صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
[golrooz] صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ(32)
پس در زنجيري كه درازي آن هفتاد گز است وي را در بند كشيد(32)
إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ(33)
چرا كه او به خداي بزرگ نمي گرويد(33)
وَلَا يَحُضُّ عَلَيٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ(34)
و به اطعام مسكين تشويق نمي كرد(34)
فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَٰهُنَا حَمِيمٌ(35)
پس امروز او را در اينجا حمايتگري نيست(35)
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ(36)
و خوراكي جز چركابه ندارد(36)
لَّا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَٰطُِٔونَ(37)
كه آن را جز خطاكاران نمي خورند(37)
فَلَآ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ(38)
پس نه [چنان است كه مي پنداريد] سوگند ياد مي كنم به آنچه مي بينيد(38)
وَمَا لَا تُبْصِرُونَ(39)
و آنچه نمي بينيد(39)
إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ(40)
كه [قرآن] قطعا گفتار فرستاده اي بزرگوار است(40)
وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَّا تُؤْمِنُونَ(41)
و آن گفتار شاعري نيست [كه] كمتر [به آن] ايمان داريد(41)
وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ(42)
و نه گفتار كاهني [كه] كمتر [از آن] پند مي گيريد(42)
تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَٰلَمِينَ(43)
[پيام] فرودآمده اي است از جانب پروردگار جهانيان(43)
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ(44)
و اگر [او] پاره اي گفته ها بر ما بسته بود(44)
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ(45)
دست راستش را سخت مي گرفتيم(45)
ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ(46)
سپس رگ قلبش را پاره مي كرديم(46)
فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَٰجِزِينَ(47)
و هيچ يك از شما مانع از [عذاب] او نمي شد(47)
وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ(48)
و در حقيقت [قرآن] تذكاري براي پرهيزگاران است(48)
وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ(49)
و ما به راستي مي دانيم كه از [ميان] شما تكذيب كنندگاني هستند(49)
وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَي الْكَٰفِرِينَ(50)
و آن واقعا بر كافران حسرتي است(50)
وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ(51)
و اين [قرآن] بي شبهه حقيقتي يقيني است(51)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ(52)
پس به [پاس] نام پروردگار بزرگت تسبيح گوي(52)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سَأَلَ سَآئِلٌۢ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ(1)
پرسنده اي از عذاب واقع شونده اي پرسيد(1)
لِّلْكَٰفِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ(2)
كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارنده اي نيست(2)
مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ(3)
[و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب] است(3)
تَعْرُجُ الْمَلَٰٓئِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ(4)
فرشتگان و روح در روزي كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوي او بالا مي روند(4)
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا(5)
پس صبر كن صبري نيكو(5)
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا(6)
زيرا آنان [عذاب] را دور مي بينند(6)
وَنَرَيٰهُ قَرِيبًا(7)
و [ما] نزديكش مي بينيم(7)
يَوْمَ تَكُونُ السَّمَآءُ كَالْمُهْلِ(8)
روزي كه آسمانها چون فلز گداخته شود(8)
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ(9)
و كوهها چون پشم زده گردد(9)
وَلَا يَسَْٔلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا(10)
و هيچ دوست صميمي از دوست صميمي [حال] نپرسد(10)
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍۭ بِبَنِيهِ(11)
آنان را به ايشان نشان مي دهند گناهكار آرزو مي كند كه كاش براي رهايي از عذاب آن روز مي توانست پسران خود را عوض دهد(11)
وَصَٰحِبَتِهِ وَأَخِيهِ(12)
و [نيز] همسرش و برادرش را(12)
وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُْٔوِيهِ(13)
و قبيله اش را كه به او پناه مي دهد(13)
وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ(14)
و هر كه را كه در روي زمين است همه را [عوض مي داد] و آنگاه خود را رها مي كرد(14)
كَلَّآ إِنَّهَا لَظَيٰ(15)
نه چنين است [آتش] زبانه مي كشد(15)
نَزَّاعَةً لِّلشَّوَيٰ(16)
پوست سر و اندام را بركننده است(16)
تَدْعُوا۟ مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّيٰ(17)
هر كه را پشت كرده و روي برتافته(17)
وَجَمَعَ فَأَوْعَيٰٓ(18)
و گرد آورده و انباشته [و حسابش را نگاه داشته] فرا مي خواند(18)
۞ إِنَّ الْإِنسَٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا(19)
به راستي كه انسان سخت آزمند [و بي تاب] خلق شده است(19)
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا(20)
چون صدمه اي به او رسد عجز و لابه كند(20)
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا(21)
و چون خيري به او رسد بخل ورزد(21)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 32)
«بعد او را به زنجيرى كه هفتاد ذراع است ببنديد» (ثم فى سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلكوه).
«ذراع» به معنى فاصله آرنج تا نوك انگشتان است (در حدود نيم متر) كه واحد طول نزد عرب بوده، و يك مقياس طبيعى است، ولى بعضى گفتهاند كه اين ذراع غير از ذراع معمولى است بطورى كه هر ذراع از آن فاصلههاى عظيمى را در بر مىگيرد، و همه دوزخيان را به آن زنجير مىبندند.
(آيه 33)
در اين آيه و آيه بعد به علت اصلى اين عذاب سخت پرداخته، مىفرمايد: «چرا كه او هرگز به خداوند بزرگ ايمان نمىآورد» (انه كان لا يؤمن بالله العظيم).
و هر قدر انبيا و اوليا و رسولان پروردگار او را به سوى خدا دعوت مىكردند نمىپذيرفت، و به اين ترتيب پيوند او با «خالق» بكلى قطع شده بود.
(آيه 34)
«و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمىنمود» (و لا يحض على طعام المسكين).
و به اين ترتيب پيوند خود را از «خلق» نيز بريده بود.
از اين دو آيه به خوبى استفاده مىشود كه عمده اطاعات و عبادات و دستورات شرع را مىتوان در رابطه با خلق و خالق خلاصه كرد، و عطف «اطعام مسكين» بر «ايمان» اشاره به اهميت فوق العاده اين عمل بزرگ است.
(آيه 35)
سپس مىافزايد: «چون عقيده و عمل او چنين بود «از اين رو امروز هم در اينجا يار مهربانى ندارد»! (فليس له اليوم هاهنا حميم).
(آيه 36)
«و نه طعامى جز از چرك و خون» (و لا طعام الا من غسلين).
قابل توجه اين كه كيفر و عمل آنها كاملا با هم متناسبند، به خاطر قطع پيوند با خالق، در آنجا دوست گرم و صميمى ندارند، و به خاطر ترك اطعام مستمندان، غذائى جز چرك و خون از گلوى آنها پايين نمىرود، چرا كه آنها سالها لذيذترين طعامها را مىخوردند در حالى كه بينوايان جز خون دل طعامى نداشتند.
(آيه 37)
در اين آيه، براى تأكيد مىافزايد: «غذائى كه جز خطاكاران آن را نمىخورند» (لا يأكله الا الخاطؤن).
كسانى كه با تعمد و آگاهى و به عنوان طغيان و سركشى راه شرك و كفر و بخل را مىپويند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531-2.html
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 38)
اين قرآن قطعا كلام خداست به دنبال بحثهائى كه در آيات گذشته پيرامون قيامت و سرنوشت مؤمنان و كافران بود، در اينجا بحث گويائى پيرامون قرآن مجيد و نبوت بيان مىكند، تا بحث «نبوت» و «معاد» مكمل يكديگر باشند.
نخست مىفرمايد: «سوگند به آنچه مىبينيد»! (فلا اقسم بما تبصرون).
(آيه 39)
«و آنچه نمىبينيد» (و ما لا تبصرون).
اين دو تعبير سراسر عالم «شهود» و «غيب» را شامل مىشود.
(آيه 40)
سپس در اين آيه به ذكر نتيجه و جواب اين سوگند بزرگ و بىنظير پرداخته، مىفرمايد: «كه اين قرآن گفتار رسول بزرگوارى است» (انه لقول رسول كريم).
منظور از «رسول» در اينجا بدون شك پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله است نه جبرئيل و مىدانيم آنچه را رسول مىآورد گفتار فرستنده اوست.
(آيه 41)
سپس مىافزايد: «و گفته شاعرى نيست، اما كمتر ايمان مىآوريد» (و ما هو بقول شاعر قليلا ما تؤمنون).
(آيه 42)
«و نه گفته كاهنى، هر چند كمتر متذكّر مىشويد» (و لا بقول كاهن قليلا ما تذكرون).
در حقيقت دو آيه فوق نفى نسبتهاى ناروائى است كه مشركان و مخالفان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدادند، گاه مىگفتند: او شاعر است و اين آيات شعر اوست، و گاه مىگفتند: او كاهن است و اينها كهانت.
«شعر» معمولا زائيده تخيّلات، و بيانگر احساسات برافروخته، و هيجانات عاطفى است، و به همين دليل فراز و نشيب و افت و خيز فراوان دارد در حالى كه قرآن در عين زيبائى و جذابى كاملا مستدل و منطقى، و محتوائى عقلانى دارد، و اگر پيشگوئيهائى از آينده كرده اين پيشگوئيها اساس قرآن را تشكيل نمىدهد، تازه بر خلاف خبرهاى كاهنان همه قرين واقعيت بوده.
(آيه 43)
و در اين آيه به عنوان تأكيد با صراحت مىگويد: «كلامى است كه از سوى پروردگار عالميان نازل شده است» (تنزيل من رب العالمين).
بنابر اين قرآن نه شعر است و نه كهانت، نه ساخته فكر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و نه گفته جبرئيل، بلكه سخن خداست كه به وسيله پيك وحى بر قلب پاك پيامبر نازل شده.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531-2.html
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 44)
اگر او دروغ بر ما مىبست مهلتش نمىداديم! در ادامه بحثهاى مربوط به قرآن، در اينجا به ذكر دليل روشنى بر اصالت آن پرداخته، مىفرمايد: «اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست ...» (و لو تقول علينا بعض الاقاويل).
(آيه 45)
«ما او را با قدرت مىگرفتيم» (لاخذنا منه باليمين).
(آيه 46)
«سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم»! (ثم لقطعنا منه الوتين).
(آيه 47)
«و هيچ كس از شما نمىتوانست از (مجازات) او مانع شود» و از او حمايت كند (فما منكم من احد عنه حاجزين).
(آيه 48)
در اين آيه باز هم براى تأكيد و يادآورى مىفرمايد: «و آن (قرآن) تذكرى براى پرهيزكاران است» (و انه لتذكرة للمتقين).
براى آنها كه آمادهاند خود را از گناه پاك كنند و راه حق را بپويند، براى آنها كه جستجوگرند و طالب حقيقت، و كسانى كه اين حد از تقوا را ندارند مسلما نمىتوانند از تعليمات قرآن بهرهگيرند.
تأثير عميق و فوق العادهاى كه قرآن از اين نظر دارد خود نشانه ديگرى از حقانيت آن است.
(آيه 49)
سپس مىگويد: «و ما مىدانيم كه بعضى از شما (آن را) تكذيب مىكنيد» (و انا لنعلم ان منكم مكذبين).
اما وجود تكذيب كننده لجوج هرگز دليل بر عدم حقانيت آن نخواهد بود، چرا كه پرهيزكاران و طالبان حقيقت از آن متذكر مىشوند، نشانههاى حق را در آن مىبينند و در راه خدا گام مىنهند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531-2.html
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 50)
در اين آيه مىافزايد: «و آن مايه حسرت كافران است» (و انه لحسرة على الكافرين).
امروز آن را تكذيب مىكنند، ولى فردا كه «يوم الظّهور» و «يوم البروز» و در عين حال «يوم الحسرة» است مىفهمند چه نعمت بزرگى را به خاطر لجاجت و عناد از دست دادهاند، و چه عذابهاى دردناكى را براى خود خريده اند.
(آيه 51)
و براى اين كه كسى تصور نكند كه شك و ترديد، يا تكذيب منكران به خاطر ابهام مفاهيم قرآن است، در اين آيه اضافه مىكند: «و آن (قرآن) يقين خالص است» (و انه لحق اليقين).
يعنى، قرآن يقينى است خالص، و يا به تعبير ديگر «يقين» داراى مراحل مختلفى است: گاه از دليل عقلى حاصل مىشود، مثل اين كه دودى را از دور مشاهده مىكنيم و از آن، يقين به وجود آتش حاصل مىشود، در حالى كه آتش را نديدهايم، اين را «علم اليقين» گويند.
گاه نزديكتر مىرويم و شعلههاى آتش را با چشم مىبينيم، در اينجا يقين محكمتر مىشود، و آن را «عين اليقين» مىنامند.
گاه از اين هم نزديكتر مىرويم و در مجاورت آتش قرار مىگيريم، و سوزش آن را با دست خود لمس مىكنيم، مسلما اين مرحله بالاترى از يقين است كه آن را «حقّ اليقين» مىنامند.
آيه فوق مىگويد قرآن در چنين مرحلهاى از يقين است، و با اين حال كوردلان آن را انكار مىكنند!
(آيه 52)
و سر انجام در آخرين آيه مىفرمايد: «حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى»! و او را از هر گونه عيب و نقص منزّه بشمار (فسبح باسم ربك العظيم).
قابل توجه اين كه مضمون اين آيه و آيه قبل با مختصر تفاوتى در آخر سوره واقعه نيز آمده است، با اين تفاوت كه در اينجا سخن از قرآن مجيد است و توصيف آن به «حق اليقين» اما در پايان سوره «واقعه» سخن از گروههاى مختلف نيكوكاران و بدكاران در قيامت است.
«پايان سوره حاقّه»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread531-2.html
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
سوره معارج [70]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 44 آيه است.
محتواى سوره:
معروف در ميان مفسران اين است كه سوره «معارج» از سورههاى مكّى است. ولى بعضى از آيات آن در مدينه نازل شده و دليل بر آن روايات زيادى است كه در تفسير اين آيات به خواست خدا خواهد آمد.
به هر حال اين سوره داراى چهار بخش است:
بخش اول از عذاب سريع كسى سخن مىگويد كه بعضى از گفتههاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را انكار كرد، و گفت: اگر اين سخن حق است عذابى بر من نازل شود و نازل شد. (آيه 1 تا 3) در بخش دوم بسيارى از خصوصيات قيامت و مقدمات آن و حالات كفار در آن روز آمده است. (آيات 4 تا 18) بخش سوم اين سوره بيانگر قسمتهائى از صفات انسانهاى نيك و بد است كه او را بهشتى يا دوزخى مىكند. (آيات 19 تا 34) بخش چهارم شامل انذارهائى است نسبت به مشركان و منكران، و بار ديگر به مسأله رستاخيز بر مىگردد و سوره را پايان مىدهد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه سوره «سأل سائل» را بخواند خداوند ثواب كسانى را به او مىدهد كه امانات و عهد و پيمان خود را حفظ مىكنند و كسانى كه مواظب و مراقب نمازهاى خويشند».
بديهى است آنچه انسان را مشمول اين همه ثواب عظيم مىكند تلاوتى است كه با عقيده و ايمان، و سپس با عمل همراه باشد، نه اين كه سوره را بخواند و هيچ انعكاسى در روح و فكر و عملش نداشته باشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
شأن نزول:
هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را در روز غدير خم به خلافت منصوب فرمود و در باره او گفت: من كنت مولاه فعلىّ مولاه هر كس من مولى و ولىّ او هستم على مولى و ولىّ اوست.
چيزى نگذشت كه اين مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: تو به ما دستور دادى شهادت به يگانگى خدا و اين كه تو فرستاده او هستى دهيم ما هم شهادت داديم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادى ما همه اينها را نيز پذيرفتيم، اما با اينها راضى نشدى تا اين كه اين جوان على عليه السّلام را به جانشينى خود منصوب كردى، و گفتى: من كنت مولاه فعلىّ مولاه آيا اين سخنى است از ناحيه خودت يا از سوى خدا؟! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «قسم به خدائى كه معبودى جز او نيست اين از ناحيه خداست».
«نعمان» روى برگرداند در حالى كه مىگفت: «خداوندا! اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران»! اينجا بود كه سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت، همين جا اين آيه و دو آيه بعد نازل گشت.
تفسير:
عذاب فورى: سوره معارج از اينجا آغاز مىشود كه مىفرمايد:
«تقاضا كنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد» (سأل سائل بعذاب واقع).
(آيه 2)
سپس مىافزايد: اين عذاب «مخصوص كافران است و هيچ كس نمىتواند آن را دفع كند» (للكافرين ليس له دافع).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 5)
در اين آيه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «پس صبر جميل پيشه كن» و در برابر استهزاء و تكذيب و آزار آنها شكيبا باش (فاصبر صبرا جميلا).
«صبر جميل» به معنى شكيبائى زيبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتى است كه تداوم داشته باشد، يأس و نوميدى به آن راه نيابد، و توأم با بيتابى و جزع و شكوه و آه و ناله نگردد، و در غير اين صورت جميل نيست.
(آيه 6)
سپس مىافزايد: «زيرا آنها آن روز را دور مىبينند» (انهم يرونه بعيدا).
(آيه 7)
«و ما آن را نزديك مىبينيم» (و نراه قريبا).
آنها اصلا باور نمىكنند چنان روزى در كار باشد كه حساب همه خلايق را برسند و كوچكترين گفتار و كردار آنها محاسبه شود، آن هم در روزى كه پنجاه هزار سال به طول مىانجامد، ولى آنها در حقيقت خدا را نشناختهاند و در قدرت او شك و ترديد دارند.
(آيه 8)
در اينجا بحثهاى گذشته در باره قيامت با شرح و توضيح بيشترى ادامه يافته، مىفرمايد: «همان روز كه آسمان همچون فلز گداخته مىشود» (يوم تكون السماء كالمهل).
(آيه 9)
«و كوهها مانند پشم رنگين متلاشى خواهد بود» (و تكون الجبال كالعهن).
آرى! در آن روز آسمانها از هم متلاشى و ذوب مىشود، و كوهها درهم كوبيده و خرد و سپس با تند بادى در فضا پراكنده مىگردد، همچون پشمى كه تند باد آن را با خود ببرد و چون كوهها رنگهاى مختلفى دارند تشبيه به پشمهاى رنگين شدهاند، و بعد از اين ويرانى، جهانى نوين ايجاد مىگردد، و انسانها حيات نوين خود را از سر مىگيرند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 10)
هنگامى كه رستاخيز در آن جهان نو برپا مىشود آن چنان وضع حساب و رسيدگى به اعمال وحشتناك است كه همه در فكر خويشند، احدى به ديگرى نمىپردازد «و هيچ دوست صميمى سراغ دوستش را نمىگيرد» (و لا يسئل حميم حميما).
(آيه 11)
نه اين كه دوستان صميمى خود را در آنجا نشناسند، بلكه مخصوصا «آنها را نشانشان مىدهند» ولى هر كس گرفتار كار خويشتن است (يبصرونهم).
مسأله اين است كه هول و وحشت بيش از آن است كه بتواند به ديگرى بينديشد.
و در ادامه همين سخن و ترسيم آن صحنه وحشتناك مىافزايد: وضع چنان است كه «گنهكار دوست مىدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند» (يود المجرم لو يفتدى من عذاب يومئذ ببنيه).
(آيه 12)
نه تنها فرزندانش بلكه دوست دارد «همسر و برادرش را» بدهد (و صاحبته و اخيه).
(آيه 13)
«و قبيله اش را كه هميشه از او حمايت مىكرد» (و فصيلته التى تؤويه).
(آيه 14)
بلكه «همه مردم روى زمين را تا مايه نجاتش شوند» (و من فى الارض جميعا ثم ينجيه).
آرى! به قدرى عذاب خدا در آن روز هولناك است كه انسان مىخواهد عزيزترين عزيزان را- كه در چهار گروه در اينجا خلاصه شدهاند و حتى همه مردم روى زمين را- براى نجات خود فدا كند.
(آيه 15)
ولى در جواب همه اين تمناها و آرزوها مىفرمايد: «هرگز چنين نيست» كه با اينها بتوان نجات يافت (كلا).
آرى «شعله هاى سوزان آتش است» (انها لظى). پيوسته زبانه مىكشد، و هر چيز را در كنار و مسير خود مىيابد مىسوزاند.
(آيه 16)
«دست و پا و پوست سر را مىكند و با خود مىبرد»! (نزاعة للشوى).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html
پاسخ : صفحه ی 340 از قرآن کریم شامل آیات 32 تا 52 از سوره ی حاقه و آیات 1 تا 21 از سوره ی معارج
(آيه 17)
سپس به كسانى اشاره مىكند كه طعمه چنان آتشى هستند، مىفرمايد: «و كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند (و از اطاعت او روى گردان شدند) صدا مىزند» و به سوى خود مىخواند (تدعوا من ادبر و تولى).
(آيه 18)
و آنها كه «اموال را جمع و ذخيره كردند» و در راه خدا انفاق نكردند (و جمع فاوعى).
به اين ترتيب اين آتش سوزان با زبان حال و جاذبه مخصوصى كه نسبت به مجرمان دارد، يا با زبان قال كه خداوند به او داده، پيوسته آنها را صدا مىزند و به سوى خود فرا مىخواند.
(آيه 19)
بعد از ذكر گوشهاى از عذابهاى قيامت به ذكر اوصاف افراد بىايمان و در مقابل آنها مؤمنان راستين مىپردازد تا معلوم شود چرا گروهى اهل عذابند و گروهى اهل نجات.
نخست مىفرمايد: «انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است» (ان الانسان خلق هلوعا).
(آيه 20)
«هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مىكند» (اذا مسه الشر جزوعا).
(آيه 21)
«و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى شود» و بخل مى ورزد (و اذا مسه الخير منوعا).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread532.html