پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 4)
و در پنجمين سوگند مىفرمايد: «و به شب، آن هنگام كه زمين را بپوشاند» (و الليل اذا يغشاها).
«شب» با تمام بركات و آثارش، كه از يكسو حرارت آفتاب روز را تعديل مىكند، و از سوى ديگر مايه آرامش و استراحت همه موجودات زنده است.
(آيه 5)
در ششمين و هفتمين سوگند به سراغ آسمان و خالق آسمان مىرود، و مىافزايد: «و قسم به آسمان و كسى كه آسمان را بنا كرده» (و السماء و ما بناها).
اصل خلقت آسمان با آن عظمت خيره كننده از شگفتيهاى بزرگ خلقت است، و بنا و پيدايش اين همه كواكب و اجرام آسمانى و نظامات حاكم بر آنها شگفتى ديگر، و از آن مهمتر خالق اين آسمان است.
(آيه 6)
سپس در هشتمين و نهمين سوگند سخن از زمين و خالق زمين به ميان آورده، مىفرمايد: «و به زمين و كسى كه آن را گسترانيده» (و الارض و ما طحاها).
زمين كه گاهواره زندگى انسان و تمام موجودات زنده است.
زمين با تمام شگفتيها: كوهها و درياها، درّهها و جنگلها، چشمهها و رودخانهها، معادن و منابع گرانبهايش، كه هر كدام به تنهائى آيتى است از آيات حق و نشانهاى از نشانههاى او.
و از آن برتر و بالاتر خالق اين زمين و كسى كه آن را گسترانيده است.
(آيه 7)
سر انجام به دهمين و يازدهمين سوگند كه آخرين قسمها در اين سلسله است پرداخته، مىفرمايد: «و قسم به جان آدمى، و آن كس كه آن را (آفريده و) منظم ساخته» (و نفس و ما سواها).
همان انسانى كه عصاره عالم خلقت، و چكيده جهان ملك و ملكوت، و گل سرسبد عالم آفرينش است.
منظور از «نفس» جسم و روح هر دو مىباشد و مراد از «سوّيها» (از ماده تسويه) هم تنظيم و تعديل قواى روحى انسان است، از حواس ظاهر گرفته، تا نيروى ادراك، حافظه، انتقال، تخيل، ابتكار، عشق، اراده و تصميم، و مانند آن كه در مباحث «علم النفس» مطرح شده است.
و هم تمام شگفتيهاى نظامات بدن و دستگاههاى مختلف آن را كه در علم «تشريح» و «فيزيولوژى» (وظايف الاعضاء) بطور گسترده مورد بحث قرار گرفته شامل مىشود چرا كه شگفتيهاى قدرت خداوند هم در جسم است و هم در جان و اختصاص به يكى از اين دو ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
پاسخ : صفحه ی 358 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 30 از سوره ی فجر و سوره ی بلد و آیات 1 تا11 از سوره ی شمس
(آيه 8)
در اين آيه به يكى از مهمترين مسائل مربوط به آفرينش انسان پرداخته، مىافزايد: «سپس فجور و تقوا (شرّ و خيرش) را به او الهام كرده است» (فالهمها فجورها و تقواها).
خداوند آن چنان قدرت تشخيص و عقل و وجدان بيدار، به او داده كه فجور و تقوا را از طريق عقل و فطرت در مىيابد.
آرى! هنگامى كه خلقتش تكميل شد، و هستى او تحقق يافت، خداوند بايدها و نبايدها را به او تعليم داد، و به اين ترتيب وجودى شد از نظر آفرينش مجموعهاى از گل بدبو و روح الهى و از نظر تعليمات آگاه بر فجور و تقوا و در نتيجه، وجودى است كه مىتواند در قوس صعودى برتر از فرشتگان گردد و در قوس نزولى از حيوانات درنده نيز منحطتر گردد و اين منوط به آن است كه با اراده و انتخابگرى خويش كدام مسير را برگزيند.
(آيه 9)
و سر انجام بعد از تمام اين سوگندهاى مهم و پى در پى به نتيجه آنها پرداخته، مىفرمايد: سوگند به اينها «كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده رستگار شده» (قد افلح من زكاها).
آرى! رستگارى از آن كسى است كه نفس خويش را تربيت كند و رشد و نمو دهد، و از آلودگى به خلق و خوى شيطانى و گناه و عصيان و كفر پاك سازد و در حقيقت مسأله اصلى زندگى انسان نيز همين «تزكيه» است، كه اگر باشد سعادتمند است و الا بدبخت و بينوا.
(آيه 10)
سپس به سراغ گروه مخالف رفته، مىفرمايد: «و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است»! (و قد خاب من دساها).
و به اين ترتيب پيروزمندان و شكست خوردگان در صحنه زندگى دنيا مشخص مىشوند، و معيار ارزيابى اين دو گروه چيزى جز «تزكيه نفس و نموّ و رشد روح تقوا و اطاعت خداوند» يا «آلودگى به انواع معاصى و گناهان» نيست.
در حديثى آمده است كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هنگامى كه آيه «قد افلح من زكاها» را تلاوت مىفرمود توقف مىكرد و چنين دعا مىنمود: «پروردگارا! به نفس من تقوايش را مرحمت كن، تو ولى و مولاى آن هستى، و آن را تزكيه فرما كه تو بهترين تزكيه كنندگانى».
(آيه 11)
عاقبت مرگبار طغيانگران: به دنبال هشدارى كه در آيات قبل در باره عاقبت كار كسانى كه نفس خود را آلوده مىكنند آمده بود، در اينجا به عنوان نمونه به يكى از مصداقهاى واضح تاريخى اين مطلب پرداخته، و سرنوشت قوم طغيانگر «ثمود» را در عباراتى كوتاه و قاطع و پر معنى بيان كرده، مىفرمايد: «و قوم ثمود بر اثر طغيان (پيامبرشان را) تكذيب كردند» (كذبت ثمود بطغواها).
«قوم ثمود» كه نام پيامبرشان «صالح» بود از قديمىترين اقوامى هستند كه در يك منطقه كوهستانى ميان «حجاز» و «شام» زندگى مىكردند، زندگى مرفّه، سرزمين آباد، دشتهاى مسطح با خاكهاى مساعد و آماده براى كشت و زرع، و قصرهاى مجلل، و خانه هاى مستحكم داشتند، ولى نه تنها شكر اين همه نعمت را به جا نياوردند، بلكه سر به طغيان و سركشى برداشته، و به تكذيب پيامبرشان صالح برخاستند، و آيات الهى را به باد سخريه گرفتند، و سر انجام خداوند آنها را با يك صاعقه آسمانى نابود كرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
[golrooz] صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذِ انۢبَعَثَ أَشْقَيٰهَا(12)
آنگاه كه شقي ترينشان بر[پا] خاست(12)
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَٰهَا(13)
پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار ماده شتر خدا و [نوبت] آب خوردنش را [حرمت نهيد](13)
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنۢبِهِمْ فَسَوَّيٰهَا(14)
و[لي] دروغزنش خواندند و آن [ماده شتر] را پي كردند و پروردگارشان به [سزاي] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد(14)
وَلَا يَخَافُ عُقْبَٰهَا(15)
و از پيامد كار خويش بيمي به خود راه نداد(15)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالَّيْلِ إِذَا يَغْشَيٰ(1)
سوگند به شب چون پرده افكند(1)
وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّيٰ(2)
سوگند به روز چون جلوه گري آغازد(2)
وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَيٰٓ(3)
و [سوگند به] آنكه نر و ماده را آفريد(3)
إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّيٰ(4)
كه همانا تلاش شما پراكنده است(4)
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَيٰ وَاتَّقَيٰ(5)
اما آنكه [حق خدا را] داد و پروا داشت(5)
وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَيٰ(6)
و [پاداش] نيكوتر را تصديق كرد(6)
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَيٰ(7)
بزودي راه آساني پيش پاي او خواهيم گذاشت(7)
وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَاسْتَغْنَيٰ(8)
و اما آنكه بخل ورزيد و خود را بي نياز ديد(8)
وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَيٰ(9)
و [پاداش] نيكوتر را به دروغ گرفت(9)
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَيٰ(10)
بزودي راه دشواري به او خواهيم نمود(10)
وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّيٰٓ(11)
و چون هلاك شد [ديگر] مال او به كارش نمي آيد(11)
إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَيٰ(12)
همانا هدايت بر ماست(12)
وَإِنَّ لَنَا لَلْءَاخِرَةَ وَالْأُولَيٰ(13)
و در حقيقت دنيا و آخرت از آن ماست(13)
فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّيٰ(14)
پس شما را به آتشي كه زبانه مي كشد هشدار دادم(14)
لَا يَصْلَيٰهَآ إِلَّا الْأَشْقَي(15)
جز نگون بخت تر[ين مردم] در آن درنيايد(15)
الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّيٰ(16)
همان كه تكذيب كرد و رخ برتافت(16)
وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَي(17)
و پاك رفتارتر[ين مردم] از آن دور داشته خواهد شد(17)
الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّيٰ(18)
همان كه مال خود را مي دهد [براي آنكه] پاك شود(18)
وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَيٰٓ(19)
و هيچ كس را به قصد پاداش يافتن نعمت نمي بخشد(19)
إِلَّا ابْتِغَآءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَيٰ(20)
جز خواستن رضاي پروردگارش كه بسي برتر است [منظوري ندارد](20)
وَلَسَوْفَ يَرْضَيٰ(21)
و قطعا بزودي خشنود خواهد شد(21)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَيٰ(1)
سوگند به روشنايي روز(1)
وَالَّيْلِ إِذَا سَجَيٰ(2)
سوگند به شب چون آرام گيرد(2)
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَيٰ(3)
[كه] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است(3)
وَلَلْءَاخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَيٰ(4)
و قطعا آخرت براي تو از دنيا نيكوتر خواهد بود(4)
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَيٰٓ(5)
و بزودي پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردي(5)
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فََٔاوَيٰ(6)
مگر نه تو را يتيم يافت پس پناه داد(6)
وَوَجَدَكَ ضَآلًّا فَهَدَيٰ(7)
و تو را سرگشته يافت پس هدايت كرد(7)
وَوَجَدَكَ عَآئِلًا فَأَغْنَيٰ(8)
و تو را تنگدست يافت و بي نياز گردانيد(8)
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ(9)
و اما [تو نيز به پاس نعمت ما] يتيم را ميازار(9)
وَأَمَّا السَّآئِلَ فَلَا تَنْهَرْ(10)
و گدا را مران(10)
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ(11)
و از نعمت پروردگار خويش [با مردم] سخن گوي(11)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 12)
سپس به يكى از نمونههاى بارز طغيان اين قوم پرداخته، مىافزايد: «آنگاه كه شقىترين آنها به پا خاست» (اذ انبعث اشقاها).
«اشقى» (شقىترين) اشاره به همان كسى است كه ناقه ثمود را به هلاكت رساند.
در بعضى از روايات آمده است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:
«سنگدلترين افراد اقوام نخستين كه بود؟» على عليه السّلام در پاسخ عرض كرد: «آن كسى كه ناقه ثمود را به هلاكت رساند» پيامبر فرمود: «راست گفتى، شقىترين افراد اقوام اخير چه كسى است؟» على عليه السّلام مىگويد: «عرض كردم نمىدانم اى رسول خدا!».
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «كسى كه شمشير را بر اين نقطه از سر تو وارد مىكند» و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اشاره به قسمت بالاى پيشانى آن حضرت كرد.
هيچ يك از اين دو خصومت شخصى نداشتند، بلكه هر دو مىخواستند نورحق را خاموش كنند، و معجزه و آيتى از آيات الهى را از ميان بردارند.
(آيه 13)
در اين آيه به شرح بيشترى در زمينه طغيانگرى قوم ثمود پرداخته، مىافزايد: «و فرستاده الهى [- صالح] به آنان گفت: ناقه خدا [- همان شترى كه معجزه الهى بود] را با آبشخورش واگذاريد» (فقال لهم رسول الله ناقة الله و سقياها).
منظور از «رسول اللّه» در اينجا حضرت صالح عليه السّلام پيغمبر قوم ثمود است، و تعبير به «ناقة اللّه» (شتر ماده متعلق به خداوند) اشاره به اين است كه اين شتر يك شتر معمولى نبود، بلكه به عنوان معجزه و سند گوياى صدق دعوى صالح فرستاده شده بود، يكى از ويژگيهاى آن طبق روايت مشهور اين بود كه از دل صخرهاى از كوه برآمد تا معجزه گويائى در برابر منكران لجوج باشد.
(آيه 14)
و در اين آيه مىگويد: اين قوم سركش اعتنائى به كلمات اين پيامبر بزرگ و هشدارهاى او نكردند «پس او را تكذيب و ناقه را پى كردند» (فكذبوه فعقروها).
جالب توجه اين كه كسى كه ناقه را به هلاكت رساند، يك نفر بيشتر نبود ولى در آيه فوق اين عمل به تمام طغيانگران قوم ثمود نسبت داده شده، اين به خاطر آن است كه ديگران هم به نحوى در اين كار سهيم بودند و با خشنودى و رضايت كامل آنها انجام گرفت.
و به دنبال اين تكذيب و مخالفت شديد، خداوند چنان آنها را مجازات كرد كه اثرى از آنان باقى نماند، چنانكه در ادامه همين آيه مىفرمايد: «از اين رو پروردگارشان آنها (و سرزمينشان) را به خاطر گناهشان در هم كوبيد و با خاك يكسان و صاف كرد»! (فدمدم عليهم ربهم بذنبهم فسواها).
صاعقه همان صيحه عظيم آسمانى در چند لحظه كوتاه چنان زلزله و لرزهاى در سرزمين آنها ايجاد كرد كه تمام بناها روى هم خوابيد و صاف شد و خانه هايشان را به گورهاى آنها مبدل ساخت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 15)
سر انجام در آخرين آيه سوره براى اين كه هشدار محكمى به تمام كسانى كه در همان مسير و خط حركت مىكنند بدهد، مىفرمايد:
«و (خداوند) هرگز از فرجام اين كار [- مجازات ستمگران] بيم ندارد» (و لا يخاف عقباها).
بسيارند حاكمانى كه قدرت بر مجازات دارند ولى پيوسته از پيامدهاى آن بيمناكند، و از واكنشها و عكس العملها ترسان، و به همين دليل از قدرت خود استفاده نمىكنند، و يا به تعبير صحيحتر قدرت آنان آميخته با ضعف و ناتوانى و علمشان آميخته با جهل است چرا كه مىترسند توانائى بر مقابله با پيامدهاى آن را نداشته باشند.
ولى خداوند قادر متعال كه علمش احاطه به همه اين امور و عواقب و آثار آن دارد، و قدرتش براى مقابله با پيامدهاى حوادث با هيچ ضعفى آميخته نيست بيمى از عواقب اين امور ندارد، و به همين دليل با نهايت قدرت و قاطعيت آنچه را كه اراده كرده است انجام مىدهد.
«پايان سوره شمس»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread572.html
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
سوره ليل [92]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 21 آيه است.
محتوا و فضيلت سوره:
در آغاز سوره بعد از ذكر سه سوگند مردم را به دو گروه تقسيم مىكند: انفاق كنندگان با تقوا، و بخيلانى كه منكر پاداش قيامتند، پايان كار گروه اول را خوشبختى و سهولت و آرامش، و پايان كار گروه دوم را سختى و تنگى و بدبختى مىشمرد.
در بخش ديگرى از اين سوره، بعد از اشاره به اين معنى كه هدايت بندگان بر خداست، همگان را از آتش فروزان دوزخ انذار مىكند.
و در آخرين بخش كسانى را كه در اين آتش مىسوزند و گروهى را كه از آن نجات مىيابند با ذكر اوصاف معرفى مىكند.
در فضيلت تلاوت اين سوره از پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه فرمود:
«هر كس اين سوره را تلاوت كند خداوند آنقدر به او مىبخشد كه راضى شود، و او را از سختيها نجات مىدهد و مسير زندگى را براى او آسان مىسازد».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول:
مفسران براى كل اين سوره شأن نزولى از ابن عباس نقل كردهاند كه چنين است: «مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه مرد فقير عيالمندى قرار گرفته بود، صاحب نخل هنگامى كه بالاى درخت مىرفت تا خرماها را بچيند، گاهى چند دانه خرما در خانه مرد فقير مىافتاد، و كودكانش آن را برمىداشتند، آن مرد از نخل فرود مىآمد و خرما را از دستشان مىگرفت.
مرد فقير به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شكايت آورد.
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: برو تا به كارت رسيدگى كنم. سپس صاحب نخل را ملاقات كرد و فرمود: اين درختى كه شاخههايش بالاى خانه فلان كس آمده است به من مىدهى تا در مقابل آن نخلى در بهشت از آن تو باشد! مرد گفت: من درختان نخل بسيارى دارم، و خرماى هيچ كدام به خوبى اين درخت نيست- و حاضر به چنين معاملهاى نيستم.
كسى از ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين سخن را شنيد، عرض كرد: اى رسول خدا! اگر من بروم و اين درخت را از اين مرد خريدارى و واگذار كنم، شما همان چيزى را كه به او مىداديد به من عطا خواهى كرد؟
فرمود: آرى.
آن مرد رفت و صاحب نخل را ديد و با او گفتگو كرد، صاحب نخل گفت: آيا مىدانى كه محمّد حاضر شد درخت نخلى در بهشت در مقابل اين به من بدهد- و من نپذيرفتم.
خريدار گفت: آيا مىخواهى آن را بفروشى يا نه؟
گفت: نمىفروشم مگر آن كه مبلغى را كه گمان نمىكنم كسى بدهد به من بدهى.
گفت: چه مبلغ؟
گفت: چهل نخل.
خريدار تعجب كرد و گفت: عجب بهاى سنگينى براى نخلى كه كج شده مطالبه مىكنى، چهل نخل! سپس بعد از كمى سكوت گفت: بسيار خوب، چهل نخل به تو مىدهم.
فروشنده (طمعكار) گفت: اگر راست مىگوئى چند نفر را به عنوان شهود بطلب! اتفاقا گروهى از آنجا مىگذشتند آنها را صدا زد، و بر اين معامله شاهد گرفت.
سپس خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد اى رسول خدا! نخل به ملك من در آمد و تقديم (محضر مباركتان) مىكنم.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به سراغ خانواده فقير رفت و به صاحب خانه گفت: اين نخل از آن تو و فرزندان توست.
اينجا بود كه سوره ليل نازل شد- و گفتنيها را در باره بخيلان و سخاوتمندان گفت.
در بعضى از روايات آمده كه مرد خريدار شخصى به نام «ابو الدحداح» بود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 1)
تقوا و امدادهاى الهى: باز در آغاز اين سوره به سه سوگند تفكر انگيز از «مخلوقات» و «خالق عالم» برخورد مىكنيم.
مىفرمايد: «قسم به شب در آن هنگام كه (جهان را) بپوشاند» (و الليل اذا يغشى).
تعبير به «يغشى» ممكن است به خاطر آن باشد كه تاريكى شب همچون پردهاى بر نيمى از كره زمين مىافتد، و آن را زير پوشش خود قرار مىدهد، و يا به خاطر اين كه چهره روز يا چهره آفتاب عالمتاب با فرا رسيدن آن پوشانده مىشود، و به هر حال اشارهاى است به اهميت شب و نقش مؤثر آن در زندگى انسانها، از تعديل حرارت آفتاب گرفته، تا مسأله آرامش و سكون همه موجودات زنده در پرتو آن، و نيز عبادت شب زندهداران بيدار دل و آگاه.
(آيه 2)
سپس به سراغ سوگند ديگرى رفته، مىافزايد: «و قسم به روز هنگامى كه تجلى كند» (و النهار اذا تجلى).
و اين از لحظه اى است كه سپيده صبح پرده ظلمانى شب را مىشكافد و تاريكيها را به عقب مىراند و بر تمام پهنه آسمان حاكم مىشود.
(آيه 3)
و بعد به سراغ آخرين قسم رفته، مىفرمايد: «و قسم به آن كس كه جنس مذكر و مؤنث را آفريد» (و ما خلق الذكر و الانثى).
چرا كه وجود اين دو جنس در عالم «انسان» و «حيوان» و «نبات» و دگرگونيهايى كه از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد رخ مىدهد، و ويژگيهايى كه هر يك از دو جنس به تناسب فعاليتها و برنامههايشان دارند، و اسرار فراوانى كه در مفهوم زوجيّت نهفته است، همه نشانهها و آياتى است از جهان بزرگ آفرينش، كه از طريق آن مىتوان به عظمت آفريننده آن واقف شد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 4)
و سر انجام به هدف نهائى اين سوگندها مىرسد و مىفرمايد: «كه سعى و تلاش شما (در زندگى) مختلف است» (ان سعيكم لشتى).
جهتگيرى تلاشها و نتائج آن نيز كاملا مختلف و متفاوت مىباشد. اشاره به اين كه شما به هر حال در زندگى آرام نخواهيد گرفت، و حتما به سعى و تلاشى دست مىزنيد، و نيروهاى خداداد كه سرمايههاى وجودتان است در مسيرى خرج مىشود، ببينيد سعى و تلاش شما در كدام مسير، به كدام سمت، و داراى كدام نتيجه است؟ نكند تمام سرمايهها و استعدادهاى خود را به بهاى اندكى بفروشيد، و يا بيهوده به هدر دهيد.
(آيه 5)
سپس مردم را به دو گروه تقسيم كرده، و ويژگيهاى هر يك را بر مىشمرد، مىفرمايد: «اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزكارى پيش گيرد» (فاما من اعطى و اتقى).
تأكيد بر «تقوا» به دنبال انفاق اموال، اشاره به لزوم نيت پاك و قصد خالص به هنگام انفاق، و خالى بودن از هرگونه منت و اذيت و آزار مىباشد.
(آيه 6)
«و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند» (و صدق بالحسنى).
(آيه 7)
«ما او را در مسير آسانى قرار مىدهيم» و به سوى بهشت جاويدان هدايت مىكنيم (فسنيسره لليسرى).
اصولا ايمان به معاد و پاداشهاى عظيم الهى تحمل انواع مشكلات را براى انسان سهل و آسان مىكند، نه تنها «مال» كه «جان» خود را نيز در طبق اخلاص مىگذارد و به عشق شهادت در ميدان جهاد شركت مىكند، و از اين ايثارگرى خود لذت مىبرد.
(آيه 8)
سپس به نقطه مقابل اين گروه پرداخته، مىفرمايد: «اما كسى كه بخل ورزد و (از اين راه) بىنيازى طلبد» (و اما من بخل و استغنى).
(آيه 9)
«و پاداش نيك (الهى) را تكذيب كند» (و كذب بالحسنى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html
پاسخ : صفحه ی 359 از قرآن کریم شامل آیات 12 تا 15 از سوره ی شمس و سوره های لیل و ضحی
(آيه 10)
«به زودى او را در مسير دشوارى قرار مىدهيم» (فسنيسره للعسرى).
«بخل» در اينجا نقطه مقابل «اعطا» است كه در گروه اول (گروه سخاوتمندان سعادتمند) بيان شد، «و استغنى» (بىنيازى بطلبد) بهانهاى است براى بخل ورزيدن، و وسيلهاى است براى ثروت اندوختن.
اصولا براى اين بخيلان بىايمان انجام اعمال نيك و مخصوصا انفاق در راه خدا كار سخت و دشوارى است. در حالى كه براى گروه اول نشاطآور و روح افزاست.
(آيه 11)
و در اين آيه به اين بخيلان كوردل هشدار داده، مىفرمايد: «و در آن هنگام كه (در جهنّم) سقوط مىكند اموالش به حال او سودى نخواهد داشت» (و ما يغنى عنه ماله اذا تردى). نه مىتواند اين اموال را با خود از اين دنيا ببرد، و نه اگر ببرد مانع سقوط او در آتش دوزخ خواهد شد.
(آيه 12)
در تعقيب آيات گذشته كه مردم را به دو گروه مؤمن سخاوتمند و گروه بىايمان بخيل تقسيم كرده، و سرنوشت هر كدام را بيان مىنمود در اينجا به سراغ اين مطلب مىرود كه كار ما هدايت است نه اجبار و الزام، اين وظيفه شماست كه تصميم بگيريد و مرد راه باشيد، به علاوه پيمودن اين راه به سود خود شماست، و ما هيچ نيازى به آن نداريم.
مىفرمايد: «به يقين هدايت كردن بر ما است» (ان علينا للهدى).
چه هدايت از طريق تكوين (فطرت و عقل) و چه از طريق تشريع (كتاب و سنّت) ما آنچه در اين زمينه لازم بوده گفتهايم و حق آن را ادا كردهايم.
(آيه 13)
«و آخرت و دنيا از آن ما است» (و ان لنا للآخرة و الاولى).
هيچ نيازى به ايمان و اطاعت شما نداريم، نه اطاعت شما به ما سودى مىرساند، و نه معصيت شما زيانى، و تمام اين برنامهها به سود شما و براى خود شماست.
(آيه 14)
و از آنجا كه يكى از شعب هدايت هشدار و انذار است در اين آيه، مىافزايد: «من شما را از آتشى كه زبانه مىكشد بيم مىدهم»! (فانذرتكم نارا تلظى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread573.html