-
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 60)
سر انجام ريشه اين همه آلودگيها و بدبختيها را چنين معرفى مىكند كه: اينها همه زاييده عدم ايمان آخرت است و «براى آنها كه به سراى آخرت ايمان ندارند صفات زشت است» (لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ).
«و براى خداوند صفات عالى است» (وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى).
«و او قادر حكيم است» (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
فراموش كردن خدا و همچنين فراموش كردن دادگاه عدل او انگيزه همه پستيها و زشتيها و انحرافها و خرافات است.
نقش اسلام در احياى ارزش مقام زن:
تحقير و درهم شكستن شخصيت زن، تنها در ميان عرب جاهلى نبود، بلكه در ميان اقوام ديگر و حتى شايد متمدنترين ملل آن زمان نيز، زن شخصيتى ناچيز داشت، و غالبا با او به صورت يك كالا و نه يك انسان رفتار مىشد، البته عرب جاهلى اين تحقير را در اشكال زنندهتر و وحشتناكترى انجام مىداد.
ولى اسلام ظهور كرد و با اين خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگيد و خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آن قدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه زهرا عليها السّلام احترام مىگذاشت كه مردم تعجب مىكردند، با تمام مقامى كه داشت، دست دخترش را مىبوسيد، و به هنگام مراجعت از سفر نخستين كسى را كه ديدار مىكرد، دخترش فاطمه بود.
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه فرمود: «چه فرزند خوبى است دختر! هم پرمحبت است، هم كمك كار، هم مونس است و هم پاك و پاك كننده».
در حقيقت اين احترام به شخصيت زن سبب آزادى او در جامعه و پايان دادن به دوران بردگى زنان است.
ولى با نهايت تأسف هنوز در جوامع اسلامى، آثارى از همان افكار جاهلى وجود دارد، و هنوز كم نيستند خانوادههايى كه از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت مىشوند.
حتى در جوامع غربى كه تصور مىكنند براى زن شخصيت والايى قائلند عملا مىبينيم او را آنچنان تحقير كردهاند كه به صورت يك عروسك بىارزش يا وسيلهاى براى خاموش كردن آتش شهوت و يا ابزارى براى تبليغ كالاهايشان در آوردهاند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 61)
گر حكم شود كه مست گيرند ...! بعد از ذكر جنايات وحشتناك مشركان عرب در زمينه بدعتهاى زشت و زنده به گور كردن دختران ممكن است اين سؤال براى بعضى پيش آيد كه چگونه خداوند بندگان گنه كار را با اين همه ظلم و جنايت فجيع سريعا كيفر نمىدهد؟! اين آيه در مقام پاسخ به همين سؤال است، مىگويد: «اگر بنا شود خداوند مردم را به ظلمها و ستمهايى كه مرتكب مىشوند كيفر دهد، جنبندهاى بر پشت زمين باقى نخواهد گذارد»! (وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ).
و هنگامى كه انسانها از ميان بروند، فلسفه وجود جنبندگان ديگر، نيز از ميان خواهد رفت و نسل آنها قطع مىشود.
سپس قرآن به ذكر اين نكته مىپردازد كه خداوند به همه ظالمان و ستمگران مهلت مىدهد «و تا اجل مسمى (زمان معينى) مرگ آنها را به تأخير مىاندازد» (وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
«اما هنگامى كه اجل آنها سر رسد، نه ساعتى تأخير مىكنند، و نه ساعتى پيشى مىگيرند» (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ). بلكه درست در همان لحظه موعود، مرگ دامانشان را فرا مىگيرد و لحظهاى پيش و پس نخواهد داشت.
(آيه 62)
بار ديگر با بيان تازهاى بدعتهاى زشت و خرافاتى را كه عربهاى جاهلى داشتند- در زمينه تنفّر از فرزندان دختر و اعتقاد به اين كه فرشتگان دختران خدايند- محكوم كرده، مىگويد: «آنها براى خدا چيزهايى (فرزندان دختر) قرار مىدهند كه خودشان از آن كراهت دارند»! (وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ ما يَكْرَهُونَ).
اين تناقض عجيبى است، اگر فرشتگان دختران خدايند، پس معلوم مىشود دختر چيز خوبى است، چرا شما از فرزندان دختر ناراحت مىشويد! و اگر بد است چرا براى خدا قائل هستيد؟
«و با اين حال آنها به دروغ مىگويند كه سر انجام نيك و پاداش خير از براى آنهاست» (وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى).
با كدام عمل، انتظار چنين پاداشى را دارند؟
لذا بلافاصله مىگويد: «ناچار براى آنها آتش دوزخ است» (لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ). يعنى، نه تنها عاقبت نيكى ندارند، بلكه پايان كارشان جز آتش دوزخ نيست.
«و آنها از پيشگامان در آتشند» (وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 63)
و از آنجا كه ممكن است بعد از شنيدن داستان عرب جاهلى براى بعضى اين سؤال پيش آيد كه چگونه ممكن است انسان جگر گوشه خود را با آن قساوت، زنده به زير خاكها بفرستيد؟ در اين آيه گويى به پاسخ پرداخته، مىگويد:
«به خدا سوگند ما پيش از تو پيامبرانى به سوى امتهاى پيشين فرستاديم، ولى شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت داد» (تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ).
سپس اضافه مىكند: گروه مشركان فعلى نيز دنبالهرو همان برنامههاى انحرافى امتهاى پيشيناند كه شيطان اعمالشان را در نظرشان تزيين داده بود و «شيطان امروز ولى و راهنما و سرپرست آنهاست»! (فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ). و از رهنمودهاى او الهام مىگيرند.
«و (به همين جهت) عذاب دردناكى براى آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
(آيه 64)
اين آيه هدف بعثت پيامبران را بيان مىكند تا روشن شود كه اگر اقوام و ملتها، هوى و هوسها، و سليقههاى شخصى خود را كنار بگذارند و دست به دامن راهنمايى پيامبران بزنند، اثرى از اين گونه خرافهها، اختلافها، و اعمال ضد و نقيض باقى نمىماند، مىگويد: «ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اين كه آنچه را در آن اختلاف دارند براى آنها روشن كنى» (وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ).
«و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است، براى قومى كه ايمان مىآورند» (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 65)
آبها، ميوهها، دامها: بار ديگر به بيان نعمتها و مواهب گوناگون پروردگار باز مىگردد، كه هم تأكيدى است بر مسأله توحيد و شناخت خدا، و هم در لابلاى آن اشارهاى به مسأله معاد است، و هم با ذكر اين نعمتها، حس شكرگزارى بندگان را تحريك كرده، آنها را از اين طريق به خدا نزديكتر مىسازد.
نخست مىگويد: «خداوند از آسمان آبى فرستاد و زمين را پس از آنكه مرده بود به وسيله آن حيات بخشيد» (وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«در اين نشانه روشنى است (از عظمت خدا) براى جمعيتى كه گوش شنوا دارند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ).
هم نشانهاى است از قدرت عظمت آفريدگار، و هم دليلى است بر امكان معاد و هم نعمت بزرگى است از نعمتهاى خداوند.
(آيه 66)
بعد از نعمت آب كه مسلما نخستين پايه حيات است، به نعمت وجود چهارپايان و مخصوصا ماده غذايى بسيار مفيدى مانند شير كه از آنها گرفته مىشود اشاره كرده، مىگويد: «و در وجود چهارپايان براى شما درس عبرتى است» (وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً).
چه عبرتى از اين برتر كه: «از درون شكم آنها از ميان غذاهاى هضم شده، و خون، شير خالص و گوارا به شما مىنوشانيم» (نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِينَ).
مىدانيم كه مقدار كمى از غذا مانند بعضى از مواد قندى و همچنين آب از همان ديوارههاى معده جذب بدن مىشود، اما قسمت عمده، هنگامى كه غذاى هضم شده منتقل به رودهها شد وارد خون مىگردد، و نيز مىدانيم كه شير از غدههاى مخصوصى كه درون پستان است تراوش مىكند و مواد اصلى آن از خون و غدههاى چربى ساز گرفته مىشود.
به اين ترتيب اين ماده سفيد رنگ تميز خالص، از ميان غذاهاى هضم شده مخلوط با تفالهها، و از لابلاى خون به دست مىآيد، و اين به راستى عجيب است، سر چشمهاى آن چنان آلوده و تنفر آميز، اما محصولش اين چنين خالص و گوارا و نيروبخش!
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
خانواده
امام صادق (علیه السلام):
مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأهْلِهِ زِیدَ فی عُمْرِهِ
هرکه با خانوادۀ خود خوشرفتار باشد، بر عمرش افزوده می شود
By treating one’s family members well, one will prolong his life.
کافی، ج 8، ص 219
-
صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمِن ثَمَرَٰتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَٰبِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(67)
و از ميوه درختان خرما و انگور باده مستيبخش و خوراكي نيكو براي خود مي گيريد قطعا در اين[ها] براي مردمي كه تعقل ميكنند نشانهاي است(67)
وَأَوْحَيٰ رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ(68)
و پروردگار تو به زنبور عسل وحي [=الهام غريزي] كرد كه از پارهاي كوهها و از برخي درختان و از آنچه داربست [و چفتهسازي] ميكنند خانههايي براي خود درست كن(68)
ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَٰتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا يَخْرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَٰنُهُ فِيهِ شِفَآءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(69)
سپس از همه ميوهها بخور و راههاي پروردگارت را فرمانبردارانه بپوي [آنگاه] از درون [شكم] آن شهدي كه به رنگهاي گوناگون است بيرون ميآيد در آن براي مردم درماني است راستي در اين [زندگي زنبوران] براي مردمي كه تفكر ميكنند نشانه [قدرت الهي] است(69)
وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّيٰكُمْ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَيٰٓ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَئًْا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ(70)
و خدا شما را آفريد سپس [جان] شما را ميگيرد و بعضي از شما تا خوارترين [دوره] سالهاي زندگي [فرتوتي] بازگردانده ميشود به طوري كه بعد از [آن همه] دانستن [ديگر] چيزي نميدانند قطعا خدا داناي تواناست(70)
وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا۟ بِرَآدِّي رِزْقِهِمْ عَلَيٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَآءٌ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ(71)
و خدا بعضي از شما را در روزي بر بعضي ديگر برتري داده است و[لي] كساني كه فزوني يافتهاند روزي خود را به بندگان خود نميدهند تا در آن با هم مساوي باشند آيا باز نعمتخدا را انكار ميكنند(71)
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَٰجًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَٰجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَٰتِ أَفَبِالْبَٰطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ(72)
و خدا براي شما از خودتان همسراني قرار داد و از همسرانتان براي شما پسران و نوادگاني نهاد و از چيزهاي پاكيزه به شما روزي بخشيد آيا [باز هم] به باطل ايمان ميآورند و به عمتخدا كفر ميورزند(72)
وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِّنَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ شَئًْا وَلَا يَسْتَطِيعُونَ(73)
و به جاي خدا چيزهايي را ميپرستند كه در آسمانها و زمين به هيچ وجه اختيار روزي آنان را ندارند و [به كاري] توانايي ندارند(73)
فَلَا تَضْرِبُوا۟ لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(74)
پس براي خدا مثل نزنيد كه خدا ميداند و شما نميدانيد(74)
۞ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَّمْلُوكًا لَّا يَقْدِرُ عَلَيٰ شَيْءٍ وَمَن رَّزَقْنَٰهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُۥنَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(75)
خدا مثلي ميزند بندهاي است زرخريد كه هيچ كاري از او برنميآيد آيا [او] با كسي كه به وي از جانب خود روزي نيكو دادهايم و او از آن در نهان و آشكار انفاق ميكند يكسان ستسپاس خداي راست [نه] بلكه بيشترشان نميدانند(75)
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَآ أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَيٰ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَيٰ مَوْلَيٰهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَيٰ صِرَٰطٍ مُّسْتَقِيمٍ(76)
و خدا مثلي [ديگر] ميزند دو مردند كه يكي از آنها لال است و هيچ كاري از او برنميآيد و او سربار خداوندگارش ميباشد هر جا كه او را ميفرستد خيري به همراه نميآورد آيا او با كسي كه به عدالت فرمان ميدهد و خود بر راه راست استيكسان است(76)
وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَمَآ أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(77)
و نهان آسمانها و زمين از آن خداست و كار قيامت جز مانند يك چشم بر هم زدن يا نزديكتر [از آن] نيست زيرا خدا بر هر چيزي تواناست(77)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
(آيه 67)
بعد از حيوانات و شير آنها به بخشى از مواهب گياهان پرداخته، مىگويد: «و خداوند از ميوههاى درختان نخل و انگور (غذاى پربركتى نصيب شما ساخت كه گاه آن را به صورت زيانبار در مىآوريد و از آن مسكرات (ناپاك) و روزى خوب و پاكيزه مىگيريد» (وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً).
«در اين نشانه روشنى است براى جمعيتى كه انديشه مىكنند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
(آيه 68)
پروردگارت به زنبور عسل وحى فرستاد! در اينجا لحن قرآن به طرز شگفت انگيزى تغيير مىيابد و در عين ادامه دادن بحثهاى پيشين در زمينه نعمتهاى مختلف الهى و بيان اسرار آفرينش، سخن از «زنبور عسل» (نحل) و سپس خود عسل به ميان مىآورد، اما در شكل يك مأموريت الهى و الهام مرموز كه نام «وحى» بر آن گذارده شده است.
نخست مىگويد: «و پروردگار تو به زنبور عسل، وحى كرد كه خانههايى از كوهها و درختان و داربستهايى كه مردم مىسازند انتخاب كن» (وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ).
«وحى» در اينجا همان فرمان غريزه و انگيزهها و الهام ناخودآگاهى است كه خداوند در جانداران مختلف آفريده است.
نخستين مأموريت زنبوران در اين آيه مأموريت خانه سازى ذكر شده، و اين شايد به خاطر آن است كه مسأله مسكن مناسب نخستين شرط زندگى است و به دنبال آن فعاليتهاى ديگر امكان پذير مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
(آيه 69)
بعد دومين مأموريت زنبور عسل شروع مىشود چنانكه قرآن مىگويد: ما به او الهام كرديم كه: «سپس از تمام ثمرات تناول كن» (ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ).
«و راههايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده به راحتى بپيما» (فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا).
سر انجام آخرين مرحله مأموريت آنها را (به صورت يك نتيجه) اين چنين بيان مىكند: «از درون زنبوران عسل نوشيدنى مخصوصى خارج مىشود كه رنگهاى مختلفى دارد» (يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
رنگ عسل بر حسب آن كه بر چه گل و ثمرهاى نشسته و از آن بهره گيرى كرده تفاوت مىكند.
«در اين (شراب حلال) داروى شفابخش مهمى براى مردم است» (فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ).
مىدانيم در گلها و گياهان، داروهاى حيات بخشى نهفته شده است و جالب اين كه دانشمندان از طريق تجربه به اين حقيقت رسيدهاند كه زنبوران به هنگام ساختن عسل آن چنان ماهرانه عمل مىكنند كه خواص درمانى و دارويى گياهان كاملا به عسل منتقل شده و محفوظ مىماند! «و در اين (ماجراى برنامه زندگى زنبوران عسل و ارمغانى كه آنها براى جهان انسانيت مىآورند، كه هم غذاست، هم شفا و هم درس زندگى) نشانه روشنى (از عظمت و قدرت پروردگار) است براى جمعيتى كه مىانديشند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
(آيه 70)
سر چشمه تفاوت روزيها: در اينجا مسأله اثبات خالق يكتا را تعقيب مىكند و آن از طريق دگرگونى و تغييرات نعمتها است كه از اختيار انسان بيرون است و نشان مىدهد از ناحيه ديگرى مقدر مىشود.
نخست مىگويد: «و خداوند شما را آفريد» (وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ).
«سپس روح شما را بطور كامل مىگيرد» و مرگتان فرا مىرسد (ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ).
هم حيات از ناحيه اوست، و هم مرگ تا بدانيد اين شما نيستيد كه آفريننده مرگ و حياتيد.
مقدار طول عمر شما نيز در اختيارتان نيست، بعضى در جوانى يا نزديك به پيرى از دنيا مىروند ولى «بعضى از شما به بالاترين و بدترين ساليان عمر (يعنى نهايت پيرى) باز مىگردند» (وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ).
«و نتيجه اين عمر طولانى آن خواهد شد كه بعد از علم و دانش و آگاهى چيزى نخواهد دانست» و همه را به دست فراموشى مىسپارد (لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً).
درست مانند آغاز عمر و سنين كودكى كه يك پارچه نسيان بود و فراموشكارى و ناآگاهى، آرى «خداوند آگاه و قادر است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ).
همه قدرتها در اختيار اوست و به هر مقدار كه صلاح بداند مىبخشد و به هر موقع كه لازم ببيند مىگيرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
(آيه 71)
در اين آيه نيز ادامه مىدهد كه حتى روزيهاى شما به دست شما نيست، «اين خداوند است كه بعضى از شما را بر بعض ديگرى از نظر روزى برترى مىدهد» (وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ).
«اما آنها كه برترى يافتهاند (به خاطر تنگ نظرى) حاضر نيستند از آنچه در اختيار دارند به بندگان مملوك خود بدهند (و آنها را در اموال خويش شريك سازند) تا آنها نيز با ايشان مساوى گردند» (فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلى ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَواءٌ).
از اين آيه استفاده مىشود كه مسلمانان در محيط خانواده و در برابر زير دستان نبايد براى خود هيچ گونه فضيلت و امتيازى قائل شوند.
اين تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهايى سر چشمه مىگيرد كه آن هم از مواهب الهى است، ممكن است در پارهاى از موارد اكتسابى باشد ولى در پارهاى از موارد نيز قطعا غير اكتسابى است، بنابراين حتى در يك جامعه سالم از نظر اقتصادى نيز تفاوت درآمدها غير قابل انكار است، ولى با اين حال آنچه پايه اصلى پيروزيها را تشكيل مىدهد تلاش و سعى و كوشش آدمى است.
اما نبايد تفاوت استعدادها و درآمدها باعث سوء استفاده در راه ايجاد جامعه طبقاتى گردد.
و به همين دليل در پايان آيه مىفرمايد: «آيا آنها نعمت خدا را انكار مىكنند» (أَ فَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ).
اشاره به اين كه اين تفاوتها در صورت طبيعيش (نه صورت مصنوعى و ظالمانه) از نعمتهاى خداست كه براى حفظ نظام مجتمع بشرى و پرورش استعدادهاى مختلف ايجاد شده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
(آيه 72)
در اين آيه كه مانند دو آيه گذشته با كلمه «اللّه» شروع مىشود، و بيانگر نعمتهاى خداوند است، اشاره به مواهب او از نظر نيروهاى انسانى و معاونان و كمك كاران، و همچنين روزيهاى پاكيزه، مىكند و اين حلقههاى سهگانه نعمت را كه در اين سه آيه ذكر شده تكميل مىنمايد.
يعنى، از نظام حيات و مرگ، شروع كرده، سپس تفاوت روزيها و استعدادها را كه نظام «تنوع زندگى» است بيان مىكند، و با آيه مورد بحث كه ناظر به نظام تكثير مثل بشر، و روزيهاى پاكيزه است پايان مىگيرد.
مىگويد: «خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد» (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً).
همسرانى كه هم مايه آرامش روح و جسمند و هم سبب بقاء نسل.
لذا بلافاصله اضافه مىكند: «و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوهها قرار داد» (وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً).
سپس مىفرمايد: «و (خداوند) از پاكيزهها به شما روزى داد» (وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ).
و در پايان به عنوان يك نتيجه گيرى كلى از اين بحث مىگويد: آيا آنها با اين همه آثار عظمت و قدرت خدا كه مشاهده مىكنند، و اين همه مواهبى كه از ناحيه او به آنها ارزانى شده باز سراغ بتها مىروند «آيا به باطل ايمان مىآورند و نعمت خداوند را انكار مىكنند؟» (أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ).
(آيه 73)
در تعقيب بحثهاى توحيدى گذشته، اين آيه، به مسأله شرك پرداخته و با لحنى پر از سرزنش و توبيخ مىگويد: «آنها غير از خدا، موجوداتى را مىپرستند كه هيچ رزقى را براى آنان از آسمانها و زمين در اختيار ندارند» (وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقاً مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئاً).
نه تنها مالك چيزى در اين زمينه نيستند، بلكه «توانايى (بر خلق و ايجاد و دسترسى به روزيها) نيز ندارند» (وَ لا يَسْتَطِيعُونَ).
اشاره به اين كه مشركان به اين گمان به دنبال پرستش بتها مىرفتند كه آنها را در سرنوشت و سود و زيان خود، مؤثر مىپنداشتند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
(آيه 74)
اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى مىگويد: اكنون كه چنين است «پس براى خدا امثال (و شبيهها) قائل نشويد» (فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ).
«چرا كه خدا مىداند و شما نمىدانيد» (إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
جمله «فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ» اشاره به منطقى است كه مشركان عصر جاهلى داشتهاند. آنها مىگفتند: ما اگر به سراغ بتها مىرويم به خاطر اين است كه ما شايسته پرستش خدا نيستيم بايد به سراغ بتها برويم كه آنها مقربان درگاه او هستند! خداوند همانند يك پادشاه بزرگ است كه وزراء و خاصان او به سراغ او مىروند، ولى توده مردم كه دسترسى به او ندارند به سراغ حواشى و خاصان و مقربانش خواهند رفت.
قرآن در پاسخ آنها مىگويد: «براى خداوند مثال نزنيد» يعنى، مثالى كه متناسب با افكار محدود و موجودات «ممكن» و مملوّ از نقايص است.
خدايى كه شما را دعوت به نيايش و سخن گفتن مستقيم با خودش كرده، و درهاى خانهاش را شب و روز به روى شما باز گذارده، اين خدا را نبايد به پادشاه جبار مستكبرى تشبيه كرد كه درون قصرش خزيده و جز عده معدودى، راه به درون خانه او ندارند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
(آيه 75)
دو مثال زنده براى مؤمن و كافر! در تعقيب آيات گذشته كه از ايمان و كفر و مؤمنان و مشركان سخن مىگفت در اين آيه و آيه بعد با ذكر دو مثال زنده و روشن، حال اين دو گروه را مشخص مىكند:
در نخستين مثال، «مشركان» را به برده مملوكى كه توانايى هيچ چيز را ندارد، و «مؤمنان» را به انسان غنى و بىنيازى كه از امكانات خود همگان را بهرهمند مىسازد تشبيه مىكند، و مىگويد: «خداوند مثالى زده: برده مملوكى را كه قادر بر هيچ چيز نيست»! (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ).
آرى! بنده بندگان خدا بودن، نتيجهاى جز اسارت و محدوديت از هر نظر نخواهد داشت.
و در مقابل آن انسان با ايمانى را مثل زده، مىفرمايد: «و كسى كه از جانب خويش به او رزق حسن (و انواع روزيها و مواهب پاكيزه) بخشيدهايم» (وَ مَنْ رَزَقْناهُ مِنَّا رِزْقاً حَسَناً).
«اين انسان (آزاده با داشتن امكانات فراوان) پنهان و آشكار از آنچه در اختيار دارد انفاق مىكند» (فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَ جَهْراً).
«آيا اين دو نفر يكسانند؟!» (هَلْ يَسْتَوُونَ). مسلما نه! بنابراين «همه حمد و ستايش مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).
خداوندى كه بندهاش آزاده و پرقدرت و پربخشش است، نه از آن بتها كه بندگانشان آن چنان ناتوان و محدود و بىقدرت و اسيرند! «ولى اكثر آنها (مشركان) نمىدانند» (بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 157 از قرآن کریم شامل آیات 67 تا 77 از سوره ی نحل
(آيه 76)
دگر بار مثال گوياى ديگرى براى بندگان بت، و مؤمنان راستين مىزند و آنها را به ترتيب به گنگ مادر زادى كه در عين حال برده و ناتوان است، و يك انسان آزاده گويا كه دائما به عدل و داد دعوت مىكند و بر صراط مستقيم قرار دارد تشبيه نموده، مىفرمايد: «و خداوند دو مرد را مثل زده: كه يكى از آنها گنگ مادرزاد است و قادر بر هيچ كارى نيست» (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ).
«و او (در عين برده بودن) سربارى است براى مولا و صاحبش» (وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ).
به همين دليل «او را به دنبال هر كارى بفرستد خوب انجام نمىدهد» (أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ).
به اين ترتيب او داراى چهار صفت كاملا منفى است: گنگ مادرزاد بودن، ناتوانى مطلق، سربار صاحبش بودن، و هنگامى كه به دنبال كارى فرستاده شود، هيچ گام مثبتى بر نخواهد داشت.
«آيا چنين انسانى با آن كس كه (زبان گويا و فصيح دارد، و) مرتبا امر به عدل و داد مىكند، و بر جاده صاف، و راه راست قرار دارد، مساوى است»؟! (هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).
(آيه 77)
و از آنجا كه غالبا ديدهايم قرآن، بحثهاى مربوط به توحيد و مبارزه با شرك را با مسائل مربوط به معاد و دادگاه بزرگ قيامت مىآميزد، در اينجا نيز بعد از گفتارى كه در آيات قبل در زمينه شرك و توحيد گذشت، به سراغ معاد مىرود و به پاسخ قسمتى از ايرادات مشركان- كه مىگفتند: هنگامى كه ما مرديم و ذرات خاك ما در هر گوشهاى پراكنده شد، چه كسى از آنها آگاهى دارد كه جمع آوريشان كند؟
و سپس پرونده آنها را مورد رسيدگى قرار دهد- پرداخته، نخست مىگويد: «غيب آسمانها و زمين را مخصوص خداست» و او همه را مىداند (وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
سپس اضافه مىكند: «و امر قيامت (به قدرى نزديك و آسان است) درست همانند چشم بر هم زدن و يا از آن هم نزديكتر»! (وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ).
اين دو جمله اشارهاى است زنده و گويا به قدرت بىانتهاى خداوند مخصوصا در زمينه مسأله معاد و رستاخيز انسانها، لذا در پايان آيه مىفرمايد: «چون خدا بر هر چيزى تواناست» (إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَئًْا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَٰرَ وَالْأَفِْٔدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(78)
و خدا شما را از شكم مادرانتان در حالي كه چيزي نميدانستيد بيرون آورد و براي شما گوش و چشمها و دلها قرار داد باشد كه سپاسگزاري كنيد(78)
أَلَمْ يَرَوْا۟ إِلَي الطَّيْرِ مُسَخَّرَٰتٍ فِي جَوِّ السَّمَآءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(79)
آيا به سوي پرندگاني كه در فضاي آسمان رام شدهاند ننگريستهاند جز خدا كسي آنها را نگاه نميدارد راستي در اين [قدرتنمايي] براي مردمي كه ايمان ميآورند نشانههايي است(79)
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنۢ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الْأَنْعَٰمِ بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَآ أَثَٰثًا وَمَتَٰعًا إِلَيٰ حِينٍ(80)
و خدا براي شما خانههايتان را مايه آرامش قرار داد و از پوست دامها براي شما خانههايي نهاد كه آن[ها] را در روز جابجا شدنتان و هنگام ماندنتان سبك مييابيد و از پشمها و كركها و موهاي آنها وسايل زندگي كه تا چندي مورد استفاده است [قرار داد](80)
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْجِبَالِ أَكْنَٰنًا وَجَعَلَ لَكُمْ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأْسَكُمْ كَذَٰلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ(81)
و خدا از آنچه آفريده به سود شما سايههايي فراهم آورده و از كوهها براي شما پناهگاههايي قرار داده و براي شما تنپوشهايي مقرر كرده كه شما را از گرما [و سرما] حفظ ميكند و تنپوشها [=زرهها]يي كه شما را در جنگتان حمايت مينمايد اين گونه وي نعمتش را بر شما تمام ميگرداند اميد كه شما [به فرمانش] گردن نهيد(81)
فَإِن تَوَلَّوْا۟ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَٰغُ الْمُبِينُ(82)
پس اگر رويگردان شوند بر تو فقط ابلاغ آشكار است(82)
يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَٰفِرُونَ(83)
نعمت خدا را ميشناسند اما باز هم منكر آن ميشوند و بيشترشان كافرند(83)
وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ(84)
و [ياد كن] روزي را كه از هر امتي گواهي برميانگيزيم سپس به كساني كه كافر شدهاند رخصت داده نميشود و آنان مورد بخشش قرار نخواهند گرفت(84)
وَإِذَا رَءَا الَّذِينَ ظَلَمُوا۟ الْعَذَابَ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ(85)
و چون كساني كه ستم كردهاند عذاب را ببينند [شكنجه] آنان كاسته نميگردد و مهلت نمييابند(85)
وَإِذَا رَءَا الَّذِينَ أَشْرَكُوا۟ شُرَكَآءَهُمْ قَالُوا۟ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَكَآؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا۟ مِن دُونِكَ فَأَلْقَوْا۟ إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَٰذِبُونَ(86)
و چون كساني كه شرك ورزيدند شريكان خود را ببينند ميگويند پروردگارا اينها بودند آن شريكاني كه ما به جاي تو ميخوانديم و[لي شريكان] قول آنان را رد ميكنند كه شما جدا دروغگويانيد(86)
وَأَلْقَوْا۟ إِلَي اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَفْتَرُونَ(87)
و آن روز در برابر خدا از در تسليم درآيند و آنچه را كه برميبافتند بر باد ميرود(87)
الَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ اللَّهِ زِدْنَٰهُمْ عَذَابًا فَوْقَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُوا۟ يُفْسِدُونَ(88)
كساني كه كفر ورزيدند و از راه خدا باز داشتند به [سزاي] آنكه فساد ميكردند عذابي بر عذابشان ميافزاييم(88)
وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَيٰ هَٰٓؤُلَآءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَٰبَ تِبْيَٰنًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًي وَرَحْمَةً وَبُشْرَيٰ لِلْمُسْلِمِينَ(89)
و [به ياد آور] روزي را كه در هر امتي گواهي از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را [هم] بر اين [امت] گواه آوريم و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است و براي مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگري است بر تو نازل كرديم(89)
۞ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَٰنِ وَإِيتَآئِ ذِي الْقُرْبَيٰ وَيَنْهَيٰ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ(90)
در حقيقتخدا به دادگري و نيكوكاري و بخشش به خويشاوندان فرمان ميدهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز ميدارد به شما اندرز ميدهد باشد كه پند گيريد(90)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
(آيه 78)
انواع نعمتهاى مادى و معنوى: بار ديگر قرآن به عنوان يك درس توحيد و خداشناسى به مسأله نعمتهاى گوناگون پروردگار باز مىگردد، و در اين بخش از نعمتها نخست به نعمت علم و دانش و ابزار شناخت اشاره كرده، مىگويد: «و خداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون فرستاد در حالى كه هيچ نمىدانستيد» (وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً).
البته در آن محيط محدود و تاريك و وابسته، اين جهل و بىخبرى قابل تحمل بود، ولى به هنگامى كه در فراخناى اين عالم پهناور گام گذارديد، ديگر ادامه آن جهل امكان پذير نبود، لذا ابزار درك حقايق و شناخت موجودات، يعنى، «گوش و چشم و عقل در اختيار شما گذارد» (وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ).
تا حقايق هستى، و اين نعمتهاى بزرگ را درك كنيد، و حس شكرگزارى شما در برابر بخشنده اين همه موهبت تحريك گردد «شايد شكر او را به جاى آوريد» (لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
(آيه 79)
در اين آيه اسرار عظمت خدا را در پهنه هستى همچنان ادامه مىدهد، و مىگويد: «آيا آنها به پرندگانى كه بر فراز آسمان حركت دارند نظر نيفكندند»؟ (أَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ).
و از آنجا كه طبيعت اجسام، جذب شدن به سوى زمين است، حركت پرندگان در بالاى زمين را با عنوان مسخرات (تسخير شدهها) بيان كرده است.
سپس اضافه مىكند: «هيچ كس جز خدا آنها را (اين چنين) نگه نمىدارد» (ما يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ).
درست است كه خاصيت طبيعى بالها و عضلاتى كه در آن آفريده شده و شكل مخصوص پرندگان و ويژگيهايى كه در هوا موجود است، دست به دست هم داده و به پرندگان امكان پرواز مىدهند، ولى چه كسى- جز خداى عليم و قدير- اين شكل و خواص را آفريده؟
و در پايان آيه مىفرمايد: «در اين امر نشانههايى است (از عظمت و قدرت خدا) براى كسانى كه ايمان دارند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
يعنى، با چشم كنجكاو و حقيقت جو، اين امور را مىنگرند و به تجزيه و تحليل آن مىپردازند و در پرتو آن ايمانشان قويتر و راسختر مىگردد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
(آيه 80)
در اين آيه نيز مسأله بيان نعمتها ادامه يافته، مىفرمايد:
«و خداوند براى شما از خانههايتان محل سكونت قرار داد» (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً).
و حقا نعمت «مسكن» از مهمترين نعمتهايى است كه تا آن نباشد، بقيه گوارا نخواهد بود.
و به دنبال ذكر خانههاى ثابت سخن از خانههاى سيّار به ميان آورده، مىگويد: «و خداوند براى شما از پوست چهارپايان خانههايى قرار داد» (وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُيُوتاً).
خانههايى كه بسيار سبك و كم وزن است «و به هنگام كوچ كردن و موقع اقامت به آسانى آن را جابهجا مىكنيد» (تَسْتَخِفُّونَها يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ).
«علاوه بر اين از پشمها و كركها و موهاى اين چهارپايان (براى شما) اثاث و متاع و وسائل مختلف زندگى تا زمان معينى قرار داد» (وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ).
ذكر دو تعبير «أَثاثاً» و «مَتاعاً» پشت سر هم ممكن است اشاره به اين باشد كه شما مىتوانيد از پشم و كرك و موى چهارپايان، وسائل زيادى براى خانههاى خود فراهم سازيد و از آن متمتع گرديد.
(آيه 81)
سايهها، مسكنها و پوششها: سپس به سراغ يكى ديگر از نعمتهاى الهى رفته، مىگويد: «و خداوند از آنچه آفريده است سايههايى براى شما قرار داد» (وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا).
«و از كوهها، براى شما پناهگاههاى قرار داد» (وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً).
ذكر نعمت «سايهها» و «پناهگاههاى كوهستانى» پس از ذكر نعمت «خانهها» و «خيمهها» كه در آيه قبل گذشت گويا اشاره به اين است كه انسانها از سه گروه خارج نيستند: گروهى در شهرها و آباديها زندگى مىكنند و از خانهها بهره مىگيرند، گروهى ديگر كه در سفرند و خيمه با خود دارند از خيمهها استفاده مىكنند، اما خداوند گروه سوم يعنى، مسافرانى كه حتى خيمه با خود ندارند، محروم نگذاشته، و در مسير راه پناهگاههايى براى آنها تهيه ديده است.
سپس در تعقيب اين سايبانهاى طبيعى و مصنوعى به سراغ پوششهاى تن انسان مىرود و مىگويد: «خداوند براى شما پيراهنهايى قرار داد كه شما را از گرما حفظ مىكند» (وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ).
«و (همچنين) پيراهنهايى كه به هنگام جنگ، حافظ شماست» (وَ سَرابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ).
البته پوشش و لباس فايدهاش تنها اين نيست كه انسان را از گرما و سرما حفظ كند، بلكه هم شكوهى است براى انسان و هم در برابر بسيارى از خطراتى كه متوجه جسم او مىشود لباس يك وسيله دفاعى است.
در پايان آيه به عنوان يك تذكر و هشدار مىگويد: «اين گونه خداوند نعمتش را بر شما تمام مىكند شايد در برابر فرمان او تسليم شويد» (كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ).
اين طبيعى است كه انسان با بررسى نعمتهاى مختلفى كه وجودش را احاطه كرده بىاختيار به ياد آفريننده نعمتها مىافتد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
(آيه 82)
بعد از ذكر اين نعمتهاى آشكار و نهان مىفرمايد: «با اين همه اگر آنها روى برتابند (و تسليم دعوت حق نشوند، نگران مباش) چرا كه وظيفه تو فقط ابلاغ آشكار است» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ الْمُبِينُ).
اين جمله در حقيقت، براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و تسلى خاطر اوست.
(آيه 83)
و براى تكميل اين گفتار اضافه مىكند كه: «آنان نعمت خدا را مىشناسند (و به ابعاد آن آشنا هستند و به عمقش پى بردهاند) ولى با اين حال باز انكار مىكنند» (يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها).
بنابراين، دليل كفر آنها را در عدم آگاهى نبايد جستجو كرد، بلكه عامل اين كفر را در صفات زشت ديگر آنها كه سدّ راه ايمانشان شده است بايد يافت.
و شايد به همين دليل در پايان آيه اضافه مىكند: «و اكثر آنها كافرند» (وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ).
(آيه 84)
آنجا كه تمام درها به روى بدكاران بسته مىشود! در تعقيب آيات گذشته كه واكنش نادرست منكران حق را در برابر نعمتهاى گوناگون پروردگار بيان مىكرد، در اينجا به گوشهاى از مجازاتهاى دردناك آنها در جهان ديگر اشاره مىكند.
نخست مىگويد: «و به خاطر بياوريد روزى را كه ما از هر امتى گواهى (بر آنها) مبعوث مىكنيم» (وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً).
سپس اضافه مىكند كه در آن دادگاه «اجازه سخن گفتن به كافران داده نمىشود» (ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا).
آيا ممكن است خداوند اجازه دفاع به مجرمى ندهد؟ آرى! در آنجا نياز به سخن گفتن با زبان نيست! دست و پا و گوش و چشم و پوست بدن و حتى زمينى كه انسان بر آن گناه يا ثواب كرده است، گواهى مىدهند بنابراين، نوبت به زبان نمىرسد.
نه تنها به آنها اجازه سخن گفتن داده نمىشود بلكه «توانايى بر جبران و اصلاح و تقاضاى عفو نيز ندارند» (وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ).
چرا كه آنجا كه سراى برخورد با نتيجهها و بازتابهاى عمل است نه جاى انجام عمل و يا جبران و اصلاح.
(آيه 85)
در اين آيه اضافه مىكند اين ظالمان ستم پيشه هنگامى كه از مرحله حساب گذشته و در برابر عذاب الهى قرار گرفتند گاهى تقاضاى تخفيف و گاهى تقاضاى مهلت مىكنند، اما «هنگامى كه ظالمان مجازات را ببينند نه به آنها تخفيف عذاب داده مىشود و نه مهلت» (وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
(آيه 86)
در اين آيه همچنان، سخن از آينده شوم مشركان، به خاطر پرستيدن بتها است، مىفرمايد، در صحنه قيامت كه معبودهاى ساختگى و انسانهايى كه همچون بت پرستش مىشدند در كنار پرستش كنندگان قرار مىگيرند، «و هنگامى كه مشركان معبودهايى را كه همتاى خدا قرار دادند مىبينند، مىگويند:
«پروردگارا! اينها همتايانى هستند كه ما به جاى تو آنها را مىخوانديم»! (وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَكاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ).
اين معبودان نيز، ما را در اين كار وسوسه كردند و در حقيقت شريك جرم ما بودند، بنابراين، سهمى از عذاب و مجازات ما را براى آنها قرار ده.
«و در اين هنگام (به فرمان خدا) معبودان (به سخن در مىآيند و) آنها مىگويند: شما قطعا دروغگو هستيد»! (فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكاذِبُونَ).
ما نه شريك خدا بوديم و نه شما را وسوسه كرديم و نه محكوم به پذيرش بخشى از مجازاتتان هستيم.
(آيه 87)
در اين آيه اضافه مىكند كه بعد از اين سخن و شنيدن پاسخ «همگى در پيشگاه خدا اظهار تسليم مىكنند» (وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ). و غرور و نخوت و تعصبهاى كوركورانه اين عابدان نادان با ديدن چهره حق كنار مىرود و سر تعظيم در پيشگاهش فرود مىآورند و (در اين هنگام) تمام آنچه را (نسبت به خدا) دروغ مىبستند، گم و نابود مىشود»! (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ).
هم نسبت دروغين شريك خدا بودن، محو و بىرنگ مىشود، و هم پندار شفاعت بتها در پيشگاه خدا، بلكه همانها آتشگيرههاى دوزخ مىشوند و به جان پرستش كنندگانشان مىافتند!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
(آيه 88)
تا اينجا بيان حال مشركان گمراهى بود كه در شرك و انحراف خود غوطهور بودند، بىآنكه ديگرى را به اين راه بخوانند، سپس حال كسانى را بيان مىكند كه در عين گمراهى به گمراه ساختن ديگران نيز اصرار دارند، مىفرمايد:
«كسانى كه كافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، مجازاتى مافوق مجازات كفرشان بر آنها مىافزاييم در برابر آنچه فساد مىكردند» (الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما كانُوا يُفْسِدُونَ). چرا كه عامل فساد در روى زمين و گمراهى خلق خدا، و مانع از پيمودن راه حق شدند.
در حديث مشهورى مىخوانيم: «هر كس سنت نيكى بگذارد، پاداش كسانى كه به آن عمل كنند براى او هست بىآنكه از پاداش آنها كاسته شود، و هر كس سنت بدى بگذارد، گناه همه كسانى كه به آن عمل مىكنند بر او نوشته مىشود، بىآنكه از گناه آنها چيزى كاسته شود».
(آيه 89)
سپس به دنبال سخنى كه از وجود «گواه» در هر امتى در چند آيه قبل به ميان آمد مجددا به سراغ آن بحث با توضيح بيشترى مىرود، مىگويد: «و به خاطر بياوريد آن روز را كه ما از ميان هر امتى گواهى از خود آنها بر آنها مبعوث مىكنيم» (وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ).
گرچه اين حكم عام شامل مسلمانان و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز مىشود، ولى براى تأكيد بيشتر خصوصا آن را مطرح كرده، مىفرمايد: «و ما تو را شاهد و گواه بر اين گروه مسلمانان قرار مىدهيم» (وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ).
و از آنجا كه قرار دادن شهيد و گواه فرع بر اين است كه قبلا برنامه كامل و جامعى در اختيار افراد قرار داده شده باشد، بطورى كه حجت بر همگى تمام شود، تا به دنبال آن، مسأله نظارت و مراقبت مفهوم صحيحى پيدا كند، لذا بلافاصله مىگويد: «و ما اين كتاب آسمانى (قرآن) را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است» (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ).
«و هم هدايت است و هم رحمت، و هم مايه بشارت براى همه مسلمانان جهان» (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-4.html
-
پاسخ : صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
(آيه 90)
جامعترين برنامه اجتماعى: اين آيه نمونهاى از جامعترين تعليمات اسلام در زمينه مسائل اجتماعى، و انسانى و اخلاقى را بيان مىكند.
در آغاز مىگويد: «خداوند فرمان به عدل و احسان مىدهد و (همچنين) بخشش به نزديكان» (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى).
«عدل» همان قانونى است كه تمام نظام هستى بر محور آن مىگردد. و به معنى واقعى كلمه آن است كه هر چيزى در جاى خود باشد بنابراين، هرگونه انحراف، افراط، تفريط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق ديگران بر خلاف اصل «عدل» است.
اما از آنجا كه عدالت با همه قدرت و شكوه و تأثير عميقش در مواقع بحرانى و استثنايى به تنهايى كارساز نيست، بلافاصله دستور به احسان را پشت سر آن مىآورد.
در حديثى از على عليه السّلام مىخوانيم: «عدل آن است كه حق مردم را به آنها برسانى، و احسان آن است كه بر آنها تفضل كنى».
بعد از تكميل اين سه اصل مثبت، به سه اصل منفى و منهى مىپردازد و مىگويد: «خداوند از فحشاء و منكر و ظلم و ستم، نهى مىكند» (وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ).
«فحشاء» اشاره به گناهان پنهانى، «منكر» اشاره به گناهان آشكار، و «بغى» هرگونه تجاوز از حق خويش و ظلم و خود برتربينى نسبت به ديگران است.
و در پايان آيه، به عنوان تأكيد مجدد روى تمام اين اصول ششگانه مىفرمايد: «خداوند به شما اندرز مىدهد شايد متذكر شويد» (يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ).
احياى اصول سه گانه عدل و احسان و ايتاء ذى القربى و مبارزه با انحرافات سه گانه فحشاء و منكر و بغى در سطح جهانى، كافى است كه دنيايى آباد و آرام و خالى از هر گونه بدبختى و فساد بسازد، و اگر از ابن مسعود صحابى معروف نقل شده كه: «اين آيه جامعترين آيات خير و شرّ در قرآن است» به همين دليل است.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 158 از قرآن کریم شامل آیات78 تا90 از سوره ی نحل
دوست داشتنیهای دنیا
حضرت فاطمه (سلام الله علیها):
حُبِّبَ إلیَّ مِنْ دُنْیاکُمْ ثَلاثٌ : تلاوَةُ کِتابِ اللهِ وَالنَّظَرُ فی وَجْهِ رَسولِ اللهِ وَالإنْفاقُ فی سَبیلِ اللهِ
از دنیای شما سه چیز را دوست دارم : تلاوت قرآن، نگاه به چهرۀ رسول خدا (ص) و انفاق در راه خدا
Three things of this world fascinate me: reading the Ķurān, looking at the Prophet’s face, and alms-giving in the way of Allah.
نهجالحیاه، ح 164
-
صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَأَوْفُوا۟ بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمْ وَلَا تَنقُضُوا۟ الْأَيْمَٰنَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ(91)
و چون با خدا پيمان بستيد به پيمان خود وفا كنيد و سوگندهاي [خود را] پس از استوار كردن آنها مشكنيد با اينكه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار دادهايد زيرا خدا آنچه را انجام ميدهيد ميداند(91)
وَلَا تَكُونُوا۟ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنۢ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَٰثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَٰنَكُمْ دَخَلًۢا بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَيٰ مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ(92)
و مانند آن [زني] كه رشته خود را پس از محكم بافتن [يكي يكي] از هم ميگسست مباشيد كه سوگندهاي خود را ميان خويش وسيله [فريب و] تقلب سازيد [به خيال اين] كه گروهي از گروه ديگر [در داشتن امكانات] افزونترند جز اين نيست كه خدا شما را بدين وسيله ميآزمايد و روز قيامت در آنچه اختلاف ميكرديد قطعا براي شما توضيح خواهد داد(92)
وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَٰحِدَةً وَلَٰكِن يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِي مَن يَشَآءُ وَلَتُسَْٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(93)
و اگر خدا ميخواست قطعا شما را امتي واحد قرار ميداد ولي هر كه را بخواهد بيراه و هر كه را بخواهد هدايت ميكند و از آنچه انجام ميداديد حتما سؤال خواهيد شد(93)
وَلَا تَتَّخِذُوٓا۟ أَيْمَٰنَكُمْ دَخَلًۢا بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌۢ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُوا۟ السُّوٓءَ بِمَا صَدَدتُّمْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(94)
و زنهار سوگندهاي خود را دستاويز تقلب ميان خود قرار مدهيد تا گامي بعد از استواريش بلغزد و شما به [سزاي] آنكه [مردم را] از راه خدا باز داشتهايد دچار شكنجه شويد و براي شما عذابي بزرگ باشد(94)
وَلَا تَشْتَرُوا۟ بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا إِنَّمَا عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(95)
و پيمان خدا را به بهاي ناچيزي مفروشيد زيرا آنچه نزد خداست اگر بدانيد همان براي شما بهتر است(95)
مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوٓا۟ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(96)
آنچه پيش شماست تمام ميشود و آنچه پيش خداست پايدار است و قطعا كساني را كه شكيبايي كردند به بهتر از آنچه عمل ميكردند پاداش خواهيم داد(96)
مَنْ عَمِلَ صَٰلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَيٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوٰةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(97)
هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگي پاكيزهاي حيات [حقيقي] بخشيم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام ميدادند پاداش خواهيم داد(97)
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَٰنِ الرَّجِيمِ(98)
پس چون قرآن ميخواني از شيطان مطرود به خدا پناه بر(98)
إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَٰنٌ عَلَي الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَلَيٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(99)
چرا كه او را بر كساني كه ايمان آوردهاند و بر پروردگارشان توكل ميكنند تسلطي نيست(99)
إِنَّمَا سُلْطَٰنُهُ عَلَي الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ(100)
تسلط او فقط بر كساني است كه وي را به سرپرستي برميگيرند و بر كساني كه آنها به او [=خدا] شرك ميورزند(100)
وَإِذَا بَدَّلْنَآ ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوٓا۟ إِنَّمَآ أَنتَ مُفْتَرٍۭ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(101)
و چون حكمي را به جاي حكم ديگر بياوريم و خدا به آنچه به تدريج نازل ميكند داناتر است ميگويند جز اين نيست كه تو دروغبافي [نه] بلكه بيشتر آنان نميدانند(101)
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَهُدًي وَبُشْرَيٰ لِلْمُسْلِمِينَ(102)
بگو آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده تا كساني را كه ايمان آوردهاند استوار گرداند و براي مسلمانان هدايت و بشارتي است(102)
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ(103)
و نيك ميدانيم كه آنان ميگويند جز اين نيست كه بشري به او ميآموزد [نه چنين نيست زيرا] زبان كسي كه [اين] نسبت را به او ميدهند غير عربي است و اين [قرآن] به زبان عربي روشن است(103)
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(104)
در حقيقت كساني كه به آيات خدا ايمان ندارند خدا آنان را هدايت نميكند و برايشان عذابي دردناك است(104)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
(آيه 91)
شأن نزول:
در آن هنگام كه جمعيت مسلمانان كم، و دشمنان فراوان بودند، و امكان داشت بعضى از مؤمنان به خاطر همين تفاوت و احساس تنهايى، بيعت خود را با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بشكنند و از حمايت او دست بردارند، آيه نازل شد و به آنها در اين زمينه هشدار داد.
تفسير:
استحكام پيمانهاى شما دليل بر ايمان شماست! در اينجا به بخش ديگرى از مهمترين تعليمات اسلام پرداخته، نخست مىفرمايد: «و هنگامى كه با خدا عهد بستيد به عهد او وفا كنيد» (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ).
سپس اضافه مىكند: «و سوگندها را بعد از محكم ساختن نقض نكنيد» (وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها).
«در حالى كه (به نام خدا سوگند ياد كردهايد و) خداوند را كفيل و ضامن بر سوگند خود قرار دادهايد» (وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا).
«چرا كه خداوند از تمام اعمال شما آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ).
مسأله «ايمان» (جمع يمين به معنى سوگند) كه در آيه فوق آمده معنى وسيعى دارد كه هم تعهداتى را كه انسان با سوگند در برابر خداوند كرده، شامل مىگردد، و هم تعهداتى را كه با تكيه بر قسم در برابر خلق خدا مىكند.
و به تعبير ديگر هرگونه تعهدى كه زير نام خدا و با سوگند به نام او انجام مىگيرد در اين جمله وارد است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
(آيه 92)
و از آنجا كه مساله وفاى به عهد، يكى از مهمترين پشتوانهها براى ثبات هر جامعه است در اين آيه نيز با لحن توأم با نوعى سرزنش و ملامت، آن را تعقيب كرده، مىگويد و شما «همانند آن زن (سبك مغز) نباشيد كه پشمهاى تابيده خود را پس از استحكام وامىتابيد» (وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً).
اشاره به داستان زنى است از قريش به نام «رائطه» در زمان جاهليت كه از صبح تا نيم روز، خود و كنيزانش، پشمها و موهايى را كه در اختيار داشتند مىتابيدند، و پس از آن دستور مىداد همه آنها را واتابند و به همين جهت به عنوان «حمقاء» (زن احمق) در ميان عرب، معروف شده بود.
سپس اضافه مىكند: «در حالى كه سوگند (و پيمان) خود را وسيله خيانت و فساد قرار مىدهيد، به خاطر اين كه گروهى، جمعيتشان از گروه ديگر بيشتر است» و كثرت دشمن را بهانهاى براى شكستن بيعت با پيامبر مىشمريد (تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ).
آگاه باشيد! «خدا فقط شما را با اين وسيله، مورد آزمايش قرار مىدهد» (إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ).
به هر حال «خداوند (نتيجه اين آزمايش و) آنچه را در آن اختلاف داشتيد در روز قيامت براى شما آشكار مىسازد» و پرده از روى اسرار دلها بر مىدارد و هر كس را به جزاى اعمالش مىرساند (وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ).
(آيه 93)
و از آنجا كه بحث از آزمايش الهى و تأكيد بر ايمان و انجام وظائف، غالبا اين توهّم را ايجاد مىكند كه مگر براى خدا مشكل است كه همه انسانها را اجبارا به قبول حق وادار سازد، لذا در اين آيه به پاسخ اين توهم پرداخته مىگويد: «و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
«امت واحده» از نظر ايمان و قبول حق، ولى بديهى است اين پذيرش حق نه گامى به سوى تكامل است نه دليلى بر افتخار پذيرنده آن، لذا سنت خدا اين است كه همگان را آزاد بگذارد، تا با اختيار خود، راه حق را بپويند.
ولى اين آزادى به آن معنى نيست كه از ناحيه خدا، هيچ گونه كمكى به پويندگان اين راه نمىشود، بلكه آنها كه قدم در راه حق مىگذارند توفيق خداوند شامل حالشان مىشود، و آنها كه در راه باطل گام مىگذارند از اين موهبت محروم مىگردند و بر گمراهيشان افزوده مىشود.
لذا بلافاصله مىگويد: «لكن خدا هر كس را بخواهد گمراه مىكند و هر كس را بخواهد هدايت» (وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ).
اما اين هدايت و اضلال الهى هرگز سلب مسؤوليت از شما نمىكند، زيرا گامهاى نخستين آن، از خود شماست به همين دليل اضافه مىكند: «و شما بطور قطع در برابر اعمالى كه انجام مىداديد مسؤوليد، و از شما بازپرسى مىشود» (وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
(آيه 94)
سپس براى تأكيد بر مسأله وفاى به عهد و ايستادگى در برابر سوگندها كه از عوامل مهم ثبات اجتماعى است مىگويد: «سوگندهايتان را وسيله تقلب و خيانت در ميان خود قرار ندهيد» (وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ).
زيرا اين امر دو زيان بزرگ دارد اول اين كه: سبب مىشود كه «گامى بعد از ثابت گشتن (بر ايمان) متزلزل شود» (فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها).
زيان ديگر اين كه: «و به خاطر بازداشتن (مردم) از راه خدا، آثار سوء آن را بچشيد! و براى شما، عذاب عظيمى خواهد بود»! (وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).
در حقيقت پيمان شكنيها و تخلف از سوگندها، از يك سو موجب بدبينى و تنفر مردم از آيين حق و پراكندگى صفوف و بىاعتمادى مىگردد، تا آنجا كه مردم رغبت به پذيرش اسلام نشان نمىدهند و اگر پيمانى با شما بستند خود را ملزم به وفاى به آن نمىدانند، و اين خود مايه ناراحتيهاى فراوان و شكست و تلخ كامى در دنياست.
و از سويى ديگر عذاب الهى را در سرايى ديگر، براى شما به ارمغان مىآورد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
(آيه 95)
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و دو آيه بعد نقل شده: مردى از اهالى «حضر موت» خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيد عرض كرد: اى رسول خدا! همسايهاى به نام «امرؤ القيس» دارم كه قسمتى از زمين مرا غصب كرده است.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله امرؤ القيس را خواست و از او در اين زمينه سؤال كرد، او در پاسخ همه چيز را انكار نمود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او پيشنهاد سوگند كرد.
به هنگامى كه امرؤ القيس برخواست تا سوگند ياد كند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او مهلت داد- و فرمود: در اين باره بينديش و بعدا سوگند ياد كن.
آن دو بازگشتند و در اين حال، دو آيه اول نازل شد- و آنها را از سوگند دروغ و عواقب آن برحذر داشت.
هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين دو آيه را براى آنها خواند، امرؤ القيس گفت حق است، من قسمتى از زمين او را غصب كردهام، ولى نمىدانم چه مقدار بوده است؟
اكنون كه چنين است هر مقدار مىخواهد (و مىداند حق اوست) برگيرد، و معادل آن هم بر آن بيفزايد به خاطر استفادهاى كه در اين مدت از زمين او كردهام.
در اين هنگام آيه (97) نازل شد- و به كسانى كه عمل صالح توأم با ايمان دارند بشارت «حيات طيّبه» داد.
تفسير:
در تعقيب آيات گذشته كه از زشتى پيمان شكنى و سوگند دروغ سخن مىگفت اين آيه تأكيدى بر همان مطلب دارد با اين تفاوت كه انگيزه پيمان شكنى و سوگند دروغ در آيات قبل مسأله مرعوب شدن در برابر اكثريت عددى بود، و در اينجا انگيزه آن مسأله جلب منافع بىارزش مادى است.
لذا مىگويد: «و هرگز پيمان الهى را با بهاى كمى مبادله نكنيد» (وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا). يعنى هر بهايى در برابر آن بگيريد كم و ناچيز است، حتى اگر تمام دنيا را به شما بدهند ارزش يك لحظه وفاى به عهد الهى را ندارد.
سپس به عنوان دليل اضافه مىكند: «آنچه نزد خداست براى شما بهتر است اگر بدانيد» (إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
(آيه 96)
در اين آيه دليل اين برترى را چنين بيان مىكند: «آنچه نزد شماست سر انجام فانى و نابود مىشود، اما آنچه نزد خداست باقى و جاودان مىماند» (ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ).
بياييد و سرمايههاى خود را براى خدا و در راه خدا و جلب رضاى او به كار اندازيد تا مصداق «عِنْدَ اللَّهِ» گردد، و به مقتضاى «ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» باقى و برقرار شود.
سپس اضافه مىكند: «و ما كسانى را كه (در راه اطاعت فرمانمان بخصوص ايستادگى در برابر سوگندها و عهدها) صبر و استقامت مىكنند به بهترين اعمالشان پاداش خواهيم داد» (وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ).
تعبير به «احسن» دليل بر اين است كه اعمال نيك آنها همه يكسان نيست، بعضى خوب است و بعضى خوبتر، ولى خداوند همه را به حساب خوبتر مىگذارد، و پاداش خوبتر را به آنها مىدهد، و اين نهايت بزرگوارى است.
(آيه 97)
و به دنبال آن به صورت يك قانون كلى نتيجه اعمال صالح توأم با ايمان را از هر كس و به هر صورت تحقق يابد، در اين دنيا و جهان ديگر، بيان مىكند، مىگويد: «هر كس عمل صالح انجام دهد در حالى كه مؤمن باشد، خواه مرد يا زن به او حيات پاكيزه مىبخشيم، و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند خواهيم داد» (مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ).
و به اين ترتيب معيار، تنها «ايمان» و «اعمال صالح زاييده آن» است و ديگر هيچ قيد و شرطى نه از نظر سن و سال، نه از نظر نژاد، نه از نظر جنسيت و نه از نظر پايه و رتبه اجتماعى در كار نيست.
«حيات طيّبه» يعنى، زندگى پاكيزه از هر نظر، پاكيزه از آلودگيها، ظلمها و خيانتها، عداوتها و دشمنيها، اسارتها و ذلتها و انواع نگرانيها و هرگونه چيزى كه آب زلال زندگى را در كام انسان ناگوار مىسازد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
(آيه 98)
اين گونه قرآن بخوان! اين آيه طرز استفاده از قرآن مجيد و چگونگى تلاوت آن را بيان مىكند، زيرا پربار بودن محتواى قرآن به تنهايى كافى نيست، بايد موانع نيز از وجود ما و از محيط فكر و جان ما برچيده شود تا به آن محتواى پربار دست يابيم.
لذا نخست مىگويد: «پس هنگامى كه قرآن مىخوانى از شرّ شيطان مطرود شده به خدا پناه بر» (فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ).
البته منظور تنها ذكر جمله «اعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم» نيست، بلكه بايد اين «ذكر» را تبديل به «فكر» كنيم و اين فكر مقدمه تحقق حالتى در نفس و جان انسان گردد، حالت توجه به خدا، حالت جدايى از هوى و هوسهاى سركشى كه مانع فهم و درك صحيح انسان است و به هنگام خواندن هر آيه به خدا پناه بريم از اين كه وسوسههاى شيطان حجابى ميان ما و كلام حياتبخش خداوند گردد.
و تا چنين حالتى در روح و جان انسان پيدا نشود، درك حقايق قرآن براى او ممكن نيست.
جمال يار ندارد حجاب و پرده ولى------غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد!
تا نفس مبرّا از نواهى نشود------دل آينه نور الهى نشود!
(آيه 99)
اين آيه در حقيقت دليلى است بر آنچه در آيه قبل گفته شده بود، مىفرمايد: «شيطان تسلّطى بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل مىكنند ندارد» (إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
(آيه 100)
«تنها تسلط او بر كسانى است كه او را دوست مىدارند و به رهبرى و سرپرستى خود انتخابش كردهاند» (إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ).
«و آنها كه او را شريك خدا در اطاعت و بندگى قرار دادهاند» (وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ). و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا واجب الاجرا مىدانند! بنابراين سلطه شيطان بر انسانها اجبارى و ناخودآگاه نيست بلكه اين انسانها هستند كه شرائط ورود او را به محيط جان خود فراهم مىسازند.
(آيه 101)
شأن نزول:
ابن عباس مىگويد: مشركان بهانهجو، هنگامى كه آيهاى نازل مىشد و دستور سختى در آن بود و سپس آيه ديگرى مىآمد و دستور آسانترى در آن بود، مىگفتند: محمّد اصحاب خود را مسخره مىكند امروز به چيزى دستور مىدهد و فردا از همان نهى مىكند، اينها نشان مىدهد كه محمّد همه را از پيش خود مىگويد نه از ناحيه خدا، در اين هنگام آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسير:
دروغ رسوا! اين آيه ايرادهايى را كه مشركان به آيات الهى مىگرفتند بيان مىكند، نخست مىگويد: «هنگامى كه آيهاى را به آيه ديگر مبدّل كنيم (حكمى را نسخ نماييم) و خدا بهتر مىداند چه حكمى را نازل كند، آنها مىگويند: تو افترا مىبندى! اما بيشترشان (حقيقت را) نمىدانند» (وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ).
آنها نمىدانند كه قرآن در پى ساختن يك جامعه انسانى است، جامعهاى پيشرو با معنويت عالى. با اين حال بديهى است كه اين نسخه الهى گاهى نياز به تبديل و تعويض دارد.
آرى! آنها از اين حقايق بىخبرند و از شرايط نزول قرآن، بىاطلاع، و گر نه مىدانستند «نسخ» پارهاى از دستورات و آيات قرآن، يك برنامه دقيق و حساب شده تربيتى است كه بدون آن، هدف نهايى و نيل به تكامل تأمين نمىشود، و دليل بر تناقض گويى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و يا افترا بستن به خدا نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 159 از قرآن کریم شامل آیات91 تا104 از سوره ی نحل
(آيه 102)
اين آيه، همين مسأله را تعقيب و تأكيد كرده، به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد «بگو: آن را روح القدس از جانب پروردگارت بر حق نازل كرده است» (قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ).
«روح القدس» يا «روح مقدس» همان پيك وحى الهى، «جبرئيل امين» است، اوست كه به فرمان خدا آيات را اعم از ناسخ و منسوخ، بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل مىكند، آياتى كه همه حق است همه واقعيتى را تعقيب مىكند و آن واقعيت چيزى جز تربيت انسانها نيست، تربيت كه وصول به آن گاهى احكام ناسخ و منسوخ را ايجاب مىكند.
به همين دليل به دنبال آن مىفرمايد: «هدف اين است كه افراد با ايمان را در مسير خود ثابت قدمتر گرداند، و هدايت و بشارتى براى عموم مسلمين است» (لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ).
به هر حال براى محكم كردن نيروى ايمان و پيمودن راه هدايت و بشارت، گاهى چارهاى، جز برنامههاى كوتاه مدت و موقت كه بعدا جاى خود را به برنامه نهايى و ثابت مىدهد نيست، و اين است رمز وجود ناسخ و منسوخ در آيات الهى.
(آيه 103)
سپس به بهانه ديگر، و يا صحيحتر، افتراى مخالفين به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله اشاره نموده، چنين مىگويد: «و ما مىدانيم آنها مىگويند: اين آيات را بشرى به او تعليم مىدهد» (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ).
قرآن با يك پاسخ دندان شكن خط بطلان بر اين ادعاهاى بىپايه مىكشد و مىگويد: اينها توجه ندارد، «زبان كسى كه قرآن را به او نسبت مىدهند عجمى است، در حالى كه اين قرآن به زبان عربى فصيح و آشكار (نازل شده) است» (لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه اعجاز قرآن تنها در جنبه محتواى آن نيست بلكه الفاظ قرآن نيز در سر حدّ اعجاز است، و كشش و جاذبه و شيرينى و هماهنگى خاصى كه در الفاظ و جمله بنديها وجود دارد مافوق قدرت انسانهاست.
(آيه 104)
سپس با لحنى تهديد آميز به بيان اين حقيقت مىپردازد كه اين اتهامات و انحرافات همه به خاطر رسوخ بىايمانى در نفوس آنهاست و «كسانى كه ايمان به آيات الهى ندارند خداوند آنها را هدايت نمىكند (نه هدايت به صراط مستقيم و نه به راه بهشت و سعادت جاويدان) و براى آنها عذاب دردناكى است» (إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ لا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
چرا كه آنها آنچنان گرفتار تعصب و لجاجت و دشمنى با حقند كه شايستگى هدايت را از دست دادهاند، و جز براى عذاب اليم آمادگى ندارند!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْكَٰذِبُونَ(105)
تنها كساني دروغپردازي ميكنند كه به آيات خدا ايمان ندارند و آنان خود دروغگويانند(105)
مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِنۢ بَعْدِ إِيمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّۢ بِالْإِيمَٰنِ وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(106)
هر كس پس از ايمان آوردن خود به خدا كفر ورزد [عذابي سختخواهد داشت] مگر آن كس كه مجبور شده و[لي] قلبش به ايمان اطمينان دارد ليكن هر كه سينهاش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابي بزرگ خواهد بود(106)
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا۟ الْحَيَوٰةَ الدُّنْيَا عَلَي الْءَاخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَٰفِرِينَ(107)
زيرا آنان زندگي دنيا را بر آخرت برتري دادند و [هم] اينكه خدا گروه كافران را هدايت نميكند(107)
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيٰ قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَٰرِهِمْ وَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْغَٰفِلُونَ(108)
آنان كسانياند كه خدا بر دلها و گوش و ديدگانشان مهر نهاده و آنان خود غافلانند(108)
لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْءَاخِرَةِ هُمُ الْخَٰسِرُونَ(109)
شك نيست كه آنها در آخرت همان زيانكارانند(109)
ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا۟ مِنۢ بَعْدِ مَا فُتِنُوا۟ ثُمَّ جَٰهَدُوا۟ وَصَبَرُوٓا۟ إِنَّ رَبَّكَ مِنۢ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ(110)
با اين حال پروردگار تو نسبت به كساني كه پس از [آن همه] زجر كشيدن هجرت كرده و سپس جهاد نمودند و صبر پيشه ساختند پروردگارت [نسبت به آنان] بعد از آن [همه مصايب] قطعا آمرزنده و مهربان است(110)
۞ يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَٰدِلُ عَن نَّفْسِهَا وَتُوَفَّيٰ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(111)
[ياد كن] روزي را كه هر كس ميآيد [و] از خود دفاع ميكند و هر كس به آنچه كرده بي كم و كاست پاداش مييابد و بر آنان ستم نميرود(111)
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَٰقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا۟ يَصْنَعُونَ(112)
و خدا شهري را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان ميرسيد پس [ساكنانش] نعمتهاي خدا را ناسپاسي كردند و خدا هم به سزاي آنچه انجام ميدادند طعم گرسنگي و هراس را به [مردم] آن چشانيد(112)
وَلَقَدْ جَآءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ وَهُمْ ظَٰلِمُونَ(113)
و به يقين فرستادهاي از خودشان برايشان آمد اما او را تكذيب كردند پس در حالي كه ظالم بودند آنان را عذاب فرو گرفت(113)
فَكُلُوا۟ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَٰلًا طَيِّبًا وَاشْكُرُوا۟ نِعْمَتَ اللَّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ(114)
پس از آنچه خدا شما را روزي كرده استحلال [و] پاكيزه بخوريد و نعمتخدا را اگر تنها او را ميپرستيد شكر گزاريد(114)
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(115)
جز اين نيست كه [خدا] مردار و خون و گوشتخوك و آنچه را كه نام غير خدا بر آن برده شده حرام گردانيده است [با اين همه] هر كس كه [به خوردن آنها] ناگزير شود و سركش و زيادهخواه نباشد قطعا خدا آمرزنده مهربان است(115)
وَلَا تَقُولُوا۟ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُوا۟ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ(116)
و براي آنچه زبان شما به دروغ ميپردازد مگوييد اين حلال است و آن حرام تا بر خدا دروغ بنديد زيرا كساني كه بر خدا دروغ ميبندند رستگار نميشوند(116)
مَتَٰعٌ قَلِيلٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(117)
[ايشان راست] اندك بهرهاي و[لي] عذابشان پر درد است(117)
وَعَلَي الَّذِينَ هَادُوا۟ حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَٰهُمْ وَلَٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ(118)
و بر كساني كه يهودي شدند آنچه را قبلا بر تو حكايت كرديم حرام گردانيديم و ما بر آنان ستم نكرديم بلكه آنها به خود ستم ميكردند(118)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
(آيه 105)
و در اين آيه اضافه مىكند: «تنها كسانى (به مردان حق) دروغ مىبندند كه ايمان به آيات الهى ندارند، و دروغگويان واقعى آنها هستند» (إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ).
و چه دروغى از اين بزرگتر كه انسان به مردان حق اتهام ببندد و ميان آنها و انسانهايى كه تشنه حقيقتند، سدّ و مانعى ايجاد كند.
زشتى دروغ از ديدگاه اسلام- آيه فوق از آيات تكان دهندهاى است كه در زمينه زشتى دروغ سخن مىگويد و دروغگويان را در سر حدّ كافران و منكران آيات الهى قرار مىدهد.
اصولا در تعليمات اسلام به مسأله راستگويى و مبارزه با كذب و دروغ فوق العاده اهميت داده شده است. تا جايى كه در روايات اسلامى دروغ به عنوان «كليد گناهان» و راستگويى به عنوان «برات بهشت» شمرده شده است.
على عليه السّلام مىفرمايد: «راستگويى دعوت به نيكوكارى مىكند، و نيكوكارى دعوت به بهشت».
و نيز امام عسكرى عليه السّلام مىفرمايد: «تمام پليديها در اتاقى قرار داده شده، و كليد آن دروغ است».
در حديث ديگرى از على عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «انسان هيچگاه طعم ايمان را نمىچشد تا دروغ را ترك گويد خواه شوخى باشد يا جدّى».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-5.html
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
(آيه 106)
شأن نزول:
اين آيه در مورد گروهى از مسلمانان نازل گرديد كه در چنگال مشركان گرفتار شدند و آنها را مجبور به بازگشت از اسلام و اظهار كلمات كفر و شرك كردند.
آنها «عمار» و پدرش «ياسر» و مادرش «سميّه» و «صهيب» و «بلال» و «خبّاب» بودند پدر و مادر عمار در اين ماجرا سخت مقاومت كردند و كشته شدند، ولى عمار كه جوان بود آنچه را مشركان مىخواستند به زبان آورد.
اين خبر در ميان مسلمانان پيچيد، بعضى غائبانه عمار را محكوم كردند و گفتند: عمار از اسلام بيرون رفته و كافر شده، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: چنين نيست.
چيزى نگذشت كه عمار گريه كنان به خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: مگر چه شده است؟
عرض كرد: اى پيامبر! بسيار بد شده دست از سرم برنداشتند تا نسبت به شما جسارت كردم و بتهاى آنها را به نيكى ياد نمودم! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با دست مباركش اشك از چشمان عمّار پاك مىكرد و مىگفت: اگر باز تو را تحت فشار قرار دادند، آنچه مىخواهند بگو- و جان خود را از خطر رهايى بخش.
در اين هنگام آيه نازل گرديد و مسائل را در اين رابطه روشن ساخت.
تفسير:
بازگشت كنندگان از اسلام (مرتدّين)- در تكميل بحث آيات گذشته كه سخن از برنامههاى مختلف مشركان و كفّار در ميان بود، در اينجا به گروهى ديگر از كفار يعنى، «مرتدين» و بازگشت كنندگان از اسلام اشاره مىكند، مىگويد: «كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند- به جز آنها كه تحت فشار و اجبار اظهار كفر كردهاند در حالى كه قلبشان مملو از ايمان است- آرى چنين اشخاصى كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشودهاند غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظيمى در انتظارشان» (مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).
در واقع در اينجا اشاره به دو گروه از كسانى است كه بعد از پذيرش اسلام راه كفر را پيش مىگيرند.
نخست آنها كه در چنگال دشمنان بىمنطق گرفتار مىشوند و تحت فشار و شكنجه آنها اعلام بيزارى از اسلام و وفادارى به كفر مىكنند، در حالى كه آنچه مىگويند تنها با زبان است و قلبشان مالامال از ايمان مىباشد، اين گروه مسلما مورد عفوند، بلكه اصلا گناهى از آنها سر نزده است، اين همان «تقيه» مجاز است كه براى حفظ جان و ذخيره كردن نيروها براى خدمت بيشتر در راه خدا در اسلام مجاز شناخته شده است.
گروه دوم كسانى هستند كه به راستى دريچههاى قلب خود را به روى كفر و بىايمانى مىگشايند، و مسير عقيدتى خود را به كلى عوض مىكنند، اينها هم گرفتار غضب خدا و هم «عذاب عظيم» او مىشوند. چرا كه اين عمل موجب تزلزل جامعه اسلامى مىگردد و يك نوع قيام بر ضد رژيم و حكومت اسلامى محسوب مىشود و غالبا دليل بر سوء نيت است، و سبب مىشود كه اسرار جامعه اسلامى به دست دشمنان افتد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
(آيه 107)
اين آيه دليل مرتد شدن آنها را چنين بازگو مىكند: «اين به خاطر آن است كه آنها زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح دادند» و به همين جهت بار ديگر در طريق كفر گام نهادند (ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ).
«و خداوند قوم كافر را (كه در كفر و انكار اصرار مىورزند) هدايت نمىكند» (وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ).
و بطور خلاصه هنگامى كه آنها اسلام آوردند، موقتا پارهاى از منافع ماديشان به خطر افتاد، و از آنجا كه به دنيا عشق مىورزيدند از ايمان خود پشيمان گشتند و مجددا به سوى كفر بازگشتند.
بديهى است چنين جمعيتى كه از درون وجودشان كششى به سوى ايمان نيست، مشمول هدايت الهى نمىشوند.
(آيه 108)
اين آيه دليل عدم هدايت آنها را چنين شرح مىدهد: «آنها كسانى هستند كه خدا بر قلب و گوش و چشمشان مهر نهاده» آن چنان كه از ديدن و شنيدن و درك حق محروم ماندهاند (أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ).
و روشن است «چنين افرادى (با از دست دادن تمام ابزار شناخت) غافلان واقعى هستند» (أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ). زيرا اعمال خلاف و انواع گناهان آثار سوئى روى حس تشخيص و درك انسان مىگذارد و سر انجام كارش به جايى مىرسد كه دريچه روح او به روى همه حقايق بسته مىشود.
(آيه 109)
در اين آيه نتيجه كار آنها چنين ترسيم شده است: «ناچار و قطعا آنها در آخرت زيانكارانند» (لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ).
چه زيان و خسرانى از اين بدتر كه انسان همه امكانات لازم را براى هدايت و سعادت جاويدان در دست داشته باشد، و بر اثر هوى و هوس همه اين سرمايهها را از دست بدهد.
(آيه 110)
و از آنجا كه در برابر دو گروه گذشته يعنى آنها كه تحت فشار دشمن كلمات كفرآميز را به عنوان «تقيه» بيان كردند و آنها كه با تمام ميل به كفر بازگشتند، گروه سومى وجود دارند كه همان فريب خوردگانند.
اين آيه به وضع آنها اشاره كرده، مىگويد: سپس پروردگار تو نسبت به كسانى كه بعد از فريب خوردن (به ايمان بازگشتند و) هجرت كردند، سپس جهاد كردند و در راه خدا استقامت نمودند پروردگارت، بعد از انجام اين كارها، بخشنده و مهربان است» و آنها را مشمول رحمت خود مىسازد (ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).
اين آيه دليل روشنى است براى قبول توبه مرتد ملّى.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
درمورد ایه 107:انسان نه باید دنیاشو فدای اخرت کنه ونه اخرتشو فدای دنیا کنه بلکه باید تعادل را در پیش گیرد. اگر انسان عاشق هرچیزی شد خدا به همان چیزواگذاریش میکند.
کسانی که از صبح تاشب دنبال دنیا میدوند(نه به صورت متعادل) هیچ وقت سیر نمیشن وهمیشه گمشدهای دارند.واقعا ازخدا بخواهیم که ما را از این تعلقات دنیا ازادکنه. ایشالا.
غلام همت انم که زیر چرخ کبود زهرچه رنگ تعلق پذیرد ازاداست[golrooz]
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
(آيه 111)
سر انجام به عنوان يك هشدار عمومى مىگويد: «به ياد آوريد روزى را كه هر كس (در فكر خويشتن است و تنها) به دفاع از خود بر مىخيزد» تا خود را از عذاب و مجازات دردناكش رهايى بخشد (يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها).
ولى اين دست و پاها بيهوده است «و (در آنجا) نتيجه اعمال هر كسى بىكم و كاست به او داده مىشود» (وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ).
«و به آنها ظلم نخواهد شد» (وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ).
(آيه 112)
آنها كه كفران كردند و گرفتار شدند: كرارا گفتهايم كه اين سوره، سوره نعمتهاست، نعمتهاى معنوى و مادى، در اين آيه نتيجه كفران نعمتهاى الهى را در قالب يك مثال عينى مىخوانيم.
نخست مىگويد: «و خداوند (براى آنها كه ناسپاسى نعمت مىكنند) مثلى زده است: منطقه آبادى را كه در نهايت امن و امان بوده» (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً).
اين آبادى آن چنان امن و امان بود كه ساكنانش «با اطمينان در آن زندگى داشتند» و هرگز مجبور به مهاجرت و كوچ كردن نبودند (مُطْمَئِنَّةً).
علاوه بر نعمت امنيت و اطمينان، «انواع روزيهاى مورد نيازش بطور وافر از هر مكانى به سوى آن مىآمد» (يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ).
«اما سر انجام اين آبادى (ساكناش) كفران نعمتهاى خدا كردند و خدا لباس گرسنگى و ترس را به خاطر اعمالشان بر اندام آنها پوشانيد» (فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ).
در حقيقت همان گونه كه در آغاز، نعمت امنيت و رفاه تمام وجود آنها را پر كرده بود، در پايان نيز بر اثر كفران، فقر و ناامنى به جاى آن نشست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
(آيه 113)
نه تنها نعمتهاى مادى آنها در حد كمال بود كه از نعمتهاى معنوى يعنى وجود فرستاده خدا و تعليمات آسمانى او نيز برخوردار بودند «و پيامبرى از خود آنها به سوى آنها آمد (و آنها را به آيين حق دعوت كرد و اتمام حجت نمود) ولى آنها به تكذيبش پرداختند» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ).
«پس در اين هنگام عذاب الهى آنها را فرو گرفت، در حالى كه آنها ظالم و ستمگر بودند» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ).
(آيه 114)
با مشاهده چنين نمونههاى زنده و روشنى شما در راه آن غافلان و ظالمان و كفران كنندگان نعمتهاى الهى گام ننهيد «شما از آنچه خدا روزيتان كرده است حلال و پاكيزه بخوريد و شكر نعمتهاى او را به جا آوريد اگر او را مىپرستيد» (فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ).
اين داستان احتمالا مربوط به گروهى از بنى اسرائيل بوده است كه در منطقه آبادى مىزيستند و بر اثر كفران نعمت گرفتار قحطى و ناامنى شدند.
شاهد اين سخن، حديثى است كه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمود:
«گروهى از بنى اسرائيل آن قدر زندگى مرفهى داشتند كه حتى از مواد غذايى مجسمههاى كوچك مىساختند و گاهى با آن بدن خود را نيز پاك مىكردند، اما سر انجام كار آنها به جايى رسيد كه مجبور شدند همان مواد غذايى آلوده را بخورند و اين همان است كه خداوند در قرآن فرموده: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً ...» و اين هشدارى است به همه افراد و ملتهايى كه غرق نعمتهاى الهى هستند تا بدانند هرگونه اسراف و تبذير و تضييع نعمتها جريمه دارد جريمهاى بسيار سنگين.
اين هشدارى است به آنها كه هميشه نيمى از غذاى اضافى خود را به زبالهدانها مىريزند.
و هشدارى است به آنها كه مواد غذايى را در خانهها براى مصرف شخصى و در انبارها براى گرانتر فروختن، آن قدر ذخيره مىكنند كه مىگندد و فاسد مىشود اما حاضر نيستند به نرخ ارزانتر در اختيار ديگران بگذارند! آرى! اينها همه در پيشگاه خدا مجازات و جريمه دارد و كمترين مجازات آن سلب اين مواهب است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
(آيه 115)
دروغگويان هرگز رستگار نخواهند شد: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از نعمتهاى پاكيزه الهى و شكر اين نعمتها به ميان آمده بود اين آيه در تعقيب آنها، از محرمات واقعى و محرمات غير واقعى كه از طريق بدعت در آيين خدا تحريم شده بودند، سخن مىگويد تا اين حلقه تكميل گردد.
نخست مىگويد: خداوند «تنها مردار، خون، گوشت خوك و آنچه را با نام غير خدا سر بريدهاند بر شما حرام كرده است» (إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ).
اما آلودگى سه مورد اول، امروز بر كسى پوشيده نيست، مردار منبع انواع ميكربهاست، و خون نيز از تمام اجزاء بدن از نظر فعاليت ميكربها آلودهتر است، و گوشت خوك نيز عاملى براى چند نوع بيمارى خطرناك است.
اما حيواناتى كه با نام غير «اللّه» ذبح مىشوند فلسفه تحريم آن جنبه بهداشتى نيست، بلكه جنبه اخلاقى و معنوى دارد. چرا كه از يك سو مبارزهاى است با آيين شرك و بت پرستى و از سوى ديگر توجهى است به آفريننده اين نعمتها.
ضمنا از مجموع محتواى اين آيه و آيات بعد، اين نكته استفاده مىشود كه اسلام، اعتدال را در استفاده از گوشت توصيه مىكند، نه مانند گياهخواران اين منبع غذايى را بكلى تحريم كرده، و نه مانند مردم عصر جاهليت و گروهى از به اصطلاح متمدنان زمان ما اجازه استفاده از هر نوع گوشتى (حتى سوسمار و خرچنگ و انواع كرمها) را مىدهد.
و در پايان آيه همان گونه كه روش قرآن در بسيارى از موارد است، موارد استثناء را بيان كرده، مىگويد: «اما كسانى كه ناچار شوند (از خوردن گوشتهاى حرام فى المثل در بيابانى بدون غذا بمانند و جانشان در خطر باشد) در حالى كه تجاوز و تعدّى از حدّ ننمايند (خدا آنها را مىبخشد چرا كه) خدا بخشنده و مهربان است» (فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
(آيه 116)
اين آيه بحثى را كه در زمينه تحريمهاى بىدليل مشركان كه بطور ضمنى قبلا مطرح شده بود با صراحت شرح مىدهد و مىگويد: «به خاطر دروغى كه زبانهاى شما توصيف مىكند نگوييد اين حلال است و آن حرام، تا چيزى را به دروغ بر خدا افترا ببنديد» (وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ).
يعنى اين يك دروغ آشكار است كه تنها از زبان شما تراوش كرده اشيايى را از پيش خود حلال مىكنيد، و اشيايى را حرام- اشاره به چهارپايانى بوده كه بعضى را بر خود تحريم مىكردند و بعضى را حلال مىدانستند و قسمتى را به بتها اختصاص مىدادند.
آيا خداوند به شما چنين حقى داده است، كه قانونگزارى كنيد؟ و يا اين كه افكار خرافى و تقليدهاى كوركورانه، شما را به چنين بدعتهايى واداشته است؟! در پايان آيه به عنوان يك اخطار جدى مىگويد: «كسانى كه به خدا دروغ و افترا مىبندند هيچگاه رستگار نخواهند شد» (إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ).
اصولا دروغ و افترا مايه بدبختى و نارستگارى است، در باره هر كس كه باشد تا چه رسد به اين كه در باره خداوند بزرگ صورت گيرد.
(آيه 117)
اين آيه عدم رستگارى را چنين توضيح مىدهد: «بهره كمى است (كه در اين دنيا نصيبشان مىشود)، و عذاب دردناكى در انتظار آنان است» (مَتاعٌ قَلِيلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
اين متاع قليل، ممكن است اشاره به جنينهاى مرده حيوانات باشد كه براى خود حلال مىشمردند، و از گوشت آن استفاده مىكردند.
(آيه 118)
در اينجا ممكن است سؤالى، طرح شود كه چرا غير از آن چهار چيز كه در بالا گفته شد، اشياء ديگرى از حيوانات بر قوم يهود حرام بوده است؟
اين آيه گويا به پاسخ اين سؤال پرداخته، مىگويد: «ما بر يهود (علاوه بر آن چهار مورد) چيزهايى را كه قبلا براى تو شرح داديم تحريم كرديم» (وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ).
اشاره به امورى است كه در آيه 146 سوره انعام آمده: «بر يهوديان هر حيوان ناخندارى را حرام كرديم (اشاره به حيواناتى است كه سمّ يكپارچه دارند همچون اسب) و از گاو و گوسفند، پيه و چربيشان را تحريم نموديم، مگر چربيهايى را كه بر پشت آنها قرار داشت، و يا در لابلاى امعاء، و دو طرف پهلوها، و يا با استخوان آميخته بود، اين را به خاطر ظلم و ستم آنها، به عنوان كيفر، قرار داديم و ما راست مىگوييم».
در حقيقت اين محرمات اضافى جنبه مجازات و كيفر در برابر مظالم و ستمهاى يهود داشته، و لذا در پايان آيه اضافه مىكند: «و ما به آنها ستم نكرديم ولى آنها به خويشتن ستم روا مىداشتند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-6.html
-
پاسخ : صفحه ی 160 از قرآن کریم شامل آیات 105 تا 118 از سوره ی نحل
بهترین کارها
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله
خَیْرُ الأعْمالِ ما نَفَعَ
بهترین کارها آن است که فایدهای در بر داشته باشد
The best deeds are those that are beneficial.