پاسخ : صفحه ی 362 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 8 از سوره ی زلزله و سوره های عادیات و قارعه و تکاثر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
بلاى تكاثر و تفاخر! در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مىفرمايد: «افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است» (الهاكم التكاثر).
(آيه 2)
«تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد» و قبور مردگان خود را برشمرديد و به آن افتخار كرديد (حتى زرتم المقابر).
از امير مؤمنان على عليه السّلام در نهج البلاغه آمده است كه بعد از تلاوت «الهاكم التكاثر حتى زرتم المقابر» فرمود: «شگفتا! چه هدف بسيار دورى! و چه زيارت كنندگان غافلى! و چه افتخار موهوم و دردناكى به ياد استخوان پوسيده كسانى افتادهاند كه سالهاست خاك شدهاند، آن هم چه يادآورى! با اين فاصله دور به ياد كسانى افتادهاند كه سودى به حالشان ندارند، آيا به محل نابودى پدران خويش افتخار مىكنند؟ و يا با شمردن تعداد مردگان و معدومين خود را بسيار مىشمرند؟ آنها خواهان بازگشت اجسادى هستند كه تار و پودشان از هم گسسته، و حركاتشان به سكون مبدل شده. اين اجساد پوسيده اگر مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند»!
سر چشمه تفاخر و فخر فروشى!
يكى از عوامل اصلى تفاخر و تكاثر همان جهل و نادانى نسبت به پاداش كيفر الهى و عدم ايمان به معاد است.
از اين گذشته جهل انسان به ضعفها و آسيب پذيريهايش، به آغاز پيدايش و سر انجامش، از عوامل ديگر اين كبر و غرور و تفاخر است.
عامل ديگر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شكستهاست، كه افراد براى پوشاندن شكستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى مىبرند و لذا در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هيچ كس تكبر به فخر فروشى نمىكند مگر به خاطر ذلّتى كه در نفس خود مىيابد».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread586.html
پاسخ : صفحه ی 362 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 8 از سوره ی زلزله و سوره های عادیات و قارعه و تکاثر
(آيه 3)
در اين آيه آنها را با اين سخن مورد تهديد شديد قرار داده، مىفرمايد: «چنين نيست كه مىپنداريد به زودى (نتيجه اين تفاخر موهوم خود را) خواهيد دانست» (كلا سوف تعلمون).
(آيه 4)
باز براى تأكيد مىافزايد: «باز چنان نيست كه شما مىپنداريد به زودى خواهيد دانست» (ثم كلا سوف تعلمون).
در حديثى از امير مؤمنان على عليه السّلام آمده است كه فرمود: «گروهى از ما پيوسته در باره عذاب قبر در شك بودند تا اين كه سوره (الهاكم التكاثر) نازل شد، تا آنجا كه فرمود: (كلا سوف تعلمون منظور از آن عذاب قبر است، سپس مىفرمايد: (ثم كلا سوف تعلمون) منظور عذاب قيامت است».
(آيه 5)
سپس مىافزايد: «چنان نيست (كه شما خيال مىكنيد) اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد» افزون طلبى شما را از خدا غافل نمىكرد (كلا لو تعلمون علم اليقين).
«يقين» نقطه مقابل «شكّ» است و طبق روايات به مرحله عالى ايمان «يقين» گفته مىشود و براى آن سه مرحله است.
1- علم اليقين و آن اين است كه انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد مانند كسى كه با مشاهده دود، علم به وجود آتش پيدا مىكند.
2- عين اليقين و آن در جائى است كه انسان به مرحله مشاهده مىرسد و با چشم خود مثلا آتش را مشاهده مىكند.
3- حق اليقين و آن همانند كسى است كه وارد آتش شود و سوزش آن را لمس كند، و به صفات آتش متصف گردد، و اين بالاترين مرحله يقين است، كه در حقيقت از دو علم تشكيل يافته: علم به معلوم و علم به اين كه خلاف آن علم محال است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread586.html
پاسخ : صفحه ی 362 از قرآن کریم شامل آیات 7 تا 8 از سوره ی زلزله و سوره های عادیات و قارعه و تکاثر
(آيه 6)
باز براى تأكيد و انذار بيشتر مىافزايد: «قطعا شما جهنم را خواهيد ديد» (لترون الجحيم).
(آيه 7)
«سپس (با ورود در آن) آن را به عين اليقين خواهيد ديد» (ثم لترونها عين اليقين).
(آيه 8)
«سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهائى كه داشتهايد بازپرسى خواهيد شد» (ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم).
بايد در آن روز روشن سازيد كه اين نعمتهاى خداداد را در چه راهى مصرف كردهايد؟ و از آنها براى اطاعت الهى يا معصيتش كمك گرفتهايد، يا نعمتها را ضايع ساخته هرگز حق آن را ادا ننمودهايد؟
«نعيم» يك معنى بسيار گسترده دارد كه همه مواهب الهى را اعم از «معنوى» مانند دين و ايمان و اسلام و قرآن و ولايت، و انواع نعمتهاى «مادى» را اعم از فردى و اجتماعى شامل مىشود، منتها نعمتهايى كه اهميت بيشترى دارند مانند نعمت «ايمان و ولايت» بيشتر از آنها سؤال مىشود كه آيا حق آنها ادا شده يا نه؟
«پايان سوره تكاثر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread586.html
صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
[golrooz] صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالْعَصْرِ(1)
سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل](1)
إِنَّ الْإِنسَٰنَ لَفِي خُسْرٍ(2)
كه واقعا انسان دستخوش زيان است(2)
إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوْا۟ بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا۟ بِالصَّبْرِ(3)
مگر كساني كه گرويده و كارهاي شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايي توصيه كرده اند(3)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ(1)
واي بر هر بدگوي عيبجويي(1)
الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُۥ(2)
كه مالي گرد آورد و برشمردش(2)
يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُۥ(3)
پندارد كه مالش او را جاويد كرده(3)
كَلَّا لَيُنۢبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ(4)
ولي نه قطعا در آتش خردكننده فرو افكنده خواهد شد(4)
وَمَآ أَدْرَيٰكَ مَا الْحُطَمَةُ(5)
و تو چه داني كه آن آتش خردكننده چيست(5)
نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ(6)
آتش افروخته خدا[يي] است(6)
الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَي الْأَفِْٔدَةِ(7)
[آتشي] كه به دلها مي رسد(7)
إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَةٌ(8)
و [آتشي كه] در ستونهايي دراز آنان را در ميان فرامي گيرد(8)
فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَةٍۭ(9)
و مانند ستونهايي بلند زبانه مي كشد(9)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَٰبِ الْفِيلِ(1)
مگر نديدي پروردگارت با پيلداران چه كرد(1)
أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ(2)
آيا نيرنگشان را بر باد نداد(2)
وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ(3)
و بر سر آنها دسته دسته پرندگاني ا بابيل فرستاد(3)
تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ(4)
[كه] بر آنان سنگهايي از گل [سخت] مي افكندند(4)
فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍۭ(5)
و [سرانجام خدا] آنان را مانند كاه جويده شده گردانيد(5)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لِإِيلَٰفِ قُرَيْشٍ(1)
براي الفت دادن قريش(1)
إِۦلَٰفِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَآءِ وَالصَّيْفِ(2)
الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان [خدا پيلداران را نابود كرد](2)
فَلْيَعْبُدُوا۟ رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ(3)
پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند(3)
الَّذِيٓ أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفٍۭ(4)
همان [خدايي] كه در گرسنگي غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده خاطرشان كرد(4)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
سوره عصر [103]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 3 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
جامعيت اين سوره به حدى است كه به گفته بعضى از مفسران تمام علوم و مقاصد قرآن در اين سوره خلاصه شده است.
نخست از سوگند پر معنى به «عصر» شروع مىشود سپس سخن از زيانكار بودن همه انسانها كه در طبيعت زندگى تدريجى نهفته است به ميان مىآورد، بعد فقط يك گروه را از اين اصل كلى جدا مىكند، آنها كه داراى برنامه چهار مادهاى زير هستند:
ايمان، عمل صالح، سفارش يكديگر به حق، و سفارش يكديگر به صبر و اين چهار اصل در واقع برنامههاى اعتقادى و عملى و فردى و اجتماعى اسلام را در بر مىگيرد.
در باره فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم:
«هر كس سوره «و العصر» را در نمازهاى نافله بخواند خداوند او را در قيامت بر مىانگيزد در حالى كه صورتش نورانى، چهرهاش خندان و چشمش (به نعمتهاى الهى) روشن است، تا داخل بهشت شود»!
و معلوم است كه اين همه افتخار و سرور و شادمانى از آن كسى است كه اين اصول چهارگانه را در زندگى خود پياده كند، نه فقط به خواندن قناعت نمايد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread587.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
در ابتداى اين سوره با قسم تازهاى رو برو مىشويم، مىفرمايد:
«به عصر سوگند»! (و العصر).
واژه «عصر» در اصل به معنى «فشردن» است، و سپس به وقت عصر اطلاق شده، به خاطر اين كه برنامهها و كارهاى روزانه در آن پيچيده و فشرده مىشود.
سپس اين واژه به معنى مطلق «زمان» و دوران تاريخ بشر و يا بخشى از زمان، مانند عصر ظهور اسلام و قيام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله، و امثال آن استعمال شده است، و لذا در تفسير اين سوگند، بعضى از مفسران آن را اشاره به سراسر زمان و تاريخ بشريت دانستهاند كه مملو از درسهاى عبرت، و حوادث تكان دهنده و بيدارگر است، و روى همين جهت آن چنان عظمتى دارد كه شايسته سوگند الهى است.
ولى بعضى ديگر روى قسمت خاصى از اين زمان مانند عصر قيام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله يا عصر قيام حضرت مهدى (عج) كه داراى ويژگى و عظمت خاصى در تاريخ بشر بوده و هست انگشت گذارده، و سوگند را ناظر به آن مىدانند.
ولى مناسبتر همان عصر به معنى زمان و تاريخ بشر است، چرا كه بارها گفتهايم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبی است كه سوگند به خاطر آن ياد شده، و مسلم است كه خسران انسانها در زندگى نتيجه گذشتن زمان عمر آنهاست.
و يا عصر قيام پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله به خاطر اين كه برنامه چهار مادهاى ذيل سوره در چنين عصرى نازل گرديده.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread587.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 2)
در اين آيه اشاره به چيزى مىكند كه اين سوگند مهم براى آن ياد شده است، مىفرمايد: «به يقين انسانها همه در زيانند» (ان الانسان لفى خسر).
سرمايه هاى وجودى خود را چه بخواهند يا نخواهند از دست مىدهند، ساعات و ايام و ماهها و سالهاى عمر بسرعت مىگذرد، نيروهاى معنوى و مادى تحليل مىرود، و توان و قدرت كاسته مىشود.
يك قلب استعداد معينى براى ضربان دارد، وقتى آن استعداد و توان پايان گرفت قلب خود به خود مىايستد، بىآنكه عيب و علت و بيمارى در كار باشد، و اين در صورتى است كه بر اثر بيمارى قبلا از كار نيفتد همچنين ساير دستگاههاى وجودى انسان و سرمايه و استعدادهاى مختلف او.
به هر حال از نظر جهان بينى اسلام دنيا يك بازار تجارت است همان گونه كه در حديثى از امام هادى عليه السّلام مىخوانيم: «دنيا بازارى است كه جمعى در آن سود مىبرند و جمع ديگرى زيان.»
آيه مورد بحث مىگويد: همه در اين بازار بزرگ زيان مىكنند، مگر يك گروه كه برنامه آنها در آيه بعد بيان شده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread587.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 3)
آرى! تنها يك راه براى جلوگيرى از اين خسران عظيم و زيان قهرى و اجبارى وجود دارد، فقط يك راه كه در آخرين آيه اين سوره به آن اشاره شده است، مىفرمايد: «مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، و يكديگر را به حق سفارش كرده، و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نمودهاند» (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).
برنامه چهار مادهاى خوشبختى!
قرآن براى نجات از آن خسران عظيم برنامه جامعى تنظيم كرده كه در آن بر چهار اصل تكيه شده است:
اصل اول در اين برنامه مسأله «ايمان» است كه زير بناى همه فعاليتهاى انسان را تشكيل مىدهد، چرا كه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فكرى و اعتقادى او سر چشمه مىگيرد، نه همچون حيوانات كه حركاتشان به خاطر انگيزههاى غريزى است.
و به تعبير ديگر اعمال انسان تبلورى است از عقائد و افكار او، و به همين دليل تمام انبياى الهى قبل از هر چيز به اصلاح مبانى عقيدتى امتها مىپرداختند، مخصوصا با شرك كه سر چشمه انواع رذائل و بدبختيها و پراكندگيهاست به مبارزه مىپرداختند.
در اصل دوم به ميوه درخت بارور و پرثمره ايمان پرداخته از «اعمال صالح» سخن مىگويد.
آرى «صالحات» همان «اعمال شايسته» نه فقط عبادات، نه تنها انفاق فى سبيل اللّه، نه فقط جهاد در راه خدا، نه تنها كسب علم و دانش، بلكه هر كار شايستهاى كه وسيله تكامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى اللّه و پيشرفت جامعه انسانى در تمام زمينهها شود.
و از آنجا كه ايمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمىيابد مگر اين كه حركتى در اجتماع براى دعوت به سوى حق و شناخت و معرفت آن از يكسو، و دعوت به استقامت و صبر در طريق انجام اين دعوت از سوى ديگر صورت پذيرد، به دنبال اين دو اصل، به دو اصل ديگر اشاره مىفرمايد كه در حقيقت ضامن اجراى دو اصل اساسى «ايمان» و «عمل صالح» است.
در اصل سوم به مسأله «تواصى به حق» يعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مىكند تا همگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن را فراموش نكنند و در مسير زندگى از آن منحرف نگردند.
در اصل چهارم مسأله شكيبائى و «صبر» و استقامت و سفارش كردن يكديگر به آن مطرح است، چرا كه بعد از مسأله شناخت و آگاهى، هر كس در مسير عمل در هر گام با موانعى رو برو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمىتواند احقاق حق كند، و عمل صالحى انجام دهد و يا ايمان خود را حفظ كند.
آرى! احقاق حق و اجراى حق، و اداى حق در جامعه جز با يك حركت و تصميم گيرى عمومى و استقامت و ايستادگى در برابر موانع ممكن نيست.
«صبر» در اينجا نيز معنى وسيع و گستردهاى دارد كه هم صبر بر اطاعت را شامل مىشود، و هم صبر در برابر انگيزههاى معصيت، و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و از دست دادن نيروها و سرمايهها و ثمرات.
و به راستى اگر مسلمانان امروز همين اصول چهارگانه را در زندگى فردى و اجتماعى خود اجرا كنند مشكلات و نابسامانيهاى آنها حل مىشود، عقب ماندگيها جبران مىگردد، و ضعفها و شكستها به پيروزى مبدل مىشود، و شر اشرار جهان از آنها قطع مىگردد.
«پايان سوره عصر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread587.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
سوره همزه [104]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 9 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
در اين سوره از كسانى سخن مىگويد كه تمام همّ خود را متوجه جمع مال كرده، و تمام ارزشهاى وجودى انسان را در آن خلاصه مىكنند، سپس نسبت به كسانى كه دستشان از آن خالى است به ديده حقارت مىنگرند و آنها را به باد استهزا مىگيرند.
و در پايان سوره از سرنوشت دردناك آنها سخن مىگويد كه چگونه به صورت حقارت آميزى در دوزخ پرتاب مىشوند، و آتش سوزان جهنم قبل از هر چيز بر قلب آنها مسلط مىگردد، و روح و جان آنها را به آتش مىكشد.
در فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است:
«هر كس اين سوره را تلاوت كند به عدد هر يك از كسانى كه محمد و يارانش را استهزا كردند ده حسنه به او داده مىشود».
و در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هر كس آن را در نماز فريضهاى بخواند فقر از او دور مىشود، روزى به او رو مىآورد، و مرگهاى زشت و بد از او قطع مىگردد».
شأن نزول:
جمعى از مفسران چنين گفتهاند كه آيات اين سوره در باره وليد بن مغيره نازل شده است كه پشت سر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله غيبت مىكرد، و در پيش رو طعن و استهزا مىنمود.
بعضى ديگر آن را در باره افرادى ديگرى از سران شرك و دشمنان كينهتوز و سرشناس اسلام مانند «اخنس بن شريق» و «امية بن خلف» و «عاص بن وائل» دانسته اند.
ولى چنانچه اين شأن نزولها را بپذيريم باز عموميت مفهوم آيات شكسته نمىشود، بلكه شامل تمام كسانى است كه داراى اين صفاتند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread594.html
پاسخ : صفحه ی 363 از قرآن کریم شامل سوره های عصر و همزه و فیل و قریش
(آيه 1)
واى بر عيبجويان و غيبت كنندگان! اين سوره با تهديدى كوبنده آغاز مىشود، مىفرمايد: «واى بر هر عيبجوى مسخره كنندهاى!» (ويل لكل همزة لمزة).
آنها كه با نيش زبان و حركات، دست و چشم و ابرو در پشت سر و پيش رو، ديگران را استهزا كرده، يا عيبجوئى و غيبت مىكنند، يا آنها را هدف تيرهاى طعن و تهمت قرار مىدهند.
از مجموع كلمات ارباب لغت استفاده مىشود كه دو واژه «همزه» و «لمزه» به يك معنى است، و مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه عيبجوئى و غيبت و طعن و استهزا به وسيله زبان و علائم و اشارات و سخن چينى و بدگوئى را شامل مىشود.
اصولا آبرو و حيثيت اشخاص از نظر اسلام بسيار محترم است، و هر كارى كه موجب تحقير مردم گردد گناه بزرگى است.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «ذليلترين مردم كسى است كه به مردم توهين كند»! در حديث ديگرى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «من در شب معراج گروهى از دوزخيان را ديدم كه گوشت از پهلويشان جدا مىكردند و به آنها مىخوراندند! از جبرئيل پرسيدم اينها كيانند؟
گفت: اينها عيبجويان و استهزاكنندگان از امت تواند»!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread594.html