-
پاسخ : عشق ممنوع
حالا دیدار ما به نمیدانمان کجای فراموشی
دیدار ما اصلاً به همان حوالی هر چه باد آباد
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیدهاند
پس با هر کسی از کسان من از این ترانه محرمانه سخن مگوی
نمیخواهم آزردگان ساده بیشام و بیچراغ
از اندوه اوقات ما با خبر شوند
قرار ما از همان ابتدای علاقه پیدا بود
قرار ما به سینه سپردن دریا و ترانه تشنگی نبود
پس بیجهت بهانه میاور
که راه دور و
خانه ما یکی مانده به آخر دنیاست
نه
دیگر فراقی نیست
حالا بگذار باد بیاید
بگذار از قرائت محرمانه نامهها و رؤیاهامان شاعر شویم
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیدهاند
دیدار ما به همان ساعت معلومِ دلنشین
تا دیگر آدمی از یک وداع ساده نگرید
تا چراغ و شب و اشاره بدانند که دیگر ملالی نیست
حالا میدانم سلام مرا به اهل هوای همیشه عصمت
خواهی رساند , یادت نرود گُلم
به جای من از صمیم همین زندگی
سرا روی چشم به راه ماندگان مرا ببوس
دیگر سفارشی نیست
تنهاجان تو و جان پرندگان پر بسته ای که دی ماه
به ایوان خانه می آیند
خداحافظ
-
پاسخ : عشق ممنوع
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ
که با من از فصل های خشک گذر می کردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه می آوردند
و به مادرم که در آیینه زندگی می کرد
و شکل پیری من بود
و به زمین که شهوت تکرار من
درون ملتهبش را
ار تخمه های سبز می انباشت
سلامی دوباره خواهم داد
می آیم می آیم می آیم
با گیسویم ادامه بوهای زیر خاک
با چشمهایم تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام
از بیشه های آن سوی دیوار
می آیم می آیم می آیم
و آستانه پر ازعشق می شود
و من در آستانه
به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه پرعشق ایستاده
سلامی دوباره خواهم داد
(از آلبوم پری خوانی-فروغ فرخزاد)
-
پاسخ : عشق ممنوع
زندگی آیینه ی اعمال و کارهای توست
اگر عشق بیشتری می خواهی عشق بیشتری ببخش
اگر مهربانی بیشتری می خواهی همواره بیشتر مهربان باش
اگر می خواهی مردم نسبت به تو صبور و مؤدب باشند
صبوری و رعایت ادب را مقدم بدار
این قانون طبیعت است و در هر لحظه از زندگی
ما اعمال می شود
زندگی، هر آن چه را که هدیه کنی به تو بر می گرداند
زندگی خوب تو حاصل یک تصادف نیست
بلکه آیینه ای است از کارهای تحسین برانگیز و زیبای خودت
-
پاسخ : عشق ممنوع
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند
وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است
وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است
وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است
وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
-
پاسخ : عشق ممنوع
پروانه ، ای از عشق و ناکامی نشانه
ای یادگار عاشقی در این زمانه
در شعله می سوزد پرت پروا نداری
پروای جان در حسرت فردا نداری
سودا مکن جان در بهای آشنایی
دیگر ندارد آشنایی ها بهایی
پروانه ، این دلها دگر درد آشنا نیست
در بزم مستان هم ، دگر درد آشنا نیست
پروانه ، دیگر باده ها مستی ندارد
جز اشک حسرت ، ساغر هستی ندارد
پروا کن از آتش ، که می سوزد پرت را
یکدم نسیمی می برد خاکسترت را
پروانه ، آن شمع امید شام تارت
آخر سحر گه می شود شمع مزارت
-
پاسخ : عشق ممنوع
خونه یعنی یه دنیا مهربونی، که رو به خنده ی من باز می شه
یه قاب ناب که تو خاطراتم، جهان با دیدنش آغاز می شه
همونجایی که می شه دل سپرد و تو یک لحظه واسه یک عمر دل بست
همونجایی که هستی و می دونم، هنوزم فرصت عاشق شدن هست
یه احساس صمیمی توی خونه ست، که پاهامو به اینجا می کشونه
مث امنیت آغوش مادر، که قد آرزوی هر دومونه
خدا اینجاست توی خونه ی ما، اگه آینده رو روشن ببینی
اگه قسمت کنی دنیا تو با من، اگه از قاب چشم من ببینی
-
پاسخ : عشق ممنوع
وقتی کنار من قدم می زنی، انگاری از همیشه عاشق ترم
هنوز برای داشتنت حاضرم از هر چی داشتم و دارم بگذرم
وقتی کنار من قدم می زنی، تموم دنیا رو به هم می زنم
ثانیه ها نفس نفس می زنن، وقتی که از عشق تو دم می زنم
من از تو می نویسم و دوباره، عطر تو توی خونه مون می پیچه
پنجره ی خونه رو وا می کنم، اسم تو توی آسمون می پیچه
من از تو می نویسم و دوباره نمی دونی چه حس و حالی دارم
ثانیه ها نفس نفس می زنن وقتی می خوام اسم تو رو بیارم
کنار من قدم بزن عزیزم، بذار زمین به ما حسادت کنه
کنار من باش و بذار که دنیا به این همه قشنگی عادت کنه
-
پاسخ : عشق ممنوع
دنیا وای میسته وقتی می خوام دستمو تو دستت بذارم
زمین یخ می زنه وقتی که ساده می گذری از کنارم
انگاری همه ی جاده ها بی تو راشونو گم می کنن
وقتی به ت می رسم لحظه ها دست و پاشونو گم می کنن
کوچه ها هر طرف که برن بی بهونه به هم می رسیم
دنیا وای می سته و ما دو تا عاشقونه به هم می رسیم
-
پاسخ : عشق ممنوع
فرض كن روزنامه هاتو خوندي و حرفاي تازه داري واسه زدن
فرض كن سيگارتم كشيدي و ديگه وقت خوابته، قاعدتاً
فرض کن گرسنه ته خسته ای و می دونی تریای پائین بسته ست
فرض کن آدرنو و پوپر بگن، خواب خوبه، وقتی آدم خسته ست...
پايه اي يه دست ورق بازي كنيم؟ حرف تازه داري با هم بزنيم؟
پايه اي تو قوري چايي دم كنيم، با مداد چایی مونو هم بزنیم؟
پایه ای «ابی» بذاریم تا سحر؟ پایه ای فردا صبحو نریم کلاس؟
پایه ای با هم دیگه داد بزنیم «صدایی که خنجرش رو به خداس»؟
داره خوابم می بره، گرسنمه، از اینجا به بعدشو تو بنویس:
سهم من از این شبا یه دس شلم، با هزار و خورده ای خاطره نیس
-
پاسخ : عشق ممنوع
امشب کنارم نیستی یعنی چیزی ازم باقی نمی مونه
اونقدر می میرم، که بعد از تو افسانه م ـَم باقی نمی مونه
هر شب توی تقویم دلتنگی م، دنبال دستای تو می گردم
از بس دعا کرده م که پیدا شی، حتی خدا رم عاشقت کرده م
دستای تو از دست من رفته، اما به رویای تو خو کرده م
تو بی گناهی، خوب می دونم، این ماجرا رو من شرو کرده م
من تو خیالم با تو می خندم من تو خیالم با تو راه می رم
هر جا که خوش عکسه کنار تو، توی خیابون عکس می گیرم
دستای تو از دست من رفته، حالم بده، قلبم هراسونه
امشب کنارم نیستی یعنی چیزی ازم باقی نمی مونه
دستای تو از دست من رفته.....
Forum Modifications By
Marco Mamdouh