زندگی خوردن و خوابیدن نیست
انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار
همه همسایه دیوا ر به دیوار همند.......
نمایش نسخه قابل چاپ
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست
زندگی چون گل سرخی است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار
همه همسایه دیوا ر به دیوار همند.......
جوهری که هویت خویش را نیافته است، جوهر رنج است
کسی که با «خود» نیست!
چه تنهایی سختی
در زندگی طوری باش که آنانکه خدا را نمی شناسند
تو را که می شناسند خدا را بشناسند!
اسمان را بنگر که هنوز بعد صد ها شب و روز
مثل ان روز نخست
گرم و ابي و پر از مهر به ما مي خندد
يا زميني که دلش از سردي شب هاي خزان
نه شکست نه گرفت
بلکه از عاطفه لبريز شد
و
نفسي از سر اميد کشيد
ودر اغاز بهار دشتي از ياس سفيد
زير پايمان ريخت
تا بگويد که هنوز.پر امنيت احساس خداست
ماه من غصه چرا
تو مرا داري و من هر شب و روز
ارزويم همه خوشبختي توست
ماه من..دل به ياس دادن و از ياس سخن گفتن
کار اساني نيست..که خدا را دارد
ماه من..غم و اندوه اگر روزي مثل باران باريد
يا دل شيشه اي ات ..از لب پنجره عشق ..زمين خورد و شکست
با نگاهت به خدا..چتر شادي وا کن
و بگو با دل خود..که خدا هست ..خدا هست
او هماني ست که در تارترين لحظه شب..راه نوراني اميد نشانم مي داد..
او همان است که هر لحظه دلش مي خواهد همه زندگيم غرق شادي باشد....
ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد
معني خوشبختي بودن اندوست..
اين همه غصه و غم..اين همه شادي و شور
چه بخواهي چه نخواهي ميوه يک باغند
ولي از ياد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاريست پر ياد خدا..
و در ان باز کسي مي خواند..
که خدا هست..خدا هست
و چرا غصه
چرا
فواره وار، سربه هوايي و سربه زير
چون تلخي شراب، دل آزار و دلپذير
ماهی تویی و آب؛ من و تنگ؛ روزگار
من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسير
پلک مرا برای تماشای خود ببند
ای ردپای گمشده باد در کویر
ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود
ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر
مرداب زندگي همه را غرق مي كند
اي عشق همّتي كن و دست مرا بگير
چشم انتظار حادثه اي ناگهان مباش
با مرگ زندگي كن و با زندگي بمير...
چند سالی ست دل سوخته ارازن شده است
و فراوان تر از انسان ، غم انسان شده است
آدم از لطـــف فزاینـــده ی عـــلـم بشـــری
زیر مجموعه ای از گونه ی حیوان شده است
مار بر دوش چه بسیــار ولی صد افســـوس
کاوه عمریست در این شهر به زندان شده است
سنگ مجنون به دل واله و شیــدا چه زنـم ؟
غم دلـــدادگی امروز غـــم نـــان شده است
دار در شهر نمانده ست ! کجـــایی منصـــور ؟
به خدا کوس اناالحق زدن آسان شده است
عشق فریــاد برآورده زليخا برگــرد ...
یوسف قصه ات ارزان و فراوان شده است
روزگاری من و معشوق و یک کوچه تنگ
دیرگاهیست که آن کوچه اتوبان شده است
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در ان گوشه چندان غزل خواند ان شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر انند که این مرغ زیبا
کجا عاشقی کرد انجا بمیرد
شب مرگ از بیم جان انجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز اغوش دریا بر امد
شبی هم در اغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی اغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه، که در دهان گس تابستان است
زندگی، بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
من چه كنم خيال تو منو رها نمي كنه
اما دلت به وعده هاش يه كم وفا نمي كنه
من نديدم كسي رو كه مثل تو موندگار باشه
آدم خودش رو كه تو دل اينجوري جا نمي كنه
مـــا دو تا مســـافریم
تـــــوی راه زنـــدگــی
قلبامون شبـــیه هــم
پر از عشق و سادگی
تو مسیــر این ســـفر
پــــره از گلهــای یاس
تـــن پاک گــــل سرخ
بوسه گــاه ما دوتاس
کوله بارم همه عشق
کوله بارت همه عشق
این سفـــر تموم بشه
دو تایی میریم بهشت
..........................
(شایان نجاتی)
به امــــید تــــو رو دیــدن
چشــام رو هــم میذارم
واســـــه دیدنت تــو رویا
اشــک دلتنگــی میبارم
آرزومــــــه کـــه دوبـــاره
پا بــــذاری تـــوی خوابم
بگـــم آی عـــروس قصه
تـــو فقط بشـــی جوابم
از تو آســمون چشمات
بریزی واســـم ســـتاره
بشــم آســــمونی از تو
بگیـــــرم عــمری دوباره
بخونی واســم تو خوابم
قصــه مجــــنون و لیلی
من بگـــم واست عزیزم
تــــو بگــی البته خیلی!
چی میشه واسم بیاری
یه بغــــــل گـــل شقایق
یه ســــبد گـــــل محبت
تا بدونم شـــدی عاشق