پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 2)
سپس به سر چشمه اين عمل زشت (عيبجوئى و استهزا) كه غالبا از كبر و غرور ناشى از ثروت مايه مىگيرد پرداخته، مىافزايد: «همان كسى كه مال فراوانى جمع آورى و شماره كرده» بىآنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند (الذى جمع مالا و عدده).
آنقدر به مال و ثروت علاقه دارد كه پيوسته آنها را مىشمرد، و هر درهم و دينارى براى او بتى است، نه تنها شخصيت خويش كه تمام شخصيتها را در آن خلاصه مىبيند، و طبيعى است كه چنين انسان گمراه و ابلهى مؤمنان فقير را پيوسته به باد سخريه بگيرد.
به هر حال آيه ناظر به ثروت اندوزانى است كه مال را نه به عنوان يك وسيله بلكه به عنوان يك هدف مىنگرند، و در جمع آورى آن هيچ قيد و شرطى قائل نيستند، از حلال و حرام و تجاوز بر حقوق ديگران، از طريق شرافتمندانه و يا طرق پست و رذيلانه آن را جمعآورى مىكنند، و آن را تنها نشانه عظمت و شخصيت مىدانند.
آنها مال را براى رفع نيازهاى زندگى نمىخواهند، و به همين دليل هر قدر بر اموالشان افزوده شود حرصشان بيشتر مىگردد، و گر نه مال در حدود معقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نيست، بلكه در قرآن مجيد گاهى از آن به عنوان «فضل اللّه» تعبير شده، آنجا كه مىفرمايد: «و ابتغوا من فضل الله و از فضل خدا بطلبيد» (جمعه/ 10) و در جاى ديگر از آن تعبير به خير مىكند: «بر شما مقرر شده كه وقتى مرگ يكى از شما فرا رسد اگر خيرى از خود به يادگار گذارده وصيت كند».
(بقره/ 180).
چنين مالى مسلما نه مايه طغيان است، نه وسيله تفاخر، نه بهانه استهزاى ديگران، اما مالى كه معبود است و هدف نهائى ننگ است و ذلت، و مصيبت است و نكبت، و مايه دورى از خدا و خلود در آتش دوزخ است.
و غالبا جمع آورى مقدار زيادى از اين مال جز با آلودگيهاى فراوان ممكن نمىشود.
لذا در حديثى از امام على بن موسى الرضا عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «مال جز با پنج خصلت در يكجا جمع نمىشود: بخل شديد، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم، و مقدم داشتن دنيا بر آخرت».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread594.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 3)
در اين آيه مىافزايد: اين انسان زر اندوز و مال پرست «گمان مىكند اموالش او را جاودانه مىسازد» (يحسب ان ماله اخلده).
چه پندار غلط و خيال خامى؟ اموالى كه آنقدر در اختيار قارون بود كه كليد گنجهايش را چندين مرد زورمند به زحمت بر مىداشت، ولى به هنگام حمله عذاب الهى نتوانستند مرگ او را ساعتى به تأخير اندازند، و خداوند او و گنجهايش را در يك لحظه با يك زمين لرزه مختصر در زمين فرو برد (قصص/ 81).
اموالى كه نمونه كاملش در دست فراعنه مصر بود، همانگونه كه قرآن مىفرمايد: «چه بسيار باغها و چشمهها از خود به جاى گذاشتند و زراعتها و قصرهاى جالب و گران قيمت و نعمتهاى فراوان ديگر كه در آن متنعم بودند» (دخان/ 25 تا 27) ولى همه اينها به آسانى در عرض ساعتى به ديگران رسيد (دخان/ 28).
و لذا در قيامت كه پردهها كنار مىرود آنها به اشتباه بزرگشان پى مىبرند و فريادشان بلند مىشود: «مال و ثروتم هرگز مرا بىنياز نكرد، قدرت من نيز از دست رفت». (حاقه/ 28 و 29) از اين بيان روشن شد كه پندار جاودانگى به وسيله مال دليلى براى جمع مال، و جمع مال نيز عاملى براى استهزاء و سخريه ديگران در نظر اين كوردلان محسوب مىشود.
(آيه 4)
قرآن در پاسخ اين گروه مىفرمايد: «چنين نيست» كه مىپندارد (كلا).
«به زودى در حطمه [- آتشى خردكننده] پرتاب مىشود»! (لينبذن فى الحطمة).
(آيه 5)
«و تو چه مىدانى حطمه چيست»؟! (و ما ادراك ما الحطمة).
(آيه 6)
«آتش برافروخته الهى است» (نار الله الموقدة).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread594.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 7)
«آتشى كه از دلها سر مىزند» و نخستين جرقههايش در قلوب ظاهر مىشود! (التى تطلع على الافئدة).
يعنى خداوند، اين مغروران خود خواه برتربين را در آن روز به صورت موجوداتى ذليل و بىارزش در آتش دوزخ پرتاب مىكند، تا نتيجه كبر و غرور خود را ببينند.
عجب اين كه اين آتش برخلاف تمام آتشهاى دنيا اول بر دلها شراره مىزند، و درون را مىسوزاند، نخست قلب را، و بعد مغز و استخوان را، و سپس به خارج سرايت مىكند.
چرا چنين نباشد؟ در حالى كه قلبهاى آنها كانون كفر و كبر و غرور بود و مركز حب دنيا و ثروت و مال.
آرى! آنها دل مؤمنان را در اين دنيا با سخريهها و عيبجوئى و غيبت و تحقير سوزاندند، عدالت الهى ايجاب مىكند كه آنها كيفرى همانند اعمالشان را ببينند.
(آيه 8)
در آخرين آيات اين سوره مىفرمايد: «اين آتش بر آنها فرو بسته شده»! (انها عليهم مؤصدة).
در حقيقت همانگونه كه آنها اموال خود را در گاو صندوقها و مخازن در بسته نگاه مىداشتند خداوند هم آنها را در عذاب در بسته دوزخ كه راه خلاص و نجاتى از آن نيست زندانى مىكند.
(آيه 9)
و سر انجام مىگويد: «در ستونهاى كشيده و طولانى» قرار خواهند داشت (فى عمد ممددة).
جمعى از مفسران اين تعبير را اشاره به ميخهاى عظيم آهنين دانستهاند كه درهاى جهنم محكم با آن بسته مىشود، به گونهاى كه راه خروج مطلقا از آن وجود ندارد، و بنابر اين تأكيدى است بر آيه قبل كه مىگويد: درهاى جهنّم را بر آنها مىبندند و از هر طرف محصورند.
«پايان سوره همزه»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread594.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
سوره فيل [105]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 5 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
اين سوره چنانكه از نامش پيداست اشاره به داستان تاريخى معروفى مىكند كه در سال تولد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله واقع شده، و خداوند خانه «كعبه» را از شرّ لشكر عظيم كفارى كه از سرزمين يمن سوار بر فيل آمده بودند حفظ كرد.
يادآورى اين داستان هشدارى است به كفار مغرور و لجوج كه بدانند در برابر قدرت خدا كمترين قدرتى ندارند، خداوندى كه لشكر عظيم فيل را با آن پرندگان كوچك، و آن سنگريزههاى نيمبند (بحجارة من سجيل) در هم كوبيد قدرت دارد كه اين مستكبران لجوج را نيز مجازات كند.
در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «هر كس سوره فيل را در نماز واجب بخواند در قيامت هر كوه و زمين هموار و كلوخى براى او شهادت مىدهد كه او از نمازگزاران است، و منادى صدا مىزند در باره بنده من راست گفتيد، شهادت شما را به سود يا زيان او مىپذيرم بندهام را بدون حساب داخل بهشت كنيد او كسى است كه من وى را دوست دارم و عملش را نيز دوست دارم».
بديهى است اين همه فضيلت و ثواب و پاداش عظيم از آن كسى است كه با خواندن اين آيات از مركب غرور پياده شود و در طريق رضاى حق گام بردارد.
داستان اصحاب فيل
- مفسران و مورخان اين داستان را به صورتهاى مختلفى نقل كردهاند، و ما آن را طبق روايات معروف كه از «سيره ابن هشام» و «بلوغ الارب» و «بحار الانوار» و «مجمع البيان» خلاصه كردهايم مىآوريم:
«ذو نواس پادشاه يمن، مسيحيان نجران را كه در نزديكى آن سرزمين مىزيستند تحت شكنجه شديد قرار داد، تا از آئين مسيحيت بازگردند- قرآن اين ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره «بروج» آورده، و ما آن را در تفسير همان سوره مشروحا بيان كرديم.
بعد از اين جنايت بزرگ مردى به نام «دوس» از ميان آنها جان سالم به در برد، و خود را به «قيصر روم» كه بر آيين مسيح بود رسانيد، و ماجرا را براى او شرح داد.
«قيصر» نامهاى به «نجاشى» سلطان «حبشه» نوشت تا انتقام نصاراى نجران را از «ذو نواس» بگيرد، و نامه را با همان شخص براى «نجاشى» فرستاد.
«نجاشى» سپاهى عظيم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهى شخصى به نام «ارياط» روانه يمن كرد «ابرهه» نيز يكى از فرماندهان اين سپاه بود.
«ذو نواس» شكست خورد، و «ارياط» حكمران يمن شد، بعد از مدتى، ابرهه بر ضد او قيام كرد و او را از بين برد و بر جاى او نشست.
خبر اين ماجرا به نجاشى رسيد، او تصميم گرفت «ابرهه» را سركوب كند، ابرهه براى نجات خود موهاى سر را تراشيد، و با مقدارى از خاك يمن به نشانه تسليم كامل نزد نجاشى فرستاد و اعلام وفادارى كرد.
نجاشى چون چنين ديد او را بخشيد و در پست خود ابقا نمود.
در اين هنگام «ابرهه» براى اثبات خوش خدمتى كليساى بسيار زيبا و مهمى بنا كرد كه مانند آن در آن زمان در كره زمين وجود نداشت، و به دنبال آن تصميم گرفت مردم جزيره عربستان را به جاى «كعبه» به سوى آن فرا خواند، و تصميم گرفت آنجا را كانون حج عرب سازد.
براى همين منظور مبلغان بسيارى به اطراف، و در ميان قبائل عرب و سرزمين حجاز فرستاد.
طبق بعضى از روايات گروهى آمدند و مخفيانه «كليسا» را آتش زدند، و طبق نقل ديگرى بعضى آن را مخفيانه آلوده و ملوث ساختند.
«ابرهه» سخت خشمگين شد، و تصميم گرفت خانه «كعبه» را بكلى ويران سازد، تا هم انتقام گرفته باشد، و هم عرب را متوجه معبد جديد كند، با لشكر عظيمى كه بعضى از سوارانش از «فيل» استفاده مىكردند عازم مكّه شد.
هنگامى كه نزديك مكّه رسيد كسانى را فرستاد تا شتران و اموال اهل مكه را به غارت آورند، و در اين ميان دويست شتر از «عبد المطلب» غارت شد.
«ابرهه» كسى را به داخل مكّه فرستاد.
فرستاده «ابرهه» وارد مكّه شد و از رئيس و شريف «مكه» جستجو كرد، همه «عبد المطلب» را به او نشان دادند، ماجرا را نزد «عبد المطلب» بازگو كرد فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت: بايد با من نزد او بيايى، هنگامى كه عبد المطلب وارد بر ابرهه شد، او سخت تحت تأثير قرار گرفت تا آنجا كه براى احترام او از جا برخاست و روى زمين نشست، سپس به مترجمش گفت: از او بپرس حاجت تو چيست؟
عبد المطلب گفت: حاجتم اين است كه دويست شتر را از من به غارت بردهاند دستور دهيد اموالم را بازگردانند.
ابرهه به مترجمش گفت: به او بگو: هنگامى كه تو را ديدم عظمتى از تو در دلم جاى گرفت، اما اين سخن را كه گفتى در نظرم كوچك شدى تو در باره دويست شترت سخن مىگوئى، اما در باره «كعبه» كه دين تو و اجداد توست و من براى ويرانيش آمدهام مطلقا سخنى نمىگوئى؟! عبد المطلب گفت: «من صاحب شترانم، و اين خانه صاحبى دارد كه از آن دفاع مىكند»- اين سخن، ابرهه را تكان داد و در فكر فرو رفت.
«عبد المطلب» به مكّه آمد، و به مردم اطلاع داد كه به كوههاى اطراف پناهنده شوند، و خودش با جمعى كنار خانه كعبه آمد تا دعا كند و يارى طلبد.
دست در حلقه خانه كعبه كرد و اشعار معروفش را خواند، از جمله:
«خداوندا! هر كس از خانه خود دفاع مىكند تو خانهات را حفظ كن!» «هرگز مباد روزى كه صليب آنها و قدرتشان بر نيروهاى تو غلبه كنند!» سپس عبد المطلب به يكى از درههاى اطراف مكه آمد و در آنجا با جمعى از قريش پناه گرفت، و به يكى از فرزندانش دستور داد بالاى كوه ابو قبيس برود ببيند چه خبر مىشود.
فرزندش بسرعت نزد پدر آمده و گفت: پدر! ابرى سياه از ناحيه دريا (درياى احمر) به چشم مىخورد كه به سوى سرزمين ما مىآيد، عبد المطلب خرسند شد صدا زد: «اى جمعيت قريش! به منزلهاى خود بازگرديد كه نصرت الهى به سراغ شما آمد» اين از يكسو.
از سوى ديگر ابرهه سوار بر فيل معروفش كه «محمود» نام داشت با لشگر انبوهش براى درهم كوبيدن كعبه از كوههاى اطراف سرازير مكّه شد، ولى هر چه بر فيل خود فشار مىآورد پيش نمىرفت، اما هنگامى كه سر او را به سوى يمن باز مىگرداندند بسرعت حركت مىكرد، ابرهه از اين ماجرا سخت متعجب شد و در حيرت فرو رفت.
در اين هنگام پرندگانى از سوى دريا فرا رسيدند، همانند پرستوها و هر يك از آنها سه عدد سنگريزه با خود همراه داشت، يكى به منقار و دو تا در پنجهها، تقريبا به اندازه نخود، اين سنگريزهها را بر سر لشكريان ابرهه فرو ريختند، و به هر كدام از آنها اصابت مىكرد هلاك مىشد، و بعضى گفتهاند:
سنگريزهها به هر جاى بدن آنها مىافتاد سوراخ مىكرد و از طرف مقابل خارج مىشد.
خود «ابرهه» نيز مورد اصابت سنگ واقع شد و مجروح گشت، و او را به صنعاء (پايتخت) يمن بازگرداندند و در آنجا چشم از دنيا پوشيد.
بعضى گفته اند: اولين بار كه بيمارى حصبه و آبله در سرزمين عرب ديده شد آن سال بود.
و در همين سال مطابق مشهور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله تولد يافت، و جهان به نور وجودش روشن شد، و لذا جمعى معتقدند كه ميان اين دو رابطهاى وجود داشته.
به هر حال اهميت اين حادثه بزرگ بقدرى بود كه آن سال را «عام الفيل» (سال فيل) ناميدند و مبدأ تاريخ عرب شناخته شد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread596.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
با ابرهه گو كز پى تعجيل نيايد! در نخستين آيه اين سوره پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «آيا نديدى پروردگارت با فيل سواران [- لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند] چه كرد»؟ (ا لم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل).
(آيه 2)
سپس مىافزايد: «آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد»؟
(ا لم يجعل كيدهم فى تضليل).
آنها قصد داشتند خانه كعبه را خراب كنند، به اين اميد كه به كليساى يمن مركزيت بخشند، اما آنها نه تنها به مقصود خود نرسيدند، بلكه اين ماجرا بر عظمت مكه و خانه كعبه افزود.
منظور از «تضليل» (گمراه ساختن) اين است كه آنها هرگز به هدف خود نرسيدند.
(آيه 3)
سپس به شرح اين ماجرا پرداخته، مىفرمايد: «و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد» (و ارسل عليهم طيرا ابابيل).
(آيه 4)
«كه با سنگهاى كوچكى آنان را هدف قرار مىدادند» (ترميهم بحجارة من سجيل).
و اين سنگهاى كوچك بر هر كس فرود مىآمد او را از هم متلاشى مىساخت!
(آيه 5)
چنانكه در اين آيه مىفرمايد: «سر انجام آنها را همچون كاه خورد شده (و متلاشى) قرار داد»! (فجعلهم كعصف مأكول).
اين سوره هشدارى است به همه گردنكشان و مستكبران جهان، تا در برابر قدرت خداوند تا چه حد ناتوانند؟!
«پايان سوره فيل»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread596.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
سوره قريش [106]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 4 آيه دارد.
محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت مكمل سوره «فيل» محسوب مىشود و آيات آن دليل روشنى بر اين مطلب است.
محتواى اين سوره بيان نعمت خداوند بر قريش و الطاف و محبتهاى او نسبت به آنهاست، تا حسّ شكرگزارى آنها تحريك شود و به عبادت پروردگار اين بيت عظيم كه تمام شرف و افتخارشان از آن است قيام كنند.
همان گونه كه در آغاز سوره «و الضّحى» گفتيم آن سوره و سوره «الم نشرح» در حقيقت يك سوره محسوب مىشود، همچنين سوره «فيل» و سوره «قريش» چرا كه پيوند مطالب آنها بقدرى است كه مىتواند دليل بر وحدت آن دو بوده باشد.
به همين دليل براى خواندن يك سوره كامل در هر ركعت از نماز اگر كسى سورههاى فوق را انتخاب كند بايد هر دو را با هم بخواند.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود:
«كسى كه آن را بخواند به تعداد هر يك از كسانى كه در گرد خانه كعبه طواف كرده، يا در آنجا معتكف شده، ده حسنه به او مىدهند».
مسلما چنين فضيلتى از آن كسانى است كه در پيشگاه خداوندى كه پروردگار كعبه است سر تعظيم فرود آورده، او را عبادت كنند، و احترام اين خانه را پاسدارى كرده و پيامش را با گوش جان بشنوند و به كار بندند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread597.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
از آنجا كه در سوره قبل شرح نابودى اصحاب الفيل و لشكريان «ابرهه»- كه به قصد نابود كردن خانه كعبه آمده بودند- آمد، در اولين آيه اين سوره كه در واقع تكميلى است براى سوره «فيل» مىفرمايد: كيفر لشكر فيل سواران «به خاطر اين بود كه قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند» و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود (لايلاف قريش).
زيرا آنها و تمام اهل «مكّه» به خاطر مركزيت و امنيت اين سرزمين در آنجا سكنى گزيده بودند، بسيارى از مردم حجاز هر سال به آنجا مىآمدند، مراسم حج را به جا مىآوردند و مبادلات اقتصادى و ادبى داشتند و از بركات مختلف اين سرزمين استفاده مىنمودند.
همه اينها در سايه امنيت ويژه آن بود، اگر با لشكركشى ابرهه و امثال او اين امنيت خدشهدار مىشد يا خانه كعبه ويران مىگشت ديگر كسى با اين سرزمين الفتى پيدا نمىكرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread597.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 2)
در اين آيه مىافزايد: «الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه» و به خاطر اين الفت به آن بازگردند! (ايلافهم رحلة الشتاء و الصيف).
ممكن است منظور الفت بخشيدن قريش به اين سرزمين مقدس باشد كه آنها در طول سفر تابستانه و زمستانه خود عشق و علاقه به اين كانون مقدس را از دل نبرند، و به خاطر امنيتش به سوى آن باز گردند، نكند تحت تأثير مزاياى زندگى سرزمين يمن و شام واقع شوند و «مكّه» را خالى كنند.
و يا اين كه منظور ايجاد الفت ميان قريش و ساير مردم در طول اين دو سفر بزرگ است، چرا كه بعد از داستان ابرهه مردم با ديده ديگرى به آنها مىنگريستند، و براى كاروان قريش احترام و اهميت و امنيت قائل بودند.
مىدانيم زمين «مكّه» باغ و زراعتى نداشت، دامدارى آن نيز محدود بود، بيشترين درآمد آن از طريق همين كاروانهاى تجارى تأمين مىشد، در فصل زمستان به سوى جنوب يعنى سرزمين يمن كه هواى آن نسبتا گرم بود روى مىآوردند، و در فصل تابستان به سوى شمال و سرزمين شام كه هواى ملايم و مطلوبى داشت، و اتفاقا هم سرزمين يمن و هم سرزمين شام از كانونهاى مهم تجارت در آن روز بودند، و مكّه و مدينه حلقه اتصالى در ميان آن دو محسوب مىشد.
البته قريش با كارهاى خلافى كه انجام مىدادند مستحق اين همه لطف و محبت الهى نبودند، اما چون مقدر بود از ميان آن قبيله، و از آن سرزمين مقدس، اسلام و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله طلوع كند، خداوند اين لطف را در حق آنها انجام داد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread597.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 3)
در اين آيه چنين نتيجه مىگيرد كه قريش با اين همه نعمت الهى كه به بركت كعبه پيدا كردهاند «پس (به شكرانه اين نعمت بزرگ) بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند» نه بتها راليعبدوا رب هذا البيت).
(آيه 4)
«همان كس كه آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت» (الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف).
از يكسو به آنها رونق تجارت عطا فرمود، و جلب منفعت نمود، و از سوى ديگر ناامنى را از آنها دور كرد و دفع ضرر فرمود، و اينها همه با شكست لشكر «ابرهه» فراهم گشت، و در حقيقت استجابت دعاى ابراهيم بنيانگذار كعبه بود، ولى آنها قدر اين همه نعمت را ندانستند، و اين خانه مقدس را به بتخانهاى تبديل كردند، و عبادت بتان را بر پرستش خداى خانه مقدم داشتند، و سر انجام ثمره شوم اين همه ناسپاسى را ديدند.
«پايان سوره قريش»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread597.html
صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر
[golrooz] صفحه ی 364 از قرآن کریم شامل سوره های ماعون و کوثر و کافرون و نصر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَرَءَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ(1)
آيا كسي را كه [روز] جزا را دروغ مي خواند ديدي(1)
فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ(2)
اين همان كس است كه يتيم را بسختي مي راند(2)
وَلَا يَحُضُّ عَلَيٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ(3)
و به خوراك دادن بينوا ترغيب نمي كند(3)
فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ(4)
پس واي بر نمازگزاراني(4)
الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ(5)
كه از نمازشان غافلند(5)
الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ(6)
آنان كه ريا مي كنند(6)
وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(7)
و از [دادن] زكات [و وسايل و مايحتاج خانه] خودداري مي ورزند(7)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّآ أَعْطَيْنَٰكَ الْكَوْثَرَ(1)
ما تو را [چشمه] كوثر داديم(1)
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ(2)
پس براي پروردگارت نماز گزار و قرباني كن(2)
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ(3)
دشمنت خود بي تبار خواهد بود(3)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ يَٰٓأَيُّهَا الْكَٰفِرُونَ(1)
بگو اي كافران(1)
لَآ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(2)
آنچه مي پرستيد نمي پرستم(2)
وَلَآ أَنتُمْ عَٰبِدُونَ مَآ أَعْبُدُ(3)
و آنچه مي پرستم شما نمي پرستيد(3)
وَلَآ أَنَا۠ عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ(4)
و نه آنچه پرستيديد من مي پرستم(4)
وَلَآ أَنتُمْ عَٰبِدُونَ مَآ أَعْبُدُ(5)
و نه آنچه مي پرستم شما مي پرستيد(5)
لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ(6)
دين شما براي خودتان و دين من براي خودم(6)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا جَآءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ(1)
چون ياري خدا و پيروزي فرا رسد(1)
وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا(2)
و ببيني كه مردم دسته دسته در دين خدا درآيند(2)
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًۢا(3)
پس به ستايش پروردگارت نيايشگر باش و از او آمرزش خواه كه وي همواره توبه پذير است(3)
صدق الله العلي العظيم