پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 8)
نوح همچنان به سخنان خود در پيشگاه پروردگار ادامه داده، مىگويد: خداوندا! «سپس آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم» (ثم انى دعوتهم جهارا).
در جلسات عمومى و با صداى بلند آنها را به سوى ايمان فرا خواندم.
(آيه 9)
به اين نيز قناعت نكردم «آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم» (ثم انى اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا).
اين حوصله عجيب، و آن دلسوزى عجيبتر، و پشتكار و استقامت بىنظير سرمايه او در راه دعوت به آئين حق بود.
و شگفتانگيزتر اين كه در طول نهصد و پنجاه سال دعوتش تنها حدود هشتاد نفر به او ايمان آوردند يعنى، براى هدايت هر يك نفر بطور متوسط حدود دوازده سال تبليغ كرد!
(آيه 10)
پاداش دنيوى ايمان: «نوح» در ادامه بيانات مؤثر خود براى هدايت آن قوم لجوج و سركش اين بار روى بشارت و تشويق تكيه مىكند، و به آنها وعده مؤكد مىدهد كه اگر از شرك و گناه توبه كنند خدا درهاى رحمت خويش را از هر سو به روى آنها مىگشايد، عرض مىكند: خداوندا! «به آنها گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است ...» (فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا).
(آيه 11)
«تا بارانهاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد» (يرسل السماء عليكم مدرارا).
خلاصه هم باران رحمت معنوى و هم باران پربركت مادى او شما را فرا مىگيرد.
(آيه 12)
سپس مىافزايد: «و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك مىكند» (و يمددكم باموال و بنين).
«و باغهاى سرسبز و نهرهاى آب جارى در اختيارتان قرار مىدهد» (و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا).
به اين ترتيب يك نعمت بزرگ معنوى، و پنج نعمت بزرگ مادى به آنها وعده داده، نعمت بزرگ معنوى بخشودگى گناهان و پاك شدن از آلودگى كفر و عصيان است، اما نعمتهاى مادى: ريزش بارانهاى مفيد و به موقع و پر بركت، فزونى اموال، فزونى فرزندان (سرمايههاى انسانى)، باغهاى پر بركت، و نهرهاى آب جارى.
آرى! ايمان و تقوا طبق گواهى قرآن مجيد هم موجب آبادى دنيا و هم آبادى آخرت است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 13)
سپس بار ديگر به انذار باز مىگردد، مىگويد: «چرا شما (از خدا نمىترسيد و) براى خدا عظمت قائل نيستيد»؟! (ما لكم لا ترجون لله وقارا).
(آيه 14)
«در حالى كه شما را مراحل مختلف آفريد» (و قد خلقكم اطوارا).
نخست «نطفه» بىارزشى بوديد، چيزى نگذشت كه شما را به صورت «علقه» و از آن پس به صورت «مضغه» درآورد، سپس شكل و اندام انسانى به شما داد، بعد لباس حيات در اندام شما پوشانيد، و به شما روح و حس و حركت داد.
نه تنها از نظر جسمانى اشكال مختلفى به خود مىگيرد، كه چهره روح و جان شما نيز دائما در تغيير است، هر يك از شما استعدادى داريد، و در هر سرى ذوقى و در هر دلى عشقى است.
و به اين ترتيب او در همه جا با شماست و در هر گام رهبرى و هدايت مىكند و با اين همه لطف و عنايت او، اين همه كفران و بىحرمتى چرا؟
(آيه 15)
حضرت «نوح» در بيانات عميق و مستدل خود در برابر مشركان لجوج نخست دست آنها را گرفته و به اعماق وجودشان برد، تا آيات انفسى را مشاهده كنند، سپس آنها را به مطالعه نشانههاى خدا در عالم بزرگ آفرينش دعوت كرده و آنان را به سير آفاقى مىبرد.
نخست از آسمان شروع كرده، مىگويد: «آيا نمىدانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يكى بالاى ديگرى آفريده است»؟! (ا لم تروا كيف خلق الله سبع سماوات طباقا).
آسمانهاى هفتگانه يكى بالاى ديگرى قرار دارد، و بطورى كه در تفسير آسمانهاى هفتگانه در گذشته گفتهايم تمام آنچه را ما با چشم مسلح و غير مسلح از ستارگان ثابت و سيار مىبينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر يكى ما فوق ديگرى بعد از آن قرار دارد كه از دسترس علم و دانش انسان امروز بيرون است، و ممكن است در آينده اين شايستگى را پيدا كند كه آن عوالم عجيب و گسترده را يكى بعد از ديگرى كشف كند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 16)
سپس مىافزايد: «و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائى و خورشيد را چراغ فروزانى قرار داده است» (و جعل القمر فيهن نورا و جعل الشمس سراجا).
(آيه 17)
باغبان هستى، شما را همچون گلى پرورش داد! سپس بار ديگر به آفرينش انسان باز مىگردد، مىافزايد: «و خداوند شما را همچون گياهى از زمين رويانيد»! (و الله انبتكم من الارض نباتا).
تعبير به «انبات» و رويانيدن، در مورد انسان، بخاطر آن است كه آفرينش نخستين انسان از خاك است، دوم اين كه، تمام مواد غذائى كه انسان مىخورد و به كمك آن رشد و نمو مىكند از زمين است، يا مستقيما مانند سبزيها و دانههاى غذائى و ميوهها، و يا بطور غير مستقيم مانند گوشت حيوانات، و سوم اين كه، شباهت زيادى در ميان انسان و گياه وجود دارد و بسيارى از قوانينى كه حاكم بر تغذيه و توليد مثل و نمو و رشد گياهان است بر انسان نيز حكمفرماست.
(آيه 18)
بعد به سراغ مسأله معاد كه يكى ديگر از مسائل پيچيده براى مشركان بوده است رفته، مىفرمايد: «سپس شما را به همان زمين باز مىگرداند، و بار ديگر شما را خارج مىسازد» (ثم يعيدكم فيها و يخرجكم اخراجا).
در آغاز خاك بوديد بار ديگر به خاك بر مىگرديد، و همان كسى كه قدرت داشت در آغاز شما را از خاك بيافريند توانائى دارد بار ديگر بعد از خاك شدن لباس حيات در اندامتان بپوشاند.
(آيه 19)
بار ديگر به آيات آفاقى و نشانههاى توحيد در عالم بزرگ باز مىگردد و از نعمت وجود زمين سخن مىگويد، مىفرمايد: «و خداوند زمين را براى شما فرش گستردهاى قرار داد» (و الله جعل لكم الارض بساطا).
نه آن چنان خشن است كه نتوانيد بر آن استراحت و رفت و آمد كنيد، و نه آن چنان نرم است كه در آن فرو رويد و قدرت حركت نداشته باشيد.
به علاوه بساطى است گسترده و آماده و داراى همه نيازمنديهاى زندگى شما.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 20)
نه تنها زمينهاى هموار همچون فرش گستردهاى است، بلكه كوهها به خاطر درّه و شكافهايى كه در لابلاى آن وجود دارد و قابل عبور است نيز بساط گستردهاى مىباشد هدف اين است «تا از راههاى وسيع و درّههاى آن بگذريد» و به هر جا مىخواهيد برويد (لتسلكوا منها سبلا فجاجا).
ولى نه آن انذارهاى نخستين و نه بشارتها و تشويقها و نه استدلالات منطقى هيچ يك در دل سياه اين قوم لجوج اثر نگذاشت.
(آيه 21)
لطف حق با تو مداراها كند ...
هنگامى كه نوح آخرين تلاش خود را در طى صدها سال به كار زد، و آن قوم، جز گروه اندكى، همچنان بر كفر و بتپرستى و گمراهى و فساد اصرار ورزيدند از هدايت آنها مأيوس شد، رو به درگاه خدا آورد و تقاضاى مجازات براى آنها كرد.
چنانكه در اين آيه مىخوانيم: «نوح (بعد از هدايت آنان) گفت: پروردگارا! آنها نافرمانى من كردند، و از كسانى پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان چيزى جز زيانكارى بر آنها نيفزوده است» (قال نوح رب انهم عصونى و اتبعوا من لم يزده ماله و ولده الا خسارا).
اشاره به اين كه رهبران اين قوم جمعيتى هستند كه تنها امتيازشان اموال و فرزندان زياد است، آن هم اموال و فرزندانى كه جز در مسير فساد به كار گرفته نمىشود.
(آيه 22)
سپس مىافزايد: «و (اين رهبران گمراه) مكر عظيمى به كار بردند ...» (و مكروا مكرا كبارا).
آنها طرحهاى شيطانى عظيم و گستردهاى براى گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ريخته بودند، كه احتمال دارد همان مسأله بت پرستى بوده باشد، زيرا طبق بعضى از روايات بتپرستى قبل از نوح سابقه نداشت، بلكه قوم نوح آن را به وجود آوردند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 23)
اين آيه مىتواند گواه اين مطلب باشد، زيرا بعد از اشاره سر بسته به اين مكر بزرگ مىافزايد: رؤساى آنها «گفتند: دست از خدايان و بتهاى خود برنداريد» (و قالوا لا تذرن آلهتكم).
و هرگز دعوت نوح را به خداى يگانه نپذيريد، خدائى كه هرگز ديده نمىشود، و با دست قابل لمس نيست!
مخصوصا روى پنج بت تأكيد كردند و گفتند: «بتهاى ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را هرگز رها نكنيد و دست از دامنشان نكشيد» (و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و يعوق و نسرا).
از قرائن چنين استفاده مىشود كه اين پنج بت امتيازات ويژهاى داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همين دليل رهبران فرصت طلب آنان نيز روى عبادت آنها تكيه مىكردند.
(آيه 24)
سپس نوح مىافزايد: خداوندا! «آنها (رهبران گمراه و خود خواه) گروه بسيارى را گمراه ساختند» (و قد اضلوا كثيرا).
خداوندا! «ظالمان را جز ضلالت ميفزا» (و لا تزد الظالمين الا ضلالا).
منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران، همان سلب توفيق الهى از آنهاست كه سبب بدبختى آنها مىشود، و يا مجازاتى است كه آنها به خاطر ظلمشان دريافت مىدارند كه خدا نور ايمان را از آنها مىگيرد، و تاريكى كفر را جانشين آن مىسازد.
(آيه 25)
سر انجام در اين آيه خداوند سخن آخر را در اين زمينه چنين مىفرمايد: «به خاطر گناهانشان غرق شدند، و در آتش دوزخ وارد گشتند و جز خدا ياورانى نيافتند» كه در برابر خشم او از آنها دفاع كند (مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا فلم يجدوا لهم من دون الله انصارا).
تعبير آيه نشان مىدهد كه آنها بعد از غرق شدن بلافاصله وارد آتش شدند، و اين عجيب است كه از آب فورا وارد آتش شوند! و اين آتش همان آتش برزخى است، چرا كه طبق گواهى آيات قرآن گروهى بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات مىشوند، و طبق بعضى از روايات «قبر» يا باغى از باغهاى بهشت است يا حفره اى از حفره هاى دوزخ!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 26)
اين قوم فاسد و مفسد بايد بروند! در اين جا كه همچنان ادامه سخنان نوح و شكاياتش از قوم به درگاه خدا و نفرين در باره آنهاست، مىفرمايد: «نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را روى زمين باقى مگذار»! (و قال نوح رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا).
اين سخن را هنگامى گفت كه بطور كامل از هدايت آنها مأيوس شده بود، و آخرين تلاش و كوشش خود را براى ايمان آوردن آنها به كار زد و نتيجهاى نگرفت، و تنها گروهى اندك به او ايمان آوردند.
تعبير به «على الارض» (بر صفحه زمين) نشان مىدهد كه هم دعوت نوح جهانى بوده، و هم طوفان و عذابى كه بعد از آن آمد.
(آيه 27)
سپس «نوح» براى نفرين خود استدلال مىكند و مىافزايد: «زيرا اگر آنها را باقى بگذارى بندگانت را گمراه مىكنند، و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمىآورند»! (انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا).
اين نشان مىدهد كه نفرين انبياء، از جمله نوح (ع) از روى خشم و غضب و انتقامجوئى و كينهتوزى نبود، بلكه روى يك حساب منطقى صورت گرفته است.
(آيه 28)
در پايان، نوح براى خودش و كسانى كه به او ايمان آورده بودند چنين دعا مىكند: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم، و تمام كسانى را كه با ايمان وارد خانه من شدند و جميع مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ظالمان را جز هلاكت ميفزا» (رب اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤمنا و للمؤمنين و المؤمنات و لا تزد الظالمين الا تبارا).
اين طلب آمرزش براى اين است كه نوح مىخواهد بگويد گرچه من صدها سال تبليغ مستمر داشتم، و هرگونه زجر و شكنجه را در اين راه تحمل كردم، اما چون ممكن است ترك اولائى در اين مدت از من سر زده باشد من از آن هم تقاضاى عفو مىكنم، و هرگز خود را در پيشگاه مقدست تبرئه نمى نمايم.
«پايان سوره نوح»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
سوره جنّ [72]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 28 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره، چنانكه از نامش پيداست، عمدتا در باره خلق ناپيدائى به نام «جنّ» سخن مىگويد، سخن از ايمان آنها به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله، و خضوع در برابر قرآن مجيد، و ايمان و اعتقاد آنها به معاد، و وجود گروهى مؤمن و كافر در ميان آنان و مسائلى از اين قبيل است.
اين بخش از سوره نوزده آيه از بيست و هشت آيه سوره را در بر مىگيرد، و بسيارى از عقائد خرافى را در زمينه «جنّ» اصلاح مىكند و بر آنها خط بطلان مىكشد.
در بخش ديگرى از اين سوره اشارهاى به مسأله توحيد و معاد آمده است.
و در آخرين بخش اين سوره، سخن از مسأله علم غيب است كه هيچ كس از آن آگاهى ندارد جز آنچه خداوند اراده كرده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام صادق (ع) آمده است: «هر كس بسيار سوره جنّ را بخواند هرگز در زندگى دنيا چشم زخم جنّ و جادو و سحر و مكر آنها به او نمىرسد، و با محمّد (ص) همراه خواهد بود، و مىگويد: پروردگارا! من كسى را به جاى او نمىخواهم، و هرگز از او به ديگرى متمايل نمىشود».
البته اين تلاوت مقدمه اى است بر آگاهى از محتواى سوره، و سپس به كار بستن آن.
شأن نزول:
در تفسير آيات 29 تا 32 سوره احقاف شأن نزولهائى آمده بود كه با مطالب اين سوره كاملا هماهنگ است، و نشان مىدهد كه هر دو مربوط به يك حادثه است، دو مورد از آنها را بطور فشرده نقل مىكنيم.
1- پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از مكّه به سوى بازار «عكاظ» در «طائف» آمد، تا مردم را در آن مركز اجتماع بزرگ به سوى اسلام دعوت كند، اما كسى به دعوت او پاسخ مثبت نگفت، در بازگشت به محلى رسيد كه آن را وادى «جنّ» مىگفتند شب را در آنجا ماند و تلاوت آيات قرآن مىفرمود، گروهى از جن شنيدند و ايمان آوردند، و براى تبليغ به سوى قوم خود بازگشتند.
2- «ابن عباس» مىگويد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مشغول نماز صبح بود، و در آن تلاوت قرآن مىكرد، گروهى از جن در صدد تحقيق از علّت قطع اخبار آسمانها از خود بودند صداى تلاوت قرآن محمد صلّى اللّه عليه و آله را شنيدند.
گفتند: علت قطع اخبار آسمان از ما همين است، به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را به سوى اسلام دعوت كردند.
ولى شأن نزول ديگرى در اينجا آمده كه با آنها متفاوت است و آن اين كه از «عبد اللّه بن مسعود» پرسيدند: آيا كسى از شما ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در حوادث شب جنّ خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود؟
گفت: احدى از ما نبود، ما شبى در مكّه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را نيافتيم، و هر چه جستجو كرديم اثرى از او نديديم، از اين ترسيديم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را كشته باشند، به جستجوى حضرت در درّههاى مكّه رفتيم، ناگهان ديديم از سوى كوه «حرا» مىآيد، عرض كرديم كجا بودى اى رسول خدا؟ ما سخت نگران شديم، و ديشب بدترين شب زندگى ما بود.
فرمود: دعوت كننده جنّ به سراغ من آمد، و من رفتم قرآن براى آنها بخوانم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
ما قرآن عجيبى شنيده ايم! در اين آيه مىفرمايد: «بگو: به من وحى شده كه جمعى از جنّ به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند، ما قرآن عجيبى شنيدهايم ...» (قل اوحى الى انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا).
اين آيه به خوبى نشان مىدهد كه طايفه «جنّ» داراى عقل و شعور و فهم و درك، و تكليف و مسؤوليت، و آشنائى به لغت، و توجه به فرق بين كلام اعجاز و غير آن دارند، همچنين خود را موظّف به تبليغ حق مىدانند، و مخاطب خطابهاى قرآن نيز هستند.
آنها حق داشتند كه قرآن را سخنى عجيب بشمرند، زيرا هم لحن و آهنگ آن عجيب است، و هم نفوذ و جاذبهاش، هم محتوا و تأثيرش عجيب است و هم آورنده آن كه درس نخوانده بود و از اميين برخاست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html
صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
[golrooz] صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَهْدِيٓ إِلَي الرُّشْدِ فََٔامَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَآ أَحَدًا(2)
[كه] به راه راست هدايت مي كند پس به آن ايمان آورديم و هرگز كسي را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد(2)
وَأَنَّهُ تَعَٰلَيٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَٰحِبَةً وَلَا وَلَدًا(3)
و اينكه او پروردگار والاي ما همسر و فرزندي اختيار نكرده است(3)
وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَي اللَّهِ شَطَطًا(4)
و [شگفت] آنكه كم خرد ما در باره خدا سخناني ياوه مي سرايد(4)
وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَي اللَّهِ كَذِبًا(5)
و ما پنداشته بوديم كه انس و جن هرگز به خدا دروغ نمي بندند(5)
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا(6)
و مرداني از آدميان به مرداني از جن پناه مي بردند و بر سركشي آنها مي افزودند(6)
وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا۟ كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا(7)
و آنها [نيز] آن گونه كه [شما] پنداشته ايد گمان بردند كه خدا هرگز كسي را زنده نخواهد گردانيد(7)
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَآءَ فَوَجَدْنَٰهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا(8)
و ما بر آسمان دست يافتيم و آن را پر از نگهبانان توانا و تيرهاي شهاب يافتيم(8)
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَٰعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْءَانَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا(9)
و در [آسمان] براي شنيدن به كمين مي نشستيم [اما] اكنون هر كه بخواهد به گوش باشد تير شهابي در كمين خود مي يابد(9)
وَأَنَّا لَا نَدْرِيٓ أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا(10)
و ما [درست] نمي دانيم كه آيا براي كساني كه در زمينند بدي خواسته شده يا پروردگارشان برايشان هدايت خواسته است(10)
وَأَنَّا مِنَّا الصَّٰلِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِكَ كُنَّا طَرَآئِقَ قِدَدًا(11)
و از ميان ما برخي درستكارند و برخي غير آن و ما فرقه هايي گوناگونيم(11)
وَأَنَّا ظَنَنَّآ أَن لَّن نُّعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا(12)
و ما مي دانيم كه هرگز نمي توانيم در زمين خداي را به ستوه آوريم و هرگز او را با گريز [خود] درمانده نتوانيم كرد(12)
وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَيٰٓ ءَامَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِنۢ بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا(13)
و ما چون هدايت را شنيديم بدان گرويديم پس كسي كه به پروردگار خود ايمان آورد از كمي [پاداش] و سختي بيم ندارد(13)
وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَٰسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُو۟لَٰٓئِكَ تَحَرَّوْا۟ رَشَدًا(14)
و از ميان ما برخي فرمانبردار و برخي از ما منحرفند پس كساني كه به فرمانند آنان در جستجوي راه درستند(14)
وَأَمَّا الْقَٰسِطُونَ فَكَانُوا۟ لِجَهَنَّمَ حَطَبًا(15)
ولي منحرفان هيزم جهنم خواهند بود(15)
وَأَلَّوِ اسْتَقَٰمُوا۟ عَلَي الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَٰهُم مَّآءً غَدَقًا(16)
و اگر [مردم] در راه درست پايداري ورزند قطعا آب گوارايي بديشان نوشانيم(16)
لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا(17)
تا در اين باره آنان را بيازماييم و هر كس از ياد پروردگار خود دل بگرداند وي را در قيد عذابي [روز]افزون درآورد(17)
وَأَنَّ الْمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا۟ مَعَ اللَّهِ أَحَدًا(18)
و مساجد ويژه خداست پس هيچ كس را با خدا مخوانيد(18)
وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا۟ يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا(19)
و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزي نمانده بود كه بر سر وي فرو افتند(19)
قُلْ إِنَّمَآ أَدْعُوا۟ رَبِّي وَلَآ أُشْرِكُ بِهِۦٓ أَحَدًا(20)
بگو من تنها پروردگار خود را مي خوانم و كسي را با او شريك نمي گردانم(20)
قُلْ إِنِّي لَآ أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا(21)
بگو من براي شما اختيار زيان و هدايتي را ندارم(21)
قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا(22)
بگو هرگز كسي مرا در برابر خدا پناه نمي دهد و هرگز پناهگاهي غير از او نمي يابم(22)
إِلَّا بَلَٰغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدًا(23)
[وظيفه من] تنها ابلاغي از خدا و [رساندن] پيامهاي اوست و هر كس خدا و پيامبرش را نافرماني كند قطعا آتش دوزخ براي اوست و جاودانه در آن خواهند ماند(23)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 343 از قرآن کریم شامل آیات 2 تا 23 از سوره ی جن
(آيه 2)
آنها به دنبال اين جمله، سخنان ديگرى به قوم خود گفتند كه قرآن در آيات بعد در دوازده جمله، آنها را بيان كرده كه هر كدام با «انّ» شروع شده كه نشانه تأكيد است.
نخست مىفرمايد: آنها گفتند: «كه (اين قرآن همگان را) به راه راست هدايت مىكند، و لذا ما به آن ايمان آوردهايم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرار نمىدهيم» (يهدى الى الرشد فآمنا به و لن نشرك بربنا احدا).
(آيه 3)
بعد از ابراز ايمان و نفى هرگونه شرك سخنان خود را در باره صفات خدا چنين ادامه دادند: «و بلند است مقام با عظمت پروردگار ما (از شباهت به مخلوقين، و از هرگونه عيب و نقص) و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است» (و انه تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبة و لا ولدا).
(آيه 4)
سپس افزودند: ما اكنون اعتراف مىكنيم «كه سفيه ما (ابليس) در باره خدا سخنان ناروا مىگفت» (و انه كان يقول سفيهنا على الله شططا).
يعنى، سفهاى ما براى خدا همسر و فرزندان قائل بودند، و شبيه و شريكى انتخاب كرده بودند، و از راه حق منحرف شده و سخنى به گزاف مىگفتند.
و احتمال دارد كه: «سفيه» در اينجا اشاره به «ابليس» باشد كه بعد از مخالفت فرمان خدا نسبتهاى ناروائى به ساحت مقدس او داد و از آنجا كه «ابليس» از جن بوده مؤمنان جن به اين وسيله از او ابراز تنفر مىكنند، و سخن او را گزافه و شطط مىنامند.
(آيه 5)
سپس افزودند: «و ما گمان مىكرديم كه انس و جنّ هرگز، بر خدا دروغ نمىبندند» (و انا ظننا ان لن تقول الانس و الجن على الله كذبا).
اين سخن ممكن است اشاره به تقليد كوركورانهاى باشد كه اين گروه قبلا از ديگران داشتند، و براى خدا شريك و شبيه و همسر و فرزند قائل بودند مىگويند:
اگر ما اين مسائل را از ديگران بدون دليل پذيرفتيم به خاطر خوش باورى بود، هرگز خيال نمىكرديم كه انس و جن به خود جرأت دهند كه چنين دروغهاى بزرگى به خدا ببندند، ولى اكنون به غلط بودن اين تقليد ناروا پىبرديم و به اين ترتيب به اشتباه خود و انحراف مشركان جن اعتراف مىكنيم.
(آيه 6)
سپس افزودند: يكى ديگر از انحرافات جن و انس اين بود كه:
«مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند، و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيانشان مىشدند» (و انه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا).
مفهوم آيه، مفهوم وسيعى است كه شامل هرگونه پناه بردن افرادى از انسانها به جن را شامل مىشود چه اين كه مىدانيم در ميان عرب كاهنان زيادى وجود داشتند كه معتقد بودند به وسيله طايفه «جنّ» بسيارى از مشكلات را حل مىكنند و از آينده خبر مىدهند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread534.html