تو خیابون داشتم راه می رفتم منو با چادر دید و گفت:تو این گرما این چیه؟آب پز نمیشی؟..... و بعد انگار یکی تو گوشم گفت:
بگو به آنان آتش جهنم سوزان تر است!...........(سوره توبه آیه ۸۱)
نمایش نسخه قابل چاپ
تو خیابون داشتم راه می رفتم منو با چادر دید و گفت:تو این گرما این چیه؟آب پز نمیشی؟..... و بعد انگار یکی تو گوشم گفت:
بگو به آنان آتش جهنم سوزان تر است!...........(سوره توبه آیه ۸۱)
بـانـــو …
بغـض ها را گاهـى باید قـورت داد ،
عاشقانـه ها را از پنجـره تـُف کـرد
و درهـا را به روىِ همـه بست …
باور کــن ؛
گاهـى ” هیــچکــس ” ارزشِ دچار شـدن را نـدارد …
تو ميداني
از مرگ نمي ترسم
فقط
حيف است هزار سال بخوابم
و خواب تو را نبينم...
عباس معروفي
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/01.jpg
اومدی شبيه بارون دله من خسته خاكه
واسه اون نم نمه چشمات ، نميدوني چه هلاكه
نمي دوني ، نميدوني واسه من چقدر عزيزي
شايدم مي دوني اما منو باز به هم ميريزي
نمي دونم چي رازيه كه تو چشمات خونه كرده
هر چي هست اونقدر قشنگه كه منو ديوونه كرده
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/02.jpg
قطار مي رود....تو مي روي..... تمام ايستگاه مي رود............
و من چقدر ساده ام كه سالهاي سال ،در انتظار تو
كنار اين قطار رفته ايستاده ام
و همچنان به نرده هاي ايستگاه رفته تكيه داده ام!!
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/03.jpg
مثل كشيدن كبريت در باد
ديدنت دشوار است
من كه به معجزه ي عشق ايمان دارم
مي كشم
آخرين دانه ي كبريتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/04.jpg
خواستن ،هميشه توانستن نيست
گاهي فقط،
داغ بزرگي است
كه تا ابد بر دلت مي ماند
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/05.jpg
يادته زير گنبد كبود تو بودي و كلي آدماي حسود؟
تقصير همون حسوداست كه حالا
هستي ما شده يكي بود يكي نبود...
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/06.jpg
كاش هميشه در كودكي مي مانديم
تا به جاي دلهايمان
سر زانوهايمان زخمي ميشد!...
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/07.jpg
چه تقدير بديست !
من اينجا بي تو مي سازم
و تو، آنجا با او مي سازي...!!!
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/08.jpg
مرا به ذهنت نه! به دلت بسپار
من ازگم شدن درجاهاي شلوغ ...ميترسم ...
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/09.jpg
برگـَـــرد..
یادت راجاگذاشتی ...
نمي خواهم عُــمري به اين اميد باشم
كه براي بُردنَش بر مي گردي ..
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/10.jpg
انگـــار
آخرین سهم ما از هم
همین سکوتـــــــــ اجباریست ...
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/11.jpg
در بدرقــــــه چشمان تو نمیتوان غربت را فراموش كرد و كوچــــــه سرارسر میشود از وداعی عاشقانــــه...
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/12.jpg
گـل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/13.jpg
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/14.jpg
" تـــو "
دو حرفـــــــــ بیشتر نیســـت ،
کلمه ی کـــوتاهی که برای گفتنش ..
جانم به لبـ رسید و ناتمام ماند ...
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/15.jpg
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/16.jpg
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/17.jpg
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ،
در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ،
همیشه دلتنگ توام ...
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/18.jpg
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد
یا باید خانه مان را عوض کنم
یا پستچی را تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!
http://irancool.com/rozanehgroup/mor...eveshte/19.jpg
ای کاش
یکی بیاید
که وقت رفتن
نرود ....
سید علی صالحی
http://www.njavan.com/rozanehgroup/m...olorful/02.jpg
دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده... به یک دلخوشی کوچک...
به یک احوالپرسی ساده...
به یک دلداری کوتاه ...
به یک "تکان سر"...یعنی...تو را می فهمم...
... به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک ...
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"
به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان قهوه !
... به یک وقت گذاشتن برای تو...
به شنیدن یک "من کنارت هستم "...
به یک هدیه ی بی مناسبت ...
به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...
به یک غافلگیری :به یک خوشحال کردن کوچک ...
به یک نگاه ...
به یک شاخه گل...
_دل آدم گاهی ...چه شاد است ...
به یک فهمیده شدن ...درست !
به لبخند!
به یک سلام !
به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!
مرا دریاب که دل دریایی ام بی تو مرداب است
گریه نکن پدر ......
گریه نکن پدر ......
همین " نان حلال " که در دست داری ........
می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند ......
این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد .....
که تو داری پدرم .......
دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم .....
زمان آدمها را دگرگون میکند اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه میدارد.
هیچ چیزی دردناکتر از این تضاد میان دگرگونی آدمها و ثبات خاطره نیست!
انسان هایی هستند که دیوار بلندت را می بینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که ،
تو را فرو بریزند ...!
تا تو را انکار کنند ...!
تا از رویت رد شوند ...!