پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 11)
و در اين آيه باز هم براى تشويق در مورد «انفاق فى سبيل اللّه» از تعبير جالب ديگرى استفاده كرده، مىگويد: «كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟
و براى او پاداش پر ارزشى است» (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ).
منظور از «قرض دادن به پروردگار» هر گونه انفاق در راه اوست كه يكى از مصاديق مهم آن كمك كردن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و امام مسلمين مىباشد تا در مصارف لازم براى اداره حكومت اسلامى به كار گيرد.
از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: «خداوند از بندگانش وامى مطالبه نكرده است به خاطر احتياج خود و آنچه از حقوق براى خداست براى ولى و نماينده اوست».
(آيه 12)
از آنجا كه در آيه قبل خداوند انفاق كنندگان را به اجر كريم نويد داد، در اينجا مشخص مىكند كه اين اجر كريم و ارزشمند و با عظمت در چه روزى است؟
مىفرمايد: «در روزى است كه مردان و زنان با ايمان را مىنگرى كه نورشان در پيش رو و در سمت راستشان بسرعت حركت مىكند» (يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ).
منظور از «نور» تجسّم نور ايمان است، چرا كه در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم مىيابد، ايمان كه همان نور هدايت است به صورت روشنائى و نور ظاهرى مجسم مىگردد، و كفر كه تاريكى مطلق است، به صورت ظلمت ظاهرى مجسم مىگردد.
اينجاست كه به احترام آنها اين ندا از فرشتگان بر مىخيزد: «بشارت باد بر شما امروز، به باغهائى از بهشت كه نهرها زير (درختان) آن جارى است» (بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
«جاودانه در آن خواهيد ماند، و اين پيروزى و رستگارى بزرگ است» (خالِدِينَ فِيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 13)
اما منافقان كه در تاريكى وحشتناك كفر و نفاق و گناه قرار گرفتهاند در اين هنگام فريادشان بلند مىشود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مىكنند، اما چيزى جز جواب منفى نمىشنوند، چنانكه آيه مىگويد: «روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مىگويند: نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوى برگيريم» (يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ).
يعنى كمى مهلت دهيد تا ما هم به شما برسيم و در پرتو نورتان راه را پيدا كنيم.
در پاسخ به آنها «گفته مىشود: به پشت سر خود برگرديد و كسب نور كنيد»! (قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً).
اينجا جاى تحصيل نور نيست، مىبايست آن را از دنيائى كه پشت سر گذاشتيد، از طريق ايمان و عمل صالح، به دست مىآورديد، اما ديگر گذشته و دير شده است.
«پس (در اين هنگام) ديوارى ميان آنها زده مىشود كه درى دارد» (فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ).
ولى دو طرف اين ديوار عظيم، يا اين در، كاملا با هم متفاوت است «درونش رحمت است و برونش عذاب» (باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ).
اين «در» ممكن است براى اين باشد كه منافقان از اين در، نعمتهاى بهشتى را ببينند و حسرت ببرند، يا اين كه افرادى كه كمتر آلوده اند پس از اصلاح از آن بگذرند و در كنار مؤمنان قرار گيرند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 14)
اما اين ديوار چنان نيست كه مانع عبور صدا باشد، لذا در اين آيه مىافزايد: «آنها را صدا مىزنند: مگر ما با شما نبوديم»؟! (يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ).
هم در دنيا با شما در يك جامعه مىزيستيم، و هم در اينجا در كنار شما بوديم چه شد كه ناگهان از ما جدا شديد، و به روح و رحمت الهى رفتيد، آنها در پاسخ «مىگويند: آرى!» با هم بوديم (قالُوا بَلى).
در همه جا با هم بوديم، در كوچه و بازار، در سفر و حضر، گاه همسايه هم بوديم، و يا حتى گاه در يك خانه زندگى مىكرديم، ولى از نظر مكتب و عقيده و عمل فرسنگها با هم فاصله داشتيم، شما خط خود را از ما جدا كرده بوديد، و در اصول و فروع از حق بيگانه بوديد.
سپس مىافزايند: شما گرفتار خطاهاى بزرگى بوديد از جمله:
1- «شما خود را (به واسطه پيمودن طريق كفر) به هلاكت افكنديد» (وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ).
2- «و انتظار (مرگ پيامبر را) كشيديد» (وَ تَرَبَّصْتُمْ).
بعلاوه در انجام هر كار مثبت و هر حركت صحيح حالت صبر و انتظار داشتيد و تعلل مىنموديد.
3- «و پيوسته (در امر معاد و رستاخيز و حقانيت دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قرآن) شك و ترديد داشتيد» (وَ ارْتَبْتُمْ).
4- «و آرزوهاى دور و دراز (آرزوهائى كه هرگز دست از سر شما برنداشت) شما را فريب داد تا فرمان خدا (دائر بر مرگتان) فرا رسيد» (وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ).
آرى! اين آرزوها لحظهاى مجال تفكر صحيح به شما نداد، و آرزوى وصول به شهوات و اهداف مادى بر شما چيره بود.
5- از همه اينها گذشته «شيطان فريبكار (كه پايگاهش را در وجودتان محكم كرده بود) شما را در برابر (فرمان) خداوند فريب داد» (وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
گاه دنيا را در نظرتان جاودانه جلوه داد، و گاه قيامت را يك حلواى نسيه قلمداد كرد، و گاه اصلا وجود خداوند بزرگ را زير سؤال مىبرد!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519.html
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 15)
سر انجام مؤمنان در يك نتيجهگيرى منافقان را مخاطب ساخته، مىگويند: «پس امروز نه از شما فديهاى پذيرفته مىشود» كه در برابر آن از عذاب الهى رهائى يابيد (فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ).
«و نه از كافران» (وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا).
و به اين ترتيب كافران نيز سرنوشتى همچون منافقان دارند، و همگى در گرو گناهان و زشتيهاى اعمال خويشند، و راه خلاصى ندارند.
سپس مىافزايند: «جايگاهتان آتش است و همان سرپرستتان مىباشد» (مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ).
«و چه بد جايگاهى است»؟! (وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ).
معمولا انسانها براى نجات از چنگال مجازات و كيفر در دنيا يا متوسل به غرامت مالى مىشوند، و يا از نيروى ياور و شفيعى كمك مىطلبند، ولى در قيامت تمام اسباب و وسائل مادى كه در اين جهان براى رسيدن به مقاصد، معمول است از كار مىافتد و پيوندها بريده مىشود.
و به اين ترتيب قرآن روشن مىكند كه تنها وسيله نجات در آن روز ايمان و عمل صالح است، حتى دايره شفاعت محدود به كسانى است كه سهمى از اين دو را داشته باشند نه آنها كه پيوندهاى خود را بكلى از خدا و اولياء اللّه بريده اند.
منبع :
http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 16)
شأن نزول:
نقل شده كه، اين آيه يك سال بعد از هجرت در باره منافقان نازل شده است به خاطر اين كه روزى از سلمان فارسى پرسيدند از آنچه در تورات است براى ما سخن بگو! چرا كه در تورات مسائل شگفت انگيزى است (و به اين وسيله مىخواستند نسبت به قرآن بىاعتنايى كنند) در اين هنگام آيات آغاز سوره يوسف نازل شد، سلمان به آنها گفت: اين قرآن «احسن القصص» و بهترين سرگذشتهاست، و براى شما از غير آن نافعتر است.
مدتى بعد باز به سراغ سلمان آمدند و همان خواهش را تكرار كردند: در اين هنگام آيه «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ... خداوند بهترين سخن را نازل كرده كتابى كه آياتش (از نظر لطف و زيبائى و معنى) همانند يكديگر است آياتى مكرر دارد (اما تكرارى شوق انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه در برابر پروردگارشان خاشعند مىافتد ...»
نازل شد. (زمر/ 23) باز براى بار سوم به سراغ سلمان آمدند و همان درخواست را تكرار كردند.
در اين هنگام آيه مورد بحث نازل شد و آنها را مؤاخذه كرد كه آيا موقع آن نرسيده است كه در برابر نام خدا خشوع كنيد و از اين سخنان دست برداريد.
تفسير:
غفلت و بىخبرى تا كى؟! بعد از ذكر آن همه انذارهاى كوبنده و هشدارهاى بيدارگر در اين آيه، به صورت يك نتيجهگيرى مىفرمايد: «آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟ و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد (مانند يهود و نصارى) سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت (و خداوند را فراموش كردند) و قلبهايشان قساوت پيدا كرد، و بسيارى از آنها گنهكارند» (أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
روشن است ياد خداوند اگر در عمق جان قرار گيرند و همچنين شنيدن آياتى كه بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود بايد مايه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اينجا سخت ملامت مىكند كه چرا در برابر اين امور خاشع نمىشوند؟ و چرا همچون بسيارى از امتهاى پيشين گرفتار غفلت و بىخبرى شدهاند؟ همان غفلتى كه نتيجه آن قساوت دل و همان قساوتى كه ثمره آن فسق و گناه است! اين آيه از آيات تكان دهنده قرآن مجيد است كه قلب و روح انسان را در تسخير خود قرار مىدهد و پردههاى غفلت را مىدرد. لذا در طول تاريخ افراد بسيار آلودهاى را مىبينيم كه با شنيدن اين آيه چنان تكان خوردند كه در يك لحظه با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتى بعضا در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 17)
و از آنجا كه زنده شدن قبلهاى مرده با ذكر الهى و پيدا كردن حيات معنوى در پرتو خشوع و خضوع در مقابل قرآن، شباهت زيادى به زنده شدن زمينهاى مرده به بركت قطرات حياتبخش باران دارد در اين آيه مىافزايد: «بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مىكند» (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«ما آيات (خود) را (در صحنه آفرينش و نيز در صحنه وحى) براى شما بيان كرديم شايد انديشه كنيد» (قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).
در حقيقت اين آيه هم اشارهاى است به زنده شدن زمينهاى مرده به وسيله باران، و هم زنده شدن دلهاى مرده به وسيله ذكر اللّه و قرآن مجيد كه از آسمان وحى بر قلب پاك محمد صلّى اللّه عليه و آله نازل شده است و هر دو شايسته تدبر و تعقل است.
(آيه 18)
در اين آيه بار ديگر به مسأله انفاق كه از ميوههاى شجره ايمان و خشوع است باز مىگردد، و همان تعبيرى را كه در آيات قبل خوانديم با اضافاتى تكرار كرده، مىفرمايد: «مردان و زنان انفاق كننده و آنها كه (از اين راه) به خداوند قرض الحسنه دهند، (اين قرض الحسنه) براى آنان مضاعف مىشود و پاداش پرارزشى دارند» (إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ).
منظور از «قرض الحسنه به خداوند» همان «انفاق فى سبيل اللّه» است، هر چند وام دادن به بندگان خدا نيز از فضل اعمال است. و در آن حرفى نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 19)
در ادامه بحث آيات گذشته پيرامون مؤمنان و اجر و پاداششان در پيشگاه خدا، در اينجا مىافزايد: «كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند آنها صديقين و شهدا نزد پروردگارشانند» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
«صدّيق» كسى است كه سر تا پا صداقت و راستى است، و عملش گفتارش را تصديق مىكند.
واژه «شهداء» ممكن است به معنى «شهادت بر اعمال» بوده باشد، همان گونه كه از آيات ديگر قرآن استفاده مىشود كه پيامبران گواه اعمال امتهاى خود هستند، و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله گواه بر آنها، و بر امت اسلامى است، و مسلمانان نيز شاهد و گواه بر اعمال مردمند.
بعضى نيز احتمال دادهاند كه «شهدا» در اينجا به همان معنى شهيدان راه خداست، يعنى افراد مؤمن اجر و پاداش شهيدان را دارند، و به منزله شهدا محسوب مىشوند.
سپس مىافزايد: «براى آنهاست پاداش (اعمال) شان و نور (ايمان) شان» (لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ).
اين تعبير سر بسته اشاره به پاداش عظيم و نور فوق العاده آنهاست.
و در پايان مىفرمايد: «و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند آنها دوزخيانند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ).
تا با مقابله اين دو گروه با يكديگر مقام والاى گروه اول، و انحطاط و بدبختى گروه دوم آشكار گردد.
و از آنجا كه در گروه اول، سطح بالاى ايمان مطرح بود، در اين گروه نيز كفر شديد مطرح است، لذا با تكذيب آيات الهى همراه ذكر شده.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
پاسخ : صفحه ی 321 از قرآن کریم شامل آیات 11 تا 20 از سوره ی حدید
(آيه 20)
دنيا چيزى جز متاع غرور نيست! از آنجا كه حب و علاقه دنيا سر چشمه هر گناه و «رأس كل خطيئه» است در اين آيه ترسيم گويائى از وضع زندگى دنيا و مراحل مختلف، و انگيزههاى حاكم بر هر مرحله را ارائه داده، مىگويد:
«بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمل پرستى و فخر فروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است» (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ).
به اين ترتيب «غفلت»، «سرگرمى»، «تجمل»، «تفاخر» و «تكاثر» دورانهاى پنجگانه عمر آدمى را تشكيل مىدهند.
سپس با ذكر يك مثال آغاز و پايان زندگى دنيا را در برابر ديدگان انسانها مجسّم ساخته، مىفرمايد: «همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مىبرد، سپس خشك مىشود به گونهاى كه آن را زرد رنگ مىبينى، سپس تبديل به كاه مىشود»! (كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً).
«كفار» در اينجا به معنى كشاورزان است، زيرا اصل معنى «كفر» به معنى «پوشاندن» است، و چون كشاورز بذرافشانى كرده و آن را زير خاك مىپوشاند از اين رو به او «كافر» مىگويند.
سپس به بازده عمر و نتيجه و محصول نهائى آن پرداخته، مىافزايد: «و در آخرت (از دو حال خارج نيست): عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى» (وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ).
و سر انجام آيه را با اين جمله پايان مىدهد: «و (به هر حال) زندگى دنيا جز متاع و فريب نيست»! (وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ).
جمله «دنيا متاع غرور است» مفهومش اين است كه وسيله و ابزار است براى فريبكارى، فريب دادن خويشتن، و هم فريب ديگران و البته اين در مورد كسانى است كه دنيا را هدف نهائى قرار مىدهند و به آن دل مىبندند، و آخرين آرزويشان وصول به آن است، اما اگر مواهب اين جهان مادى وسيلهاى براى وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد هرگز دنيا نيست، بلكه مزرعه آخرت، و قنطره و پلى براى رسيدن به آن هدفهاى بزرگ است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html
صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
[golrooz] صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سَابِقُوٓا۟ إِلَيٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(21)
به پيش تازيد براي رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتي كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است و براي كساني كه به خدا و رسولانش ايمان آوردهاند؛ آماده شده است، اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد ميدهد؛ و خداوند صاحب فضل عظيم است!(21)
مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَٰبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَآ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ(22)
هيچ مصيبتي (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روي نميدهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است؛ و اين امر براي خدا آسان است!(22)
لِّكَيْلَا تَأْسَوْا۟ عَلَيٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا۟ بِمَآ ءَاتَيٰكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ(23)
اين بخاطر آن است كه براي آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد؛ و خداوند هيچ متكبّر فخرفروشي را دوست ندارد!(23)
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ(24)
همانها كه بخل ميورزند و مردم را به بخل دعوت ميكنند؛ و هر كس (از اين فرمان) رويگردان شود، (به خود زيان ميرساند نه به خدا)، چرا كه خداوند بينياز و شايسته ستايش است!(24)
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَٰتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَٰبَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ(25)
ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسايي حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند؛ و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروي شديد و منافعي براي مردم است، تا خداوند بداند چه كسي او و رسولانش را ياري ميكند بيآنكه او را ببينند؛ خداوند قوّي و شكستناپذير است!(25)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَٰهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَٰبَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَٰسِقُونَ(26)
ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوّت و كتاب قرار داديم؛ بعضي از آنها هدايت يافتهاند و بسياري از آنها گنهكارند(26)
ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَيٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَءَاتَيْنَٰهُ الْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَٰهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَآءَ رِضْوَٰنِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فََٔاتَيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَٰسِقُونَ(27)
سپس در پي آنان رسولان ديگر خود را فرستاديم، و بعد از آنان عيسي بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل كساني كه از او پيروي كردند رأفت و رحمت قرار داديم؛ و رهبانيّتي را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم؛ گرچه هدفشان جلب خشنودي خدا بود، ولي حقّ آن را رعايت نكردند؛ از اينرو ما به كساني از آنها كه ايمان آوردند پاداششان را داديم؛ و بسياري از آنها فاسقند!(27)
يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ اتَّقُوا۟ اللَّهَ وَءَامِنُوا۟ بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(28)
اي كساني كه ايمان آوردهايد! تقواي الهي پيشه كنيد و به رسولش ايمان بياوريد تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براي شما نوري قرار دهد كه با آن (در ميان مردم و در مسير زندگي خود) راه برويد و گناهان شما را ببخشد؛ و خداوند غفور و رحيم است(28)
لِّئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتَٰبِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلَيٰ شَيْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ(29)
تا اهل كتاب بدانند كه قادر بر چيزي از فضل خدا نيستند، و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر كس بخواهد آن را ميبخشد؛ و خداوند داراي فضل عظيم است!(29)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 322 از قرآن کریم شامل آیات 21 تا 29 از سوره ی حدید
(آيه 21)
يك مسابقه بزرگ معنوى! بعد از بيان ناپايدارى جهان و لذات آن، و اين كه مردم در سرمايههاى كم ارزش اين جهان نسبت به يكديگر تفاخر و تكاثر مىجويند، در اينجا مردم را به يك مسابقه عظيم روحانى در طريق كسب آنچه پايدار است و سزاوار هرگونه تلاش و كوشش دعوت كرده، مىفرمايد: «و به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند آسمان و زمين است و براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردهاند آماده شده است» (سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ).
در حقيقت مغفرت پروردگار كليد بهشت است همان بهشتى كه پهنه آسمان و زمين را فرا مىگيرد، و از هم اكنون آماده براى پذيرائى مؤمنان است تا كسى نگويد بهشت نسيه است و بر نسيه دل نبايد نهاد.
اين نكته شايسته توجه است كه پيشى گرفتن به سوى مغفرت پروردگار از طريق اسباب آن است، مانند توبه و جبران طاعات فوت شده و اصولا اطاعت پروردگار و پرهيز از معاصى است.
و در پايان آيه مىافزايد: «اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد مىدهد و خداوند صاحب فضل عظيم است» (ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
يقينا آن چنان بهشت گسترده، با آن مواهب عظيمش چيزى نيست كه انسان با اين اعمال ناچيز به آن برسد، و اين تنها فضل و رحمت و لطف الهى است كه آن پاداش عظيم را در مقابل اين قليل قرار داده، و از او نيز جز اين انتظار نيست.
چرا كه پاداشها هميشه به مقياس اعمال نيست بلكه به مقياس كرم پاداش دهنده است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread519-2.html