-
پاسخ : صفحه ی 142 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی رعد
(آيه 6)
در اين آيه به يكى ديگر از سخنان غير منطقى مشركان پرداخته و مىگويد: «آنها به جاى اين كه از خداوند به وسيله تو تقاضاى رحمت كنند، درخواست تعجيل عذاب و كيفر و مجازات مىنمايند» (وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ).
آيا آنها فكر مىكنند مجازات الهى دروغ است؟ «با اين كه در گذشته عذابهايى (بر امتهاى سركش پيشين) نازل گرديد» كه اخبار آن بر صفحات تاريخ و در دل زمين ثبت است (وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ).
سپس اضافه مىكند: «پروردگار تو نسبت به مردم- با اين كه ظلم مىكنند- داراى مغفرت است، و (در عين حال) پروردگارت داراى عذاب شديد است» (وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ).
(آيه 7)
باز هم بهانه جويى! در اينجا به يكى از ايرادات مشركان لجوج در زمينه «نبوت» پرداخته، مىگويد: «كسانى كه كافر شدند مىگويند: چرا معجزه و نشانهاى از پروردگارش بر او نازل نشده است» (وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ).
واضح است كه يكى از وظايف پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، ارائه معجزات به عنوان سند حقانيت و پيوندش با وحى الهى است.
ولى مخالفان انبياء، همواره داراى حسن نيت نبودند يعنى، معجزات را براى يافتن حق نمىخواستند، بلكه به عنوان لجاجت و عدم تسليم در برابر حق هر زمان پيشنهاد معجزه مىكردند و خارق عادت عجيب و غريبى مىكردند.
در مقابل اين گونه افراد، پيامبران با ذكر اين حقيقت كه معجزات به دست خداست و به فرمان او انجام مىگيرد و ما وظيفه تعليم و تربيت مردم را داريم، دست ردّ بر سينه اين گونه افراد مىزدند.
لذا قرآن به دنبال آن مىافزايد: اى پيامبر! «تو فقط بيم دهندهاى و براى هر قوم و ملتى هادى و رهنمايى هست» (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ).
در واقع قرآن مىگويد: اين كافران وظيفه اصلى پيامبر را فراموش كردهاند كه مسأله انذار و دعوت به سوى خداست و چنين پنداشتهاند كه وظيفه اصلى او اعجازگرى است.
قابل توجه اين كه تفاوت ميان «انذار» و «هدايت» در اين است كه انذار براى آن است كه گمراهان از بيراهه به راه آيند، و در متن صراط مستقيم جاى گيرند ولى هدايت براى اين است كه مردم را پس از آمدن به راه به پيش ببرد.
لذا در روايات متعددى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در كتب شيعه و اهل تسنن نقل شده كه، فرمود: «من منذرم و تو هادى اى على! به وسيله تو هدايت يافتهگان هدايت مىشوند».
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread312.html
-
پاسخ : صفحه ی 142 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی رعد
(آيه 8)
علم بىپايان خدا! در اين بخش سخن از علم وسيع پروردگار (علم به نظام آفرينش و علم به اعمال بندگان) و آگاهى او بر همه چيز است.
نخست مىگويد «خداوند از جنينهايى كه هر زن- يا هر حيوان ماده- حمل مىكند آگاه است» (اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى).
نه تنها از جنسيت آن، بلكه از تمام مشخصات، استعدادها، ذوقها، و نيروهايى كه بالقوه در آن نهفته شده آگاه است.
«و (همچنين) آنچه را كه رحمها كم مىكنند و قبل از موعد مقرر بيرون مىريزند» مىداند (وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ).
«و (همچنين) از آنچه از موعد مقرر افزون نگاه مىدارند» نيز باخبر است (وَ ما تَزْدادُ).
سپس قرآن اضافه مىكند: «و هر چيز در نزد خدا به مقدار و ميزان ثابت و معين است» (وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ).
تا تصور نشود كه اين كم و زيادها بىحساب و بىدليل است، همان گونه كه اجزاى جنين و خون رحم، همه داراى حساب و كتاب است.
(آيه 9)
اين آيه در حقيقت دليلى است بر آنچه در آيه قبل بيان شد، مىگويد: «او (خداوند) از غيب و شهود (پنهان و آشكار) آگاه است» (عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ).
و آگاهى او از غيب و شهود به اين دليل است كه: «او بزرگ و متعالى است» و مسّلط بر همه چيز (الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ). و به همين دليل در همه جا حضور دارد، و چيزى از ديدگان علم او پنهان نيست.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread312.html
-
پاسخ : صفحه ی 142 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی رعد
(آيه 10)
و براى تكميل اين بحث و تأكيد بر علم بىپايان او اضافه مىكند:
«براى او (خداوند) يكسان است كسانى از شما كه پنهانى سخن بگويند، و يا آن را آشكار سازند» او همه را مىداند و مىشنود (سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ).
«و (نيز براى او تفاوت نمىكند) كسانى كه مخفيانه در دل شب و در ميان پردههاى ظلمت گام برمىدارند و آنها كه آشكارا در روز روشن به دنبال كار خويش مىروند» (وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ).
(آيه 11)
محافظان غيبى! در آيه قبل خوانديم كه خدا به حكم «عالم الغيب و الشهادة» بودن، از پنهان و آشكار مردم باخبر و همه جا حاضر و ناظر است.
در اين آيه اضافه مىكند كه خداوند علاوه بر اين، حافظ و نگاهبان بندگان خود نيز مىباشد: «براى انسان مأمورانى است كه پىدرپى از پيش رو، و پشت سر او قرار مىگيرند و او را از حوادث حفظ مىكنند» (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ).
اما براى اين كه كسى اشتباه نكند كه اين حفظ و نگاهبانى بىقيد و شرط است و انسان مىتواند خود را به پرتگاهها بيفكند و دست به هر ندانم كارى بزند و يا مرتكب هرگونه گناهى كه مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد كه خدا و مأموران او حافظ وى باشند اضافه مىكند كه: «خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتى را تغيير نمىدهد مگر اين كه آنها تغييراتى در خود ايجاد كنند»! (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ).
و باز براى اين كه اين اشتباه پيش نيايد كه با وجود مأموران الهى كه عهدهدار حفظ انسان هستند، مسأله مجازات و بلاهاى الهى چه معنى دارد، در پايان آيه اضافه مىكند كه: «و هرگاه خداوند به قوم و جمعيتى اراده سوء و بدى كند هيچ راه دفاع و بازگشت ندارد» (وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ).
«و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت» (وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ).
به همين دليل هنگامى كه فرمان خدا به عذاب و مجازات يا نابودى قوم و ملتى صادر شود، حافظان و نگهبانان دور مىشوند و انسان را تسليم حوادث مىكنند!.
هميشه تغييرات از خود ما است!
جمله «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصرى آمده است، يك قانون كلى و عمومى را بيان مىكند.
اين اصل قرآنى كه يكى از مهمترين برنامههاى اجتماعى اسلام را بيان مىكند به ما مىگويد هرگونه تغييرات برونى متكى به تغييرات درونى ملتها و اقوام است، و هرگونه پيروزى و شكستى كه به قومى رسيد از همين جا سر چشمه مىگيرد، بنابراين آنها كه هميشه براى تبرئه خويش به دنبال «عوامل برونى» مىگردند، و قدرتهاى سلطهگر و استعمار كننده را همواره عامل بدبختى خود مىشمارند، سخت در اشتباهند، چرا كه اگر اين قدرتهاى جهنمى پايگاهى در درون يك جامعه نداشته باشند، كارى از آنان ساخته نيست.
اين اصل قرآنى مىگويد: براى پايان دادن به بدبختيها و ناكاميها بايد دست به انقلابى از درون بزنيم، يك انقلاب فكرى و فرهنگى، يك انقلاب ايمانى و اخلاقى، و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختيها بايد فورا به جستجوى نقطههاى ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق از دامان روح و جان خود بشوييم، تولدى تازه پيدا كنيم و نور و حركتى جديد، تا در پرتو آن بتوانيم ناكاميها و شكستها را به پيروزى مبدل سازيم.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread312.html
-
پاسخ : صفحه ی 142 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی رعد
(آيه 12)
بخش ديگرى از نشانههاى عظمت او: قرآن در اينجا بار ديگر به آيات توحيد و نشانههاى عظمت خدا و اسرار آفرينش مىپردازد.
نخست به برق (برقى كه در ميان قطعات ابر پيدا مىشود) اشاره كرده، مىگويد: «او كسى است كه برق را كه مايه ترس و طمع مىباشد به شما ارائه مىدهد» (هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً).
از يك سو شعاع درخشانش چشمها را خيره مىكند و شما را به وحشت مىاندازد.
اما از آنجا كه غالبا همراه آن رگبارهايى به وجود مىآيد و تشنه كامان بيابان را آب زلال مىبخشد و درختان و زراعت را سيراب مىكند، آنها را به اميد و طمع مىكشاند، و در ميان اين بيم و اميد، لحظات حساسى را مىگذرانند.
سپس اضافه مىكند: «او كسى است كه ابرهاى سنگين و پربار ايجاد مىكند» كه قادر به آبيارى زمينهاى تشنهاند (وَ يُنْشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ).
(آيه 13)
اين آيه به صداى «رعد» مىپردازد كه از برق هرگز جدا نيست، مىفرمايد: «و رعد تسبيح و حمد خدا مىگويد» (وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ).
آرى! اين صداى پرطنين جهان طبيعت كه توأم با پديده برق مىباشد و هر دو در خدمت يك هدف هستند، عملا تسبيح خدا مىگويد و به تعبير ديگر: «رعد» زبان گوياى «برق» است، كه حكايت از نظام آفرينش و عظمت خالق مىكند.
نه تنها صداى رعد و ساير اجزاى جهان ماده، تسبيح او مىگويند كه «همگى فرشتگان نيز از ترس و خشيت خدا» به تسبيح او مشغولند (وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ).
آنها از اين مىترسند كه در انجام فرمان پروردگار و مسؤوليتهايى كه در نظام هستى بر عهده آنها گذارده شده كوتاهى كنند و گرفتار مجازات الهى شوند، و مىدانيم هميشه وظيفهها و تكاليف براى آنها كه احساس مسؤوليت مىكنند ترس آفرين است، ترسى سازنده كه شخص را به تلاش و حركت وا مىدارد.
و براى توضيح بيشتر در زمينه رعد و برق اشاره به صاعقهها كرده، مىفرمايد:
«خداوند صاعقهها را مىفرستد و به هر كس بخواهد به وسيله آن آسيب مىرساند» (وَ يُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ).
ولى با اين همه، و با مشاهده آيات عظمت پروردگار و با كوچكى و حقارت قدرت انسان در برابر حوادث، حتى در برابر يك جرقه آسمانى باز هم «گروهى (از بىخبران) در باره خدا به مجادله و ستيز برمىخيزند» (وَ هُمْ يُجادِلُونَ فِي اللَّهِ).
«در حالى كه خداوند قدرتى بىانتها، و مجازاتى دردناك و كيفرى سخت دارد» (وَ هُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ).
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread312.html
-
پاسخ : صفحه ی 142 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی رعد
(آيه 14)
اين آيه به دو مطلب اشاره مىكند: نخست اين كه «دعوت حق از آن او (خدا) است» (لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ). يعنى هرگاه او را بخوانيم مىشنود، و اجابت مىكند، هم آگاهى از دعاى بندگان دارد و هم قدرت بر انجام خواستههاى آنها.
ديگر اين كه خواندن بتها و تقاضاى از آنها دعوت و دعاى باطل است، زيرا «كسانى را كه مشركان غير از خداوند مىخوانند (و براى انجام خواستههايشان به آنها پناه مىبرند هرگز) به دعوت آنان پاسخ نمىگويند» و دعايشان را اجابت نمىكند (وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ).
سپس- همان گونه كه روش قرآن است- براى مجسم ساختن اين موضوع عقلانى مثال حسى زيبا و رسايى بيان مىكند و مىگويد: «آنها (كه غير خدا را مىخوانند) همچون كسى هستند كه كفهاى (دست) خود را به سوى آب مىگشايد تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسيد»! (إِلَّا كَباسِطِ كَفَّيْهِ إِلَى الْماءِ لِيَبْلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ).
آيا مىتوان در كنار چاه نشست و دست به سوى آب دراز كرد و با اشاره، آب را به دهان فرستاد؟ آيا اين كار جز از يك انسان ساده لوح و ديوانه سر مىزند؟
در پايان آيه براى تأكيد اين سخن مىگويد: «و دعاى كافران (از بتها چيزى) جز (گام برداشتن) در گمراهى نيست» (وَ ما دُعاءُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ).
چه ضلالتى از اين بالاتر كه انسان سعى و كوشش خود را در بيراههاى كه هرگز او را به مقصد نمىرساند به كار برد.
(آيه 15)
در اين آيه براى اين كه نشان دهد بت پرستان چگونه از كاروان عالم هستى جدا گشته و تك و تنها در بيراههها سرگردان شدهاند چنين مىفرمايد:
«همه كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از روى اطاعت و تسليم و يا از روى كراهت و همچنين سايههاى آنها، هر صبح و شام، براى خدا سجده مىكنند» (وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ).
منظور از سجده موجودات چيست؟
سجده در اين گونه موارد به معنى خضوع و نهايت تواضع و تسليم است، منتهى گروهى سجده و خضوعشان تنها جنبه تكوينى دارد، يعنى در برابر قوانين عالم هستى و آفرينش خاضعند، ولى گروهى علاوه بر سجود تكوينى سجود تشريعى نيز دارند يعنى با ميل و اراده خود در برابر خداوند سجده مىكنند.
و تعبير به «طَوْعاً وَ كَرْهاً» ممكن است اشاره به اين باشد كه مؤمنان از روى ميل و رغبت در پيشگاه پروردگار به سجده مىافتند و خضوع مىكنند، اما غير مؤمنان هر چند حاضر به چنين سجدهاى نيستند تمام ذرات وجودشان از نظر قوانين آفرينش تسليم فرمان خداست چه بخواهند و چه نخواهند.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread312.html
-
پاسخ : صفحه ی 142 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی رعد
قضاوت
امام علی (علیه السلام) :
مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضاءِ فَلْیُواسِ بَیْنَهُم فی الإشارَةِ وَفی النَّظَرِ وَفی الْمَجْلِسِ
آنکه مبتلا به قضاوت شد، باید با مردم در اشاره، نگاه و نشستن یکسان برخورد کند
Who is in charge of judgment must maintain impartiality in pointing to and looking at the plaintiff and the defendant and also in the seats assigned to them.
کافی، ج 7، ص 413
-
صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِۦٓ أَوْلِيَآءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَيٰ وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَٰتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا۟ لِلَّهِ شُرَكَآءَ خَلَقُوا۟ كَخَلْقِهِ فَتَشَٰبَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَٰحِدُ الْقَهَّٰرُ(16)
بگو پروردگار آسمانها و زمين كيست بگو خدا بگو پس آيا جز او سرپرستاني گرفتهايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند بگو آيا نابينا و بينا يكسانند يا تاريكيها و روشنايي برابرند يا براي خدا شريكاني پنداشتهاند كه مانند آفرينش او آفريدهاند و در نتيجه [اين دو] آفرينش بر آنان مشتبه شده است بگو خدا آفريننده هر چيزي است و اوستيگانه قهار(16)
أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌۢ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَآءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَٰعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَٰطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَآءً وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَٰلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ(17)
[همو كه] از آسمان آبي فرو فرستاد پس رودخانه هايي به اندازه گنجايش خودشان روان شدند و سيل كفي بلند روي خود برداشت و از آنچه براي به دست آوردن زينتي يا كالايي در آتش ميگدازند هم نظير آن كفي برميآيد خداوند حق و باطل را چنين مثل ميزند اما كف بيرون افتاده از ميان ميرود ولي آنچه به مردم سود ميرساند در زمين [باقي] ميماند خداوند مثلها را چنين ميزند(17)
لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا۟ لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَيٰ وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا۟ لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا۟ بِهِۦٓ أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ سُوٓءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَيٰهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ(18)
براي كساني كه پروردگارشان را اجابت كردهاند پاداش بس نيكوست و كساني كه وي را اجابت نكردهاند اگر سراسر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته باشند قطعا آن را براي بازخريد خود خواهند داد آنان به سختي بازخواستشوند و جايشان در دوزخ است و چه بد جايگاهي است(18)
۞ أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَيٰٓ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُو۟لُوا۟ الْأَلْبَٰبِ(19)
پس آيا كسي كه ميداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد مانند كسي است كه كوردل است تنها خردمندانند كه عبرت ميگيرند(19)
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنقُضُونَ الْمِيثَٰقَ(20)
همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد [او] را نميشكنند(20)
وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوٓءَ الْحِسَابِ(21)
و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده ميپيوندند و از پروردگارشان ميترسند و از سختي حساب بيم دارند(21)
وَالَّذِينَ صَبَرُوا۟ ابْتِغَآءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُوا۟ مِمَّا رَزَقْنَٰهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمْ عُقْبَي الدَّارِ(22)
و كساني كه براي طلب خشنودي پروردگارشان شكيبايي كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم نهان و آشكارا انفاق كردند و بدي را با نيكي ميزدايند ايشان راست فرجام خوش سراي باقي(22)
جَنَّٰتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنْ ءَابَآئِهِمْ وَأَزْوَٰجِهِمْ وَذُرِّيَّٰتِهِمْ وَالْمَلَٰٓئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ(23)
[همان] بهشتهاي عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل ميشوند و فرشتگان از هر دري بر آنان درميآيند(23)
سَلَٰمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارِ(24)
[و به آنان ميگويند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر كرديد راستي چه نيكوست فرجام آن سراي(24)
وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنۢ بَعْدِ مِيثَٰقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُو۟لَٰٓئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوٓءُ الدَّارِ(25)
و كساني كه پيمان خدا را پس از بستن آن ميشكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده ميگسلند و در زمين فساد ميكنند بر ايشان لعنت است و بد فرجامي آن سراي ايشان راست(25)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
(آيه 16)
بت پرستى چرا؟ از آنجا كه در آيات گذشته بحثهاى فراوانى در باره شناخت وجود خدا بود در اين آيه به بحث پيرامون اشتباه مشركان و بت پرستان مىپردازد و از چند طريق اين بحث را تعقيب مىكند.
نخست روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «از آنها بپرس پروردگار و مدبر آسمانها و زمين كيست» (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
سپس بىآنكه پيامبر در انتظار پاسخ آنها بنشيند دستور مىدهد كه خود پاسخ اين سؤال را بده، و «بگو: اللّه» (قُلِ اللَّهُ).
سپس آنها را با اين جمله مورد سرزنش و ملامت قرار مىدهد كه: «به آنها بگو: آيا غير خدا را اولياء و تكيهگاه و معبود خود قرار دادهايد؟ با اين كه اين بتها حتى نسبت به خودشان مالك سود و زيانى نيستند»؟! (قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا).
سپس با ذكر دو مثال روشن و صريح وضع افراد «موحد» و «مشرك» را مشخص كرده، نخست مىگويد: «بگو: آيا نابينا و بينا يكسان است»؟ (قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ).
همان گونه كه نابينا و بينا يكسان نيست، همچنين كافر و مؤمن، يكسان نيستند، و «بتها» را نمىتوان در كنار «اللّه» قرار داد.
ديگر اين كه: «آيا ظلمات و نور يكسانند»!! (أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ).
چگونه مىتوان بتها را كه ظلمات محضند در كنار «خدا» كه نور مطلق عالم هستى است، قرار داد؟
سپس از راه ديگرى بطلان عقيده مشركان را مؤكدتر مىسازد و مىگويد: «آيا آنها همتايانى براى خدا قرار دادند به خاطر اين كه آنان همانند خدا آفرينشى داشتند، و اين آفرينشها بر آنها مشتبه شده است» (أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ).
در حالى كه بت پرستان نيز چنين عقيدهاى در باره بتها ندارند، آنها نيز خدا را خالق همه چيز مىدانند و عالم خلقت را دربست مربوط به او مىشمارند.
و لذا بلافاصله مىفرمايد: «بگو: خدا خالق همه چيز است و اوست يگانه و پيروز» (قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ).
از آيه فوق استفاده مىشود كه خلقت يك امر دائمى است و فيض هستى بطور دائم از طرف خدا صادر مىشود و هر موجودى لحظه به لحظه از ذات پاكش هستى مىگيرد، بنابراين برنامه آفرينش و تدبير عالم هستى همچون آغاز خلقت همه به دست خداست.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread312.html
-
پاسخ : صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
(آيه 17)
ترسيم دقيقى از منظره حق و باطل: از آنجا كه روش قرآن، به عنوان يك كتاب تعليم و تربيت، متكى به مسائل عينى است، براى نزديك ساختن مفاهيم پيچيده به ذهن، انگشت روى مثلهاى حسى جالب و زيبا در زندگى روزمره مردم مىگذارد، در اينجا نيز براى مجسم ساختن حقايقى كه در آيات گذشته پيرامون توحيد و شرك، ايمان و كفر، و حق و باطل گذشت، مثل بسيار رسايى بيان مىكند.
نخست مىگويد: «خداوند از آسمان آبى را فرو فرستاده است» (أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً).
آبى حياتبخش و زندگى آفرين، و سر چشمه نمو و حركت! «و از هر درّه و رودخانهاى به اندازه آنها سيلابى جارى شد» (فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها).
جويبارهاى كوچك دست به دست هم مىدهند و نهرهايى به وجود مىآورند، نهرها به هم مىپيوندند و سيلاب عظيمى از دامنه كوهسار سرازير مىگردد، آبها از سر و دوش هم بالا مىروند و هر چه را بر سر راه خود ببينند برمىدارند و مرتبا بر يكديگر كوبيده مىشوند، در اين هنگام كفها از لابلاى امواج ظاهر مىشوند، آنچنان كه قرآن مىگويد: «سيل بر روى خود كفى حمل كرد» (فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً).
پيدايش كفها منحصر به نزول باران نيست، «و از آنچه (در كورهها) براى به دست آوردن زينت آلات يا وسائل زندگى، آتش روى آن روشن مىكنند (تا ذوب شود) نيز كفهايى مانند (كفهاى روى آب) به وجود مىآيد» (وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ).
بعد از بيان اين مثال به سراغ نتيجهگيرى مىرود، و چنين مىفرمايد: «اين گونه خداوند براى حق و باطل، مثال مىزند» (كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ).
سپس به شرح آن مىپردازد و مىگويد: «اما كفها (ى بلند آواز و ميان تهى) به كنار مىروند و آبى كه براى مردم مفيد و سودمند است در زمين مىماند» (فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ).
همچنين حق، هميشه مفيد و سودمند است همچون آب زلال كه مايه حيات است اما باطل بىفايده و بيهوده است، ولى حق هميشه بايد بجوشد و بخروشد تا باطل را از خود دور سازد.
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر و دعوت به مطالعه دقيقتر روى اين مثال و ديگر مثالهاى قرآن، مىفرمايد: «اين چنين خداوند مثالهايى مىزند» (كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ).
مثال، مسائل را همگانى مىسازد
- بسيارى از مباحث علمى است كه در شكل اصليش تنها براى خواص قابل فهم است، و توده مردم استفاده چندانى از آن نمىبرند، ولى هنگامى كه با مثال آميخته، و به اين وسيله قابل فهم گردد، مردم در هر حد و پايهاى از علم و دانش باشند، از آن بهره مىگيرند، بنابراين مثالها به عنوان يك وسيله تعميم علم و فرهنگ، كاربرد غير قابل انكارى دارند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
(آيه 18)
آنها كه دعوت حق را اجابت كردند: پس از بيان چهره حق و باطل در ضمن يك مثال رسا و بليغ در آيه گذشته، در اينجا اشاره به سرنوشت كسانى مىشود كه دعوت حق را اجابت كردند و به آن گرويدند و هم كسانى كه از حق رو گردان شده، به باطل روى آوردند.
نخست مىگويد: «براى كسانى كه اجابت دعوت پروردگارشان كردند، پاداش نيك و نتيجه سودمند و عاقبت محمود است» (لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى).
سپس مىافزايد: «و آنها كه اجابت اين دعوت پروردگار را نكردند (سرنوشتشان به قدرى شوم و رقت بار است كه) اگر تمام روى زمين و حتى همانندش مال آنها باشد حاضرند همه اينها را براى نجات از آن سرنوشت شوم بدهند» با اين حال از آنها پذيرفته نخواهد شد (وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ).
براى ترسيم عظمت عذاب و كيفر آنها، تعبيرى از اين رساتر نمىشود كه يك انسان مالك همه روى زمين، بلكه دو برابر آن باشد، و همه را بدهد تا خود را رهايى بخشد، و سودى نداشته باشد.
اين جمله در حقيقت اشاره به اين است كه آخرين آرزوى يك انسان كه برتر از آن تصور نمىشود، اين است كه مالك تمام روى زمين شود، ولى شدت مجازات ستمگران و مخالفان دعوت حق در آن حد و پايه است كه حاضرند اين آخرين هدف دنيوى بلكه برتر و بالاتر از آن را هم فدا كنند و آزاد شوند.
و به دنبال اين بدبختى- عدم پذيرش همه آنچه در زمين است در برابر نجات او- اشاره به بدبختى ديگر آنها كرده، مىگويد: «آنها داراى حساب سخت و بدى هستند» (أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ).
يعنى، اين گونه اشخاص هم محاسبه سخت و دقيقى را پس مىدهند، و هم در حال محاسبه مورد توبيخ و سرزنش قرار مىگيرند و هم كيفر آنها بعد از حساب بدون كم و كاست به آنان داده مىشود.
در پايان آيه به سومين مجازات و يا نتيجه نهايى مجازات آنان اشاره كرده، مىفرمايد: «جايگاه آنان دوزخ است و چه بد جايگاهى است» (وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ). و به جاى اين كه در بستر استراحت بيارمند بايد روى شعلههاى آتش سوزان قرار گيرند!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
(آيه 19)
برنامه اولو الالباب: در اينجا ترسيم و تجسّمى از جزئيات برنامههاى سازنده طرفداران حق به چشم مىخورد كه بحث آيات گذشته را تكميل مىنمايد نخست به صورت يك استفهام انكارى مىفرمايد: «آيا كسى كه مىداند آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند كسى است كه نابيناست»؟
(أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى).
اين تعبير اشاره لطيفى است به اين كه ندانستن اين واقعيت به هيچ وجه امكان پذير نيست مگر اين كه چشم دل انسان بكلى از كار افتاده باشد.
و لذا در پايان آيه اضافه مىكند: «تنها كسانى متذكر مىشوند كه اولوا الالباب و صاحبان مغز و انديشهاند» (إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ).
(آيه 20)
سپس به عنوان تفسير «أُولُوا الْأَلْبابِ» ريز برنامههاى طرفداران حق را بيان كرده، و قبل از هر چيز انگشت روى مسأله وفاى به عهد و ترك پيمان شكنى گذارده، مىگويد: «آنها كسانى هستند كه به عهد الهى وفا مىكنند و پيمان را نمىشكنند» (الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ).
«عهد اللّه» (عهد الهى) معنى وسيعى دارد كه شامل عهدهاى فطرى و پيمانهايى كه خدا به مقتضاى فطرت از انسان گرفته مىشود و هم پيمانهاى عقلى يعنى، آنچه را كه انسان با نيروى تفكر و عقل از حقايق عالم هستى و مبدأ و معاد درك مىكند، هم پيمانهاى شرعى يعنى آنچه را كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمانهاى خداوند و ترك معصيت و گناه، پيمان گرفته همه را شامل مىگردد.
(آيه 21)
دومين ماده برنامه آنها، حفظ پيوندها و پاسدارى از آنهاست، چنانكه مىفرمايد: «آنها كسانى هستند كه پيوندهايى را كه خداوند امر به حفظ آن كرده برقرار مىدارند» (وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ).
انسان ارتباطى با خدا، ارتباطى با پيامبران و رهبران، ارتباطى با ساير انسانها اعم از دوست و همسايه و خويشاوند و برادران دينى و همنوعان دارد، و ارتباطى نيز با خودش، همه اين پيوندها را بايد محترم شمرد.
در حقيقت انسان يك موجود منزوى و جدا و بريده از عالم هستى نيست بلكه سر تا پاى وجود او را پيوندها و علاقهها و ارتباطها تشكيل مىدهد.
سومين و چهارمين برنامه طرفداران حق آن است كه: «آنها از پروردگارشان، خشيت دارند و از بدى حساب (در دادگاه قيامت) مىترسند» (وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
(آيه 22)
پنجمين برنامه آنها استقامت است، در برابر تمام مشكلاتى كه در مسير اطاعت و ترك گناه و جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد آن هم صبر و استقامتى براى جلب خشنودى پروردگار، و لذا مىفرمايد: «آنها كسانى هستند كه به خاطر جلب رضايت پروردگارشان صبر و استقامت به خرج دادند» (وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ).
اين جمله دليل روشنى است بر اين كه صبر و شكيبايى و بطور كلى هرگونه عمل خير در صورتى ارزش دارد كه «ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ» و براى خدا باشد، و اگر انگيزههاى ديگرى از قبيل رياكارى و جلب توجه مردم و يا حتى براى ارضاى غرور خود، كارى را انجام دهد بىارزش است.
ششمين برنامه آنها اين است كه «آنها نماز را بر پا مىدارند» (وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).
چه چيز مهمتر از اين است كه انسان هر صبح و شام رابطه و پيوند خود را با خدا تجديد كند، با او به راز و نياز برخيزد و به ياد عظمت او و مسؤوليتهاى خويش بيفتد، و در پرتو اين كار، گرد و غبار و زنگار گناه را از دل و جان بشويد.
و به دنبال آن هفتمين برنامه حقجويان را با اين عبارت بيان مىكند: آنها كسانى هستند كه «از آنچه به آنان روزى دادهايم در پنهان و آشكار انفاق مىكنند» (وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً).
نماز پيوند انسان را با «خدا» و زكوة پيوند او را با «خلق» محكم مىكند.
بالاخره هشتمين و آخرين برنامه آنها اين است كه: «آنها به وسيله حسنات، سيئات خود را از ميان مىبرند» (وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ).
و هر اندازه گناه و لغزش آنها بزرگتر باشد به همان اندازه حسنات بيشترى انجام مىدهند، تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشويند.
اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه آنها بدى را با بدى تلافى نمىكنند، بلكه سعى دارند اگر از كسى نسبت به آنها بدى برسد، با انجام نيكى در حق وى، او را شرمنده و وادار به تجديد نظر كنند.
و در پايان آيه پس از ذكر برنامههاى مختلف گذشته اشاره به عاقبت كار «اولوا الالباب» و انديشمندان و طرفداران حق و عاملان به اين برنامهها كرده، مىفرمايد: «عاقبت نيك سراى ديگر براى آنهاست» (أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
(آيه 23)
اين آيه در توضيح اين سر انجام نيك و عاقبت خير مىگويد:
سر انجام كار آنها «باغهاى جاويدان بهشت است كه هم خودشان وارد آن مىشوند و هم پدران و همسران و فرزندان صالح آنها» (جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ).
و چيزى كه اين نعمتهاى بزرگ و بىپايان را تكميل مىسازد، اين است كه «فرشتگان از هر درى بر آنها وارد مىشوند» (وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ).
(آيه 24)
و به آنها مىگويند: «سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان» (سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ).
آن صبرها و استقامتهاى شما در راه انجام وظائف و مسؤوليتها و تحمل شدائد و مصائب بوده كه اين سلامت را به وجود آورد، در اينجا در نهايت امنيت و آرامش خواهيد بود.
و در پايان مىفرمايد: «چه پايان نيك و چه عاقبت خوبى»؟ (فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ).
از آيات قرآن و روايات به خوبى استفاده مىشود كه بهشت درهايى دارد كه اشاره به اعمال و كارهايى است كه سبب ورود به بهشت مىشوند. و جالب اين كه در قرآن مىخوانيم: جهنم «هفت» در دارد، و طبق روايات، بهشت داراى «هشت» در است اشاره به اين كه طرق وصول به سعادت و بهشت جاويدان از طرق وصول به جهنم بيشتر است، و رحمت خدا بر غضب او پيشى مىگيرد.
(آيه 25)
دنيا پرستان تبهكار! از آنجا كه نيك و بد همواره در مقايسه با يكديگر به خوبى روشن مىگردد پس از ذكر صفات «اولوا الالباب» در اينجا بخشى از صفات اصلى مفسدان و آنها كه عقل و انديشه واقعى خود را از دست دادهاند بيان مىدارد، مىگويد: «و آنها كه عهد الهى را بعد از محكم كردن مىشكنند، و پيوندهايى را كه خدا فرمان به برقرارى آن داده، قطع مىكنند، و در روى زمين افساد مىنمايند، لعنت و مجازات سراى ديگر از آنهاست» (وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ).
در حقيقت تمام مفاسد عقيدتى و علمى آنها در سه جمله فوق، خلاصه شده است:
1- شكستن پيمانهاى الهى كه شامل پيمانهاى فطرى، و پيمانهاى عقلى، و پيمانهاى تشريعى مىشوند.
2- قطع رابطهها رابطه با خدا، رابطه با رهبران الهى، رابطه با خلق، و رابطه با خويشتن.
3- آخرين قسمت كه ثمره دو قسمت قبل است، فساد در روى زمين است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 143 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 25 از سوره ی رعد
-
صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا۟ بِالْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا فِي الْءَاخِرَةِ إِلَّا مَتَٰعٌ(26)
خدا روزي را براي هر كه بخواهد گشاده يا تنگ ميگرداند و[لي آنان] به زندگي دنيا شاد شدهاند و زندگي دنيا در [برابر] آخرت جز بهرهاي [ناچيز] نيست(26)
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَوْلَآ أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِيٓ إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ(27)
و كساني كه كافر شدهاند ميگويند چرا از جانب پروردگارش معجزهاي بر او نازل نشده است بگو در حقيقتخداست كه هر كس را بخواهد بيراه ميگذارد و هر كس را كه [به سوي او] بازگردد به سوي خود راه مينمايد(27)
الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(28)
همان كساني كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام ميگيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مييابد(28)
الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ طُوبَيٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مََٔابٍ(29)
كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند خوشا به حالشان و خوش سرانجامي دارند(29)
كَذَٰلِكَ أَرْسَلْنَٰكَ فِيٓ أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَآ أُمَمٌ لِّتَتْلُوَا۟ عَلَيْهِمُ الَّذِيٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَٰنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ(30)
بدين گونه تو را در ميان امتي كه پيش از آن امتهايي روزگار به سر بردند فرستاديم تا آنچه را به تو وحي كرديم بر آنان بخواني در حالي كه آنان به [خداي] رحمان كفر ميورزند بگو اوست پروردگار من معبودي بجز او نيست بر او توكل كردهام و بازگشت من به سوي اوست(30)
وَلَوْ أَنَّ قُرْءَانًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَيٰ بَل لِّلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَا۟ئَْسِ الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَن لَّوْ يَشَآءُ اللَّهُ لَهَدَي النَّاسَ جَمِيعًا وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا۟ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّيٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ(31)
و اگر قرآني بود كه كوهها بدان روان ميشد يا زمين بدان قطعه قطعه ميگرديد يا مردگان بدان به سخن درميآمدند [باز هم در آنان اثر نميكرد] نه چنين است بلكه همه امور بستگي به خدا دارد آيا كساني كه ايمان آوردهاند ندانستهاند كه اگر خدا ميخواست قطعا تمام مردم را به راه ميآورد و كساني كه كافر شدهاند پيوسته به [سزاي] آنچه كردهاند مصيبت كوبندهاي به آنان ميرسد يا نزديك خانههايشان فرود ميآيد تا وعده خدا فرا رسد آري خدا وعده [خود را] خلاف نميكند(31)
وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا۟ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ(32)
و بيگمان فرستادگان پيش از تو [نيز] مسخره شدند پس به كساني كه كافر شده بودند مهلت دادم آنگاه آنان را [به كيفر] گرفتم پس چگونه بود كيفر من(32)
أَفَمَنْ هُوَ قَآئِمٌ عَلَيٰ كُلِّ نَفْسٍۭ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُوا۟ لِلَّهِ شُرَكَآءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبُِّٔونَهُ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَم بِظَٰهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا۟ عَنِ السَّبِيلِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(33)
آيا كسي كه بر هر شخصي بدانچه كرده است مراقب است [مانند كسي است كه از همه جا بيخبر است] و براي خدا شريكاني قرار دادند بگو نامشان را ببريد آيا او را به آنچه در زمين است و او نميداند خبر ميدهيد يا سخني سطحي [و ميانتهي] ميگوييد [چنين نيست] بلكه براي كساني كه كافر شدهاند نيرنگشان آراسته شده و از راه [حق] بازداشته شدهاند و هر كه را خدا بيراه گذارد رهبري نخواهد داشت(33)
لَّهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَلَعَذَابُ الْءَاخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ(34)
براي آنان در زندگي دنيا عذابي است و قطعا عذاب آخرت دشوارتر است و براي ايشان در برابر خدا هيچ نگهدارندهاي نيست(34)
۞ مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ أُكُلُهَا دَآئِمٌ وَظِلُّهَا تِلْكَ عُقْبَي الَّذِينَ اتَّقَوا۟ وَّعُقْبَي الْكَٰفِرِينَ النَّارُ(35)
وصف بهشتي كه به پرهيزگاران وعده داده شده [اين است كه] از زير [درختان ] آن نهرها روان است ميوه و سايهاش پايدار است اين است فرجام كساني كه پرهيزگاري كردهاند و فرجام كافران آتش [دوزخ] است(35)
وَالَّذِينَ ءَاتَيْنَٰهُمُ الْكِتَٰبَ يَفْرَحُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَن يُنكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَآ أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَآ أُشْرِكَ بِهِۦٓ إِلَيْهِ أَدْعُوا۟ وَإِلَيْهِ مََٔابِ(36)
و كساني كه به آنان كتاب [آسماني] دادهايم از آنچه به سوي تو نازل شده شاد ميشوند و برخي از دسته ها كساني هستند كه بخشي از آن را انكار ميكنند بگو جز اين نيست كه من مامورم خدا را بپرستم و به او شرك نورزم به سوي او ميخوانم و بازگشتم به سوي اوست(36)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
(آيه 26)
در اين آيه اشاره به اين مىكند كه روزى و زيادى و كمى آن، به دست خداست: «خداوند روزى را براى هر كس بخواهد وسيع، و براى هر كس بخواهد تنگ قرار مىدهد» (اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ).
اشاره به اين كه آنها به خاطر جلب درآمد بيشتر در روزى زمين فساد مىكنند، پيوندهاى خدايى را مىبرند، و عهد الهى را مىشكنند تا درآمد و بهره بيشترى از زندگى مادى پيدا كنند، توجه به اين حقيقت ندارند كه روزى و كم و زياد آن به دست خداست.
سپس اضافه مىكند كه: پيمان شكنان و مفسدان فى الارض «تنها به زندگى دنيا خشنود و خوشحالند در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت، متاع ناچيزى بيش نيست» (وَ فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتاعٌ).
(آيه 27)
از آنجا كه در اين سوره بسيارى از بحثها پيرامون توحيد و معاد و رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است، اين آيه بار ديگر به سراغ مسأله دعوت پيامبر اسلام مىرود و يكى از ايرادات منكران لجوج را بيان كرده، مىگويد: «و كافران مىگويند:
چرا معجزهاى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده است» (وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ).
آنها انتظار دارند كه پيامبر به صورت يك «خارق العادهگر» در گوشهاى بنشيند و هر يك از آنها از در وارد شوند، و هر معجزهاى مايل هستند پيشنهاد كنند او هم بلافاصله به آنها ارائه دهد، و تازه آنها اگر مايل نبودند ايمان نياورند! قرآن در پاسخ آنها مىگويد: اى پيامبر! به اينها «بگو: كه خداوند هر كه را بخواهد گمراه مىكند و هر كس كه به سوى او باز گردد مشمول هدايتش قرار مىدهد» (قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ).
اشاره به اين كه كمبود شما از ناحيه اعجاز نيست، بلكه كمبود شما از درون وجود خودتان است، لجاجتها، تعصبها، جهالتها، و گناهانى كه سد راه توفيق مىشود مانع از ايمان شماست.
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
(آيه 28)
در اين آيه تفسير بسيار جالبى از «مَنْ أَنابَ» (آنها كه به سوى خدا بازگشتهاند) بيان كرده، مىفرمايد: «اينان كسانى هستند كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ذكر خدا مطمئن و آرام است» (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ).
و بعد به عنوان يك قاعده كلى و اصل جاويدان و فراگير مىفرمايد: «آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مىگيرد» (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).
(آيه 29)
و در اين آيه با ذكر سرنوشت و پايان كار افراد با ايمان مضمون آيات قبل را چنين تكميل مىكند: «آنهايى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترين زندگى براى آنهاست و سر انجام كارشان بهترين سر انجامها خواهد بود» (الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ).
ذكر خدا چيست و چگونه است؟
گفتهاند «ذكر دو گونه است: ذكر قلبى و ذكر زبانى و هر يك از آنها دو گونه است يا پس از فراموشى است و يا بدون فراموشى».
و به هر حال در آيه فوق منظور از ذكر خدا كه مايه آرامش دلهاست تنها اين نيست كه نام او را بر زبان آورد و مكرر تسبيح و تهليل و تكبير گويد، بلكه منظور آن است كه با تمام قلب متوجه او و عظمتش و علم و آگاهيش و حاضر و ناظر بودنش گردد، و اين توجه، مبدأ حركت و فعاليت در وجود او به سوى جهاد و تلاش و نيكيها گردد و ميان او و گناه سدّ مستحكمى ايجاد كند، اين است حقيقت «ذكر» كه آن همه آثار و بركات در روايات اسلامى براى آن بيان شده است.
در حديث مىخوانيم از وصايايى كه پيامبر به على عليه السّلام فرمود اين بود:
«اى على! سه كار است كه اين امت طاقت آن را ندارند (و از همه كس ساخته نيست) مواسات با برادران دينى در مال، و حق مردم را از خويشتن دادن، و ياد خدا در هر حال، ولى ياد خدا (تنها) سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اكبر نيست، بلكه ياد خدا آن است كه هنگامى كه انسان در برابر حرامى قرار مىگيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
آيه 30
شأن نزول:
ممكن است اين آيه را پاسخ به گفتار مشركان كه در سوره فرقان آمده است بدانيم كه در برابر دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه مىگفت: «براى رحمان سجده كنيد، گفتند: رحمان كيست»؟ ما رحمان را نمىشناسيم! اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ (فرقان/ 60).
تفسير:
هر كار كنى اين لجوجان ايمان نمىآورند! بار ديگر قرآن به بحث نبوت باز مىگردد. و قسمت ديگرى از گفتگوهاى مشركان و پاسخ آنها را در زمينه نبوت بازگو مىكند:
نخست مىگويد: «همان گونه (كه پيامبران پيشين را براى هدايت اقوام گذشته فرستاديم) تو را نيز به ميان امتى فرستاديم كه قبل از آنها امتهاى ديگرى آمدند و رفتند» (كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ).
«و هدف اين بود كه آنچه را بر تو وحى كردهايم بر آنها بخوانى» (لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ).
«در حالى كه آنها به رحمان كفر مىورزند» (وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ).
به خداوندى كه رحمتش همگان را در بر گرفته و فيض گسترده و عامش كافر و مؤمن و گبر و ترسا را شامل شده است.
«بگو: (اگر نمىدانيد) رحمان آن خداوندى كه فيض و رحمتش عام است، پروردگار من است» (قُلْ هُوَ رَبِّي).
«هيچ معبودى جز او نيست، من بر او توكل كردم، و بازگشتم به سوى او است» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
(آيه 31)
شأن نزول:
بعضى از مفسران بزرگ گفتهاند: اين آيه در پاسخ جمعى از مشركان «مكّه» نازل شده است، كه در پشت خانه كعبه نشسته بودند و به دنبال پيامبر (ص) فرستادند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله (به اميد هدايت آنان) نزد آنها آمد، عرض كردند:
اگر دوست دارى از تو پيروى كنيم اين كوههاى مكّه را به وسيله قرآنت عقب بران تا كمى اين زمين تنگ و محدود ما گسترش يابد! تو به گمان خود كمتر از داود نيستى كه خداوند كوهها را براى او مسخّر كرده بود، يا اين كه باد را مسخّر ما گردان، همان گونه كه مسخّر سليمان بود، و نيز جدت «قصى» (جد طايفه قريش) را زنده كن، زيرا عيسى (ع) مردگان را زنده مىكرد و تو كمتر از عيسى نيستى! در اين هنگام آيه نازل شد كه شما همه آنچه را مىگوييد از سر لجاجت است نه براى ايمان آوردن!
تفسير:
همان گونه كه در شأن نزول آمد، اين آيه پاسخ به بهانه جويانى است كه از سر لجاجت نه براى ايمان آوردن از پيامبر درخواست معجزات اقتراحى مىكردند، مىفرمايد: «حتى اگر به وسيله قرآن كوهها به حركت درآيند و زمينها، قطعه قطعه شوند، و به وسيله آن با مردگان صحبت شود» باز هم ايمان نخواهند آورد! (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى).
«ولى همه اين كارها در اختيار خداست» و هر اندازه لازم بداند انجام مىدهد (بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً).
اما شما طالب حق نيستيد و اگر بوديد همان مقدار از نشانههاى اعجاز كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله صادر شده براى ايمان آوردن كاملا كافى بود.
سپس اضافه مىكند: «آيا كسانى كه ايمان آوردهاند نمىدانند كه اگر خدا بخواهد همه مردم را بالاجبار هدايت مىكند» (أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً).
ولى هرگز او چنين نخواهد كرد، چرا كه اين گونه ايمان اجبارى بىارزش و فاقد معنويت و تكاملى است كه انسان به آن نياز دارد.
بعد اضافه مىكند: «در عين حال كافران همواره مورد هجوم مصائب كوبندهاى به خاطر اعمالشان هستند» (وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ). كه اين مصائب به صورت بلاهاى مختلف و همچنين جنگهاى كوبنده مجاهدان اسلام بر آنها فرود مىآيد.
و اگر اين مصائب در خانه آنان فرود نيايد «به نزديكى خانه آنها وارد مىشود» (أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ). تا عبرت بگيرند و تكانى بخورند و به سوى خدا باز گردند.
و اين هشدارها همچنان ادامه خواهد يافت «تا فرمان نهايى خدا فرا رسد» (حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ).
اين فرمان نهايى ممكن است اشاره به مرگ، يا روز قيامت باشد و يا به گفته بعضى «فتح مكه» كه آخرين قدرت دشمن را درهم شكست.
و به هر حال وعده خدا قطعى است، «و خداوند هيچ گاه از وعده خود تخلف نخواهد كرد» (إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
(آيه 32)
در اين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: تنها تو نيستى كه با تقاضاهاى گوناگون و پيشنهاد معجزات اقتراحى از طرف اين گروه كافر به استهزاء و سخريه كشيده شدهاى، اين يك سابقه طولانى در تاريخ انبياء دارد «و بسيارى از رسولان پيش از تو نيز مورد استهزاء واقع شدند» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ).
ولى ما اين كافران را فورا مجازات نكرديم، «بلكه به آنها مهلت داديم» (فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا).
شايد بيدار شوند و به راه حق بازگردند و يا حد اقل اتمام حجت كافى بر آنها بشود. چرا كه اگر آنها بدكار و گنهكارند مهربانى خداوند و لطف و كرم و حكمت او جايى نرفته است! ولى به هر حال اين مهلت و تأخير به آن معنى نيست كه مجازات و كيفر آنان فراموش شود، لذا «پس (از اين مهلت) آنها را گرفتيم، ديدى مجازات من چگونه بود»؟! اين سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نيز هست (ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ).
(آيه 33)
چگونه خدا را با بتها قرين مىسازيد؟! در اين آيه بار ديگر به بحث در باره توحيد و شرك باز مىگردد و مردم را با اين دليل روشن مخاطب مىسازد كه: «آيا كسى كه بالاى سر همه ايستاده (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است) و اعمال همه را مىبيند» همچون كسى است كه هيچ يك از اين صفات را ندارد؟ (أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ).
سپس به عنوان تكميل بحث گذشته و مقدمهاى براى بحث آينده، مىفرمايد: «و آنها براى خدا شريكهايى قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ).
بلافاصله از چند طريق به آنها پاسخ مىدهد.
نخست مىگويد: «بگو: اين شريكها را نام ببريد» (قُلْ سَمُّوهُمْ).
يعنى چگونه يك عده موجودات بىنام و نشان و بىارزش و بىاثر را در رديف پروردگار قادر متعال قرار مىدهيد؟
دوم اين كه چگونه چنين شريكى وجود دارد كه خداوند كه به پندار شما شريك آنهاست از وجودشان هيچ گونه اطلاعى ندارد با اين كه علمش همه جهان را در برگرفته «آيا به او خبر مىدهيد از چيزى كه وجود آن را در زمين نمىداند» (أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ).
سوم اين كه: خود شما هم در واقع در دل، ايمان به چنين چيزى نداريد، «تنها به يك سخن ظاهرى تو خالى» كه در آن هيچ مفهوم صحيحى نهفته نيست قناعت كردهايد (أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ).
به همين دليل اين مشركان هنگامى كه در تنگناهاى سخت زندگى قرار مىگيرند به سراغ «اللّه» مىروند چرا كه در دل مىدانند كارى از بتها ساخته نيست.
چهارم اين كه: اين مشركان درك صحيح و درستى ندارند، و چون پيرو هوى و هوس و تقليدهاى كور كورانهاند، قادر به قضاوت عاقلانه و صحيح نيستند، و به همين دليل به اين گمراهى و ضلالت كشيده شدهاند «بلكه در نظر كافران، دروغهايشان زينت داده شده (و بر اثر ناپاكى درون، چنين مىپندارند كه واقعيتى دارد) و آنها از راه (خدا) باز داشته شدهاند» (بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ).
«و هر كس را خدا گمراه سازد، راهنمايى براى او وجود نخواهد داشت» (وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
«اضلال الهى» به معنى عكس العمل كارهاى نادرست و غلط خود انسان است كه او را به گمراهيها مىكشاند، و از آنجا كه اين خاصيت را خدا در اين گونه اعمال قرار داده، به خدا نسبت داده مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-2.html
-
پاسخ : صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
(آيه 34)
و در اين آيه به مجازاتهاى دردناك آنها در دنيا و آخرت كه طبعا شامل شكست و ناكامى و سيه روزى و آبروريزى و غير آن مىشود، اشاره كرده چنين مىگويد: «براى آنها در زندگى دنيا مجازاتى است و مجازات آخرت سختتر و شديدتر است» (لَهُمْ عَذابٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ).
چرا كه دائمى و هميشگى و جسمانى و روحانى و توأم با انواع ناراحتيها است: و اگر گمان كنند راه فرار و وسيله دفاعى در برابر آن دارند، سخت در اشتباهند چرا كه: «هيچ چيز در برابر خداوند نمىتواند از آنها دفاع كند» (وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ).
(آيه 35)
بار ديگر در اين آيه سخن از معاد و مخصوصا از نعمتهاى بهشتى و كيفرهاى دوزخى به ميان آمده است.
نخست مىگويد: «توصيف بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (اين است كه) نهرهاى آب از زير درختانش جارى است» (مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
دومين وصف باغهاى بهشت اين است كه: «ميوههاى آن دائمى و هميشگى است» (أُكُلُها دائِمٌ).
نه همچون ميوههاى اين جهان كه فصلى است و هر كدام در فصل خاصى آشكار مىشود بلكه گاهى بر اثر آفت و بلا ممكن است در يك سال اصلا نباشد.
و همچنين «سايه آنها» نيز هميشگى است (وَ ظِلُّها).
از اين جمله روشن مىشود كه باغهاى بهشت خزان ندارند، و نيز از آن معلوم مىشود كه تابش نور آفتاب يا همانند آن در بهشت هست.
و در پايان آيه بعد از بيان اين اوصاف سه گانه بهشت مىگويد: «اين است سر انجام پرهيزكاران، ولى سر انجام كافران آتش است»! (تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ).
در اين تعبير زيبا، نعمتهاى بهشتى با لطافت و به تفصيل بيان شده، اما در مورد دوزخيان در يك جمله كوتاه، و خشك و خشن مىگويد: «عاقبت كارشان جهنم است»!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread312-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 144 از قرآن کریم شامل آیات 26 تا 36 از سوره ی رعد
(آيه 36)
خدا پرستان و احزاب! در اين آيه اشاره به عكس العمل متفاوت مردم در برابر نزول آيات قرآن شده است كه افراد حقيقت جو و حق طلب چگونه در برابر آنچه بر پيامبر نازل مىشد تسليم و خوشحال بودند و معاندان و افراد لجوج به مخالفت بر مىخاستند.
نخست مىگويد: «آنها كه كتاب آسمانى در اختيارشان قرار دادهايم از آنچه بر تو نازل مىشود خوشحالند» (وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ).
يعنى حق طلبان يهود و نصارى و مانند آنها از نزول اين آيات بر تو خوشحال و خشنودند، چرا كه از يك سو آن را هماهنگ با نشانههايى كه در دست دارند مىبينند و از سوى ديگر مايه آزادى و نجات آنها از شرّ خرافات و عالم نمايان يهود و مسيحيت و امثال آنهاست كه آنان را به قيد و بند كشيده، و از آزادى فكرى و تكامل انسانى محروم داشته بودند.
سپس اضافه مىكند: «ولى جمعى از احزاب قسمتى از آياتى را كه بر تو نازل شده است انكار مىكنند» (وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ).
منظور از اين گروه همان جمعيت از يهود و نصارى بودهاند كه تعصبهاى قومى و مذهبى و مانند آن بر آنها غلبه داشته، و در برابر كتب آسمانى خودشان نيز تسليم نبودند، آنها در حقيقت «احزاب» و گروههايى بودند كه تنها خط حزبى خودشان را دنبال مىكردند.
يا اشاره به مشركان بوده باشد كه آيين و مذهبى نداشتند بلكه احزاب و گروههاى پراكندهاى بودند كه مخالفت با قرآن و اسلام آنها را متحد ساخته بود.
در پايان آيه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه، به مخالفت و لجاجت اين و آن اعتنا مكن بلكه در خط اصيل و صراط مستقيم خود بايست و «بگو: من تنها مأمورم كه اللّه و خداى يگانه يكتا را بپرستم و هيچ شريكى براى او قائل نشوم، فقط به سوى او دعوت مىكنم و بازگشت من (و همگان) به سوى اوست» (قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ).
اشاره به اين كه، موحد راستين و خدا پرست حقيقى جز تسليم در برابر همه فرمانهاى خدا هيچ خط و برنامهاى ندارد.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread312-3.html
-
صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
صفحه ی 145 از قرآن کریم شا مل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَٰهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُم بَعْدَمَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا وَاقٍ(37)
و بدين سان آن [قرآن] را فرماني روشن نازل كرديم و اگر پس از دانشي كه به تو رسيده [باز] از هوسهاي آنان پيروي كني در برابر خدا هيچ دوست و حمايتگري نخواهي داشت(37)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَٰجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بَِٔايَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ(38)
و قطعا پيش از تو [نيز] رسولاني فرستاديم و براي آنان زنان و فرزنداني قرار داديم و هيچ پيامبري را نرسد كه جز به اذن خدا معجزهاي بياورد براي هر زماني كتابي است(38)
يَمْحُوا۟ اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَٰبِ(39)
خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات ميكند و اصل كتاب نزد اوست(39)
وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَٰغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ(40)
و اگر پارهاي از آنچه را كه به آنان وعده ميدهيم به تو بنمايانيم يا تو را بميرانيم جز اين نيست كه بر تو رساندن [پيام] است و بر ما حساب [آنان](40)
أَوَلَمْ يَرَوْا۟ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ يَحْكُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ(41)
آيا نديدهاند كه ما [همواره] ميآييم و از اطراف اين زمين ميكاهيم و خداست كه حكم ميكند براي حكم او باز دارندهاي نيست و او به سرعت حسابرسي ميكند(41)
وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّٰرُ لِمَنْ عُقْبَي الدَّارِ(42)
و به يقين كساني كه پيش از آنان بودند نيرنگ كردند ولي همه تدبيرها نزد خداست آنچه را كه هر كسي به دست ميآورد ميداند و به زودي كافران بدانند كه فرجام آن سراي از كيست(42)
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَيٰ بِاللَّهِ شَهِيدًۢا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَٰبِ(43)
و كساني كه كافر شدند ميگويند تو فرستاده نيستي بگو كافي استخدا و آن كس كه نزد او علم كتاب است ميان من و شما گواه باشد(43)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
الٓر كِتَٰبٌ أَنزَلْنَٰهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَيٰ صِرَٰطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ(1)
الف لام راء كتابي است كه آن را به سوي تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون آوري به سوي راه آن شكست ناپذير ستوده(1)
اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَوَيْلٌ لِّلْكَٰفِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ(2)
خدايي كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست و واي بر كافران از عذابي سخت(2)
الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَوٰةَ الدُّنْيَا عَلَي الْءَاخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُو۟لَٰٓئِكَ فِي ضَلَٰلٍۭ بَعِيدٍ(3)
همانان كه زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح ميدهند و مانع راه خدا ميشوند و آن را كج ميشمارند آنانند كه در گمراهي دور و درازي هستند(3)
وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِي مَن يَشَآءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(4)
و ما هيچ پيامبري را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براي آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بيراه ميگذارد و هر كه را بخواهد هدايت ميكند و اوست ارجمند حكيم(4)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَيٰ بَِٔايَٰتِنَآ أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَٰتِ إِلَي النُّورِ وَذَكِّرْهُم بِأَيَّيٰمِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَءَايَٰتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ(5)
و در حقيقت موسي را با آيات خود فرستاديم [و به او فرموديم] كه قوم خود را از تاريكيها به سوي روشنايي بيرون آور و روزهاي خدا را به آنان يادآوري كن كه قطعا در اين [يادآوري] براي هر شكيباي سپاسگزاري عبرتهاست(5)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
(آيه 37)
قرآن همچنان مسائل مربوط به نبوت را دنبال مىكند، در اين آيه مىفرمايد: «همان گونه (كه بر اهل كتاب و پيامبران پيشين كتاب آسمانى فرستاديم) اين قرآن را نيز بر تو نازل كرديم در حالى كه مشتمل بر احكام روشن و آشكار است» (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا).
منظور از توصيف قرآن به صفت «عربى» اين است كه احكامش واضح و آشكار و جاى سوء استفاده و تعبيرهاى مختلف ندارد.
بعد با لحنى تهديد آميز و قاطع، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىگويد:
«و اگر از هوى و هوسهاى آنها بعد از آن كه آگاهى بر تو آمده پيروى كنى (به كيفر الهى مجازات خواهى شد و) هيچ كس در برابر خدا قدرت حمايت از تو و نگهداريت را نخواهد داشت» (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا واقٍ).
گرچه احتمال انحراف، مسلما در پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با آن مقام عصمت و معرفت و آگاهى وجود نداشته، اما اين تعبير روشن مىسازد كه خدا با هيچ كس ارتباط خصوصى و به اصطلاح خويشاوندى ندارد، و حتى اگر پيامبر، مقامش والا است به خاطر تسليم و عبوديت و ايمان و استقامت اوست.
(آيه 38)
اين آيه در حقيقت پاسخى است به ايرادات مختلفى كه دشمنان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داشتند از جمله اين كه: گروهى مىگفتند مگر پيامبر ممكن است از جنس بشر باشد، و همسر اختيار كند و فرزندانى داشته باشد، قرآن به آنها پاسخ مىگويد:
اين امر تازهاى نيست «ما پيش از تو پيامبران بسيارى فرستاديم و براى آنها همسران و فرزندان قرار داديم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً).
ديگر اين كه آنها انتظار دارند كه هر معجزهاى را پيشنهاد مىكنند و هر چه هوى و هوسشان اقتضا مىكند انجام دهى- چه ايمان بياورند يا نياورند- ولى آنها بايد بدانند: «هيچ پيامبرى نمىتواند معجزهاى جز به فرمان خداوند بياورد» (وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
سومين ايراد اين بود كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمده و احكامى از تورات يا انجيل را دگرگون ساخته.
آيه در آخرين جمله خود به آنها پاسخ مىگويد كه: «براى هر زمانى حكم و قانونى مقرر شده» تا بشريت به مرحله بلوغ نهايى برسد و آخرين فرمان صادر شود (لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ).
بنابراين جاى تعجب نيست كه يك روز تورات را نازل كند، و روز ديگر انجيل را، و سپس قرآن را، چرا كه بشريت در زندگى متحول و متكامل خود، نياز به برنامههاى متفاوت و گوناگونى دارد.
منبع :http://www.qurangloss.ir/thread312-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
(آيه 39)
اين آيه به منزله تأكيد و استدلالى است بر آنچه در ذيل آيه قبل گفته شد و آن اين كه هر حادثه و هر حكم و فرمانى، زمان معينى دارد و اگر مىبينى بعضى از كتاب آسمانى جاى بعض ديگر را مىگيرند به خاطر آن است كه «خداوند هر چيزى را بخواهد محو مىكند (همان گونه كه به مقتضاى اراده و حكمت خويش) امورى را اثبات مىنمايد، و كتاب اصلى و ام الكتاب نزد اوست» (يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ).
(آيه 40)
سر انجام به عنوان تأكيد بيشتر در مورد مجازاتهايى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله وعده مىداد و آنها انتظارش را مىكشيدند و حتى ايراد مىكردند كه چرا اين وعدههاى تو عملى نمىشود، مىفرمايد: «و اگر پارهاى از آنچه را به آنها وعده داديم (از پيروزى تو و شكست آنها و رهايى پيروان تو و اسارت پيروان آنها) در دوران حياتت به تو نشان دهيم و يا تو را پيش از آن كه اين وعدهها تحقق پذيرد از دنيا ببريم در هر صورت وظيفه تو ابلاغ رسالت است و وظيفه ما گرفتن حساب از آنهاست» (وَ إِنْ ما نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ).
لوح محو و اثبات و امّ الكتاب-
جمله «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ ...» يك قانون كلى را بيان مىكند كه در منابع مختلف اسلامى نيز به آن اشاره شده است، و آن اين كه: تحقق موجودات و حوادث مختلف جهان دو مرحله دارد: يكى مرحله قطعيت كه هيچ گونه دگرگونى در آن راه ندارد (و در آيه فوق از آن تعبير به «ام الكتاب»، كتاب مادر شده است) و ديگرى مرحله غير قطعى به تعبير ديگر «مشروط» است كه در اين مرحله دگرگونى در آن راه دارد، و از آن تعبير به مرحله محو و اثبات مىشود.
گاهى نيز از اين دو، تعبير به «لوح محفوظ» و «لوح محو و اثبات» مىشود، گويى در يكى از اين دو لوح، آنچه نوشته شده است به هيچ وجه دگرگونى در آن راه ندارد و كاملا محفوظ است و اما ديگرى ممكن است، چيزى در آن نوشته شود و سپس محو گردد و به جاى آن چيز ديگرى نوشته شود.
از امام باقر عليه السّلام چنين نقل شده كه فرمود: «قسمتى از حوادث حتمى است كه حتما تحقق مىپذيرد، و قسمت ديگرى مشروط به شرائطى است در نزد خدا كه هر كدام را صلاح بداند مقدم مىدارد و هر كدام را اراده كند محو مىكند، و هر كدام را اراده كند اثبات مىنمايد».
منبع :http://www.qurangloss.ir/thread312-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
(آيه 41)
انسانها و جامعهها از ميان مىروند و خدا مىماند: از آنجا كه در آيات گذشته روى سخن با منكران رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود در اينجا نيز همان بحث تعقيب شده است.
نخست مىگويد: اين مغروران لجوج «آيا نديدند كه ما پيوسته به سراغ زمين مىآييم و از اطراف (و جوانب) آن كم مىكنيم»؟! (أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
روشن است كه منظور از «زمين» در اينجا «اهل زمين» است، يعنى، آيا آنها به اين واقعيت نمىنگرند كه پيوسته اقوام و تمدّنها و حكومتها در حال زوال و نابودى هستند؟
و اين هشدارى است به همه مردم اعم از نيك و بد حتى علماء و دانشمندان كه اركان جوامع بشرى هستند و با از ميان رفتن يك تن آنها گاهى دنيايى به نقصان مىگرايد، هشدارى است گويا و تكان دهنده! سپس اضافه مىكند: «حكومت و فرمان از آن خداست و هيچ كس را ياراى ردّ احكام او يا جلوگيرى از فرمان او نيست» (وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ).
«و او سريع الحساب است» (وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ).
(آيه 42)
در اين آيه بحث فوق را ادامه مىدهد و مىگويد: تنها اين گروه نيستند كه با توطئهها و مكرها به مبارزه با تو برخاستهاند بلكه «آنها كه پيش از اين گروه بودند نيز چنين توطئهها و مكرها داشتند» (وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
اما نقشههايشان نقش بر آب و توطئههايشان به فرمان خدا خنثى شد، چرا كه او از همه كس به اين مسائل آگاهتر است، بلكه «تمام طرحها و نقشهها از آن خداست» (فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً).
اوست كه از كار و بار هر كس آگاه است و «مىداند هر كسى چه كارى مىكند» (يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ).
و سپس با لحنى تهديد گونه آنها را از پايان كارشان بر حذر مىدارد و مىگويد:
«كافران به زودى خواهند دانست كه پايان كار و سر انجام نيك و بد در سراى ديگر از آن كيست»؟ (وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ).
منبع :http://www.qurangloss.ir/thread312-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
(آيه 43)
در اين آيه- همان گونه كه اين سوره در آغاز از نام قرآن و كتاب اللّه شروع شده- با تأكيد بيشترى روى معجزه بودن قرآن، سوره رعد را پايان مىدهد، مىگويد: «اين كافران مىگويند تو پيامبر نيستى» (وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا).
هر روز بهانهاى مىتراشند، هر زمان تقاضاى معجزهاى دارند و آخر كار هم باز مىگويند تو پيامبر نيستى! در پاسخ آنها «بگو: همين كافى است كه دو كس ميان من و شما گواه باشد يكى اللّه و ديگرى كسانى كه علم كتاب و آگاهى از قرآن نزد آنهاست»! (قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ).
هم خدا مىداند كه من فرستاده اويم، و هم آنها كه از اين كتاب آسمانى من يعنى قرآن آگاهى كافى دارند.
و اين تأكيدى است مجدد بر اعجاز قرآن از جنبههاى مختلف.
منبع :http://www.qurangloss.ir/thread312-3.html
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
سوره ابراهيم [14]
اين سوره داراى 52 آيه است كه در «مكّه» نازل شده به استثناى آيات 28 و 29، كه طبق گفته بسيارى از مفسران در «مدينه» در باره كشتگان مشركان در بدر نازل گرديده است.
محتواى سوره: چنانكه از نام سوره پيداست، قسمتى از آن در باره قهرمان توحيد ابراهيم بت شكن (بخش نيايشهاى او) نازل گرديده است.
بخش ديگرى از اين سوره اشاره به تاريخ انبياى پيشين همچون نوح، موسى و قوم عاد و ثمود، و درسهاى عبرتى كه در آنها نهفته است مىباشد.
خلاصه اين سوره مجموعهاى است از بيان اعتقادات و اندرزها و موعظهها و سرگذشتهاى عبرت انگيز اقوام پيشين و بيان هدف رسالت پيامبران و نزول كتب آسمانى.
فضيلت تلاوت اين سوره:
از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «كسى كه سوره ابراهيم و حجر را بخواند، خداوند به تعداد هر يك از آنها كه بت مىپرستيدند و آنها كه بت نمىپرستيدند، ده حسنه به او مىبخشد».
همان گونه كه بارها گفتهايم پاداشهايى كه در باره تلاوت سورههاى قرآن وارد شده پاداشى است در برابر خواندن توأم با انديشه و سپس عمل.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
بيرون آمدن از ظلمتها به نور: اين سوره همانند بعضى ديگر از سورههاى قرآن با حروف مقطعه شروع شده است. نكتهاى كه تذكر آن را در اينجا لازم مىدانيم اين است كه از 29 سورهاى كه با حروف مقطعه آغاز شده، درست در 24 مورد از آنها بلافاصله سخن از قرآن مجيد به ميان آمده است كه نشان مىدهد پيوندى ميان اين دو يعنى حروف مقطعه و قرآن برقرار است، و ممكن است خداوند بخواهد با اين بيان روشن كند كه اين كتاب بزرگ آسمانى با اين محتواى پرعظمت كه رهبرى همه انسانها را به عهده دارد از مواد سادهاى به نام «حروف الفبا» تشكيل يافته و اين نشانه اهميت اين اعجاز است.
به هر حال بعد از ذكر حروف «الف، لام، راء» (الر).
مىفرمايد: «اين كتابى است كه بر تو نازل كرديم به اين منظور كه مردم را از گمراهيها به سوى نور خارج كنى» (كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).
در حقيقت تمام هدفهاى تربيتى و انسانى، معنوى و مادى نزول قرآن، در همين يك جمله جمع است: «بيرون ساختن از ظلمتها به نور»! از ظلمت جهل به نور دانش، از ظلمت كفر به نور ايمان، از ظلمت ستمگرى و ظلم به نور عدالت، از ظلمت فساد به نور صلاح، از ظلمت گناه به نور پاكى و تقوا، و از ظلمت پراكندگى و تفرقه به نور وحدت.
و از آنجا كه سر چشمه همه نيكيها، ذات پاك خداست، و شرط اساسى درك توحيد، توجه به همين واقعيت است بلافاصله اضافه مىكند: همه اينها «به اذن پروردگارشان (پروردگار مردم) مىباشد» (بِإِذْنِ رَبِّهِمْ).
سپس براى توضيح و تبيين بيشتر هدايت به سوى نور مىفرمايد: «به سوى راه خداوند عزيز و حميد» (إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ).
خداوندى كه عزتش دليل قدرت اوست، و حميد بودنش نشانه مواهب و نعمتهاى بىپايان او مىباشد.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
(آيه 2)
در اين آيه به عنوان معرفى خداوند، درسى از توحيد بيان كرده، مىگويد: «همان خداوندى كه آنچه در آسمان و زمين است از آن اوست» (اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ).
و در پايان آيه توجه به مسأله معاد- بعد از توجه به مبدأ- داده، مىگويد:
«واى بر كافران از عذاب شديد» رستاخيز (وَ وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ مِنْ عَذابٍ شَدِيدٍ).
(آيه 3)
و در اين آيه بلافاصله كافران را معرفى مىكند و با ذكر، سه قسمت از صفات آنها وضعشان را كاملا مشخص مىسازد بطورى كه هر كس در اولين برخورد بتواند آنها را بشناسد.
نخست مىگويد: «آنها كسانى هستند كه زندگى پست اين جهان را بر زندگى آخرت مقدم مىشمرند» (الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ).
و همه چيز حتى ايمان و حق را فداى منافع پست و شهوات و هوسهاى خود مىسازند.
سپس مىگويد: آنها به اين مقدار هم قانع نيستند بلكه علاوه بر گمراهى خودشان سعى در گمراه ساختن ديگران هم دارند: «آنها (مردم را) از راه خدا باز مىدارند» (وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ).
بلكه علاوه بر آن «سعى مىكنند آن را دگرگون نشان دهند» (وَ يَبْغُونَها عِوَجاً).
در حقيقت آنها هوسها را زينت مىدهند، مردم را تشويق به گناه مىنمايند، و از درستى و پاكى مىترسانند. و با تمام قوا مىكوشند ديگران را همرنگ خود سازند و با افزودن خرافات، و انواع تحريفها، و ابداع سنتهاى زشت و كثيف به اين هدف برسند.
روشن است «اين افراد (با داشتن اين صفات و اعمال) در گمراهى بسيار دورى هستند» (أُولئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ).
همان گمراهى كه بازگشتشان به راه حق بر اثر بعد و دورى مسافت به آسانى امكان پذير نيست ولى اينها همه محصول اعمال خود آنهاست!
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
(آيه 4)
در آيات گذشته سخن از قرآن مجيد و اثرات حياتبخش آن بود، در اين آيه همين موضوع در بعد خاصى تعقيب شده و آن وحدت لسان پيامبران و كتب آسمانى آنها با زبان نخستين قومى است كه به سوى آنها مبعوث شدهاند.
مىفرمايد: «و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر به زبان قوم خودش» (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ).
زيرا پيامبران در درجه اول با قوم خود، همان ملتى كه از ميان آنها برخاستهاند، تماس داشتند و نخستين شعاع وحى به وسيله پيامبران بر آنها مىتابيد، و نخستين ياران و ياوران آنها از ميان آنان برگزيده مىشدند، بنابراين پيامبر بايد به زبان آنها و لغت آنها سخن بگويد «تا حقايق را به روشنى براى آنان آشكار سازد» (لِيُبَيِّنَ لَهُمْ).
لذا دعوت پيامبران از طريق تبيين و روشنگرى و تعليم و تربيت با همان زبان معمولى و رايج صورت مىگرفته است، نه از طريق يك اثر مرموز و ناشناخته در قلبها.
سپس اضافه مىكند: «بعد (از تبيين دعوت الهى براى آنها) خداوند هر كس را بخواهد گمراه مىكند و هر كس را بخواهد هدايت مىنمايد» (فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ).
اشاره به اين كه هدايت و ضلالت در نهايت امر، كار پيامبران نيست، كار آنها ابلاغ و تبيين است، اين خداست كه راهنمايى و هدايت واقعى بندگانش را در دست دارد.
ولى براى اين كه تصور نشود معنى اين سخن جبر و الزام و سلب آزادى بشر است، بلافاصله اضافه مىكند: «و او عزيز حكيم است» (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
به مقتضاى عزت و قدرتش، بر هر چيز تواناست، اما به مقتضاى حكمتش بىجهت و بىدليل كسى را هدايت و يا كسى را گمراه نمىسازد، بلكه گامهاى نخستين با نهايت آزادى اراده در راه سير الى اللّه از ناحيه بندگان برداشته مىشود و سپس نور هدايت و فيض حق بر قلب آنها مىتابد.
همچنين آنها كه با لجاجت و تعصب و دشمنى با حق و غوطهور شدن در شهوات و آلوده شدن به ظلم و ستم، شايستگى هدايت را از خود سلب كردهاند، از فيض هدايت محروم، و در وادى ضلالت، گمراه مىشوند.
و به اين ترتيب سر چشمه هدايت و ضلالت به دست خود ماست.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 145 از قرآن کریم شامل آیات37 تا 43 از سوره ی رعد و آیات 1 تا 5 از سوره ی ابراهیم
(آيه 5)
در اين آيه به يكى از نمونههاى ارسال پيامبران در مقابل طاغوتهاى عصر خود به منظور خارج كردن آنان از ظلمتها به نور اشاره كرده، مىفرمايد: «و ما موسى را با آيات خود (معجزات گوناگون) فرستاديم و به او فرمان داديم كه قوم خودت را از ظلمات به سوى نور بيرون آر»! (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).
سپس به يكى از مأموريتهاى بزرگ موسى اشاره كرده، مىفرمايد: «ايام الهى و روزهاى خدا را به ياد قوم خود بياور» (وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ).
«بِأَيَّامِ اللَّهِ» تمام روزهايى است كه داراى عظمتى در تاريخ زندگى بشر است.
هر روز كه فصل تازهاى در زندگى انسانها گشوده، و درس عبرتى به آنها داده و ظهور و قيام پيامبرى در آن بوده، يا طاغوت و فرعون گردنكشى در آن به قعر درّه نيستى فرستاده شده، خلاصه هر روز كه حق و عدالتى بر پا شده و ظلم و بدعتى خاموش گشته، همه آنها از ايام اللّه است.
در حديثى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم كه فرمود: «ايام اللّه، روز قيام مهدى موعود- عج- و روز رجعت و روز قيامت است».
در پايان آيه مىفرمايد: «در اين سخن و در همه ايام اللّه، آيات و نشانههايى است براى هر انسان شكيبا و پراستقامت و شكرگزار» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ).
به اين ترتيب افراد با ايمان نه در مشكلات و روزهاى سخت دست و پاى خود را گم مىكنند، و تسليم حوادث مىشوند و نه در روزهاى پيروزى و نعمت گرفتار غرور و غفلت مىگردند.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
صفحه ی 146 از قرآن کریم شامل آیات 6تا 16 از سوره ی ابراهیم
صفحه ی 146 از قرآن کریم شامل آیات 6 تا 16 از سوره ی ابراهیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذْ قَالَ مُوسَيٰ لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا۟ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنجَيٰكُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوٓءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَآءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَآءَكُمْ وَفِي ذَٰلِكُم بَلَآءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ(6)
و [به خاطر بياور] هنگامي را كه موسي به قوم خود گفت نعمتخدا را بر خود به ياد آوريد آنگاه كه شما را از فرعونيان رهانيد [همانان] كه بر شما عذاب سخت روا ميداشتند و پسرانتان را سر ميبريدند و زنانتان را زنده ميگذاشتند و در اين [امر] براي شما از جانب پروردگارتان آزمايشي بزرگ بود(6)
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ(7)
و آنگاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزاري كنيد [نعمت] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسي نماييد قطعا عذاب من سخت خواهد بود(7)
وَقَالَ مُوسَيٰٓ إِن تَكْفُرُوٓا۟ أَنتُمْ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ(8)
و موسي گفت اگر شما و هر كه در روي زمين است همگي كافر شويد بيگمان خدا بينياز ستوده[صفات] است(8)
أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا۟ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنۢ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَرَدُّوٓا۟ أَيْدِيَهُمْ فِيٓ أَفْوَٰهِهِمْ وَقَالُوٓا۟ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَآ إِلَيْهِ مُرِيبٍ(9)
آيا خبر كساني كه پيش از شما بودند قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بعد از ايشان بودند [و] كسي جز خدا از آنان آگاهي ندارد به شما نرسيده است فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند ولي آنان دستهايشان را [به نشانه اعتراض] بر دهانهايشان نهادند و گفتند ما به آنچه شما بدان ماموريت داريد كافريم و از آنچه ما را بدان ميخوانيد سخت در شكيم(9)
۞ قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي قَالُوٓا۟ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَٰنٍ مُّبِينٍ(10)
پيامبرانشان گفتند مگر در باره خدا پديد آورنده آسمانها و زمين ترديدي هست او شما را دعوت ميكند تا پارهاي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمان معيني شما را مهلت دهد گفتند شما جز بشري مانند ما نيستيد ميخواهيد ما را از آنچه پدرانمان ميپرستيدند باز داريد پس براي ما حجتي آشكار بياوريد(10)
قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَيٰ مَن يَشَآءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَآ أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَٰنٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(11)
پيامبرانشان به آنان گفتند ما جز بشري مثل شما نيستيم ولي خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد منت مينهد و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براي شما حجتي بياوريم و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند(11)
وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَي اللَّهِ وَقَدْ هَدَيٰنَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَيٰ مَآ ءَاذَيْتُمُونَا وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ(12)
و چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه ما را به راههايمان رهبري كرده است و البته ما بر آزاري كه به ما رسانديد شكيبايي خواهيم كرد و توكلكنندگان بايد تنها بر خدا توكل كنند(12)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَيٰٓ إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّٰلِمِينَ(13)
و كساني كه كافر شدند به پيامبرانشان گفتند شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگرديد پس پروردگارشان به آنان وحي كرد كه حتما ستمگران را هلاك خواهيم كرد(13)
وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنۢ بَعْدِهِمْ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ(14)
و قطعا شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونتخواهيم داد اين براي كسي است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم داشته باشد(14)
وَاسْتَفْتَحُوا۟ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ(15)
و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند و [سرانجام] هر زورگوي لجوجي نوميد شد(15)
مِّن وَرَآئِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَيٰ مِن مَّآءٍ صَدِيدٍ(16)
[آن كس كه] دوزخ پيش روي اوست و به او آبي چركين نوشانده ميشود(16)
صدق الله العلي العظيم
-
پاسخ : صفحه ی 146 از قرآن کریم شامل آیات 6تا 16 از سوره ی ابراهیم
(آيه 6)
در اين آيه به يكى از آن ايام اللّه و روزهاى درخشان و پربارى كه در تاريخ بنى اسرائيل وجود داشته و ذكر آن تذكرى براى مسلمانان است، اشاره كرده مىگويد: «و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: نعمت خدا را متذكر شويد آن زمان كه شما را از چنگال آل فرعون رهايى بخشيد» (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ).
«همانها كه شما را به بدترين وجهى عذاب مىكردند، پسرانتان را سر مىبريدند و زنانتان را (براى خدمت و كنيزى) زنده نگه مىداشتند» (يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذابِ وَ يُذَبِّحُونَ أَبْناءَكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَكُمْ).
و در طول تاريخ شيوه هر استعمارگرى چنين بوده است كه قسمتى از نيروهاى فعال و پرخاشگر و پرمقاومت را نابود مىكردند، يا با انواع اعتيادها و آلودگيها آنها را عملا بىاثر مىساختند، و قسمت ديگرى را تضعيف كرده و در مسير منافع خود به كار مىانداختند.
«و در اين آزمايش بزرگى از پروردگارتان براى شما بود» (وَ فِي ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ).
نه تنها در مورد بنى اسرائيل كه در مورد همه اقوام و ملتها، روز رسيدنشان به آزادى و استقلال و كوتاه شدن دست طاغوتها از «ايام اللّه» است.
منبع:http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 146 از قرآن کریم شامل آیات 6تا 16 از سوره ی ابراهیم
(آيه 7)
سپس اضافه مىكند: «و (اين را هم به خاطر بياوريد) كه پروردگار شما اعلام كرد اگر شكر نعمتهاى مرا به جا آوريد من بطور قطع نعمتهاى شما را افزون مىكنم و اگر كفران كنيد عذاب و مجازات من شديد است» (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ).
اين آيه ممكن است دنباله كلام موسى به بنى اسرائيل باشد و نيز ممكن است يك جمله مستقل و خطاب به مسلمانان بوده باشد، ولى به هر حال از نظر نتيجه چندان تفاوت ندارد و به عنوان درسى سازنده براى ما در قرآن مجيد آمده است.
شكر مايه فزونى نعمت و كفر موجب فناست- بدون شك خداوند در برابر نعمتهايى كه به ما مىبخشد نيازى به شكر ما ندارد، و اگر دستور به شكرگزارى داده آن هم موجب نعمت ديگرى بر ما و يك مكتب عالى تربيتى است.
حقيقت شكر تنها تشكر زبانى نيست، بلكه شكر داراى سه مرحله است نخستين مرحله آن است كه به دقت بينديشيم كه بخشنده نعمت كيست؟ اين توجه و ايمان و آگاهى پايه اول شكر است، و از آن كه بگذريم مرحله زبان فرا مىرسد، ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شكر عملى آن است كه درست بينديشيم كه هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف كنيم كه اگر نكنيم كفران نعمت كردهايم.
و از اينجا رابطه ميان «شكر» و «فزونى نعمت» روشن مىشود، چرا كه هرگاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف كردند، عملا ثابت كردهاند كه شايسته و لايقاند و اين لياقت و شايستگى سبب فيض بيشتر و موهبت افزونتر مىگردد.
(آيه 8)
اين آيه تأييد و تكميلى است براى بحث شكرگزارى و كفران كه در آيه قبل گذشت، و آن در ضمن سخنى از زبان موسى بن عمران نقل شده است، مىفرمايد: «و موسى به بنى اسرائيل يادآور شد كه اگر شما و تمام مردم روى زمين كافر شويد (و نعمت خدا را كفران كنيد هيچ زيانى به او نمىرسانيد) چرا كه او بىنياز و ستوده است» (وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ).
در حقيقت شكر نعمت و ايمان آوردن به خدا مايه افزونى نعمت شما و تكامل و افتخار خودتان است و گر نه خداوند آنچنان بىنياز است كه اگر تمام كائنات كافر گردند، بر دامان كبريايى او گردى نمىنشيند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 146 از قرآن کریم شامل آیات 6تا 16 از سوره ی ابراهیم
(آيه 9)
سپس به سرنوشت گروههايى از اقوام گذشته در طى چندين آيه مىپردازد، همانها كه در برابر نعمتهاى الهى راه كفران را پيش گرفتند، و در برابر دعوت رهبران الهى به مخالفت و كفر برخاستند و منطق آنان و سر انجام كار آنها را شرح مىدهد تا تأكيدى باشد بر آنچه در آيه قبل گفته شد، مىفرمايد: «آيا خبر كسانى كه قبل از شما بودند به شما نرسيده»؟ (أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ).
اين جمله ممكن است دنباله گفتار موسى بوده باشد كه در آيه قبل آمده، و ممكن است بيان مستقلى از ناحيه قرآن خطاب به مسلمانان باشد، و از نظر نتيجه تفاوت چندانى ندارد.
سپس اضافه مىكند: «اقوامى همچون قوم نوح و عاد و ثمود و آنها كه بعد از آنان بودند» (قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
«همانها كه جز خدا آنان را نمىشناسد» و از اخبار آنها كسى غير او آگاه نيست (لا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ).
سپس به عنوان توضيحى در زمينه سرگذشت آنها مىگويد: «پيامبرانشان با دلائل روشن به سوى آنها آمدند ولى آنها (از سر تعجب و انكار) دست بر دهان گذاشتند و گفتند: ما به آنچه شما به خاطر آن فرستاده شدهايد كافريم» (جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا كَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ).
چرا كه «ما در باره آنچه شما ما را به سوى آن دعوت مىكنيد، شك و ترديد داريم» و با اين شك و ترديد چگونه امكان دارد، دعوت شما را بپذيريم! (وَ إِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَيْهِ مُرِيبٍ).
(آيه 10)
آيا در خدا شك است؟ از آنجا كه در آيه قبل گفتار مشركان و كافران را در زمينه عدم ايمانشان كه استناد به شك و ترديد كرده بودند بيان شده، در اين آيه بلافاصله با دليل روشنى كه در عبارت كوتاهى آمده شك آنها را نفى مىكند و چنين مىگويد: «پيامبرانشان به آنان گفتند: آيا در وجود خدايى كه آفريننده آسمانها و زمين است شكى است»؟! (قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
ممكن است «فاطِرِ» اشاره به شكافتن توده ابتدايى ماده جهان باشد كه در علوم روز مىخوانيم كه مجموع ماده عالم، يك واحد به هم پيوسته بود سپس شكافته شد و كرات آشكار گشت.
به هر حال قرآن در اينجا مانند غالب موارد ديگر براى اثبات وجود خدا و صفات او تكيه بر نظام عالم هستى و آفرينش آسمانها و زمين مىكند.
سپس به پاسخ دومين ايراد منكران مىپردازد كه ايراد به مسأله رسالت پيامبران است، مىفرمايد: اين مسلم است كه آفريدگار دانا و حكيم، هرگز بندگانش را بدون رهبر، رها نمىكنند، بلكه «از شما (با فرستادن پيامبران) دعوت مىكند تا از گناه و آلودگيها پاكتان سازد و گناهانتان را ببخشد» (يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ).
«و تا موعد مقرّرى شما را باقى گذارد»! تا راه تكامل خويش را بپيماييد و حد اكثر بهره لازم را از اين زندگى ببريد (وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
در حقيقت دعوت پيامبران براى دو هدف بوده، يكى آمرزش گناهان و ديگرى ادامه حيات تا زمان مقرر كه اين دو در واقع علت و معلول يكديگرند، چه اين كه جامعهاى مىتواند به حيات خود ادامه دهد كه از گناه و ظلم پاك باشد.
ولى با اين همه باز كفار لجوج اين دعوت حياتبخش كه آميخته با منطق روشن توحيد بود نپذيرفتند و با بيانى كه آثار لجاجت و عدم تسليم در برابر حق از آن مىباريد، به پيامبران خود چنين «پاسخ گفتند: شما جز بشرى مثل ما نيستيد»! (قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا).
به علاوه «شما مىخواهيد ما را از آنچه نياكان ما مىپرستيدند بازداريد» (تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا).
از همه اينها گذشته «شما دليل روشنى براى ما بياوريد» (فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبِينٍ).
منبع :http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 146 از قرآن کریم شامل آیات 6تا 16 از سوره ی ابراهیم
(آيه 11)
تنها بر خدا توكل كنيد! در اين آيه و آيه بعد پاسخ پيامبران را از بهانه جوييهاى مخالفان لجوج كه در آيات گذشته آمده مىخوانيم.
در مقابل ايراد آنها كه مىگفتند: چرا از جنس بشر هستيد، «پيامبرانشان به آنها گفتند: مسلما ما تنها بشرى همانند شما هستيم، ولى خدا بر هر كس از بندگانش بخواهد منت مىگذارد» و موهبت رسالت را به آنها مىبخشد (قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
سپس به پاسخ سؤال سوم مىپردازد بىآنكه از ايراد دوم پاسخ گويد. گويى ايراد دوم آنها در زمينه استناد به سنت نياكان آنقدر سست و بىاساس بوده كه هر انسان عاقلى با كمترين تامّل جواب آن را مىفهمد، به علاوه در آيات ديگر قرآن، پاسخ اين سخن داده شده است.
آرى! در پاسخ سؤال سوم چنين مىگويد كه آوردن معجزات، كار ما نيست كه به صورت يك خارق العادهگر، گوشهاى بنشينيم و هر كس به ميل خودش معجزهاى پيشنهاد كند و مسأله خرق عادت تبديل به يك بازيچه بىارزش شود، بلكه: «ما نمىتوانيم معجزهاى جز به فرمان خدا بياوريم» (وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
به علاوه هر پيامبرى حتى بدون تقاضاى مردم به اندازه كافى اعجاز نشان مىدهد تا سند اثبات حقانيت او گردد.
سپس براى اين كه پاسخ قطعى به تهديدهاى گوناگون بهانه جويان نيز بدهند با اين جمله موضع خود را مشخص مىساختند و مىگفتند: «همه افراد با ايمان بايد تنها بر خدا تكيه كنند» همان خدايى كه قدرتها در برابر قدرتش ناچيز و بىارزش است (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
منبع :http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 146 از قرآن کریم شامل آیات 6تا 16 از سوره ی ابراهیم
(آيه 12)
بعد به استدلال روشنى براى مسأله توكل، پرداخته و مىگفتند:
«چرا ما بر «اللّه» توكل نكنيم (و در همه مشكلات به او پناه نبريم؟ چرا ما از قدرتهاى پوشالى و تهديدها بترسيم) در حالى كه او ما را به راههاى سعادتمان هدايت كرده» (وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا).
و سپس چنين ادامه مىدادند: اكنون كه تكيه گاه ما خداست، تكيه گاهى شكست ناپذير مافوق همه چيز «بطور قطع، ما در برابر تمام آزار و اذيتهاى شما ايستادگى و شكيبايى خواهيم كرد» (وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا).
و بالاخره گفتار خود را با اين سخن پايان مىدادند كه: «و همه توكل كنندگان بايد تنها بر اللّه توكل كنند» (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ).
منظور از «توكل» اين است كه در برابر عظمت مشكلات، انسان احساس حقارت و ضعف نكند، بلكه با اتكاى بر قدرت بىپايان خداوند، خود را پيروز و فاتح بداند، و به اين ترتيب توكل اميد آفرين، نيروبخش و تقويت كننده، و سبب فزونى پايدارى و مقاومت است.
(آيه 13)
برنامه و سرنوشت جباران عنيد: همان گونه كه راه و رسم افراد بىمنطق است، هنگامى كه به ضعف و ناتوانى گفتار و عقيده خود آگاه شدند، استدلال را رها كرده، و تكيه به زور و قدرت و قلدرى مىكنند در اينجا نيز مىخوانيم هنگامى كه پيامبران منطق متين و رساى خود را- كه در آيات قبل گذشت- بيان كردند. «كافران (لجوج و بهانهجو)، به پيامبران خود گفتند: سوگند ياد مىكنيم كه شما را از سرزمينمان خارج مىسازيم، مگر اين كه به آيين ما (و بت پرستى) باز گرديد»! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنا).
اين مغروران بىخبر، گويى همه سرزمينها را مال خود مىدانستند و براى پيامبرانشان حتى به اندازه يك شهروند حق قائل نبودند و لذا مىگفتند: «أَرْضِنا» (سرزمين ما!) در حالى كه خداوند زمين و تمام مواهبش را براى صالحان آفريده است.
سپس اضافه مىكند: «در اين حال، پروردگار (به پيامبران دلدارى و اطمينان خاطر مىداد و) به آنها وحى فرستاد كه: ما ظالمان را هلاك مىكنيم» (فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ).
بنابراين از اين تهديدها هرگز نترسيد و كمترين سستى در اراده آهنين شما راه نيابد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
پاسخ : صفحه ی 146 از قرآن کریم شامل آیات 6تا 16 از سوره ی ابراهیم
(آيه 14)
و از آنجا كه منكران ستمگر، پيامبران را تهديد به تبعيد از سرزمينشان مىكردند خداوند در مقابل به آنها چنين وعده مىدهد كه: «و شما را در زمين بعد از (نابودى) آنها سكونت خواهيم داد» (وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ).
«ولى اين (موفقيت و پيروزى نصيب همه كس نمىشود بلكه) براى كسى است كه از مقام (عدالت) من بترسد (و احساس مسؤوليت كند) و از عذاب من بيمناك باشد» و آن را جدّى تلقى كند (ذلِكَ لِمَنْ خافَ مَقامِي وَ خافَ وَعِيدِ).
(آيه 15)
و در اين هنگام كه پيامبران كارد به استخوانشان رسيده بود و تمام وظيفه خود را در برابر قوم خويش انجام داده بودند و آنها كه بايد ايمان بياورند ايمان آورده و بقيه در كفر پافشارى داشتند و مرتبا رسولان را تهديد مىكردند، در اين موقع آنها از خداوند «تقاضاى فتح و پيروزى (بر كفّار) كردند» (وَ اسْتَفْتَحُوا).
خداوند هم دعاى اين مجاهدان راستين را به هدف اجابت رسانيد «و (سر انجام) هر گردنكش منحرفى نوميد و نابود شد» (وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ).
(آيه 16)
سپس به نتيجه كار اين جباران عنيد از نظر مجازاتهاى جهان ديگر در ضمن دو آيه به پنج موضوع اشاره مىكند:
1- «به دنبال اين نوميدى و خسران- و يا به دنبال چنين كسى- جهنم و آتش سوزان خواهد بود» (مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ).
2- «و از آب بدبوى متعفّنى نوشانده مىشود»! (وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ).
«صديد» چركى است كه ميان پوست و گوشت جمع مىشود يعنى از يك آب بدبوى متعفن بدمنظره همانند چرك و خون به او مىنوشانند.
منبع: http://www.qurangloss.ir/thread313.html
-
صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
صفحه ی 147 از قرآن کریم شامل آیات 17 تا 29 از سوره ی ابراهیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِن وَرَآئِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ(17)
آن را جرعه جرعه مينوشد و نميتواند آن را فرو برد و مرگ از هر جانبي به سويش ميآيد ولي نميميرد و عذابي سنگين به دنبال دارد(17)
مَّثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ بِرَبِّهِمْ أَعْمَٰلُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَّا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا۟ عَلَيٰ شَيْءٍ ذَٰلِكَ هُوَ الضَّلَٰلُ الْبَعِيدُ(18)
مثل كساني كه به پروردگار خود كافر شدند كردارهايشان به خاكستري ميماند كه بادي تند در روزي طوفاني بر آن بوزد از آنچه به دست آوردهاند هيچ [بهرهاي] نميتوانند برد اين است همان گمراهي دور و دراز(18)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ(19)
آيا در نيافتهاي كه خدا آسمانها و زمين را به حق آفريده اگر بخواهد شما را ميبرد و خلق تازهاي ميآورد(19)
وَمَا ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ بِعَزِيزٍ(20)
و اين [كار] بر خدا دشوار نيست(20)
وَبَرَزُوا۟ لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَٰٓؤُا۟ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوٓا۟ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ قَالُوا۟ لَوْ هَدَيٰنَا اللَّهُ لَهَدَيْنَٰكُمْ سَوَآءٌ عَلَيْنَآ أَجَزِعْنَآ أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ(21)
و همگي در برابر خدا ظاهر ميشوند پس ناتوانان به گردنكشان ميگويند ما پيروان شما بوديم آيا چيزي از عذاب خدا را از ما دور ميكنيد ميگويند اگر خدا ما را هدايت كرده بود قطعا شما را هدايت ميكرديم چه بيتابي كنيم چه صبر نماييم براي ما يكسان است ما را راه گريزي نيست(21)
وَقَالَ الشَّيْطَٰنُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوٓا۟ أَنفُسَكُم مَّآ أَنَا۠ بِمُصْرِخِكُمْ وَمَآ أَنتُم بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّٰلِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(22)
و چون كار از كار گذشت [و داوري صورت گرفت] شيطان ميگويد در حقيقتخدا به شما وعده داد وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم و مرا بر شما هيچ تسلطي نبود جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد پس مرا ملامت نكنيد و خود را ملامت كنيد من فريادرس شما نيستم و شما هم فريادرس من نيستيد من به آنچه پيش از اين مرا [در كار خدا] شريك ميدانستيد كافرم آري ستمكاران عذابي پردرد خواهند داشت(22)
وَأُدْخِلَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَٰمٌ(23)
و كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند به بهشتهايي درآورده ميشوند كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است كه به اذن پروردگارشان در آنجا جاودانه به سر ميبرند و درودشان در آنجا سلام است(23)
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَآءِ(24)
آيا نديدي خدا چگونه مثل زده سخني پاك كه مانند درختي پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است(24)
تُؤْتِيٓ أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍۭ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(25)
ميوهاش را هر دم به اذن پروردگارش ميدهد و خدا مثلها را براي مردم ميزند شايد كه آنان پند گيرند(25)
وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ(26)
و مثل سخني ناپاك چون درختي ناپاك است كه از روي زمين كنده شده و قراري ندارد(26)
يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَفِي الْءَاخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّٰلِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَآءُ(27)
خدا كساني را كه ايمان آوردهاند در زندگي دنيا و در آخرت با سخن استوار ثابت ميگرداند و ستمگران را بيراه ميگذارد و خدا هر چه بخواهد انجام ميدهد(27)
۞ أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا۟ نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا۟ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ(28)
آيا به كساني كه [شكر] نعمتخدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را به سراي هلاكت درآوردند ننگريستي(28)
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ(29)
[در آن سراي هلاكت كه] جهنم است [و] در آن وارد ميشوند و چه بد قرارگاهي است(29)
صدق الله العلي العظيم