پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
(آيه 15)
بعد از بيانات نسبتا مشروحى كه در آيات قبل در باره مسأله معاد و انكار و مخالفت مشركان آمد، در اينجا به داستان يكى از طغيانگران بزرگ تاريخ يعنى فرعون و سرنوشت دردناك او اشاره مىكند، تا هم مشركان عرب بدانند كه افراد نيرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت كنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد كه از برترى نيروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند، چرا كه در هم كوبيدن آنها براى خداوند بسيار سهل و آسان است.
نخست از اينجا شروع مىكند: «آيا داستان موسى به تو رسيده است»؟ (هل اتاك حديث موسى).
(آيه 16)
سپس مىافزايد: «در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوى ندا داد» (اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوى).
«طوى» ممكن است نام سرزمين مقدسى باشد كه در شام در ميان «مدين» و «مصر» قرار داشت، و نخستين جرقه وحى در آن بيابان بر قلب موسى وارد شد.
(آيه 17)
سپس به پيامى كه خداوند به موسى در آن سرزمين مقدس داد، در دو جمله كوتاه و پر معنى، اشاره كرده، مىفرمايد: «به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است»! (اذهب الى فرعون انه طغى).
(آيه 18)
«و به او بگو: آيا مىخواهى پاكيزه شوى»؟ (فقل هل لك الى ان تزكى).
(آيه 19)
«و (پس از پاك شدن و لايق لقاى محبوب گشتن) من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم، تا از او بترسى» و گناه نكنى (و اهديك الى ربك فتخشى).
(آيه 20)
و از آنجا كه هر دعوتى بايد آميخته با دليل باشد در اين آيه مىافزايد: موسى «به دنبال اين سخن بزرگترين معجزه را به او نشان داد» (فاراه الآية الكبرى).
اين معجزه خواه معجزه تبديل شدن عصا به مار عظيم باشد، يا يد بيضا، و يا هر دو، از معجزات بزرگ موسى بوده است كه در آغاز دعوتش بر آن تكيه كرده.
اين آيات نشان مىدهد كه يكى از اهداف بزرگ انبيا هدايت طغيانگران يا مبارزه قاطع با آنهاست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread547.html
پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
(آيه 21)
اكنون ببينيم فرعون در برابر اين همه لطف و محبت، و اين منطق و بيان زيبا و ارائه آيت كبرى چه عكس العملى نشان داد؟
اين طاغوت خيره سر، هرگز از مركب غرور پياده نشد، چنانكه در اين آيه مىفرمايد: «او (دعوى موسى را) تكذيب، و عصيان كرد» (فكذب و عصى).
اين نشان مىدهد كه تكذيبها مقدمه عصيانهاست، همان گونه كه تصديقها و ايمانها مقدمه طاعتهاست.
(آيه 22)
به اين مقدار هم قناعت نكرد و در برابر دعوت موسى بىتفاوت نماند بلكه: «سپس پشت كرد و پيوسته (براى محو آيين حق) تلاش نمود» (ثم ادبر يسعى).
(آيه 23)
و از آنجا كه معجزه موسى تمام موجوديت طاغوتى او را به خطر مىانداخت، مأموران را به شهرهاى مختلف اعزام كرد «و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود» تا مبارزه ساحران با موسى را مشاهده كنند (فحشر فنادى).
(آيه 24)
باز به اين توطئهها اكتفا نكرد، بلكه بزرگترين ادعا را با بدترين تعبيرات مطرح نمود «و گفت: من پروردگار برتر شما هستم»! (فقال انا ربكم الاعلى).
خودش يكى از بتپرستان بود، ولى در اينجا ادعا مىكند من پروردگار بزرگ شما هستم، يعنى حتى خودش را از معبود خودش نيز بالاتر مىشمرد و اين است بيهودهگوئيهاى طاغوتها!
(آيه 25)
به هر حال فرعون سركشى را به آخرين مرحله رسانده و مستحق دردناكترين عذاب شده و فرمان الهى بايد فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش را درهم بكوبد لذا در اين آيه مىفرمايد: «از اين رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت» (فاخذه الله نكال الآخرة و الاولى).
در اينجا تفسير ديگرى براى آيه ذكر شده است و آن اين كه منظور از «الاولى» كلمه نخستين است كه فرعون در مسير طغيان گفت و ادعاى الوهيت كرد (قصص/ 38) و «الاخرة» اشاره به آخرين كلمهاى است كه او گفت و آن ادعاى ربوبيت اعلى بود خداوند او را به مجازات اين دو ادعاى كفر آميزش در همين دنيا گرفتار ساخت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread547.html
پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
(آيه 26)
و سر انجام در اين آيه، از اتمام اين ماجرا نتيجهگيرى كرده، مىفرمايد: «در اين (داستان موسى و فرعون و عاقبت آنان درس) عبرتى است براى كسى كه (از خدا) بترسد» (ان فى ذلك لعبرة لمن يخشى).
اين آيه به خوبى نشان مىدهد كه عبرت گرفتن از اين ماجراها تنها براى كسانى ميسّر است كه بهرهاى از خوف و خشيت و احساس مسؤوليت به دل راه دادهاند و يا به تعبير ديگر داراى چشمى عبرت بينند.
اى خوشا چشمى كه عبرت بين بود----- عبرت از نيك و بدش آيين بود.
(آيه 27)
آفرينش شما مشكلتر است يا آسمانها؟ (دليل ديگرى بر معاد) به دنبال نقل سرگذشت موسى و فرعون به عنوان يك درس عبرت براى همه طغيانگران و تكذيب كنندگان بار ديگر به مسأله معاد و رستاخيز بر مىگردد.
نخست منكران معاد را مخاطب ساخته، و ضمن يك استفهام توبيخى مىفرمايد: «آيا آفرينش شما (و بازگشت به زندگى پس از مرگ) مشكلتر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاده است» (أ انتم اشد خلقا ام السماء بناها).
اين سخن در حقيقت پاسخى است به گفتار آنها كه در آيات پيشين گذشت كه مىگفتند: «أ إنا لمردودون فى الحافرة آيا ما به حالت اول بازمىگرديم».
اين آيه مىگويد: هر انسانى در هر مرحلهاى از درك و شعور باشد مىداند كه آفرينش اين آسمان بلند، اين همه كرات عظيم و كهكشانهاى بىانتها قابل مقايسه با آفرينش انسان نيست كسى كه اين قدرت را داشته چگونه از بازگرداندن شما به حيات عاجز است؟!
(آيه 28)
سپس به شرح بيشتر در باره اين آفرينش بزرگ پرداخته، مىافزايد: «سقف آسمان را برافراشت و آن را منظم ساخت» (رفع سمكها فسواها).
احتمال دارد كه آيه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسيار زياد و سرسام آور كرات آسمانى از ما بوده باشد و هم اشاره به سقف محفوظ و قشر عظيم هواى اطراف زمين.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread547.html
پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
(آيه 29)
سپس به يكى از مهمترين نظامات اين عالم بزرگ يعنى نظام نور و ظلمت اشاره كرده، مىفرمايد: «و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود» (و اغطش ليلها و اخرج ضحاها).
كه هر كدام از اين دو در زندگى انسان و ساير موجودات زنده اعم از حيوان و گياه نقش فوق العاده مهمى دارد. نه انسان بدون نور مىتواند زندگى كند كه همه بركات و روزيها و حس و حركت او وابسته به آن است و هم بدون ظلمت و زندگى او ممكن نيست كه رمز آرامش اوست.
(آيه 30)
سپس از آسمان به زمين مىآيد، مىفرمايد: «و زمين را بعد از آن گسترش داد» (و الارض بعد ذلك دحاها).
منظور از «دحو الارض» اين است كه در آغاز تمام سطح زمين را آبهاى حاصل از بارانهاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود اين آبها تدريجا در گودالهاى زمين جاى گرفتند و خشكيها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روى داد.
(آيه 31)
بعد از گسترش زمين و آماده شدن براى زندگى و حيات سخن از آب و گياه به ميان آورده، مىفرمايد: «و از آن، آب و چراگاهش را بيرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
اين تعبير نشان مىدهد كه آب در لابلاى قشر نفوذ پذير زمين پنهان بود، سپس به صورت چشمهها و نهرها جارى شد و حتى دريا و درياچهها را تشكيل داد.
(آيه 32)
ولى از آنجا كه عوامل مختلفى مىتوانست آرامش زمين را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظيم و دائمى و ديگر جزر و مدهائى كه در پوسته زمين بر اثر جاذبه ماه و خورشيد و همچنين لرزههايى كه بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مىدهد- آن را به وسيله شبكه نيرومندى از كوهها كه سرتاسر روى زمين را فرا گرفته آرام كرد.
و لذا مىفرمايد: «و كوهها را ثابت و محكم نمود» (و الجبال ارساها).
(آيه 33)
و در پايان مىفرمايد: «همه اينها براى بهرهگيرى شما و چهارپايانتان است»! (متاعا لكم و لانعامكم).
تا از مواهب حيات بهره گيريد و به غفلت نخوريد.
اينها از يكسو نشانه هاى قدرت او بر مسأله معاد است و از سوى ديگر دلائل عظمت و نشانه هاى وجود او در مسير توحيد و معرفت است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread547.html
پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
(آيه 34)
بعد از اشاره به بعضى از دلائل معاد، در آيات قبل، در اينجا بار ديگر، به مسأله رستاخيز و سرنوشت خدا ترسان و هوى پرستان در آن روز باز مىگردد، مىفرمايد: «هنگامى كه آن حادثه بزرگ، رخ دهد» نيكوكاران و بدكاران هر كدام به جزاى اعمال خويش مىرسند (فاذا جاءت الطامة الكبرى).
«طامّه» در اينجا اشاره به قيامت است كه مملوّ از حوادث هولناك مىباشد و توصيف آن به «كبرى» تأكيد بيشترى در باره اهميت و عظمت اين حادثه بىنظير است.
(آيه 35)
سپس مىافزايد: «در آن روز انسان به ياد كوششهايش مىافتد» (يوم يتذكر الانسان ما سعى).
اما اين تذكر و يادآورى چه سودى براى او مىتواند داشته باشد.
اگر تقاضاى بازگشت به دنيا و جبران گذشته كند دست ردّ به سينه او مىزنند و در پاسخ اين تقاضا «كلّا» (چنين نيست) مىگويند.
و اگر توبه كند و از اعمالش پوزش طلبد فايدهاى ندارد چرا كه درهاى توبه ديگر بسته شده است.
آرى! در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته مىشود و همه حقايق مكنون بارز و آشكار مىشود.
(آيه 36)
و لذا در اين آيه مىافزايد: «و (در آن روز) جهنّم براى هر بينندهاى آشكار مىگردد» (و برزت الجحيم لمن يرى).
جهنم هم اكنون نيز وجود دارد بلكه طبق آيه 54 سوره عنكبوت «كافران را از هر سو احاطه كرده» اما حجابهاى عالم دنيا مانع رؤيت آن است ولى آن روز كه روز ظهور و بروز همه چيز است جهنّم از همه آشكارتر ظهور مىكند.
(آيه 37)
سپس به وضع حال مجرمان و افراد بىايمان در صحنه قيامت اشاره كرده و با چند جمله كوتاه و پر معنى هم سرنوشت آنها را بيان مىكند و هم عوامل گرفتارى آنها را، مىفرمايد: «اما آن كسى كه طغيان كرده» (فاما من طغى).
(آيه 38)
«و زندگى دنيا را (بر همه چيز) مقدم داشته» (و آثر الحياة الدنيا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread547.html
پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
(آيه 39)
«مسلما دوزخ جايگاه اوست» (فان الجحيم هى المأوى).
در جمله اول اشاره به فساد عقيدتى آنها مىكند زيرا طغيان ناشى از خود بزرگ بينى است و خود بزرگ بينى ناشى از عدم معرفة اللّه است.
كسى كه خدا را به عظمت بشناسد خود را بسيار كوچك و ضعيف مىبيند و هرگز پاى خود را از جاده عبوديت بيرون نمىگذارد.
و جمله دوم اشاره به فساد عملى آنهاست چرا كه طغيان سبب مىشود كه انسان لذت زود گذر دنيا و زرق و برق آن را بالاترين ارزش حساب كند و آن را بر همه چيز مقدم بشمرد.
اين دو در حقيقت علت و معلول يكديگرند: طغيان و فساد عقيده سر چشمه فساد عمل و ترجيح زندگى ناپايدار دنيا بر همه چيز است و سر انجام اين دو آتش سوزان دوزخ است كه در جمله سوم به آن اشاره شده.
(آيه 40)
سپس به ذكر اوصاف بهشتيان در دو جمله كوتاه و بسيار پر معنى پرداخته، مىفرمايد: «و آن كسى كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى باز دارد ...» (و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى).
(آيه 41)
«قطعا بهشت جايگاه اوست» (فان الجنة هى المأوى).
آرى! شرط اول بهشتى شدن «خوف» ناشى از «معرفت» است، شناختن مقام پروردگار و ترسيدن از مخالفت فرمان او، شرط دوم كه در حقيقت نتيجه شرط اول و ميوه درخت معرفت و خوف است تسلّط بر هواى نفس و باز داشتن آن از سركشى، چرا كه تمام گناهان و مفاسد و بدبختيها از هواى نفس سر چشمه مىگيرد.
(آيه 42)
تاريخ قيامت را فقط خدا مىداند: در تعقيب مطالبى كه در باره قيامت و سرنوشت نيكان و بدان در آن روز در آيات پيشين آمد، در اينجا به سراغ سؤال هميشگى مشركان و منكران معاد رفته، مىفرمايد: «و از تو در باره قيامت مىپرسند كه در چه زمانى واقع مىشود» (يسئلونك عن الساعة ايان مرساها).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread547.html
پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
(آيه 43)
قرآن در پاسخ اين سؤال براى اين كه به آنها بفهماند كه هيچ كس از لحظه وقوع قيامت با خبر نبوده و نخواهد بود، روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «تو را با يادآورى اين سخن چه كار»؟! (فيم انت من ذكراها).
يعنى تاريخ وقوع قيامت حتى از تو پنهان است، تا چه رسد به ديگران، اين از آن علم غيبى است كه از مختصات ذات پروردگار مىباشد، و احدى را به آن راهى نيست!
(آيه 44)
سپس مىافزايد: «نهايت آن (قيامت) به سوى پروردگار تو است» و هيچ كس جز خدا از زمانش آگاه نيست (الى ربك منتهاها).
اين همان مطلبى است كه در آيه 34 سوره لقمان نيز آمده است: «علم زمان وقوع قيامت تنها نزد خداست».
(آيه 45)
باز براى توضيح بيشتر مىافزايد: «كار تو فقط بيم دادن كسانى است كه از آن مىترسند» (انما انت منذر من يخشاها).
وظيفه تو همين انذار و هشدار و بيم دادن است و بس، و اما تعيين وقت قيامت از قلمرو وظيفه و آگاهى تو بيرون است.
(آيه 46)
و سر انجام در آخرين آيه اين سوره براى بيان اين واقعيت كه تا قيامت زمان زيادى نيست، مىفرمايد: «آنها در آن روز كه قيام قيامت را مىبينند چنين احساس مىكنند كه گوئى توقفشان (در دنيا و برزخ) جز شامگاهى يا صبح آن بيشتر نبوده است»! (كانهم يوم يرونها لم يلبثوا الا عشية او ضحاها).
به قدرى عمر كوتاه دنيا بسرعت مىگذرد، و دوران برزخ نيز سريع طى مىشود كه به هنگام قيام قيامت آنها فكر مىكنند تمام اين دوران چند ساعتى بيش نبود.
«پايان سوره نازعات»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread547.html
پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
سوره عبس [80]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 42 آيه است.
محتواى سوره:
محتواى اين سوره را مىتوان در پنج موضوع خلاصه كرد:
1- عتاب شديد خداوند نسبت به كسى كه در برابر مرد نابيناى حقيقتجو برخورد مناسبى نداشت.
2- ارزش و اهميت قرآن مجيد.
3- كفران و ناسپاسى انسان در برابر نعمتهاى خداوند.
4- بيان گوشهاى از نعمتهاى او در زمينه تغذيه انسان و حيوانات براى تحريك حس شكرگزارى بشر.
5- اشاره به قسمتهاى تكان دهندهاى از حوادث قيامت و سرنوشت مؤمنان و كفار در آن روز بزرگ.
نامگذارى آن به «عبس» به تناسب نخستين آيه سوره است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمده است:
«كسى كه سوره عبس را بخواند روز قيامت در حالى وارد محشر مىشود كه صورتش خندان و بشاش است».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
پاسخ : صفحه ی 351 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 46 از سوره ی نازعات و آیات 1 تا 3 از سوره ی عبس
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
شأن نزول:
ده آيه آغاز سوره اجمالا نشان مىدهد كه خداوند كسى را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اين كه فرد يا افراد غنى و ثروتمندى را بر نابيناى حق طلبى مقدم داشته است، اما اين شخص مورد عتاب كيست؟ در آن اختلاف نظر است.
مشهور در ميان مفسران عامه و خاصه اين است كه:
عدهاى از سران قريش مانند عتبة بن ربيعه، ابو جهل، عباس بن عبد المطلب، و جمعى ديگر، خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بودند و آن حضرت مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوى اسلام بود و اميد داشت كه اين سخنان در دل آنها مؤثر شود. در اين ميان «عبد اللّه بن ام مكتوم» كه مرد نابينا و ظاهرا فقيرى بود وارد مجلس شد، و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله تقاضا كرد آياتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعليم دهد، و پيوسته سخن خود را تكرار مىكرد و آرام نمىگرفت، زيرا دقيقا متوجه نبود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با چه كسانى مشغول صحبت است.
او آنقدر كلام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را قطع كرد كه حضرت ناراحت شد، و آثار ناخشنودى در چهره مباركش نمايان گشت و در دل گفت: اين سران عرب پيش خود مىگويند: پيروان محمد نابينايان و بردگانند، و لذا از «عبد اللّه» رو برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.
در اين هنگام اين آيات نازل شد (و در اين باره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مورد عتاب قرار داد).
رسول خدا بعد از اين ماجرا «عبد اللّه» را پيوسته گرامى مىداشت.
البته در آيه چيزى كه صريحا دلالت كند كه منظور شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است وجود ندارد و به فرض كه شأن نزول فوق واقعيت داشته باشد اين مطلب در حد ترك اولائى بيش نيست و كارى كه منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمىشود.
تفسير:
عتاب شديد به خاطر بىاعتنائى به نابيناى حق طلب! با توجه به آنچه در شأن نزول آيات گفته شد، به سراغ تفسير آيات مىرويم، نخست مىفرمايد: «چهره درهم كشيد، و روى برتافت» (عبس و تولى).
(آيه 2)
«از اين كه نابينائى به سراغ او آمده بود»! (ان جاءه الاعمى).
(آيه 3)
«تو چه مىدانى شايد او پاكى و تقوا پيشه كند»؟ (و ما يدريك لعله يزكى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread548.html
صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر
[golrooz] صفحه ی 352 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 42 از سوره ی عبس و آیات 1 تا 18 از سوره ی تکویر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى ﴿۴﴾
يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد (۴)
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَيٰ(5)
اما آن كس كه خود را بي نياز مي پندارد(5)
فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّيٰ(6)
تو بدو مي پردازي(6)
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّيٰ(7)
با آنكه اگر پاك نگردد بر تو [مسؤوليتي] نيست(7)
وَأَمَّا مَن جَآءَكَ يَسْعَيٰ(8)
و اما آن كس كه شتابان پيش تو آمد(8)
وَهُوَ يَخْشَيٰ(9)
در حالي كه [از خدا] مي ترسيد(9)
فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّيٰ(10)
تو از او به ديگران مي پردازي(10)
كَلَّآ إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ(11)
زنهار [چنين مكن] اين [آيات] پندي است(11)
فَمَن شَآءَ ذَكَرَهُۥ(12)
تا هر كه خواهد از آن پند گيرد(12)
فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ(13)
در صحيفه هايي ارجمند(13)
مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍۭ(14)
والا و پاك شده(14)
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ(15)
به دست فرشتگاني(15)
كِرَامٍۭ بَرَرَةٍ(16)
ارجمند و نيكوكار(16)
قُتِلَ الْإِنسَٰنُ مَآ أَكْفَرَهُۥ(17)
كشته باد انسان چه ناسپاس است(17)
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُۥ(18)
او را از چه چيز آفريده است(18)
مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُۥ(19)
از نطفه اي خلقش كرد و اندازه مقررش بخشيد(19)
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُۥ(20)
سپس راه را بر او آسان گردانيد(20)
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُۥ(21)
آنگاه به مرگش رسانيد و در قبرش نهاد(21)
ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ(22)
سپس چون بخواهد او را برانگيزد(22)
كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَآ أَمَرَهُۥ(23)
ولي نه هنوز آنچه را به او دستور داده به جاي نياورده است(23)
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَٰنُ إِلَيٰ طَعَامِهِۦٓ(24)
پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد(24)
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَآءَ صَبًّا(25)
كه ما آب را به صورت بارشي فرو ريختيم(25)
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا(26)
آنگاه زمين را با شكافتني [لازم] شكافتيم(26)
فَأَنۢبَتْنَا فِيهَا حَبًّا(27)
پس در آن دانه رويانيديم(27)
وَعِنَبًا وَقَضْبًا(28)
و انگور و سبزي(28)
وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا(29)
و زيتون و درخت خرما(29)
وَحَدَآئِقَ غُلْبًا(30)
و باغهاي انبوه(30)
وَفَٰكِهَةً وَأَبًّا(31)
و ميوه و چراگاه(31)
مَّتَٰعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَٰمِكُمْ(32)
[تا وسيله] استفاده شما و دامهايتان باشد(32)
فَإِذَا جَآءَتِ الصَّآخَّةُ(33)
پس چون فرياد گوش خراش دررسد(33)
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ(34)
روزي كه آدمي از برادرش(34)
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ(35)
و از مادرش و پدرش(35)
وَصَٰحِبَتِهِ وَبَنِيهِ(36)
و از همسرش و پسرانش مي گريزد(36)
لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ(37)
در آن روز هر كسي از آنان را كاري است كه او را به خود مشغول مي دارد(37)
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ(38)
در آن روز چهره هايي درخشانند(38)
ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ(39)
خندان [و] شادانند(39)
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ(40)
و در آن روز چهره هايي است كه بر آنها غبار نشسته(40)
تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ(41)
[و] آنها را تاريكي پوشانده است(41)
أُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ(42)
آنان همان كافران بدكارند(42)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ(1)
آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد(1)
وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ(2)
و آنگه كه ستارگان همي تيره شوند(2)
وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ(3)
و آنگاه كه كوهها به رفتار آيند(3)
وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ(4)
وقتي شتران ماده وانهاده شوند(4)
وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ(5)
و آنگه كه وحوش را همي گرد آرند(5)
وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ(6)
درياها آنگه كه جوشان گردند(6)
وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ(7)
و آنگاه كه جانها به هم درپيوندند(7)
وَإِذَا الْمَوْءُۥدَةُ سُئِلَتْ(8)
پرسند چو زان دخترك زنده به گور(8)
بِأَيِّ ذَنۢبٍ قُتِلَتْ(9)
به كدامين گناه كشته شده است(9)
وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ(10)
و آنگاه كه نامه ها زهم بگشايند(10)
وَإِذَا السَّمَآءُ كُشِطَتْ(11)
و آنگاه كه آسمان زجا كنده شود(11)
وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ(12)
و آنگه كه جحيم را برافروزانند(12)
وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ(13)
و آنگه كه بهشت را فرا پيش آرند(13)
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّآ أَحْضَرَتْ(14)
هر نفس بداند چه فراهم ديده(14)
فَلَآ أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ(15)
نه نه سوگند به اختران گردان(15)
الْجَوَارِ الْكُنَّسِ(16)
[كز ديده] نهان شوند و از نو آيند(16)
وَالَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ(17)
سوگند به شب چون پشت گرداند(17)
وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ(18)
سوگند به صبح چون دميدن گيرد(18)
صدق الله العلي العظيم