-
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 58)
«گفتند: ما به سوى يك قوم گنهكار فرستاده شدهايم» (قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ).
(آيه 59)
و از آنجا كه مىدانستند ابراهيم با آن حس كنجكاويش مخصوصا در زمينه اين گونه مسائل به اين مقدار پاسخ، قناعت نخواهد كرد، فورا اضافه كردند كه: اين قوم مجرم كسى جز قوم لوط نيست ما مأموريم اين آلودگان بىآزرم را درهم بكوبيم و نابود كنيم «مگر خانواده لوط كه ما همه آنها را از آن مهلكه نجات خواهيم داد» (إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ).
(آيه 60)
ولى از آنجا كه تعبير به «آل لوط» آن هم با تأكيد به «اجمعين» شامل همه خانواده او حتى همسر گمراهش كه با مشركان هماهنگ بود مىشد، و شايد ابراهيم نيز از اين ماجرا آگاه بود، بلافاصله او را استثناء كردند و گفتند: «بجز همسرش كه ما مقدر ساختهايم از بازماندگان در شهر محكوم به فنا باشد» و نجات نيابد (إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ).
(آيه 61)
از اين آيه به بعد داستان خارج شدن فرشتگان از نزد ابراهيم و آمدن به ملاقات لوط را مىخوانيم، نخست مىگويد: «هنگامى كه فرستادگان خداوند نزد خاندان لوط آمدند» (فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ).
(آيه 62)
لوط «به آنها گفت: شما افرادى ناشناختهايد» (قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ).
مفسران مىگويند: اين سخن را به اين جهت به آنها گفت كه آنان به صورت جوانانى خوش صورت و زيبا نزد او آمدند، از يك سو ميهمانند و محترم، و از سوى ديگر محيطى است ننگين و آلوده و پر از مشكلات.
(آيه 63)
ولى فرشتگان، زياد او را در انتظار نگذاردند، با صراحت «گفتند:
ما چيزى را براى تو آوردهايم كه آنها در آن ترديد داشتند» (قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ). يعنى مأمور مجازات دردناكى هستيم كه تو كرارا به آنها گوشزد كردهاى ولى هرگز آن را جدى تلقى نكردند؟
(آيه 64)
سپس براى تأكيد گفتند: «ما واقعيت مسلّم و غير قابل ترديدى را براى تو آوردهايم» (وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ).
يعنى، عذاب حتمى و مجازات قطعى اين گروه بىايمان منحرف.
باز براى تأكيد بيشتر اضافه كردند: «ما مسلما راست مىگوييم» (وَ إِنَّا لَصادِقُونَ).
يعنى اين گروه تمام پلها را پشت سر خود خراب كردهاند و جايى براى شفاعت و گفتگو در مورد آنها باقى نمانده است، تا لوط حتى به فكر شفاعت نيفتد و بداند اينها ابدا شايستگى اين امر را ندارند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 65)
و از آنجا كه بايد گروه اندك مؤمنان (خانواده لوط بجز همسرش) از اين مهلكه جان به سلامت ببرند دستور لازم را به لوط چنين دادند: «تو شبانه (و اواخر شب هنگامى كه چشم مردم گنهكار در خواب است و يا مست شراب و شهوت) خانوادهات را بردار و از شهر بيرون شو» (فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ).
ولى «تو پشت سر آنها باش» تا مراقب آنان باشى و كسى عقب نماند (وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ).
ضمنا «هيچ يك از شما نبايد به پشت سرش نگاه كند» (وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ).
«و به همان نقطهاى كه دستور به شما داده شده است (يعنى سرزمين شام يا نقطه ديگرى كه مردمش از اين آلودگيها پاك بودهاند) برويد» (وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ).
(آيه 66)
سپس لحن كلام تغيير مىيابد و خداوند مىفرمايد: «ما به لوط چگونگى اين امر را وحى فرستاديم كه به هنگام طلوع صبح همگى ريشه كن خواهند شد، به گونهاى كه حتى يك نفر از آنها باقى نماند» (وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ).
(آيه 67)
سپس قرآن داستان را در اينجا رها كرده و به آغاز باز مىگردد، و بخشى را كه در آنجا ناگفته مانده بود به مناسبتى كه بعدا اشاره خواهيم كرد بيان مىكند و مىگويد: «مردم شهر (از ورود ميهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند) و به سوى خانه او حركت كردند، و در راه به يكديگر بشارت مىدادند» (وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ).
آنها در آن وادى گمراهى و ننگين خود فكر مىكردند طعمه لذيذى به چنگ آوردهاند، جوانانى زيبا و خوشرو، آن هم در خانه لوط!
(آيه 68)
«لوط» كه سر و صداى آنها را شنيد در وحشت عجيبى فرو رفت و نسبت به ميهمانان خود بيمناك شد. لذا در مقابل آنها ايستاد و «گفت: اينها ميهمانان منند، آبروى مرا نريزيد» (قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
-
صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَاتَّقُوا۟ اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ(69)
و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد(69)
قَالُوٓا۟ أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَٰلَمِينَ(70)
گفتند آيا تو را [از مهمان كردن] مردم بيگانه منع نكرديم(70)
قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِيٓ إِن كُنتُمْ فَٰعِلِينَ(71)
گفت اگر مي خواهيد [كاري مشروع] انجام دهيد اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد](71)
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ(72)
به جان تو سوگند كه آنان در مستي خود سرگردان بودند(72)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ(73)
پس به هنگام طلوع آفتاب فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت(73)
فَجَعَلْنَا عَٰلِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ(74)
و آن [شهر] را زير و زبر كرديم و بر آنان سنگهايي از سنگ گل بارانديم(74)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ(75)
به يقين در اين [كيفر] براي هوشياران عبرتهاست(75)
وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقِيمٍ(76)
و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهي [داير] برجاست(76)
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ(77)
بي گمان در اين براي مؤمنان عبرتي است(77)
وَإِن كَانَ أَصْحَٰبُ الْأَيْكَةِ لَظَٰلِمِينَ(78)
و راستي اهل ايكه ستمگر بودند(78)
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ(79)
پس از آنان انتقام گرفتيم و آن دو [شهر اكنون] بر سر راهي آشكاراست(79)
وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَٰبُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ(80)
و اهل حجر [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند(80)
وَءَاتَيْنَٰهُمْ ءَايَٰتِنَا فَكَانُوا۟ عَنْهَا مُعْرِضِينَ(81)
و آيات خود را به آنان داديم و[لي] از آنها اعراض كردند(81)
وَكَانُوا۟ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا ءَامِنِينَ(82)
و [براي خود] از كوهها خانه هايي مي تراشيدند كه در امان بمانند(82)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ(83)
پس صبحدم فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت(83)
فَمَآ أَغْنَيٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(84)
و آنچه به دست مي آوردند به كارشان نخورد(84)
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَءَاتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ(85)
و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده ايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد پس به خوبي صرف نظر كن(85)
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّٰقُ الْعَلِيمُ(86)
زيرا پروردگار تو همان آفريننده داناست(86)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَٰكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ(87)
و به راستي به تو سبع المثاني [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم(87)
لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَيٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِۦٓ أَزْوَٰجًا مِّنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ(88)
و به آنچه ما دسته هايي از آنان [=كافران] را بدان برخوردار ساخته ايم چشم مدوز و بر ايشان اندوه مخور و بال خويش براي مؤمنان فرو گستر(88)
وَقُلْ إِنِّيٓ أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ(89)
و بگو من همان هشداردهنده آشكارم(89)
كَمَآ أَنزَلْنَا عَلَي الْمُقْتَسِمِينَ(90)
همان گونه كه [عذاب را] بر تقسيم كنندگان نازل كرديم(90)
الَّذِينَ جَعَلُوا۟ الْقُرْءَانَ عِضِينَ(91)
همانان كه قرآن را جزء جزء كردند [به برخي از آن عمل كردند و بعضي را رها نمودند](91)
فَوَرَبِّكَ لَنَسَْٔلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(92)
پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد(92)
عَمَّا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(93)
از آنچه انجام مي دادند(93)
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ(94)
پس آنچه را بدان ماموري آشكار كن و از مشركان روي برتاب(94)
إِنَّا كَفَيْنَٰكَ الْمُسْتَهْزِءِينَ(95)
كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد(95)
الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(96)
همانان كه با خدا معبودي ديگر قرار مي دهند پس به زودي [حقيقت را] خواهند دانست(96)
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ(97)
و قطعا مي دانيم كه سينه تو از آنچه مي گويند تنگ مي شود(97)
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّٰجِدِينَ(98)
پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوي و از سجده كنندگان باش(98)
وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّيٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ(99)
و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد(99)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 69)
سپس اضافه كرد: بياييد «و از خدا بترسيد و مرا در برابر ميهمانانم شرمنده نسازيد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ).
(آيه 70)
ولى آنها چنان جسور و پررو بودند كه نه تنها احساس شرمندگى در خويش نمىكردند بلكه از لوط پيامبر، چيزى هم طلبكار شده بودند، گويى جنايتى انجام داده، زبان به اعتراض گشودند و «گفتند: مگر ما به تو نگفتيم احدى را از مردم جهان به ميهمانى نپذيرى» و به خانه خود راه ندهى (قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ).
(آيه 71)
به هر حال لوط كه اين جسارت و وقاحت را ديد از طريق ديگرى وارد شد، شايد بتواند آنها را از خواب غفلت و مستى انحراف و ننگ، بيدار سازد، رو به آنها كرده گفت: چرا شما راه انحرافى مىپوييد، اگر منظورتان اشباع غريزه جنسى است چرا از طريق مشروع و ازدواج صحيح وارد نمىشويد «اينها دختران منند (آمادهام آنها را به ازدواجتان درآورم) اگر شما مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد» راه اين است (قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ).
هدف لوط اين بود كه با آنها اتمام حجت كند و بگويد: من تا اين حد نيز آماده فداكارى براى حفظ حيثيت ميهمانان خويش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.
(آيه 72)
اما واى از مستى شهوت، مستى انحراف، و مستى غرور و لجاجت، اگر ذرهاى از اخلاق انسانى و عواطف بشرى در آنها وجود داشت، كافى بود كه آنها را در برابر چنين منطقى شرمنده كند، لااقل از خانه لوط باز گردند و حيا كنند، اما نه تنها منفعل نشدند، بلكه بر جسارت خود افزودند و خواستند دست به سوى ميهمانان لوط دراز كنند! اينجاست كه خدا روى سخن را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «قسم به جان و حيات تو كه اينها در مستى خود سخت سرگردانند»! (لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ).
(آيه 73)
سرنوشت گنهكاران قوم لوط: در اينجا سخن الهى در باره اين قوم اوج مىگيرد و در دو آيه فشرده و كوتاه سرنوشت شوم آنها را به صورتى قاطع و كوبنده و بسيار عبرت انگيز بيان مىكند، و مىگويد: «سر انجام فرياد تكان دهنده و صيحه وحشتناكى به هنگام طلوع آفتاب، همه را فراگرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ).
اين صيحه ممكن است صداى يك صاعقه عظيم و يا صداى يك زلزله وحشتناك بوده باشد.
(آيه 74)
ولى به اين اكتفا ننموديم بلكه شهر آنها را بكلى زير و رو كرديم «بالاى آن را پايين (و پايين را بالا) قرار داديم»! (فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها).
اين مجازات نيز براى آنها كافى نبود «به دنبال آن بارانى از سجيل (گلهاى متحجر شده) بر سر آنان فرو ريختيم»! (وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ).
نازل شدن اين عذابهاى سه گانه (صيحه وحشتناك- زير و رو شدن- بارانى از سنگ) هر كدام به تنهايى كافى بود كه قومى را به هلاكت برساند، اما براى شدت گناه و جسور بودن آنها در تن دادن به آلودگى و ننگ، و همچنين براى عبرت ديگران، خداوند مجازات آنها را مضاعف كرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 75)
اينجاست كه قرآن به نتيجه گيرى تربيتى و اخلاقى پرداخته، مىگويد: «در اين (سرگذشت عبرت انگيز) نشانههايى است براى هوشياران» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ).
آنها كه با فراست و هوشيارى و بينش مخصوص خود از هر علامتى جريانى را كشف مىكنند و از هر اشارهاى حقيقتى و از هر نكتهاى، مطلب مهم و آموزندهاى را.
(آيه 76)
اما تصور نكنيد كه آثار آنها بكلى از ميان رفته، نه «آثار آنها بر سر راه كاروانيان و گذركنندگان همواره ثابت و برقرار است» (وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ).
(آيه 77)
باز هم به عنوان تأكيد بيشتر و دعوت افراد با ايمان به تفكر و انديشه در اين داستان عبرت انگيز اضافه مىكند كه: «در اين (داستان) نشانهاى است براى افراد با ايمان» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ). چرا كه مؤمنان راستين بافراست و كاملا هوشيارند.
چگونه ممكن است انسان ايمان داشته باشد و اين سرگذشت تكان دهنده را بخواند و عبرتها نگيرد؟!
(آيه 78)
پايان زندگى دو قوم ستمگر! در اينجا قرآن به دو بخش ديگر از سرگذشت اقوام پيشين تحت عنوان «اصحاب الأيكه» و «اصحاب الحجر» اشاره مىكند، و بحثهاى عبرت انگيزى را كه در آيات پيشين پيرامون قوم لوط بود تكميل مىنمايد.
نخست مىگويد: «و اصحاب الايكه مسلما مردمى ظالم و ستمگر بودند، (وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ).
(آيه 79)
«ما از آنها انتقام گرفتيم» (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ). و در برابر ظلمها و ستمگريها و سركشيها، مجازاتشان نموديم.
«و (شهرهاى ويران شده) اين دو (قوم لوط و اصحاب الايكه) بر سر راه (شما در سفرهاى شام) آشكار است»! (وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ).
«اصحاب الايكه» همان قوم شعيبند كه در سرزمينى پر آب و مشجّر در ميان حجاز و شام زندگى مىكردند.
آنها زندگى مرفه و ثروت فراوانى داشتند و به همين جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصا دست به «كم فروشى» و «فساد در زمين» زده بودند.
«شعيب» آن پيامبر بزرگ، آنها را از اين كارشان برحذر داشت و دعوت به توحيد و راه حق نمود، اما همان گونه كه در آيات سوره هود ديديم، آنها تسليم حق نشدند و سر انجام بر اثر مجازات دردناكى نابود گشتند.
شرح بيشتر حالات آنها در سوره «شعراء» از آيه 176 تا 190 آمده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 80)
و اما در مورد «اصحاب الحجر»، همان قوم سركشى كه در سرزمينى به نام «حجر» زندگى مرفهى داشتند و پيامبر بزرگشان «صالح» براى هدايت آنها مبعوث شد، چنين مىگويد: «و اصحاب حجر، فرستادگان خدا را تكذيب كردند» (وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ).
اين نكته قابل توجه است كه قرآن در مورد اصحاب الحجر- و همچنين در مورد قوم نوح و قوم شعيب و قوم لوط در آيات سوره شعراء به ترتيب آيه 105 و 123 و 160 و بعضى ديگر از اقوام پيشين- مىگويد: آنها «پيامبران» را تكذيب كردند، در حالى كه ظاهر امر چنين نشان مىدهد كه هر كدام يك پيامبر بيشتر نداشتند و تنها او را تكذيب نمودند.
اين تعبير شايد به خاطر آن است كه برنامه و هدف پيامبران، آنچنان با يكديگر پيوستگى دارد كه تكذيب يكى از آنها تكذيب همه آنها خواهد بود.
(آيه 81)
به هر حال قرآن در باره «اصحاب الحجر» چنين ادامه مىدهد:
«و ما آيات خود را به آنان داديم ولى آنها از آن روى گرداندند»! (وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ).
تعبير به «اعراض» (روى گرداندن) نشان مىدهد كه آنها حتى حاضر نبودند اين آيات را بشنوند و يا به آن نظر بيفكنند.
(آيه 82)
اما به عكس در كار زندگى دنيايشان آن قدر سخت كوش بودند كه:
«براى خود خانههاى امن و امانى در دل كوهها مىتراشيدند» (وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ).
عجيب است كه انسان براى چند روز زندگى دنيا اين همه محكم كارى مىكند، ولى براى زندگى جاويدان و ابديش آنچنان سهل انگار است كه حتى گاهى حاضر به شنيدن سخن خدا و نظر افكندن در آيات او نيست!
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 83)
خوب، چه انتظارى در باره چنين قومى مىتوان داشت، جز اين كه طبق قانون «انتخاب اصلح الهى» و ندادن حق ادامه حيات به اقوامى كه بكلى فاسد و مفسد مىشوند، بلاى نابود كنندهاى بر سر آنها فرود آيد و نابودشان سازد، لذا قرآن مىگويد: «سر انجام صيحه (آسمانى) صبحگاهان دامانشان را گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ).
اين صيحه صداى صاعقه مرگبارى بوده كه بر خانههاى آنها فرود آمد.
(آيه 84)
نه آن كوههاى سر به آسمان كشيده و نه آن خانههاى امن و امان و نه اندام نيرومند اين قوم سركش و نه آن ثروت سرشار، هيچ كدام نتوانستند در برابر اين عذاب الهى مقاومت كنند، لذا در پايان داستان آنها مىفرمايد:
«و آنچه را به دست آورده بودند، آنان را از عذاب الهى نجات نداد» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ).
(آيه 85)
از آنجا كه گرفتارى هميشگى انسان به خاطر نداشتن يك ايدئولوژى و عقيده صحيح و خلاصه پاى بند نبودن به مبدأ و معاد است، پس از شرح حالات اقوامى همچون قوم لوط و قوم شعيب و صالح كه گرفتار آن همه بلا شدند، به مسأله «توحيد» و «معاد» باز مىگردد و در يك آيه به هر دو اشاره كرده، مىفرمايد: «ما آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است جز به حق نيافريديم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
اين در مورد توحيد، سپس در رابطه با معاد مىگويد: «ساعت موعود [قيامت] قطعا فرا خواهد رسيد» و جزاى هر كس به او مىرسد! (وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ).
و به دنبال آن به پيامبرش دستور مىدهد كه در برابر لجاجت، نادانيها، تعصبها، كارشكنيها و مخالفتهاى سرسختانه آنان، ملايمت و محبت نشان ده، و «از گناهان آنها صرف نظر كن، و آنها را ببخش، بخششى زيبا» كه حتى توأم با ملامت نباشد (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ).
زيرا تو با داشتن دليل روشن در راه دعوت و رسالتى كه به آن مأمورى، نيازى به خشونت ندارى به علاوه خشونت در برابر جاهلان، غالبا موجب افزايش خشونت و تعصب آنهاست.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 86)
اين آيه- بطورى كه جمعى از مفسران گفتهاند- در واقع به منزله دليلى بر لزوم گذشت و عفو و صفح جميل است، مىگويد: «پروردگار تو، آفريننده و آگاه است» (إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ).
او مىداند كه همه مردم يكسان نيستند، او از اسرار درون و طبايع و ميزان رشد فكرى و احساسات مختلف آنها باخبر است، نبايد از همه آنها انتظار داشته باشى كه يكسان باشند بلكه بايد با روحيه عفو و گذشت با آنها برخورد كنى تا تدريجا تربيت شوند و به راه حق آيند.
(آيه 87)
سپس به پيامبر خود دلدارى مىدهد كه از خشونت دشمنان و انبوه جمعيت آنها و امكانات فراوان مادى كه در اختيار دارند، هرگز نگران نشود، چرا كه خداوند مواهبى در اختيار او گذارده كه هيچ چيز با آن برابرى نمىكند مىگويد: «و ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم»! (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ).
خداوند به پيامبرش اين واقعيت را بازگو مىكند كه تو داراى چنين سرمايه عظيمى هستى، سرمايهاى همچون قرآن به عظمت تمام عالم هستى، مخصوصا سوره حمد كه چنان محتوايش عالى است كه در يك لحظه كوتاه انسان را به خدا پيوند داده و روح او را در آستانش به تعظيم و تسليم و راز و نياز وا مىدارد.
(آيه 88)
و به دنبال بيان اين موهبت بزرگ چهار دستور مهم به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدهد، نخست مىگويد: «هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادّى كه به گروههايى از آنها [كفار] دادهايم ميفكن» (لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
اين نعمتهاى مادى نه پايدارند، نه خالى از دردسر، حتى در بهترين حالاتش نگاهدارى آن سخت مشكل است.
سپس اضافه مىكند: «و هرگز (به خاطر اين مال و ثروت و نعمتهاى مادى كه در دست آنهاست) غمگين مباش» (وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ).
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه چشم خود را به آنچه در دست ديگران است بدوزد، هميشه اندوهگين و غمناك خواهد بود و هرگز آتش خشم در دل او فرو نمىنشيند».
دستور سومى كه به پيامبر مىدهد در زمينه تواضع و فروتنى و نرمش در برابر مؤمنان است مىفرمايد: «و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنين فرود آر»! (وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ).
اين تعبير كنايه زيبايى از تواضع و محبت و ملاطفت است همانگونه كه پرندگان به هنگامى كه مىخواهند نسبت به جوجههاى خود اظهار محبت كنند آنها را زير بال و پر خود مىگيرند، و هيجان انگيزترين صحنه عاطفى را مجسم مىسازند، آنها را در مقابل حوادث و دشمنان حفظ مىكنند.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 89)
سر انجام دستور چهارم را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدهد و مىگويد: در برابر اين افراد بىايمان و ثروتمند محكم بايست «و صريحا بگو: من انذار كننده آشكارم» (وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ).
(آيه 90)
بگو: من به شما اعلام خطر مىكنم كه خدا فرموده عذابى بر شما فرو مىفرستم «آن گونه كه بر تقسيم كنندگان فرستادم» (كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ).
(آيه 91)
«همان تقسيم كنندگانى كه قرآن (و آيات الهى) را تجزيه كردند» (الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ).
آنچه به سودشان بود گرفتند و آنچه به زيانشان بود كنار گذاشتند، ولى مؤمنان راستين هيچ گونه تجزيه و تقسيم و تبعيض در ميان احكام الهى قائل نيستند.
(آيه 92)
در اين آيه به سرنوشت «مقتسمين» (تجزيه گران) پرداخته، مىگويد: «سوگند به پروردگارت كه ما بطور قطع از همه آنها سؤال خواهيم كرد» (فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ).
(آيه 93)
«از تمام كارهايى كه انجام مىدادند» (عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ).
روشن است كه سؤال خداوند براى كشف مطلب پنهان و پوشيدهاى نيست، چرا كه او از اسرار درون و برون آگاه است. بنابراين سؤال مزبور به خاطر تفهيم به خود طرف است تا به زشتى اعمالش پى ببرد و در حقيقت اين پرسشها بخشى از مجازات آنهاست.
(آيه 94)
مكتبت را آشكارا بگو! در اين آيه فرمان قاطعى به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىدهد، مىگويد: در برابر هياهوى مشركان و مجرمان نه تنها ضعف و ترس و سستى به خود راه مده و ساكت مباش، بلكه، «آشكارا آنچه را مأموريت دارى بيان كن» و حقايق دين را با صراحت بر ملا ساز (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ).
«و از مشركان، روى گردان و نسبت به آنها بىاعتنايى كن» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ).
و اين آغاز «دعوت علنى» اسلام بود بعد از آن كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سه سال مخفيانه دعوت كرد، و عده قليلى از نزديكان پيامبر به او ايمان آوردند.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 152 از قرآن کریم شامل آیات 69 تا 99 از سوره ی حجر
(آيه 95)
سپس خداوند براى تقويت قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اطمينان مىدهد كه در برابر استهزاء كنندگان از وى حمايت مىكند، مىفرمايد: «ما شرّ استهزاء كنندگان را از تو دفع كرديم» (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ).
(آيه 96)
سپس «الْمُسْتَهْزِئِينَ» را چنين توصيف مىكند: «آنها كسانى هستند كه با خدا معبود ديگرى قرار مىدهند، ولى به زودى (از نتيجه شوم كار خود) آگاه خواهند شد (الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).
ممكن است اين تعبير اشاره به آن باشد كه اينها كسانى هستند كه افكار و اعمالشان خود مسخره است، چرا كه آنقدر نادانند كه در برابر خداوندى كه آفريننده جهان هستى است معبودى از سنگ و چوب تراشيدهاند، با اين حال مىخواهند تو را استهزاء كنند!
(آيه 97)
بار ديگر به عنوان دلدارى و تقويت هر چه بيشتر روحيه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اضافه مىكند: «و ما مىدانيم كه سخنان آنها سينه تو را تنگ و ناراحت مىسازد» (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ).
روح لطيف تو و قلب حساست، نمىتواند اين همه بدگويى و سخنان كفر و شرك آميز را تحمل كند و به همين دليل ناراحت مىشوى.
(آيه 98)
ولى ناراحت مباش براى زدودن آثار سخنان زشت و ناهنجارشان، «پروردگارت را تسبيح و حمد گو! و از سجده كنندگان باش»! (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ).
چرا كه اين تسبيح خداوند اثرات بد گفتار آنها را از دلهاى مشتاقان «اللّه» مىزدايد، و از آن گذشته به تو نيرو و توان، نور و صفا بخشد.
لذا در روايات مىخوانيم: «هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله غمگين مىشد به نماز برمىخاست و آثار اين حزن و اندوه را در نماز از دل مىشست».
(آيه 99)
و سر انجام آخرين دستور را در اين زمينه به او مىدهد كه دست از عبادت خدا در تمام عمر بر مدار «و همواره پروردگارت را بندگى كن تا يقين (مرگ) تو فرا رسد» (وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ).
عبادت مكتب عالى تربيت است، انديشه انسان را بيدار و فكر او را متوجه بىنهايت مىسازد، گرد و غبار گناه و غفلت را از دل و جان او مىشويد، صفات عالى انسانى را در وجود او پرورش مىدهد، روح ايمان را تقويت و آگاهى و مسؤوليت به انسان مىبخشد.
و به همين دليل ممكن نيست انسان لحظهاى در زندگى از اين مكتب بزرگ تربيتى بىنياز گردد، و آنها كه فكر مىكنند، انسان ممكن است به جايى برسد كه نيازى به عبادت نداشته باشد يا تكامل انسان را محدود پنداشتهاند و يا مفهوم عبادت را درك نكردهاند.
«پايان سوره حجر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314-3.html
-
صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَتَيٰٓ أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَٰنَهُ وَتَعَٰلَيٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ(1)
[هان] امر خدا دررسيد پس در آن شتاب مكنيد او منزه و فراتر است از آنچه [با وي] شريك ميسازند(1)
يُنَزِّلُ الْمَلَٰٓئِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَيٰ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِۦٓ أَنْ أَنذِرُوٓا۟ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَاتَّقُونِ(2)
فرشتگان را با روح به فرمان خود بر هر كس از بندگانش كه بخواهد نازل ميكند كه بيم دهيد كه معبودي جز من نيست پس از من پروا كنيد(2)
خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَٰلَيٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ(3)
آسمانها و زمين را به حق آفريده است او فراتر است از آنچه [با وي] شريك ميگردانند(3)
خَلَقَ الْإِنسَٰنَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ(4)
انسان را از نطفهاي آفريده است آنگاه ستيزهجويي آشكار است(4)
وَالْأَنْعَٰمَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَٰفِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ(5)
و چارپايان را براي شما آفريد در آنها براي شما [وسيله] گرمي و سودهايي است و از آنها ميخوريد(5)
وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ(6)
و در آنها براي شما زيبايي است آنگاه كه [آنها را] از چراگاه برميگردانيد و هنگامي كه [آنها را] به چراگاه ميبريد(6)
وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَيٰ بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُوا۟ بَٰلِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(7)
و بارهاي شما را به شهري ميب رند كه جز با مشقت بدنها بدان نميتوانستيد برسيد قطعا پروردگار شما رئوف و مهربان است(7)
وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(8)
و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براي شما] تجملي [باشد] و آنچه را نميدانيد ميآفريند(8)
وَعَلَي اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَآءَ لَهَدَيٰكُمْ أَجْمَعِينَ(9)
و نمودن راه راست بر عهده خداست و برخي از آن [راهها] كژ است و اگر [خدا] ميخواست مسلما همه شما را هدايت ميكرد(9)
هُوَ الَّذِيٓ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً لَّكُم مِّنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ(10)
اوست كسي كه از آسمان آبي فرود آورد كه [آب] آشاميدني شما از آن است و روييدني[هايي] كه [رمههاي خود را] در آن ميچرانيد [نيز] از آن است(10)
يُنۢبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَٰبَ وَمِن كُلِّ الثَّمَرَٰتِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(11)
به وسيله آن كشت و زيتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر] براي شما ميروياند قطعا در اينها براي مردمي كه انديشه ميكنند نشانهاي است(11)
وَسَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَٰتٌۢ بِأَمْرِهِۦٓ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(12)
و شب و روز و خورشيد و ماه را براي شما رام گردانيد و ستارگان به فرمان او مسخر شدهاند مسلما در اين [امور] براي مردمي كه تعقل ميكنند نشانههاست(12)
وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَٰنُهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ(13)
و [همچنين] آنچه را در زمين به رنگهاي گوناگون براي شما پديد آورد [مسخر شما ساخت] بيترديد در اين [امور] براي مردمي كه پند ميگيرند نشانهاي است(13)
وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا۟ مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا۟ مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَي الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا۟ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(14)
و اوست كسي كه دريا را مسخر گردانيد تا از آن گوشت تازه بخوريد و پيرايهاي كه آن را ميپوشيد از آن بيرون آوريد و كشتيها را در آن شكافنده [آب] ميبيني و تا از فضل او بجوييد و باشد كه شما شكر گزاريد(14)
وَأَلْقَيٰ فِي الْأَرْضِ رَوَٰسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَٰرًا وَسُبُلًا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ(15)
و در زمين كوههايي استوار افكند تا شما را نجنباند و رودها و راهها [قرار داد] تا شما راه خود را پيدا كنيد(15)
وَعَلَٰمَٰتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ(16)
و نشانههايي [ديگر نيز قرار داد] و آنان به وسيله ستاره [قطبي] راهيابي ميكنند(16)
أَفَمَن يَخْلُقُ كَمَن لَّا يَخْلُقُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ(17)
پس آيا كسي كه ميآفريند چون كسي است كه نميآفريند آيا پند نميگيريد(17)
وَإِن تَعُدُّوا۟ نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَآ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ(18)
و اگر نعمت[هاي] خدا را شماره كنيد آن را نميتوانيد بشماريد قطعا خدا آمرزنده مهربان است(18)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
سوره نحل [16]
اين سوره 128 آيه دارد قسمتى از آن در «مكّه» و قسمتى در «مدينه» نازل گرديده است
محتواى سوره:
در آيات اين سوره هم بحثهاى خاص سورههاى «مكّى» ديده مىشود- مانند بحث قاطع از توحيد و معاد و مبارزه شديد با شرك و بتپرستى- و هم بحثهاى مخصوص سورههاى «مدنى» مانند بحث از احكام اجتماعى و مسائل مربوط به جهاد و هجرت.
و بطور كلى محتواى اين سوره را امور زير تشكيل مىدهد.
1- بيش از همه بحث از نعمتهاى خداوند در اين سوره به ميان آمده و آن چنان ريزه كاريهاى آن تشريح گرديده كه حسّ شكرگزارى هر انسان آزادهاى را بيدار مىكند.
اين نعمتها شامل نعمتهاى مربوط به باران، نور آفتاب، انواع گياهان و ميوهها و مواد غذايى ديگر، و حيواناتى كه خدمتگزار انسانها هستند و انواع وسائل زندگى و حتى نعمت فرزند و همسر، و خلاصه شامل «انواع طيّبات» مىگردد.
2- بخش ديگرى از آن، از دلائل توحيد و عظمت خلقت خدا، و معاد بحث مىكند.
3- قسمت ديگرى از آن از احكام مختلف اسلامى سخن مىگويد.
4- بخش ديگرى از بدعتهاى مشركان سخن به ميان آورده.
5- و بالاخره در قسمت ديگرى انسانها را از وسوسههاى شيطان بر حذر مىدارد.
فضيلت تلاوت سوره:
در بعضى از روايات از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود:
«كسى كه اين سوره را تلاوت كند خداوند او را در برابر نعمتهايى كه در اين جهان به او بخشيده محاسبه نخواهد كرد».
البته تلاوتى توأم با تفكر و سپس تصميم گيرى و عمل، و گام نهادن در طريق شكرگزارى.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
فرمان عذاب نزديك است: قسمت مهمى از آيات آغاز اين سوره در «مكّه» نازل شده است، در همان ايام كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درگيرى شديدى با مشركان و بت پرستان داشت، و هر روز در برابر دعوت حيات آفرين و آزاديبخش او به بهانههايى متوسل مىشدند، از جمله اين كه هرگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را تهديد به عذاب الهى مىكرد بعضى از لجوجان مىگفتند: اگر اين عذاب و كيفر كه مىگويى راست است پس چرا به سراغ ما نمىآيد؟! و شايد گاهى اضافه مىكردند كه اگر فرضا عذابى در كار باشد ما دست به دامن بتها مىشويم تا در پيشگاه خدا شفاعت كنند تا اين عذاب را از ما بر دارد.
نخستين آيه اين سوره، خط بطلان بر اين اوهام كشيده، مىگويد: «عجله نكنيد فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان) قطعا فرا رسيده است» (أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ).
و اگر فكر مىكنيد بتان شفيعان درگاه اويند سخت در اشتباهيد «خداوند منزه و برتر از آن است كه آنها براى او شريك مىسازند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ).
(آيه 2)
و از آنجا كه هيچ مجازات و كيفرى بدون بيان كافى و اتمام حجت عادلانه نيست، اضافه مىكند: «خداوند فرشتگان را با روح الهى به فرمانش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد نازل مىكند» (يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
و به آنها دستور مىدهد كه: مردم را انذار كنيد (و بگوييد:) معبودى جز من نيست» (أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا).
بنابراين، تنها «از (مخالفت دستور) من بپرهيزيد» و در برابر من احساس مسؤوليت كنيد (فَاتَّقُونِ).
منظور از «روح» در اين آيه وحى و قرآن و نبوت است كه مايه حيات و زندگى انسانهاست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
(آيه 3)
در اينجا قرآن براى ريشه كن ساختن شرك و توجه به خداوند يكتا از دو راه وارد مىشود: نخست از طريق دلائل عقلى به وسيله نظام شگرف آفرينش و عظمت خلقت، و ديگر از طريق عاطفى و بيان نعمتهاى گوناگون خداوند نسبت به انسان و تحريك حسّ شكرگزارى او.
در آغاز مىگويد: «خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريد» (خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
حقانيت آسمانها و زمين هم از نظام عجيب و آفرينش منظم و حساب شده آن روشن است و هم از هدف و منافعى كه در آنها وجود دارد.
و به دنبال آن اضافه مىكند: «خدا برتر از آن است كه براى او شريك مىسازند» (تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ).
آيا بتهايى كه آنها را شريك او قرار دادهاند هرگز قادر به چنين خلقتى هستند؟
و يا حتى مىتوانند پشه كوچك و يا ذره غبارى بيافرينند!
(آيه 4)
بعد از اشاره به مسأله آفرينش آسمان و زمين و اسرار بىپايان آنها، سخن از خود انسان مىگويد، انسانى كه به خودش از هر كس ديگر نزديكتر است، مىفرمايد: «انسان را از نطفه بىارزشى آفريد، اما سر انجام به جايى رسيد كه موجودى (متفكر و فصيح و بليغ و) مدافع از خويشتن و سخنگوى آشكار شد» (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ).
(آيه 5)
پس از آفرينش انسان به نعمت مهم ديگرى يعنى خلقت چهار پايان، و فوائد مختلفى كه از آنها عايد مىشود اشاره كرده، مىگويد: «خداوند چهار پايان را آفريد در حالى كه در آنها وسيله پوشش براى شماست و منافع ديگر و از گوشت آنها مىخوريد» (وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فِيها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ).
جالب اين كه در ميان اين همه فوائد، قبل از هر چيز مسأله «پوشش» و «مسكن» را مطرح مىكند، زيرا بسيارى از مردم (بخصوص باديه نشينان) هم لباسشان از پشم و مو يا پوست تهيه مىشود، و هم خيمههايشان كه آنها را از سرما و گرما حفظ مىكند، و به هر حال اين دليل بر اهميت پوشش و مسكن و مقدم بودن آن بر هر چيز ديگر است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
(آيه 6)
جالب اين كه تنها به منافع معمولى و عادى اين چهار پايان سودمند اكتفا نمىكند بلكه روى جنبه استفاده روانى از آنها نيز تكيه كرده، مىگويد:
«و در اين حيوانات براى شما زينت و شكوهى است به هنگامى كه آنها را به استراحتگاهشان باز مىگردانيد، و هنگامى كه (صبحگاهان) به صحرا مىفرستيد» (وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ).
اين در واقع جمال استغناء و خودكفايى جامعه است، جمال توليد و تأمين فرآوردههاى مورد نياز يك ملت است، و به تعبير گوياتر جمال استقلال اقتصادى و ترك هرگونه وابستگى است!
(آيه 7)
در اين آيه به يكى ديگر از منافع مهم بعضى از اين حيوانات اشاره كرده، مىگويد: «آنها بارهاى سنگين شما را (بر دوش خود) حمل مىكنند و به سوى شهر و ديارى كه جز با مشقت زياد به آن نمىرسيديد مىبرند» (وَ تَحْمِلُ أَثْقالَكُمْ إِلى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ).
اين نشانه رحمت و رأفت خداوند است كه اين چهار پايان را با اين قدرت و نيرو آفريده است، و آنها را رام و تسليم شما نيز گردانيده «چرا كه پروردگار شما رءوف و رحيم است» (إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ).
به اين ترتيب اين چهار پايان در درجه اول، پوشش و وسائل دفاعى براى انسان در برابر گرما و سرما توليد مىكنند، و در درجه بعد از فرآوردههاى لبنياتى آنها استفاده مىشود، و سپس از گوشتشان، و بعد از آثار روانى كه در دلها مىگذارند، مورد توجه قرار گرفته و سر انجام باربرى آنها.
(آيه 8)
آنگاه به سراغ گروه ديگرى از حيوانات مىرود كه براى سوارى انسان از آنها استفاده مىشود، مىفرمايد: «خداوند اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا شما بر آن سوار شويد، و هم مايه زينت شما باشد» (وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوها وَ زِينَةً).
در پايان آيه به مسأله مهمترى اشاره كرده و افكار را به وسائل نقليه و مركبهاى گوناگونى كه در آينده در اختيار بشر قرار مىگيرد و بهتر و خوبتر از اين حيوانات مىتواند استفاده كند متوجه مىسازد، و مىگويد: «و خداوند چيزها (وسائل نقليه ديگرى) مىآفريند كه شما نمىدانيد» (وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
(آيه 9)
به دنبال نعمتهاى مختلفى كه در آيات گذشته بيان شد در اينجا به يكى از نعمتهاى بسيار مهم معنوى اشاره كرده، مىفرمايد: «بر خداست كه راه راست و صراط مستقيم را (كه هيچ گونه انحراف و كژى در آن نيست) در اختيار بندگان بگذارد» (وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ).
در اين كه اين راه راست اشاره به جنبه تكوينى يا تشريعى مىكند، مفسران تفسيرهاى مختلفى دارند، ولى هيچ مانعى ندارد كه هر دو جنبه را شامل شود.
به اين ترتيب كه خداوند از نظر خلقت و آفرينش و تكوين، انسان را مجهز به عقل و استعداد و نيروهاى لازم براى پيمودن اين صراط مستقيم كرده است.
و از سوى ديگر، خدا پيامبران را با وحى آسمانى و تعليمات كافى و قوانين مورد نياز انسان فرستاده است، تا از نظر تشريع، راه را از چاه مشخص كرده و با انواع بيانها او را تشويق به پيمودن اين راه كنند و از مسيرهاى انحرافى باز دارند.
سپس از آنجا كه راههاى انحرافى فراوان است، به انسانها هشدار مىدهد و مىگويد: «بعضى از اين راهها منحرف و بيراهه است» (وَ مِنْها جائِرٌ).
و از آنجا كه نعمت اختيار و آزادى اراده و انتخاب، يكى از مهمترين عوامل تكامل انسان مىباشد با يك جمله كوتاه به آن اشاره كرده، مىگويد: «اگر خدا مىخواست همه شما را (به اجبار) به راه راست هدايت مىكرد» به گونهاى كه نتوانيد گامى از آن فراتر بگذاريد (وَ لَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ).
ولى اين كار را نكرد، چرا كه هدايت اجبارى، نه افتخار است و نه تكامل!
(آيه 10)
در اين آيه باز به سراغ نعمتهاى مادى مىرود تا حس شكرگزارى انسانها را برانگيزد، آتش عشق خدا را در دلهايشان بيفروزد، و آنها را به شناخت بيشتر بخشنده اين نعمتها دعوت كند.
مىگويد: «او كسى است كه از آسمان آبى فرستاد» (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).
آبى حيات بخش، زلال، شفاف، و خالى از هرگونه آلودگى «كه نوشيدن شما از آن است» (لَكُمْ مِنْهُ شَرابٌ).
«و نيز گياهان و درختانى از آن به وجود مىآيد كه (حيوانات خود را) در آن به چرا مىفرستيد» (وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ).
بدون شك منافع آب باران تنها نوشيدن انسان و روييدن درختان و گياهان نيست، بلكه شستشوى زمينها، تصفيه هوا، ايجاد رطوبت لازم براى طراوت پوست تن انسان و راحتى تنفس او، و مانند آن همه از فوائد باران است، ولى از آنجا كه دو قسمت ياد شده، از اهميت بيشترى برخوردار بوده روى آن تكيه شده.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
(آيه 11)
باز همين مسأله را چنين ادامه مىدهد: «خداوند با آن (آب باران) براى شما زراعت و زيتون و نخل و انگور، و از همه ميوهها مىروياند» (يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ).
«مسلما در آفرينش اين (ميوههاى رنگارنگ و پربركت و اين همه محصولات كشاورزى) نشانه روشنى (از خدا) براى انديشمندان است» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
(آيه 12)
سپس به نعمت تسخير موجودات مختلف جهان در برابر انسان اشاره كرده، مىفرمايد: «و (خداوند) شب و روز را براى شما مسخر كرد و همچنين خورشيد و ماه را» (وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
«و ستارگان نيز به فرمان او مسخر شما هستند» (وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ).
«مسلما در اين امور نشانههايى است (از عظمت خدا و بزرگى آفرينش) براى آنها كه انديشه مىكنند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
(آيه 13)
علاوه بر اينها «مخلوقاتى را كه در زمين براى شما آفريده» نيز مسخر فرمان شما ساخت (وَ ما ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ).
«مخلوقاتى گوناگون و رنگارنگ» (مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ).
از انواع پوششها، غذاها، همسران پاك، وسائل رفاهى گرفته تا انواع معادن و منابع مفيد زير زمينى و رو زمينى و ساير نعمتها.
«در اينها نيز نشانهاى است (آشكار) براى مردمى كه متذكر مىشوند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ).
چرا تنها زيتون و نخل و انگور؟!
ممكن است چنين به نظر آيد كه اگر قرآن در آيات فوق از ميان انواع ميوهها روى زيتون و خرما و انگور تكيه كرده به خاطر وجود آنها در محيط نزول قرآن بوده است، ولى با توجه به جهانى و جاودانى بودن قرآن، و عمق تعبيراتش روشن مىشود كه مطلب از اين فراتر است.
غذاشناسان و دانشمندان به ما مىگويند: كمتر ميوهاى است كه براى بدن انسان از نظر غذايى به اندازه اين سه ميوه، مفيد و مؤثر باشد.
همانها مىگويند: «روغن زيتون» براى توليد سوخت بدن ارزش بسيار فراوان دارد، كالرى حرارتى آن بسيار بالا است، و از اين جهت يك نيرو بخش است و آنها كه مىخواهند همواره سلامت خود را حفظ كنند، بايد به اين اكسير علاقهمند شوند.
روغن زيتون دوست صميمى كبد آدمى است، و براى رفع عوارض كليهها و سنگهاى صفراوى و قولنجهاى كليوى و كبدى و رفع يبوست بسيار مؤثر است.
با پيشرفت دانش پزشكى و غذا شناسى اهميت دارويى «خرما» نيز به ثبوت رسيده است. در خرما كلسيم وجود دارد كه عامل اصلى استحكام استخوانهاست و نيز فسفر وجود دارد كه از عناصر اصلى تشكيل دهنده مغز و مانع ضعف اعصاب و خستگى است، قوه بينايى را مىافزايد.
و نيز خرما داراى پتاسيم است كه فقدان آن را در بدن علت حقيقى زخم معده مىدانند، و وجود آن براى ماهيچهها و بافتهاى بدن انسان بسيار پرارزش است.
اين سخن امروز در ميان غذا شناسان معروف است كه خرما از سرطان جلوگيرى مىكند.
و اما در مورد «انگور» به گفته دانشمندان غذا شناس به قدرى عوامل مؤثر دارد كه مىتوان گفت، يك داروخانه طبيعى است.
انگور دو برابر گوشت، در بدن حرارت ايجاد مىكند، و علاوه بر اين ضدّ سم است، براى تصفيه خون، دفع رماتيسم، نقرس، و زيادى اوره خون، اثر درمانى مسلّمى دارد، انگور معده و روده را لايروبى مىكند، نشاط آفرين و برطرف كننده اندوه است، اعصاب را تقويت كرده، و ويتامينهاى مختلف موجود در آن به انسان نيرو و توان مىبخشد.
بنابراين، تكيه كردن قرآن بر اين سه نوع ميوه بىدليل نيست، و شايد در آن روز قسمت مهمى از آن بر مردم پوشيده بوده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
(آيه 14)
نعمت كوهها و درياها و ستارگان: در اينجا به سراغ بخش مهم ديگرى از نعمتهاى بىپايان خداوند در مورد انسانها مىرود و نخست از درياها كه منبع بسيار مهم حيات و زندگى است آغاز كرده، مىگويد: «و او كسى است كه درياها را براى شما تسخير كرده و به خدمت شما گمارد» (وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ).
مىدانيم قسمت عمده روى زمين را درياها تشكيل مىدهند، و نيز مىدانيم نخستين جوانه حيات در درياها آشكار شده، و قرار دادن آن در خدمت بشر يكى از نعمتهاى بزرگ خدا است.
سپس به سه قسمت از منافع درياها اشاره كرده، مىفرمايد: «تا از آن گوشت تازه بخوريد» (لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا).
گوشتى كه زحمت پرورش آن را نكشيدهايد تنها دست قدرت خدا آن را در دل اقيانوسها پرورش داده و رايگان در اختيارتان گذارده است.
ديگر از منافع آن مواد زينتى است كه از درياها استخراج مىشود لذا اضافه مىكند: «و زيورى براى پوشيدن (مانند مرواريد) از آن استخراج كنيد» (وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها).
يكى از ابعاد معروف چهارگانه روح انسان را حس زيبايى تشكيل مىدهد كه نقش مؤثرى در حيات بشر دارد، لذا بايد بطرز صحيح و سالمى- دور از هرگونه افراط و تفريط و اسراف و تبذير- اشباع گردد.
به همين دليل در اسلام، استفاده از زينت به صورت معقول و خالى از هرگونه اسراف مانند بهرهگيرى از لباسهاى خوب، انواع عطريات، بعضى سنگهاى قيمتى و مانند آن- مخصوصا در مورد زنان- كه نياز روحيشان به زينت بيشتر است توصيه شده است، ولى بايد خالى از اسراف و تبذير باشد.
بالاخره سومين نعمت درياها را حركت كشتيها به عنوان يك وسيله مهم براى انتقال انسان و نيازمنديهاى او، ذكر مىكند، و مىفرمايد: «كشتيها را مىبينى كه آبها را بر صفحه اقيانوسها مىشكافند» (وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيهِ).
صحنهاى كه در برابر سرنشينان كشتى به هنگام حركت بر صفحه اقيانوسها ظاهر مىشود چقدر ديدنى است خدا اين نعمت را به شما داد تا از آن بهره گيريد «و از فضل او در مسير تجارت خود از كشتيها استفاده كنيد» (وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ).
با توجه به اين همه نعمت، حس شكرگزارى را در شما زنده كند، «و شايد شكر نعمتهاى او را به جا آوريد» (وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
(آيه 15)
پس از بيان نعمت درياها، به سراغ كوههاى سخت و سنگين مىرود، مىگويد: «و در زمين كوههاى ثابت و محكمى افكند تا لرزش آن را نسبت به شما بگيرد» و به شما آرامش بخشد (وَ أَلْقى فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ).
و از آنجا كه كوهها يكى از مخازن اصلى آبها (چه به صورت برف و يخ و چه به صورت آبهاى درونى) مىباشند بلافاصله بعد از آن، نعمت وجود نهرها را بيان كرده، مىگويد: «و (براى شما) نهرهايى قرار داديم» (وَ أَنْهاراً).
و از آنجا كه وجود كوهها ممكن است اين توهم را به وجود آورد كه بخشهاى زمين را از يكديگر جدا مىكند، و راهها را مىبندد، چنين اضافه مىكند: «و (براى شما) راههائى (قرار داد) تا هدايت شويد» (وَ سُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ).
(آيه 16)
و از آنجا كه راه بدون نشانه و علامت و راهنما، انسان را به مقصد نمىرساند بعد از ذكر نعمت «راه» به اين «نشانهها» اشاره كرده، مىگويد:
«و علاماتى قرار داد» (وَ عَلاماتٍ).
اين علامتها انواع زيادى دارد: شكل كوهها و درّهها و بريدگيهاى آنها، فراز و نشيبهاى قطعات مختلف زمين، رنگ خاكها و كوهها، و حتى چگونگى وزش بادها هر يك، علامتى براى پيدا كردن راههاست.
ولى از آنجا كه در پارهاى از اوقات در بيابانها، در شبهاى تاريك، يا هنگامى كه انسان شبانه در دل اقيانوسها سفر مىكند از اين علامات خبرى نيست، خداوند علامات آسمانى را به كمك فرستاده تا اگر در زمين علامتى نيست، از علامت آسمان استفاده كنند و گمراه نشوند! لذا اضافه مىكند: «و به وسيله ستارگان، مردم هدايت مىشوند» (وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ).
جالب توجه اين كه: روايات بسيارى از ائمه عليهم السّلام وارد شده كه در آنها «نجم» (ستاره) به پيامبر و «علامات» به امامان تفسير شده است كه اشاره به تفسير معنوى آيه است.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام چنين مىخوانيم: «النّجم رسول اللّه و العلامات الائمة عليهم السّلام»: «ستاره اشاره به پيامبر است و علامات امامان عليهم السّلام هستند».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
پاسخ : صفحه ی 153 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 18 از سوره ی نحل
(آيه 17)
پس از بيان آن همه نعمتهاى بزرگ و الطاف خفىّ پروردگار، وجدان انسانها را به داورى مىطلبد و مىگويد: «آيا كسى كه مىآفريند همچون كسى است كه نمىآفريند، آيا متذكر نمىشويد»؟! (أَ فَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ).
آيا بايد در برابر خالق اين همه نعمتها سجده كرد؟ يا موجوداتى كه خود مخلوق ناچيزى بيش نيستند و هرگز خلقتى نداشته و ندارند؟ اين يك روش مؤثر تربيتى است كه قرآن در بسيارى از موارد از آن استفاده كرده است، مسائل را به صورت استفهامى طرح، و پاسخ آن را بر عهده وجدانهاى بيدار مىگذارد، و حس خودجوشى مردم را به كمك مىطلبد.
(آيه 18)
سر انجام براى اين كه هيچ كس تصور نكند نعمت خدا منحصر به اينهاست مىگويد: «و اگر بخواهيد نعمتهاى خدا را شماره كنيد قادر بر احصاى آن نيستيد» (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).
اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه پس ما چگونه مىتوانيم حق شكر او را ادا كنيم؟ آيا با اين حال در زمره ناسپاسان نيستيم؟
پاسخ اين سؤال را قرآن در آخرين جمله اين آيه بيان كرده، مىگويد:
«خداوند غفور رحيم است» (إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).
آرى! خدا مهربانتر و بزرگوارتر از آن است كه شما را به خاطر عدم توانايى بر شكر نعمتهايش مؤاخذه يا مجازات كند، همين قدر كه بدانيد سر تا پاى شما غرق نعمت اوست و از اداى حق شكرش عاجزيد و عذر تقصير به پيشگاهش بريد، نهايت شكر او را انجام دادهايد.
ورنه سزاوار خداونديش ------ كس نتواند كه به جا آورد!
ولى اينها همه مانع از آن نيست كه ما به مقدار توانايى به احصاى نعمتهايش بپردازيم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315.html
-
صفحه ی 154 از قرآن کریم شامل آیات19 تا34 از سوره ی نحل
صفحه ی 154 از قرآن کریم شامل آیات19 تا34 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ(19)
و خدا آنچه را كه پنهان ميداريد و آنچه را كه آشكار ميسازيد ميداند(19)
وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَئًْا وَهُمْ يُخْلَقُونَ(20)
و كساني را كه جز خدا ميخوانند چيزي نميآفرينند در حالي كه خود آفريده مي شوند(20)
أَمْوَٰتٌ غَيْرُ أَحْيَآءٍ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ(21)
مردگانند نه زندگان و نميدانند كي برانگيخته خواهند شد(21)
إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَٰحِدٌ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ(22)
معبود شما معبودي استيگانه پس كساني كه به آخرت ايمان ندارند دلهايشان انكاركننده [حق] است و خودشان متكبرند(22)
لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ(23)
شك نيست كه خداوند آنچه را پنهان ميدارند و آنچه را آشكار ميسازند ميداند و او گردنكشان را دوست نميدارد(23)
وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوٓا۟ أَسَٰطِيرُ الْأَوَّلِينَ(24)
و چون به آنان گفته شود پروردگارتان چه چيز نازل كرده است ميگويند افسانههاي پيشينيان است(24)
لِيَحْمِلُوٓا۟ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَآءَ مَا يَزِرُونَ(25)
تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند و [نيز] بخشي از بار گناهان كساني را كه ندانسته آنان را گمراه ميكنند آگاه باشيد چه بد باري را ميكشند(25)
قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَي اللَّهُ بُنْيَٰنَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَيٰهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ(26)
پيش از آنان كساني بودند كه مكر كردند و[لي] خدا از پايه بر بنيانشان زد درنتيجه از بالاي سرشان سقف بر آنان فرو ريخت و از آنجا كه حدس نميزدند عذاب به سراغشان آمد(26)
ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ يُخْزِيهِمْ وَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَآءِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تُشَٰٓقُّونَ فِيهِمْ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَالسُّوٓءَ عَلَي الْكَٰفِرِينَ(27)
سپس روز قيامت آنان را رسوا ميكند و ميگويد كجايند آن شريكان من كه در باره آنها [با پيامبران] مخالفت ميكرديد كساني كه به آنان علم داده شده است ميگويند در حقيقت امروز رسوايي و خواري بر كافران است(27)
الَّذِينَ تَتَوَفَّيٰهُمُ الْمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا۟ السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوٓءٍۭ بَلَيٰٓ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌۢ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(28)
همانان كه فرشتگان جانشان را ميگيرند در حالي كه بر خود ستمكار بودهاند پس از در تسليم درميآيند [و ميگويند] ما هيچ كار بدي نميكرديم آري خدا به آنچه ميكرديد داناست(28)
فَادْخُلُوٓا۟ أَبْوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَا فَلَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ(29)
پس از درهاي دوزخ وارد شويد و در آن هميشه بمانيد و حقا كه چه بد است جايگاه متكبران(29)
۞ وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا۟ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا۟ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُوا۟ فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الْءَاخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ(30)
و به كساني كه تقوا پيشه كردند گفته شود پروردگارتان چه نازل كرد مي گويند خوبي براي كساني كه در اين دنيا نيكي كردند [پاداش] نيكويي است و قطعا سراي آخرت بهتر است و چه نيكوستسراي پرهيزگاران(30)
جَنَّٰتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ كَذَٰلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ(31)
بهشتهاي عدن كه در آن داخل ميشوند رودها از زير [درختان] آنها روان است در آنجا هر چه بخواهند براي آنان [فراهم] استخدا اين گونه پرهيزگاران را پاداش ميدهد(31)
الَّذِينَ تَتَوَفَّيٰهُمُ الْمَلَٰٓئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَٰمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا۟ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(32)
همان كساني كه فرشتگان جانشان را در حالي كه پاكند ميستانند [و به آنان] ميگويند درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام ميداديد به بهشت درآييد(32)
هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَٰٓئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَٰكِن كَانُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ(33)
آيا [كافران] جز اين كه فرشتگان [جانستان] به سويشان آيند يا فرمان پروردگارت [داير بر عذابشان] دررسد انتظاري ميبرند كساني كه پيش از آنان بودند [نيز] اين گونه رفتار كردند و خدا به ايشان ستم نكرد بلكه آنان به خود ستم ميكردند(33)
فَأَصَابَهُمْ سَئَِّاتُ مَا عَمِلُوا۟ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(34)
پس [كيفر] بديهايي كه كردند به آنان رسيد و آنچه مسخرهاش ميكردند آنان را فرا گرفت(34)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 154 از قرآن کریم شامل آیات19 تا34 از سوره ی نحل
(آيه 19)
از آنجا كه در آيات گذشته به دو قسمت از مهمترين صفات خدا اشاره شد در اينجا به سومين صفت «معبود حقيقى» اشاره مىشود كه علم و دانايى است، مىگويد: «خداوند مىداند آنچه را پنهان مىداريد و آنچه را آشكار مىسازيد» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ).
پس چرا به دنبال بتها مىرويد كه نه كمترين سهمى در خالقيت جهان دارند، نه كوچكترين نعمتى به شما بخشيدهاند، و نه از اسرار درون و اعمال برون شما آگاهند؟
(آيه 20)
بار ديگر روى مسأله خالقيت تكيه مىكند، ولى از آيه مشابه آن كه قبلا داشتيم فراتر مىرود و مىگويد: «معبودهايى را كه آنها غير از خدا مىخوانند نه تنها چيزى را خلق نمىكنند بلكه خودشان مخلوقند» (وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ).
تاكنون بحث در اين بود كه اينها خالق نيستند و به همين دليل لايق عبادت نمىباشند اكنون مىگويد آنها خود مخلوقند، نيازمند و محتاجند.
(آيه 21)
از اين گذشته، «آنها مردگانى هستند كه هرگز استعداد حيات ندارند» (أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ).
سپس اضافه مىكند: «و اين بتها اصلا نمىدانند در چه زمانى (عبادت كنندگانشان) مبعوث خواهند شد» (وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ).
اگر پاداش و جزا به دست آنها بود حدّ اقل بايد از «رستاخيز بندگان خود» باخبر باشند، با اين نادانى چگونه لايق عبادتند؟
و اين پنجمين صفتى است كه معبود به حق بايد داشته باشد و آنها فاقد آنند.
بت و بت پرستى در منطق قرآن مفهوم وسيعى دارد. هر موجود و هر كسى را كه تكيه گاه خود در برابر خدا قرار دهيم و سرنوشت خود را دست او بدانيم او بت ما محسوب مىشود، به همين دليل تمام آنچه در آيات فوق آمده در باره كسانى كه امروز ظاهرا خدا پرستند اما استقلال يك فرد مؤمن راستين را از دست داده و تكيه گاهى براى خود از بندگان ضعيف انتخاب كردهاند و به صورت وابسته زندگى مىكند، شامل مىشود.
(آيه 22)
به دنبال اين استدلالات زنده و روشن بر نفى صلاحيت بتها، چنين نتيجه گيرى مىكند بنابراين «معبود شما معبود واحدى است» (إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ).
و از آنجا كه ايمان به مبدأ و معاد همه جا با يكديگر قرين و لازم و ملزوم يكديگرند بلافاصله اضافه مىكند: «آنها كه ايمان به آخرت ندارند (و طبعا ايمان درستى به مبدأ نيز ندارند) دلهايشان حقيقت را انكار مىكند و در برابر حق مستكبرند» (فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ).
و گر نه دلائل توحيد براى آنها كه حق جو و متواضع در مقابل حقيقتند آشكار است، و هم دلائل معاد، ولى خوى استكبار و عدم تسليم در برابر حق سبب مىشود كه آنها دائما حالت انكار و نفى به خود بگيرند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 154 از قرآن کریم شامل آیات19 تا34 از سوره ی نحل
(آيه 23)
در اين آيه بار ديگر روى علم خدا به غيب و شهود و پنهان و آشكار مجددا تكيه كرده، مىگويد: «قطعا خداوند از آنچه پنهان مىدارند و آنچه آشكار مىسازند باخبر است» (لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ).
اين جمله در واقع تهديدى است در برابر كفار و دشمنان حق كه خدا از حال آنها هرگز غافل نيست.
آنها مستكبرند و «خداوند مستكبران را دوست نمىدارد» (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ). چرا كه استكبار در برابر حق اولين نشانه بيگانگى از خداست.
(آيه 24)
شأن نزول:
اين آيه در باره «مقتسمين» (تبعيض گران) كه قبلا در باره آنها بحث شد نازل گرديده است، آنها شانزده نفر بودند كه به چهار گروه تقسيم شدند و هر گروه چهار نفرى بر سر راه مردم در يكى از جادههاى مكه در ايام حج ايستادند تا پيش از آنكه مردم وارد شوند ذهن آنها را نسبت به قرآن و اسلام بدبين سازند، و بگويند محمد صلّى اللّه عليه و آله دين و آيين تازهاى نياورده بلكه همان افسانههاى دروغين پيشينيان است.
تفسير:
آنها كه بار گناه ديگران را بر دوش مىكشند- در آيات گذشته سخن از مستكبران بود و در اين آيه منطق هميشگى اين گروه بىايمان منعكس شده است، مىگويد: «و هنگامى كه به آنها گفته شود پروردگار شما چه چيز نازل كرده است؟ در پاسخ مىگويند: (اينها وحى الهى نيست) همان افسانههاى دروغين پيشينيان است» (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ).
جالب اين كه مستكبران امروز نيز غالبا موذيانه براى فرار از حق و همچنين براى گمراه ساختن ديگران به اين تهمت متوسل مىشوند، حتى در كتب جامعه شناسى شكل به اصطلاح علمى به آن دادهاند و مذهب را زاييده جهل بشر و تفسيرهاى مذهبى را اسطورهها مىنامند! اما آنها با مذاهب خرافى و ساختگى هرگز جنگ و ستيز ندارند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستين است كه افكار انسانها را بيدار مىكند، و زنجيرهاى استعمار را درهم مىشكند سدّ راه مستكبران و استعمارگران است.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 154 از قرآن کریم شامل آیات19 تا34 از سوره ی نحل
(آيه 25)
اين آيه نتيجه اعمال اين كوردلان را چنين بيان مىكند: «اينها بايد روز رستاخيز هم بار گناهان خود را بطور كامل بر دوش بكشند و هم سهمى از گناهان كسانى را كه بخاطر جهل گمراه كردهاند»! (لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ).
«بدانيد آنها بدترين و زر و مسؤوليت را بر دوش مىكشند» (أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ).
چرا كه گاهى گفتار آنها سبب گمراهى هزاران نفر مىشود، چقدر دشوار است كه انسان هم بار گناهان خود را بر دوش كشد و هم سهمى از گناهان هزاران نفر ديگر را، و هرگاه سخنان گمراه كننده آنها باقى بماند و سر چشمه گمراهى نسلها شود بار آنها نيز بر دوششان سنگينى مىكند!
(آيه 26)
اين آيه به بيان اين نكته مىپردازد كه اين اولين بار نيست كه مستكبران به رهبران الهى تهمت مىزنند و وحى آسمانى را اساطير اولين مىشمارند، بلكه «آنهايى كه قبل از اينها بودند نيز از اين گونه توطئهها داشتند، ولى خداوند به سراغ شالوده زندگى آنها رفت و از اساس آن را ويران نمود، و سقف بر سرشان از بالا فرود آمد»! (قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ).
«و عذاب و مجازات الهى از آنجا كه (باور نمىكردند و) نمىدانستند به سراغشان آمد» (وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ).
ريشه كن كردن ساختمان و فرود آمدن سقف، ممكن است اشاره به ساختمان و سقف ظاهرى آنها باشد كه بر اثر زلزلهها و صاعقهها درهم كوبيده شد و بر سر آنان فرود آمد، و ممكن است كنايه از سازمان و تشكيلات آنها باشد كه به فرمان خدا از ريشه بركنده شد، و نابود گشت، ضمنا مانعى ندارد كه آيه اشاره به هر دو معنى باشد.
(آيه 27)
آنچه گفته شد عذاب دنياى آنان است ولى مجازاتشان به همين جا پايان نمىگيرد، بلكه «بعد از اين در روز رستاخيز خدا آنها را رسوا مىسازد» (ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُخْزِيهِمْ).
و آنها را مورد سؤال قرار مىدهد و مىگويد: «شريكانى كه شما براى من ساختيد (و به آنها عشق مىورزيديد) و به خاطر آنها با ديگران دشمنى مىكرديد، كجا هستند؟ (وَ يَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ).
در اينجا آنها پاسخى براى اين سؤال مسلما ندارند ولى: «كسانى كه به آنها علم داده شده (زبان به سخن مىگشايند و) مىگويند: شرمندگى و رسوايى و بدبختى، امروز بر كافران است» (قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ). و اين خود يك نوع مجازات و كيفر روانى براى آنهاست.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 154 از قرآن کریم شامل آیات19 تا34 از سوره ی نحل
(آيه 28)
اين آيه با تعبيرى كه درس تكان دهندهاى براى بيدار كردن غافلان و بىخبران است در توصيف كافران مىگويد: آنها «كسانى هستند كه فرشتگان مرگ روح آنها را مىگيرند، در حالى كه به خود ظلم كرده بودند» (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ).
زيرا انسان هر ظلم و ستمى كند در درجه اول به خودش باز مىگردد و خانه خويشتن را قبل از خانه ديگران ويران مىسازد.
اما آنها هنگامى كه خود را در آستانه مرگ مىبينند و پردههاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان كنار مىرود «فورا تسليم مىشوند، (و به دروغ مىگويند:) ما كار بدى انجام نمىداديم»! (فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ).
آيا دروغ مىگويند، به خاطر اين كه دروغ بر اثر تكرار، صفت ذاتى آنها شده است؟ و يا مىخواهند بگويند ما مىدانيم اين اعمال را انجام دادهايم ولى اشتباه كردهايم و سوء نيت نداشتهايم، ممكن است هر دو باشد.
ولى بلافاصله به آنها گفته مىشود شما دروغ مىگوييد، اعمال زشت فراوانى انجام داديد «آرى خداوند به آنچه انجام مىداديد (و همچنين از نيتهاى شما) باخبر است» (بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
بنابراين جاى انكار كردن و حاشا نمودن نيست! و اين ايمان اضطرارى هم سودى ندارد.
(آيه 29)
«اكنون كه چنين است از درهاى جهنم وارد شويد در حالى كه جاودانه در آن خواهيد بود» (فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها).
«چه جاى بدى است جايگاه متكبران» (فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 154 از قرآن کریم شامل آیات19 تا34 از سوره ی نحل
(آيه 30)
سرنوشت پاكان و نيكان: در آيات گذشته اظهارات مشركان در باره قرآن و نتائج آن را خوانديم، اما در اينجا اعتقاد مؤمنان را با ذكر نتائجش مىخوانيم:
نخست مىگويد: «و (هنگامى كه) به پرهيزكاران گفته مىشود پروردگار شما چه چيز نازل كرده است؟ مىگفتند: خير و سعادت» (وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً).
چه تعبير رسا و زيبا و جامعى! «خَيْراً» آن هم خير مطلق، كه مفهوم گستردهاش همه نيكيها، سعادتها و پيروزيهاى مادى و معنوى را در بر مىگيرد.
سپس همان گونه كه در آيات گذشته، نتيجه اظهارات مشركان، به صورت كيفرهاى مضاعف دنيوى و اخروى، مادى و معنوى، بيان شد، در آيه مورد بحث نتيجه اظهارات مؤمنان به اين صورت بيان شده است: «براى كسانى كه نيكى كردند، در اين دنيا نيكى است» (لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ).
قابل توجه اين كه «حسنه» همانند «خير» است كه انواع حسنات و نعمتهاى اين جهان را در بر مىگيرد.
اين پاداشهاى دنياى آنهاست، سپس اضافه مىكند: «و سراى آخرت از اين هم بهتر است، و چه خوبست سراى پرهيزكاران»؟ (وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ).
(آيه 31)
اين آيه سراى پرهيزكاران را كه قبلا بطور سر بسته بيان شد، توصيف كرده، مىگويد: سراى پرهيزكاران «باغهاى جاويدان بهشت است كه همگى وارد آن مىشوند» (جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها).
«نهرهاى جارى از زير درختانش مىگذرد» (تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
تنها مسأله باغ و درخت مطرح نيست، بلكه «هر چه بخواهند در آنجا هست» (لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ).
و در پايان آيه مىفرمايد: «خداوند پرهيزكاران را چنين پاداش مىدهد» (كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 154 از قرآن کریم شامل آیات19 تا34 از سوره ی نحل
(آيه 32)
در آيات گذشته خوانديم كه فرشتگان مرگ مشركان مستكبر را قبض روح مىكنند در حالى كه ستمگرند.
اما در اينجا مىخوانيم كه: پرهيزكاران «كسانى هستند كه فرشتگان قبض ارواح، روح آنان را مىگيرند در حالى كه پاك و پاكيزهاند» (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ). پاكيزه از آلودگى شرك پاكيزه از ظلم و استكبار و هر گونه گناه.
در اينجا فرشتگان «به آنها مىگويند: سلام بر شما باد»! (يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ). سلامى كه نشانه امنيت و سلامت و آرامش كامل است.
سپس مىگويند: «وارد بهشت شويد به خاطر اعمالى كه انجام مىداديد» (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
تعبير به «تَتَوَفَّاهُمُ» (روح آنها را دريافت مىدارند) اشاره است به اين كه مرگ به معنى فنا و نيستى و پايان همه چيز نيست، بلكه انتقالى است از يك مرحله به مرحله بالاتر.
(آيه 33)
بار ديگر به تجزيه و تحليل، پيرامون طرز فكر و برنامه مشركان و مستكبران پرداخته و با زبان تهديد مىگويد: آنها چه انتظارى مىكشند؟ «آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان (قبض ارواح) به سراغشان بيايند» درهاى توبه بسته شود، پرونده اعمال پيچيده گردد و راه بازگشت باقى نماند؟!َلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ).
«و يا (اين كه انتظار مىكشند) فرمان پروردگار (دائر به عذاب و مجازات آنها) فرا رسد» آنگاه توبه كنندَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ)
. ولى توبه آنها در آن زمان بىاثر است.
سپس اضافه مىكند: تنها اين گروه نيستند كه اين چنين مىكنند بلكه، «كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز چنين كردند»!َذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
«خداوند به آنها ستم نكرد ولى آنها پيوسته به خويشتن ستم مىكردند»َ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).
چرا كه آنها در حقيقت تنها نتيجه اعمال خود را باز مىيابند.
(آيه 34)
باز به نتيجه اعمال آنها مىپردازد و مىگويد: «سر انجام، سيئات اعمالشان به آنها رسيد» (فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا).
«و آنچه را استهزاء مىكردند (از وعدههاى عذاب الهى) بر آنها وارد شد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).
آيه فوق بار ديگر اين واقعيت را تأكيد مىكند كه اين اعمال انسان است كه دامان او را در اين جهان و آن جهان مىگيرد و در چهرههاى مختلف تجسم مىيابد و او را رنج و آزار و شكنجه مىدهد نه چيز ديگر.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا۟ لَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَي الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَٰغُ الْمُبِينُ(35)
و كساني كه شرك ورزيدند گفتند اگر خدا ميخواست نه ما و نه پدرانمان هيچ چيزي را غير از او نميپرستيديم و بدون [حكم] او چيزي را حرام نميشمرديم پيش از آنان [نيز] چنين رفتار كردند و[لي] آيا جز ابلاغ آشكار بر پيامبران [وظيفهاي] است(35)
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا۟ اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا۟ الطَّٰغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَي اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَٰلَةُ فَسِيرُوا۟ فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ(36)
و در حقيقت در ميان هر امتي فرستادهاي برانگيختيم [تا بگويد] خدا را بپرستيد و از طاغوت [=فريبگر] بپرهيزيد پس از ايشان كسي است كه خدا [او را] هدايت كرده و از ايشان كسي است كه گمراهي بر او سزاوار است بنابراين در زمين بگرديد و ببينيد فرجام تكذيبكنندگان چگونه بوده است(36)
إِن تَحْرِصْ عَلَيٰ هُدَيٰهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَن يُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِينَ(37)
اگر [چه] بر هدايت آنان حرص ورزي ولي خدا كسي را كه فرو گذاشته است هدايت نميكند و براي ايشان ياريكنندگاني نيست(37)
وَأَقْسَمُوا۟ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَٰنِهِمْ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَن يَمُوتُ بَلَيٰ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(38)
و با سختترين سوگندهايشان بخدا سوگند ياد كردند كه خدا كسي را كه ميميرد بر نخواهد انگيخت آري [انجام] اين وعده بر او حق است ليكن بيشتر مردم نميدانند(38)
لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَنَّهُمْ كَانُوا۟ كَٰذِبِينَ(39)
تا [خدا] آنچه را در [مورد] آن اختلاف دارند براي آنان توضيح دهد و تا كساني كه كافر شدهاند بدانند كه آنها خود دروغ ميگفتهاند(39)
إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَآ أَرَدْنَٰهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ(40)
ما وقتي چيزي را اراده كنيم همين قدر به آن ميگوييم باش بيدرنگ موجود ميشود(40)
وَالَّذِينَ هَاجَرُوا۟ فِي اللَّهِ مِنۢ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا۟ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْءَاخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ(41)
و كساني كه پس از ستمديدگي در راه خدا هجرت كردهاند در اين دنيا جاي نيكويي به آنان ميدهيم و اگر بدانند قطعا پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود(41)
الَّذِينَ صَبَرُوا۟ وَعَلَيٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(42)
همانان كه صبر نمودند و بر پروردگارشان توكل ميكنند(42)
وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِيٓ إِلَيْهِمْ فَسَْٔلُوٓا۟ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(43)
و پيش از تو [هم] جز مرداني كه بديشان وحي ميكرديم گسيل نداشتيم پس اگر نميدانيد از پژوهندگان كتابهاي آسماني جويا شويد(43)
بِالْبَيِّنَٰتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ(44)
[زيرا آنان را] با دلايل آشكار و نوشتهها [فرستاديم] و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي و اميد كه آنان بينديشند(44)
أَفَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا۟ السَّئَِّاتِ أَن يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ(45)
آيا كساني كه تدبيرهاي بد ميانديشند ايمن شدند از اينكه خدا آنان را در زمين فرو ببرد يا از جايي كه حدس نميزنند عذاب برايشان بيايد(45)
أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُم بِمُعْجِزِينَ(46)
يا در حال رفت و آمدشان [گريبان] آنان را بگيرد و كاري از دستشان برنيايد(46)
أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَيٰ تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(47)
يا آنان را در حالي كه وحشتزدهاند فرو گيرد همانا پروردگار شما رئوف و مهربان است(47)
أَوَلَمْ يَرَوْا۟ إِلَيٰ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا۟ ظِلَٰلُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَآئِلِ سُجَّدًا لِّلَّهِ وَهُمْ دَٰخِرُونَ(48)
آيا به چيزهايي كه خدا آفريده است ننگريستهاند كه [چگونه] سايههايشان از راست و [از جوانب] چپ ميگردد و براي خدا در حال فروتني سر بر خاك ميسايند(48)
وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلَٰٓئِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ(49)
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان و فرشتگان است براي خدا سجده ميكنند و تكبر نميورزند(49)
يَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوْقِهِمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ ۩(50)
از پروردگارشان كه حاكم بر آنهاست ميترسند و آنچه را مامورند انجام ميدهند(50)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 35)
اين آيه به يكى از منطقهاى سست و بىاساس مشركان اشاره كرده، مىگويد: «و مشركان گفتند: اگر خدا مىخواست نه ما و نه نياكان ما هيچ چيز غير او را عبادت نمىكرديم» و به سراغ بتها نمىرفتيم (وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا).
«و چيزى را بدون اذن او تحريم نمىنموديم» (وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ).
اين جمله اشاره به قسمتى از چهارپايانى است كه مشركان در عصر جاهليت، از پيش خود تحريم كرده بودند. آنها مىخواستند چنين استدلال كنند كه اگر اعمال ما مورد رضاى خدا نيست پس چرا قبلا پيامبرانى نفرستاد و از همان روز اول به نياكان ما نگفت من به اين كار راضى نيستم اين سكوت او دليل بر رضاى اوست! لذا در پاسخ مىفرمايد: «پيشينيان آنها نيز همين كارها را انجام دادند (و به همين بهانهها متوسل شدند) ولى آيا پيامبران الهى وظيفهاى جز ابلاغ آشكار دارند؟» (كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ).
و اين چنين است راه و رسم همه رهبران راستين كه در اصل دعوت هرگز از سخنان دو پهلو استفاده نمىكنند، در بيان حقيقت چيزى فرو گذار نمىنمايند و تمام عواقب اين صراحت و قاطعيت را نيز به جان پذيرا هستند.
(آيه 36)
به دنبال اعلام اين واقعيت كه وظيفه پيامبران تنها ابلاغ آشكار است، در اين آيه اشاره كوتاه و جامعى به وضع دعوت پيامبران كرده، مىگويد: «ما در هر امتى رسولى فرستاديم» (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا). كه دعوت ما را به گوش امتها برسانند.
سپس اضافه مىكند محتواى دعوت همه اين رسولان اين بود كه: «خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد» (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ).
چرا كه اگر پايههاى توحيد محكم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محيط افكار طرد نگردند، هيچ برنامه اصلاحى قابل پياده كردن نيست.
اكنون ببينيم نتيجه دعوت انبيا به توحيد به كجا رسيد، در اينجا قرآن مىگويد:
«گروهى از آن امتها كسانى بودند كه خدا هدايتشان كرد» (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ).
«و گروهى از آنان ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت» (وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ).
و در پايان آيه براى بيدار كردن گمراهان و تقويت روحيه هدايت يافتگان اين دستور عمومى را صادر مىكند: «پس در روى زمين سير كنيد (و آثار گذشتگان را كه بر صفحه زمين و در دل خاك نهفته است بررسى نماييد) و ببينيد سر انجام كار كسانى كه آيات خدا را تكذيب كردند به كجا كشيد» (فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ).
اين تعبير خود دليل زندهاى بر آزادى اراده انسان است، چرا كه اگر هدايت و ضلالت اجبارى بود، سير در ارض و مطالعه حالات پيشينيان بيهوده بود.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 37)
در اين آيه ضمن دلدارى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تأكيد مىكند كه، سر انجام كار اين گروه گمراه و لجوج به جايى مىرسد كه: «هر قدر بر هدايت آنها حريص باشى (و تلاش كنى فايدهاى ندارد زيرا) خداوند كسى را كه گمراه كرد هدايت نمىكند»! (إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ).
«و براى آنها هيچ يار و ياورى نيست» (وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ).
جمله فوق مخصوص آن گروه است كه خيره سرى و لجاجت را به حد اعلا رسانده، و آن چنان در استكبار و غرور و غفلت و گناه غرقند كه ديگر درهاى هدايت به روى آنها گشوده نخواهد شد.
(آيه 38)
شأن نزول:
نقل شده كه: مردى از مسلمانان از يكى از مشركان طلبى داشت، هنگامى كه از او مطالبه كرد او در پرداخت دين خود تعلل ورزيد، مرد مسلمان ناراحت شد و ضمن سخنانش چنين سوگند ياد كرد: قسم به چيزى كه بعد از مرگ در انتظار او هستم ... (و هدفش قيامت و حساب خدا بود) مرد مشرك گفت:
سوگند به خدا كه او هيچ مردهاى را زنده نخواهد كرد.
آيه نازل شد و به او و مانند او پاسخ گفت.
تفسير:
معاد و پايان گرفتن اختلافها: در تعقيب بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون مسأله «توحيد» و «رسالت پيامبران» آمد، قرآن در اينجا با ذكر گوشهاى از مباحث «معاد»، اين بحثها را تكميل مىكند.
نخست مىگويد: «و آنها مؤكدا سوگند ياد كردند كه خداوند كسانى را كه مىميرند هرگز مبعوث نمىكند»، و به زندگى جديد باز نمىگرداند (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ).
اين انكار بىدليل، آن هم انكارى توأم با قسمهاى مؤكّد، نشانهاى از نادانى آنها و بىخبريشان بود، لذا قرآن در پاسخ آنها چنين مىگويد: «اين وعده قطعى خداوند است (كه همه مردگان را به حيات جديد باز مىگرداند تا نتيجه اعمالشان را ببينند) ولى غالب مردم نمىدانند» و بر اثر ناآگاهى دست به انكار مىزنند (بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 39)
سپس به بيان يكى از هدفهاى معاد، و بعد از آن به ذكر قدرت خدا بر اين كار، مىپردازد، تا نشان دهد اگر سر چشمه انكار آنها تصور بىهدف بودن معاد است اين اشتباه بزرگى است.
نخست مىگويد: خداوند مردگان را مبعوث مىكند: «تا براى همگان روشن سازد آنچه را كه در آن اختلاف داشتند» (لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ).
«و تا كسانى كه اين واقعيت را انكار مىكردند بدانند دروغ مىگفتند» (وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ).
بنابراين، بازگشت به وحدت و پايان گرفتن اختلافات عقيدتى يكى از اهداف معاد را تشكيل مىدهد كه در آيه فوق به آن اشاره شده است.
(آيه 40)
در اين آيه به بيان اين حقيقت مىپردازد كه اگر آنها بازگشت انسان را به زندگى جديد محال مىشمرند بايد بدانند كه قدرت خداوند برتر و بالاتر از اينهاست، «هنگامى كه ما چيزى را اراده كنيم فقط به آن مىگوييم موجود باش! آن نيز بلافاصله موجود مىشود» (إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ).
با چنين قدرت كاملهاى كه تنها فرمان موجود باش، براى وجود هر چيز كافى است: ديگر چه جاى شك و ترديد در قدرت خدا بر بازگشت مردگان به زندگى باقى مىماند؟
تعبير به «كن» (موجود باش) نيز از ضيق بيان و عدم گنجايش الفاظ است، والا حتى نياز به جمله «كن» نيست، اراده خدا همان و تحقق يافتن همان.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 41)
شأن نزول:
در شأن نزول اين آيه و آيه بعد چنين نقل كردهاند كه گروهى از مسلمانان مانند «بلال» و «عمار ياسر» و «صهيب» و «خبّاب» پس از اسلام آوردن در مكه سخت تحت فشار بودند، و براى تقويت اسلام و رساندن صداى خود به ديگران، پس از هجرت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به «مدينه» هجرت كردند، در اين ميان «صيهب» كه مرد مسنّى بود به مشركان مكه چنين پيشنهاد كرد: بياييد اموال مرا بگيريد و بگذاريد به «مدينه» بروم، آنها موافقت كردند.
آيه نازل شد و پيروزى او و امثال او را در اين جهان و جهان ديگر بازگو كرد.
تفسير:
پاداش مهاجران- در تعقيب آيات گذشته كه از منكران قيامت و مشركان لجوج سخن مىگفت، اين آيه از مهاجران راستين و پاكباز سخن مىگويد، تا وضع دو گروه در مقايسه با يكديگر روشن گردد.
نخست مىگويد: «آنها كه پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه و مقام خوبى به آنها مىدهيم» (وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً). چرا كه آنها با نهايت اخلاص براى گسترش دعوت اسلام به تمام زندگى خويش پشت پا زدند.
اين پاداش دنياى آنهاست «اما پاداش آخرت، اگر بدانند، بسيار بزرگتر است» (وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ).
(آيه 42)
سپس در اين آيه، اين مهاجران راستين و پر استقامت و با ايمان را با دو صفت توصيف كرده، مىگويد: «آنها كسانى هستند كه شكيبايى و صبر و استقامت را پيشه خود ساخته، و توكل و تكيه آنها بر پروردگارشان است» (الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 43)
اگر نمىدانيد بپرسيد: اين آيه بار ديگر به بيان مسائل گذشته در رابطه با اصول دين مىپردازد، و به يكى از اشكالات معروف مشركان پاسخ مىگويد:
آنها مىگفتند: چرا خداوند فرشتهاى را براى ابلاغ رسالت نازل نكرده است- و يا مىگفتند چرا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مجهز به يك نيروى فوق العاده نيست كه ما را مجبور به ترك كارهايمان بنمايد.
خداوند در پاسخ آنها مىگويد: «و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها وحى مىكرديم، نفرستاديم»! (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ).
آرى! اين مردان از جنس بشر بودند، با تمام غرايز و عواطف انسانى، دردهاى آنها را از همه بهتر تشخيص مىدادند، و نيازهاى آنها را به خوبى درك مىكردند، در حالى كه هيچ فرشتهاى نمىتواند از اين امور به خوبى آگاه گردد،.
سپس براى تأكيد و تأييد اين واقعيت اضافه مىكند: «اگر اين موضوع را نمىدانيد (برويد و) از اهل اطلاع بپرسيد» (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
(آيه 44)
در اين آيه مىگويد: اگر شما آگاه نيستيد از آنها بپرسيد كه: «از دلائل روشن و كتب» پيامبران پيشين آگاهند! (بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ).
به اين ترتيب «مسأله تخصص» نه تنها در زمينه مسائل اسلامى و دينى از سوى قرآن به رسميت شناخته شده، بلكه در همه زمينهها مورد قبول و تأكيد است، و روى اين حساب بر همه مسلمانان لازم است كه در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر درستكار مورد اطمينان، در همه زمينهها داشته باشند كه اگر كسانى مسائلى را نمىدانند به آنها مراجعه كنند.
سپس روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى» (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ).
«و تا اين كه آنها (در اين آيات، و وظائفى كه در برابر آن دارند) بينديشند» (وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ).
در واقع دعوت و برنامه رسالت تو از نظر اصولى چيز نوظهور و بىسابقهاى نيست همان گونه كه بر رسولان پيشين، كتب آسمانى نازل كرديم تا مردم را به وظائفشان در برابر خدا و خلق و خويشتن آشنا سازند بر تو نيز اين قرآن را نازل كرديم، تا به تبيين مفاهيم و تعاليم آن بپردازى و انديشه انسانها را بيدار سازى.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 45)
انواع مجازاتها در برابر انواع گناهان! قرآن در بسيارى از بحثها، مطالب استدلالى را با مسائل عاطفى چنان به هم مىآميزد كه برترين اثر را در نفوس شنوندگان داشته باشد، آيات گذشته يك بحث منطقى در زمينه نبوت و معاد با مشركان داشت، ولى در اينجا به تهديد جباران و مستكبران و گنهكاران لجوج مىپردازد و آنها را به انواع عذابهاى الهى بيم مىدهد.
نخست مىگويد: «آيا توطئهگران (ى كه براى خاموش كردن نور حق به انواع نقشههاى شوم متوسل شدند) از اين ايمن گشتند كه ممكن است خداوند آنها را در زمين فرو برد»؟ (أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ).
آيا بعيد است كه زمين لرزه وحشتناكى رخ دهد، پوسته زمين بشكافد و دهان باز كند و آنها و همه زندگانيشان را در خود فرو برد، همان گونه كه در تاريخ اقوام، كرارا اتفاق افتاده است؟
سپس اضافه مىكند: «و يا اين كه (هنگامى كه آنها در حال غفلتند) عذاب (الهى) از آنجا كه انتظارش را ندارند به سراغشان آيد» (أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ).
(آيه 46)
«و يا به هنگامى كه (آنها براى كسب مال بيشتر و درآمد فزونتر) در رفت و آمد هستند (عذاب) دامانشان را بگيرد» (أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ).
«در حالى كه قادر به فرار (از چنگال عذاب) نيستند» (فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ).
(آيه 47)
«و يا اين كه (مجازات الهى يك مرتبه به سراغشان نيايد بلكه) بطور تدريجى و ضمن هشدارهاى پىدرپى، آنها را گرفتار سازد»؟ (أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّفٍ).
امروز همسايه آنها گرفتار سانحهاى مىشود، فردا يكى از بستگانشان و خلاصه هشدارها يكى بعد از ديگرى به سراغ آنها مىآيد اگر بيدار شدند چه بهتر، و گر نه مجازات نهايى آنها را فرو خواهد گرفت.
تدريجى بودن عذاب و مجازات در اين گونه موارد براى آن است كه هنوز احتمال هدايت در اين گروه وجود دارد، و رحمت خداوند اجازه نمىدهد كه با اينها همچون سايرين رفتار شود «زيرا پروردگار شما رئوف و رحيم است» (فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 155 از قرآن کریم شامل آیات 35 تا 50 از سوره ی نحل
(آيه 48)
سجده همه مخلوقات و جنبندگان حتى سايههايشان براى خدا! در اينجا بار ديگر به بحث توحيد باز مىگردد، نخست مىگويد: «آيا آنها (مشركان توطئهگر) مخلوقات خدا را نديدند كه (چگونه) سايههايشان از راست و چپ حركت دارند و با خضوع براى خدا سجده مىكنند»؟ (أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ).
(آيه 49)
در آيه گذشته تنها سخن از «سجده» سايهها- با آن مفهوم وسيعش- به ميان آمده بود، ولى در اين آيه اين مسأله را به عنوان يك برنامه عمومى براى همه موجودات مادى و غير مادى، آسمانى و زمينى بيان كرده، مىگويد: «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين از جنبندگان است و همچنين فرشتگان، براى خدا سجده مىكنند» (وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ).
«و آنها در اين راه هيچ گونه استكبار نمىورزند» (وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ). و در برابر خدا و فرمان او تسليم محضند.
حقيقت سجده، نهايت خضوع و تواضع و پرستش و تسليم است، و آن سجده معمولى ما كه بر هفت عضو انجام مىدهيم مصداقى از اين مفهوم عام است، و منحصر به آن نيست.
جمله «وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ» اشاره به وضع حال فرشتگان است، كه آنها در خضوع و سجده در پيشگاه حق كمترين استكبار به خود راه نمىدهند.
(آيه 50)
لذا بلافاصله بعد از آن به دو قسمت از صفات آنها كه تأكيدى است بر نفى استكبار اشاره كرده، مىگويد: «آنها از مخالفت پروردگارشان كه بر فراز آنها و (حاكم بر آنها) است مىترسند» (يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ).
«و آنچه را مأموريت دارند به خوبى انجام مىدهند» (وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه نشانه نفى استكبار دو چيز است: ترس در برابر مسؤوليتها، و انجام فرمانهاى خدا بدون چون و چرا.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓا۟ إِلَٰهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَٰحِدٌ فَإِيَّٰيَ فَارْهَبُونِ(51)
و خدا فرمود دو معبود براي خود مگيريد جز اين نيست كه او خدايي يگانه است پس تنها از من بترسيد(51)
وَلَهُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ(52)
و آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست و آيين پايدار [نيز] از آن اوست پس آيا از غير خدا پروا داريد(52)
وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجَْٔرُونَ(53)
و هر نعمتي كه داريد از خداستسپس چون آسيبي به شما رسد به سوي او روي مي آوريد [و ميناليد](53)
ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنكُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ(54)
و چون آن آسيب را از شما برطرف كرد آنگاه گروهي از شما به پروردگارشان شرك ميورزند(54)
لِيَكْفُرُوا۟ بِمَآ ءَاتَيْنَٰهُمْ فَتَمَتَّعُوا۟ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ(55)
[بگذار] تا آنچه را به ايشان عطا كردهايم ناسپاسي كنند اكنون برخوردار شويد و[لي] زودا كه بدانيد(55)
وَيَجْعَلُونَ لِمَا لَا يَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِّمَّا رَزَقْنَٰهُمْ تَاللَّهِ لَتُسَْٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ(56)
و از آنچه به ايشان روزي داديم نصيبي براي آن [خداياني] كه نميدانند [چيست] مينهند به خدا سوگند كه از آنچه به دروغ برميبافتيد حتما سؤال خواهيد شد(56)
وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَنَٰتِ سُبْحَٰنَهُ وَلَهُم مَّا يَشْتَهُونَ(57)
و براي خدا دختراني ميپندارند منزه است او و براي خودشان آنچه را ميل دارند [قرار ميدهند](57)
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَيٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ(58)
و هر گاه يكي از آنان را به دختر مژده آورند چهرهاش سياه ميگردد در حالي كه خشم [و اندوه] خود را فرو ميخورد(58)
يَتَوَٰرَيٰ مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓ أَيُمْسِكُهُ عَلَيٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ(59)
از بدي آنچه بدو بشارت داده شده از قبيله [خود] روي ميپوشاند آيا او را با خواري نگاه دارد يا در خاك پنهانش كند وه چه بد داوري ميكنند(59)
لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْءَاخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَيٰ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(60)
وصف زشت براي كساني است كه به آخرت ايمان ندارند و بهترين وصف از آن خداست و اوست ارجمند حكيم(60)
وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَْٔخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ(61)
و اگر خداوند مردم را به [سزاي] ستمشان مؤاخذه ميكرد جنبندهاي بر روي زمين باقي نميگذاشت ليكن [كيفر] آنان را تا وقتي معين بازپس مياندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتي آن را پس و پيش نميتوانند افكنند(61)
وَيَجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَيٰ لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ(62)
و چيزي را كه خوش نميدارند براي خدا قرار ميدهند و زبانشان دروغپردازي ميكند كه [سرانجام] نيكو از آن ايشان استحقا كه آتش براي آنان است و به سوي آن پيش فرستاده خواهند شد(62)
تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَآ إِلَيٰٓ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَٰنُ أَعْمَٰلَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(63)
سوگند به خدا كه به سوي امتهاي پيش از تو [رسولاني] فرستاديم [اما] شيطان اعمالشان را برايشان آراست و امروز [هم] سرپرستشان هموست و برايشان عذابي دردناك است(63)
وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا۟ فِيهِ وَهُدًي وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(64)
و ما [اين] كتاب را بر تو نازل نكرديم مگر براي اينكه آنچه را در آن اختلاف كردهاند براي آنان توضيح دهي و [آن] براي مردمي كه ايمان ميآورند رهنمود و رحمتي است(64)
وَاللَّهُ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَآ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَةً لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ(65)
و خدا از آسمان آبي فرود آورد و با آن زمين را پس از پژمردنش زنده گردانيد قطعا در اين [امر] براي مردمي كه شنوايي دارند نشانهاي است(65)
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَٰمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِنۢ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِّلشَّٰرِبِينَ(66)
و در دامها قطعا براي شما عبرتي است از آنچه در [لابلاي] شكم آنهاست از ميان سرگين و خون شيري ناب به شما مينوشانيم كه براي نوشندگان گواراست(66)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 51)
دين يكى و معبود يكى! در تعقيب بحث توحيد و خداشناسى از طريق نظام آفرينش، در اينجا به نفى شرك مىپردازد، تا با تقارن اين دو به يكديگر، حقيقت آشكارتر شود.
در آغاز مىگويد: «خدا دستور داده كه دو معبود براى خود انتخاب نكنيد» (وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ).
«معبود تنها يكى است» (إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ).
وحدت نظام آفرينش و وحدت قوانين حاكم بر آن، خود دليلى بر وحدت آفريدگار و وحدت معبود است.
اكنون كه چنين است، «تنها از (كيفر) من بترسيد» و از مخالفت فرمان من بيم داشته باشيد (فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ).
(آيه 52)
و به دنبال اين دستور ضمن سه آيه، دليل توحيد عبادت را با چهار بيان مشخص مىكند: نخست مىگويد: «آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست» (وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
آيا در مقابل كسى كه مالك عالم هستى است بايد سجده كرد يا بتهاى فاقد همه چيز؟
سپس اضافه مىكند: نه تنها آسمانها و زمين از آن اوست كه «همواره دين و تمام قوانين نيز از ناحيه او مىباشد» (وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً).
و در پايان اين آيه مىفرمايد: با اين حال كه همه قوانين و دين و اطاعت از آن خداست «آيا از غير خدا پرهيز مىكنيد»؟ (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ).
مگر بتها مىتوانند به شما زيانى برسانند؟ يا نعمتى به شما ببخشند؟ كه از مخالفتشان بيم داريد و عبادتشان را لازم مىشمريد؟!
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 53)
«با اين كه آنچه از نعمتها داريد همه از ناحيه خداست» (وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ).
اين در حقيقت سومين بيان است براى لزوم پرستش معبود يگانه يعنى «اللّه» و منظور اين است كه اگر پرستش بتها به خاطر شكر نعمت است، سر تا پاى وجود شما را نعمتهاى خدا فراگرفته است.
علاوه بر اين: «هنگامى كه ناراحتيها، مصائب بلاها و رنجها به سراغ شما مىآيد (براى رفع آنها) تنها دست تضرع به درگاه او برمىداريد و او را مىخوانيد» (ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ).
بنابراين، اگر پرستش بتها به خاطر دفع ضرر و حل مشكلات است، آن هم كه از ناحيه خداست و اين چهارمين بيان براى مسأله توحيد عبادت است.
(آيه 54)
آرى! در اين گونه موارد خداوند نداى شما را مىشنود و به آن پاسخ مىگويد و مشكلاتتان را برطرف مىسازد «سپس هنگامى كه زيان و رنج را از شما برطرف ساخت گروهى از شما براى پروردگارشان همتا قرار مىدهند» و به سراغ بتها مىروند (ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ).
در حقيقت قرآن به اين نكته باريك اشاره مىكند كه فطرت توحيد در وجود همه شما هست، ولى در حال عادى، پردههاى غفلت و غرور و جهل و تعصب و خرافات آن را مىپوشاند.
(آيه 55)
در اين آيه پس از ذكر دلائل منطقى فوق و روشن شدن حقيقت، با لحنى تهديدآميز چنين مىگويد: بگذار «تا نعمتهايى را كه به آنها دادهايم كفران كنند و (اكنون) چند روزى از (متاع دنيا) بهرهمند شويد اما به زودى خواهيد دانست» نتيجه و پايان كارتان چيست (لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).
اين درست به آن مىماند كه انسان شخص متخلف و منحرفى را با دلائل مختلف، نصيحت و ارشاد كند و سر انجام چون امكان دارد اين نصايح و اندرزها در او اثر نكند با يك جمله تهديدآميز گفتار خود را پايان مىدهد و مىگويد: با توجه به اين مطالبى كه گفتم باز هم هر چه از دستت برمىآيد بكن ولى نتيجه كارت را به زودى خواهى ديد.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 156 از قرآن کریم شامل آیات 51 تا 66 از سوره ی نحل
(آيه 56)
در تعقيب بحثهاى مستدل پيرامون نفى شرك و بت پرستى، در اينجا به سه قسمت از بدعتها و عادات شوم مشركان اشاره كرده، مىگويد: آنها براى بتهايى كه هيچ گونه سود و زيانى از آنها سراغ ندارند، سهمى از آنچه به آنان روزى دادهايم قرار مىدهند» (وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ).
اين سهم، قسمتى از شتران و چهارپايان و بخشى از زراعت بوده كه در سوره انعام آيه 136 به آن اشاره شده كه مشركان در جاهليت آنها را مخصوص بتان مىدانستند و در راه آنها خرج مىكردند.
سپس اضافه مىكند: «به خدا سوگند (در دادگاه عدل قيامت) از اين دروغها و تهمتها بازپرسى خواهيد شد»! (تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ).
بنابراين عمل زشت و شوم شما هم زيان دنيا دارد زيرا قسمتى از سرمايههاى شما را مىبلعد و هم زيان مجازات در جهان ديگر.
(آيه 57)
آنجا كه تولد دختر ننگ بود! دومين بدعت شوم مشركان اين بود كه: آنها (در پندار خود) براى خداوند دختران قرار مىدهند منزه است» از اين كه فرزندى داشته باشد (وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ). خداوندى كه از هرگونه آلايش جسمانى پاك است.
«ولى براى خودشان آنچه را ميل دارند قائل مىشوند» (وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ).
يعنى، هرگز حاضر نبودند همين دختران را كه براى خدا قائل شده بودند براى خود نيز قائل شوند و اصلا دختر براى آنها عيب و ننگ محسوب مىشد!
(آيه 58)
اين آيه براى تكميل مطلب فوق اشاره به سومين عادت زشت و شوم آنها كرده، مىگويد: «هنگامى كه به يكى از آنها بشارت داده شود، خدا دخترى به تو داده آن چنان از فرط ناراحتى چهرهاش تغيير مىكند كه صورتش سياه مىشود»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا).
«و مملو از خشم و غضب مىگردد» (وَ هُوَ كَظِيمٌ).
(آيه 59)
كار به همين جا پايان نمىگيرد او براى نجات از اين ننگ و عار كه به پندار نادرستش، دامنش را گرفته «از قوم و قبيله خود به خاطر اين بشارت بدى كه به او داده شده است متوارى مىگردد» (يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ).
باز هم دائما در اين فكر غوطهور است كه «آيا اين ننگ را بر خود بپذيرد و دختر را نگهدارد و يا آن را زنده در زير خاك پنهان سازد»! (أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ).
در پايان آيه اين حكم ظالمانه و شقاوت آميز غير انسانى را با صراحت هر چه بيشتر محكوم كرده، مىگويد: «چه بد حكم مىكنند»! (أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread315-3.html