من می خوام برگردم به کودکی !!
من می خوام برگردم به کودکی !!
دیگه چی؟
کم و کسری نداری؟ دیگه چیزی نمی خوای؟
کمکم کن نازی.
ما باید خوب بخوابیم تا بتونیم فردا , برسیم به کارمون !
اگه ما کار نکنیم چطوری جوراب و شلغم بخریم؟
های, های, به هیچی اعتماد نکن
اگه خواستی از خونه بری بیرون
بی چراغ دستی و بی کلاه و شال , بیرون نرو!
ممکنه , خورشید یه هو سقوط کنه
یا یهو یخ بزنه
ما چرا می بینیم؟
ما چرا می فهمیم؟
ما چرا می پرسیم؟
خودتو میشناسی؟
من خودم یک سایه م.
منو چی؟
یادت می آم؟
سایه ای در سایهء یک سایه.
چت شده یهوکی؟
چیزی نیست!
تو سرم, تو سرم, روی شاخ ممکن , بوف کور میخونه ,
اون ورش تو جادهء ناممکن برف ریز می باره
تو هستی پیچ اضافی آوردم
نمی دونم اون پیچ مال بود یا نبود؟!
گمونم باز فلسفم عود کرده!
آخ خدا مرگم بده! "هگلت"؟
نه بابا !
"هگل" رو یه بار عمل کردم رفت پی کارش,
با پول گوشواره های تو و عینک ته استکانی خودم!
سرت خارش نداره؟ نمی خوای شاخ در آری؟
مگه من کرگدنم؟
آدمی چون عاقله به شاخ نیازی نداره!
البته یادم هست
این که ما مستعد تبدیلیم.
نگاه کن!
منو فرشته می بینی؟
نه بابا! تو آدمی
رنگ چشمم؟
میشی
قد؟
قد یه سرو!
اصل و تبار ایرانی.
ما چرا دماغمون پنگوله؟ رنگمو قهوه ایه , پاهامون باریکه؟
چون که از نژاد زرتشت هستیم.
خسته ای از هیات رنگینم؟
نازی جان ....
مرغ عشق از کفسش دررفته
شیرین خانم تو حموم سونا حوصلش سر رفته
اون هم فرهادش
دیش شو داده به اسمال آقا
جاش یه دیزی خورده بی نعنا , بی نعناع
مفشو رو گل رز فین میکنه
قسم بخور....!
جان.....سکوت....!
بیباکی یا بزدل؟
می ترسی از فردا؟
روز نو , روزی نو؟ راه نو , گیوهء نو؟
می ترسی؟
می دونم!
باز داری جوش می زنی که زبونت لال لال , یه وقت ارسطوم نباشه.
واه واه واه...!
افاده ها طوق طوق
سگا به دورش وق و وق
خودشو با کی طاق میزنه؟!
خودمو با کی دارم طاق میزنم؟
ارسطو آدم بود , دندون داشت , تو خونش آهن بود ,
مثل یک سنگ که آهن داره , وقتی که خواب کم داشت ,
چشماش قرمز می شد,
فلسفه یعنی رنج!
افتخاره که بگی رنجورم؟
رنج یعنی خورشید !
اگه خیلی دلخوری از اغراق , رنج یعنی فرمول !
رنج یعنی امکان
رنج یعنی خانه
یعنی شربت و قرص و دوا
رنج یعنی یخچال
رنج یعنی ماشین
سنگ چخماق بهتره یا کبریت؟
پیه سوز روشن تره یا چاچراغ؟
تلفن راحت تره یا فریاد؟
وقتی فهمیدم زمین , توی تسبیح کرات , یکدونه ست....
جنسش هم از خاکه
سنگش هم جور واجوره , ماهی و علف داره , بهار و پائیز داره ,
خیالم راحت شد.
دیگه وقت زایمان , نمی ترسم از " آل" ,
چون به بازوی چپم , سرم خون می زنند
نمی ترسم از غول
نمی ترسم از سل
چون که در کودکی واکسینه شدم
خوشبختم , خیلی هم خوشبختم.
کار کردن یه چیز و خوشبختی یه چیز دیگه ست !
عاشق خرابه و تاریخی؟
کاروانهای شتر , خمره های کهنه , سکه های زنگار؟
یعنی چه این حرفا؟
شرق ذهنت , ابن خلدونت نیست؟
تو اصلا ویرانه می بینی تا برای سوسمارش جا تعیین بکنی؟
من گفتم ویرانه , منظورم تجزیه بود , جای سوسمارش هم تحلیلم.
حالیت نیست؟ مثل این که بعضی چیزا حالیمه!
کهنه در برکهء نو غلت می زنه و نو میشه!
قلبت بهتر از چشات می بینه؟
چی چی یو؟
حقیقتو؟
حقیقت یه لحظه ست: تفسیر یک تعبیره
نمی شه یه لحظه رو کشش بدیم؟
کش به درد تنبون " کانت " میخوره!
کش یعنی سردرد ! کش یعنی سیگار , کش یعنی تکرار ,
کش یعنی لیسیدن یک کاغذ بی مصرف که یه روز لای اون
شکلات پیچیده بود.
ما چرا می بینیم؟
ما چرا می فهمیم؟
ما چرا می پرسیم؟؟؟؟؟
سردمه!
مثل موری که زیر بارون تند ,
رد بوی خط راه لونه شو می جوره!
عین هستی و زوال
این قدر پا پیچم نشو!
بینمون دو تا ننو میشه گذاشت.
باقلا بار بذارم هستیتو تغییرش بدم؟
"پرودون" معده هستی رو داغون می کنه , عینهو " کارل ماکس "
که به جای ارزن , تخم مرغ به خورد مرغا می ده !
ده!!؟
جون تو !!
ده , اگه " پاتانجالیه " الک بدم روحتو پالایش بدی؟
اسب دریائی روحم , تو ساحل برق میزنه عین سراب.
روح من پاکه
مثل دل تو
مثل چش سگ
مثل دست نوزاد
سردمه !!
مثل آغاز حیات گل یخ.
جشن مرگم برپاست! این هم از همراهم ؟
من به دنبال دوای خودمم , ورنه اینو ازبرم ,
این که هر کی خودشه!
چه کنم؟ ها ؟ چه کنم؟
شلغم و لبوی هیچ وقت , از کجا گیر بیارم؟
برم از " گینه بیسائو " , خاک بیارم بریزم روی سرم؟
خاک وطن که بهتره.....!!
توی هر نیم وجبش هزار تا فامیل داریم.
سعدی و فردوسی
نادر و سبکتکین
لطفعلی خان و رهی
سگ اصحاب کهف
گاو سامری ها
خر عیسای مسیح
زین فرسودهء رخش رستم
کهش های چنگیز
خنجر اسکندر
جیگر پاره سهراب و دل تهمینه
چرکنویس غزلای حافظ
مهر باران شستهء مولانا
اشک مجنون و مزار لیلی
صورت قرضای شیخ ابو سعید
تسبیح گسسته عین القضات
قرصای سر درد و سردرد و سر ابوعلی
سکه های حاج آمیز حاتم (آقا به تو چه)
صندوق جواهر خانم ملوک(دبیا)
تابلوی رنگ روغن استاد(به به چی چی شد؟)
جوهر مکتوبهء مرقومهء منظورهء اخراج تاتار , با ید منصورهء
ممدوحهء شاه سلطان ابن سلطان ابن سلطان ابن سلطان
ابن سلطان ابن سلطان(وای خدا مرگم بده)
تراش مدادای رابرت گراند
فندک اسقاطی جان کندی
کاغذ لی لی پوت مارکوپولو
فتق بند پدر سلطان حسین
هسته خرما های سعد وقاص
استکان نعلبکی حلق طروش
آخور اسب و الاغ منصور
بی شمار بابای شل از سگدو
بی شمار مادر کور از گریه
بی شمار کودک اسهالی بی سوت سوتک
بی نهایت تابوت !!
تازه جنس خاکشم مرغوبه ,
روی سر میچسبه , عین شاخ رو سر گاو
عین شب رو دل خاک
عین چشما و نگاه!
مگه با توپ و تفنگ جداش کنن.
جوهر وجود سر , ذات خاک وطنه !
سردمه !!
مثل یک سیب لهیده توی یخچال سونی.
عین آمال و محال
این قدر پاپیچم نشو !
بینمون دوتا ننو می شه گذاشت....
دوست داری بریم بیرون؟ یه کم گردش بکنیم؟
همه چیو از یاد ببریم؟ دستا رو حلقه کنیم؟ سفارش بلال بدیم...
بغل دریاچه ها , عکس رنگی بندازیم , قوها رو نگاه بکنیم , ابرا را ,
یاذته میگفتی : ما شعور مطلق آفاقیم؟
چیمون از خرسای قطبی کمتره؟
چطوره وام بگیریم و خرده بورژوا بشیم؟
بی خیال تاریخ !
بی خیال انسان !
بی خیال تشنه ها و دریا ! بی خیال گشنه ها و صحرا!
خیلی خوبه خدا......
نوکر و کلفت می گیریم هفده تا !
تو برای نوکرات چکمه بخر
همه لباسامو یه جا میدم به کلفتام.
شام که خواستی بخوری , دستمال بزن به گردنت.
در و دیوار و پر از تابلو کنیم.
تابلوی رود و درخت,
تابلوی فرشای تپلی!
هر وقت دیدم خسته ای
من موزیک " باخ " می ذارم,
درشکه سوار می شیم
من می گردم دنبال چترم.
تو منو صدا بزن: " آنا کارنینا " بیا
این دستمو اینجور می گیرم
تا که میشی و ماشا ماچش کنند
بعدش هم , بشون می گم: برین خونه بچه ها
قهوه تون سرد می شه ها !!
بشتابیم ولی آهسته....
" ل-تولستوی " با زبونی که به نافش می رسه
تو کویر جنگ و صلح
یه گوشه نشسته و خربزه قاچ قاچ می کنه
سرش عین سردار
ریشش عین پرچم
دلش عین " سایگون " در اولین شب سقوط
زنده یعنی زندگی ! این دیگه فلسفه نیست
از قضا فلسفه " دیویده " !
خوب؟ عیب و ایرادش چیه؟
دجیگر ....!!
" هنری دیوید " جیب بره.....!!
همه اش برای بال و پرواز ملودرام می بافه تا به بشر
حالی کنه , سی سنت پول قرض می خواد ,
که بره " والدن پوند " یه بال فرشتهء مرغ بخوره,
احساس بودن بکنه
بستنی لیس بزنه
بود و بقا اسطوره است
زیبائی اسطوره است
یا که آن سرخی سیب
یا که این خنجر سرخ
بندهء چند تا خدا باید بشیم؟؟؟؟!!!
تو دلت تاریکه؟
تو...
تو دلت تاریکه....!!!
" توماشو " نشی یه وقت
بگیرن به جرم بی دینی
بیست و هفت سال زندونت کنن؟
ما که " اوربانوس هشتم " نداریم
تا که شفاعتت کنه؟
به خدا ایمان داری ؟؟؟؟؟؟
من:خدا , تو جوانه انجیره
خدا , تو چشم پروانه است وقتی از روزنه پیله
اولین نگاهش به جهان می افته...
خدا بزرگتر از توصیف انبیاست
بام ذهن آدمی , حیات خانه خداست,
خدا به من نزدیکه , همین قدر که تو از من دوری!
برم ؟ برم زیر آسمون
روسری مو وردارم؟
موهامو افشون بکنم؟
مریم حیدرزاده