نام من در نامه ی پاکان نوشت
دوزخی بودم ببخشیدم بهشت[golrooz][golrooz][golrooz]
نمایش نسخه قابل چاپ
نام من در نامه ی پاکان نوشت
دوزخی بودم ببخشیدم بهشت[golrooz][golrooz][golrooz]
تو پس از مرگ من که می آیی من همان جا کنار خود هستم
مردم اما دخیل عشقم را به نگاه غریبه ا ت بستم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود وانچه میپنداشتیم[golrooz][golrooz][golrooz]
مبادا چنین هرگز آیین من+++++++سزا نیست این کار در دین من
نای ستیز و پای گریزم نمانده است
جز پاره های روح
جز لاشه ی غرور
چیزی نمانده است
تطاولي که تو کردي به دوستي با من
من آن به دشمن خون خوار خويش نپسندم
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید
در ناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است[golrooz][golrooz][golrooz]
تو را نا دیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
دور از نگاه مردم بیگانه با احساس
در کوچه باغ عاشقی چرخاندی ام با شعر
هر وقت می دیدی دلم بدجور دلتنگ است
با حرفهای تازه می خندادی ام،با شعر