صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
[golrooz] صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِلَّا الْمُصَلِّينَ(22)
غير از نمازگزاران(22)
الَّذِينَ هُمْ عَلَيٰ صَلَاتِهِمْ دَآئِمُونَ(23)
همان كساني كه بر نمازشان پايداري مي كنند(23)
وَالَّذِينَ فِيٓ أَمْوَٰلِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ(24)
و همانان كه در اموالشان حقي معلوم است(24)
لِّلسَّآئِلِ وَالْمَحْرُومِ(25)
براي سائل و محروم(25)
وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ(26)
و كساني كه روز جزا را باور دارند(26)
وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ(27)
و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند(27)
إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ(28)
چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمي توانند بود(28)
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَٰفِظُونَ(29)
و كساني كه دامن خود را حفظ مي كنند(29)
إِلَّا عَلَيٰٓ أَزْوَٰجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَٰنُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ(30)
مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند(30)
فَمَنِ ابْتَغَيٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ الْعَادُونَ(31)
و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد آنان همان از حد درگذرندگانند(31)
وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَٰنَٰتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَٰعُونَ(32)
و كساني كه امانتها و پيمان خود را مراعات مي كنند(32)
وَالَّذِينَ هُم بِشَهَٰدَٰتِهِمْ قَآئِمُونَ(33)
و آنان كه بر شهادتهاي خود ايستاده اند(33)
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَيٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ(34)
و كساني كه بر نمازشان مداومت مي ورزند(34)
أُو۟لَٰٓئِكَ فِي جَنَّٰتٍ مُّكْرَمُونَ(35)
آنها هستند كه در باغهايي [از بهشت] گرامي خواهند بود(35)
فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ(36)
چه شده است كه آنان كه كفر ورزيده اند به سوي تو شتابان(36)
عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ(37)
گروه گروه از راست و از چپ [هجوم مي آورند](37)
أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ(38)
آيا هر يك از آنان طمع مي بندد كه در بهشت پر نعمت درآورده شود(38)
كَلَّآ إِنَّا خَلَقْنَٰهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ(39)
نه چنين است ما آنان را از آنچه [خود] مي دانند آفريديم(39)
فَلَآ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَٰرِقِ وَالْمَغَٰرِبِ إِنَّا لَقَٰدِرُونَ(40)
[هرگز] به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مي كنم كه ما تواناييم(40)
عَلَيٰٓ أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ(41)
كه به جاي آنان بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشي نتوانند جست(41)
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا۟ وَيَلْعَبُوا۟ حَتَّيٰ يُلَٰقُوا۟ يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ(42)
پس بگذارشان ياوه گويند و بازي كنند تا روزي را كه وعده داده شده اند ملاقات نمايند(42)
يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَيٰ نُصُبٍ يُوفِضُونَ(43)
روزي كه از گورها[ي خود] شتابان برآيند گويي كه آنان به سوي پرچمهاي افراشته مي دوند(43)
خَٰشِعَةً أَبْصَٰرُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا۟ يُوعَدُونَ(44)
ديدگانشان فرو افتاده [غبار] مذلت آنان را فرو گرفته است اين است همان روزي كه به ايشان وعده داده مي شد(44)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّآ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَيٰ قَوْمِهِۦٓ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(1)
ما نوح را به سوي قومش فرستاديم كه قومت را پيش از آنكه عذابي دردناك به آنان رسد هشدار ده(1)
قَالَ يَٰقَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(2)
[نوح] گفت اي قوم من من شما را هشدار دهنده اي آشكارم(2)
أَنِ اعْبُدُوا۟ اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ(3)
كه خدا را بپرستيد و از او پروا داريد و مرا فرمان بريد(3)
يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَآءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(4)
[تا] برخي از گناهانتان را بر شما ببخشايد و [اجل] شما را تا وقتي معين به تاخير اندازد اگر بدانيد چون وقت مقرر خدا برسد تاخير بر نخواهد داشت(4)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 22)
سپس به ذكر اوصاف انسانهاى شايسته به صورت يك استثنا ضمن بيان نه صفت از اوصاف برجسته پرداخته، مىگويد: «مگر نمازگزاران» (الا المصلين).
(آيه 23)
«آنها كه نمازها را پيوسته به جا مىآورند» (الذين هم على صلاتهم دائمون).
اين نخستين ويژگى آنهاست كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و اين ارتباط از طريق نماز تأمين مىگردد، نمازى كه انسان را از فحشاء و منكر باز مىدارد، نمازى كه روح و جان انسان را پرورش مىدهد، و او را همواره به ياد خدا مىدارد و اين توجه مستمر مانع از غفلت و غرور، و فرو رفتن در درياى شهوات، و اسارت در چنگال شيطان و هواى نفس مىشود.
بديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نيست كه هميشه در حال نماز باشند، بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مىدهند.
(آيه 24)
به هر حال بعد از ذكر نماز كه بهترين اعمال، و بهترين حالات مؤمنان است، به دومين ويژگى آنها پرداخته، مىافزايد: «و آنها كه در اموالشان حق معلومى است» (و الذين فى اموالهم حق معلوم).
(آيه 25)
«براى تقاضا كننده و محروم» (للسائل و المحروم).
و به اين ترتيب هم ارتباطشان را با خالق حفظ مىكنند، و هم پيوندشان را با خلق خدا.
مراد از «حق معلوم» چيزى غير از زكات است كه انسان بر خود لازم مىشمرد كه به نيازمندان دهد.
«سائل» كسى است كه حاجت خود را مىگويد و تقاضا مىكند، و «محروم» كسى است كه شرم و حيا مانع تقاضاى اوست.
(آيه 26)
اين آيه به سومين ويژگى آنها اشاره كرده، مىافزايد: «و آنها كه به روز جزا ايمان دارند» (و الذين يصدقون بيوم الدين).
(آيه 27)
و در ويژگى چهارم مىگويد: «و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند» (و الذين هم من عذاب ربهم مشفقون).
(آيه 28)
«چرا كه هيچ كس از عذاب پروردگارش در امان نيست» (ان عذاب ربهم غير مأمون).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 29)
بخش ديگرى از ويژگيهاى بهشتيان در آيات گذشته چهار وصف از اوصاف ويژه مؤمنان راستين و آنها كه در قيامت اهل بهشتند ذكر شد، و در اينجا به پنج وصف ديگر اشاره مىكند كه مجموعا نه وصف مىشود.
در نخستين توصيف مىفرمايد: «و آنها كه دامان خويش را (از بىعفتى) حفظ مىكنند» (و الذين هم لفروجهم حافظون).
(آيه 30)
«جز با همسران و كنيزانشان (كه در حكم همسرند آميزش ندارند) چرا كه بهرهگيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود» (الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين).
بدون شك غريزه جنسى از غرائز سركش انسان، و سر چشمه بسيارى از گناهان است تا آنجا كه بعضى معتقدند در تمام پروندههاى مهم جنائى اثرى از اين غريزه ديده مىشود، لذا كنترل و حفظ حدود آن از نشانههاى مهم تقواست و به همين دليل بعد از ذكر نماز و كمك به نيازمندان و ايمان به روز قيامت و ترس از عذاب الهى كنترل اين غريزه ذكر شده است.
(آيه 31)
در اين آيه براى تأكيد بيشتر روى همين موضوع مىافزايد:
«و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است»! (فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون).
و به اين ترتيب اسلام طرح اجتماعى را مىريزد كه هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مىشود، و هم آلوده فحشا و فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نيست.
(آيه 32)
سپس به دومين و سومين اوصاف آنها اشاره كرده، مىگويد:
«و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند» (و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون).
«امانت» معنى وسيعى دارد كه نه تنها امانتهاى مادى مردم را از هر نوع در بر مىگيرد، بلكه امانتهاى الهى و پيامبران و پيشوايان معصوم همه را شامل مىشود.
هر يك از نعمتهاى الهى امانتى از امانات او هستند، پستهاى اجتماعى و مخصوصا مقام حكومت از مهمترين امانات است.
و از همه مهمتر دين و آئين خدا و كتاب او قرآن، امانت بزرگ او است، كه بايد در حفظش كوشيد.
«عهد» نيز مفهوم وسيعى دارد كه هم عهدهاى مردمى را شامل مىشود و هم عهدها و پيمانهاى الهى را.
(آيه 33)
و در چهارمين وصف اضافه مىكند: «و كسانى كه به اداى شهادتشان قيام مىنمايند» (و الذين هم بشهاداتهم قائمون).
زيرا اقامه شهادت عادلانه و ترك كتمان آن، يكى از مهمترين پايههاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 34)
در آخرين وصف كه در واقع نهمين توصيف از اين مجموعه است بار ديگر به مسأله نماز باز مىگردد، همان گونه كه آغاز آن نيز از نماز بود، مىفرمايد: «و كسانى كه بر نماز مواظبت دارند» (و الذين هم على صلاتهم يحافظون). نمازى كه مهمترين وسيله تهذيب نفوس و پاكسازى جامعه است.
البته در نخستين وصف اشاره به «تداوم» نماز بود، اما در اينجا سخن از حفظ آداب و شرائط و اركان و خصوصيات آن است آدابى كه هم ظاهر نماز را از آنچه مايه فساد است حفظ مىكند، و هم روح نماز را كه حضور قلب است تقويت مىنمايد، و هم موانع اخلاقى را كه سد راه قبول آن است از بين مىبرد، بنابر اين هرگز تكرار محسوب نمىشود.
(آيه 35)
در پايان اين سخن مسير نهائى صاحبان اين اوصاف را بيان مىكند، همان گونه كه در آيات گذشته مسير نهائى مجرمان را شرح داد، در اينجا در يك جمله كوتاه و پر معنى مىفرمايد: «آنها در باغهاى بهشتى (پذيرايى و) گرامى داشته مىشوند» (اولئك فى جنات مكرمون).
چرا گرامى نباشند؟ در حالى كه ميهمانهاى خدا هستند، و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذيرائى را براى آنها فراهم ساخته است.
(آيه 36)
به كدام رو سفيدى طمع بهشت دارى! در آيات گذشته بحثهائى پيرامون نشانههاى مؤمنان و كفار و سرنوشت هر يك از اين دو گروه آمده است، در اينجا بار ديگر به شرحى پيرامون وضع كفار و استهزاى آنها نسبت به مقدسات باز مىگردد.
بعضى گفتهاند اين آيات در مورد گروههائى از مشركان نازل شده كه وقتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مكّه آيات معاد را براى مسلمانان مىخواند، آنها از هر گوشه و كنار مىآمدند و مىگفتند: اگر معادى در كار باشد وضع ما از اين افرادى كه به تو ايمان آوردهاند در آن عالم بهتر است، همان گونه كه در اين دنيا وضع ما از آنها بهتر مىباشد! قرآن در پاسخ آنها چنين مىگويد: «اين كافران را چه مىشود كه با سرعت نزد تو مىآيند ...» (فما ل الذين كفروا قبلك مهطعين).
(آيه 37)
«از راست و چپ گروه گروه» و آرزوى بهشت دارند (عن اليمين و عن الشمال عزين).
(آيه 38)
«آيا هر يك از آنها (با اين اعمال زشتش) طمع دارد كه او را در بهشت پر نعمت الهى وارد كنند»؟ (ا يطمع كل امرى منهم ان يدخل جنة نعيم).
با كدام ايمان و با كدام عمل چنين شايستگى براى خود قائلند؟!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 39)
در اينجا قرآن مجيد به پاسخ آنها پرداخته، مىگويد: «هرگز چنين نيست (كه آنها وارد باغهاى پرنعمت بهشت شوند) ما آنها را از آنچه خودشان مىدانند آفريدهايم» (كلا انا خلقناهم مما يعلمون).
در حقيقت خداوند مىخواهد با اين جمله غرور آنها را در هم بشكند، زيرا مىگويد: خودتان بهتر مىدانيد كه ما شما را از نطفهاى بىارزش، از آبى گنديده آفريدهايم! و دوم اين كه پاسخى به استهزاء كنندگان معاد مىگويد كه اگر شما در امر معاد شك داريد برويد و حال نطفه را بررسى كنيد، و ببينيد چگونه از يك قطره آب بىارزش موجودى بديع مىسازيم كه در تطورات جنينى هر روز خلقت و آفرينش تازهاى به خود مىگيرد.
آيا خالق انسان از نطفه قادر نيست كه بعد از خاك شدن لباس حيات در تن انسان بپوشاند.
(آيه 40)
سپس براى تأكيد اين مطلب مىافزايد: «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم ...» (فلا أقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون).
(آيه 41)
«كه جاى آنان را به كسانى بدهيم كه از آنها بهترند و ما هرگز مغلوب نخواهيم شد» (على ان نبدل خيرا منهم و ما نحن بمسبوقين).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه ما نه تنها قادريم كه آنها را بعد از خاك شدن به زندگى و حيات نوين بازگردانيم، بلكه مىتوانيم آنها را به موجوداتى كاملتر و بهتر تبديل كنيم.
و يا اشاره به اين باشد كه براى ما هيچ مانعى ندارد شما را به كيفر اعمالتان نابود كنيم و افرادى شايسته و آگاه و مؤمن جانشين شما سازيم و چيزى مانع ما از اين كار نخواهد بود.
(آيه 42)
در اين آيه به عنوان انذار و تهديد كافران سرسخت و استهزاء كننده و لجوج، مىفرمايد: «آنان را به حال خود واگذار، تا در باطل خود فرو روند، و بازى كنند، تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات كنند» (فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون).
بيش از اين استدلال و موعظه لازم نيست، آنها نه اهل منطقند و نه آمادگى براى بيدار شدن دارند، بگذار در اباطيل و اراجيف خود غوطهور باشند، تا روز موعود آنها، روز رستاخيز، فرا رسد، و همه چيز را با چشم خود ببينند!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532-2.html
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
(آيه 43)
سپس به معرفى آن روز موعود پرداخته، و نشانههائى از اين روز وحشتناك و هولانگيز را بيان كرده، مىفرمايد: «همان روز كه از قبرها بسرعت خارج مىشوند گوئى به سوى بتها مىدوند»! (يوم يخرجون من الاجداث سراعا كانهم الى نصب يوفضون).
اين تعبير سخريهاى است نسبت به عقائد پوچى كه در عالم دنيا داشتند.
(آيه 44)
سپس به نشانههاى ديگرى پرداخته، مىافزايد: «در حالى كه چشمهايشان از شرم و وحشت به زير افتاده» و خاضعانه نگاه مىكنند (خاشعة ابصارهم).
«و پردهاى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است» (ترهقهم ذلة).
و در پايان آيه مىفرمايد: «اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مىشد» (ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون).
آرى! اين همان روز موعود است كه آن را به باد مسخره مىگرفتند، و گاه مىگفتند: به فرض كه چنين روزى در كار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتر است.
«پايان سوره معارج»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532-2.html
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
سوره نوح [71]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 28 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره چنانكه از نامش پيداست سرگذشت نوح پيامبر را بيان مىكند، در سورههاى متعددى از قرآن مجيد به سرگذشت اين پيامبر بزرگ اشاره شده، از جمله سورههاى «شعرا»، «مؤمنون»، «اعراف»، «انبياء» و از همه مشروحتر در سوره «هود» آمده، ولى آنچه در سوره نوح آمده قسمت خاصى از زندگى اوست كه در جائى ديگر به اين سبك نيامده است، و اين قسمت مربوط به دعوت مستمر و پىگير او به سوى توحيد، و كيفيت، و عناصر اين دعوت است.
با توجه به اين كه اين سوره در مكّه نازل شده، و پيامبر و مسلمانان اندك آن زمان در شرائطى مشابه شرائط زمان نوح و يارانش قرار داشتند، مسائل زيادى را به آنها مىآموزد.
1- به آنها ياد مىدهد كه چگونه از طريق استدلال منطقى توأم با محبت و دلسوزى كامل دشمنان را تبليغ كنند.
2- به آنها مىآموزد كه هرگز در طريق دعوت به سوى خدا خسته نشوند.
3- به آنها مىآموزد كه در يك دست وسائل تشويق، و در دست ديگر عوامل انذار را داشته باشند، و از هر دو در طريق دعوت بهره گيرند.
4- آيات آخر اين سوره هشدارى است براى مشركان لجوج كه اگر در برابر حق تسليم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناكى در پيش دارند.
به تعبير ديگر اين سوره ترسيمى است از بيان مبارزه دائمى طرفداران حق و باطل و برنامههايى كه طرفداران حق در مسير خود بايد به كار بندند.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم:
«كسى كه سوره «نوح» را بخواند از مؤمنانى خواهد بود كه شعاع دعوت نوح پيامبر او را فرا مىگيرد».
ناگفته پيداست كه هدف از تلاوت آن اين است كه انسان از راه و رسم اين پيامبر بزرگ و استقامت و شكيبائى ياران او در راه دعوت به سوى حق الهام گيرد، و خود را در شعاع دعوت او قرار دهد، نه خواندن فاقد انديشه و فكر و نه انديشهاى خالى از عمل.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
پاسخ : صفحه ی 341 از قرآن کریم شامل آیات 22 تا 44 از سوره ی معارج و آیات 1 تا 4 از سوره ی نوح
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
گفتيم اين سوره بيانگر آن قسمت از حالات نوح است كه مربوط به مسأله دعوت او مىباشد.
نخست از مسأله بعثت او شروع كرده، مىفرمايد: «ما نوح را به سوى قومش فرستاديم، و گفتيم: قوم خود را انذار كن پيش از آنكه عذاب دردناك به سراغشان آيد» (انا ارسلنا نوحا الى قومه ان انذر قومك من قبل ان يأتيهم عذاب اليم).
اين عذاب دردناك ممكن است عذاب دنيا باشد يا عذاب آخرت، و مناسبتر اين كه هر دو باشد، هر چند به قرينه آيات آخر سوره بيشتر منظور عذاب دنياست.
(آيه 2)
نوح اين پيامبر «اولو العزم» كه صاحب نخستين شريعت و آئين الهى بود و دعوت جهانى داشت بعد از دريافت اين فرمان به سراغ قومش آمد و «گفت: اى قوم! من براى شما بيم دهنده آشكارى هستم» (قال يا قوم انى لكم نذير مبين).
(آيه 3)
هدف اين است «كه خدا را پرستش كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد و مرا اطاعت نماييد» (ان اعبدوا الله و اتقوه و اطيعون).
(آيه 4)
سپس به تشويق آنها پرداخته نتائج مهم اجابت اين دعوت را در دو جمله كوتاه بيان مىكند، مىگويد: اگر دعوت مرا اجابت كنيد «خداوند گناهانتان را مىآمرزد» (يغفر لكم من ذنوبكم).
سپس مىافزايد: «و شما را تا زمان معينى به تأخير مىاندازد» عمرتان را طولانى كرده و عذاب را از شما دور مىدارد (و يؤخركم الى اجل مسمى).
«زيرا هنگامى كه اجل الهى فرا رسد تأخيرى نخواهد داشت اگر مىدانستيد» (ان اجل الله اذا جاء لا يؤخر لو كنتم تعلمون).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه «اجل» و سر رسيد عمر انسان دو گونه است «اجل مسمّى» و «اجل نهائى».
قسم اول سر رسيدى است كه قابل تغيير و دگرگونى است، و بر اثر اعمال نادرست انسان ممكن است بسيار جلو بيفتد كه عذابهاى الهى يكى از آنهاست و به عكس بر اثر تقوا و نيكوكارى و تدبير ممكن است بسيار عقب بيفتد.
ولى اجل و سر رسيد نهائى به هيچ وجه قابل دگرگونى نيست.
در روايات اسلامى نيز روى اين معنى تأكيد فراوان شده است، از جمله در يك حديث پر معنى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «آنها كه بر اثر گناهان مىميرند بيش از آنها هستند كه به مرگ الهى از دنيا مىروند، و كسانى كه بر اثر نيكوكارى عمر طولانى پيدا مىكنند بيش از كسانى هستند كه بر اثر عوامل طبيعى عمرشان زياد مىشود».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html
صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
[golrooz] صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا(5)
[نوح] گفت پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم(5)
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارًا(6)
و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود(6)
وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوٓا۟ أَصَٰبِعَهُمْ فِيٓ ءَاذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا۟ ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا۟ وَاسْتَكْبَرُوا۟ اسْتِكْبَارًا(7)
و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزي انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداي خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر خود افزودند(7)
ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا(8)
سپس من آشكارا آنان را دعوت كردم(8)
ثُمَّ إِنِّيٓ أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا(9)
باز من به آنان اعلام نمودم و در خلوت [و] پوشيده نيز به ايشان گفتم(9)
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا۟ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا(10)
و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است(10)
يُرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا(11)
[تا] بر شما از آسمان باران پي در پي فرستد(11)
وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَٰلٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّٰتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَٰرًا(12)
و شما را به اموال و پسران ياري كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براي شما پديد آورد(12)
مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا(13)
شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد(13)
وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا(14)
و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است(14)
أَلَمْ تَرَوْا۟ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَٰوَٰتٍ طِبَاقًا(15)
مگر ملاحظه نكرده ايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفريده است(15)
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا(16)
و ماه را در ميان آنها روشنايي بخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغي قرار داد(16)
وَاللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا(17)
و خدا[ست كه] شما را [مانند] گياهي از زمين رويانيد(17)
ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا(18)
سپس شما را در آن بازمي گرداند و بيرون مي آورد بيرون آوردني [عجيب](18)
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا(19)
و خدا زمين را براي شما فرشي [گسترده] ساخت(19)
لِّتَسْلُكُوا۟ مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا(20)
تا در راههاي فراخ آن برويد(20)
قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا۟ مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا(21)
نوح گفت پروردگارا آنان نافرماني من كردند و كسي را پيروي نمودند كه مال و فرزندش جز بر زيان وي نيفزود(21)
وَمَكَرُوا۟ مَكْرًا كُبَّارًا(22)
و دست به نيرنگي بس بزرگ زدند(22)
وَقَالُوا۟ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا(23)
و گفتند زنهار خدايان خود را رها مكنيد و نه و د را واگذاريد و نه سواع و نه ي غوث و نه ي عوق و نه ن سر را(23)
وَقَدْ أَضَلُّوا۟ كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّٰلِمِينَ إِلَّا ضَلَٰلًا(24)
و بسياري را گمراه كرده اند [بار خدايا] جز بر گمراهي ستمكاران ميفزاي(24)
مِّمَّا خَطِيَٰٓٔتِهِمْ أُغْرِقُوا۟ فَأُدْخِلُوا۟ نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا۟ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا(25)
[تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتشي درآورده شدند و براي خود در برابر خدا ياراني نيافتند(25)
وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَي الْأَرْضِ مِنَ الْكَٰفِرِينَ دَيَّارًا(26)
و نوح گفت پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روي زمين مگذار(26)
إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا۟ عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوٓا۟ إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا(27)
چرا كه اگر تو آنان را باقي گذاري بندگانت را گمراه مي كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند(27)
رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَٰلِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ وَلَا تَزِدِ الظَّٰلِمِينَ إِلَّا تَبَارًۢا(28)
پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمني كه در سرايم درآيد و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاي و جز بر هلاكت ستمگران ميفزاي(28)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوٓا۟ إِنَّا سَمِعْنَا قُرْءَانًا عَجَبًا(1)
بگو به من وحي شده است كه تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند راستي ما قرآني شگفت آور شنيديم(1)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 342 از قرآن کریم شامل آیات 5 تا 28 از سوره ی نوح و آیه ی 1 از سوره ی جن
(آيه 5)
از هر فرصتى براى هدايت آنها استفاده كردم، اما ...
در اينجا در ادامه رسالت و مأموريت نوح براى دعوت قومش سخنانى از زبان خود او، هنگامى كه به پيشگاه پروردگار شكايت مىبرد، نقل شده كه بسيار آموزنده است.
سخنان نوح در اين زمينه سخنانى است كه مىتواند راهگشا براى همه مبلغان دينى باشد، مىفرمايد: «نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوى تو دعوت كردم» (قال رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا).
و لحظه اى در ارشاد و تبليغ آنها كوتاهى نكردم.
(آيه 6)
«اما دعوت من چيزى جز فرار از حق بر آنان نيفزود» (فلم يزدهم دعائى الا فرارا).
و اين عجيب است كه دعوت به سوى چيزى سبب فرار از آن شود، اما با توجه به اين كه تأثير دعوتها نياز به يك نوع آمادگى و سنخيت و جاذبه متقابل دارد جاى تعجب نيست كه در دلهاى ناآماده اثر معكوس و منفى ببخشد.
(آيه 7)
سپس نوح در ادامه اين سخن مىافزايد: خداوندا! من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده، و لباسهايشان را بر خود پيچيدند و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدت استكبار كردند» (و انى كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى آذانهم و استغشوا ثيابهم و اصروا و استكبروا استكبارا).
گذاشتن انگشت در گوشها براى اين بوده كه صداى حق را نشنوند و پيچيدن لباس بر خويشتن يا به اين معنى است كه لباس بر سر مىانداختند تا پشتوانهاى براى انگشتان فرو كرده در گوش باشد و كمترين امواج صوتى بر پرده صماخ آنها نرسد، و يا مىخواستند صورت خود را بپوشانند مبادا چشمانشان بر قيافه ملكوتى نوح اين پيامبر بزرگ بيفتد، در واقع اصرار داشتند هم گوش از شنيدن باز ماند و هم چشم از ديدن! اين آيه نشان مىدهد كه يكى از عوامل مهم بدبختى آنها استكبار و غرور بود كه هميشه يكى از موانع مهم راه حق بوده و ثمره شوم آن را در تمام طول تاريخ بشر در زندگى افراد بىايمان مشاهده مىكنيم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread533.html