بـــاران که می بارد دلم برایت تنگ تر می شود...
راه می افتم ...
بدون چتر ...
من بغض می کنم...
آسمان گریه ...
نمایش نسخه قابل چاپ
بـــاران که می بارد دلم برایت تنگ تر می شود...
راه می افتم ...
بدون چتر ...
من بغض می کنم...
آسمان گریه ...
خدايا! بگذار نيكي و بركت بي پايانت در جهت خير و صلاح همگان ، تجلي يابد! آمين ! ...
همیشه فکرکن که توی یک دنیای شیشه ای زندگی می کنی پس مراقب باش به طرف کسی سنگ پرت نکنی چون اول دنیای خودتو می شکنی...
وقتي خدا بخواهد براي شما هديه اي بفرستد آن را در مشکلي مي پيچد هرچه مشکل بزرگتر باشد ، هديه هم بزرگتر است.
اغلب جاهای ایران داره برف میاد
ما تو فکر برف بازی هستیم
غافل از اینکه یکی باید با آب یخ ظرفها رو بشورهhttp://goftomanedini.com/images/smilies/z261.gif
http://mardomsara.com/file/pic/photo...e7f376_500.jpg
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه
برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید . . .
به ساعت نگاه مي كنم:
حدود سه نصفه شب است
چشم مي بندم تا مبادا چشمانت را از ياد برده باشم
و طبق عادت كنار پنجره مي روم
سوسوي چند چراغ مهربان
وسايه هاي كشدار شبگردانه خميده
و خاكستري گسترده بر حاشيه ها
و صداي هيجان انگيز چند سگ
و بانگ آسماني چند خروس
از شوق به هوا مي پرم چون كودكي ام
و خوشحال كه هنوز
معماي سبز رودخانه از دور
برايم حل نشده است
آري!از شوق به هوا مي پرم
و خوب مي دانم
سالهاست كه مرده ام
"حسین پناهی"
شجاعت همیشه فریاد زدن نیست ...
گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید :
فردا دوباره تلاش می کنم.
به همه عشق بورز,به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچکس بدی نکن.
شکسپیر
- - - به روز رسانی شده - - -
عکس هایت بر عکس دستهایت.
دست از سرم برنمیدارند...
هیچ شباهتی به یوسف نبی ندارم... نه مرسلم، نه زیبایم، نه عزیز شده ام، نه چشم به راهی دارم... فقط در چاه افتاده ام
- - - به روز رسانی شده - - -
زندگی آنقدر طولانی نیست که هر روز بتوان ، مهربان بودن را به فردا انداخت
خدایا بت بود، بت شکن فرستادی
من پر از بغضم،
بغض شکن هم داری؟!!
اسمم را سنگی نگه میدارد...
خودم را گوری...
و یادم را...
مهم نیست!...
تو را نمی دانم چرا دوست می دارم
شاید
در عمق ِ چشمانت آنجا که سالهارا پنهان کرده ای
نوری دیده ام
به روشنایی خورشید
آرامش چیست؟
نگاه به گذشته وشکر خدا
نگاه به آینده واعتماد به خدا
نگاه به اطراف وجستجوی خـــــــدا
نگاه به درون ودیدن خدا
لحظه هایتان سرشار از نــــــــــــــور خدا[golrooz]
نه هوا ابریست نه بارانی
دلم بی هوا میبارد،
بهانه ی
دلم،
دلتنگیست،
هوای دلم بی تو ابریست...
- - - به روز رسانی شده - - -
نه هوا ابریست نه بارانی
دلم بی هوا میبارد،
بهانه ی
دلم،
دلتنگیست،
هوای دلم بی تو ابریست...
روزهای دور از تورا
هرگز نخواهم شمرد
تا همیشه بگویم که همین دیروز بود...
خدایا دستم به آسمانت نمیرسد
اما تو که دستت به زمین میرسد،
عزت دوستانم را تاعرش کبریایی
خود بلند کن
وهر آنچه آرزو دارند در این واپسین روزهای پاییزی برآورده بفرما!
خدایا از خطا هایم آسان بگذر
همان گونه که به سادگی
از آرزوهایم گذشتی...
دوباره سیبی بچین حضرت آدم ،
خسته ام ...
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند...
گفت : بگو ضمایر را ؟
گفتم : من ، من ، من ، من ، من ، من !
گفت : فقط من ؟
گفتم : بقیه رفته اند !
آدمهای احساساتی را باید کشت...
راست میگویم...
آدمهای احساساتی به درد این زندگی آهنی امروز نمیخورند...
کم سرمایه ای نیست ؛
داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند!
ولی،از آن بهتر داشتن آدمهاییست ،
که وقتی حالت را میپرسند؛
بتوانی بگویی:
خوب نیستم ...!
دلم نه دوست داشتن می خواهد ،نه دروغ های قشنگ ،نه ادعاهای بزرگ ،نه بزرگ های پرادعا ،دلم یک فنجان قهوه داغ می خواهد و یک دوست واقعی ،که بشود با او حرف زد و پشیمان نشد!!!
دلتنگ که باشی
ادم دیگری می شوی
خشن تر...
عصبی تر....
کلافه تر و تلخ تر
و جالب اینکه به اطرافیان هم کاری نداری....
همه اش را نگه می داری!
و دقیقا سر کسی خالی می کنی که
که دلتنگ اش بودی
خدایا...
خدایا راضیم به رضای تو...
اشتباهم این بود هر جا رنجیدم خندیدم!فکر کردند درد ندارم و ضربه ها را محکم تر زدند.و...!!!
وقتی اولین حس مادرم به من حالت تهوع بود دیگر از دیگران چه انتظاری می توان داشت!؟
اگر قرار بود...
با هر شعرم...
به تو يك قدم نزديك شوم...
با يك حساب سر انگشتي...
بايد الان از تو گذشته باشم
شعر ..
کلاهی ست که بر سرم میگذارم .
تا روزهای سرد بی تو ..
سرم را گرم کنم
و من
همچنان حیرتزده ماندهام
که با عاشقانهترین کلمات خود
به کجا بگریزم
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد بهزودی موفق میشود،
ولی او میخواهد خوشبختتر از دیگران باشد و این مشکل است.
زیرا او دیگران را خوشبختتر از آنچه هستند تصور می کند.
میان آنهمه الف وب دبستان ، آنچه در زندگی واقعیت داشت، خط فاصله بود...!
به دنبال واژه ها مباش، کلمات فریبمان میدهد.
وقتی اولین حرف حروف الفبا کلاه سرش برود،
فاتحه ی کلمات را باید خوان.....
بگو فهمیدی وقتی میرفتم نگران خودم نبودم
غم آینده بدجوری نشسته بود توی همه وجودم
اگه تصویری که ازم تو ذهنت بود و خرابش کردم
به خاطر خودت دیگه ازم نخواه که پیش تو برگردم.......!!!!
بعضی ها هستند که بودنشان به معنای حضورشان نیست!!!
ای کاش بفهمند...
که چه خوب...
چه بد....
باید باشند...
نمیخواهد حضور داشته باشند...
فقط باشند...
ای کاش میشد فهمید که در دل آسمان چه میگذرد
که امشب با ناله بغض آلود
بر دیار این دل خسته اشک می ریزد.
نمیدانم چرا امشب واژه هایم تر شده اند
مثل آسمان که امشب میبارد.....
و انکه باران بر لبه پنجرۀ احساسم
می نشیند و چشمانم را نوازش میدهد
تا شاید از لحظه های دل تنگی گذر کنم.
این شب ها چشم های من خسته است
گاهی اشک گاهی انتظار.....
این سهم چشم های من است.
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟