سرپرستانى غير خدا براى او نخواهى يافت» (وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِهِ).
تنها راه اين است كه باز هم به سوى او بازگردند و نور هدايت از او بطلبند.
اين دو جمله در حقيقت اشاره به اين است كه تنها استدلالات قوى و كوبنده براى ايمان آوردن كافى نيست، بلكه تا توفيق الهى و شايستگى هدايت در او پيدا نشود محال است ايمان بياورد.
نطفه پاك ببايد كه شود قابل فيض------ورنه هر سنگ و گلى لؤلؤ و مرجان نشود!
سپس به صورت يك تهديد قاطع و كوبنده صحنهاى از صحنههاى قيامت را كه نتيجه قطعى اعمال آنهاست به آنها نشان داده، مىفرمايد: «ما آنها را در روز قيامت بر صورتهايشان محشور مىكنيم» (وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى وُجُوهِهِمْ).
به جاى اين كه مستقيم و ايستاده راه بروند فرشتگان عذاب آنان را به صورتشان بر زمين مىكشند يا همچون خزندگان بر صورت و سينه مىخزند.
و نيز «آنها در حالتى كه نابينا و لال و كر هستند» به آن دادگاه بزرگ وارد مىشوند (عُمْياً وَ بُكْماً وَ صُمًّا).
مواقف و مراحل قيامت مختلف است در بعضى از مراحل و مواقف آنها كور و كر و نابينا هستند، ولى در مراحل ديگرى چشمشان بينا و گوششان شنوا و زبانشان باز مىشود، تا صحنههاى عذاب را ببينند و سرزنشهاى سرزنش كنندگان را بشنوند و به ناله و فرياد و اظهار ضعف بپردازند و اين خود يك نوع مجازات براى آنهاست.
و نيز مجرمان از ديدن آنچه مايه سرور است و از شنيدن آنچه مايه نشاط و از گفتن آنچه موجب نجات مىباشد محرومند و به عكس آنچه كه مايه زجر و ناراحتى است مىبينند و مىشنوند و مىگويند.
و در پايان آيه مىفرمايد: «جايگاه هميشگى آنها دوزخ است» (مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ).
اما گمان نكنيد آتشش همچون آتشهاى دنيا سر انجام به خاموشى مىگرايد نه «هر زمان التهاب آن فرو مىنشيند شعله تازهاى بر آنها مىافزائيم» (كُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعِيراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 98)
چگونه معاد ممكن است؟ در آيات گذشته ديديم كه چگونه سرنوشت شومى در جهان ديگر در انتظار مجرمان است. سرنوشتى كه هر انسان عاقلى را در انديشه فرو مىبرد. در اينجا علت اين موضوع را به بيان ديگرى تشريح مىكند.
نخست مىگويد: «اين كيفر آنهاست به خاطر اينكه آيات ما را انكار كردند و گفتند: آيا هنگامى كه ما استخوانهاى پوسيده، و خاكهاى پراكنده شويم، بار ديگر آفرينش تازهاى خواهيم يافت»؟ (ذلِكَ جَزاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآياتِنا وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً).
(آيه 99)
قرآن بلافاصله از اين گفتار آنها كه مسأله معاد جسمانى را با تعجب مىنگريستند و يا آن را غير ممكن مىپنداشتند با بيان روشنى پاسخ داده، مىگويد: «آيا نمىدانند خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده قادر است مثل آنها را بيافريند»؟ و به زندگى جديد بازشان گرداند (أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ).
ولى آنها نبايد عجله كنند اين رستاخيز و قيامت اگرچه دير آيد سر انجام مىآيد «و براى آنان سر آمدى قطعى- كه شكى در آن نيست- قرار ده» و تا اين زمان موعود فرا نرسد قيامت برپا نخواهد شد (وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لا رَيْبَ فِيهِ).
«اما ظالمان (و ستمگران با شنيدن اين آيات نيز به همان راه انحرافى خود ادامه مىدهند) و جز راه كفر و انكار را پذيرا نيستند» (فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُوراً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 100)
و از آنجا كه آنها اصرار داشتند پيامبر نبايد از جنس بشر باشد گويى يك نوع حسادت و بخل مانع از اين مىشد كه باور كنند ممكن است خدا اين موهبت را به انسانى بدهد، لذا در اين آيه مىفرمايد: «به آنها بگو: اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بوديد مسلما (به خاطر تنگ نظرى) امساك مىكرديد، مبادا انفاق مايه فقر و تنگدستى شما شود» (قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ).
«و انسان طبعا موجود بخيلى است» (وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً).
معاد جسمانى-
اين سه آيه آخر از روشنترين آيات مربوط به اثبات معاد جسمانى است، زيرا تعجب مشركان از اين بود كه چگونه ممكن است خداوند استخوانهاى پوسيده و خاك شده را بار ديگر به لباس حيات و زندگى بيارايد، پاسخ قرآن نيز در همين رابطه است مىگويد: خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريد، چنين قدرتى را دارد كه اجزاى پراكنده انسان را جمع آورى كرده، حيات نوين ببخشد.
ضمنا استدلال به عموميت قدرت خداوند در اثبات مسأله معاد يكى از دلائلى است كه قرآن كرارا روى آن تكيه كرده است.
(آيه 101)
با اين همه نشانهها باز ايمان نياوردند! در چند آيه پيش از اين خوانديم كه مشركان چه تقاضاهاى عجيب و غريبى از پيامبر داشتند.
در اينجا در حقيقت نمونهاى از اين صحنه را در امتهاى پيشين بيان مىكند كه چگونه انواع خارق عادات و معجزات را ديدند و باز هم بهانه گرفتند و راه انكار را همچنان ادامه دادند.
نخست مىگويد: «ما به موسى نه آيه و نشانه روشن داديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ).
اين آيات عبارتند از: عصا، يد بيضا، طوفان، ملخ، يك نوع آفت نباتى به نام قمّل، فزونى قورباغه، خون، خشكسالى، كمبود ميوهها.
سپس براى تأكيد بيشتر اضافه مىكند: اگر مخالفانت حتى اين موضوع را انكار كنند براى اتمام حجت به آنها «از بنى اسرائيل سؤال كن كه در آن زمان كه (اين آيات) به سراغشان آمد چگونه بودند» (فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ).
ولى با اين حال نه تنها تسليم نشدند بلكه موسى را متهم به ساحر بودن و يا ديوانه بودن كردند «پس فرعون به او گفت: من گمان مىكنم اى موسى تو ساحر يا ديوانهاى» (فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً).
اين روش هميشگى مستكبران است كه مردان الهى را به خاطر نوآوريها، و حركت بر ضد مسير جامعههاى فاسد، و همچنين نشان دادن خارق عادات متهم به سحر و يا جنون مىكردند، تا در افكار مردم سادهدل نفوذ كنند و آنها را از گرد پيامبران پراكنده سازند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 102)
ولى موسى در برابر اين تهمت ناروا سكوت نكرد و با قاطعيت هر چه تمامتر «گفت: (اى فرعون) تو به خوبى مىدانى كه اين آيات روشنى بخش را جز پروردگار آسمانها و زمين نازل نكرده است» (قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ).
بنابراين تو با علم و اطلاع و آگاهى حقايق را انكار مىكنى، تو به خوبى مىدانى كه اينها از طرف خداست، و منهم مىدانم كه مىدانى! و به همين دليل چون حق را دانسته انكار مىكنى «من فكر مىكنم اى فرعون! تو سر انجام هلاك خواهى شد» (وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً).
(آيه 103)
چون فرعون نتوانست در برابر استدلالهاى دندان شكن موسى مقاومت كند به همان چيزى متوسل شه كه همه طاغوتيان بىمنطق در تمام قرون و اعصار به آن متوسل مىشدند، مىفرمايد: «پس (فرعون) تصميم گرفت آنان را از آن سرزمين ريشه كن سازد ولى ما او و تمام كسانى را كه با او بودند، غرق كرديم» (فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِيعاً).
(آيه 104)
«و بعد از آن به بنى اسرائيل گفتيم: در اين سرزمين [مصر و شام] ساكن شويد» (وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ).
«اما هنگامى كه وعده آخرت فرا رسد همه شما را دسته جمعى (به آن دادگاه عدل) مىآوريم» (فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 105)
بار ديگر قرآن به سراغ اهميت و عظمت اين كتاب آسمانى مىرود و به پاسخ بعضى از ايرادات و يا بهانه جوئيهاى مخالفان مىپردازد.
نخست مىگويد: «و ما قرآن را بحق نازل كرديم» (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ).
بلافاصله اضافه مىكند: «و بحق نازل شد» (وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ).
گاهى انسان شروع به كارى مىكند اما چون قدرتش محدود است نمىتواند آن را تا به آخر بطور صحيح پياده كند، اما كسى كه از همه چيز آگاه است، و بر همه چيز تواناست، هم آغاز را بطور صحيح شروع مىكند و هم انجام را بطور كامل تحقق مىبخشد، فى المثل گاهى انسان آب زلالى را از سر چشمه رها مىكند، اما چون نمىتواند در مسير راه آن را از آلودگيها حفظ كند پاك و زلال به دست مصرف كننده نمىرسد، ولى آن كس كه از هر نظر بر كار خود مسلط است، هم آن را پاك و زلال از چشمه بيرون مىآورد، و هم آن را پاك و زلال در ظرفهاى تشنگان و نوشندگان وارد مىسازد.
قرآن نيز درست چنين كتابى است كه به حق از ناحيه خداوند نازل شده است و در تمام مسير ابلاغ چه در آن مرحله كه واسطه جبرئيل بوده، و چه در آن مرحله كه گيرنده پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود، در همه حال آن را از هر نظر حفظ و حراست فرمود و حتّى با گذشت زمان دست هيچ گونه تحريف به دامانش دراز نشده و نخواهد شد، چرا كه خدا پاسداريش را بر عهده گرفته است.
بنابراين، اين آب زلال وحى الهى از عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تا پايان جهان دست نخورده به همه دلها راه مىيابد.
و در پايان مىفرمايد: «و ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده نفرستاديم» و حق هيچ گونه تغيير در محتواى قرآن ندارى (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً).
(آيه 106)
در اين آيه به پاسخ يكى از بهانه گيريهاى مخالفان كه مىگفتند:
چرا قرآن يكجا بر پيامبر نازل نشده، و روش نزول آن حتما تدريجى است پرداخته، مىگويد: «و قرآنى كه آياتش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى و آن را بتدريج نازل كرديم» (وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا).
قرآن كتابى است كه با حوادث عصر خود يعنى با بيست و سه سال دوران نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و رويدادهايش پيوند و ارتباط ناگسستنى دارد.
مگر ممكن است همه حوادث 23 سال را در يك روز جمع آورى كرد، تا مسائل مربوط به آن يك جا در قرآن نازل شود؟! در ضمن نزول تدريجى مفهومش ارتباط دائمى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با مبدأ وحى بود ولى نزول دفعى ارتباط پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را بيش از يك بار تضمين نمىكرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 107)
اين آيه براى درهم شكستن غرور مخالفان نادان مىگويد: «بگو:
خواه به آن ايمان بياوريد، و خواه ايمان نياوريد، كسانى كه پيش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامى كه (اين آيات) بر آنان خوانده مىشود، سجده كنان به خاك مىافتند» (قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً).
(آيه 108)
در اين آيه گفتارشان را به هنگامى كه به سجده مىافتند بازگو كرده، مىفرمايد: «آنها مىگويند: پاك و منزه است پروردگار ما، وعدههاى پروردگارمان انجام شدنى است» (وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا).
آنها با اين سخن نهايت ايمان و اعتقاد خود را به ربوبيت پروردگار و صفات پاك او و هم به وعدههايى كه داده است، اظهار مىدارند.
(آيه 109)
باز براى تأكيد بيشتر و تأثير آن آيات الهى و اين سجده عاشقانه مىگويد: «آنها (بىاختيار) به زمين مىافتند و گريه مىكنند و (تلاوت اين آيات همواره) بر خشوعشان مىافزايد» (وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً).
«خشوع» آن حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است كه انسان در مقابل شخص و يا حقيقتى داشته باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 168 از قرآن کریم شامل آیات 96 تا 110 از سوره ی اسرا
(آيه 110)
شأن نزول:
چنين نقل شده كه پيامبر يك شب در مكه در حال سجده بود و خدا را به نام يا رحمان و يا رحيم مىخواند، مشركان بهانهجو از فرصت استفاده كرده و گفتند: ببينيد اين مرد (ما را سرزنش مىكند كه چرا چند خدايى هستيم اما) خودش دو خدا را پرستش مىكند. آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسير:
آخرين بهانهها! به دنبال ايرادهاى سست و بىاساس مشركان، در اين آيه به آخرين بهانههاى آنها مىرسيم، و آن اين كه: آنها مىگفتند چرا پيامبر، خدا را به نامهاى متعددى مىخواند با اين كه مدعى توحيد است قرآن در پاسخ آنها مىگويد: «بگو: شما او را به نام «اللّه» بخوانيد و يا به نام رحمان هر كدام را بخوانيد فرق نمىكند براى او نامهاى متعدد نيك است» (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
اين كوردلان گاه براى يك شخص، يا يك مكان و مانند آن اسمهاى مختلفى مىگذارند كه هر كدام معرّف گوشهاى از زواياى وجود او بود.
آيا با اين حال تعجب دارد خدايى كه وجودش از هر نظر بىنهايت است و منبع و سر چشمه همه كمالات، نعمتها و تمام نيكيهاست و به تناسب هر كارى كه انجام مىدهد و هر كمالى كه ذات مقدسش دارد نام مخصوص داشته باشد؟! در پايان آيه نظر به گفتگوى مشركان در مكّه در رابطه با نماز پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و اين كه مىگفتند: او نماز خود را بلند مىخواند و ما را ناراحت مىكند، اين چه عبادتى است؟ اين چه برنامهاى است؟ به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد: «نمازت را زياد بلند مخوان، زياد هم آهسته مخوان، بلكه ميان اين دو راه اعتدال را انتخاب كن» (وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا).
آيه مىگويد: نه بيش از حد بلند بخوان و فرياد بزن، و نه بيش از حد آهسته كه تنها حركت لبها مشخص شود و صدايى به گوش نرسد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-6.html
-
صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًۢا(111)
و بگو ستايش خدايي را كه نه فرزندي گرفته و نه در جهانداري شريكي دارد و نه خوار بوده كه [نياز به] دوستي داشته باشد و او را بسيار بزرگ شمار(111)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيٰ عَبْدِهِ الْكِتَٰبَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا(1)
ستايش خدايي را كه اين كتاب [آسماني] را بر بنده خود فرو فرستاد و هيچ گونه كژي در آن ننهاد(1)
قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا(2)
[كتابي] راست و درست تا [گناهكاران را] از جانب خود به عذابي سخت بيم دهد و مؤمناني را كه كارهاي شايسته مي كنند نويد بخشد كه براي آنان پاداشي نيكوست(2)
مَّٰكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا(3)
در حالي كه جاودانه در آن [بهشت] ماندگار خواهند بود(3)
وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا۟ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا(4)
و تا كساني را كه گفته اند خداوند فرزندي گرفته است هشدار دهد(4)
مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِءَابَآئِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَٰهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا(5)
نه آنان و نه پدرانشان به اين [ادعا] دانشي ندارند بزرگ سخني است كه از دهانشان برمي آيد [آنان] جز دروغ نمي گويند(5)
فَلَعَلَّكَ بَٰخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَيٰٓ ءَاثَٰرِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا۟ بِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا(6)
شايد اگر به اين سخن ايمان نياورند تو جان خود را از اندوه در پيگيري [كار]شان تباه كني(6)
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَي الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا(7)
در حقيقت ما آنچه را كه بر زمين است زيوري براي آن قرار داديم تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند(7)
وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا(8)
و ما آنچه را كه بر آن است قطعا بياباني بي گياه خواهيم كرد(8)
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَٰبَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا۟ مِنْ ءَايَٰتِنَا عَجَبًا(9)
مگر پنداشتي اصحاب كهف و رقيم [=خفتگان غار لوحه دار] از آيات ما شگفت بوده است(9)
إِذْ أَوَي الْفِتْيَةُ إِلَي الْكَهْفِ فَقَالُوا۟ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا(10)
آنگاه كه جوانان به سوي غار پناه جستند و گفتند پروردگار ما از جانب خود به ما رحمتي بخش و كار ما را براي ما به سامان رسان(10)
فَضَرَبْنَا عَلَيٰٓ ءَاذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا(11)
پس در آن غار سالياني چند بر گوشهايشان پرده زديم(11)
ثُمَّ بَعَثْنَٰهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَيٰ لِمَا لَبِثُوٓا۟ أَمَدًا(12)
آنگاه آنان را بيدار كرديم تا بدانيم كدام يك از آن دو دسته مدت درنگشان را بهتر حساب كرده اند(12)
نَّحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُوا۟ بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَٰهُمْ هُدًي(13)
ما خبرشان را بر تو درست حكايت مي كنيم آنان جواناني بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم(13)
وَرَبَطْنَا عَلَيٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا۟ فَقَالُوا۟ رَبُّنَا رَبُّ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَا۟ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهًا لَّقَدْ قُلْنَآ إِذًا شَطَطًا(14)
و دلهايشان را استوار گردانيديم آنگاه كه [به قصد مخالفت با شرك] برخاستند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمين است جز او هرگز معبودي را نخواهيم خواند كه در اين صورت قطعا ناصواب گفته ايم(14)
هَٰٓؤُلَآءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَٰنٍۭ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَيٰ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا(15)
اين قوم ما جز او معبوداني اختيار كرده اند چرا بر [حقانيت] آنها برهاني آشكار نمي آورند پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد(15)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
(آيه 111)
سر انجام به آخرين آيه اين سوره مىرسيم آيهاى كه با حمد خداوند سوره را پايان مىدهد همان گونه كه با تسبيح ذات پاك او سوره آغاز شده بود، و در حقيقت اين آيه نتيجهاى است بر كل بحثهاى توحيدى اين سوره و محتواى همه آن مفاهيم توحيدى.
روى سخن را به پيامبر كرده، چنين مىگويد: «بگو: حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى براى خود انتخاب كرده و نه شريكى در حكومت و مالكيت جهان دارد، و نه سرپرستى براى حمايت در برابر ذلت و ناتوانى» (وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ).
و چنين خدايى با چنان صفات از هر چه فكر كنى برتر و بالاتر است بنابراين «او را بزرگدار و به عظمت بىانتهايش آشنا شو» (وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً).
آيه فوق هرگونه كمك كار و شبيه را از خداوند نفى مىكند، چه آن كس كه پايينتر باشد (همچون فرزند) و آن كس كه همسان باشد (همچون شريك) و آن كس كه برتر باشد (همچون ولىّ).
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البيان» از بعضى مفسران نقل مىكند كه اين آيه ناظر به نفى اعتقاد انحرافى سه گروه است: نخست مسيحيان و يهود كه براى خدا فرزند قائل بودند، و ديگر مشركان عرب كه براى او شريكى مىپنداشتند، و لذا در مراسم حجّ مىگفتند: لبّيك لا شريك لك، الّا شريكا هو لك! و ديگر ستاره پرستان و مجوس، چرا كه آنها براى خدا ولى و حامى قائل بودند.
«پايان سوره اسراء»
و پايان جلد دوم برگزيده تفسير نمونه
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
ادامه جزء پانزدهم
سوره كهف [18]
اين سوره 110 آيه دارد و تمام آن- بجز آيه 28- در «مكّه» نازل شده است
محتواى سوره:
اين سوره با حمد و ستايش خداوند آغاز مىشود، و با توحيد و ايمان و عمل صالح پايان مىيابد.
محتواى اين سوره همچون ساير سورههاى «مكى» بيشتر بيان مبدأ و معاد و بشارت و انذار است.
مسأله مهم ديگر اين كه مسلمانان تا آن روز كه توانايى دارند به مبارزه ادامه دهند و در صورت عدم توانايى، همچون «اصحاب كهف» هجرت نمايند.
جالب اين كه در اين سوره به سه داستان اشاره شده (داستان اصحاب كهف، داستان موسى و خضر و داستان ذو القرنين) كه بر خلاف غالب داستانهاى قرآن در هيچ جاى ديگر از قرآن سخنى از اينها به ميان نيامده است و اين يكى از ويژگيهاى اين سوره است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى مىخوانيم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «آيا سورهاى را به شما معرفى كنم كه هفتاد هزار فرشته به هنگام نزولش آن را بدرقه كردند و عظمتش آسمان و زمين را پر كرد؟
ياران عرض كردند: آرى فرمود: آن سوره كهف است هر كس آن را روز جمعه بخواند خداوند تا جمعه ديگر او را مىآمرزد (و طبق روايتى او را از گناه حفظ مىكند) ... و به او نورى مىبخشد كه به آسمان مىتابد و از فتنه دجّال محفوظ خواهد ماند.»
و در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: كسى كه در هر شب جمعه سوره كهف را بخواند شهيد از دنيا مىرود، و با شهدا مبعوث مىشود و در روز قيامت در صف شهدا قرار مىگيرد.
بارها گفتهايم عظمت سورههاى قرآن و آثار معنوى و بركات اخلاقيش به خاطر محتواى آن يعنى ايمان و عمل به آن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread326.html
-
پاسخ : صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
آغاز با حمد و ستايش خدا: سوره كهف همچون بعضى ديگر از سورههاى قرآن با حمد و ستايش خداوند آغاز شده است، و از آنجا كه حمد و ستايش بخاطر كار يا صفت مهم و شايستهاى است در اينجا ستايش را در برابر نزول قرآن كه خالى از هر گونه اعوجاج و كژى است بيان كرده، مىگويد: «حمد خدائى را كه اين كتاب آسمانى را بر بنده (بر گزيده) اش نازل كرد، و هيچ گونه كژى در آن قرار نداد» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً).
(آيه 2)
«در حالى كه ثابت و مستقيم و نگاهبان (كتابهاى آسمانى ديگر) است» (قَيِّماً).
اين كلمه كه به عنوان وصفى براى قرآن آمده، هم تأكيدى است بر استقامت و اعتدال قرآن و خالى بودن از هر گونه ضد و نقيض، و هم اشارهاى است به جاودانى بودن اين كتاب بزرگ آسمانى و هم الگو بودن براى حفظ اصالتها و اصلاح كژيها و پاسدارى از احكام خداوند و عدالت و فضيلت بشر.
اين صفت «قيّم» در واقع اشتقاقى است از صفت قيوميت پروردگار كه به مقتضاى آن خداوند حافظ و نگاهبان همه موجودات و اشياء جهان است.
سپس مىافزايد: «تا (بد كاران را» از عذاب او بترساند» (لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ).
«و مؤمنانى را كه (پيوسته) كارهاى شايسته انجام مىدهند بشارت دهد كه پاداش نيكويى براى آنهاست» (وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً).
(آيه 3)
همان بهشت برين «كه جاودانه در آن خواهند ماند» (ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً).
(آيه 4)
سپس به يكى از انحرافات عمومى مخالفان، اعم از نصارى و يهود و مشركان، اشاره كرده، مىگويد: «و (نيز) آنها را كه گفتند: خداوند، فرزندى (براى خود) انتخاب كرده است، بيم دهد» (وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً).
هم مسيحيان را به خاطر اعتقاد به اين كه «مسيح» فرزند خداست، و هم يهود را به خاطر اعتقاد به فرزندى «عزير» و هم مشركان را به خاطر اين كه فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند هشدار دهد.
(آيه 5)
سپس به يك اصل اساسى براى ابطال اين گونه ادعاهاى پوچ و بىاساس پرداخته، مىگويد: «نه آنها (هرگز) به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان!» (ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ).
اما «سخن بسيار بزرگى از دهانشان خارج مىشود» (كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ).
خدا و جسم بودن؟ خدا و فرزند داشتن؟ خدا و نيازهاى مادى؟ و بالاخره خدا و محدود بودن؟ چه سخنان وحشتناكى؟! ...
آرى! «آنها فقط دروغ مىگويند» (إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
(آيه 6)
غصه مخور جهان ميدان آزمايش است: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از رسالت و رهبرى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود، در اين آيه به يكى از مهمترين شرايط رهبرى كه همان دلسوزى نسبت به امت است اشاره كرده، مىگويد: «گويى مىخواهى به خاطر اعمال آنان خود را از غم و اندوه هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند» (فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً).
(آيه 7)
اين آيه ترسيمى از وضع اين جهان به عنوان يك ميدان آزمايش براى انسانها، و توضيحى براى خط سير انسان در اين مسير است.
نخست مىگويد: «ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم» (إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها).
جهانى پر زرق و برق ساختيم كه هر گوشهاى از آن دل را مىبرد، ديدگان را به خود مشغول مىدارد، و انگيزههاى مختلف را در درون آدمى بيدار مىكند، تا در كشاكش اين انگيزهها و درخشش اين زرق و برقها و چهرههاى دلانگيز و دلربا، انسان بر كرسى آزمايش قرار گيرد و ميزان قدرت ايمان و نيروى اراده و معنويت و فضيلت خود را به نمايش بگذارد.
لذا بلافاصله اضافه مىكند: «تا آنها را بيازماييم كدامينشان بهتر عمل مىكنند»؟ (لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا).
اين هشدارى است به همه انسانها و همه مسلمانها كه در اين ميدان آزمايش الهى فريب زرق و برقها و كثرت عمل را نخورند بلكه بيشتر به حسن عمل بينديشند.
(آيه 8)
سپس مىگويد: ولى اين زرق و برقها پايدار نيست «و ما (سر انجام) قشر روى زمين را خاك بىگياهى قرار مىدهيم»! (وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزاً).
آرى! اين منظره زيبا كه در فصل بهار در دامان صحرا و كوهسار مىبينيم به همين حال باقى نمىماند، فصل خزان فرا مىرسد برگها پژمرده مىشوند، شاخهها عريان مىشوند، و آواى حيات به خاموشى مىگرايد.
زندگى پر زرق و برق انسانها نيز همين گونه است. اين نعمتهاى گوناگون، اين پستها و مقامها و مانند آن نيز جاودانى نيستند، روزى فرا مىرسد كه به جز يك قبرستان خشك و خاموش از اين جامعهها چيزى باقى نمىماند و اين درس عبرت بزرگى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
(آيه 9)
شأن نزول:
جمعى از سران قريش، دو نفر از ياران خود را براى تحقيق در باره دعوت پيامبر اسلام عليه السّلام به سوى دانشمندان يهود در مدينه فرستادند، تا ببينند آيا در كتب پيشين چيزى در اين زمينه يافت مىشود؟
آنها به مدينه آمدند و با علماى يهود تماس گرفتند علماء يهود به آنها گفتند:
شما سه مسأله را از محمّد صلّى اللّه عليه و آله سؤال كنيد، اگر همه را پاسخ كافى گفت پيامبرى است از سوى خدا و گر نه مرد كذّابى است كه شما هر تصميمى در باره او مىتوانيد بگيريد.
نخست از او سؤال كنيد: داستان آن گروهى از جوانان كه در گذشته دور، از قوم خود جدا شدند چه بود؟ زيرا آنها سر گذشت عجيبى داشتند! و نيز از او سؤال كنيد: مردى كه زمين را طواف كرد و به شرق و غرب جهان رسيد كه بود و داستانش چه بود؟
و نيز سؤال كنيد: حقيقت روح چيست؟
آنها خدمت پيامبر رسيدند و سؤالات خود را مطرح كردند.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: فردا به شما پاسخ خواهم گفت- ولى انشاء اللّه نفرمود- پانزده شبانه روز گذشت كه وحى از ناحيه خدا بر پيامبر نازل نشد، اين امر بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گران آمد، ولى سر انجام جبرئيل فرا رسيد و سوره كهف را از سوى خداوند آورد كه در آن داستان آن گروه از جوانان و همچنين آن مرد دنيا گرد بود، به علاوه آيه «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ...» را نيز بر پيامبر نازل كرد.
تفسير:
آغاز ماجراى اصحاب كهف: در آيات گذشته ترسيمى از زندگى اين جهان، و چگونگى اين ميدان آزمايش انسانها و مسير زندگى آنان، از نظر گذشت، از آنجا كه قرآن مسائل كلى حساس را غالبا در ضمن مثال و يا مثالها و يا نمونههايى از تاريخ گذشته مجسّم مىسازد، در اينجا نيز نخست به بيان داستان اصحاب كهف پرداخته و از آنها به عنوان يك «الگو» و «اسوه» ياد مىكند.
گروهى از جوانان باهوش و با ايمان كه در يك زندگى پر زرق و برق در ميان انواع ناز و نعمت به سر مىبردند، براى حفظ عقيده خود و مبارزه با طاغوت عصر خويش به همه اينها پشت پا زدند، و به غارى از كوه كه از همه چيز تهى بود پناه بردند، و از اين راه استقامت و پايمردى خود را در راه ايمان نشان دادند.
نخست مىگويد: «آيا گمان كردى اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند»؟! (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً).
ما آيات عجيبترى در آسمان و زمين داريم كه هر يك از آنها نمونهاى است از عظمت و بزرگى آفرينش، و همچنين در اين كتاب بزرگ آسمانى تو آيات عجيب فراوان است، و مسلما داستان اصحاب كهف از آنها شگفتانگيزتر نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread322-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 169 از قرآن کریم شامل آیه ی 111 از سوره ی اسرا و آیات 1 تا 15 از سوره ی کهف
(آيه 10)
سپس مىگويد: «زمانى را به خاطر بياور كه آن جوانان به غار پناه بردند» (إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ).
دستشان از همه جا كوتاه شده، رو به درگاه خدا آوردند: «و گفتند: پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا كن» (فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً).
«و راه نجاتى براى ما فراهم ساز» (وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً).
راهى كه ما را از اين تنگنا برهاند، به رضايت و خشنودى تو نزديك سازد، راهى كه در آن خير و سعادت و انجام وظيفه بوده باشد.
(آيه 11)
ما دعاى آنها را به اجابت رسانديم «پس ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زديم و سالها در خواب فرو رفتند» (فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً).
(آيه 12)
«سپس آنها را بر انگيختيم تا بدانيم (و اين امر آشكار گردد كه) كدام يك از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر حساب كردهاند» (ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَداً).
(آيه 13)
سر گذشت مشروح اصحاب كهف: بعد از بيان اجمالى اين داستان، قرآن مجيد به شرح تفصيلى آن ضمن چهارده آيه پرداخته و سخن را در اين زمينه چنين آغاز مىكند: «ما داستان آنها را بحق براى تو باز گو مىكنيم» (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ).
«آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم» (إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً).
از آيات قرآن بطور اشاره و از تواريخ به صورت مشروح اين حقيقت استفاده مىشود كه اصحاب كهف در محيط و زمانى مىزيستند كه بت پرستى و كفر، آنها را احاطه كرده بود و يك حكومت جبّار و ستمگر كه معمولا حافظ و پاسدار شرك و كفر و جهل و غارتگرى و جنايت است بر سر آنها سايه شوم افكنده بود.
اما اين گروه از جوانمردان كه از هوش و صداقت كافى بر خوردار بودند به فساد اين آيين پى بردند و تصميم بر قيام گرفتند و در صورت عدم توانايى مهاجرت كردن از آن محيط آلوده.
http://www.qurangloss.ir/thread326.html