پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 32)
در ادامه بحث با منكران نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله، و انكار رستاخيز، در اينجا سوگندهاى متعددى ياد كرده، و بر مسأله قيامت و رستاخيز و دوزخ و عذاب آن تأكيد مىنمايد.
مىفرمايد: «اين چنين نيست كه آنها تصور مىكنند، سوگند به ماه» (كلا و القمر).
ذكر سوگند به «ماه» به خاطر آن است كه يكى از آيات بزرگ الهى است، هم از نظر خلقت، و هم گردش منظم، و هم نور و زيبائى، و هم تغييرات تدريجى كه خود، تقويم زندهاى براى مشخص ساختن روزهاست.
(آيه 33)
سپس مىافزايد: «و (سوگند) به شب هنگامى كه (دامن برچيند و) پشت كند» (و الليل اذ ادبر).
(آيه 34)
«و به صبح هنگامى كه چهره بگشايد» (و الصبح اذا اسفر).
شب گرچه آرام بخش است و خاموش، و هنگام راز و نياز عاشقان حق، اما اين شب تاريك آن زمان جالب است كه پشت كند و رو به صبح روشنى پيش رود و آخر سحرگاه باشد، و طلوع صبح از همه زيباتر و دلانگيزتر است كه هر انسانى را به وجد و نشاط مىآورد.
اين سوگندهاى سه گانه در ضمن، تناسبى با نور هدايت «قرآن» و پشت كردن ظلمات «شرك» و بت پرستى و دميدن سپيده صبحگاهان «توحيد» دارد.
(آيه 35)
بعد از بيان اين سوگندها، به چيزى مىپردازد كه سوگند به خاطر آن ياد شده، مىفرمايد: «آن (حوادث هولناك قيامت) از مسائل مهم است» (انها لاحدى الكبر).
(آيه 36)
سپس اضافه مىكند: هدف از آفرينش دوزخ هرگز انتقامجوئى نيست، بلكه «هشدار و انذارى است براى انسانها» (نذيرا للبشر).
(آيه 37)
و سر انجام براى تأكيد بيشتر مىافزايد اين انذار مخصوص گروه معينى نيست بلكه: براى همه افراد بشر است «براى كسانى از شما كه مىخواهند پيش افتند يا عقب بمانند» [- به سوى هدايت و نيكى پيش روند يا نروند]! (لمن شاء منكم ان يتقدم او يتأخر).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 38)
شما چرا اهل دوزخ شديد؟ در ادامه بحثى كه در باره دوزخ و دوزخيان در آيات قبل آمد، در اينجا مىافزايد: «هر كس در گرو اعمال خويش است» (كل نفس بما كسبت رهينة).
گوئى تمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تكاليف اوست، هنگامى كه آن را انجام مىدهد آزاد مىگردد و گر نه در قيد اسارت باقى خواهد ماند.
(آيه 39)
و بلافاصله مىفرمايد: «مگر اصحاب يمين» (الا اصحاب اليمين). كه نامه اعمالشان را به نشانه ايمان و تقوايشان به دست راستشان مىدهند! آنها در پرتو ايمان و عمل صالح، غل و زنجيرهاى اسارت را شكستهاند، و بىحساب وارد بهشت مىشوند.
«اصحاب اليمين» كسانى هستند كه داراى ايمان و عمل صالحند، و اگر گناهان مختصرى داشته باشند تحت الشعاع حسنات آنهاست، و به حكم «ان الحسنات يذهبن السيئات» «1» اعمال نيكشان اعمال بد را مىپوشاند، يا بدون حساب وارد بهشت مىشوند و يا اگر حسابى داشته باشند سهل و ساده و آسان است، همان گونه كه در آيه 7 سوره انشقاق آمده است: «اما كسى كه نامه اعمالش
به دست راست او داده شده حساب او آسان خواهد بود».
«قرطبى» مفسر معروف اهل سنت از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل كرده است كه فرمود: «ما و شيعيانمان اصحاب اليمين هستيم، و هر كس ما اهل بيت را دشمن دارد در اسارت اعمال خويش است».
__________________________________________________
(1) سوره هود (11) آيه 114.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 40)
سپس به گوشهاى از شرح حال اصحاب اليمين و گروه مقابل آنها پرداخته، مىافزايد: «آنها در باغهاى بهشتند، و سؤال مىكنند ...» (فى جنات يتساءلون).
(آيه 41)
«از مجرمان» (عن المجرمين).
(آيه 42)
مىگويند: «چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت»؟! (ما سلككم فى سقر).
از اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه رابطه ميان بهشتيان و دوزخيان بكلى قطع نمىگردد، بهشتيان مىتوانند از عالم خود وضع دوزخيان را مشاهده كنند، و با آنها به گفتگو پردازند.
(آيه 43)
مجرمان در پاسخ اين سؤال به چهار گناه بزرگ خويش در اين رابطه اعتراف مىكنند نخست اين كه: «مىگويند: ما از نمازگزاران نبوديم» (قالوا لم نك من المصلين).
اگر نماز مىخوانديم نماز ما را به ياد خدا مىانداخت، و نهى از فحشاء و منكر مىكرد، و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مىنمود.
(آيه 44)
ديگر اين كه: «ما اطعام مستمند نمىكرديم» (و لم نك نطعم المسكين).
اطعام مسكين گرچه به معنى غذا دادن به بينوايان است، ولى ظاهرا منظور از آن، هرگونه كمك به نيازمنديهاى ضرورى نيازمندان مىباشد، اعم از خوراك و پوشاك و مسكن و غير اينها و منظور از آن «زكات واجب» است چرا كه ترك انفاقهاى مستحبى سبب ورود در دوزخ نمىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 45)- ديگر اين كه: «و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا مىشديم» (و كنا نخوض مع الخائضين).
«خوض در باطل» معنى وسيع و گستردهاى دارد كه هم شامل ورود در مجالس كسانى مىشود كه آيات خدا را به باد استهزا مىگيرند، تبليغات ضد اسلامى مىكنند، و يا شوخيهاى ركيك دارند، يا گناهانى را كه انجام دادهاند به عنوان افتخار يا تلذذ نقل مىكنند، و همچنين شركت در مجالس غيبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آيه مورد بحث بيشتر نظر بر مجالسى است كه براى تضعيف دين خدا و استهزاى مقدسات، و ترويج كفر و شرك و بىدينى تشكيل مىشود.
(آيه 46)
سپس مىافزايد: «و اين كه ما همواره روز جزا را انكار مىكرديم» (و كنا نكذب بيوم الدين).
(آيه 47)
«تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد» (حتى اتانا اليقين).
روشن است انكار معاد و روز حساب و جزا، تمام ارزشهاى الهى و اخلاقى را متزلزل مىسازد، و انسان را براى ارتكاب گناه تشجيع مىكند، به هر حال از اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه كفار همان گونه كه مكلف به اصول دين هستند به فروع دين نيز مكلفند، و نيز نشان مىدهد اين امور چهارگانه يعنى «نماز» و «زكات» و ترك مجالس اهل باطل» و «ايمان به قيامت» اهميت و نقش فوق العادهاى در هدايت و تربيت انسان دارد، و به اين ترتيب جهنم جاى نمازگزاران واقعى، و زكات دهندگان، و تاركان باطل، و مؤمنان به قيامت نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 48)
و در اين آيه، به عاقبت شوم اين گروه اشاره كرده، مىگويد: «از اين رو شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمىبخشد» و بايد در عذاب الهى براى هميشه بمانند (فما تنفعهم شفاعة الشافعين).
نه شفاعت انبيا و رسولان پروردگار و امامان، و نه شفاعت فرشتگان و صديقين و شهداء و صالحين، چرا كه شفاعت نياز به وجود زمينه مساعد دارد، و اينها زمينهها را بكلى از ميان بردهاند، شفاعت همچون آب زلالى است كه بر پاى نهال ضعيفى ريخته مىشود، و بديهى است اگر نهال بكلى مرده باشد اين آب زلال آن را زنده نمىكند.
ضمنا اين آيه بار ديگر بر مسأله شفاعت و تنوع و تعدد شفيعان درگاه خدا تأكيد مىكند، و پاسخ دندان شكنى است براى آنها كه منكر اصل شفاعتند.
همچنين تأكيدى است بر اين كه شفاعت بىقيد و شرط نيست، و به معنى چراغ سبز براى گناه محسوب نمىشود، بلكه عاملى است براى تربيت انسان كه حد اقل او را به مرحلهاى كه قابليت شفاعت داشته باشد برساند، و رابطه او با خدا و اولياى او بكلى قطع نشود.
(آيه 49)
چنان از حق مىگريزند كه گورخران از شير! در ادامه بحثى كه پيرامون سرنوشت مجرمان و دوزخيان در آيات قبل آمده بود در اينجا وحشت اين گروه معاند و لجوج را از شنيدن سخن حق و هرگونه اندرز و نصيحت به روشنترين وجهى منعكس مىكند.
نخست مىگويد: «چرا آنها از تذكر روى گردانند»؟ (فما لهم عن التذكرة معرضين).
(آيه 50)
«گوئى گور خرانى رميدهاند» (كانهم حمر مستنفرة).
(آيه 51)
«كه از (مقابل) شيرى فرار كردهاند» (فرت من قسورة).
آيه فوق تعبيرى است بسيار رسا و گويا از وحشت و فرار مشركان از آيات روح پرور قرآن، آنها را به گور خر تشبيه كرده كه هم فاقد عقل و شعور است، و هم به علّت وحشى بودن گريزان از همه چيز، در حالى كه در برابر آنها چيزى جز تذكره (وسيله يادآورى و بيدارى و هوشيارى) قرار ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 52)
ولى با اين همه نادانى و بىخبرى آن چنان پرادعا و متكبرند كه «هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاى (از سوى خداوند) براى او فرستاده شود»! (بل يريد كل امرى منهم ان يؤتى صحفا منشرة).
اين شبيه چيزى است كه در آيه 93 سوره اسراء آمده است: «اگر به آسمان نيز بروى ما به تو ايمان نمىآوريم مگر آن كه نامهاى (از سوى خدا) بر ما نازل كنى»!
(آيه 53)
و لذا در اين آيه مىافزايد: «چنين نيست» كه آنها مىگويند (كلا).
نازل شدن كتاب آسمانى بر آنها و مطالب ديگرى از اين قبيل همه بهانه است.
«آنها از آخرت نمىترسند» (بل لا يخافون الآخرة).
به حق بايد گفت كه ايمان به جهان رستاخيز و پاداش و كيفر قيامت شخصيت تازهاى به انسان مىبخشد، و مىتواند افراد بىبند و بار و متكبر و خودخواه و ظالم را به انسانى متعهد و متقى و متواضع و عدالت پيشه تبديل كند.
(آيه 54)
سپس بار ديگر تأكيد مىكند: «چنين نيست» (كلا). كه آنها در باره قرآن مىانديشند.
«آن (قرآن) يك تذكر و يادآورى است» (انه تذكرة).
(آيه 55)
«هر كس بخواهد از آن پند مىگيرد» (فمن شاء ذكره).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 56)
در عين حال پند گرفتن از آن جز به مشيت و توفيق الهى ممكن نيست «و آنها پند نمىگيرند مگر اين كه خدا بخواهد» (و ما يذكرون الا ان يشاء الله).
يعنى انسان نمىتواند راه هدايت را بپويد جز اين كه به ذيل عنايت پروردگار توسل جويد، و از او توفيق و امداد طلبد.
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى-----كوشش عاشق بيچاره به جائى نرسد
و در پايان آيه مىفرمايد: «او اهل تقوا و اهل آمرزش است» (هو اهل التقوى و اهل المغفرة).
شايسته است كه از عقاب او بترسند، و از اين كه چيزى را شريك او قرار دهند بپرهيزند و نيز شايسته است كه به آمرزش او اميدوار باشند.
اين جمله اشارهاى به مقام «خوف» و «رجاء» و «عذاب» و «مغفرت» الهى است. و در حقيقت تعليلى است براى آيه قبل.
اين احتمال نيز هست كه «تقوا» در اينجا به معنى فاعلى تفسير شود يعنى خدا، اهل تقواست، از هرگونه ظلم و قبيح و هرگونه كارى كه برخلاف حكمت است مىپرهيزد. و در حقيقت بالاترين مقام تقوا از آن خداست و آنچه در بندگان است، شعله ضعيفى از آن تقواى بىانتهاست.
به هر حال اين سوره با امر به «انذار» و «تكليف» شروع شد، و با دعوت به «تقوا» و «وعده مغفرت» پايان مىپذيرد.
«پايان سوره مدّثّر»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread536-2.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
سوره قيامت [75]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 40 آيه است.
محتواى سوره:
همان گونه كه از نام سوره پيداست مباحث آن بر محور مسائل مربوط به معاد و روز قيامت دور مىزند، جز چند آيه كه در باره «قرآن مجيد» و مكذبين به آن سخن مىگويد، و اما بحثهائى كه در مورد قيامت در اين سوره آمده روى هم رفته در چهار محور است.
1- مسائل مربوط به اشراط السّاعة و حوادث عجيب و بسيار هول انگيزى كه در پايان اين جهان و آغاز قيامت روى مىدهد.
2- مسائل مربوط به وضع حال نيكوكاران و بدكاران در آن روز.
3- مسائل مربوط به لحظات پراضطراب مرگ و انتقال از اين جهان به جهان ديگر.
4- بحثهاى مربوط به هدف آفرينش انسان و رابطه آن با مسأله معاد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه سوره قيامت را بخواند من و جبرئيل براى او در روز قيامت گواهى مىدهيم كه او ايمان به آن روز داشته، و در آن روز صورتش از صورت ساير مردم درخشندهتر است».
و در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «كسى كه تداوم بر سوره «لا اقسم» (سوره قيامت) كند و به آن عمل نمايد خداوند اين سوره را در قيامت همراه او از قبرش با بهترين چهره بر مىانگيزد، و پيوسته به او بشارت مىدهد و در صورتش مىخندد تا از صراط و ميزان بگذرد».
قابل توجه اين كه آنچه را از قرائن در فضيلت تلاوت سورههاى قرآن در موارد ديگر استفاده مىكرديم در اينجا صريحا در متن روايت آمده است زيرا مىفرمايد:
هر كسى بر آن مداومت كند، و به آن عمل نمايد.
بنابر اين همه اينها مقدمه عمل كردن و به كار بستن مضمون آن است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
سوگند به روز قيامت و وجدان ملامتگر؟
اين سوره با دو سوگند پر معنى آغاز شده، مىفرمايد: «سوگند به روز قيامت» (لا اقسم بيوم القيامة).
(آيه 2)
«و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بيدار و ملامتگر» (و لا اقسم بالنفس اللوامة). كه رستاخيز حق است و همه شما در قيامت برانگيخته مىشويد و به سزاى اعمالتان مىرسيد! در مورد رابطه اين دو سوگند با هم بايد بگوييم: حقيقت اين است كه يكى از دلائل وجود «معاد» وجود «محكمه وجدان» در درون جان انسان است كه به هنگام انجام كار نيك روح آدمى را مملو از شادى و نشاط مىكند، و از اين طريق به او پاداش مىدهد، و به هنگام انجام كار زشت يا ارتكاب جنايت روح او را سخت در فشار قرار داده و مجازات و شكنجه مىكند، به حدى كه گاه براى نجات از عذاب وجدان اقدام به خودكشى مىكند.
وقتى «عالم صغير» يعنى وجود انسان در دل خود محكمه و دادگاه كوچكى دارد، چگونه «عالم كبير» با آن عظمتش محكمه عدل عظيمى نخواهد داشت؟
و از اينجاست كه ما از وجود «وجدان اخلاقى» پى به وجود «رستاخيز و قيامت» مىبريم و نيز از همين جا رابطه جالب اين دو سوگند روشن مىشود، و به تعبير ديگر سوگند دوم دليلى است بر سوگند اول.
(آيه 3)
سپس در اين آيه به عنوان يك استفهام انكارى مىافزايد: «آيا انسان مىپندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد»؟ (ا يحسب الانسان الن نجمع عظامه).
(آيه 4)
«آرى! قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم» (بلى قادرين على ان نسوى بنانه).
اين تعبير مىتواند اشاره لطيفى به خطوط سر انگشت انسانها باشد كه مىگويند كمتر انسانى در روى زمين پيدا مىشود كه خطوط سر انگشت او با ديگرى يكسان باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html
پاسخ : صفحه ی 346 از قرآن کریم شامل آیات 31 تا 56 از سوره ی مدثر و آیات 1 تا 9 از سوره ی قیامت
(آيه 5)
در اين آيه به يكى از علل حقيقى انكار معاد اشاره كرده، مىفرمايد: انسان شك در معاد ندارد «بلكه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند»! (بل يريد الانسان ليفجر امامه).
او مىخواهد از طريق انكار معاد، كسب آزادى براى هرگونه هوسرانى و ظلم و بيدادگرى و گناه بنمايد، هم وجدان خود را از اين طريق اشباع كاذب كند، و هم در برابر خلق خدا مسؤوليتى براى خود قائل نباشد.
(آيه 6)
و لذا به دنبال آن مىافزايد: «مىپرسد قيامت كى خواهد بود»؟! (يسئل ايان يوم القيامة).
آرى! او براى گريز از مسؤوليتها استفهام انكارى در باره وقت قيامت مىكند، تا راه را براى فجور خود بگشايد.
«محكمه وجدان»
يا قيامت صغرى! از قرآن مجيد به خوبى استفاده مىشود كه روح و نفس انسانى داراى سه مرحله است:
1- «نفس اماره» يعنى روح سركش كه پيوسته انسان را به زشتيها و بديها دعوت مىكند، و شهوات و فجور را در برابر او زينت مىبخشد.
2- «نفس لوّامه» كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شد، روحى است بيدار و نسبتا آگاه، هر چند هنوز در برابر گناه مصونيت نيافته گاه لغزش پيدا مىكند. و در دامان گناه مىافتد اما كمى بعد بيدار مىشود و توبه مىكند و به مسير سعادت باز مىگردد.
اين همان چيزى است كه از آن به عنوان «وجدان اخلاقى» ياد مىكنند، در بعضى از انسانها بسيار قوى و نيرومند است و در بعضى بسيار ضعيف و ناتوان ولى به هر حال در هر انسانى وجود دارد.
3- «نفس مطمئنه» يعنى روح تكامل يافتهاى كه به مرحله اطمينان رسيده، نفس سركش را رام كرده، و به مقام تقواى كامل و احساس مسؤوليت رسيده كه ديگر به آسانى لغزش براى او امكان پذير نيست.
به هر حال اين «نفس لوامه» چنانكه گفتيم رستاخيز كوچكى است در درون جان هر انسان كه بعد از انجام يك كار نيك يا بد، بلافاصله محكمه آن در درون جان تشكيل مىگردد و به حساب و كتاب او مىرسد.
اين دادگاه عجيب درونى شباهت عجيبى به دادگاه رستاخيز دارد:
1- قاضى و شاهد و مجرى حكم در حقيقت در اينجا يكى است همانطور كه در قيامت چنين است: «خداوندا! تو از اسرار پنهان و آشكار آگاهى و تو در ميان بندگانت قضاوت خواهى كرد» (زمر/ 46).
2- اين دادگاه وجدان توصيه و رشوه و پارتى و پرونده سازى رايج بشرى را نمىپذيرد، همانطور كه در باره دادگاه قيامت نيز مىخوانيم: «از آن روز بترسيد كه هيچ كس به جاى ديگرى مجازات نمىشود، و نه شفاعتى پذيرفته مىگردد، و نه فديه و رشوهاى، و نه يارى مىشوند» (بقره/ 48).
3- محكمه وجدان مهمترين و قطورترين پروندهها را در كوتاهترين مدت رسيدگى كرده، حكم نهائى را صادر مىكند، همانطور كه در باره دادگاه رستاخيز نيز مىخوانيم: «خداوند حكم مىكند و حكم او رد و نقض نمىشود و حساب او سريع است» (رعد/ 41).
4- مجازات و كيفرش بر خلاف مجازاتهاى دادگاههاى رسمى اين جهان، نخستين جرقههايش در اعماق دل و جان افروخته مىشود، و از آنجا به بيرون سرايت مىكند، نخست روح انسان را مىآزارد، سپس آثارش در جسم، و چهره آشكار مىشود، همانطور كه در باره دادگاه قيامت نيز مىخوانيم: «آتش برافروخته الهى كه از قلبها زبانه مىكشد»! (همزه/ 6 و 7).
5- اين دادگاه وجدان چندان نياز به ناظر و شهود ندارد بلكه معلومات و آگاهيهاى خود انسان متهم را به عنوان شهود به نفع يا بر ضدّ او مىپذيرد، همانطور كه در دادگاه رستاخيز نيز ذرات وجود انسان حتى دست و پا و پوست تن او گواهان بر اعمال او هستند چنانكه مىفرمايد: «چون به كنار آتش دوزخ برسند گوش و چشم و پوست تن آنها بر ضد آنها گواهى مىدهد» (فصّلت/ 20).
اين شباهت عجيب در ميان اين دو دادگاه نشانه ديگرى بر فطرى بودن مسأله معاد است، زيرا چگونه مىتوان باور كرد در وجود يك انسان چنان حساب و كتاب و دادگاه مرموز و اسرار آميزى وجود داشته باشد، اما در درون اين عالم بزرگ مطلقا حساب و كتاب و دادگاه و محكمهاى وجود نداشته باشد، اين باور كردنى نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread538.html