پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 2)
سپس به سراغ بيان حكم ظهار مىرود و به عنوان مقدمه ريشه اين عقيده خرافى را با جملههاى كوتاه و قاطع در هم مىكوبد، مىفرمايد: «كسانى از شما كه نسبت به همسرانشان ظهار مىكنند (و مىگويند: انت علىّ كظهر امّى تو نسبت به من به منزله مادرم هستى) آنان هرگز مادرانشان نيستند، مادرانشان تنها كسانى هستند كه آنها را به دنيا آوردهاند»! (الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ).
مادر و فرزند بودن چيزى نيست كه با سخن درست شود، يك واقعيت عينى خارجى است كه هرگز از طريق بازى با الفاظ حاصل نمىشود.
و به دنبال آن مىافزايد: «آنها سخنى زشت و باطل مىگويند» (وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً).
مطابق اين آيه «ظهار» عملى است حرام و منكر، ولى از آنجا كه تكاليف الهى اعمال گذشته را شامل نمىشود، و از لحظه نزول حاكميت دارد، در پايان آيه مىفرمايد: «و خداوند بخشنده و آمرزنده است» (وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ). هم مىبخشد و هم مىپوشاند.
بنابر اين اگر مسلمانى قبل از نزول اين آيات مرتكب اين عمل شده نبايد نگران باشد، خداوند او را مىبخشد.
اما به هر حال مسأله كفّاره به قوت خود باقى است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 3)
ولى از آنجا كه اين سخن زشت و زننده چيزى نبود كه از نظر اسلام ناديده گرفته شود لذا كفاره نسبتا سنگينى براى آن قرار داده تا از تكرار آن جلوگيرى كند، مىفرمايد: «كسانى كه همسران خود را ظهار مىكنند، سپس از گفته خود باز مىگردند، بايد پيش از آميزش جنسى آنها با هم بردهاى را آزاد كنند» (وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا).
سپس مىافزايد: «اين دستورى است كه به آن اندرز داده مىشويد» (ذلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ).
گمان نكنيد كه چنين كفّارهاى در مقابل «ظهار» كفّاره سنگين و نامتعادلى است، زيرا اين سبب اندرز و بيدارى و تربيت نفوس شماست، تا بتوانيد خود را در برابر اين گونه كارهاى زشت و حرام كنترل كنيد.
اصولا تمام كفّارات جنبه بازدارنده و تربيتى دارد، و اى بسا كفّارههائى كه جنبه مالى دارد تأثيرش از غالب تعزيرات كه جنبه بدنى دارد بيشتر است.
و از آنجا كه ممكن است بعضى با بهانه هائى شانه از زير بار كفّاره خالى كنند و بدون اين كه كفّاره دهند با همسر خود بعد از «ظهار» آميزش جنسى داشته باشند، در پايان آيه مىافزايد: «خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ). هم از ظهار آگاه است و هم از ترك كفّاره و هم از نيّات شما!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 4)
و نيز از آنجا كه آزاد كردن يك برده براى همه مردم امكان پذير نيست، همان گونه كه در شأن نزول آمد و نيز ممكن است انسان از نظر مالى قادر به آزاد كردن برده باشد اما بردهاى براى اين كار پيدا نشود- همان گونه كه در عصر ما چنين است- لذا جهانى و جاودانگى بودن اسلام ايجاب مىكند كه در مرحله بعد جانشينى براى آزادى بردگان ذكر شود به همين دليل در آيه مورد بحث مىفرمايد:
«و كسى كه توانائى (آزاد كردن بردهاى) نداشته باشد دو ماه پياپى قبل از آميزش روزه بگيرد» (فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا).
اين كفاره نيز اثر عميق بازدارندهاى دارد، به علاوه از آنجا كه روزه در تصفيه روح و تهذيب نفوس اثر عميق دارد مىتواند جلو تكرار اين گونه اعمال را در آينده بگيرد.
البته ظاهر آيه اين است كه هر شصت روز پى در پى انجام شود، و بسيارى از فقهاى اهل سنت نيز بر طبق آن فتوا دادهاند، ولى در روايات ائمه اهل بيت عليهم السّلام آمده است كه اگر كمى از ماه دوم را (حتى يك روز) به دنبال ماه اول روزه بگيرد مصداق شهرين متتابعين و دو ماه پى در پى خواهد بود و اين تصريح حاكم بر ظهور آيه است.
و از آنجا كه بسيارى از مردم نيز قادر به انجام كفّاره دوم يعنى دو ماه متوالى روزه نيستند، جانشين ديگرى براى آن ذكر كرده، مىفرمايد: «و كسى كه اين را هم نتواند شصت مسكين را اطعام كند» (فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً).
ظاهر «اطعام» اين است كه به اندازهاى غذا دهد كه در يك وعده سير شود، اما در روايات اسلامى در يك «مد» طعام (حدود 750 گرم) تعيين شده است.
سپس در دنباله آيه بار ديگر به هدف اصلى اين گونه كفّارات اشاره كرده، مىافزايد: «اين براى آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد» (ذلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
آرى! جبران گناهان به وسيله كفّارات پايههاى ايمان را محكم مىكند، و انسان را نسبت به مقررات الهى علما و عملا پايبند مىسازد! و در پايان آيه براى اين كه همه مسلمانان اين مسأله را يك امر جدى تلقى كنند مىگويد: «اينها مرزهاى الهى است، و كسانى كه با آن مخالفت كنند عذاب دردناكى دارند» (وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ أَلِيمٌ).
قوانين الهى را از اين رو «حدود الهى» مىگويند كه عبور از آن مجاز نيست.
چنانكه ديديم اسلام «ظهار» را به شدّت محكوم كرده، بنابر اين هر گاه كسى نسبت به همسرش ظهار كند، همسرش مىتواند با مراجعه به حاكم شرع او را موظف سازد كه يا رسما از طريق طلاق از او جدا شود و يا به زندگى زناشوئى باز گردد، اما پيش از بازگشت بايد به ترتيبى كه در آيات فوق خوانديم كفّاره بدهد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 5)
آنها كه با خدا دشمنى مىكنند از آنجا كه آخرين جمله آيه قبل به همگان اخطار مىكرد كه حدود الهى را رعايت كنند، و از آن تجاوز ننمايند، در اينجا از كسانى سخن مىگويد كه نه تنها از اين حدود تجاوز كرده، بلكه به مبارزه با خدا و پيامبر او صلّى اللّه عليه و آله برخاستهاند و سرنوشت آنها را در اين دنيا و جهان ديگر روشن مىسازد.
نخست مىفرمايد: «كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مىكنند خوار و ذليل شدند آن گونه كه پيشينيان آنها خوار و ذليل شدند» (إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ كُبِتُوا كَما كُبِتَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
سپس مىافزايد: «ما آيات روشنى نازل كرديم» (وَ قَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ بَيِّناتٍ).
بنابر اين، به قدر كافى اتمام حجت شده و عذر و بهانهاى براى مخالفت باقى نمانده است، و با اين حال اگر مخالفت كنند بايد مجازات شوند.
نه تنها در اين دنيا مجازات مىشوند بلكه «براى كافران عذاب خوار كنندهاى (در قيامت) است» (وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ).
به هر حال اين تهديد الهى در مورد كسانى كه در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قرآن ايستاده بودند به وقوع پيوست، و در جنگهاى بدر و خيبر و خندق و غير آن با ذلت و شكست رو برو شدند، و سر انجام فتح مكه طومار قدرت و شوكت آنها را در هم پيچيد و اسلام در همه جا پيروز گشت.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 6)
اين آيه در توصيف زمان وقوع عذاب اخروى آنها چنين مىگويد:
«در آن روز كه خداوند همه آنها را بر مىانگيزد و از اعمالى كه انجام دادند با خبر مىسازد» (يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
«اعمالى كه خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش كردند» (أَحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ).
و اين خود عذاب دردناكى است كه خداوند گناهان فراموش شده آنها را به يادشان مىآورد و در صحنه محشر در برابر خلايق رسوا مىشوند.
و در پايان آيه مىفرمايد: «و خداوند بر هر چيز شاهد و ناظر است» (وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ).
آرى حضور خداوند در همه جا و در هر زمان و در درون و برون ما ايجاب مىكند كه نه فقط اعمال، بلكه نيات و عقايد ما را شمارش كند و در آن روز بزرگ كه «يوم البروز» است همه را بازگو فرمايد.
(آيه 7)
سپس براى تأكيد بر حضور خداوند در همه جا و آگاهى او بر همه چيز سخن را به مسأله «نجوى» (گفتگوهاى در گوشى) مىكشد، مىفرمايد: «آيا نمىدانى كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمين است مىداند» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ).
سپس مىافزايد: «هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اين كه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اين كه خداوند ششمين آنهاست» (ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ).
«و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن، مگر اين كه او همراه آنهاست هر جا كه باشند» (وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا).
«سپس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه مىسازد چرا كه خداوند به هر چيزى داناست» (ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
منظور از اين كه خداوند چهارمين يا ششمين آنهاست اين است كه او در همه جا حاضر و ناظر و از همه چيز آگاه است، و گر نه ذات پاكش نه مكان دارد و نه هرگز توصيف به اعداد مىشود، بلكه شبيه و نظير و مثل و مانند ندارد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
(آيه 8)
شأن نزول:
در مورد اين آيه دو شأن نزول نقل شده كه هر كدام مربوط به يك قسمت از آيه است.
نخست اين كه: جمعى از يهود و منافقان در ميان خودشان جدا از مؤمنان نجوا مىكردند و گاه با چشمهاى خود اشارههاى ناراحت كنندهاى به مؤمنان داشتند، و همين باعث غم و اندوه مؤمنان مىشد، هنگامى كه اين كار را تكرار كردند مؤمنان شكايت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نمودند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داد كه هيچ كس در برابر مسلمانان با ديگرى نجوا نكند، اما آنها گوش ندادند، باز هم تكرار كردند، آيه نازل شد (و آنها را سخت بر اين كار تهديد كرد).
همچنين نقل شده كه: گروهى از يهود خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و به جاى «السّلام عليك» گفتند: «السّام عليك يا ابا القاسم» (كه مفهومش مرگ بر تو يا ملالت و خستگى بر تو باد، است).
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در جواب آنها فرمود: «و عليكم همين بر شما باد».
عايشه مىگويد: من متوجه اين مطلب شدم و گفتم: «عليكم السّام و لعنكم اللّه و غضب عليكم مرگ بر شما، خدا لعنت كند شما را، و غضب كند»! پيامبر به من فرمود: مدارا كن و از خشونت و بدگوئى بپرهيز.
گفتم: مگر نمىشنوى مىگويند: «مرگ بر تو»! فرمود: مگر تو هم نشنيدى كه من در جواب «عليكم» گفتم! اينجا بود كه خداوند آيه نازل كرد كه هنگامى كه اين گروه نزد شما مىآيند تحيتى مىگويند كه خدا چنان تحيتى به شما نگفته است.
تفسير:
«نجوا» از شيطان است! در اينجا همچنان ادامه بحثهاى نجواست.
نخست مىفرمايد: «آيا نديدى كسانى را كه از نجوا [- سخنان در گوشى] نهى شدند سپس به كارى كه از آن نهى شده بودند باز مىگردند، و براى انجام گناه و تعدى و نافرمانى رسول خدا به نجوا مىپردازند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوى ثُمَّ يَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ وَ يَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ).
از اين تعبير به خوبى استفاده مىشود كه قبلا به آنها هشدار داده شده بود كه از نجوا بپرهيزند كارى كه ذاتا توليد نگرانى و بدگمانى در ديگران مىكند.
در ادامه اين سخن به يكى ديگر از اعمال خلاف منافقان و يهود اشاره كرده، مىفرمايد: «و هنگامى كه نزد تو مىآيند تو را تحيّتى (و خوشامدى) مىگويند كه خدا به تو نگفته است» (وَ إِذا جاؤُكَ حَيَّوْكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ).
منظور از «تحيت الهى» در اين آيه همان جمله «السّلام عليك»، يا «سلام اللّه عليك» مىباشد كه شبيه آن در آيات قرآن در مورد پيامبران و بهشتيان و غير آنها كرارا آمده است: از جمله در آيه 181 سوره صافات مىخوانيم: «و سلام على المرسلين سلام بر تمام رسولان پروردگار».
سپس مىافزايد: آنها نه فقط مرتكب اين گناهان بزرگ مىشوند، بلكه آن چنان از باده غرور سرمست هستند كه «در دل مىگويند: (اگر اعمال ما بد است پس) چرا خداوند ما را به خاطر گفتههايمان عذاب نمىكند»؟! (وَ يَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ).
به اين ترتيب هم عدم ايمان خود را به نبوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ثابت كردند و هم عدم ايمان به احاطه علمى خداوند.
ولى قرآن در يك جمله كوتاه به آنها چنين پاسخ مىگويد: «جهنم براى آنان كافى است (و نيازى به مجازات ديگر نيست، همان جهنمى كه به زودى) وارد آن مىشوند و چه بد فرجامى است» (حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِيرُ).
البته اين تعبير نفى عذاب دنيوى را در باره آنها نمىكند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
[golrooz] صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا تَنَٰجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَٰجَوْا۟ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَٰنِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَٰجَوْا۟ بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَيٰ وَاتَّقُوا۟ اللَّهَ الَّذِيٓ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(9)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه نجوا ميكنيد، و به گناه و تعدّي و نافرماني رسول (خدا) نجوا نكنيد، و به كار نيك و تقوا نجوا كنيد، و از خدايي كه همگي نزد او جمع ميشويد بپرهيزيد!(9)
إِنَّمَا النَّجْوَيٰ مِنَ الشَّيْطَٰنِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَلَيْسَ بِضَآرِّهِمْ شَئًْا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ(10)
نجوا تنها از سوي شيطان است؛ ميخواهد با آن مؤمنان غمگين شوند؛ ولي نمي تواند هيچ گونه ضرري به آنها برساند جز بفرمان خدا؛ پس مؤمنان تنها بر خدا توكّل كنند!(10)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا۟ فِي الْمَجَٰلِسِ فَافْسَحُوا۟ يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا۟ فَانشُزُوا۟ يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا۟ الْعِلْمَ دَرَجَٰتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(11)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشيد (و به تازهواردها جا دهيد)»، وسعت بخشيد، خداوند (بهشت را) براي شما وسعت ميبخشد؛ و هنگامي كه گفته شود: «برخيزيد»، برخيزيد؛ اگر چنين كنيد، خداوند كساني را كه ايمان آوردهاند و كساني را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمي ميبخشد؛ و خداوند به آنچه انجام ميدهيد آگاه است!(11)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِذَا نَٰجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا۟ بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَيٰكُمْ صَدَقَةً ذَٰلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا۟ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(12)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! هنگامي كه ميخواهيد با رسول خدا نجوا كنيد (و سخنان درگوشي بگوييد)، قبل از آن صدقهاي (در راه خدا) بدهيد؛ اين براي شما بهتر و پاكيزهتر است و اگر توانايي نداشته باشيد، خداوند غفور و رحيم است!(12)
ءَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا۟ بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَيٰكُمْ صَدَقَٰتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا۟ وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا۟ الصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ الزَّكَوٰةَ وَأَطِيعُوا۟ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌۢ بِمَا تَعْمَلُونَ(13)
آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقات قبل از نجوا خودداري كرديد؟! اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت، نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد و (بدانيد) خداوند از آنچه انجام ميدهيد با خبر است!(13)
۞ أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ تَوَلَّوْا۟ قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَي الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ(14)
آيا نديدي كساني را كه طرح دوستي با گروهي كه مورد غضب خدا بودند ريختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ ياد ميكنند (كه از شما هستند) در حالي كه خودشان ميدانند (دروغ نميگويند)!(14)
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَآءَ مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(15)
خداوند عذاب شديدي براي آنان فراهم ساخته، چرا كه اعمال بدي انجام ميدادند!(15)
اتَّخَذُوٓا۟ أَيْمَٰنَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ(16)
آنها سوگندهاي خود را سپري قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند؛ از اينرو براي آنان عذاب خواركنندهاي است!(16)
لَّن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَٰلُهُمْ وَلَآ أَوْلَٰدُهُم مِّنَ اللَّهِ شَئًْا أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ(17)
هرگز اموال و اولادشان آنها را از عذاب الهي حفظ نميكند؛ آنها اهل آتشند و جاودانه در آن ميمانند!(17)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَيٰ شَيْءٍ أَلَآ إِنَّهُمْ هُمُ الْكَٰذِبُونَ(18)
(به خاطر بياوريد) روزي را كه خداوند همه آنها را برميانگيزد، آنها براي خدا نيز سوگند (دروغ) ياد ميكنند همانگونه كه (امروز) براي شما ياد ميكنند؛ و گمان ميكنند كاري ميتوانند انجام دهند؛ بدانيد آنها دروغگويانند!(18)
اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَٰنُ فَأَنسَيٰهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُو۟لَٰٓئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَٰنِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَٰنِ هُمُ الْخَٰسِرُونَ(19)
شيطان بر آنان مسلّط شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده؛ آنان حزب شيطانند! بدانيد حزب شيطان زيانكارانند!(19)
إِنَّ الَّذِينَ يُحَآدُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُو۟لَٰٓئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ(20)
كساني كه با خدا و رسولش دشمني ميكنند، آنها در زُمره ذليلترين افرادند.!(20)
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا۠ وَرُسُلِيٓ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ(21)
خداوند چنين مقرر داشته كه من و رسولانم پيروز ميشويم؛ چرا كه خداوند قوّي و شكستناپذير است!(21)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 9)
و از آنجا كه مؤمنان نيز گهگاه به خاطر ضرورتها يا تمايلاتى به نجوا مىپرداختند در اين آيه روى سخن را به آنها كرده، و براى اين كه در اين كار آلوده به گناهان منافقان و يهود نشوند مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد!
هنگامى كه نجوا مىكنيد به گناه و تعدى و نافرمانى رسول (خدا) نجوا نكنيد، (محتواى نجواى شما بايد پاك و الهى باشد) به كار نيك و تقوا نجوا كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَناجَيْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِيَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوى).
«و از خدائى كه همگى نزد او جمع مىشويد بپرهيزيد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ).
از اين تعبير به خوبى استفاده مىشود كه اصل نجوا اگر در ميان مؤمنان باشد، سوء ظنى برنيانگيزد، توليد نگرانى نكند و محتواى آن توصيه به نيكيها و خوبيها باشد مجاز است.
(آيه 10)
لذا در اين آيه مىافزايد: «نجوا تنها از سوى شيطان است» (إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ).
«مىخواهد با آن مؤمنان را غمگين سازد» (لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا).
«ولى (بايد بدانند كه شيطان) نمىتواند هيچ گونه ضررى به آنها برساند جز به فرمان خدا» (وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
چرا كه هر مؤثرى در عالم هستى است تأثيرش به فرمان خداست.
«پس مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند» و از هيچ چيز جز او نترسند و بر غير او دل ننهند (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
بدين ترتيب «نجوا» گاه حرام است و اين در صورتى است كه موجب اذيت و آزار و هتك حيثيت مسلمانى گردد و چنين نجوائى نجواى شيطانى است كه هدفش غمگين ساختن مؤمنان است.
در مقابل گاه حكم وجوب به خود مىگيرد، و اين در صورتى است كه مسأله سرى لازمى در ميان باشد كه افشاى آن خطرناك، و عدم ذكر آن نيز موجب تضييع حق و يا خطرى براى اسلام و مسلمين است.
و گاه متصف به استحباب مىشود و آن در جائى است كه انسان براى انجام كارهاى نيك و بر و تقوا به سراغ آن رود، و همچنين حكم كراهت و اباحه.
ولى اصولا هرگاه هدف مهمترى در كار نباشد نجوا كردن كار پسنديده اى نيست، و بر خلاف آداب مجلس است زيرا نوعى بى اعتنائى يا بى اعتمادى نسبت به ديگران محسوب مىشود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 11)
شأن نزول:
نقل كردهاند كه: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در يكى از روزهاى جمعه در «صفّه» (سكوى بزرگى كه در كنار مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله قرار داشت) نشسته بود و گروهى نزد حضرت حاضر بودند، و جا تنگ بود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عادتش اين بود كه مجاهدان بدر را اعم از مهاجر و انصار احترام فراوان مىكرد، در اين هنگام گروهى از بدريون وارد شدند، در حالى كه ديگران قبل از آنها اطراف پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را پر كرده بودند، هنگامى كه مقابل پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند سلام كردند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پاسخ فرمود سپس به حاضران سلام كردند آنها نيز پاسخ گفتند، آنها روى پاى خود ايستاده بودند، و منتظر بودند حاضران به آنها جا دهند ولى هيچ كس تكان نخورد! اين امر بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخت آمد، رو به بعضى از كسانى كه اطراف او نشسته بودند كرد و فرمود: فلان و فلانى برخيزيد، چند نفر را از جا بلند كرد تا واردين بنشينند (و اين در حقيقت نوعى ادب آموزى و درس احترام گذاردن به پيش كسوتان در ايمان و جهاد بود.)
ولى اين مطلب بر آن چند نفر كه از جا برخاستند ناگوار آمد، منافقان گفتند:
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسم عدالت را رعايت نكرد! در اينجا آيه نازل شد و قسمتى از آداب نشستن در مجالس را براى آنها شرح داد.
تفسير:
احترام به پيش كسوتان در مجالس در تعقيب دستورى كه در آيات گذشته در مورد ترك نجوا در مجالس، و محدود ساختن آن به موارد معين آمده، در اين آيه يكى ديگر از آداب مجلس را بازگو كرده، مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه به شما گفته شود:
مجلس را وسعت بخشيد (و به تازه واردها جا دهيد) وسعت بخشيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا).
كه اگر چنين كنيد: «خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مىبخشد» و در اين جهان نيز به قلب و جان و رزق و روزى شما وسعت مىدهد (يفسح الله لكم).
و از آنجا كه گاهى مجلس آن چنان مملوّست كه بدون برخاستن بعضى جا براى ديگران پيدا نمىشود، و يا اگر جائى پيدا مىشود مناسب حال آنها نيست در ادامه آيه مىافزايد: «و هنگامى كه گفته شود: برخيزيد برخيزيد» (و اذا قيل انشزوا فانشزوا).
نه تعلل جوئيد و نه به هنگامى كه بر مىخيزيد ناراحت شويد، چرا كه گاه تازه واردها از شما براى نشستن سزاوارترند به خاطر خستگى مفرط، يا كهولت سن، و يا احترام خاصى كه دارند، و يا جهات ديگر.
سپس به بيان پاداش انجام اين دستور الهى پرداخته مىافزايد: اگر چنين كنيد «خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند و كسانى را كه علم به آنها داده شده درجات عظيمى مىبخشد» (يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات).
اشاره به اين كه اطاعت اين دستورات دليل بر ايمان و علم و آگاهى است، و نيز اشاره به اين كه اگر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به بعضى دستور داد از جا برخيزند و به تازه واردان جا دهند براى يك هدف مقدس الهى و احترام به پيشگامان در ايمان و علم بوده است.
و از آنجا كه گروهى اين آداب را با طيب خاطر و از صميم دل انجام مىدهند، و گروه ديگرى با كراهت و ناخشنودى، يا براى ريا و تظاهر، در پايان آيه مىافزايد:
«و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (و الله بما تعملون خبير).
اين آيه نشان مىدهد آنچه مقام آدمى را نزد خدا بالا مىبرد، دو چيز است:
ايمان و علم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html
پاسخ : صفحه ی 324 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 21 از سوره ی مجادله
(آيه 12)
شأن نزول:
نقل كردهاند: جمعى از اغنياء خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىآمدند و با او نجوا مىكردند (اين كار علاوه بر اين كه وقت گرانبهاى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را مىگرفت مايه نگرانى مستضعفين و موجب امتيازى براى اغنياء بود) در اينجا اين آيه نازل شد و به آنها دستور داد كه قبل از نجوا كردن با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله صدقهاى به مستمندان بپردازند، اغنياء وقتى چنين ديدند از نجوا خوددارى كردند. آيه بعد نازل شد (و آنها را ملامت كرد و حكم آيه اول را نسخ نمود) و اجازه نجوا به همگان داد- ولى نجوا در مورد كار خير و اطاعت پروردگار.
تفسير:
يك آزمون جالب! در بخشى از آيات گذشته سخن از مسأله نجوا بود، باز همين بحث را ادامه داده، نخست مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه مىخواهيد با رسول خدا نجوا كنيد پيش از نجوايتان صدقهاى در راه خدا بدهيد» (يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجواكم صدقة).
سپس مىافزايد: «اين براى شما بهتر و پاكيزهتر است» (ذلك خير لكم و اطهر).
اين صدقه هم براى متمكنان «خير» بود، زيرا موجب ثوابى مىشد، و هم براى نيازمندان، چرا كه وسيله كمكى به آنها محسوب مىگشت.
و اما «اطهر» بودنش از اين نظر بود كه قلوب اغنيا را از حب مال مىشست، و قلوب نيازمندان را از كينه و ناراحتى.
ولى از آنجا كه اگر وجوب صدقه قبل از نجوا عموميت مىداشت فقرا از طرح مسائل مهم يا نيازهاى خود در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به صورت نجوا محروم مىشدند، در ذيل آيه حكم صدقه را از اين گروه برداشته، مىفرمايد: «و اگر توانائى نداشته باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است» (فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم).
و به اين ترتيب آنها كه تمكن مالى داشتند دادن صدقه قبل از نجوا براى آنان واجب بود، و آنها كه نداشتند بدون آن مىتوانستند با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نجوا كنند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520-2.html