دلت را خانه ی ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من[golrooz][golrooz][golrooz]
نمایش نسخه قابل چاپ
دلت را خانه ی ما کن مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من[golrooz][golrooz][golrooz]
نه چراغيست در آن پايان
هر چه از دور نمايانست
شايد آن نقطهء نوراني
چشم گرگان بيابانستـ
[golrooz]
تو را جامه صبر باید ببر
کزان زیوری نیست ارزنده تر
شود محنت آسان بهر برد بار
نگردد شکیبا پریش و نزار[golrooz][golrooz][golrooz]
ربوده شـــــادی از لبم، حسرت گفتگوی تو
بهار مهربانیت شده خزان ببین کنون
تو فارغ از خیال من، منم به جستجوی تو
ولي ارباب آخر رحمش آيد
گذارد چون فروكش كرد خشمش
كه سر بر كفش و بر پايش گذاريم
شمارد زخمهايمان را و ما اين
محبت را غنيمت مي شماريم
ماومجنون همسفربودیم درسینای عشق
اوبه مقصدها رسید و ما هنوز اواره ایم
مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام
تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم
یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند
انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم
منم که دیده بدیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
زره مانده غریبی, رهنوردی بی نوا مرده است
و در چشمان سردش
در نگاه گنگ و حیرانش
هزاران غنچه ی امید پژمرده است
تو و سجّادۀ خویش و من و پیمانۀ خویش
با من ِ بـاده زده هر چه به دل داری کـُن