پاسخ : صفحه ی 329 از قرآن کریم شامل سوره ی صف
(آيه 11)
سپس به شرح آن تجارت پرسود پرداخته، مىافزايد: «و آن اين كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد» (تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم).
بدون شك خدا نيازى به اين تجارت پرسود ندارد، بلكه تمام منافع آن دربست به مؤمنان تعلق مىگيرد، لذا در پايان آيه مىفرمايد: «اين براى شما (از هر چيز) بهتر است اگر بدانيد» (ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون).
ايمان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از ايمان به خدا جدا نيست، همان گونه كه جهاد با جان، از جهاد با مال نمىتواند جدا باشد، و اگر مىبينيم جهاد با مال مقدم داشته شده نه به خاطر آن است كه از جهاد با جان مهمتر مىباشد، بلكه به خاطر اين است كه مقدمه آن محسوب
مىشود چرا كه ابزار جهاد از طريق كمكهاى مالى فراهم مىگردد.
(آيه 12)
تا اينجا سه ركن اساسى از اركان اين تجارت بزرگ مشخص شد «خريدار» خداست و «فروشنده» انسانهاى با ايمان، «و متاع» جانها و اموالشان، اكنون نوبت به ركن چهارم مىرسد كه بهاى اين معامله عظيم است.
مىفرمايد: اگر چنين كنيد «گناهانتان را مىبخشد و شما را در باغهائى از بهشت داخل مىكند كه نهرها از زير درختانش جارى است و در مسكنهاى پاكيزه در بهشت جاويدان جاى مىدهد، و اين پيروزى عظيم است» (يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار و مساكن طيبة فى جنات عدن ذلك الفوز العظيم).
در مرحله پاداش اخروى نخست به سراغ آمرزش گناهان مىرود چرا كه بيشترين ناراحتى فكر انسان از گناهان خويش است، همچنين اين تعبير نشان مىدهد كه نخستين هديه الهى به شهيدان راهش اين است كه تمام گناهانشان را مىبخشد.
(آيه 13)
در اين آيه به دو شاخه از مواهب الهى در دنيا نيز اشاره كرده، مىفرمايد: «و (نعمت) ديگرى كه آن را دوست داريد به شما مىبخشد، و آن يارى خداوند، و پيروزى نزديك است» (و اخرى تحبونها نصر من الله و فتح قريب).
چه تجارت پرسود و پربركتى؟ كه سراسرش فتح و پيروزى و نعمت و رحمت است.
سپس به همين دليل به مؤمنان در مورد اين تجارت بزرگ تبريك مىگويد و مىافزايد: «و مؤمنان را بشارت ده» به اين پيروزى بزرگ (و بشر المؤمنين).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread523.html
پاسخ : صفحه ی 329 از قرآن کریم شامل سوره ی صف
(آيه 14)
همچون حواريون باشيد! در اين آيه كه آخرين آيه سوره صف مىباشد باز تكيه و تأكيد روى امر «جهاد» است كه محور اصلى سوره را تشكيل مىدهد، منتهى از طريقى ديگر اين مسأله را تعقيب مىكند، و مطلبى مهمتر از عنوان بهشت و نعمتهاى بهشتى ارائه داده، مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ياوران خدا باشيد» (يا ايها الذين آمنوا كونوا انصار الله).
خدائى كه تمام قدرتها از او سر چشمه مىگيرد و به او باز مىگردد.
سپس به يك نمونه تاريخى اشاره مىكند تا بدانند اين راه بدون رهرو نبوده و نيست، مىافزايد: «همان گونه كه عيسى بن مريم به حواريون گفت: چه كسانى در راه خدا ياوران من هستند»؟! (كما قال عيسى ابن مريم للحواريين من انصارى الى الله).
و «حواريون (در پاسخ با نهايت افتخار) گفتند: ما ياوران خدائيم» (قال الحواريون نحن انصار الله).
و در همين مسير با دشمنان حق به مبارزه برخاستند «در اين هنگام گروهى از بنى اسرائيل ايمان آوردند (و به حواريون پيوستند) و گروهى كافر شدند» (فآمنت طائفة من بنى اسرائيل و كفرت طائفة).
اينجا بود كه نصرت و يارى ما به كمك آنها شتافت «ما كسانى را كه ايمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأييد كرديم، و سر انجام بر آنان پيروز شدند» (فايدنا الذين آمنوا على عدوهم فاصبحوا ظاهرين).
شما نيز حواريون محمد صلّى اللّه عليه و آله هستيد، و به اين افتخار مفتخريد كه ياوران اللّه و رسول خدا مىباشيد، و همان گونه كه حواريون بر دشمنان غلبه كردند شما نيز پيروز خواهيد شد.
حواريّون كيانند؟
در قرآن مجيد پنج بار از حواريون مسيح (ع) ياد شده كه دو بار در همين سوره است، اين تعبير اشاره به دوازده نفر از ياران خاص حضرت مسيح است كه نام آنها در انجيلهاى كنونى (انجيل متّى و لوقا باب 6) ذكر شده است.
در حديثى آمده است كه پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله هنگامى كه در «عقبه» با جمعى از اهل مدينه كه براى بيعت آمده بودند رو به رو شد فرمود: دوازده نفر از خودتان را انتخاب و به من معرفى كنيد كه اينها نماينده قوم خود باشند، همان گونه كه حواريون نسبت به عيسى بن مريم بودهاند و اين نيز اهميت مقام آن بزرگواران را نشان مىدهد.
«پايان سوره صف»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread523.html
صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه
[golrooz] صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَافِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِالْحَكِيمِ(1)
آنچه در آسمانها و آنچهدر زمين است همواره تسبيح خدا ميگويند، خداوندي كه مالك و حاكم است و از هر عيب ونقصي مبرا، و عزيز و حكيم است!(1)
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِيالْأُمِّيِّۦنَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُوا۟ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتِهِ وَيُزَكِّيهِمْوَيُعَلِّمُ هُمُ الْكِتَٰبَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا۟ مِن قَبْلُ لَفِيضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(2)
و كسي است كه در ميانجمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها ميخواند و آنهارا تزكيه ميكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت ميآموزد هر چند پيش از آن درگمراهي آشكاري بودند!(2)
وَءَاخَرِينَ مِنْهُمْلَمَّا يَلْحَقُوا۟ بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(3)
و (همچنين) رسول است برگروه ديگري كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند؛ و او عزيز و حكيم است!(3)
ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِيُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(4)
اين فضل خداست كه به هركس بخواهد (و شايسته بداند) ميبخشد؛ و خداوند صاحب فضل عظيم است!(4)
مَثَلُ الَّذِينَحُمِّلُوا۟ التَّوْرَيٰةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُأَسْفَارًۢا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بَِٔايَٰتِ اللَّهِوَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ(5)
كساني كه مكلف به توراتشدند ولي حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشي هستند كه كتابهايي حمل ميكند، (آنرا بر دوش ميكشد اما چيزي از آن نميفهمد)! گروهي كه آيات خدا را انكار كردندمثال بدي دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدايت نميكند!(5)
قُلْ يَٰٓأَيُّهَاالَّذِينَ هَادُوٓا۟ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَآءُ لِلَّهِ مِن دُونِالنَّاسِ فَتَمَنَّوُا۟ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(6)
بگو: «اي يهوديان! اگرگمان ميكنيد كه (فقط) شما دوستان خدائيد نه ساير مردم، پس آرزوي مرگ كنيد اگرراست ميگوييد (تا به لقاي محبوبتان برسيد)!»(6)
وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُأَبَدًۢا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌۢ بِالظَّٰلِمِينَ(7)
ولي آنان هرگز تمناي مرگنميكنند بخاطر اعمالي كه از پيش فرستادهاند؛ و خداوند ظالمان را بخوبي ميشناسد!(7)
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَالَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَٰقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَيٰعَٰلِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَٰدَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(8)
بگو: «اين مرگي كه از آنفرار ميكنيد سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد؛ سپس به سوي كسي كه داناي پنهان وآشكار است بازگردانده ميشويد؛ آنگاه شما را از آنچه انجام ميداديد خبر ميدهد!»(8)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَءَامَنُوٓا۟ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا۟إِلَيٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا۟ الْبَيْعَ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْتَعْلَمُونَ(9)
اي كساني كه ايمان آوردهايد!هنگامي كه براي نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوي ذكر خدا بشتابيد و خريد وفروش را رها كنيد كه اين براي شما بهتر است اگر ميدانستيد!(9)
فَإِذَا قُضِيَتِالصَّلَوٰةُ فَانتَشِرُوا۟ فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا۟ مِن فَضْلِ اللَّهِوَاذْكُرُوا۟ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(10)
و هنگامي كه نماز پايانگرفت (شما آزاديد) در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا بطلبيد، و خدا را بسيار يادكنيد شايد رستگار شويد!(10)
وَإِذَا رَأَوْا۟تِجَٰرَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوٓا۟ إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمًا قُلْ مَاعِندَ اللَّهِ خَيْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَٰرَةِ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّٰزِقِينَ(11)
هنگامي كه آنها تجارت ياسرگرمي و لهوي را ببينند پراكنده ميشوند و به سوي آن مي روند و تو را ايستاده بهحال خود رها ميكنند؛ بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوندبهترين روزيدهندگان است(11)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه
سوره جمعه [62]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و 11 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت بر دو محور اساسى دور مىزند:
نخست توجه به توحيد و صفات خدا و هدف از بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و مسأله معاد، و ديگرى برنامه سازنده نماز جمعه و بعضى از خصوصيات اين عبادت بزرگ.
فضيلت تلاوت سوره:
در فضيلت تلاوت اين سوره- چه مستقلا و يا در ضمن نمازهاى يوميه- روايات بسيارى وارد شده است.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس سوره جمعه را بخواند خداوند به تعداد كسانى كه در نماز جمعه شركت مىكنند و كسانى كه شركت نمىكنند در تمام بلاد مسلمين به او ده حسنه مىبخشد».
قابل ذكر است، با اين كه عدول از سوره توحيد و «قل يا ايها الكافرون» به سورههاى ديگر در قرائت نماز جائز نيست اين مسأله در خصوص نماز جمعه استثنا و عدول از آنها به سوره «جمعه» و «منافقون» جايز بلكه مستحب شمرده شده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread524.html
پاسخ : صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
اين سوره نيز با تسبيح و تقديس پروردگار شروع مىشود، و به قسمتى از صفات جمال و جلال و اسماء حسناى او اشاره مىكند كه در حقيقت مقدمهاى است براى بحثهاى آينده.
مىفرمايد: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همواره تسبيح خدا مىگويند» و با زبان حال و قال او را از تمام نقايص و عيوب پاك مىشمرند (يسبح لله ما فى السماوات و ما فى الارض).
خداوندى كه «مالك و حاكم است، و از هر عيب و نقصى مبرّاست» (الملك القدوس).
خداوندى كه «عزيز و حكيم است» (العزيز الحكيم).
و به اين ترتيب نخست بر «مالكيت و حاكميت» و سپس «منزه بودن او از هر گونه ظلم و ستم و نقص» تأكيد مىكند، زيرا با توجه به مظالم بىحساب ملوك و شاهان واژه «ملك» تداعى معانى نامقدسى مىكند كه با كلمه «قدّوس» همه شستشو مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread524.html
پاسخ : صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه
(آيه 2)
بعد از اين اشاره كوتاه و پر معنى به مسأله توحيد و صفات خدا، به مسأله بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و هدف از اين رسالت بزرگ كه در ارتباط با عزيز و حكيم و قدوس بودن خداوند است پرداخته، مىگويد: «او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند» (هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته).
و در پرتو اين تلاوت، «آنها را تزكيه مىكند، و به آنها كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد» (و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة).
«هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند» (و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين).
پيامبر اسلام از ميان همين گروه درس نخوانده برخاسته تا عظمت رسالت او را روشن سازد، كتابى مثل قرآن با اين محتواى عميق و عظيم، محال است زائيده فكر بشر باشد آن هم بشرى كه نه خود درس خوانده، و نه در محيط علم و دانش پرورش يافته است، اين نورى است كه از ظلمت برخاسته، و اين خود معجزهاى است آشكار و سندى است روشن بر حقّانيت او.
در آيه فوق هدف اين بعثت را در سه امر خلاصه كرده كه يكى جنبه مقدماتى دارد و آن تلاوت آيات الهى است، و دو قسمت ديگر يعنى «تهذيب و تزكيه نفوس» و «تعليم كتاب و حكمت» دو هدف بزرگ نهائى را تشكيل مىدهد.
آرى! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه انسانها را هم در زمينه علم و دانش، و هم اخلاق و عمل، پرورش دهد، تا به وسيله اين دو بال بر اوج آسمان سعادت پرواز كنند، و مسير الى اللّه را پيش گيرند، و به مقام قرب او نائل شوند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread524.html
پاسخ : صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه
(آيه 3)
ولى از آنجا كه پيامبر اسلام تنها مبعوث به اين قوم «امى» نبود، بلكه دعوتش همه جهانيان را در بر مىگرفت در اين آيه، مىافزايد: «و رسول است بر گروه ديگرى (از مؤمنان) كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند» (و آخرين منهم لما يلحقوا بهم).
به اين ترتيب آيه فوق تمام اقوامى را كه بعد از صحابه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به وجود آمدند از عرب و عجم شامل مىشود.
و از آنجا كه همه اين امور از قدرت و حكمت خداوند سر چشمه مىگيرد، در پايان آيه مىافزايد: «و او عزيز و حكيم است» (و هو العزيز الحكيم).
(آيه 4)
سپس به اين نعمت بزرگ يعنى، بعثت پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله و برنامه تعليم و تربيت او اشاره كرده، مىافزايد: «اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مىبخشد، و خداوند صاحب فضل عظيم است» (ذلك فضل الله يوتيه من يشاء و الله ذو الفضل العظيم).
پاسخ : صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه
(آيه 5)
چارپائى بر او كتابى چند! در بعضى از روايات آمده است كه يهود مىگفتند: اگر محمّد به رسالت مبعوث شده رسالتش شامل حال ما نيست، لذا به آنها گوشزد مىكند كه اگر كتب آسمانى خود را دقيقا خوانده و عمل مىكرديد اين سخن را نمىگفتيد، چرا كه بشارت ظهور پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در آن آمده است.
مىفرمايد: «كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند مانند درازگوشى هستند كه كتابهائى حمل مىكند» آن را بر دوش مىكشد اما چيزى از آن نمىفهمد (مثل الذين حملوا التوراة ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا).
اين قوم از خود راضى كه تنها به نام تورات يا تلاوت آن قناعت كردند، بىآنكه انديشه در محتواى آن داشته باشند و عمل كنند همانند همين حيوانى هستند كه در حماقت و نادانى ضرب المثل و مشهور خاص و عام است.
سپس در ادامه اين مثل مىافزايد: «گروهى كه آيات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند» (بئس مثل القوم الذين كذبوا بآيات الله).
و در پايان آيه در يك جمله كوتاه و پر معنى مىفرمايد: «و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند»؟ (و الله لا يهدى القوم الظالمين).
درست است كه هدايت كار خداست، اما زمينه لازم دارد، و زمينه آن كه روح حق طلبى و حق جوئى است بايد از ناحيه خود انسانها فراهم شود، و ستمگران از اين مرحله دورند.
در روايات اسلامى در نكوهش عالمان بىعمل تعبيرات تكان دهندهاى آمده است: از جمله، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود: «هر كس علمش افزوده شود ولى بر هدايتش نيفزايد، اين علم، جز دورى از خدا، براى او حاصلى ندارد».
و بدون شك وجود چنين علما و دانشمندانى، بزرگترين بلا براى يك جامعه محسوب مىشود و سرنوشت مردمى كه عالمشان چنين باشد، سرنوشت خطرناكى است كه به گفته شاعر عرب:
پاسخ : صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه
(آيه 6)
گفتيم يهود خود را امتى برگزيده، و به اصطلاح تافتهاى جدا بافته مىدانستند، حتى گاهى ادعا مىكردند كه پسران خدا هستند! و گاه خود را دوستان خاص خداوند قلمداد مىكردند، چنانكه در آيه 18 سوره مائده آمده است.
قرآن در مقابل اين بلند پروازيهاى بىدليل، آن هم از ناحيه گروهى كه حامل كتاب الهى بودند اما عامل به آن نبودند، مىگويد: به آنها «بگو: اى يهوديان! اگر گمان مىكنيد كه (فقط) شما دوستان خدائيد نه ساير مردم پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوئيد» تا به لقاى محبوبتان برسيد (قل يا ايها الذين هادوا ان زعمتم انكم اولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقين).
چرا كه دوست هميشه مشتاق لقاى دوست است، و مىدانيم كه لقاى معنوى پروردگار در قيامت رخ مىدهد. اگر شما راست مىگوئى پس چرا اين قدر به زندگى دنيا چسبيدهايد؟ چرا اين قدر از مرگ وحشت داريد؟
(آيه 7)
سپس به دليل اصلى وحشت آنها از مرگ اشاره كرده، مىافزايد:
«ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمىكنند به خاطر اعمالى كه از پيش فرستادهاند» (و لا يتمنونه ابدا بما قدمت ايديهم).
«و خداوند ظالمان را به خوبى مىشناسد» (و الله عليم بالظالمين).
در حقيقت ترس انسان از مرگ به خاطر يكى از دو عامل است: يا به زندگى بعد از مرگ ايمان ندارد، و مرگ را هيولاى فنا و نيستى مىپندارد، و طبيعى است كه انسان از نيستى و عدم بگريزد.
و يا اين كه به جهان پس از مرگ معتقد است اما پرونده اعمال خود را چنان تاريك و سياه و خالى از حسنات مىبيند كه از حضور در آن دادگاه بزرگ سخت بيمناك است. و از آنجا كه يهود معتقد به معاد و جهان پس از مرگ بودند طبعا علت وحشت آنها از مرگ، عامل دوم بود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread524.html
پاسخ : صفحه ی 330 از قرآن کریم شامل سوره ی جمعه
(آيه 8)
ولى مسلما اين وحشت و اضطراب مشكلى را حل نمىكند مرگ، شترى است كه بر در خانه همه خوابيده است لذا قرآن مىگويد: اى پيامبر! به آنها «بگو: اين مرگى كه از آن فرار مىكنيد سر انجام با شما ملاقات خواهد كرد» (قل ان الموت الذى تفرون منه فانه ملاقيكم).
«سپس به سوى كسى كه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده مىشويد آنگاه شما را از آنچه انجام مىداديد خبر مىدهد» (ثم تردون الى عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون).
قانون مرگ از عمومىترين و گستردهترين قوانين اين عالم است، انبيا بزرگ الهى و فرشتگان مقرب همه مىميرند، و جز ذات پاك خداوند در اين جهان باقى نمىماند، «كل من عليها فان و يبقى وجه ربك ذو الجلال و الاكرام».
(الرحمن/ 26 و 27) هم مرگ از قوانين مسلم اين عالم است، و هم حضور در دادگاه عدل خدا و حسابرسى اعمال و هم خداوند از تمام اعمال بندگان دقيقا آگاه است.
بنابر اين تنها راه براى پايان دادن به اين وحشت، پاكسازى اعمال، و شستشوى دل از آلودگى گناه مىباشد كه هر كس حسابش پاك است از محاسبهاش چه باك.