تا آخر عمر در دلم خواهي ماند
تنها تو چراغ محفلم خواهي ماند
اي پاكترين زلال جوشان دلم
اي آينه در مقابلم خواهي ماند
نمایش نسخه قابل چاپ
تا آخر عمر در دلم خواهي ماند
تنها تو چراغ محفلم خواهي ماند
اي پاكترين زلال جوشان دلم
اي آينه در مقابلم خواهي ماند
دست در حاقه ان زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو با باد صبا نتوان کرد
درميان من وتو فاصله هاست
گاه مي انديشم
مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري
تو توانايي بخشش را داري
دست هاي تو توانايي آن را دارد
که مرا
زندگاني بخشد
چشمهاي تو به من مي بخشد
شورعشق ومستي
و تو چون مصرع شعري زيبا ،
سطر برجسته اي از زندگي من هستي
يک شقايق در ميان دشت خار ؛ باور امکان با يک گل بهار
در خزانی برگريز و زرد وسخت ؛ عشق تاب آخرين برگ درخت
عشق يعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن
عشق يعنی زشتی زيبا شده ؛ عشق يعنی گنگی گويا شده
عشق يعنی مهربانی در عمل ؛ خلق کيفيت به زنبور عسل
عشق يعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اينهمه ديوار باش
عشق يعنی يک نگاه آشنا ؛ ديدن افتادگان زير پا
زير لب با خود ترنم داشتن؛ بر لب غمگين تبسم کاشتن
عشق ، آزادی ،رهايی ايمنی ؛ عشق زيبايی ، زلالی ، روشنی
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود
در ميان اين همه غوغا و شر ؛ عشق يعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ، ناتوان عشق باش ؛ پهلوانا ، پهلوان عشق باش
ای دلاور ،دل به دست آورده باش ؛ در دل آزرده منزل کرده باش
عشق يعنی تشنه ای خود نيز اگر ؛ واگذاری آب را بر تشنه تر
رها کردي غم بي رنگي ام را
دل ساحل نشين سنگي ام را
دوبيتي هم اگر باشي از امشب
نمي بخشم به تو دلتنگي ام را
ای که می پرسی نشان عشق چيست ؛ عشق چيزی جز ظهور مهر نيست
عشق يعنی مهر بی چون وچرا ؛ عشق يعنی کوشش بی ادعا
عشق يعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق يعنی رفتن با پای و سر
عشق يعنی دل تپيدن بهر دوست ؛ عشق يعنی جان من قربان اوست
عشق يعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو
عشق يعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق يعنی بوسه بی شهوتی
عشق ، يار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی
عشق يعنی دشت گلکاری شده ؛ در کويری چشمه ای جاری شده
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم ......
مگـر هـر قـصـه ي شـيرين شـبي پايان نميـگـيرد
تو آن افسانه ايي هستي كه بي اغاز مي ميرد