پاسخ : صفحه ی 314 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 62 از سوره ی نجم و آیات 1 تا 13 از سوره ی قمر
(آیه 56)
به دنبال آیات گذشته که سخن از هلاکت اقوام پیشین به خاطر ستمگرى و طغیان آنها مىگفت، در اینجا روى سخن را به مشرکان و کفار و منکران دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىگوید: «این (پیامبر یا قرآن) بیم دهندهاى از بیم دهندگان پیشین است» (هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى).
این که مىگوید: پیامبر (یا قرآن) از نوع انذار کنندگان نخستین است، مفهومش این است که رسالت محمد صلّى اللّه علیه و آله و کتاب آسمانیش قرآن موضوع بى سابقه اى نیست، شبیه آن در گذشته بسیار بوده است، چرا مایه تعجب شماست؟
(آیه 57)
آنگاه براى این که مشرکان و کافران به خطرى که در پیش دارند توجه بیشتر کنند، مىافزاید: «آنچه باید نزدیک شود نزدیک شده است» و قیامت فرا مىرسد (أَزِفَتِ الْآزِفَةُ).
نامگذارى قیامت به این نام علاوه بر آیه مورد بحث در آیه 18 سوره غافر نیز آمده است، و تعبیرى است گویا و بیدار کننده، همین مفهوم را به صورت دیگرى در آیه 1 سوره قمر مىخوانیم: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ قیامت نزدیک شده است» و به هر حال نزدیکى قیامت با توجه به کوتاهى عمر دنیا قابل درک است به خصوص این که هر کس مىمیرد، قیامت صغرایش برپا مىشود.
(آیه 58)
سپس مىافزاید: مهم این است که «هیچ کس جز خدا نمىتواند در آن روز سختیهاى آن را برطرف سازد» (لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ کاشِفَةٌ).
حاکم و مالک و صاحب قدرت در آن روز (و همیشه) خداست، اگر نجات مىخواهید دست به دامن لطف او زنید، و اگر آرامش مىطلبید در سایه ایمان به او قرار گیرید.
(آیه 59)
در این آیه مىافزاید: «آیا از این سخن تعجب مىکنید» (أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ).
این جمله ممکن است اشاره به مسأله رستاخیز باشد که در آیات قبل آمده، یا اشاره به قرآن، چرا که در آیات دیگر از آن تعبیر به «حدیث» شده و یا سخنانى که در باره هلاک اقوام پیشین گفته شد و یا همه اینها.
(آیه 60)
سپس مىگوید: «و مىخندید و نمىگریید»؟ (وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ).
(آیه 61)
«و پیوسته در غفلت و هوسرانى به سر مىبرید»؟! (وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ).
در حالى که اینجا نه جاى خنده است و نه جاى غفلت و بىخبرى، جاى گریه بر فرصتهاى از دست رفته، طاعات ترک شده، و معاصى و گناهانى است که از شما سر زده است، جاى بیدارى و جبران امورى است که از دست رفته، و بالاخره جاى توبه و انابه و بازگشت به سایه لطف خداست.
(آیه 62)
همه براى او سجده کنید! در آخرین آیه این سوره، و به دنبال بحثهاى فراوانى که پیرامون اثبات توحید و نفى شرک بیان شد، مىگوید: «اکنون که چنین است براى خدا سجده کنید و او را بپرستید» (فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا) «این آیه سجده واجب دارد».
اگر مىخواهید در صراط مستقیم حق گام بردارید تنها براى او که تمام خطوط عالم هستى به ذات پاکش منتهى مىگردد سجده کنید، و اگر مىخواهید به سرنوشت دردناک اقوام پیشین که بر اثر شرک و کفر و ظلم و ستم در چنگال عذاب الهى گرفتار شدند گرفتار نشوید تنها او را عبادت کنید.
جالب توجه این که در روایات زیادى نقل شده است که وقتى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به هنگام تلاوت این سوره به این آیه رسید همه مؤمنان و کافرانى که آن را شنیدند به سجده افتادند.
و این نخستین بار نیست که قرآن در قلوب منکران نیز اثر مىگذارد و آنها را بىاختیار مجذوب خود مىکند چنانکه در داستان ولید بن مغیره آمده است که وقتى آیات سوره «فصّلت» را شنید هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این آیه را تلاوت فرمود:
«فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» «ترجمه: "اگر آنها روى گردان شوند، بگو: من شما را از صاعقهاى همانند صاعقه عاد و ثمود مىترسانم!" فصّلت/ 13» از جا برخاست لرزید و مو بر تنش راست شد، به خانه آمد به گونهاى که مشرکان پنداشتند او کاملا مجذوب آئین محمد صلّى اللّه علیه و آله شده است.
«پایان سوره نجم»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/350
پاسخ : صفحه ی 314 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 62 از سوره ی نجم و آیات 1 تا 13 از سوره ی قمر
سوره قمر [54]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 55 آیه است
محتواى سوره:
این سوره به خاطر مکى بودنش بحثهایى از مبدأ و معاد دارد، و مخصوصا بیانگر کیفرهاى گروهى از اقوام پیشین است که بر اثر لجاجت و عناد و پیمودن راه کفر و ظلم و فساد یکى، پس از دیگرى، به عذابهاى کوبنده الهى گرفتار و هلاک شدند.
و به دنبال هر یک از این سرگذشتها جمله وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ما قرآن را براى تذکر، آسان ساختیم آیا کسى هست که متذکر شود» تکرار مىکند تا درسى باشد براى مسلمین و کفار.
و بطور کلى محتواى این سوره را در چند بخش مىتوان خلاصه کرد:
1- آغاز سوره که از مسأله نزدیکى قیامت و موضوع «شق القمر» و اصرار مخالفان در انکار آیات الهى سخن مىگوید.
2- در بخش دیگر از نخستین قوم سرکش و متمرد و لجوج یعنى «قوم نوح» و مسأله طوفان بصورت فشردهاى بحث مىکند.
3- بخش دیگر داستان قوم «عاد» و عذاب دردناک آنها را شرح مىدهد.
4- در چهارمین بخش سخن از قوم «ثمود» و مخالفت آنها با پیامبرشان «صالح»، و همچنین «معجزه ناقه» و بالاخره مجازات آنها با «صیحه آسمانى» است.
5- سپس به سراغ قوم «لوط» مىرود، و ضمن اشاره گویا و فشردهاى به کفر و انحراف اخلاقى آنها، به قسمتى از عذاب دردناکشان اشاره مىکند.
6- در بخش دیگر سخن بسیار کوتاهى از «آل فرعون» و مجازات آنها آمده است.
7- و در آخرین بخش مقایسهاى میان این اقوام و مشرکان مکّه و مخالفان پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله کرده، آینده خطرناکى را که در صورت ادامه این راه در پیش دارند بازگو مىکند، و سوره را با شرح قسمتى از مجازات مجرمان در قیامت و پاداشهاى عظیم پرهیزکاران پایان مىدهد.
نامگذارى سوره به «قمر» به مناسبت نخستین آیه سوره است که از «شق القمر» بحث مىکند.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام مىخوانیم: «هر کس سوره «اقتربت» را یک روز در میان بخواند روز قیامت در حالى برانگیخته مىشود که صورتش همچون ماه در شب بدر است، و هر کس آن را هر شب بخواند افضل است، و در قیامت نور و روشنائى صورتش بر سایر خلایق برترى دارد».
مسلما این درخشندگى صورت در صحنه قیامت نشانه ایمان قوى و راستینى است که در سایه تلاوت این سوره و تفکر و سپس عمل به آن حاصل شده است نه تلاوت خالى از اندیشه و عمل.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/350
پاسخ : صفحه ی 314 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 62 از سوره ی نجم و آیات 1 تا 13 از سوره ی قمر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
ماه شکافته شد! در آیه نخست، از دو حادثه مهم سخن به میان آمده: یکى نزدیک شدن قیامت است که عظیمترین دگرگونى را در عالم آفرینش همراه دارد و سر آغازى است براى زندگى نوین در جهان دیگر، جهانى که عظمت و گستردگى آن براى ما زندانیان عالم دنیا قابل درک و توصیف نیست.
و حادثه دیگر معجزه بزرگ «شق القمر» است که هم دلیلى است بر قدرت خداوند بزرگ بر هر چیز و هم نشانهاى است از صدق دعوت پیغمبر گرامیش.
مىفرماید: «قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت»! (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ).
قابل توجه این که سوره گذشته (سوره نجم) با جملههائى پیرامون نزدیکى قیامت پایان گرفت أَزِفَتِ الْآزِفَةُ و این سوره با همین معنى آغاز مىشود و این تأکیدى است بر این موضوع که قیامت نزدیک است. گرچه در مقیاس عمر دنیا ممکن است هزاران سال طول بکشد، اما توجه به مجموع عمر این جهان از یکسو، و با توجه به این که تمام عمر دنیا در برابر قیامت لحظه زود گذرى بیش نیست منظور از این تعبیر روشن مىشود.
ذکر این دو حادثه با هم، به خاطر آن است که اصولا ظهور پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که آخرین پیامبر الهى است خود از نشانههاى نزدیکى قیامت است.
از سوى دیگر شکافتن ماه خود دلیلى است بر امکان به هم ریختن نظام کواکب و نمونه کوچکى است از حوادث عظیمى که در آستانه رستاخیز در این جهان رخ مىدهد، چرا که تمامى کواکب و ستارگان و زمین در هم مىریزند و عالمى نو به جاى آنها ایجاد مىشود.
طبق روایات مشهور که بعضى ادعاى تواتر آن را نیز کردهاند مشرکان نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: اگر راست مىگوئى و تو پیامبر خدائى ماه را براى ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را انجام دهم ایمان مىآورید؟
عرض کردند: آرى- و آن شب، شب چهاردهم ماه بود- پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواستند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول اللّه آنها را یک یک صدا مىزد و مىفرمود: ببینید! بنابر این نه با توجه به خود آیه و قرائن موجود در آن، و نه از نظر روایات، و اقوال مفسران، موضوع شقّ القمر قابل انکار نیست.
(آیه 2)
سپس قرآن مىافزاید: «و هرگاه نشانه و معجزهاى را (بر صدق دعوت تو) ببینند روى گردانده، مىگویند: این سحرى مستمر است»! (وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ).
تعبیر «مستمرّ» اشاره به این است که آنها معجزات مکرّرى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله دیده بودند که شق القمر ادامه آن بود، آنها همه را بر تداوم سحر حمل مىکردند، و آن را «سحرى مستمر» مىپنداشتند، هر چند این تهمت بهانهاى بود براى عدم تسلیم در مقابل حق.
(آیه 3)
در این آیه به دلیل مخالفت آنها و همچنین به نتیجه شوم این مخالفت، اشاره کرده، مىافزاید: «آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند، و از هواى نفسشان پیروى نمودند، و هر امرى قرارگاهى دارد» (وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ).
سر چشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله یا تکذیب معجزات و دلائل او، و همچنین تکذیب رستاخیز و قیامت، پیروى از هواى نفس، تعصبها و لجاجتها و خود خواهیها بود.
جمله «وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ» اشاره به این حقیقت است که هیچ چیز در این عالم از میان نمىرود، و هر کار نیک و بدى ثابت و باقى مىماند تا انسان جزاى آن را ببیند. و چیزى نمىگذرد که چهره زیباى حق آشکار، و چهره زشت و منفور باطل نیز ظاهر مىگردد، و این یک سنت الهى در عالم هستى است.
(آیه 4)
به دنبال بحثى که در آیات قبل پیرامون جمعى از کفار- که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را تکذیب کردند و در برابر هیچ معجزهاى سر تسلیم فرود نمىآوردند- آمد، در اینجا تشریح بیشترى در باره این گونه افراد و همچنین سرنوشت دردناک آنها در قیامت آمده است.
نخست مىفرماید: چنان نیست که این گروه بىخبر باشند بلکه «به اندازه کافى براى بازداشتن از بدیها اخبار (انبیا و امتهاى پیشین) به آنان رسیده است» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ).
بنابر این کمبودى در تبلیغ داعیان الهى نبوده، «هر چه هست از قامت ناساز بىاندام خود آنهاست» نه گوش شنوائى دارند، نه روح حق طلبى، و نه این مقدار از تقوا که آنها را دعوت به تحقیق و تدبر در آیات الهى کند.
(آیه 5)
سپس مىافزاید: «این آیت حکمت بالغه الهى است اما انذارها (براى افراد لجوج) فایده نمىدهد» (حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ).
(آیه 6)
در این آیه مىفرماید: «اکنون (که این بیگانگان از حق ابدا آمادگى پذیرش را ندارند آنها را به حال خود واگذار و) از آنان روى بگردان» و به سراغ دلهاى آماده رو فَتَوَلَّ عَنْهُمْ).
«روزى را به یادآور که دعوت کننده الهى مردم را به امر وحشتناکى دعوت مىکند» دعوت به حساب اعمال (یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلى شَیْءٍ نُکُرٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/350
پاسخ : صفحه ی 314 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 62 از سوره ی نجم و آیات 1 تا 13 از سوره ی قمر
(آیه 7)
در این آیه به توضیح بیشترى در همین زمینه پرداخته مىگوید:
«آنان در حالى که چشمهایشان از شدت وحشت به زیر افتاده، همچون ملخهاى پراکنده از قبرها خارج مىشوند»! (خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ).
نسبت «خشوع» به «چشمها» به خاطر آن است که صحنه آن قدر هولناک است که تاب تماشاى آن را ندارند، لذا چشم از آن برمىگیرند و به زیر مىاندازند.
و تشبیه به «ملخهاى پراکنده» به تناسب این است که توده ملخها برخلاف بسیارى از پرندگانى که به هنگام حرکت دسته جمعى با نظم و ترتیب خاصى حرکت مىکنند هرگز نظم و ترتیبى ندارند، به علاوه آنها همچون ملخها در آن روز موجوداتى ضعیف و ناتوانند و چنان وحشت زده مىشوند که مانند مستها بىتوجه به هر طرف رو مىآورند و به یکدیگر مىخورند.
(آیه 8)
سپس مىافزاید: «هنگامى که آنها به دنبال این دعوت از قبرها خارج مىشوند از شدت وحشت «به سوى این دعوت کننده گردن مىکشند» (مُهْطِعِینَ إِلَى الدَّاعِ).
اینجاست که وحشت از حوادث سخت آن روز سراپاى آنها را فرا مىگیرد، لذا در دنباله آیه مىافزاید: «کافران مىگویند: امروز روز سخت و دردناکى است»! (یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ).
و به راستى روز سختى است، چرا که خداوند نیز بر این معنى صحه گذارده و در آیه 26 سوره فرقان مىفرماید: وَ کانَ یَوْماً عَلَى الْکافِرِینَ عَسِیراً و آن روز روز سختى براى کافران خواهد بود» چرا که تمام عوامل ترس و وحشت مجرمان و کافران را احاطه مىکند.
ولى از این تعبیر استفاده مىشود که آن روز براى مؤمنان روز سختى نیست!
(آیه 9)
ماجراى قوم نوح درس عبرتى بود! سنت قرآن بر این است که در بسیارى از موارد بعد از انذار کفار و مجرمان شرحى از سرگذشت اقوام پیشین و عاقبت دردآلود آنها را بیان مىکند، تا به اینها بفهماند که اگر به راه نادرست خویش ادامه دهند سرنوشتى بهتر از آنان ندارند.
در اینجا نیز به دنبال بحثى که در آیات گذشته آمد اشارات کوتاه و در عین حال پر معنى به سرگذشت پنج قوم سرکش از اقوام پیشین مىکند که نخستین آنها قوم نوح (ع) است.
مىفرماید: «پیش از آنها قوم نوح (پیامبر خود را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ).
آرى! «بنده ما (نوح) را تکذیب کرده و گفتند: او دیوانه است! و (سپس با انواع آزارها از ادامه رسالتش) بازداشته شد» فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ).
گاه «به او مىگفتند: اگر دست از کار خود برندارى سنگسارت مىکنیم» (شعراء/ 116) و گاه گلوى او را چنان مىفشردند که بىهوش به زمین مىافتاد، اما هنگامى که به هوش مىآمد مىگفت: «خداوندا! قوم مرا ببخش که نمىدانند».
(آیه 10)
سپس مىافزاید: هنگامى که نوح از هدایت آنها بکلى مأیوس گشت «به درگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب (این قوم طغیانگر) شدهام انتقام مرا از آنها بگیر» (فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ).
آنها هرگز در دلیل و حجت و برهان بر من غلبه نکردهاند ولى از طریق ظلم و جنایت و تکذیب و انکار، و انواع زجر و فشار بر من غلبه کردند، این قوم دیگر شایسته بقا نیستند از آنها انتقام بگیر و مرا بر آنها پیروزکن.
(آیه 11)
سپس اشاره گویا و تکان دهندهاى به کیفیت عذاب آنها کرده، مىفرماید: «در این هنگام درهاى آسمان را با آبى فراوان و پى در پى گشودیم» (فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ).
تعبیر به گشودن درهاى آسمان تعبیر بسیار زیبایى است که به هنگام نزول بارانهاى شدید به کار مىرود، همان گونه که در فارسى نیز مىگوئیم: گوئى درهاى آسمان باز شده و هر چه آب است فرو مىبارد.
(آیه 12)
نه تنها از آسمان آب زیادى فرو ریخت که از زمین هم آب جوشید، چنانکه در آیه آمده: «و زمین را شکافتیم و چشمههاى زیادى بیرون فرستادیم (وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً).
«و این دو آب به اندازه مقدر با هم درآمیختند» و دریاى وحشتناکى شد (فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ).
از سراسر زمین آب جوشیدن گرفت و چشمهها سربرآوردند و از تمامى آسمان آب باریدن گرفت و به هم پیوستند و دریائى عظیم و طوفان تشکیل دادند.
(آیه 13)
در اینجا قرآن دنباله مسأله طوفان را رها ساخته- چرا که آنچه باید گفته شود در جمله هاى قبل جمع است- و به سراغ کشتى نجات نوح رفته، مىفرماید: «و او را بر مرکبى از الواح و میخهائى ساخته شده سوار کردیم» (وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/351
صفحه ی 315 از قرآن کریم شامل آیات 14 تا 47 از سوره ی قمر
[golrooz] صفحه ی 315 از قرآن کریم شامل آیات 14 تا 47 از سوره ی قمر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَآءً لِّمَن كَانَ كُفِرَ(14)
مركبي كه زير نظر ما حركت ميكرد! اين كيفري بود براي كساني كه (به او) كافر شده بودند!(14)
وَلَقَد تَّرَكْنَٰهَآ ءَايَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ(15)
ما اين ماجرا را بعنوان نشانهاي در ميان امّتها باقي گذارديم؛ آيا كسي هست كه پند گيرد؟!(15)
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ(16)
(اكنون بنگريد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود!(16)
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ(17)
ما قرآن را براي تذكّر آسان ساختيم؛ آيا كسي هست كه متذكّر شود؟!(17)
كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ(18)
قوم عاد (نيز پيامبر خود را) تكذيب كردند؛ پس (ببينيد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود!(18)
إِنَّآ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ(19)
ما تندباد وحشتناك و سردي را در يك روز شوم مستمر بر آنان فرستاديم(19)
تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ(20)
كه مردم را همچون تنههاي نخل ريشهكن شده از جا برميكند!(20)
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ(21)
پس (ببينيد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود!(21)
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ(22)
ما قرآن را براي تذكّر آسان ساختيم؛ آيا كسي هست كه متذكّر شود!(22)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ(23)
طايفه ثمود (نيز) انذارهاي الهي را تكذيب كردند،(23)
فَقَالُوٓا۟ أَبَشَرًا مِّنَّا وَٰحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّآ إِذًا لَّفِي ضَلَٰلٍ وَسُعُرٍ(24)
و گفتند: «آيا ما از بشري از جنس خود پيروي كنيم؟! اگر چنين كنيم در گمراهي و جنون خواهيم بود!(24)
أَءُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنۢ بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ(25)
آيا از ميان ما تنها بر او وحي نازل شده؟! نه، او آدم بسيار دروغگوي هوسبازي است!(25)
سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ(26)
ولي فردا ميفهمند چه كسي دروغگوي هوسباز است!(26)
إِنَّا مُرْسِلُوا۟ النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ(27)
ما «ناقه» را براي آزمايش آنها ميفرستيم؛ در انتظار پايان كار آنان باش و صبر كن!(27)
وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَآءَ قِسْمَةٌۢ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ(28)
و به آنها خبر ده كه آب (قريه) بايد در ميانشان تقسيم شود، (يك روز سهم ناقه، و يك روز براي آنها) و هر يك در نوبت خود بايد حاضر شوند!(28)
فَنَادَوْا۟ صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَيٰ فَعَقَرَ(29)
آنها يكي از ياران خود را صدا زدند، او به سراغ اين كار آمد و (ناقه را)پي كرد!(29)
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ(30)
پس (بنگريد) عذاب و انذارهاي من چگونه بود!(30)
إِنَّآ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَٰحِدَةً فَكَانُوا۟ كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ(31)
ما فقط يك صيحه [= صاعقه عظيم] بر آنها فرستاديم و بدنبال آن همگي بصورت گياه خشكي درآمدند كه صاحب چهارپايان (در آغل) جمعآوري ميكند!(31)
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ(32)
ما قرآن را براي يادآوري آسان ساختيم؛ آيا كسي هست كه متذكّر شود؟!(32)
كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍۭ بِالنُّذُرِ(33)
قوم لوط انذارها(ي پيدرپي پيامبرشان) را تكذيب كردند؛(33)
إِنَّآ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ نَّجَّيْنَٰهُم بِسَحَرٍ(34)
ما بر آنها تندبادي كه ريگها را به حركت درميآورد فرستاديم (و همه را هلاك كرديم)، جز خاندان لوط را كه سحرگاهان نجاتشان داديم!(34)
نِّعْمَةً مِّنْ عِندِنَا كَذَٰلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ(35)
اين نعمتي بود از ناحيه ما؛ اين گونه هر كسي را كه شكر كند پاداش ميدهيم!(35)
وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا۟ بِالنُّذُرِ(36)
او آنها را از مجازات ما بيم داد، ولي بر آنها اصرار بر مجادله و القاي شكّ داشتند!(36)
وَلَقَدْ رَٰوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَآ أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا۟ عَذَابِي وَنُذُرِ(37)
آنها از لوط خواستند ميهمانانش را در اختيارشان بگذارد؛ ولي ما چشمانشان را نابينا و محو كرديم (و گفتيم:) بچشيد عذاب و انذارهاي مرا!(37)
وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ(38)
سرانجام صبحگاهان و در اول روز عذابي پايدار و ثابت به سراغشان آمد!(38)
فَذُوقُوا۟ عَذَابِي وَنُذُرِ(39)
(و گفتيم:) پس بچشيد عذاب و انذارهاي مرا!(39)
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ(40)
ما قرآن را براي يادآوري آسان ساختيم؛ آيا كسي هست كه متذكّر شود؟!(40)
وَلَقَدْ جَآءَ ءَالَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ(41)
و (همچنين) انذارها و هشدارها (يكي پس از ديگري) به سراغ آل فرعون آمد،(41)
كَذَّبُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَٰهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ(42)
امّا آنها همه آيات ما را تكذيب كردند، و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم، گرفتن شخصي قدرتمند و توانا!(42)
أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِّنْ أُو۟لَٰٓئِكُمْ أَمْ لَكُم بَرَآءَةٌ فِي الزُّبُرِ(43)
آيا كفّار شما بهتر از آنانند يا براي شما اماننامهاي در كتب آسماني نازل شده است؟!(43)
أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ(44)
يا ميگويند: «ما جماعتي متحّد و نيرومند و پيروزيم»؟!(44)
سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ(45)
(ولي بدانند) كه بزودي جمعشان شكست ميخورد و پا به فرارميگذارند!(45)
بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَيٰ وَأَمَرُّ(46)
(علاوه بر اين) رستاخيز موعد آنهاست، و مجازات قيامت هولناكتر و تلختر است!(46)
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَٰلٍ وَسُعُرٍ(47)
مجرمان در گمراهي و شعلههاي آتشند،(47)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 315 از قرآن کریم شامل آیات 14 تا 47 از سوره ی قمر
(آیه 14)
سپس خداوند به عنایت خاصش نسبت به کشتى نجات نوح اشاره کرده، مىفرماید: «مرکبى که زیر نظر ما حرکت مىکرد» (تَجْرِی بِأَعْیُنِنا).
سپس مىافزاید: تمام اینها «پاداشى بود براى کسى که [- نوح] مورد انکار قرار گرفته بود» و کیفرى براى کسانى که او را تکذیب کردند و کافر شده بودند (جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ).
آرى! نوح همانند همه انبیا از مواهب بزرگ الهى و از نعمتهاى عظیم او بود که بىخبران کفرانش کردند، و به آئینش کافر شدند.
(آیه 15)
سپس به عنوان نتیجه گیرى از این ماجراى عظیم مىفرماید: «و ما این ماجرا را به عنوان نشانهاى در میان امتها باقى گذاردیم، آیا کسى هست که پند گیرد» (وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).
و به راستى که همه گفتنیها در همین ماجرا گفته شده، و آنچه باید انسانى بیدار بفهمد از آن مىفهمد.
(آیه 16)
و در این آیه به عنوان یک سؤال تهدید آمیز و پر معنى نسبت به کافرانى که همان راه کفار زمان نوح را مىسپرند مىگوید: اکنون بنگرید «عذاب و انذارهاى من چگونه بود»؟ (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).
آیا واقعیت داشت یا داستان و افسانه بود؟!
(آیه 17)
و سر انجام در این آیه بر این حقیقت تأکید مىکند که: «ما قرآن را براى تذکر آسان ساختیم، آیا کسى هست که متذکر شود»؟ وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).
آرى! این قرآن، هیچ پیچیدگى ندارد، و شرائط تأثیر، در آن جمع است، الفاظش شیرین و جذاب، تعبیراتش زنده و پر معنى، انذارها و بشارتهایش صریح و گویا، داستانهایش واقعى و پر محتوا، دلائلش قوى و محکم، منطقش شیوا و متین، خلاصه آنچه لازمه تأثیر گذاردن یک سخن است در آن جمع است، و به همین دلیل هر زمان دلهاى آماده با آن تماس یابد، مجذوب آن مىشود و در طول تاریخ اسلام نمونههاى عجیب و شگفتانگیزى از تأثیر عمیق قرآن در دلهاى آماده دیده مىشود، که شاهد گویاى این امر است.
(آیه 18)
سرنوشت قوم عاد! قوم دیگرى که سرگذشت آنها در این سوره به دنبال سرگذشت فشرده قوم نوح آمده، «قوم عاد» است، که قرآن به عنوان هشدارى به کافران و مجرمان بطور فشرده به آن اشاره کرده، مىگوید: «قوم عاد (نیز پیامبر خود را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ عادٌ).
هر قدر پیامبر آنها، هود بر تبلیغات خود مىافزود، و از راههاى مختلف براى بیدار ساختن آنها تلاش مىکرد، آنها بر خیره سرى و لجاجت خود مىافزودند، و غرور ناشى از ثروت و امکانات مادى و غفلت ناشى از غرق بودن در شهوات، گوش شنوا و چشم بینا را از آنها گرفته بود.
سر انجام خداوند آنها را با عذاب دردناکى مجازات کرد، لذا در دنباله آیه بصورت سر بسته مىفرماید: بنگرید «عذاب و انذارهاى من چگونه بود»؟ (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).
(آیه 19)
سپس به شرح این اجمال پرداخته، مىافزاید: «ما تند باد وحشتناک و سردى را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم ...» (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ).
(آیه 20)
سپس در توصیف این تندباد مىفرماید: «مردم را همچون تنههاى نخل ریشه کن شده از جا بر مىکند» و به هر سو پرتاب مىنمود تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ.
«اعجاز» جمع «عجز» به معنى قسمت عقب یا پائین چیزى است، و تشبیه آنها به قسمت پائین نخلها به خاطر آن است که به گفته بعضى باد به قدرى شدید بود که نخست دست و سرهاى آنها را کند و با خود برد، و بعد بقیه بدنهایشان همچون نخل بىشاخ و برگ، از زمین کنده شده به هر گوشه و کنار پراکنده مىگشت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/351
پاسخ : صفحه ی 315 از قرآن کریم شامل آیات 14 تا 47 از سوره ی قمر
(آیه 21)
سپس قرآن به عنوان هشدار مىگوید: «پس (ببینید) عذاب و انذارهاى من چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).
ما با اقوام دیگر که راه تکذیب و کبر و غرور و گناه و عصیان را پوئیدند چنین رفتار کردیم، شما در باره خود چه مىاندیشید که راه آنها را ادامه مىدهید؟
(آیه 22)
و باز در پایان این ماجرا مىافزاید: «ما قرآن را براى تذکر آسان ساختیم، آیا کسى هست که متذکر شود»؟ وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ.
آیا گوش شنوائى در برابر این نداى الهى، و این هشدارها و انذارها وجود دارد؟
قابل توجه این که جمله «فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ». در مورد قوم عاد دو بار تکرار شده یکى در آغاز بیان این سرگذشت، و یکى هم در پایان آن، این تفاوت شاید از این جهت است که عذاب این گروه از دیگران شدیدتر و وحشتناکتر بود، هر چند عذابهاى الهى همه شدید مىباشد.
مسأله توجه به سعد و نحس ایام- که در ارتباط با حوادثى است که در آن واقع شده- علاوه بر این که غالبا انسان را به یک سلسله حوادث تاریخى آموزنده رهنمون مىشود، عاملى است براى توسل و توجه به ساحت قدس الهى، و استمداد از ذات پاک پروردگار، و لذا در روایات متعددى مىخوانیم: در روزهائى که نام نحس بر آن گذارده شده مىتوانید با دادن صدقه، و یا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضى از آیات قرآن، و توکل بر ذات پاک او، به دنبال کارها بروید و پیروز و موفق باشید.
(آیه 23)
سر انجام دردناک قوم ثمود! سومین قومى که شرح زندگى آنها بطور فشرده به عنوان درس عبرتى در تعقیب بحثهاى گذشته در این سوره مطرح شده است «قوم ثمود» است- که در سرزمین «حجر» در شمال حجاز زندگى داشتند، و پیامبرشان «صالح» نهایت کوشش را در هدایت آنها کرد اما به جائى نرسید.
نخست مىفرماید: «طایفه ثمود (نیز) انذارهاى الهى را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ).
(آیه 24)
سپس به علت تکذیب آنها پرداخته، مىافزاید: «و گفتند: آیا ما از بشرى از جنس خود پیروى کنیم؟ اگر چنین کنیم در گمراهى و جنون خواهیم بود» (فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).
آرى! کبر و غرور و خودبینى و خودخواهى حجاب بزرگ آنها در برابر دعوت انبیا بود، آنها مىگفتند: صالح فردى مانند ما است، دلیلى ندارد که ما از او پیروى کنیم! او چه امتیازى بر ما دارد که رهبر باشد، و ما پیرو و تابع او؟! این همان اشکالى است که امتهاى گمراه غالبا به انبیا داشتند که آنها افرادى از جنس ما هستند و به همین دلیل نمىتوانند پیامبر الهى باشند.
(آیه 25)
سپس افزودند: به فرض که وحى الهى بر انسانى نازل شود «آیا از میان ما تنها بر او وحى نازل شده» (أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا). با این که افرادى سرشناستر و معروفتر و ثروتمندتر از او پیدا مىشود.
در حقیقت گفتههاى قوم ثمود شباهت زیادى با گفتههاى مشرکان مکّه داشت که گاهى ایراد مىکردند: «چرا این پیامبر غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟ چرا فرشتهاى نازل نشده که همراه او انذار کند»؟ (فرقان/ 7) سپس در پایان آیه مىگوید: آنها همین موضوع را دلیل بر کذب پیامبرشان «صالح» گرفتند و گفتند: «او آدم بسیار دروغگوى هوسبازى است»! (بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ). چرا که مىخواهد بر ما حکومت کند، و همه چیز را در قبضه خود بگیرد، و بر طبق هوسهایش رفتار کند.
(آیه 26)
قرآن در پاسخ آنها مىگوید: «ولى فردا مىفهمند چه کسى دروغگوى هوسباز است»؟ (سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ).
همان زمان که عذاب الهى فرا رسد و آنها را در هم کوبد و تبدیل به یک مشت خاک و خاکستر شوند، و سپس مجازات بعد از مرگ نیز دامانشان را بگیرد مىفهمند این گونه نسبتها شایسته چه کسى بوده است؟ و قبائى است براى قامت چه شخصى؟!
(آیه 27)
سپس به داستان «ناقه» که به عنوان معجزه و سند گویاى صدق دعوت صالح (ع) فرستاده شده بود اشاره کرده، مىافزاید: به صالح وحى کردیم که «ما ناقه را براى آزمایش آنها مىفرستیم، در انتظار پایان کار آنها باش و صبر کن» (إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ).
«ناقه» یعنى همان شتر مادهاى که به عنوان معجزه صالح فرستاده شد مسلما یک ناقه معمولى نبود، بلکه داراى ویژگیهاى خارق العادهاى بود، از جمله این که طبق روایت مشهورى این ناقه از دل صخره اى از کوه برآمد، تا معجزه گویائى در برابر منکران لجوج باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/351
پاسخ : صفحه ی 315 از قرآن کریم شامل آیات 14 تا 47 از سوره ی قمر
(آیه 28)
روشن است که قوم ثمود در اینجا در برابر آزمایش بزرگى قرار گرفتند، لذا در این آیه مىافزاید: «و (به صالح گفتیم) به آنها خبر ده که آب (قریه) باید در میان آنها تقسیم شود (یک روز سهم ناقه، و یک روز براى آنها) و هر یک در نوبت خود باید حاضر شود» (وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ).
گرچه قرآن در این زمینه توضیحى بیش از این نداده، ولى بسیارى از مفسران گفتهاند: ناقه صالح روزى که نوبت او بود تمام آب را مىنوشید.
ولى بعضى دیگر گفتهاند: وضع و هیئت آن طورى بود که وقتى کنار آب مىآمد حیوانات دیگر فرار مىکردند و نزدیک نمىشدند، و لذا چارهاى جز این نبود که یک روز آب را در اختیار ناقه قرار دهند، و روز دیگر را در اختیار خودشان.
(آیه 29)
به هر حال این قوم سرکش و خود خواه و لجوج تصمیم گرفتند «ناقه» را از پاى درآورند، در حالى که «صالح» به آنها اخطار کرده بود که اگر آزارى به ناقه برسانند در فاصله کوتاهى عذاب دامانشان را خواهد گرفت «اما آنها (بدون اعتنا به این امر) یکى از یاران خود را صدا زدند، و او به سراغ این کار آمد، (و ناقه را) پى کرد» (فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ).
(آیه 30)
این آیه به عنوان مقدمهاى براى ذکر عذاب وحشتناک این قوم سرکش مىگوید: «پس (بنگرید) عذاب و انذارهاى من چگونه بود»؟! (فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ).
(آیه 31)
و سپس مىافزاید: «ما فقط یک صیحه [- صاعقه عظیم] بر آنها فرستادیم، و به دنبال آن همگى به صورت گیاه خشکى درآمدند که صاحب چهارپایان (براى حیوانات خود در آغل) جمعآورى مىکند»! (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً واحِدَةً فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ).
تعبیرى که در این آیه در باره عذاب قوم ثمود آمده است بسیار عجیب و پر معنى است، چرا که خداوند براى نابودى این قوم سرکش هرگز لشکریانى از آسمان و زمین نفرستاد، تنها با یک صیحه آسمانى، یک صاعقه گوشخراش، یک موج عظیم انفجار- که همه چیز را در مسیر خود در شعاع وسیعى در هم کوبید و خرد کرد- کار آنها را ساخت! درک این معنى براى گذشتگان مشکل بود، اما براى ما که امروز از تأثیر امواج ناشى از انفجار آگاه هستیم که چگونه همه چیز را در مسیر خود متلاشى و خرد مىکند آسان است، البته صاعقه عذاب الهى با این انفجارهاى بشرى قابل مقایسه نیست و از اینجا روشن مىشود که این صاعقه عظیم چه بلائى بر سر این قوم خیره سر آورد؟
(آیه 32)
در این آیه و پایان این سرگذشت دردناک و عبرت انگیز بار دیگر مىفرماید: «ما قرآن را براى تذکر و بیدارى انسانها آسان نمودیم آیا پند گیرندهاى پیدا مىشود»؟! (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).
تعبیراتش زنده و روشن، داستانهایش گویا، و انذارها و تهدیدهایش تکان دهنده و بیدارگر است.
(آیه 33)
قوم لوط به سرنوشت شومترى مبتلا شدند! در اینجا اشارات کوتاه و تکان دهندهاى به داستان قوم لوط و عذاب وحشتناک این جمعیت ننگین و گمراه دیده مىشود، و این چهارمین قسمت از سرگذشت اقوام پیشین در این سوره است.
نخست مىگوید: «قوم لوط انذارها (ى پى در پى پیامبرشان) را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ).
(آیه 34)
سپس در یک جمله کوتاه به گوشهاى از عذاب آنها و نجات خانواده حضرت لوط اشاره کرده، مىگوید: «ما بر آنها تندبادى که ریگها را به حرکت در مىآورد فرستادیم» و همه را هلاک کردیم (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً).
«جز خاندان لوط را که سحرگاهان از (آن سرزمین بلا) رهائى بخشیدیم» (إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ).
در آیات دیگر قرآن نیز هنگامى که عذاب قوم لوط را مىشمرد علاوه بر زلزلهاى که شهرهاى آنها را زیر و رو کرد سخن از باران سنگ مىگوید، چنانکه در آیه 82 سوره هود مىخوانیم: «هنگامى که فرمان ما فرا رسید آن شهر و دیار را زیر و رو کردیم و بارانى از سنگ از گلهاى متحجر و متراکم بر آن نازل نمودیم».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/352
پاسخ : صفحه ی 315 از قرآن کریم شامل آیات 14 تا 47 از سوره ی قمر
(آیه 35)
در این آیه براى تأکید مىفرماید: نجات خاندان لوط «نعمتى بود از ناحیه ما، آرى این گونه کسى را که شکر کند پاداش مىدهیم» (نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ شَکَرَ).
(آیه 36)
و در این آیه این حقیقت را بازگو مىکند که لوط قبلا اتمام حجت کرده «و آنها را از مجازات ما بیم داد، ولى آنها اصرار بر مجادله و القاى شک داشتند» (وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ).
(آیه 37)
آنها به القاء شبهات عقیدتى در میان مردم قناعت نکردند بلکه در زشتکارى و وقاحت و بىشرمى کار را به جائى رسانیدند، که وقتى فرشتگان مأمور عذاب به صورت جوانانى خوش منظر به عنوان میهمان وارد خانه لوط شدند این قوم بىشرم به سراغ آنها آمدند و چنانکه آیه مورد بحث مىگوید: «آنها از لوط خواستند میهمانانش را در اختیارشان بگذارد»! (وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ).
«لوط» به قدرى از این مسأله ناراحت شد که حد نداشت و مصرا از آنها خواهش کرد دست از این رسوائى و آبروریزى بردارند، و حتى طبق آیه 71 سوره حجر به آنها وعده داد دختران خود را به ازدواج آنها (در صورت توبه از این اعمال) درآورد، و این نهایت مظلومیت این پیامبر بزرگ را در میان این گروه بىشرم و بىایمان و فاقد همه چیز نشان مىدهد.
ولى چیزى نگذشت که این گروه مهاجم نخستین مجازات خود را دریافت داشتند، چنانکه خداوند در دنباله همین آیه مىفرماید: «ولى چشمانشان را نابینا و محو کردیم (و گفتیم:) بچشید عذاب و انذارهاى مرا» (فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ).
آرى! اینجا بود که دست قدرت خداوند از آستین عدالت بیرون آمد و به گفته بعضى به جبرئیل فرمان داد که گوشهاى از شهپرش را بر چشم آنان بکوبد، فورا همگى نابینا شدند، و حتى گفته مىشود که جاى چشم آنها بکلى صاف و همانند صورتشان شد!
(آیه 38)
عاقبت عذاب نهائى فرا رسید، و با زلزلهاى ویرانگر که با نخستین شعاع صبحگاهى آن سرزمین را تکان داد شهرهایشان زیر و رو شد، بدنها قطعه قطعه و متلاشى و زیر آوارها فرو رفت، باران شدیدى از سنگ بر آنها فرو ریخت، و آثار ویرانههاى آنها را نیز محو کرد! چنانکه آیه مورد بحث به صورت سر بسته و فشرده به این معنى اشاره کرده، مىگوید: «سر انجام صبحگاهان و در اول روز عذابى پایدار و ثابت به سراغشان آمد» (وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ).
آرى! در لحظاتى کوتاه همه چیز پایان گرفت و اثرى از آنها باقى نماند.
(آیه 39)
سپس در این آیه مىافزاید، بار دیگر به آنها گفته شد: «پس بچشید عذاب و انذارهاى مرا» (فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ). تا دیگر در انذارهاى پیامبران شک و تردید نکنید.
(آیه 40)
و بالاخره در این آیه براى چهارمین بار در این سوره این جمله پر معنى و بیدارگر را تکرار مىکند: «ما قرآن را براى یادآورى آسان ساختیم، آیا کسى هست که (پند گیرد و) متذکر شود» (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).
قوم لوط پند نگرفتند، نه از انذارها، و نه از عذاب مقدماتى و هشدار دهنده، آیا دیگران که آلوده همان گناهانند از شنیدن این آیات قرآن به خود مىآیند و پشیمان مىشوند و توبه مىکنند؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/352
پاسخ : صفحه ی 315 از قرآن کریم شامل آیات 14 تا 47 از سوره ی قمر
(آیه 41)
آیا شما از اقوام گذشته برترید؟! پنجمین و آخرین قومى که در این سلسله آیات به آنان اشاره مىشود قوم فرعون است، ولى از آنجا که سرگذشت این قوم بطور مشروح در سورههاى مختلف قرآن آمده در اینجا تنها اشاره کوتاه و فشردهاى به داستان عبرت انگیز آنها شده است.
مىفرماید: «و (همچنین) انذارها و هشدارها (یکى پس از دیگرى) به سراغ آل فرعون آمد» (وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ).
منظور از «آل فرعون» تنها خاندان و بستگان او نیست، بلکه پیروان او را بطور عموم شامل مىشود.
(آیه 42)
این آیه از واکنش «آل فرعون» در برابر دو پیامبر بزرگ الهى (موسى و هارون) و انذارهاى آنها پرده برداشته، مىگوید: «آنها تمام آیات ما را تکذیب کردند» (کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها).
آرى! این مغروران خود خواه، و این جباران خود کامه و بیدادگر، همه آیات الهى را بدون استثنا انکار کردند، همه را دروغ یا سحر یا حوادث اتفاقى شمردند!
انسان اگر حقیقتجو باشد دیدن یکى از این معجزات با اخطار قبلى و سپس برطرف شدن بلا به وسیله دعاى پیامبر خدا براى او کافى است، ولى هنگامى که انسان بر سر دنده لجاجت قرار مىگیرد اگر تمام آسمان و زمین آیت خدا شود مؤثر نیست تنها عذاب الهى باید فرا رسد و مغزهائى را که پر از باد غرور است درهم بکوبد.
چنانکه در پایان آیه مىخوانیم: «و ما آنها را گرفتیم و مجازات کردیم، گرفتن شخصى (که هرگز مغلوب نمىشود) قدرتمند و توانا» (فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ).
تعبیرى که در ذیل این داستان آمده، در سرگذشتهاى دیگر نظیر ندارد این به خاطر آن است که فرعونیان بیش از همه به قدرت و عزت خود مىبالیدند، و همه جا سخن از نیروى حکومت آنها بود، اما خداوند مىگوید: ما آنها را گرفتیم، گرفتن عزیز مقتدر تا معلوم شود، این قدرت و عزت پوشالى در مقابل عزت و قدرت خدا هیچ و پوچ است، و عجب این که همان رود عظیم نیل که سر چشمه تمام ثروت و قدرت و آبادى و تمدن آنها بود مأمور نابودى آنها شد، و عجیبتر این که قبل از آن موجودات کوچکى همچون ملخ، قورباغه، قمل (یک نوع حشره) بر آنها مسلط گشت و آنان را به ستوه آورد و بیچاره کرد.
(آیه 43)
بعد از بیان داستان اقوام پیشین و عذاب و کیفر امتهاى سرکش و مجرم، در این آیه مشرکان مکّه را مخاطب ساخته مىگوید: «آیا کفار شما بهتر از آنانند یا براى شما امان نامهاى در کتب آسمانى نازل شده است» (أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ).
میان شما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتى است؟ اگر آنها به خاطر کفر و طغیان و ظلم و گناه گرفتار طوفانها و زلزلهها و صاعقهها شدند چه دلیلى دارد که شما به چنین سرنوشتى مبتلا نشوید؟!
(آیه 44)
«یا مىگویند: ما جماعتى متحد و نیرومند و پیروز هستیم» و از مخالفانمان انتقام مىگیریم (أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ).
(آیه 45)
سپس به عنوان یک پیشگوئى قاطع براى ردّ سخنان آنها، مىافزاید آنها بدانند: «به زودى جمعشان شکست مىخورد و پا به فرار مىگذارند» (سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ).
این پیشگوئى در میدان بدر و سایر جنگهاى اسلامى جامه عمل به خود پوشید، و سر انجام جمعیت قدرتمند کفار متلاشى شدند و فرار کردند.
(آیه 46)
در این آیه مىافزاید: تنها شکست و ناکامى در دنیا بهره آنها نیست «بلکه رستاخیز موعد آنهاست و مجازات قیامت هولناکتر و تلختر است» (بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى وَ أَمَرُّ).
و به این ترتیب آنها باید هم در انتظار شکست تلخى در این دنیا باشند، و هم شکست تلختر و وحشتانگیزتر در آخرت.
(آیه 47)
این آیه همچنان ادامه بحث آیات قبل پیرامون کیفیت حال مشرکان و مجرمان در قیامت است، آیه قبل این حقیقت را بیان کرد که روز قیامت میعاد آنهاست و آن روز مصیبتبار و تلخى است.
این آیه به بیان علت این امر پرداخته، مىگوید: «مجرمان در گمراهى و شعله هاى آتشند» (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/352