پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 27)
مواهب و نعمتهاى اصحاب اليمين! بعد از بيان مواهب معنوى و مادى مقربان، نوبت به «اصحاب اليمين» مىرسد، همان جمعيت سعادتمندى كه نامه اعمالشان به علامت پيروزى در امتحانات الهى به دست راستشان داده مىشود، و در اينجا به شش نعمت از نعم خداوند اشاره مىكند كه با مقايسه به نعمتهاى مقربان كه در هفت بخش آمده بود يك مرحله پايينتر است.
نخست براى بيان بلندى مقام آنها مىفرمايد: «و اصحاب يمين و خجستگان چه اصحاب يمين و خجستگانى»؟! (وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ).
و اين برترين توصيف است كه از آنها شده، زيرا اين تعبير در مواردى به كار مىرود كه اوصاف كسى در بيان نگنجد و به هر حال اين تعبير بيانگر مقام والاى اصحاب اليمين است.
(آيه 28)
اين آيه به نخستين موهبت اين گروه اشاره كرده، مىگويد: «آنها در سايه درختان سدر بىخار قرار دارند» (فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ).
(آيه 29)
دومين موهبت اين است كه آنها «در سايه درخت طلح پر برگ» به سر مىبرند! (وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ).
«طلح» درختى است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعى گفتهاند همان درخت موز است كه برگهاى بسيار پهن و سبز و زيبا، و ميوهاى شيرين و گوارا دارد.
بعضى از مفسران گفتهاند با توجه به اين كه درخت سدر برگهائى بسيار كوچك و درخت موز برگهائى بسيار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذكر اين دو درخت اشاره لطيفى به تمام درختان بهشتى است كه در ميان اين دو قرار دارد.
(آيه 30)
سومين نعمت بهشتى را چنين بيان مىكند: «و سايه كشيده و گسترده» (وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ).
بعضى اين سايه گسترده را به حالتى شبيه بين الطلوعين تفسير كردهاند كه سايه همه جا را فرا گرفته است و در حديثى در روضه كافى اين معنى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است.
غرض اين است كه حرارت آفتاب هرگز بهشتيان را متألم و ناراحت نمىكند، و دائما در سايههاى مطبوع و گسترده و روحافزا به سر مىبرند.
(آيه 31)
در مرحله چهارم به آبهاى بهشتى اشاره كرده، مىفرمايد:
بهشتيان «در كنار آبشارها» كه منظره فوق العاده زيبا و دل انگيزى دارد به سر مىبرند» (وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ).
(آيه 32)
و البته آن درختها و آن همه آب جارى دائم انواع ميوهها را نيز همراه دارد، و لذا در پنجمين نعمت مىافزايد: «و ميوههاى فراوان» (وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ).
(آيه 33)
«كه هرگز قطع و ممنوع نمىشود» (لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ).
آرى! همچون ميوههاى اين جهان نيست كه محدود به فصول معينى باشد.
(آيه 34)
سپس به نعمت ديگرى اشاره كرده، مىافزايد: «و همسرانى بلند مرتبه» (وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 35)
سپس به اوصاف ديگرى از همسران بهشتى پرداخته، مىگويد:
«ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم» (إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً).
اين جمله ممكن است اشاره به همسران مؤمنان در اين دنيا باشد كه خداوند آفرينش تازهاى در قيامت به آنها مىدهد، و همگى در نهايت جوانى و طراوت و جمال و كمال ظاهر و باطن وارد بهشت مىشوند كه طبيعت بهشت طبيعت تكامل و خروج از هرگونه نقص و عيب است.
(آيه 36)
سپس مىافزايد: «و همگى را دوشيزه قرار داديم» (فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكاراً).
و شايد اين وصف هميشه براى آنها باقى باشد، چنانكه بسيارى از مفسران به آن تصريح كردهاند و در روايات نيز به آن اشاره شده يعنى با آميزش، وضع آنها دگرگون نمىشود.
(آيه 37)
و در اوصاف آنها باز مىافزايد: «زنانى كه تنها به همسرشان، عشق مىورزند و خوش زبان و فصيح و هم سن و سالند» (عُرُباً أَتْراباً).
(آيه 38)
سپس مىافزايد: «اينها همه براى اصحاب يمين است» (لِأَصْحابِ الْيَمِينِ).
و اين تأكيدى است مجدد بر اختصاص اين مواهب (ششگانه) به آنها.
(آيه 39)
«كه گروهى از امتهاى نخستينند» (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 40)
«و گروهى از امتهاى آخرين» (وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ).
و به اين ترتيب گروه عظيمى از اصحاب اليمين از امتهاى گذشته هستند و گروه عظيمى از امت اسلام، چرا كه در ميان اين امت صالحان و مؤمنان، بسيارند، هر چند پيشگامان آنها در قبول ايمان نسبت به پيشگامان امم سابق با توجه به كثرت آن امتها و پيامبرانشان كمترند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
پاسخ : صفحه ی 318 از قرآن کریم شامل آیات 74 تا 78 از سوره ی الرحمن و آیات 1 تا 44 از سوره ی واقعه
(آيه 41)
كيفرهاى دردناك اصحاب شمال! در تعقيب مواهب عظيم گروه مقربان و گروه اصحاب اليمين به سراغ گروه سوم و عذابهاى دردناك و وحشتناك آنان مىرود تا در يك مقايسه وضع حال سه گروه روشن گردد.
مىفرمايد: «و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى» (وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ).
همانها كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مىشود كه رمزى است براى آنان كه گنهكار و آلوده و ستمگرند و اهل دوزخ، و همان گونه كه در توصيف مقربان و اصحاب اليمين گفتيم اين تعبير براى بيان نهايت خوبى يا بدى حال كسى است، فى المثل مىگوئيم سعادتى به ما رو كرد، چه سعادتى؟ يا مصيبتى رو كرد؟
چه مصيبتى؟!
(آيه 42)
سپس به سه قسمت از كيفرهاى آنها اشاره كرده، مىگويد: آنها «در ميان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند» (فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ).
(آيه 43)
«و در سايه دودهاى متراكم و آتش زا» (وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ).
باد سوزان كشنده از يكسو، و آب جوشان مرگبار از سوى ديگر، و سايه دود داغ و خفه كننده از سوى سوم، آنها را چنان گرفتار مىسازد كه تاب و توان را از آنان مىگيرد، و اگر هيچ مصيبت ديگرى جز اين سه مصيبت را نداشته باشند براى كيفر آنها كافى است.
(آيه 44)
سپس براى تأكيد مىافزايد: سايهاى كه «نه خنك است و نه آرامبخش» (لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ).
سايبان گاه انسان را از آفتاب حفظ مىكند، و گاه از باد و باران و يا منافع ديگرى در بر دارد، ولى اين سايبان هيچ يك از اين فوائد را ندارد. پيداست سايهاى كه از دود سياه و خفه كننده است جز شر و زيان چيزى از آن انتظار نمىرود.
گرچه كيفرهاى دوزخيان انواع و اقسام مختلف و وحشتناكى دارد ولى ذكر همين سه قسمت كافى است كه انسان بقيه را از آن حدس بزند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
[golrooz] صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّهُمْ كَانُوا۟ قَبْلَ ذَٰلِكَ مُتْرَفِينَ(45)
آنها پيش از اين (در عالم دنيا) مست و مغرور نعمت بودند،(45)
وَكَانُوا۟ يُصِرُّونَ عَلَي الْحِنثِ الْعَظِيمِ(46)
و بر گناهان بزرگ اصرار ميورزيدند،(46)
وَكَانُوا۟ يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(47)
و ميگفتند: «هنگامي كه ما مُرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد؟!(47)
أَوَءَابَآؤُنَا الْأَوَّلُونَ(48)
يا نياكان نخستين ما (برانگيخته ميشوند)؟!»(48)
قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْءَاخِرِينَ(49)
بگو: «اوّلين و آخرين،(49)
لَمَجْمُوعُونَ إِلَيٰ مِيقَٰتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(50)
همگي در موعد روز معيّني گردآوري ميشوند،(50)
ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّآلُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(51)
سپس شما اي گمراهان تكذيبكننده!(51)
لَءَاكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(52)
قطعاً از درخت زقّوم ميخوريد،(52)
فَمَالُِٔونَ مِنْهَا الْبُطُونَ(53)
و شكمها را از آن پر ميكنيد،(53)
فَشَٰرِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ(54)
و روي آن از آب سوزان مينوشيد،(54)
فَشَٰرِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ(55)
و همچون شتران مبتلا به بيماري عطش، از آن ميآشاميد!(55)
هَٰذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ(56)
اين است وسيله پذيرايي از آنها در قيامت!(56)
نَحْنُ خَلَقْنَٰكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ(57)
»ما شما را آفريديم؛ پس چرا (آفرينش مجدّد را) تصديق نميكنيد؟!(57)
أَفَرَءَيْتُم مَّا تُمْنُونَ(58)
آيا از نطفهاي كه در رحم ميريزيد آگاهيد؟!(58)
ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَٰلِقُونَ(59)
آيا شما آن را (در دوران جنيني) آفرينش (پي در پي) ميدهيد يا ما آفريدگاريم؟!(59)
نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ(60)
ما در ميان شما مرگ را مقدّر ساختيم؛ و هرگز كسي بر ما پيشي نميگيرد!(60)
عَلَيٰٓ أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَٰلَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ(61)
تا گروهي را به جاي گروه ديگري بياوريم و شما را در جهاني كه نميدانيد آفرينش تازهاي بخشيم!(61)
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَيٰ فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ(62)
شما عالم نخستين را دانستيد؛ چگونه متذكّر نميشويد (كه جهاني بعد از آن است)؟!(62)
أَفَرَءَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ(63)
آيا هيچ درباره آنچه كشت ميكنيد انديشيدهايد؟!(63)
ءَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّٰرِعُونَ(64)
آيا شما آن را ميرويانيد يا ما ميرويانيم؟!(64)
لَوْ نَشَآءُ لَجَعَلْنَٰهُ حُطَٰمًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ(65)
هرگاه بخواهيم آن را مبدّل به كاه در هم كوبيده ميكنيم كه تعجّب كنيد!(65)
إِنَّا لَمُغْرَمُونَ(66)
(بگونهاي كه بگوييد:) براستي ما زيان كردهايم،(66)
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ(67)
بلكه ما بكلّي محروميم!(67)
أَفَرَءَيْتُمُ الْمَآءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ(68)
آيا به آبي كه مينوشيد انديشيدهايد؟!(68)
ءَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ(69)
آيا شما آن را از ابر نازل كردهايد يا ما نازل ميكنيم؟!(69)
لَوْ نَشَآءُ جَعَلْنَٰهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ(70)
هرگاه بخواهيم، اين آب گوارا را تلخ و شور قرار ميدهيم؛ پس چرا شكر نميكنيد؟!(70)
أَفَرَءَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ(71)
آيا درباره آتشي كه ميافروزيد فكر كردهايد؟!(71)
ءَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَآ أَمْ نَحْنُ الْمُنشُِٔونَ(72)
آيا شما درخت آن را آفريدهايد يا ما آفريدهايم؟!(72)
نَحْنُ جَعَلْنَٰهَا تَذْكِرَةً وَمَتَٰعًا لِّلْمُقْوِينَ(73)
ما آن را وسيله يادآوري (براي همگان) و وسيله زندگي براي مسافران قرار دادهايم!(73)
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ(74)
حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را پاك و منزّه بشمار)!(74)
۞ فَلَآ أُقْسِمُ بِمَوَٰقِعِ النُّجُومِ(75)
سوگند به جايگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها)!(75)
وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ(76)
و اين سوگندي است بسيار بزرگ، اگر بدانيد!(76)
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ(77)
كه آن، قرآن كريمي است،(77)
فِي كِتَٰبٍ مَّكْنُونٍ(78)
كه در كتاب محفوظي جاي دارد،(78)
لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ(79)
و جز پاكان نميتوانند به آن دست زنند [= دست يابند](79)
تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَٰلَمِينَ(80)
آن از سوي پروردگار عالميان نازل شده؛(80)
أَفَبِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ(81)
آيا اين سخن را [= اين قرآن را با اوصافي كه گفته شد] سست و كوچك ميشمريد،(81)
وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ(82)
و به جاي شكر روزيهايي كه به شما داده شده آن را تكذيب ميكنيد؟!(82)
فَلَوْلَآ إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ(83)
پس چرا هنگامي كه جان به گلوگاه ميرسد (توانايي بازگرداندن آن را نداريد)؟!(83)
وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ(84)
و شما در اين حال نظاره ميكنيد (و كاري از دستتان ساخته نيست)؛(84)
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَٰكِن لَّا تُبْصِرُونَ(85)
و ما از شما به او نزديكتريم ولي نميبينيد!(85)
فَلَوْلَآ إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ(86)
اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نميشويد،(86)
تَرْجِعُونَهَآ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(87)
پس آن (روح) را بازگردانيد اگر راست ميگوييد!(87)
فَأَمَّآ إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(88)
پس اگر او از مقرّبان باشد،(88)
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ(89)
در رَوح و ريحان و بهشت پرنعمت است!(89)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 45)
سپس دلائل گرفتارى اصحاب شمال را به اين سرنوشت شوم و وحشتناك در سه جمله خلاصه مىكند:
نخست اين كه «آنها پيش از اين (در عالم دنيا) مست و مغرور نعمت بودند» (إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ).
«مترف» به كسى مىگويند كه فزونى نعمت او را غافل و مغرور و مست كرده و به طغيان واداشته است.
درست است كه همه «اصحاب الشمال» در زمره «مترفين» نيستند، ولى هدف قرآن سردمداران آنهاست.
همان گونه كه امروز هم مىبينيم فساد جامعههاى بشرى از گروه متنعمين مست و مغرور است كه عامل گمراهى ديگران نيز مىباشند، سر نخ تمام جنگها و خونريزيها و انواع جنايات، و مراكز شهوات، و گرايشهاى انحرافى، به دست اين گروه است، و به همين جهت قرآن قبل از هر چيز انگشت روى آنها مىگذارد.
(آيه 46)
سپس به دومين گناه آنها اشاره كرده، مىافزايد: «و بر گناهان بزرگ اصرار مىورزيدند» (وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ).
بنابر اين ويژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نيست، بلكه اصرار بر گناهان عظيم است، چرا كه گناه ممكن است، احيانا از اصحاب يمين نيز سر زند، ولى آنها هرگز بر آن اصرار نمىورزند، هنگامى كه متذكر مىشوند فورا توبه مىكنند.
(آيه 47)
سومين عمل خلاف آنها اين بود كه: مىگفتند: هنگامى كه مرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد»؟ (وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
بنابر اين انكار قيامت كه خود سر چشمه بسيارى از گناهان است يكى ديگر از اوصاف اصحاب الشمال مىباشد.
سه گناهى كه در آيات سه گانه فوق به آن اشاره شده در حقيقت مىتواند اشاره به نفى اصول سه گانه دين از ناحيه اصحاب شمال باشد: در آخرين آيه تكذيب رستاخيز بود، و در آيه دوم انكار توحيد، و در آيه نخست كه سخن از «مترفين» مىگفت اشارهاى به تكذيب انبياء است.
(آيه 48)
آنها به اين هم قناعت نمىكردند و براى اظهار تعجب بيشتر مىگفتند: «يا نياكان نخستين ما» كه هيچ اثرى از آنها باقى نمانده برانگيخته مىشوند؟ (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ). همانها كه شايد هر ذرهاى از خاكشان به گوشهاى افتاده است يا جزء بدن موجود ديگرى شده است؟
(آيه 49)
سپس قرآن به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه در پاسخ آنها «بگو: (نه فقط شما و پدرانتان بلكه) اولين و آخرين ...» (قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ).
(آيه 50)
«همگى در موعد روز معينى (روز رستاخيز) گردآورى مىشوند» (لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ).
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه معاد و رستاخيز همه انسانها در يك روز همراه هم انجام مىگيرد، و همين معنى در آيات ديگر قرآن نيز آمده است.
شايد نياز به تذكر نداشته باشد كه منظور از معلوم بودن قيامت، معلوم بودن نزد پروردگار است و گر نه هيچ كس حتى انبياء مرسلين و ملائكه مقربين از وقت آن آگاه نيست.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518.html
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 51)
بخش ديگرى از مجازاتهاى اين مجرمان گمراه! از اين به بعد همچنان ادامه بحثهاى مربوط به كيفرهاى «اصحاب الشمال» است، نخست آنها را مخاطب ساخته، چنين مىگويد: «سپس شما اى گمراهان تكذيب كننده»! (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ).
(آيه 52)
«از درخت زقّوم مىخوريد» (لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ).
(آيه 53)
«و شكمها را از آن پر مىكنيد» (فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ).
تعبير فوق اشاره به اين است كه آنها نخست گرفتار حالت گرسنگى شديد مىشوند به گونهاى كه حريصانه از اين غذاى بسيار ناگوار مىخورند و شكمها را پر مىكنند.
(آيه 54)
هنگامى كه از اين غذاى ناگوار خوردند تشنه مىشوند، اما نوشابه آنها چيست؟ قرآن در اين آيه مىگويد: «و روى آن (غذاى ناگوار) از آب سوزان مىنوشيد»! (فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ).
(آيه 55)
«و همچون شتران مبتلا به بيمارى عطش از آن مىآشاميد» (فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ).
شترى كه مبتلا به بيمارى استسقا مىشود آن قدر تشنه مىگردد و پى در پى آب مىنوشد تا هلاك شود، آرى اين است سرنوشت «ضالّون مكذّبون» در قيامت.
(آيه 56)
و در اين آيه بار ديگر اشاره به اين طعام و نوشابه كرده، مىگويد:
«اين است وسيله پذيرائى از آنها در قيامت»! (هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ).
و اين در حالى است كه «اصحاب اليمين» در سايه هاى بسيار لطيف و پرطراوت آرميدهاند، و از بهترين ميوهها و چشمههاى آب گوارا، و شراب طهور، مىنوشند و سرمست از عشق خدا هستند.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 57)
هفت دليل بر مسأله معاد: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از تكذيب كنندگان معاد در ميان بود، و اصولا تكيه بحثهاى اين سوره عمدتا روى مسأله اثبات معاد، است در اينجا به بحث و بررسى پيرامون ادله معاد مىپردازد، روى هم رفته هفت دليل بر اين مسأله مهم ارائه مىدهد كه پايههاى ايمان را در اين زمينه قوى كرده، قلب انسان را به وعدههاى الهى كه در آيات گذشته پيرامون مقربان و اصحاب اليمين و اصحاب الشمال آمده بود مطمئن مىسازد.
در مرحله اول مىگويد: «ما شما را آفريديم پس چرا (آفرينش مجدد را) تصديق نمىكنيد»؟ (نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ).
چرا از رستاخيز و معاد جسمانى بعد از خاك شدن بدن تعجب مىكنيد؟ مگر روز نخست شما را از خاك نيافريديم؟
(آيه 58)
در اين آيه به دليل دوم اشاره كرده، مىفرمايد: «آيا از نطفهاى كه در رحم مىريزيد آگاهيد»؟! (أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ).
(آيه 59)
«آيا شما آن را (در دوران جنينى) آفرينش (پى در پى) مىدهيد؟ يا ما آفريدگاريم؟! (أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ).
چه كسى اين نطفه بىارزش و ناچيز را هر روز به شكل تازهاى در مىآورد و خلقتى بعد از خلقتى، و آفرينشى بعد از آفرينشى مىدهد؟ راستى اين تطورات شگفتانگيز كه اعجاب همه اولوا الالباب و متفكران را برانگيخته از ناحيه شماست يا خدا؟ آيا كسى كه قدرت بر اين آفرينشهاى مكرر دارد از زنده كردن مردگان در قيامت عاجز است؟!
(آيه 60)
سپس به بيان دليل سوم پرداخته، مىگويد: «ما در ميان شما مرگ را مقدر ساختيم، و هرگز كسى بر ما پيشى نمىگيرد» (نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ).
آرى! ما هرگز مغلوب نخواهيم شد و اگر مرگ را مقدر كرده ايم نه به خاطر اين است كه نمىتوانيم عمر جاويدان بدهيم.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 61)
بلكه هدف اين بوده است «تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم، و شما را در جهانى كه نمىدانيد آفرينش تازهاى بخشيم» (عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ).
استدلال در دو آيه فوق چنين است: خداوند حكيم كه انسانها را آفريده و مرتبا گروهى مىميرند و گروه ديگرى جانشين آنها مىشوند هدفى داشته، اگر اين هدف تنها زندگى دنيا بوده سزاوار است كه عمر انسان جاودان باشد، نه آنقدر كوتاه و آميخته با هزاران ناملائمات كه به آمد و رفتنش نمىارزد.
بنابر اين قانون مرگ به خوبى گواهى مىدهد كه اينجا يك گذرگاه است نه يك منزلگاه يك پل است، نه يك مقصد، چرا كه اگر مقصد و منزل بود بايد دوام مىداشت.
(آيه 62)
در اين آيه سخن از چهارمين دليل معاد است، مىفرمايد: «شما عالم نخستين را دانستيد چگونه متذكر نمىشويد» كه جهانى بعد از آن است (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ).
اين دليل را به دو گونه مىتوان بيان كرد: نخست اين كه فى المثل اگر ما از بيابانى بگذريم و در آن قصر بسيار مجلل و با شكوهى با محكمترين و عاليترين مصالح، و تشكيلات وسيع و گسترده، ببينيم، و بعد به ما بگويند اين همه تشكيلات و ساختمان عظيم براى اين است كه فقط قافله كوچكى چند ساعتى در آن بياسايد و برود، پيش خود مىگوئيم اين كار حكيمانه نيست، زيرا براى چنين هدفى مناسب اين بود چند خيمه كوچك برپا شود.
دنياى با اين عظمت و اين همه كرات و خورشيد و ماه و انواع موجودات زمينى نمىتواند براى هدف كوچكى مثل زندگى چند روزه بشر در دنيا آفريده شده باشد، و گر نه آفرينش جهان پوچ و بىحاصل است، اين تشكيلات عظيم براى موجود شريفى مثل انسان آفريده شده تا خداى بزرگ را از آن بشناسد معرفتى كه در زندگى ديگر سرمايه بزرگ اوست.
ديگر اين كه صحنههاى معاد را در اين جهان در هر گوشه و كنار با چشم خود مىبينيد، همه سال در عالم گياهان صحنه رستاخيز تكرار مىشود، زمينهاى مرده را با نزول قطرات حياتبخش باران زنده مىكند، چنانكه در آيه 39 سوره فصلت مىفرمايد:
«كسى كه اين زمينهاى مرده را زنده مىكند هم اوست كه مردگان را زنده مىكند»!
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 63)
زارع خداوند است يا شما؟! تا كنون چهار دليل از دلائل هفتگانهاى را كه در اين سوره براى معاد ذكر شده خواندهايم. در اين آيه و آيات آينده به سه دليل ديگر كه هر كدام نمونهاى از قدرت بىپايان خدا در زندگى انسان است اشاره مىكند كه يكى مربوط به آفرينش دانههاى غذائى و ديگرى «آب» و سومى «آتش» است، زيرا سه ركن اساسى زندگى انسان را اينها تشكيل مىدهد، دانههاى گياهى مهمترين ماده غذائى انسان محسوب مىشود، و آب مهمترين مشروب، و آتش مهمترين وسيله براى اصلاح مواد غذائى و ساير امور زندگى است.
نخست مىفرمايد: «آيا هيچ در باره آنچه كشت مىكنيد انديشيدهايد»؟! (أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ).
(آيه 64)
«آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم»؟ (أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ).
آرى اين خداوند است كه در درون دانه، يك سلول زنده بسيار كوچك آفريده كه وقتى در محيط مساعد قرار گرفت در آغاز از مواد غذائى آماده در خود دانه استفاده مىكند، جوانه مىزند، و ريشه مىدواند، سپس با سرعت عجيبى از مواد غذائى زمين كمك مىگيرد و گاه از يك تخم صدها يا هزاران تخم بر مىخيزد.
(آيه 65)
در اين آيه براى تأكيد روى اين مسأله كه انسان هيچ نقشى در مسأله نمو و رشد گياهان جز افشاندن دانه ندارد، مىافزايد: «هر گاه بخواهيم آن (زراعت) را مبدل به كاه درهم كوبيده مىكنيم (به گونهاى) كه تعجب كنيد»! (لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ).
آرى! مىتوانيم تندباد سمومى بفرستيم كه آن را قبل از بستن دانهها خشك كرده در هم بشكند، يا آفتى بر آن مسلط كنيم كه محصول را از بين ببرد، و نيز مىتوانيم سيل ملخها را بر آن بفرستيم.
آيا اگر زارع حقيقى شما بوديد اين امور امكان داشت؟ پس بدانيد همه اين بركات از جاى ديگر است.
(آيه 66)
آرى! تعجب مىكنيد و به حيرت فرو مىرويد و مىگوئيد: «به راستى ما زيان كردهايم» و سرمايه ز كف داديم، و چيزى به دست نياورديم (إِنَّا لَمُغْرَمُونَ).
(آيه 67)
«بلكه ما بكلى محروميم» و بيچاره (بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ).
(آيه 68)
اين آب و آتش از كيست؟ در اينجا اشاره به ششمين و هفتمين دليل معاد، در اين بخش از آيات سوره واقعه مىكند كه بيانگر قدرت خداوند بر همه چيز و بر احياى مردگان است.
نخست مىفرمايد: «آيا به آبى كه مىنوشيد انديشيده ايد»؟ (أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ).
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html
پاسخ : صفحه ی 319 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 89 از سوره ی واقعه
(آيه 69)
«آيا شما آن را از ابر نازل مىكنيد؟ يا ما نازل مىكنيم»؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ).
اين آيات وجدان انسانها را در برابر يك سلسله سؤالها قرار مىدهد و از آنها اقرار مىگيرد، و در واقع مىگويد: آيا در باره اين آبى كه مايه حيات شماست و پيوسته آن را مىنوشيد هرگز فكر كردهايد؟
اگر مىبينيم در آيات فوق فقط روى آب نوشيدنى تكيه شده و از تأثير آن در مورد حيات حيوانات و گياهان سخنى به ميان نيامده به خاطر اهميت فوق العاده آب براى حيات خود انسان است، به علاوه در آيات قبل اشارهاى به مسأله زراعت شده بود و نيازى به تكرار نبود.
(آيه 70)
سر انجام در اين آيه براى تكميل همين بحث مىافزايد: «هرگاه بخواهيم اين آب گوارا را تلخ و شور قرار مىدهيم» (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً).
«پس چرا شكر نمىكنيد»؟ (فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ).
آرى! اگر خدا مىخواست به املاح محلول در آب نيز اجازه مىداد كه همراه ذرات آب تبخير شوند، و دوش به دوش آنها به آسمان صعود كنند، و ابرهائى شور و تلخ تشكيل داده، قطرههاى بارانى درست همانند آب دريا شور و تلخ فرو ريزند! اما او به قدرت كاملهاش اين اجازه را به املاح نداد، نه تنها املاح در آب، بلكه ميكربهاى موذى و مضر و مزاحم نيز اجازه ندارند همراه بخارات آب به آسمان صعود كنند، و دانههاى باران را آلوده سازند به همين دليل قطرات باران- هر گاه هوا آلوده نباشد- خالصترين، پاكترين، و گواراترين آبهاست.
(آيه 71)
سر انجام به هفتمين و آخرين دليل معاد در اين سلسله آيات مىرسيم و آن آفرينش آتش است، آتشى كه از مهمترين ابزار زندگى بشر، و مؤثرترين وسيله در تمام صنايع است، مىفرمايد: «آيا در باره آتشى كه مىافروزيد فكر كردهايد»؟ (أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ).
(آيه 72)
«آيا شما درخت آن را آفريدهايد يا ما آفريدهايم»؟ (أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ).
(آيه 73)
در اين آيه براى تأكيد بحثهاى فوق مىافزايد: «ما آن را وسيله يادآورى (براى همگان) و وسيله زندگى براى مسافران قرار دادهايم» (نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ).
بازگشت آتش از درون درختان سبز از يك سو يادآور بازگشت روح به بدنهاى بىجان در رستاخيز است، و از سوى ديگر اين آتش تذكرى است نسبت به آتش دوزخ، چرا كه طبق حديثى پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اين آتشى كه بر مىافروزيد يك جزء از هفتاد جزء آتش دوزخ است»! تعبير «مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ» اشاره كوتاه و پرمعنى به فوائد دنيوى اين آتش است.
منبع : http://www.qurangloss.ir/thread518-2.html