پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 22)
سپس براى تأكيد بيشتر در زمينه عدم دلبستگى به دنيا، و شاد نشدن به اقبال آن، و غمگين نگشتن به ادبار آن، مىافزايد: «هيچ مصيبتى (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر اين كه همه آنها قبل از آن كه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است، و اين امر براى خداوند آسان است» (ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ).
آرى! مصائبى كه در زمين رخ مىدهد همچون زلزلهها و سيلها و طوفانها و همچنين مصائبى كه در نفوس انسانها واقع مىشود مانند مرگ و ميرها، و انواع حوادث دردناكى كه دامان انسان را مىگيرد همه آنها از قبل مقدر شده است، و در لوح محفوظ ثبت است.
ولى بايد توجه داشت كه مصائبى كه در اين آيه به آن اشاره شده، تنها مصائبى است كه به هيچ وجه قابل اجتناب نيست و مولود اعمال انسانها نمىباشد و گر نه مصيبتها، و ناكاميهايى كه تنها معلول گناهان و سهلانگارى خود انسان است، راه مقابله با آنها موضع گيرى صحيح در برنامههاى زندگى است.
و منظور از «لوح محفوظ» علم بىپايان خداوند است، و يا صفحه جهان خلقت و نظام علت و معلول كه آن نيز مصداق علم فعلى خداوند است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 23)
اكنون ببينيم فلسفه تقدير اين مصائب در لوح محفوظ و سپس بيان اين حقيقت در قرآن چيست؟
آيه مورد بحث پرده از روى اين راز مهم برداشته، مىگويد: «اين به خاطر آن است كه براى آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد» (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ).
اين دو جمله كوتاه در حقيقت يكى از مسائل پيچيده فلسفه آفرينش را حل مىكند، چرا كه انسان هميشه در جهان هستى با مشكلات و گرفتاريها و حوادث ناگوار رو بروست، و غالبا از خود سؤال مىكند: با اين كه خداوند مهربان و كريم و رحيم است اين حوادث دردناك براى چيست؟
قرآن مىگويد: «هدف اين بوده كه شما دلبسته و اسير زرق و برق اين جهان نباشيد».
اين مصائب زنگ بيدارباشى است براى غافلان و شلاقى است، براى ارواح خفته، و رمزى است از ناپايدارى جهان، و اشارهاى است به كوتاه بودن عمر اين زندگى.
آرى اين مصائب شكننده تفاخر و غرور است، لذا در پايان آيه مىافزايد: «و خداوند هيچ متكبر فخر فروشى را دوست ندارد» (وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ).
تنها كسى گرفتار اين حالات مىشود كه مست ناز و نعمت گردد، ولى وجود آفات و مصائب براى آنها كه قابل بيدارى و هدايتند اين مستى و آثار آن را از بين مىبرد.
افراد با ايمان با توجه به آيه فوق هنگامى كه به نعمتى از سوى خدا مىرسند خود را امانتدار او مىدانند، نه از رفتن آن غمگين مىشوند و نه از داشتن آن مست و مغرور.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 24)
اين آيه توضيح و تفسيرى است بر آنچه در آيه قبل آمده و در حقيقت «مختال فخور» (متكبر فخر فروش) را معرفى مىكند، مىفرمايد:
«همانها كه بخل مىورزند و مردم را به بخل دعوت مىكنند» (الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ).
آرى! لازمه دلبستگى شديد به مواهب دنيا تكبر و غرور است، و لازمه تكبر و غرور بخل كردن، و دعوت ديگران به بخل است، اما بخل كردن به اين دليل كه سرمايه كبر و غرور خود را اين اموال مىداند، و هرگز نمىخواهد آن را از دست دهد، و اما دعوت ديگران به بخل براى اين است كه اگر ديگران سخاوتمند باشند او رسوا مىشود و ديگر اين كه، چون بخل را دوست دارد مبلغ چيزى است كه به آن عشق مىورزد! و براى اين كه تصور نشود اصرار و تأكيد خداوند در مسأله انفاق و ترك بخل و يا حتى تعبير به وام گرفتن خداوند از بندگان در آيات گذشته- كه همه براى تشويق آنها به انفاق است- از نياز ذات پاك او سر چشمه مىگيرد، در پايان آيه مىافزايد:
«و هر كس (از اين فرمان) روى گردان شود (به خود زيان مىرساند نه به خدا) چرا كه خداوند بىنياز و شايسته ستايش است» (وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ).
همه به او نيازمندند و او از همگان بىنياز است، چرا كه خزائن و منابع اصلى همه چيز نزد اوست، و از آنجا كه جامع همه صفات كمال است شايسته هر حمد و ستايش نيز مىباشد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 25)
هدف اصلى بعث انبياء! از آنجا كه سبقت به سوى رحمت و مغفرت و بهشت پروردگار كه در آيات قبل به آن اشاره شده بود نياز به رهبرى «رهبران الهى» دارد در اين آيه كه از پرمحتواترين آيات قرآن است به اين معنى اشاره كرده، و هدف ارسال انبياء و برنامه آنها را دقيقا بيان مىكند، مىفرمايد: «ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم» (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ).
«و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم» (وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ).
«تا مردم قيام به عدالت كنند» (لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ).
به اين ترتيب پيامبران با سه وسيله مجهز بودند: دلائل روشن، كتب آسمانى، و معيار سنجش حق از باطل و خوب از بد، و مانعى ندارد كه فى المثل قرآن مجيد هم «بينه» (معجزه) باشد، و هم كتاب آسمانى، و هم بيان كننده احكام و قوانين، يعنى سه بعد در يك محتوا.
و به هر حال هدف از اعزام اين مردان بزرگ با اين تجهيزات كامل همان اجراى «قسط و عدل» است و اين يكى از اهداف متعدد ارسال پيامبران است.
ولى از آنجا كه در يك جامعه انسانى هر قدر سطح اخلاق و اعتقاد و تقوا بالا باشد باز افرادى پيدا مىشوند كه سر به طغيان و گردنكشى بر مىدارند و مانع اجراى قسط و عدل خواهند بود. لذا در ادامه آيه مىفرمايد: «و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است»! (وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ).
آرى! تجهيزات سه گانه انبياء الهى براى اجراى عدالت وقتى مىتواند به هدف نهائى برسد كه از ضمانت اجرائى آهن و «بأس شديد» آن برخوردار باشد.
امير مؤمنان على عليه السّلام در تفسير جمله «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ» فرمود: «منظور از نازل كردن آهن خلقت آن است».
سپس به يكى ديگر از اهداف ارسال انبيا و نزول كتب آسمانى و همچنين آفرينش وسائلى همچون آهن اشاره كرده، مىفرمايد: هدف اين است «تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مىكند بىآنكه او را ببينند» (وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ).
منظور از علم خداوند در اينجا تحقيق عينى علم اوست، يعنى تا آشكار شود چه كسانى به يارى خدا و مكتب او به پا مىخيزند و قيام به قسط مىكنند و چه كسانى از اين وظيفه بزرگ سرباز مىزنند در حقيقت مفهوم اين آيه شبيه همان است كه در آيه 179 سوره آل عمران آمده.
«ممكن نبود خداوند مؤمنان را به همان صورت كه شما هستيد واگذارد مگر اين كه ناپاك را از پاك جدا كند»! به اين ترتيب مسأله آزمون و امتحان انسانها، و جدا سازى صفوف و تصفيه، يكى ديگر از اهداف بزرگ اين برنامه بوده است.
تعبير به «يارى خداوند» مسلما به معنى يارى دين و آئين و نمايندگان او و بسط آئين حق و قسط و عدل است، و گر نه خداوند نيازى به يارى كسى ندارد، و همگان به او نيازمندند.
لذا براى اثبات همين معنى آيه را با اين جمله پايان مىدهد كه: «خداوند قوى و شكست ناپذير است» (إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ).
براى او ممكن است با يك اشاره همه جهان را زير و رو كند و تمامى دشمنان را نابود و اوليائش را پيروز گرداند، ولى هدف اصلى كه ترتيب و تكامل انسانهاست از اين طريق حاصل نمىگردد، لذا آنها را دعوت به يارى آئين حق كرده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-3.html
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 26)
پيامبران را يكى بعد از ديگرى فرستاديم! چنانكه مىدانيم شيوه قرآن اين است كه بعد از بيان يك سلسله اصول كلى تعليمات خود، اشاره به سرنوشت اقوام پيشين مىكند تا شاهد گويائى براى آن باشد، در اينجا نيز بعد از ذكر مسائل پيشين در باره ارسال رسولان همراه بينات و كتاب و ميزان، و همچنين لزوم سبقت مردم بر يكديگر در وصول به غفران پروردگار و سعادت جاويدان، از بعضى از اقوام و پيامبران پيشين نام مىبرد و اين اصول كلى را در زندگى آنها مجسم مىسازد.
نخست از «نوح» و «ابراهيم» كه شيخ الانبيا و سرسلسله رسولان حق بودند شروع كرده، مىفرمايد: «ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوت و كتاب قرار داديم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ).
اما همگى از اين ميراث بزرگ و مواهب عظيم خداوند بهره نگرفتند، «گروهى در پرتو آن هدايت يافتهاند و بسيارى از آنها گنهكارند» (فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
آرى! نبوت توأم با شريعت و آئين از نوح عليه السّلام شروع شد، و بعد از او ابراهيم عليه السّلام پيامبر اولوا العزم ديگر، اين خط را تداوم بخشيد.
(آيه 27)
سپس اشاره سر بستهاى به سلسله انبياى ديگر، و آخرين آنها قبل از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىافزايد: «سپس در پى آنان رسولان ديگر خود را فرستاديم» (ثُمَّ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا).
يكى بعد از ديگرى با اهدافى هماهنگ قيام كردند و چراغ هدايت را فرا راه مردم قرار دادند تا نوبت به حضرت مسيح عليه السّلام رسيد.
«و بعد از آنان عيسى بن مريم را مبعوث كرديم» (وَ قَفَّيْنا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ).
سپس به كتاب آسمانى مسيح عليه السّلام اشاره كرده، مىافزايد: «و به او انجيل عطا كرديم» (وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ).
بعد از ويژگيهاى پيروان او سخن مىگويد، مىفرمايد: «و در دل كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت قرار داديم» (وَ جَعَلْنا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً).
سپس مىافزايد: «و رهبانيّتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم، هدفشان جلب خشنودى خدا بود ولى حق آن را رعايت نكردند، از اين رو ما به كسانى از آنها كه ايمان آوردند پاداش داديم، و بسيارى از آنها فاسقند» (وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
از آيه فوق استفاده مىشود كه «رهبانيت» در آئين مسيح نبوده و پيروانش آن را بعد از او ابداع كردند، ولى در آغاز نوعى زهدگرائى و از ابداعات نيك محسوب مىشد، مانند بسيارى از مراسم و سنتهاى حسنهاى كه هم اكنون در ميان مردم رائج است، و كسى نيز روى آن به عنوان تشريع و دستور خاص شرع تكيه نمىكند، ولى اين سنت بعدا به انحراف گرائيد و آلوده با امورى مخالف فرمان الهى و حتى گناهان زشتى شد.
از جمله بدعتهاى زشت مسيحيان در زمينه رهبانيت «تحريم ازدواج» براى مردان و زنان تارك دنيا بود، و ديگر «انزواى اجتماعى» و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعهها و ديرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محيطى دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زيادى در ديرها و مراكز زندگى رهبانها به وجود آمد.
اسلام به شدّت «رهبانيت» را محكوم كرده چنانكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«خداوند متعال رهبانيت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانيت امت من جهاد در راه خداست».
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-3.html
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 28)
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله جعفر بن ابي طالب را با هفتاد نفر به سوى نجاشى (به حبشه) فرستاد، او بر نجاشى وارد شد، و وى را دعوت به اسلام كرد، و اجابت نمود و ايمان آورد، به هنگام بازگشت از حبشه چهل تن از اهل آن كشور كه ايمان آورده بودند به جعفر گفتند: به ما اجازه ده كه خدمت اين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برسيم و اسلام خود را بر او عرضه بداريم، و همراه جعفر به مدينه آمدند.
هنگامى كه فقر مالى مسلمانها را مشاهده كردند، به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عرض كردند: اگر اجازه فرمائيد به كشور خود بازگرديم و اموال خود را همراه بياوريم و با مسلمانان تقسيم كنيم.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اجازه فرمود.
در اين هنگام آيه 52 تا 54 سوره قصص نازل گرديد و از آنها تمجيد كرد.
افرادى از اهل كتاب كه ايمان نياورده بودند هنگامى كه اين جمله را- كه در ذيل آيات مزبور است- شنيدند: «آنها پاداش خود را به خاطر صبر و استقامتشان دو بار دريافت مىدارند» در برابر مسلمانان ايستادند و گفتند: اى مسلمانان! كسانى كه به كتاب شما و كتاب ما ايمان بياورند دو پاداش دارند، بنابر اين كسى كه تنها به كتاب ما ايمان داشته باشد يك پاداش دارد همانند پاداش شما! بنابر اين به اعتراف خودتان شما فضيلتى بر ما نداريد! اينجا بود كه اين دو آيه نازل شد، و اعلام داشت كه مسلمانان نيز دو پاداش دارند، علاوه بر نور الهى و مغفرت، و سپس افزود: «اهل كتاب بدانند آنها توانائى بر به دست آوردن چيزى از فضل و رحمت الهى ندارند»!
تفسير:
آنها كه دو سهم از رحمت الهى دارند: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از اهل كتاب و مسيحيان در ميان بود، اين آيه و آيه بعد تكميلى است بر آنچه در آيات قبل آمده است.
نخست مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقواى الهى پيشه كنيد و به رسولش ايمان بياوريد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ).
مخاطب در آيه همه مؤمنانى هستند كه در ظاهر دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را پذيرفته بودند ولى هنوز ايمان راسخ، ايمانى كه اعماق جان آنها را روشن كند و در اعمال آنها ظاهر شود، پيدا نكرده بودند.
سپس در دنباله آيه به سه موهبت بزرگ كه در سايه ايمان عميق و تقوا حاصل مىشود اشاره كرده، مىفرمايد: چنين كنيد «تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد، و براى شما نورى قرار دهد كه با آن (در ميان مردم و در مسير زندگى خود) راه برويد و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
منظور از اين دو بهره همان است كه در آيه 201 سوره بقره آمده: «خداوندا در دنيا به ما نيكى مرحمت فرما، و در آخرت نيز نيكى عنايت كن».
دومين پاداش آنها «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» مفهوم مطلق و گستردهاى دارد، نه اختصاصى به دنيا دارد، و نه آخرت، و به تعبير ديگر ايمان و تقوا سبب مىشود كه حجابها از قلب مؤمن برچيده شود، و چهره حقايق را بىپرده ببيند، و در پرتو آن روشن بينى خاصى نصيب او مىشود كه افراد بىايمان از آن محرومند چرا كه بزرگترين مانع شناخت و مهمترين حجاب بر قلب آدمى و هوى و هوسهاى سركش و آمال و آرزوهاى دور و دراز و اسارت در چنگال ماده و زرق و برق دنياست، هنگامى كه در پرتو ايمان و تقوا اين گرد و غبارها فرو نشست آفتاب حقيقت بر صفحه قلب مىتابد، و حقايق را آن چنان كه هست در مىيابد.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-3.html
صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
[golrooz] صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِيٓ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَآ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌۢ بَصِيرٌ(1)
خداوند سخن زني را كه درباره شوهرش به تو مراجعه كرده بود و به خداوند شكايت ميكرد شنيد (و تقاضاي او را اجابت كرد)؛ خداوند گفتگوي شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشكلش) ميشنيد؛ و خداوند شنوا و بيناست(1)
الَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَآئِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَٰتِهِمْ إِنْ أُمَّهَٰتُهُمْ إِلَّا الَِّٰٓٔي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ(2)
كساني كه از شما نسبت به همسرانشان «ظهار» ميكنند (و ميگويند: «أَنتِ عَليَّ كَظهَرِ أُمّي = تو نسبت به من بمنزله مادرم هستي»)، آنان هرگز مادرانشان نيستند؛ مادرانشان تنها كسانياند كه آنها را به دنيا آوردهاند! آنها سخني زشت و باطل ميگويند؛ و خداوند بخشنده و آمرزنده است!(2)
وَالَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِن نِّسَآئِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا۟ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَآسَّا ذَٰلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(3)
كساني كه همسران خود را «ظِهار» ميكنند، سپس از گفته خود بازميگردند، بايد پيش از آميزش جنسي با هم، بردهاي را آزاد كنند؛ اين دستوري است كه به آن اندرز داده ميشويد؛ و خداوند به آنچه انجام ميدهيد آگاه است!(3)
فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَآسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَٰلِكَ لِتُؤْمِنُوا۟ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ(4)
و كسي كه توانايي (آزاد كردن بردهاي) نداشته باشد، دو ماه پياپي قبل از آميزش روزه بگيرد؛ و كسي كه اين را هم نتواند، شصت مسكين را اطعام كند؛ اين براي آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد؛ اينها مرزهاي الهي است؛ و كساني كه با آن مخالفت كنند، عذاب دردناكي دارند!(4)
إِنَّ الَّذِينَ يُحَآدُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا۟ كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَآ ءَايَٰتٍۭ بَيِّنَٰتٍ وَلِلْكَٰفِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ(5)
كساني كه با خدا و رسولش دشمني ميكنند خوار و ذليل شدند آنگونه كه پيشينيان خوار و ذليل شدند؛ ما آيات روشني نازل كرديم، و براي كافران عذاب خواركنندهاي است(5)
يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓا۟ أَحْصَيٰهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَيٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ(6)
در آن روز كه خداوند همه آنها را برميانگيزد و از اعمالي كه انجام دادند با خبر ميسازد، اعمالي كه خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش كردند؛ و خداوند بر هر چيز شاهد و ناظر است!(6)
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَيٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَآ أَدْنَيٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا۟ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا۟ يَوْمَ الْقِيَٰمَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ(7)
آيا نميداني كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است ميداند؛ هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نميكنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نميكنند مگر اينكه خداوند ششمين آنهاست، و نه تعدادي كمتر و نه بيشتر از آن مگر اينكه او همراه آنهاست هر جا كه باشند، سپس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه ميسازد، چرا كه خداوند به هر چيزي داناست!(7)
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نُهُوا۟ عَنِ النَّجْوَيٰ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا۟ عَنْهُ وَيَتَنَٰجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَٰنِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَآءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِيٓ أَنفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ(8)
آيا نديدي كساني را كه از نجوا [= سخنان درگوشي] نهي شدند، سپس به كاري كه از آن نهي شده بودند بازميگردند و براي انجام گناه و تعدّي و نافرماني رسول خدا به نجوا ميپردازند و هنگامي كه نزد تو ميآيند تو را تحيّتي (و خوشامدي) ميگويند كه خدا به تو نگفته است، و در دل ميگويند: «چرا خداوند ما را بخاطر گفتههايمان عذاب نميكند؟!» جهنم براي آنان كافي است، وارد آن ميشوند، و چه بد فرجامي است!(8)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 29)
اين آيه كه آخرين آيه اين سوره است بيان دليلى است براى آنچه در آيه قبل آمده، مىفرمايد: اين پاداشهاى مضاعف الهى علاوه بر نورانيت و مغفرت به خاطر آن است «تا اهل كتاب بدانند كه آنها قادر بر چيزى از فضل خدا نيستند و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر كس بخواهد آن را مىبخشد و خداوند داراى فضل عظيم است» (لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتابِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
اين پاسخى است به آنها كه مىگفتند: خداوند به گروهى از اهل كتاب كه ايمان به محمّد آوردهاند- طبق عقيده مسلمانان- دو پاداش مىدهد، بنابر اين ما كه ايمان به او نياوردهايم داراى يك پاداشيم همانند ديگر مسلمانان! قرآن به آنها پاسخ مىگويد كه مسلمانان عموما داراى دو پاداشند، چرا كه همه آنها ايمان به رسول خدا و تمام انبياء پيشين دارند و اما گروهى از اهل كتاب كه ايمان نياوردهاند هيچ سهمى ندارند تا بدانند كه رحمت الهى در اختيار آنان نيست كه به هر كس بخواهند بدهند و از هر كس بخواهند دريغ دارند!
«پايان سوره حديد»
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-3.html
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
آغاز جزء 28 قرآن مجيد
سوره مجادله [58]
اين سوره در «مدينه» نازل شده و داراى 22 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره طبق طبيعت سورههاى «مدنى» بيشتر از احكام فقهى، و نظام زندگى اجتماعى، و روابط با مسلمين و غير مسلمين سخن مىگويد، و مجموع بحثهاى آن را مىتوان در سه بخش خلاصه كرد:
1- در بخش اول سخن از حكم «ظهار» مىگويد كه در جاهليت نوعى طلاق و جدائى دائمى محسوب مىشد، و اسلام آن را تعديل كرد و در مسير صحيح قرار داد.
2- در بخش ديگرى يك سلسله دستورها در باره آداب مجالست از جمله منع از «نجوى» (سخنان در گوشى) و همچنين جادادن به كسانى كه تازه وارد مجلس مىشوند.
3- در آخرين بخش، بحث گويا و مشروح و كوبندهاى در باره منافقان، و آنها كه ظاهرا دم از اسلام مىزدند اما با دشمنان اسلام سر و سرّ داشتند، مطرح كرده، مسلمين راستين را از ورود در حزب شياطين و منافقين بر حذر مىدارد، و آنها را به رعايت «حب فى اللّه» و «بغض فى اللّه» و ملحق شدن به «حزب اللّه» دعوت مىكند.
نامگذارى سوره به «مجادله» به خاطر تعبيرى است كه در آيه نخستين آن آمده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس سوره مجادله را تلاوت كند (و در آن بينديشد و به كار بندد) در قيامت در زمره حزب اللّه خواهد بود.»
همچنين در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هر كس سوره حديد و مجادله را در نمازهاى فريضه بخواند و آن را ادامه دهد، خداوند هرگز او را در تمام طول زندگى عذاب نمىكند، و در خود و خانوادهاش هرگز بدى نمىبيند، و نيز گرفتار فقر و بد حالى نمىشود».
تناسب محتواى اين سوره ها با پاداشهاى فوق روشن است، و اين خود نشان مىدهد كه هدف از تلاوت پياده كردن محتواى آن در زندگى است نه تلاوتى خالى از انديشه و عمل.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html
پاسخ : صفحه ی 323 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 8 از سوره ی مجادله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)
شأن نزول:
نقل كردهاند كه: زنى از طايفه انصار به نام «خوله» كه از طايفه «خزرج» و همسرش «اوس بن صامت» بود در يك ماجرا مورد خشم شوهرش قرار گرفت، و او كه مرد تندخويى بود تصميم بر جدائى از او گرفت، و گفت: «انت علىّ كظهر امّى تو نسبت به من همچون مادر من هستى!».
و اين در حقيقت نوعى از طلاق در زمان جاهليت بود اما طلاقى بود كه نه قابل بازگشت بود و نه زن آزاد مىشد كه بتواند همسرى براى خود برگزيند، و اين بدترين حالتى بود كه براى يك زن شوهردار ممكن بود رخ دهد.
چيزى نگذشت كه مرد پشيمان شد.
زن خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد و ماجرا را چنين نقل كرد: اى رسول خدا! همسرم «اوس بن صامت» زمانى مرا به زوجيت خود برگزيد كه جوان بودم و صاحب جمال و مال و ثروت و فاميل، اموال من را مصرف كرد، حالا «ظهار» كرده و پشيمان شده، آيا راهى هست كه ما به زندگى سابق بازگرديم؟! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تو بر او حرام شدهاى! زن پى در پى اصرار و الحاح مىكرد، سر انجام رو به درگاه خدا آورد و عرض كرد: «خداوندا! بيچارگى و نياز و شدت حالم را به تو شكايت مىكنم، خداوندا! فرمانى بر پيامبرت نازل كن و اين مشكل را بگشا».
در اينجا حال وحى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دست داد، و چهار آيه آغاز اين سوره بر او نازل شد كه راه حل مشكل «ظهار» را به روشنى نشان مىدهد.
تفسير:
«ظهار» يك عمل زشت جاهلى! با توجه به آنچه در شأن نزول گفته شد تفسير آيات نخستين سوره روشن است، مىفرمايد: «خداوند سخن زنى را كه در باره شوهرش به تو مراجعه كرده بود، شنيد» و تقاضاى او را اجابت كرد (قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجادِلُكَ فِي زَوْجِها).
سپس مىافزايد: آن زن علاوه بر اين كه با تو مجادله داشت «به خداوند شكايت مىكرد» و از پيشگاهش تقاضاى حل مشكل نمود (وَ تَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ).
«اين در حالى بود كه خداوند گفتگوى شما (و اصرار آن زن) را (در حل مشكلش) مىشنيد» (وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما).
«و خداوند شنوا و بيناست» (إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ).
آرى! خداوند، آگاه از همه «مسموعات» و «مبصرات» است، بىآنكه نيازى به اعضاى بينائى و شنوائى داشته باشد، او همه جا حاضر و ناظر است و همه چيز را مىبيند و هر سخنى را مىشنود.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread520.html