پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
قلب من
هرگزتو را محکوم و نقد نمی کنم ونیز هرگزاز آنچه میگویی شرمنده نمیشوم
میدانم تو کودک محبوب خداوندی واو در تابشی شکوهمند و عاشقانه از تو
حفاظت می کند .
قلب من
به تو ایمان دارم . طرفدارت هستم و در نیایش هایم همواره برایت درخواست
برکت می کنم همواره دعا میکنم تا یاری وپشتیبانی مورد نیازت را دریافت کنی .
قلب من
به تو ایمان دارم که تو عشقت را با هر آن کسی که نیازمند یا سزاوارش باشد
سهیم میشوی که راه من راه توست و همواره با هم به سوی روح القدوس
می رویم . از تو میخواهم به من اعتماد کنی بدان که دوستت دارم ومیکوشم تمام
آزادی مورد نیازت را برای ادامه دادن به تپش شادمانه ات درسینه ام در
اختیارات بگذارم برای آنکه هرگز احساس از حضور من در گرداگردت احساس
نا آسودگی نکنی هر کاری میکنم......
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
مسافري نزديك شهر بزرگي از زني كه كنار جاده نشسته بود پرسيد :
مردم اين شهر چگونه اند زن گفت:
مردم شهري كه از آن آمده اي چكونه بوده اند ؟
مسافر پاسخ داد: بسيار بد غير قابل تحمل و از هر نظر نفرت انگيز .
زن گفت : مردم ان شهر نيز چنين اند .
هنوز مسافر اول نرفته بود كه مسافر ديگري از همان شهر رسيد و راجع به
مردم آن شهر سوال كرد
مسافر دوم گفت: آنها مردم خوبي بودند راستگو سخت كوش و بسيار بخشنده
از اين كه آن جا را ترك كردم غمگينم . زن خردمند پاسخ داد : پس آنها را در
شهري كه پيش رو داري باز هم خواهي يافت .
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
باد مي آيد . تند و سرد و بي درک
بيديم .و مي لرزيم در اين تنگناي آشوب
وهراسانيم از هر باد تند
اما بيدي محكميم و ماندني
به آغازمان براي هم بودنمان ايمان داريم
و به باهم بودنمان پايبنديم
پس بادهاي خسته تلاشتان را جاي ديگري خرج كنيد
كه عاشقكهاي اين دوران را با باد صنمي نيست
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
عشق می ورزیدم
دوست می داشتم
می پرستیدم
کسی که شاهرگ هستی ام برای او بود
آنقدر سرگشته بودم که فرشتگان را در کنارم می دیدم
اما افسوس که فرشته من فرشته نبود
صداقت را به ارث برده بودم
یگانگی را از خدا یاد گرفته بودم
اما یگانه من هم یگانه نبود
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
مادر عزيز در برابرت كويري تشنه هستم
ودر انتظار باران محبتت غنچه اي هستم در دستان گرم تو
كه با اشكهاي پاكت سيراب مي شوم .
در درياي بي كران چشمانت پاكي وعشق را ديده ام و مي خواهم چون
كبوتري سبكبال در پهنه اين آسمان پرواز نمايم .
و اكنون از تولد مهر صداي بلبلان ترانه ساز زمين است و
اين ترانه نوايي است كه قلب هاي آدميان را به تپش وا مي دارد.
پس مادر اي مهربان ترين پيوند هستي ام به
عشق تو زنده است و رأفتت و شهامتت در قلب انسانيت حك شده
است
. و تو را اي ُدرج بينواي مرواريد خِرد
چگونه بايد در اين بُرهه از زمان نمايان ساخت
كه قصه شجاعت و ايمانت از تمام شمع ها فروزان تر
است.روزت را همواره ارج مي نهيم و رايحه ايثار و محبتت را در جانمان
مي ستاييم
ُ
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
می خواهم از پشت پنجره ی کوچک قلبم ،
از پشت دیوارهای بلند تنهائیم با تو سخن بگویم
هر شب سوار بر قایق غم هایم در رودخانه اشکهایم
تا به افقهای ظلمت زندگی پیش می روم
اما گویی اقیانوس غمهایم ساحلی نداردو راه بازگشت را گم کرده ام
و چشمهای تو از لابه لای شهر ستاره ها قصه امید را برایم می خواند
، اما افسوس
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
زندگي و مرگ را زماني شايسته بدان كه وسيله كسب خير باشند.
به يادآور كه در اصل چه بوده اي و پس از مرگ چه خواهي شد.
چگونه زيستن را منهاي چگونه مردن از خدا مخواه،
بلكه هر دو را از او درخواست کن
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
هر چند پير و خسته دل ناتوان شدم
هر گه كه ياد روي تو كردم جوان شدم
شكر خدا كه هر چه طلب كردم از خدا
بر منتهاي همت خود كارمان شدم
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
آتشی که مرا ذره ذره آب می کند
مثل شمعی که می سوزد و به پایان خود نزدیک می شود
و من مثل همیشه تنهای تنها هستم
قطرات باران از چشمانم به زمین می ریزند
زمین ، خیس باران می شود
طبیعت خوشحال از بارش این همه نعمت
کم کم رویش آغاز می شود
زندگی معنا می شود
گل های آرزو به بار می نشینند
و من همچنان اشک می ریزم
و طبیعت همچنان خوشحال می ماند
پاسخ : ► •فقط مجنون ها بخوانند!•◄
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست