-
پاسخ : صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
(آيه 17)
سوم: اين مجرم گناهكار و جبار عنيد، هنگامى كه خود را در برابر چنين نوشابهاى مىبيند «به زحمت جرعه جرعه آن را سر مىكشد، و هرگز مايل نيست آن را بياشامد» بلكه به اجبار در حلق او مىريزند (يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ).
4- آنقدر وسائل عذاب و شكنجه و ناراحتى براى او فراهم مىگردد كه «از هر سو مرگ به سوى او مىآيد ولى با اين همه هرگز نمىميرد» تا مجازات زشتيهاى اعمال خود را ببيند (وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ).
5- و با اين كه تصور مىشود مجازاتى برتر از اينها كه گفته شد نيست، باز اضافه مىكند: «و به دنبال آن عذاب شديدى است» (وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ).
و به اين ترتيب آنچه از شدت مجازات و كيفر در فكر آدمى بگنجد و حتى آنچه نمىگنجد در انتظار اين ستمگران خودخواه و جباران بىايمان و گنهكار است، و اينها نتيجه و اثر طبيعى اعمال خود انسانهاست، بلكه تجسمى است از كارهاى آنان در سراى ديگر كه هر عملى به صورت مناسب خود مجسم مىشود.
(آيه 18)
خاكسترى بر سينه تندباد! در اين آيه مثل بسيار رسايى براى اعمال افراد بىايمان بيان شده كه بحث آيات گذشته را در زمينه عاقبت كار كفار تكميل كرده، مىفرمايد: «اعمال كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند همچون خاكسترى است در مقابل تندباد در يك روز توفانى»! (مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ).
منظور از «أَعْمالُهُمْ» همه اعمال آنهاست حتى اعمال ظاهرا خوبشان كه در باطن رنگ شرك و بت پرستى داشت.
همان گونه كه خاكستر در برابر تندباد، آن هم در يك روز طوفانى آنچنان پراكنده مىشود كه هيچ كس قادر بر جمع آن نيست، همين گونه منكران حق «توانايى ندارند كه چيزى از اعمالى را كه انجام دادهاند به دست آورند» و همگى بر باد مىرود و دستهايشان خالى مىماند (لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ).
«و اين همان گمراهى دور و دراز است» (ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
(آيه 19)
آفرينش براساس حق است: به دنبال بحث از باطل در آيه قبل و اين كه همچون خاكستر پراكنده و بىقرار است كه دائما با وزش باد از نقطهاى به نقطه ديگر منتقل مىشود، در اين آيه سخن از حق و استقرار آن به ميان آمده است.
روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به عنوان الگويى براى همه حق طلبان جهان كرده، مىگويد: «آيا نديدى كه خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريده است؟ (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
«حقّ» به معنى «مطابقت و هماهنگى» است. و در اينجا ساختمان عالم آفرينش، آسمان و زمين، همگى نشان مىدهد كه در آفرينش آنها، نظام و حساب و حكمت و هدفى بوده است، نه خداوند به آفرينش آنها نياز داشته و نه كمبودى را با آن مىخواهد در ذات خود برطرف سازد چرا كه او بىنياز از همه چيز است.
سپس اضافه مىكند دليل بر اين كه نيازى به شما و ايمان آوردن شما ندارد اين است كه: «اگر اراده كند شما را مىبرد و خلق تازهاى (به جاى شما) مىآورد» (إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ).
خلقى كه همه ايمان داشته باشند و هيچ يك از كارهاى نادرست شما را انجام ندهند.
(آيه 20)
«و اين كار براى خدا به هيچ وجه مشكل نيست» (وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ).
شاهد اين سخن آن كه در سوره نساء آيه 131- 133 مىخوانيم: «اگر شما كافر شويد (به خدا زيانى نمىرساند) چرا كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست و خداوند بىنياز و شايسته ستايش است ... هرگاه بخواهد شما را اى مردم مىبرد و گروه ديگرى مىآورد، و خداوند بر اين كار تواناست».
(آيه 21)
در چند آيه قبل اشارهاى به مجازات سخت و دردناك منحرفان لجوج و بىايمان شده بود در اينجا همين معنى را تعقيب و تكميل مىكند.
نخست مىگويد: «و در قيامت همه آنها (جباران و ظالمان و كافران اعم از تابع و متبوع، پيرو و پيشوا) در پيشگاه خداوند ظاهر مىشوند» (وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً).
و «در اين هنگام ضعفاء (يعنى پيروان نادانى كه با تقليد كور كورانه، خود را به وادى ضلالت افكندند) به مستكبران (و رهبران گمراه) مىگويند: ما پيروان شما بوديم آيا (اكنون كه به خاطر رهبرى شما به اين همه عذاب و بلا گرفتار شدهايم) حاضريد شما سهمى از عذاب الهى را بپذيريد و از ما برداريد»؟ (فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ).
اما آنها بلافاصله مىگويند: «اگر خدا ما را (به سوى نجات از اين كيفر و عذاب) هدايت مىكرد ما هم شما را راهنمايى مىكرديم» (قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ).
ولى افسوس كه كار از اين حرفها گذشته است، «بر ما يكسان است چه بىتابى و جزع كنيم و چه صبر و شكيبايى، راه نجاتى براى ما وجود ندارد» (سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحِيصٍ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
(آيه 22)
گفتگوى صريح شيطان و پيروانش! در اين آيه به صحنه ديگرى از مجازاتهاى روانى جباران و گنهكاران و پيروان شياطين در روز رستاخيز پرداخته چنين مىگويد: «و شيطان هنگامى كه كار حساب بندگان صالح و غير صالح پايان پذيرفت (و هر كدام به سرنوشت و پاداش و كيفر قطعى خود رسيدند) به پيروان خود چنين مىگويد: خداوند به شما وعده حق داد و من نيز به شما وعده دادم (وعدهاى پوچ و بىارزش چنانكه خودتان مىدانستيد) سپس از وعدههاى خود تخلف جستم» (وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ).
و به اين ترتيب شيطان نيز با ساير مستكبرانى كه رهبران راه ضلالت بودند هم آواز شده و تيرهاى ملامت و سرزنش خود را به اين پيروان بدبخت نشانهگيرى مىكند.
و بعد اضافه مىكند: «من بر شما تسلط و اجبار و الزامى نداشتيم، تنها اين بود كه از شما دعوت كردم، شما هم با ميل و اراده خود پذيرفتيد» (وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي).
«بنابراين مرا هرگز سرزنش نكنيد، بلكه خويشتن را سرزنش كنيد» كه چرا دعوت شيطنت آميز و ظاهر الفساد مرا پذيرفتيد (فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ).
خودتان كرديد كه لعنت بر خودتان باد! به هر حال «نه من مىتوانم (در برابر حكم قطعى و مجازات پروردگار) به فرياد شما برسم و نه شما مىتوانيد فريادرس من باشيد» (ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ).
«من اكنون (اعلام مىكنم كه) از شرك شما در باره خود كه از قبل داشتيد (و اين كه اطاعت مرا هم رديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزارم و كافرم» (إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ).
اكنون فهميدم كه اين «شرك در اطاعت» هم مرا بدبخت كرد و هم شما را، همان بدبختى و بيچارگى كه راهى براى اصلاح و جبران آن وجود ندارد.
بدانيد «براى ستمكاران قطعا عذاب دردناكى است» (إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه وسوسههاى شيطان هرگز اختيار و آزادى اراده را از انسان نمىگيرد بلكه او يك دعوت كننده بيش نيست، و اين انسانها هستند كه با اراده خودشان دعوت او را مىپذيرند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
(آيه 23)
در اين آيه به دنبال بيان حال جباران عنيد و بىايمان و سرنوشت دردناك آنها، به ذكر حال مؤمنان و سر انجام آنها پرداخته، مىگويد: «و آنها را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به باغهاى بهشت وارد مىكنند باغهايى كه نهرها از زير درختانش جارى است» (وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
«جاودانه به اذن پروردگارشان در آن (باغهاى بهشت) مىمانند» (خالِدِينَ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ).
«و تحيت آنان در آنجا سلام است» (تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ).
سلامت از هرگونه ناراحتى و گزند روحى و جسمى.
(آيه 24)
شجره طيبه و شجره خبيثه: در اينجا صحنه ديگرى از تجسم حق و باطل، كفر و ايمان، طيب و خبيث را ضمن يك مثال جالب و بسيار عميق و پرمعنى بيان كرده، و بحثهاى آيات گذشته را كه در اين زمينه بود تكميل مىكند.
نخست مىفرمايد: «آيا نديدى چگونه خدا مثالى براى كلام پاكيزه زده، و آن را به شجره طيبه و پاكى تشبيه كرده است»؟ (أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ).
سپس به ويژگيهاى اين شجره طيّبه (درخت پاكيزه و پربركت) مىپردازد و به تمام ابعاد آن ضمن عبارات كوتاهى اشاره مىكند.
1- موجودى است داراى رشد و نمو «شجره» نه بىروح، و نه جامد و بىحركت.
2- اين درخت پاك است و «طيب» از هر نظر، ميوهاش شكوفه و گلشن و نسيمى كه از آن برمىخيزد همه پاكيزه است.
3- اين شجره داراى نظام حساب شدهاى است ريشهاى دارد و شاخهها و هر كدام مأموريت و وظيفهاى دارند.
4- «اصل و ريشه آن ثابت و مستحكم است» بطورى كه توفانها و تند بادها نمىتواند آن را از جا بركند (أَصْلُها ثابِتٌ).
5- شاخههاى اين شجره طيبه در يك محيط پست و محدود نيست بلكه بلند آسمان جايگاه اوست، اين شاخهها سينه هوا را شكافته و در آن فرو رفته، آرى «شاخههايش در آسمان است» (وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ).
روشن است هر قدر شاخهها برافراشتهتر باشند از آلودگى گرد و غبار زمين دورترند و ميوههاى پاكترى خواهند داشت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
(آيه 25)
ششم: اين شجره طيبه شجرهاى پربار است نه همچون درختانى كه ميوه و ثمرى ندارند بنابراين مولد است و «ميوه خود را مىدهد» (تُؤْتِي أُكُلَها).
7- اما نه در يك فصل يا دو فصل، بلكه در هر فصل، يعنى «در هر زمان» كه دست به سوى شاخههايش دراز كنى محروم بر نمىگردى (كُلَّ حِينٍ).
8- ميوه دادن او نيز بىحساب نيست بلكه مشمول قوانين آفرينش است و طبق يك سنت الهى «و به اذن پروردگارش» اين ميوه را به همگان ارزانى مىدارد (بِإِذْنِ رَبِّها).
اكنون درست بينديشيم و ببينيم اين ويژگيها و بركات را در كجا پيدا مىكنيم؟
مسلما در كلمه توحيد و محتواى آن، و در يك انسان موحد و با معرفت.
مردان بزرگ و با ايمان اين كلمات طيبه پروردگار، حياتشان مايه بركت است، مرگشان موجب حركت، آثار آنها و كلمات و سخنانشان و شاگردان و كتابهايشان و تاريخ پرافتخارشان، و حتى قبرهاى خاموششان همگى الهام بخش است و سازنده و تربيت كننده.
آرى «خداوند براى مردم مثلهايى مىزند شايد متذكر شوند» (وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ).
(آيه 26)
و از آنجا كه يكى از بهترين راهها براى تفهيم مسائل استفاده از روش مقابله و مقايسه است بلافاصله نقطه مقابل «شجره طيبه» را چنين بيان مىكند: اما «مثل كلمه خبيثه و ناپاك همانند درخت خبيث و ناپاك و بىريشه است كه از روى زمين كنده شده (و در برابر طوفانها هر روز به گوشهاى پرتاب مىشود و) قرار و ثباتى براى آن نيست» (وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ).
جالب اين كه در وصف «شجره طيّبه» قرآن با تفصيل سخن مىگويد و اما به هنگام شرح «شجره خبيثه» با يك جمله كوتاه از آن مىگذرد.
اين يك نوع لطافت بيان است كه انسان در مورد ذكر «محبوب» به همه خصوصيات بپردازد اما هنگامى كه به ذكر «مبغوض» مىرسد با يك جمله كوبنده از آن بگذرد!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
(آيه 27)
از آنجا كه در آيات گذشته در دو مثال گويا، حال «ايمان» و «كفر» و «مؤمن» و «كافر» و بطور كلى «هر پاك» و «ناپاك» تجسم يافت، در اين آيه به نتيجه كار و سرنوشت نهايى آنها مىپردازد.
نخست مىگويد: «خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابت و پايداريشان ثابت قدم مىدارد هم در اين جهان و هم در جهان ديگر» و برزخ كه امكان لغزش كم و بيش در آن وجود دارد (يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ).
چرا كه ايمان آنها يك ايمان سطحى و متزلزل و شخصيت آنها يك شخصيت كاذب و متلون نبوده است.
در اينجا در برابر مشكلات و وسوسهها، در ايمان و پاكى ثابت مىمانند و دامانشان از ننگ آلودگيها مبرّا خواهد بود، و در آنجا در نعمتهاى بىپايان خدا جاودان خواهند ماند.
سپس به نقطه مقابل آنها پرداخته، مىگويد: «و خداوند ظالمان را گمراه مىسازد و خدا هر چه بخواهد انجام مىدهد» (وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ).
بارها گفتهايم هر جا سخنى از هدايت و ضلالت است و به خدا نسبت داده مىشود، گامهاى نخستين آن از ناحيه خود انسان برداشته شده است، كار خدا همان تأثيرى است كه در هر عمل آفريده، و نيز كار خدا اعطاء مواهب و نعمتها يا سلب نعمتهاست كه به مقتضاى شايستگى و عدم شايستگى افراد مقرر مىدارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
(آيه 28)
سر انجام كفران نعمتها: در اينجا روى سخن به پيامبر است و در حقيقت ترسيمى از يكى از موارد «شجره خبيثه» در آن به چشم مىخورد.
نخست مىفرمايد: «آيا نديدى كسانى را كه نعمت خدا را تبديل به كفران كردند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً).
«و سر انجام قوم خود را به دار البوار و سرزمين هلاكت و نيستى فرستادند» (وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ).
اينها همان ريشههاى شجره خبيثه و رهبران كفر و انحرافند.
گرچه مفسران گاهى اين نعمت را به وجود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تفسير كردهاند، و گاهى به ائمه اهل بيت عليهم السّلام و كفران كنندگان اين نعمت را گاهى «بنى اميه» و «بنى مغيره» و گاهى همه كفار عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله معرفى نمودهاند، ولى مسلما مفهوم آيه وسيع است و اختصاص به گروه معينى ندارد و همه كسانى را كه نعمتى از نعمتهاى خدا را كفران كرده و از آن سوء استفاده كنند شامل مىشود.
(آيه 29)
قرآن سپس «دار البوار» را چنين تفسير مىكند: «جهنم است كه در شعلههاى سوزانش فرو مىروند و بدترين قرارگاههاست» (جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَجَعَلُوا۟ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلُّوا۟ عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا۟ فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَي النَّارِ(30)
و براي خدا مانندهايي قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه كنند بگو برخوردار شويد كه قطعا بازگشتشما به سوي آتش است(30)
قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ يُقِيمُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَيُنفِقُوا۟ مِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَٰلٌ(31)
به آن بندگانم كه ايمان آوردهاند بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه به ايشان روزي دادهايم پنهان و آشكارا انفاق كنند پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن نه داد و ستدي باشد و نه دوستيي(31)
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَٰتِ رِزْقًا لَّكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَٰرَ(32)
خداست كه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان آبي فرستاد و به وسيله آن از ميوهها براي شما روزي بيرون آورد و كشتي را براي شما رام گردانيد تا به فرمان او در دريا روان شود و رودها را براي شما مسخر كرد(32)
يْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ(33)
و خورشيد و ماه را كه پيوسته روانند براي شما رام گردانيد و شب و روز را [نيز] مسخر شما ساخت(33)
وَءَاتَيٰكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّوا۟ نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَآ إِنَّ الْإِنسَٰنَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ(34)
و از هر چه از او خواستيد به شما عطا كرد و اگر نعمتخدا را شماره كنيد نميتوانيد آن را به شمار درآوريد قطعا انسان ستمپيشه ناسپاس است(34)
وَإِذْ قَالَ إِبْرَٰهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ(35)
و [ياد كن] هنگامي را كه ابراهيم گفت پروردگارا اين شهر را ايمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بتان دور دار(35)
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(36)
پروردگارا آنها بسياري از مردم را گمراه كردند پس هر كه از من پيروي كند بي گمان او از من است و هر كه مرا نافرماني كند به يقين تو آمرزنده و مهرباني(36)
رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا۟ الصَّلَوٰةَ فَاجْعَلْ أَفِْٔدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِيٓ إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ(37)
پروردگارا من [يكي از] فرزندانم را در درهاي بيكشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهاي برخي از مردم را به سوي آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزي ده باشد كه سپاسگزاري كنند(37)
رَبَّنَآ إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِي وَمَا نُعْلِنُ وَمَا يَخْفَيٰ عَلَي اللَّهِ مِن شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَآءِ(38)
پروردگارا بيگمان تو آنچه را كه پنهان ميداريم و آنچه را كه آشكار ميسازيم ميداني و چيزي در زمين و در آسمان بر خدا پوشيده نميماند(38)
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَي الْكِبَرِ إِسْمَٰعِيلَ وَإِسْحَٰقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَآءِ(39)
سپاس خداي را كه با وجود سالخوردگي اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد به راستي پروردگار من شنونده دعاست(39)
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَآءِ(40)
پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز پروردگارا و دعاي مرا بپذير(40)
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ(41)
پروردگارا روزي كه حساب برپا ميشود بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاي(41)
وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَٰفِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّٰلِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَٰرُ(42)
و خدا را از آنچه ستمكاران ميكنند غافل مپندار جز اين نيست كه [كيفر] آنان را براي روزي به تاخير مياندازد كه چشمها در آن خيره ميشود(42)
مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ لَا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفِْٔدَتُهُمْ هَوَآءٌ(43)
شتابان سر برداشته و چشم بر هم نميزنند و [از وحشت] دلهايشان تهي است(43)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
(آيه 30)
در اين آيه به يكى از بدترين انواع كفران نعمت كه آنها مرتكب مىشدند اشاره كرده، مىگويد: «و آنها براى خدا شريكهايى قرار دادند تا (مردم را به اين وسيله) از راه او گمراه سازند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ).
و چند روزى در سايه اين شرك و كفر و منحرف ساختن افكار مردم از آيين و طريق حق بهرهاى از زندگى مادى و رياست و حكومت بر مردم ببرند.
اى پيامبر! «به آنها بگو: (از اين زندگى دنيا و بىارزش مادى) بهره بگيريد اما (بدانيد) سر انجام كار شما به سوى آتش (دوزخ) است» (قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ).
با اين كه نه اين زندگى شما زندگى است كه بدبختى است و نه اين رياست و حكومت شما ارزشى دارد كه تبهكارى و دردسر و مصيبت است.
(آيه 31)
عظمت انسان از ديدگاه قرآن: در تعقيب آيات گذشته كه از برنامه مشركان و كسانى كه كفران نعمتهاى الهى كردند سخن مىگفت، در اينجا سخن از برنامه بندگان راستين و نعمتهاى بىانتهاى اوست كه بر مردم نازل شده.
نخست مىگويد: «به بندگان من كه ايمان آوردهاند بگو: نماز را بر پاى دارند و از آنچه به آنها روزى دادهايم در پنهان و آشكار انفاق كنند» (قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً).
چرا كه ايمان در صورتى ريشهدار است كه در عمل متجلّى شود و انسان را از يك سو به خدا نزديك كند و از سوى ديگر به بندگانش! «پيش از آن كه روزى فرا رسد كه نه در آن خريد و فروش است و نه دوستى» نه با مال مىتوانند از كيفر خدا رهايى يابند و نه با پيوندهاى مادى! (مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خِلالٌ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
(آيه 32)
سپس به معرفى خدا از طريق نعمتهايش مىپردازد، آن گونه معرفى كه عشق او را در دلها زنده مىكند، و انسان را به تعظيم در برابر عظمت و لطفش وا مىدارد زيرا اين يك امر فطرى است كه انسان نسبت به كسى كه به او كمك كرده و لطف و رحمتش شامل اوست علاقه و عشق پيدا مىكند و اين موضوع را ضمن آياتى چند چنين بيان مىدارد:
«خداوند همان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريده است» (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ).
«و از آسمان آبى فرستاد كه به وسيله آن ميوههاى مختلف را خارج ساخت و از آنها به شما روزى داد» (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ).
«و كشتى را مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ).
هم از نظر مواد ساختمانيش كه در طبيعت آفريده است و هم از نظر نيروى محركش كه بادهاى منظم سطح اقيانوسهاست.
«تا اين كشتيها بر صفحه اقيانوسها به فرمان او به حركت در آيند» (لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ). و سينه آبها را بشكافند و به سوى ساحل مقصود پيش روند، و انسانها و وسائل مورد نيازشان را از نقطهاى به نقاط ديگر به آسانى حمل كنند.
همچنين «نهرها را در تسخير شما درآورد» (وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ).
تا از آب حياتبخش آنها زراعتهايتان را آبيارى كنيد، و هم خود و دامهايتان سيراب شويد، و هم در بسيارى از اوقات، صفحه آنها را به عنوان يك جاده هموار مورد بهرهبردارى قرار داده، با كشتيها و قايقها از آنها استفاده كنيد، و هم از ماهيان آنها و حتى از صدفهايى كه در اعماقشان موجود است، بهره گيريد.
(آيه 33)
نه تنها موجودات زمين را مسخّر شما ساخت بلكه «خورشيد و ماه را كه دائما در كارند سرگشته فرمان شما قرار داد» (وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ).
نه فقط موجودات اين جهان، بلكه حالات عارضى آنها را نيز به فرمان شما آورد، همان گونه كه «شب و روز را مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ).
خلاصه انسان از ديدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد كه همه اين موجودات به فرمان «اللّه» مسخر او گشتهاند يعنى، يا زمام اختيارشان به دست انسان است، و يا در خدمت منافع انسان حركت مىكنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
(آيه 34)
و قسمتى از هر چيزى كه از او تقاضا كرديد و (از نظر جسم و جان فرد و اجتماع و سعادت و خوشبختى) به آن نياز داشتيد در اختيار شما قرارداد» (وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ).
و به اين ترتيب «اگر نعمتهاى الهى را بخواهيد بشمريد هرگز نمىتوانيد شماره كنيد» (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).
چرا كه نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار آنچنان سر تا پاى وجود و محيط زندگى شما را فراگرفته كه قابل احصا نيستند.
اما با اين همه لطف و رحمت الهى «باز اين انسان ستمگر است و كفران كننده نعمت» (إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ).
نعمتهايى كه اگر به درستى از آنها استفاده مىكرد مىتوانست سراسر جهان را گلستان كند.
در حقيقت قرآن مىگويد اى انسان! همه چيز به قدر كافى در اختيار توست، اما به شرط اين كه ظلوم و كفار نباشى، به حق خود قناعت كنى و به حقوق ديگران تجاوز ننمايى!
(آيه 35)
دعاهاى سازنده ابراهيم بت شكن: از آنجا كه در آيات گذشته از يك سو بحث از مؤمنان راستين و شاكران در برابر نعمتهاى خدا در ميان بود، به دنبال آن در اينجا گوشهاى از دعاها و درخواستهاى ابراهيم بنده مقاوم و شاكر خدا را بيان مىكند تا سرمشق و الگويى باشد براى آنها كه مىخواهند از نعمتهاى الهى بهترين بهره را بگيرند.
نخست مىگويد: «و (به خاطر بياوريد) زمانى را كه ابراهيم (به پيشگاه خدا) عرضه داشت، پروردگارا! اين شهر «مكّه» را سرزمين امن و امان قرار ده» (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً).
چرا كه نعمت «امنيت» نخستين شرط براى زندگى و سكونت انسان در يك منطقه است.
(آيه 36)
چرا كه من مىدانم بت پرستى چه بلاى بزرگ و خانمانسوزى است، و با چشم خود قربانيان اين راه را ديدهام «پروردگارا! اين بتها بسيارى از مردم را گمراه ساختهاند» (رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ).
آن هم چه گمراهى خطرناكى كه همه چيز خود حتى عقل و خرد خويش را در اين راه باختهاند.
خداوندا! من دعوت به توحيد تو مىكنم، و همه را به سوى تو مىخوانم، «پس هر كس از من پيروى كند او از من است، و هر كس نافرمانى من كند (اگر قابل هدايت و بخشش است در باره او محبت كن چرا كه) تو بخشنده و مهربانى» (فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
در حقيقت ابراهيم با اين تعبير مىخواهد به پيشگاه خداوند چنين عرض كند كه حتى اگر فرزندان من از مسير توحيد منحرف گردند، و به بت توجه كنند از من نيستند، و اگر بيگانگان در اين خط باشند آنها همچون فرزندان و برادران منند.
اين دعاى ابراهيم، همه موحدان و مبارزان راه توحيد را شامل مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
(آيه 37)
سپس دعا و نيايش خود را اين چنين ادامه مىدهد: «پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بىآب و علفى، در كنار خانهاى كه حرم تو است ساكن ساختم تا نماز را برپاى دارند» (رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ).
پس از آن كه خداوند به ابراهيم، پسرى از كنيزش «هاجر» داد و نامش را «اسماعيل» گذاشت، حسادت همسر نخستينش «ساره» تحريك شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل كند، از ابراهيم خواست كه آن مادر و فرزند را به نقطه ديگرى ببرد، و ابراهيم طبق فرمان خدا در برابر اين درخواست تسليم شد.
اسماعيل و مادرش هاجر را به سرزمين مكّه كه در آن روز يك سرزمين خشك و خاموش و فاقد همه چيز بود آورد، و در آنجا گذارد، و با آنها خداحافظى كرد و رفت.
سپس ابراهيم دعاى خودش را اين چنين ادامه مىدهد:
خداوندا! اكنون كه آنها در اين بيابان سوزان براى احترام خانه بزرگ تو مسكن گزيدهاند «تو قلوب گروهى از مردم را به آنها متوجه ساز و مهر آنها را در دلهايشان بيفكن» (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ).
«و آنها را از انواع ميوهها (ثمرات مادى و معنوى) بهرهمند كن، شايد شكر نعمتهاى تو را ادا كنند» (وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ).
(آيه 38)
و از آنجا كه يك انسان موحد و آگاه مىداند كه علم او در برابر علم خداوند محدود است و مصالح او را تنها خدا مىداند، و گاهى مطالبى در درون جان اوست كه نمىتواند همه را بر زبان آورد، لذا به دنبال تقاضاهاى گذشته چنين عرض مىكند: «پروردگارا! تو آنچه را كه ما پنهان مىداريم و يا آشكار مىسازيم به خوبى مىدانى» (رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ).
«و هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا مخفى نمىماند» (وَ ما يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ).
اگر من از فراق فرزند و همسرم غمگين هستم تو مىدانى، و اگر قطرههاى اشكم آشكارا از چشمم سرازير مىشود تو مىبينى.
و اگر به هنگام جدايى از همسرم، به من مىگويد: الى من تكلنى «مرا به كه مىسپارى»؟! تو از همه اينها آگاهى، و آينده اين سرزمين و آينده آنها كه سخت به هم گره خورده است همه در پيشگاه علمت روشن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
(آيه 39)
سپس به شكر نعمتهاى خداوند كه يكى از مهمترين آنها در حق ابراهيم همان صاحب دو فرزند برومند شدن به نام اسماعيل و اسحاق، آن هم در سن پيرى بود، اشاره كرده، مىگويد: «حمد و سپاس خدايى را كه در پيرى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد» و دعاى مرا به اجابت رسانيد (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ).
«آرى! خداى من حتما دعاها را مىشنود» (إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ).
(آيه 40)
و باز به تقاضا و نيايش و دعا ادامه مىدهد و عرض مىكند:
«پروردگارا! مرا برپا كننده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز چنين كن» اى خداى من (رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي).
«پروردگارا! و دعاى ما را بپذير» (رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ).
(آيه 41)
و آخرين تقاضا و دعاى ابراهيم در اينجا اين است كه: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزى كه حساب برپا مىشود ببخش و بيامرز» (رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ).
به اين ترتيب تقاضاهاى هفتگانه ابراهيم از امنيت شروع مىشود، و به آمرزش پايان مىپذيرد، و جالب اين كه اينها را نه تنها براى خود مىطلبد، كه براى ديگران نيز همين تقاضاها را دارد، چرا كه مردان خدا هرگز «انحصار طلب» نبوده و نخواهند بود!
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
(آيه 42)
روزى كه چشمها از حركت باز مىايستد: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از «روز حساب» به ميان آمد، به همين مناسبت در اينجا وضع ظالمان و ستمگران را در آن روز مجسم مىسازد.
ضمنا با بيان اين بخش از مسائل معاد، بخشهاى توحيدى گذشته تكميل مىگردد.
نخست با لحنى تهديد آميز (تهديدى نسبت به ظالمان و ستمگران) چنين آغاز مىكند: اى پيامبر! گمان مبر كه خداوند، از آنچه ظالمان انجام مىدهند، غافل است» (وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ).
اين سخن در حقيقت پاسخى است به سؤال كسانى كه مىگويند اگر اين عالم خدايى دارد، خدايى عادل و دادگر، پس چرا ظالمان را به حال خود رها كرده است؟
قرآن در برابر اين سؤال مىگويد: خدا هرگز غافل نيست، اگر به فوريت آنها را مجازات نمىكند به خاطر آن است كه اين جهان ميدان و محل آزمايش و پرورش انسانهاست، و اين هدف بدون آزادى ممكن نيست.
سپس مىگويد: «خدا مجازات آنها را به روزى تأخير مىاندازد كه در آن روز، چشمها (از شدت ترس و وحشت) از حركت مىايستد و به يك نقطه دوخته شده، بىحركت مىمانند» (إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصارُ).
(آيه 43)
مجازاتهاى آن روز آنقدر وحشتناك است كه اين ستمگران، از شدت هول «گردنهاى خود را برافراشته، سر به آسمان بلند كرده، و حتى پلكهاى چشمهاشان بىحركت مىماند و دلهايشان (از شدت نگرانى و پريشانى) بكلى تهى مىشود» (مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُؤُسِهِمْ لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ).
آنها كه خود را «عقل كل» مىپنداشتند و ديگران را بىخرد مىانگاشتند، آنچنان عقل و هوش خود را از دست مىدهند كه نگاهشان نگاه ديوانگان بلكه مردگان است، نگاهى خشك، بىتفاوت، بىحركت و پر از ترس و وحشت! به راستى قرآن هنگامى كه مىخواهد منظرهاى را مجسم نمايد در كوتاهترين عبارت كاملترين ترسيمها را مىكند كه نمونه آن آيه كوتاه بالاست.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
-
پاسخ : صفحه ی 148 از قرآن کریم شامل آیات 30 تا 43 از سوره ی ابراهیم
باقیات الصالحات
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) :
إذا مٰاتَ الإنسٰانُ إنقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاٰثٍ: إلاّ بِصَدَقَةٍ جٰارِیَةٍ أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٍ صٰالِحٍ یَدعوُ لَهُ
با مرگ انسان عملش قطع میشود، مگر در سه چیز: صدقۀ ماندگار، دانشی که مردم از آن بهرهمند شوند و فرزند شایستهای که برایش دعا کند.
When a person dies his deeds are finished save in three ones: a permanent charity, a knowledge from that people benefit, and a pious child who prays for him.
میزان الحکمة، ح 14287
-
صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَأَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا۟ رَبَّنَآ أَخِّرْنَآ إِلَيٰٓ أَجَلٍ قَرِيبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُوٓا۟ أَقْسَمْتُم مِّن قَبْلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٍ(44)
و مردم را از روزي كه عذاب بر آنان ميآيد بترسان پس آنان كه ستم كردهاند ميگويند پروردگارا ما را تا چندي مهلت بخش تا دعوت تو را پاسخ گوييم و از فرستادگان [تو] پيروي كنيم [به آنان گفته ميشود] مگر شما پيش از اين سوگند نميخورديد كه شما را فنايي نيست(44)
وَسَكَنتُمْ فِي مَسَٰكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوٓا۟ أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ(45)
و در سراهاي كساني كه بر خود ستم روا داشتند سكونت گزيديد و براي شما آشكار گرديد كه با آنان چگونه معامله كرديم و مثلها براي شما زديم(45)
وَقَدْ مَكَرُوا۟ مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ(46)
و به يقين آنان نيرنگ خود را به كار بردند و [جزاي] مكرشان با خداست هر چند از مكرشان كوهها از جاي كنده ميشد(46)
فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ(47)
پس مپندار كه خدا وعده خود را به پيامبرانش خلاف ميكند كه خدا شكستناپذير انتقامگيرنده است(47)
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَٰوَٰتُ وَبَرَزُوا۟ لِلَّهِ الْوَٰحِدِ الْقَهَّارِ(48)
روزي كه زمين به غير اين زمين و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد و [مردم] در برابر خداي يگانه قهار ظاهر شوند(48)
وَتَرَي الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُّقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ(49)
و گناهكاران را در آن روز ميبيني كه با هم در زنجيرها بسته شدهاند(49)
سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٍ وَتَغْشَيٰ وُجُوهَهُمُ النَّارُ(50)
تنپوشهايشان از قطران است و چهرههايشان را آتش ميپوشاند(50)
لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ(51)
تا خدا به هر كس هر چه به دست آورده است جزا دهد كه خدا زودشمار است(51)
هَٰذَا بَلَٰغٌ لِّلنَّاسِ وَلِيُنذَرُوا۟ بِهِ وَلِيَعْلَمُوٓا۟ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَٰحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُو۟لُوا۟ الْأَلْبَٰبِ(52)
اين [قرآن] ابلاغي براي مردم است [تا به وسيله آن هدايتشوند] و بدان بيم يابند و بدانند كه او معبودي يگانه است و تا صاحبان خرد پند گيرند(52)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الٓر تِلْكَ ءَايَٰتُ الْكِتَٰبِ وَقُرْءَانٍ مُّبِينٍ(1)
الف لام راء اين است آيات كتاب [آسماني] و قرآن روشنگر(1)
رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَوْ كَانُوا۟ مُسْلِمِينَ(2)
چه بسا كساني كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند(2)
ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا۟ وَيَتَمَتَّعُوا۟ وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(3)
بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان كند پس به زودي خواهند دانست(3)
وَمَآ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ(4)
و هيچ شهري را هلاك نكرديم مگر اينكه براي آن اجلي معين بود(4)
مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَْٔخِرُونَ(5)
هيچ امتي از اجل خويش نه پيش مي افتد و نه پس مي ماند(5)
وَقَالُوا۟ يَٰٓأَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ(6)
و گفتند اي كسي كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه اي(6)
لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَٰٓئِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّٰدِقِينَ(7)
اگر راست مي گويي چرا فرشته ها را پيش ما نمي آوري(7)
مَا نُنَزِّلُ الْمَلَٰٓئِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوٓا۟ إِذًا مُّنظَرِينَ(8)
فرشتگان را جز به حق فرو نمي فرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند(8)
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَٰفِظُونَ(9)
بي ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود(9)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ(10)
و به يقين پيش از تو [نيز] در گروههاي پيشينيان [پيامبراني] فرستاديم(10)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 44)
سپس براى اين كه تصور نشود مجازاتهاى الهى به گروه خاصى مربوط است به عنوان يك دستور كلى به پيامبرش مىفرمايد: «همه مردم را از روزى كه عذاب دردناك پروردگار به سراغشان مىآيد انذار كن (هنگامى كه ظالمان نتائج وحشتناك اعمال خود را مىبينند، پشيمان مىشوند و به فكر جبران مىافتند و) عرض مىكنند: پروردگارا! ما را تا مدت كوتاه ديگرى مهلت ده» (وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ).
تا از اين مهلت كوتاه استفاده كرده، «دعوت تو را اجابت نماييم و از پيامبرانت پيروى كنيم» (نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ).
منظور از اين روز، روز نزول پارهاى از بلاها و مجازاتهاى دنيوى است، همانند عذابهايى كه بر قوم لوط و قوم عاد و ثمود و قوم نوح و فرعونيان نازل گرديد و از ميان رفتند.
اما فورا دست رد بر سينه آنها زده مىشود و به آنها اين پيام تكان دهنده را مىدهند: چنين چيزى محال است، دوران عمل پايان گرفت «آيا شماها نبوديد كه در گذشته سوگند ياد مىكرديد، هرگز زوال و فنايى براى حيات و قدرت شما نيست» (أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ).
(آيه 45)
«شما همانها نبوديد كه در كاخها و منازل و مساكن كسانى كه به خويشتن ستم كرده بودند سكونت جستيد» (وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ).
«و براى شما اين واقعيت به خوبى آشكار شده بود كه ما بر سر آنها چه آورديم» (وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ).
«و براى شما مثالها (ى تكان دهنده از حالات امتهاى پيشين) ذكر كرديم» (وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثالَ).
اما هيچ يك از اين درسهاى عبرت در شما مؤثر نيفتاد و همچنان به اعمال ننگين و ظلم و ستم خويش ادامه داديد.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 46)
توطئههاى ستمگران به جايى نمىرسد: در آيات گذشته به قسمتى از كيفرهاى ظالمان اشاره شده، در اينجا نيز نخست اشاره به گوشهاى از كارهاى آنها كرده، سپس قسمتى ديگر از كيفرهاى سخت و دردناكشان را بيان مىكند مىفرمايد: «آنها مكر خود را به كار زدند و (تا آنجا كه قدرت داشتند) به توطئه و شيطنت پرداختند» (وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ).
خلاصه كارى نبود كه دشمنان تو براى محو و نابودى اسلام، انجام ندهند.
«و همه مكرها (و توطئههايشان) نزد خدا آشكار است» (وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ).
به هر حال نگران مباش، اين نيرنگها و نقشهها و طرحهاى آنها اثرى در تو نخواهد كرد «هر چند مكرشان چنان باشد كه كوهها را از جا بر كند» (وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ).
(آيه 47)
بار ديگر روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، به عنوان تهديد ظالمان و بدكاران مىفرمايد: «گمان مبر كه خداوند وعدهاى را كه به پيامبران داده مخالفت مىكند» (فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ).
چرا كه تخلف از كسى سر مىزند كه يا قادر و توانا نباشد، و يا كيفر و انتقام در قاموس او نيست، ولى «خداوند هم تواناست و هم صاحب انتقام» (إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ).
اين آيه در حقيقت مكمّل آيهاى است كه قبلا داشتيم وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ).
يعنى اگر مىبينى ظالمان و ستمگران، مهلتى يافتهاند نه به خاطر غفلت پروردگار از اعمال آنهاست و نه به خاطر آن است كه از وعده خود تخلف خواهد كرد، بلكه همه حسابهاى آنها را يك روز رسيده و كيفر عادلانه آنها را خواهد داد.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 48)
در اين آيه اضافه مىكند: اين مجازات «در روزى خواهد بود كه اين زمين به زمين ديگرى و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدّل مىشود» (يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ).
در آن روز همه چيز پس از ويرانى، نو مىشود، و انسان با شرايط تازه در عالم نوى گام مىنهد، عالمى كه همه چيزش با اين عالم متفاوت است، وسعتش، نعمتها و كيفرهايش، و در آن روز هر كس هرچه دارد با تمام وجودش «در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مىگردند»! (وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ).
«بروز» انسانها در برابر خداوند در قيامت به معنى ظهور تمام وجود انسان و درون و برونش در آن صحنه است. البته تعبير بروز و ظهور در مقايسه با تفكر ما است، نه با مقايسه به علم خدا! به هر حال توصيف خداوند در اين حال به «قهاريت» دليل بر تسلط او بر همه چيز و سيطره او بر درون و برون همگان مىباشد.
(آيه 49)
در اين آيه حال مجرمان را به نحو ديگرى ترسيم مىكند، مىفرمايد: «و در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجير مىبينى» كه دستها و گردنهايشان را به هم بسته است (وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ).
اين غل و زنجيرها تجسمى است از پيوند عملى و فكرى اين گنهكاران در اين جهان كه دست به دست هم مىدادند، و به كمك هم مىشتافتند و در طريق ظلم و فساد با يكديگر رابطه و پيوند و همكارى داشتند و اين ارتباط در آنجا به صورت زنجيرهايى مجسم مىشود كه آنان را به يكديگر مرتبط مىسازد.
(آيه 50)
سپس به بيان لباس آنها مىپردازد كه خود عذاب بزرگى است براى آنان، و مىگويد: «لباسهايشان از قطران [ماده چسبنده بد بوى قابل اشتعال] است و صورت آنها را (شعلههاى) آتش مىپوشاند» (سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ).
به اين ترتيب به جاى لباس، بدنهاى آنها را از نوعى ماده سياه رنگ بدبوى قابل اشتعال مىپوشانند، لباسى كه هم زشت و بدمنظر است و هم بدبو، و هم خود قابل سوختن و شعلهور شدن و با داشتن اين عيوب چهارگانه بدترين لباس محسوب مىشود چرا كه لباس را براى آن مىپوشند كه زينت باشد و هم انسان را از گرما و سرما حفظ كند، اين لباس به عكس همه لباسها هم زشت است و هم سوزاننده و آتش زننده.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 51)
اينها براى آن است، «تا خداوند هر كس را، هر آنچه انجام داده، جزا دهد»! (لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ).
جالب اين كه نمىگويد: «جزاى» اعمالشان را به آنها مىدهد، بلكه مىگويد: آنچه را انجام دادهاند به عنوان جزا به آنها خواهند داد و اين آيه با اين تعبير خاص دليل ديگرى بر مسأله تجسم اعمال است.
و در پايان مىفرمايد: «خداوند سريع الحساب است» (إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ).
كاملا روشن است هنگامى كه اعمال انسان از ميان نرود و با تغيير چهره به سراغ آدمى بيايد ديگر حسابى از آن سريعتر نخواهد بود، و در واقع حسابش همراه خودش است! در بعضى از روايات مىخوانيم: «خداوند به اندازه يك چشم بر هم زدن حساب همه خلايق را مىرسد».
اصولا محاسبه پروردگار نياز به زمان ندارد و آنچه در روايت فوق آمده، در حقيقت براى اشاره به كوتاهترين زمان است
(آيه 52)
و از آنجا كه آيات اين سوره و همچنين تمامى اين قرآن جنبه دعوت به توحيد و ابلاغ احكام الهى به مردم و انذار آنها در برابر تخلفاتشان دارد، در آخرين آيه اين سوره مىفرمايد: «اين (قرآن) ابلاغ عمومى براى همه مردم است» (هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ).
«تا همه به وسيله آن انذار شوند» (وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ).
«و بدانند او خداى يكتاست» (وَ لِيَعْلَمُوا أَنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ).
و منظور اين است كه: «صاحبان مغز و انديشه پند گيرند» (وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ).
آغاز و ختم سوره ابراهيم-
سوره «ابراهيم» همان گونه كه ديديم از بيان نقش حساس قرآن در خارج ساختن انسان از ظلمات جهل و شرك به نور علم و توحيد، آغاز شد، و با بيان نقش قرآن در انذار همه تودهها و تعليم توحيد و تذكر اولوا الالباب پايان مىگيرد.
اين «آغاز» و «پايان» بيانگر اين واقعيت است كه همه آنچه را مىخوانيم در همين قرآن است، و به گفته امير مؤمنان على عليه السّلام فيه ربيع القلب و ينابيع العلم «بهار دلها و سر چشمه علوم و دانشها همه در قرآن است».
و همچنين درمان همه بيماريهاى فكرى و اخلاقى و اجتماعى و سياسى را بايد در آن جست «فاستشفوه من ادوائكم».
اين بيان دليل بر اين است كه بر خلاف سيره بسيارى از مسلمانان امروز كه به قرآن به عنوان يك كتاب مقدس كه تنها براى خواندن و ثواب بردن نازل شده مىنگرند كتابى است براى دستور العمل در سراسر زندگى انسانها.
و بالاخره كتابى است كه هم دانشمند را تذكر مىدهد، و هم توده مردم از آن الهام مىگيرند.
فراموش كردن اين كتاب بزرگ آسمانى و روى آوردن به مكتبهاى انحرافى شرق و غرب يكى از عوامل مؤثر عقب افتادگى و ضعف و ناتوانى مسلمين است.
«پايان سوره ابراهيم»
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
آغاز جزء چهاردهم قرآن مجيد
سوره حجر [15]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 99 آيه است
محتواى سوره:
در اين سوره آهنگ و لحن سورههاى مكى كاملا منعكس است. لذا مىتوان محتواى اين سوره را در هفت بخش خلاصه كرد:
1- آيات مربوط به مبدأ عالم هستى و ايمان به او از طريق مطالعه در اسرار آفرينش.
2- آيات مربوط به معاد و كيفر بدكاران.
3- اهميت قرآن و عظمت اين كتاب آسمانى.
4- داستان آفرينش آدم و سركشى ابليس و سر انجام كار او.
5- اشاره به سرگذشت اقوامى همچون قوم لوط و صالح و شعيب.
6- انذار و بشارت و اندرزهاى مؤثر و تهديدهاى كوبنده و تشويقهاى جالب.
7- دعوت از پيامبر به مقاومت و دلدارى او در برابر توطئهها.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
باز در آغاز اين سوره با حروف مقطعه «الف، لام، راء» (الر).
برخورد مىكنيم كه نمايانگر تركيب اين كتاب بزرگ آسمانى كه راهگشاى همه انسانها به سوى سعادت مىباشد، از حروف ساده الفبا است، همين ماده خامى كه در اختيار همه افراد بشر حتى كودكان دو سه ساله قرار دارد، و اين نهايت درجه اعجاز است كه از چنان مصالحى چنين محصول بىنظيرى ساخته شود.
و لذا بلافاصله بعد از آن مىگويد: «اينها آيات كتاب آسمانى و قرآن آشكار است» (تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِينٍ). كه بيان كننده حقايق و روشنگر حق از باطل مىباشد.
(آيه 2)
آرزوهاى بيجا! سپس به آنها كه در لجاجت و مخالفت با اين آيات روشن الهى اصرار مىورزند هشدار مىدهد روزى فرا مىرسد كه اينها از نتائج شوم كفر و تعصب كور كورانه و لجاجت خويش پشيمان خواهند شد و، «چه بسا اين كافران آرزو مىكنند كه اى كاش مسلمان بودند» (رُبَما يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِينَ).
ممكن است آيه اشاره به پشيمانى گروههايى از كافران در آن جهان و اين جهان باشد، در حالى كه در آنجا قدرت بازگشت ندارند! و در اينجا نيز تعصبها و لجاجتها و يا منافع مادّى اجازه نمىدهد كه دين اسلام را بپذيرند.
(آيه 3)
سپس با لحنى بسيار كوبنده مىگويد: اى پيامبر «اينها را به حال خود بگذار (تا همچون چهارپايان) بخورند، و از لذتهاى اين زندگى ناپايدار بهره گيرند، و آرزوها آنها را از اين واقعيت بزرگ غافل سازد ولى به زودى خواهند فهميد» (ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).
اينها چون حيواناتى هستند كه جز اصطبل و علف، و جز لذت مادى چيزى نمىفهمند و هر حركتى دارند براى رسيدن به همينهاست.
پردههاى غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز چنان بر قلب آنها افتاده، و آنها را به خود مشغول ساخته كه ديگر توانايى درك واقعيتى را ندارند.
اما آن گاه كه پردههاى غفلت و غرور از مقابل چشمانشان كنار رود، و خود را در آستانه مرگ و يا در عرصه قيامت ببينند، مىفهمند كه چه اندازه در غفلت و تا چه حدّ زيانكار و بدبخت بودهاند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 4)
در اين آيه براى اين كه گمان نكنند اين مهلت و تمتع از لذايذ دنيا پايان ناپذير است، اضافه مىكند: «ما هيچ گروهى را در هيچ شهر و آبادى نابود نكرديم مگر اين كه آنها، اجل معين و زمان تغيير ناپذيرى داشتند» (وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ).
(آيه 5)
و «هيچ امت و جمعيتى از اجل معين خود پيشى نمىگيرد، و هيچ يك نيز عقب نخواهد افتاد» (ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَها وَ ما يَسْتَأْخِرُونَ).
سنت الهى همه جا اين بوده كه به قدر كافى مهلت براى تجديد نظر و بيدارى و آگاهى بدهد، حوادث دردناك، و وسائل رحمت را يكى پس از ديگرى مىفرستد، تهديد مىكند، تشويق مىكند، اخطار مىنمايد تا حجت بر همه مردم تمام شود.
ولى هنگامى كه اين مهلت به پايان رسيد سرنوشت قطعى دامنشان را خواهد گرفت.
(آيه 6)
در اينجا نخست به موضع گيريهاى خصمانه كفار در مقابل قرآن و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اشاره كرده، مىگويد: «و آنها گفتند: اى كسى كه قرآن بر تو نازل شده بطور قطع سوگند ياد مىكنيم (كه تو ديوانهاى»! (وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ).
و اين تعبير نهايت گستاخى و جسارت آنها را در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مجسم مىكند.
آنها مقياس را عقل كوچك و ناتوان خودشان قرار مىدهند و هر چه در اين مقياس نگنجد در نظر آنها بىعقلى و ديوانگى است! و عجب اين كه اين نابخردان وصلههايى به رهبران الهى مىچسباندند كه گاهى كاملا با هم ضد و نقيض بود، گاهى آنها را «ديوانه» مىخواندند و گاهى «ساحر»، با اين كه ساحر كسى است كه بايد از زيركى و هوشيارى خاصى برخوردار باشد و درست در نقطه ضد ديوانه است.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
(آيه 7)
آنها نه تنها چنين نسبتهاى نابخردانهاى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدادند بلكه براى بهانه جويى مىگفتند: اگر از راستگويانى چرا فرشتگان را براى ما نمىآورى»! تا تصديق گفتار تو كنند و ما ايمان بياوريم (لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ).
(آيه 8)
خداوند به آنها چنين پاسخ مىگويد: «ما ملائكه را جز به حق نازل نمىكنيم» (ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ).
«و آنگاه (كه فرشتگان نازل شوند و حقيقت براى آنها جنبه شهود و حسى پيدا كند و بعد ايمان نياورند) ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد» و به عذاب الهى نابود مىگردند (وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ).
به تعبير ديگر اعجاز بازيچه نيست، بلكه براى اثبات حق است، و اين امر به قدر كافى براى آنها كه خواهان حقند ثابت شده، چرا كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله با در دست داشتن اين قرآن و اعجازهاى ديگر رسالت خود را به ثبوت رسانده است.
(آيه 9)
حفظ قرآن از دست بردها: به دنبال بهانه جوييهاى كفار و حتى استهزاى آنها نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين آيه يك واقعيت بزرگ و پراهميت را به عنوان دلدارى به پيامبر از يك سو و اطمينان خاطر همه مؤمنان راستين از سوى ديگر بيان مىكند و آن اين كه: «ما اين قرآن را (كه مايه تذكر است) نازل كرديم، و ما بطور قطع آن را حفظ خواهيم كرد» (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ).
اين گروه اندك و ناتوان كه سهل است، اگر همه جباران و زورمندان و سياستمداران ستمگر و انديشمند منحرف و رزم آوران جهان دست به دست هم بدهند كه نورش را خاموش كنند، توانايى نخواهند داشت، چرا كه خداوند حفظ و پاسدارى از آن را به عهده گرفته است، محافظت از هر نظر: محافظت از هر گونه تحريف، محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطههاى دشمنان وسوسهگر.
معروف و مشهور در ميان همه دانشمندان شيعه و اهل تسنن اين است كه:
هيچ گونه تحريفى در قرآن روى نداده است، و قرآنى كه امروز در دست ماست درست همان قرآنى است كه بر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نازل شده، و حتى كلمه و حرفى از آن كم و زياد نگرديده است.
(آيه 10)
لجاجت و انكار محسوسات: در اينجا به عنوان دلدارى پيامبر و مؤمنان در برابر مشكلاتى كه در دعوت خود با آن مواجه بودند اشاره به زندگى انبياى پيشين و گرفتاريهاى آنها در مقابل اقوام گمراه و متعصب مىكند.
نخست مىگويد: «ما پيش از تو در ميان امتهاى نخستين نيز پيامبرانى فرستاديم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
-
پاسخ : صفحه ی 149 از قرآن کریم شامل آیات 44 تا 52 از سوره ی ابراهیم و آیات 1 تا 10 از سوره ی حجر
http://www.simliresim.com/resim/dini...ler/dini-3.gif
قضاوت
امام علی (علیه السلام) :
مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضاءِ فَلْیُواسِ بَیْنَهُم فی الإشارَةِ وَفی النَّظَرِ وَفی الْمَجْلِسِ
آنکه مبتلا به قضاوت شد، باید با مردم در اشاره، نگاه و نشستن یکسان برخورد کند
Who is in charge of judgment must maintain impartiality in pointing to and looking at the plaintiff and the defendant and also in the seats assigned to them.
کافی، ج 7، ص 413
-
صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(11)
و هيچ پيامبري برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مي گرفتند(11)
كَذَٰلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ(12)
بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مي دهيم(12)
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ(13)
[كه] به او ايمان نمي آورند و راه [و رسم] پيشينيان پيوسته چنين بوده است(13)
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَآءِ فَظَلُّوا۟ فِيهِ يَعْرُجُونَ(14)
و اگر دري از آسمان بر آنان مي گشوديم كه همواره از آن بالا مي رفتند(14)
لَقَالُوٓا۟ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَٰرُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ(15)
قطعا مي گفتند در حقيقت ما چشم بندي شده ايم بلكه ما مردمي هستيم كه افسون شده ايم(15)
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَآءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِينَ(16)
و به يقين ما در آسمان برجهايي قرار داديم و آن را براي تماشاگران آراستيم(16)
وَحَفِظْنَٰهَا مِن كُلِّ شَيْطَٰنٍ رَّجِيمٍ(17)
و آن را از هر شيطان رانده شده اي حفظ كرديم(17)
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ(18)
مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابي روشن او را دنبال مي كند(18)
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَٰهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ وَأَنۢبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ(19)
و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاي استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده اي در آن رويانيديم(19)
وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَٰيِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَٰزِقِينَ(20)
و براي شما و هر كس كه شما روزي دهنده او نيستيد در آن وسايل زندگي قرار داديم(20)
وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ(21)
و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه هاي آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه اي معين فرو نمي فرستيم(21)
وَأَرْسَلْنَا الرِّيَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَسْقَيْنَٰكُمُوهُ وَمَآ أَنتُمْ لَهُ بِخَٰزِنِينَ(22)
و بادها را بارداركننده فرستاديم و از آسمان آبي نازل كرديم پس شما را بدان سيراب نموديم و شما خزانه دار آن نيستيد(22)
وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِ وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَٰرِثُونَ(23)
و بي ترديد اين ماييم كه زنده مي كنيم و مي ميرانيم و ما وارث [همه] هستيم(23)
وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَْٔخِرِينَ(24)
و به يقين پيشينيان شما را شناخته ايم و آيندگان [شما را نيز] شناخته ايم(24)
وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ(25)
و مسلما پروردگار توست كه آنان را محشور خواهد كرد چرا كه او حكيم داناست(25)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَٰنَ مِن صَلْصَٰلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(26)
و در حقيقت انسان را از گلي خشك از گلي سياه و بدبو آفريديم(26)
وَالْجَآنَّ خَلَقْنَٰهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ(27)
و پيش از آن جن را از آتشي سوزان و بي دود خلق كرديم(27)
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقٌۢ بَشَرًا مِّن صَلْصَٰلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(28)
و [ياد كن] هنگامي را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشري را از گلي خشك از گلي سياه و بدبو خواهم آفريد(28)
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا۟ لَهُ سَٰجِدِينَ(29)
پس وقتي آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد(29)
فَسَجَدَ الْمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ(30)
پس فرشتگان همگي يكسره سجده كردند(30)
إِلَّآ إِبْلِيسَ أَبَيٰٓ أَن يَكُونَ مَعَ السَّٰجِدِينَ(31)
جز ابليس كه خودداري كرد از اينكه با سجده كنندگان باشد(31)
قَالَ يَٰٓإِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّٰجِدِينَ(32)
فرمود اي ابليس تو را چه شده است كه با سجده كنندگان نيستي(32)
قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَٰلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ(33)
گفت من آن نيستم كه براي بشري كه او را از گلي خشك از گلي سياه و بدبو آفريده اي سجده كنم(33)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ(34)
فرمود از اين [مقام] بيرون شو كه تو رانده شده اي(34)
وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَيٰ يَوْمِ الدِّينِ(35)
و تا روز جزا بر تو لعنت باشد(35)
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِيٓ إِلَيٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ(36)
گفت پروردگارا پس مرا تا روزي كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده(36)
قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ(37)
فرمود تو از مهلت يافتگاني(37)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 11)
ولى آنها چنان لجوج و سرسخت بودند كه «هر پيامبرى به سراغشان مىآمد او را به باد استهزاء و سخريه مىگرفتند» (وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).
اين استهزاء و سخريه به خاطر چند امر بود:
- براى شكستن ابهت پيامبران و متفرق ساختن افراد حقجو از گرد آنان.
- براى ضعف و ناتوانيشان در مقابل منطق نيرومند رسولان الهى.
- براى اين كه سرپوشى بر وجدان خفته خود بگذارد، مبادا بيدار شود.
- و سر انجام براى اين كه مىديدند قبول دعوت پيامبران آنها را در برابر شهواتشان محدود مىسازد و آزاديهاى حيوانيشان را سلب مىكند.
از اين جمله استفاده مىشود كه وظيفه مبلّغان تنها اين نيست كه مسائلى را به گوش مردم بخوانند، بلكه بايد از تمام وسائل سمعى، بصرى، برنامههاى عملى، قصص، داستانها، ادبيات، شعر و هنر به معنى اصيل و سازنده استفاده كنند تا سخن حق را به دل آنها نفوذ دهند.
(آيه 12)
سپس مىفرمايد: آرى «ما اين چنين آيات قرآن را به دلهاى اين مجرمان مىفرستيم»! (كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ).
(آيه 13)
اما با اين همه تبليغ و تأكيد و بيان منطقى و ارائه معجزات باز هم اين متعصبان استهزاء كننده «به آن ايمان نمىآورند» (لا يُؤْمِنُونَ بِهِ).
ولى اين منحصر به آنها نيست «پيش از آنها سنت اقوام اولين نيز چنين بود» (وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 14)
اينها بر اثر غوطهور شدن در شهوات و اصرار و لجاجت در باطل، كارشان به جايى رسيده كه: «اگر دردى را از آسمان به روى آنها بگشاييم و آنها مرتبا به آسمان صعود و نزول كنند ...» (وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 15)
«باز مىگويند ما را چشم بندى كردهاند» (لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا).
«بلكه ما گروهى هستيم كه سر تا پا سحر شدهايم» و آنچه مىبينيم ابدا واقعيت ندارد! (بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ).
اين جاى تعجب نيست كه انسان به چنين مرحلهاى از عناد و لجاج برسد، براى اين كه روح پاك و فطرت دست نخورده انسان كه قادر به درك حقايق و مشاهده چهره اصلى واقعيات است، بر اثر گناه و جهل و دشمنى با حق تدريجا به تاريكى مىگرايد، البته در مراحل نخستين پاك كردن آن كاملا امكان پذير است، اما اگر خداى نكرده اين حالت در انسان راسخ شود و به صورت «ملكه» در آيد ديگر به آسانى نمىتوان آن را شست، و در اينجاست كه چهره حق در نظر انسان دگرگون مىشود تا آنجا كه محكمترين دلائل عقلى، و روشنترين دلائل حسى، در دل او اثر نمىگذارد و كار او به انكار معقولات و محسوسات، هر دو، مىرسد.
(آيه 16)
شياطين با شهاب رانده مىشوند! اين آيه به بعد اشاره به گوشهاى از نظام آفرينش به عنوان دليلى بر توحيد و شناخت خداست و بحثهايى را كه در زمينه قرآن و نبوت در آيات گذشته آمد تكميل مىكند.
نخست مىگويد: «ما در آسمان برجهايى قرار داديم» (وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً).
هنگامى كه ما از كره زمين به ماه و خورشيد نگاه مىكنيم در هر فصل و موقعى از سال آنها را در مقابل يكى از صورتهاى فلكى (صورتهاى فلكى مجموعه ستارگانى است كه شكل خاصى را به خود گرفتهاند) مىبينيم و مىگوييم خورشيد مثلا در برج حمل يا ثور يا ميزان و عقرب و قوس است.
سپس اضافه مىكند: «ما آن (آسمان و اين صورتهاى فلكى) را براى بينندگان زينت بخشيديم» (وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ).
(آيه 17)
در اين آيه اضافه مىكند: «ما اين آسمان را از هر شيطان رجيم و شوم و ملعون محفوظ داشتهايم» (وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 18)
«مگر آن شيطانهايى كه هوس استراق سمع و خبرگيرى دزدكى كنند، كه شهاب آشكار آنها را تعقيب مىكند و به عقب مىراند» (إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ).
منظور از «آسمان» آسمان حق و حقيقت است، و شياطين همان وسوسهگران هستند كه مىكوشند به اين آسمان راه يابند و استراق سمع كنند و به اغواى مردم بپردازند، اما ستارگان و شهب يعنى، رهبران الهى و دانشمندان با امواج نيرومند سخن و قلمشان آنها را به عقب مىرانند و طرد مىكنند.
(آيه 19)
در اينجا به بخشى از آيات آفرينش، و نشانههاى عظمت خدا در زمين، مىپردازد تا بحث پيشين تكميل گردد.
نخست از خود زمين شروع كرده، مىفرمايد: «و ما زمين را گسترش داديم» (وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها).
و از آنجا كه آفرينش كوهها با آن فوائد زيادى كه دارند يكى از نشانههاى توحيد است، به ذكر آن پرداخته، اضافه مىكند: «و ما در زمين كوههاى مستقر و ثابتى انداختيم» (وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ).
اين كوهها علاوه بر اين كه از ريشه به هم پيوستهاند و همچون زرهى زمين را در برابر فشار درونى از لرزشها حفظ مىكنند، و علاوه بر اين كه قدرت توفانها را در هم شكسته و وزش باد و نسيم را به دقت كنترل مىنمايند، محل خوبى براى ذخيره آبها به صورت برف و يا چشمهها مىباشند.
سپس به سراغ مهمترين عامل زندگى بشر و همه جانداران يعنى گياهان مىرود، مىفرمايد: «و ما در روى زمين از هر چيز (گياه) موزون رويانديم» (وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ).
در كره زمين شايد صدها هزار نوع گياه داريم با خواص مختلف و آثار متنوع و گوناگون كه شناخت هر يك دريچهاى است براى شناخت «اللّه» و برگ هر كدام از آنها دفترى است از «معرفت كردگار».
(آيه 20)
و از آنجا كه وسائل زندگى انسان منحصر به گياهان و معادن نيست در اين آيه به تمام اين مواهب اشاره كرده، مىگويد: «و ما انواع وسائل زندگى را براى شما در زمين قرار داديم» (وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ).
نه تنها براى شما بلكه براى همه موجودات زنده، «و كسانى كه شما روزى آنها را نمىدهيد» و از دسترس شما خارجند (وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ).
آرى! براى همه آنها نيازمنديهايشان را فراهم ساختيم.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 21)
اين آيه در حقيقت به پاسخ سؤالى مىپردازد كه براى بسيارى از مردم پيدا مىشود و آن اين كه چرا خداوند آنقدر از ارزاق و مواهب در اختيار انسانها نمىگذارد كه بىنياز از هر گونه تلاش و كوشش باشند.
مىفرمايد: «خزائن و گنجينههاى همه چيز تنها نزد ماست، ولى ما جز به اندازه معين آن را نازل نمىكنيم» (وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ).
بنابراين چنان نيست كه قدرت ما محدود باشد و از تمام شدن ارزاق وحشتى داشته باشيم، بلكه منبع و مخزن و سر چشمه همه چيز نزد ماست، ولى همه چيز اين عالم حساب دارد و ارزاق و روزيها نيز به مقدار حساب شدهاى از طرف خدا نازل مىگردد.
كاملا روشن است كه تلاش و كوشش براى زندگى علاوه بر اين كه تنبلى و سستى و دل مردگى را از انسانها دور مىسازد و حركت و نشاط مىآفريند، وسيله بسيار خوبى براى اشتغال سالم فكرى و جسمى آنهاست، و اگر چنين نبود و همه چيز بىحساب در اختيار انسان قرار داشت معلوم نبود دنيا چه منظرهاى پيدا مىكرد؟
به عبارت ديگر همان گونه كه فقر و نياز، انسان را به انحراف و بدبختى مىكشاند بىنيازى بيش از حد نيز منشأ فساد و تباهى است.
(آيه 22)
نقش باد و باران: در تعقيب بيان قسمتى از اسرار آفرينش و نعمتهاى خدا در آيات گذشته، در اين آيه به وزش بادها و نقش مؤثر آنها در نزول بارانها اشاره كرده، مىگويد: «و ما بادها را فرستاديم در حالى كه بارور كنندهاند» و قطعات ابر را به هم مىپيوندند و بارور مىسازند (وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ).
«و به دنبال آن از آسمان آبى فرو فرستاديم» (فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً).
«و به وسيله آن همه شما را سيراب كرديم» (فَأَسْقَيْناكُمُوهُ).
«در حالى كه شما توانايى بر حفظ و نگهدارى آن نداشتيد» (وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِينَ).
يعنى شما نمىتوانيد حتى بعد از نزول باران آن را به مقدار زياد گردآورى و حفظ كنيد، اين خداست كه از طريق منجمد ساختن آنها در قله كوهها به صورت برف و يخ، و يا فرستادن آنها به اعماق زمين كه بعدا به صورت چشمهها و كاريزها و چاهها ظاهر مىشوند، آنها را گردآورى و ذخيره مىكند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 23)
سپس به دنبال بحثهاى توحيدى به معاد و مقدمات آن اشاره كرده، مىگويد: «و مائيم كه زنده مىكنيم و (مائيم كه) مىميرانيم» (وَ إِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَ نُمِيتُ).
«و وارث (همه روى زمين و تمام اين جهان) مائيم» (وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ).
اشاره به مسأله حيات و مرگ كه در واقع مهمترين و قطعىترين مسائل است هم مىتواند مقدمه براى بحث معاد باشد و هم تكميلى براى بحث توحيد.
از سوى ديگر وجود مرگ و زندگى خود دليل بر اين است كه موجودات اين عالم از خود چيزى ندارند و هر چه دارند از ناحيه ديگرى است، و سر انجام وارث همه آنها خداست!
(آيه 24)
بعد اضافه مىكند: «ما هم پيشينيان شما را دانستيم و هم متأخران را» (وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ).
كلمه «مستقدمين» و «مستأخرين» معنى وسيعى دارد كه هم شامل پيشگامان و متأخران در زمان مىشود، و هم شامل پيشگامان در اعمال خير، و يا جهاد و مبارزه با دشمنان حق، و يا حتى صفوف نماز جماعت، و مانند اينها.
بنابراين هم خود آنها و هم اعمالشان در برابر علم ما روشن و آشكارند، و از اين نظر معاد و رستاخيز و محاسبه اعمال همه آنها كاملا در برابر ما سهل است.
(آيه 25)
و لذا بلافاصله به دنبال اين سخن مىگويد: «پروردگار تو بطور قطع همه آنها را (به زندگى جديد در رستاخيز باز مىگرداند و) جمع و محشور مىكند» (وَ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ).
«چرا كه او هم حكيم است و هم عالم» (إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ).
«حكمت» او ايجاب مىكند كه مرگ پايان همه چيز نباشد، زيرا اگر زندگى منحصر به همين چند روز حيات اين جهان بود آفرينش جهان بيهوده و بىمحتوا مىشد، و از خداوند حكيم دور است كه يك چنين آفرينش بىنتيجهاى داشته باشد.
و «عليم» بودنش سبب مىشود كه در امر معاد و حشر، مشكلى ايجاد نشود، هر ذره خاكى كه از انسانى به گوشهاى پرتاب شده جمعآورى مىكند و حيات جديد به آن مىبخشد، و از سوى ديگر پرونده اعمال همگى هم در دل اين جهان طبيعت و هم در درون جان انسانها ثبت است. و او از همه اينها آگاه است.
بنابراين حكيم و عليم بودن خدا دليل فشرده و پرمغزى بر مسأله «حشر» و «معاد» محسوب مىشود.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 26)
آفرينش انسان: به مناسبت آيات گذشته كه قسمتهايى از آفرينش خداوند و نظام هستى را بيان مىكند، در اينجا به شاهكار بزرگ خلقت يعنى «آفرينش انسان» پرداخته، و طى آيات متعدد و پرمحتوايى، بسيارى از جزئيات اين آفرينش را بازگو مىكند.
نخست مىفرمايد: «ما انسان را از گل خشكيدهاى (همچون سفال) كه از گل بدبوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ).
(آيه 27)
«و جنّ را پيش از آن از آتش گرم و سوزان خلق كرديم» (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ).
(آيه 28)
مجددا به آفرينش انسان باز مىگردد و گفتگوى خداوند را با فرشتگان كه قبل از آفرينش انسان روى داد، چنين بيان مىكند: و به خاطر بياور «هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بشرى را از گل خشكيدهاى كه از گل تيره رنگ بدبويى گرفته شده، مىآفرينم» (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ).
(آيه 29)
«و هنگامى كه خلقت آن را به پايان و كمال رساندم و از روح خود (يك روح شريف و پاك و با عظمت) در آن دميدم همگى به خاطر آن سجده كنيد» (فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ).
(آيه 30)
آفرينش انسان پايان پذيرفت و آنچه شايسته جسم و جان انسان بود به او داده شد و همه چيز انجام يافت: «در اين هنگام همه فرشتگان بدون استثناء سجده كردند» (فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ).
(آيه 31)
تنها كسى كه اطاعت اين فرمان را نكرد «ابليس» بود، لذا اضافه مىكند: «به جز ابليس كه خوددارى كرد از اين كه همراه سجده كنندگان باشد» (إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ).
(آيه 32)
اينجا بود كه ابليس مورد بازپرسى قرار گرفت و خداوند «فرمود:
اى ابليس! چرا تو با سجده كنندگان نيستى»؟ (قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314.html
-
پاسخ : صفحه ی 150 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 37 از سوره ی حجر
(آيه 33)
ابليس كه غرق غرور و خودخواهى خويش بود آنچنان كه عقل و هوش او را پوشانده بود گستاخانه در برابر پرسش پروردگار به پاسخ پرداخت و «گفت: من هرگز براى بشرى كه او را از خاك خشكيدهاى- كه از گل بدبويى گرفته شده- آفريدهاى سجده نخواهم كرد» (قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ).
(آيه 34)
او كه از اسرار آفرينش بر اثر خودخواهى و غرور بىخبر مانده بود و ناگهان از اوج مقامى كه داشت سقوط كرد، ديگر شايسته نبود كه او در صف فرشتگان باشد، لذا بلافاصله «خدا به او فرمود: از آن (بهشت يا از آسمانها و يا از صفوف فرشتگان) بيرون رو كه تو رجيم و رانده شده درگاه مايى» (قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ).
(آيه 35)
و بدان كه اين غرورت مايه كفرت شد و اين كفر براى هميشه تو را مطرود كرد، «لعنت و دورى از رحمت خدا تا روز رستاخيز بر تو خواهد بود»! (وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى يَوْمِ الدِّينِ).
(آيه 36)
ابليس كه در اين هنگام خود را رانده درگاه خدا ديد، و احساس كرد كه آفرينش انسان سبب بدبختى او شد، آتش كينه در دلش شعلهور گشت، تا انتقام خويش را از فرزندان آدم بگيرد.
لذا «عرض كرد: پروردگارا! اكنون كه چنين است مرا تا روز رستاخيز مهلت ده»! (قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ).
نه براى اين كه توبه كند، يا از كرده خود پشيمان باشد و در مقام جبران برآيد، بلكه براى اين كه به لجاجت و عناد و دشمنى و خيره سرى ادامه دهد!
(آيه 37)
خداوند هم اين خواسته او را پذيرفت و «فرمود: مسلما تو از مهلت يافتگانى» (قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
-
صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِلَيٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(38)
تا روز [و] وقت معلوم(38)
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(39)
گفت پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختي من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مي آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت(39)
إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(40)
مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را(40)
قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ(41)
فرمود اين راهي است راست [كه] به سوي من [منتهي مي شود](41)
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَٰنٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(42)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطي نيست مگر كساني از گمراهان كه تو را پيروي كنند(42)
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ(43)
و قطعا وعده گاه همه آنان دوزخ است(43)
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَٰبٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ(44)
[دوزخي] كه براي آن هفت در است و از هر دري بخشي معين از آنان [وارد مي شوند](44)
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٍ وَعُيُونٍ(45)
بي گمان پرهيزگاران در باغها و چشمه سارانند(45)
ادْخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِينَ(46)
[به آنان گويند] با سلامت و ايمني در آنجا داخل شويد(46)
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَٰنًا عَلَيٰ سُرُرٍ مُّتَقَٰبِلِينَ(47)
و آنچه كينه [و شائبه هاي نفساني] در سينه هاي آنان است بركنيم برادرانه بر تختهايي روبروي يكديگر نشسته اند(47)
لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ(48)
نه رنجي در آنجا به آنان مي رسد و نه از آنجا بيرون رانده مي شوند(48)
۞ نَبِّئْ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(49)
به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان(49)
وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ(50)
و اينكه عذاب من عذابي است دردناك(50)
وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَيْفِ إِبْرَٰهِيمَ(51)
و از مهمانان ابراهيم به آنان خبر ده(51)
إِذْ دَخَلُوا۟ عَلَيْهِ فَقَالُوا۟ سَلَٰمًا قَالَ إِنَّا مِنكُمْ وَجِلُونَ(52)
هنگامي كه بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهيم] گفت ما از شما بيمناكيم(52)
قَالُوا۟ لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٍ(53)
گفتند مترس كه ما تو را به پسري دانا مژده مي دهيم(53)
قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَيٰٓ أَن مَّسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ(54)
گفت آيا با اينكه مرا پيري فرا رسيده است بشارتم مي دهيد به چه بشارت مي دهيد(54)
قَالُوا۟ بَشَّرْنَٰكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُن مِّنَ الْقَٰنِطِينَ(55)
گفتند ما تو را به حق بشارت داديم پس از نوميدان مباش(55)
قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا الضَّآلُّونَ(56)
گفت چه كسي جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مي شود(56)
قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ(57)
[سپس] گفت اي فرشتگان [ديگر] كارتان چيست(57)
قَالُوٓا۟ إِنَّآ أُرْسِلْنَآ إِلَيٰ قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ(58)
گفتند ما به سوي گروه مجرمان فرستاده شده ايم(58)
إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ(59)
مگر خانواده لوط كه ما قطعا همه آنان را نجات مي دهيم(59)
إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَآ إِنَّهَا لَمِنَ الْغَٰبِرِينَ(60)
جز آنش را كه مقدر كرديم او از بازماندگان [در عذاب] باشد(60)
فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ(61)
پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند(61)
قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ(62)
[لوط] گفت شما مردمي ناشناس هستيد(62)
قَالُوا۟ بَلْ جِئْنَٰكَ بِمَا كَانُوا۟ فِيهِ يَمْتَرُونَ(63)
گفتند [نه] بلكه براي تو چيزي آورده ايم كه در آن ترديد مي كردند(63)
وَأَتَيْنَٰكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ(64)
و حق را براي تو آورده ايم و قطعا ما راستگويانيم(64)
فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ الَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَٰرَهُمْ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا۟ حَيْثُ تُؤْمَرُونَ(65)
پس پاسي از شب [گذشته] خانواده ات را حركت ده و [خودت] به دنبال آنان برو و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد و هر جا به شما دستور داده مي شود برويد(65)
وَقَضَيْنَآ إِلَيْهِ ذَٰلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِينَ(66)
و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد(66)
وَجَآءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ(67)
و مردم شهر شادي كنان روي آوردند(67)
قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ(68)
[لوط] گفت اينان مهمانان منند مرا رسوا مكنيد(68)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 38)
ولى نه تا روز مبعوث شدن خلائق در رستاخيز، چنانكه خواستهاى، بلكه «تا وقت و زمان معينى» (إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).
منظور از «يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پايان اين جهان و برچيده شدن دوران تكليف است.
(آيه 39)
در اينجا ابليس نيّت باطنى خود را آشكار ساخت هر چند چيزى از خدا پنهان نبود و «عرض كرد: پروردگارا! به خاطر اين كه مرا گمراه ساختى (و اين انسان زمينه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمين را در نظر آنها زينت مىدهم (و انسانها را به آن مشغول مىدارم) و سر انجام همه را گمراه خواهم ساخت» (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ).
(آيه 40)
اما او به خوبى مىدانست كه وسوسههايش در دل «بندگان مخلص خدا» هرگز اثر نخواهد گذاشت، لذا بلافاصله براى سخن خود استثنايى قائل شد و گفت: «مگر آن بندگان خالص شده تو» كه به مرحله عالى ايمان و عمل پس از تعليم و تربيت و مجاهده با نفس رسيده باشند (إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ).
(آيه 41)
خداوند به عنوان تحقير شيطان و تقويت قلب جويندگان راه حق و پويندگان طريق توحيد «فرمود: اين راه مستقيمى است كه بر عهده من است» و سنت هميشگيم (قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ).
(آيه 42)
كه «تو هيچ گونه تسلّط و قدرتى بر بندگان من ندارى مگر گمراهانى كه شخصا بخواهند از تو پيروى كنند» (إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ).
يعنى، در واقع اين تو نيستى كه مىتوانى مردم را گمراه كنى، بلكه اين انسانهاى منحرفند كه با ميل و اراده خويش دعوت تو را اجابت كرده، پشت سر تو گام برمىدارند.
(آيه 43)
سپس صريحترين تهديدهاى خود را متوجه پيروان شيطان كرده، مىگويد: «و جهنم ميعادگاه همه آنهاست» (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ).
گمان نكنند كه آنها از چنگال مجازات مىتوانند فرار كنند و يا به حساب آنها رسيدگى نمىشود.
(آيه 44)
«همان دوزخى كه هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پيروان شيطان تقسيم شدهاند» (لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ).
اين درها، در حقيقت درهاى گناهانى است كه به وسيله آن، افراد وارد دوزخ مىشوند، هر گروهى به وسيله ارتكاب گناهى و از درى، همان گونه كه درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهايى است كه به وسيله آن بهشتيان وارد بهشت مىشوند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 45)
نعمتهاى هشتگانه بهشت: در آيات گذشته ديديم كه چه سان خداوند نتيجه كار شيطان و ياران و همگامان و پيروان او را شرح داد، و درهاى هفتگانه جهنم را به روى آنها گشود.
طبق روش قرآن كه از مسأله مقابله و تقارن، براى تعليم و تربيت، بهرهگيرى مىكند، در اين آيات هشت نعمت بزرگ مادى و معنوى به تعداد درهاى بهشت بيان شده است:
1- در آغاز به يك نعمت مهم جسمانى اشاره كرده، مىگويد: «پرهيزكاران در باغهاى سرسبز بهشت، و در كنار چشمههاى زلال آن خواهند بود» (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ).
ذكر «جنات» و «عيون» به صيغه جمع، اشاره به باغهاى متنوع و چشمههاى فراوان و گوناگون بهشت است كه هر كدام لذت تازهاى مىآفريند.
(آيه 46)
دوم و سوم: سپس به دو نعمت مهم معنوى كه «سلامت» و «امنيت» است اشاره مىكند، سلامت از هرگونه رنج و ناراحتى، و امنيت از هرگونه خطر، مىگويد: فرشتگان الهى به آنها خوش آمد گفته، مىگويند: «داخل اين باغها شويد با سلامت و امنيت كامل» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ).
(آيه 47)
چهارم: «ما هرگونه حسد و كينه و عداوت و خيانت را از سينههاى آنها مىشوييم و بر مىكنيم» (وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ).
چرا كه تا قلب انسان از اين «غلّ» شستشو نشود نه سلامت و امنيت فراهم مىشود و نه برادرى و اخوت.
5- «در حالى كه همه برادرند» (إِخْواناً).
و نزديكترين پيوندهاى محبت در ميان آنها حكمفرماست.
6- «در حالى كه بر سريرها رو بروى يكديگر قرار گرفتهاند» (عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ).
آنها در جلسات اجتماعيشان گرفتار تشريفات آزار دهنده اين دنيا نيستند و مجلسشان بالا و پايين ندارد همه برادرند، همه رو بروى يكديگر و در يك صف، نه يكى بالاى مجلس و ديگرى در كفش كن.
منبع :http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 48)
سپس به هفتمين نعمت مادى و معنوى اشاره كرده، مىگويد:
«هرگز خستگى و تعب به آنها نمىرسد» (لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ).
و همانند زندگى اين دنيا كه رسيدن به يك روز آسايش، خستگيهاى فراوانى قبل و بعد از آن دارد كه فكر آن، آرامش انسان را بر هم مىزند، نيست.
8- همچنين فكر فنا و نابودى و پايان گرفتن نعمت، آنان را آزار نمىدهد، چرا كه «آنها هرگز از اين باغهاى پرنعمت و سرور اخراج نمىشوند» (وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ).
(آيه 49)
اكنون ممكن است افراد گنهكار و آلوده در هالهاى از غم و اندوه فرو روند كه اى كاش ما هم مىتوانستيم به گوشهاى از اين موهبت دست يابيم، در اينجا خداوند رحمان و رحيم درهاى بهشت را به روى آنها نيز مىگشايد، اما به صورت مشروط.
با لحنى مملو از محبت و عاليترين نوازش، روى سخن را به پيامبرش كرده، مىگويد: پيامبرم! «بندگانم را آگاه كن كه من غفور و رحيمم، گناه بخش و پرمحبتم» (نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ).
(آيه 50)
اما از آنجا كه قرآن، هميشه جلو سوء استفاده از مظاهر رحمت الهى را با جملههاى تكان دهندهاى كه حاكى از خشم و غضب اوست مىگيرد، تا تعادل ميان خوف و رجاء كه رمز تكامل و تربيت است برقرار گردد، بلافاصله اضافه مىكند: كه به بندگانم نيز بگو: كه «عذاب و كيفر من همان عذاب دردناك است» (وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ).
(آيه 51)
ميهمانان ناشناس؟ از اين آيه به بعد، قسمتهاى آموزندهاى را از تاريخ پيامبران بزرگ و اقوام سركش به عنوان نمونههاى روشنى از بندگان مخلص، و پيروان شيطان، بيان مىكند.
نخست از داستان ميهمانهاى ابراهيم شروع كرده، مىگويد: «و به آنها (بندگانم) از ميهمانهاى ابراهيم خبر ده» (وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 151 از قرآن کریم شامل آیات 38 تا 68 از سوره ی حجر
(آيه 52)
اين ميهمانهاى ناخوانده همان فرشتگانى بودند كه: «به هنگام وارد شدن بر ابراهيم (به صورت ناشناس، نخست) بر او سلام گفتند» (إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً).
ابراهيم آن گونه كه وظيفه يك ميزبان بزرگوار و مهربان است براى پذيرايى آنها آماده شد و غذاى مناسبى فورا فراهم ساخت، اما هنگامى كه سفره غذا گسترده شد ميهمانهاى ناشناس دست به غذا دراز نكردند، او از اين امر وحشت كرد و وحشت خود را كتمان ننمود، با صراحت به آنان «گفت: ما از شما بيمناكيم» (قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ).
اين ترس به خاطر سنتى بود كه در آن زمان و زمانهاى بعد و حتى در عصر ما در ميان بعضى از اقوام معمول است كه هرگاه كسى نان و نمك كسى را بخورد به او گزندى نخواهد رساند و خود را مديون او مىداند و به همين دليل، دست نبردن به سوى غذا دليل بر قصد سوء و كينه و عداوت است.
(آيه 53)
ولى چيزى نگذشت كه فرشتگان ابراهيم را از نگرانى بيرون آوردند، و «به او گفتند: ترسان مباش، ما تو را به فرزند دانايى بشارت مىدهيم» (قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ).
(آيه 54)
ولى ابراهيم به خوبى مىدانست كه از نظر موازين طبيعى تولد چنين فرزندى از او بسيار بعيد است، هر چند در برابر قدرت خدا هيچ چيزى محال نيست، ولى توجه به موازين عادى و طبيعى تعجب او را برانگيخت، لذا «گفت: آيا چنين بشارتى به من مىدهيد در حالى كه من به سن پيرى رسيدهام»؟! (قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ).
«راستى به چه چيز مرا بشارت مىدهيد»؟ (فَبِمَ تُبَشِّرُونَ).
آيا به امر و فرمان خداست اين بشارت شما يا از ناحيه خودتان؟ صريحا بگوييد تا اطمينان بيشتر پيدا كنم!
(آيه 55)
به هر حال فرشتگان مجال ترديد يا تعجب بيشترى به ابراهيم ندادند، با صراحت و قاطعيت به او «گفتند: كه ما تو را به حق بشارت داديم» (قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ).
بشارتى كه از ناحيه خدا و به فرمان او بود و به همين دليل، حق است و مسلم.
و به دنبال آن براى تأكيد- به گمان اين كه مبادا يأس و نااميدى بر ابراهيم غلبه كرده باشد- گفتند: «اكنون كه چنين است از مأيوسان مباش» (فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ).
(آيه 56)
ولى ابراهيم به زودى اين فكر را از آنها دور ساخت كه يأس و نوميدى از رحمت خدا بر او چيره شده باشد، بلكه تنها تعجبش روى حساب موازين طبيعى است، لذا با صراحت «گفت: و چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مىشود جز گمراهان»؟! (قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ).
همان گمراهانى كه خدا را به درستى نشناخته و پى به قدرت بىپايانش نبردهاند، خدايى كه از ذرهاى خاك، انسانى چنين شگرف مىآفريند، و از نطفه ناچيزى فرزندى برومند به وجود مىآورد، و آتش سوزانى را به گلستانى تبديل مىكند، چه كسى مىتواند در قدرت چنين پروردگارى شك كند يا از رحمت او مأيوس گردد؟!
(آيه 57)
ولى به هر حال ابراهيم (ع) پس از شنيدن اين بشارت، در اين انديشه فرو رفت كه اين فرشتگان با آن شرايط خاص، تنها براى بشارت فرزند نزد او نيامدهاند، حتما مأموريت مهمترى دارند و اين بشارت تنها گوشهاى از آن را تشكيل مىدهد، لذا در مقام سؤال برآمد و به آنها «گفت: مأموريت شما چيست اى فرستادگان خدا»؟ (قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ).
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread314-2.html