-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز یه روز خاصی بود[sootzadan]
منو دوستام اولین وبلاگ مشترکمون رو راه اندازی کردیم[nishkhand]
کلا 6 نفریم[sootzadan](خیلی کم هستیم نه؟!)[nishkhand]خب دیگه!
سر گذاشتن ادرس و عنوان وبلاگ اگر بدونین چه بساطی داشتیم......![sootzadan]
هرکی برای خودش یه فازی میزنه!
اولین عنوانی که برای وبلاگ گذاشتیم این بود:(ما اهل تهرانیم،روزگار افتضاح داریم هههه)[nishkhand]اسم خزتر از این پیدا نکردیم![sootzadan]
میگم بهشون میذاریم رویای ....یا سواحل....!میگن نه!یعنی چی؟!یه ذره ذوق ادبی ندارن![sootzadan]نتیجشم اون عنوان اولی بود که انتخاب کردیم!
حالا خوبه معاون اموزشی به دادمون رسید!گیر بهمون دادو گفت این چیههههههههههههه گذاشتین![sootzadan][taajob2]قبل از اونم مدیر اومد یه دفعه اییییییییییییییییی بالای سرمون(عین روح ظاهر شد!).مام هول شدیم!مدیر ازم پرسید این چیه درست کردین؟!
منم در جواب گفتم:سلام خانم چیز،چیز درست کردیم واسه چیزامون[nishkhand](اینقدر چیز،چیز کردم جلوش)[sootzadan]خودش گرفت قضییه چیه سرشو پایین انداخت، رفت[sootzadan]
دوباره عوض کردیم....میخواستیم بذاریم چرت و پرت گذاشتیم چرندو پرند[nishkhand]
اخه این عنوان دومیه یه قضیه داره!سر کلاس زبان فارسی به جای اینکه چرندو پرند از دهخدا بخونم، گفتم چرتوپرت از دهخدا[nishkhand]کلاس رفت رو هوا!بچه ها دسم گرفتن دیگه[sootzadan]
دوباره استاد کامپیوترمون اومد گفت این چیههههههههههههه؟!
مام دوباره عوض کردیم[nadidan][nishkhand]این دفعه گذاشتیم شیییییییییییییش تایی ها[esteghbal]این هیچ ربطی به استقلال و پرسپولیس نداره فقط به افتخار جمع شش نفرمون گذاشتیم![sootzadan]این یکی عنوانو هنوز کسی بهمون گیر نداده چرا گذاشتیم!
سر ادرس و قالب وبلاگم که.....![nadidan]تازشم میخواستن وبلاگ من بدبختم اشغال کنن![narahatish]
تو این وبلاگ فقط خدامیدونه قراره چیا قرار بگیره[taajob2]از صبح تاحالا خودمون برای خودمون نظر گذاشتیم تو وبلاگ[nishkhand]مثلا خیلی بازدید داشته![sootzadan]
اهان راستی امروز بارون اومد[shaad](خخخخ)
من که دوهفته هست سرما خوردم،بدتر شدم![gerye]به زور نگهمون داشتن تو حیاط میگن هوا ملااااااااااااااااااااااا ایمه باید ورزش کنید!حالا هیچ وقت این ادا اتفارا نبودااااااا!اینا قصد ازار مارو دارن[gerye]سرد بود خعلی![gerye]
92/8/5
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
چه باروني اومد امروز
خدااااا رو شكر
حسابي خيس شديم تو مدرسه
سرما هم كه خورده بودم ، نميرم خوبه [khande]
مدرسه ديكتاتوري داريم ، زوري ادم رو جز شورا مدرسه مي كنن
هي ميگم نمي خوام ، ميگن مگه دست خودته ؟
موقعي هم كه غر ميزنيم ميگن مگه اينجا خانه سالمندانه كه غر ميزنيد پيرزنا
كلا مسئولين نهايت لطف رو نسبت به ما دارنند
٩٢/٨/٥
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام
منم روزای سختی جلوی روم اومده و همه چیز رو در کنار هم دارم به سرانجام میرسونم درسم تموم شده آماده ثبت نام تو مقطع بالاتر هستم و فقط این وسط مونده دوتا چیز یکی زن بگیرم که نمیگیرم دومی سربازی که نمیدونم معاف کنم خودمو یا با کارم یکیش کنم اصلا یه وضعیه هاااا
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام بعد یه مدت طولانی ( یک ماااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااه) اومدم دلم برای همتون تنگ شده بود
روز ها پشت هم و خیلی سریع میگذرن و ما هم تنها کاری که میکنیم اینه که از صبح تا شب درس میخونیم
تکراری ترین روز های عمرمو سپری میکنم و امیدوارم هر چی زود تر این چند سال بگذره
فاطیما
5/08/92
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز يه سرى به بيرون زديم ! حدوداى ساعت ٣ [nishkhand]
در راه بوديم و در پياده روى كه باران شروع به باريدن گرفت ، اونم چه بارونى
خوب شد كاپشنم كلاه داشت واِلا فكر كنم همون موقع سرما به جونم ميوفتاد [sootzadan]
بعد كه ديديم بارش باران به صورت نم نم شد كاپشن رو درآوردم و آرام آرام قدم زديم
چه روز قشنگى بود ، تازه يه ماشين عروس هم ديديم و براش آرزوى خوشبختى كرديم ! [esteghbal]
چقدر به نظرم پياده روى زيبا شده [sootzadan]
بعد كه اومديم خونه فهميديم كه مهمون ميخواد برامون بياد
تا ١٢ شب بودن خونمون ! مهموناى دوست داشتنى بودن [esteghbal]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
الان ساعت03:13
همش 4 ساعت دیگه مونده که مامانم بیاد تهران...
بالاخره داره میاد..http://www.pic4ever.com/images/greenstars.gifماماااااااااااااااااااااا اان[gerye][gerye][gerye][nishkhand](ابروم رفت)[nishkhand][sootzadan]
فردام قراره ببرنمون ااااااااااااااااااااااردو وووووووو!!البته اگر بارون نیاد...(ما که شانس نداریم!بارون میاااااد)[nadidan]
92/8/7
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلللللللللللللللللللللللل لللللللللللاااااااااااااا اااااااااااااااااام.
وای!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بهمون گفتن میاین راهنمایی راحت میشین[shaad]اومدیم راحتم نشدیم[khabalood]
ولی مدرسه خوبیه.
امروز رفتیم خانه سالمندان خیلی گناه داشتن اصن هر چی واسه زبان خونده بودم از مغزم پرید!
البته زبان امسال که خیییییییییییییییییییییلی آبکیه.
مهر میخواستم برم تهران واسه یه آزمونی،مرحله اولشو که اصفهان بود قبول شدم ولی نرفتم معلوم شد تقلبی بوده!
استانداردم نبود سوالای ما و دبیرستانیا یکی بود!
ولی دلم واسه همممممممممممممممتون خیلی تنگ شد.[golrooz]
7/8/92
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
[khandeshadid][khandeshadid]
منو دوستام یه ساعت پیش به یه چیزی رسیدیم![taajob2]
یکی داره مارو بازی میده!
من تا قبل از فهمیدن این قضییه فکر میکردم دوستام دارن مسخره بازی در میارن هرچی پست میذارم تو وبلاگو حذف میکنن!
اما حالا میبینم نه!
امروز یه نفر اومده تو وبلاگ و برای خودش یه چیزای چرت و پرت نوشته
میگم من اول به معاونمون شک کردم[nishkhand]اخه با کامپیتوتر مدرسه رفتیم و با فایر فاکس بود که رمزو اینا سیو شده!(شاید بخواد کنترلمون کنه)http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gif
بعد به این نتیجه رسیدیم اون نیست[sootzadan]اخه معاونمون بهش نمیخوره بگه برو بچ و...[taajob2](خعلی جدیه)
هرکدوم از بچه ها میگن ما نبودیم!نه جدی ما نبودیم![taajob2][nishkhand]ما که شش نفر بودیم!
اون یکی کیههههههههههههههه عااااااااااااااااایا؟![taajob2]
بچه ها من از همینجا اعتراف میکنم من نبودم![taajob2]
مطلب گذاشتم در رابطه با همین موضوع،طرف جوابمو داده[khande]یعنی باید بگم خیلی بیکاره[taajob2]
یه چیز دیگم هست[nishkhand]اینکه فکرکنم الان کل بچه های کلاس 204و 201 از ادرس وبلاگ و رمز وبلاگ ما باخبرن[nishkhand]
اخه از بس بلند صحبت کردیم تو سایت مدرسه که همه فهمیدن...![nishkhand]
اگر میخواین اینجام اعلام کنم همه باهم در این وبلاگ سهیم باشیم[tafakor][nishkhand]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
M@hdi42
البته امتیاز و لقب های مجازی ارزشی نداره. ولی در دنیای واقعی هم نباید دنبال حمایت مردم عادی باشی.
قدر زر؛ زرگر شناسد. قدر گوهر؛ گوهری.
کسی که دانش یه موضوع رو نداره؛ اون رو درک نمیکنه که ازت حمایت کنه.;)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نمیدونم چرا فکر ِ اینو نمیکنن که زانو درد دارم! فشارم پایینه! جونی برام نمونده و اگه بیفتم چقدر برام سخته بلند شدن !!!
تازه بعداز افتادن ِقبلی، بزور دست رو زانو هام گذاشتم و جون دادم تا بلند شم!! هنوز "هاآآآآآآآآآآخ " گفتنم برا اون همه دردی که کشیده بودم تا پاشم تموم نشده بود ،هنو کمر راست نکرده بودم... که یکی دیگه زد زیر پامو خالی کرد!
باز افتادمو حتی میترسم به بلند شدن فکر کنم!! چه فایده داره اینهمه درد بکشی بلند شی! دوباره یکی اشتباهاً!!![bihes] پاش بهت گیر کنه بیفتی!! و اون منظوری نداشته باشه...!!!
اصلا بلند شدن رو میخوام چیکار؟؟! یه نماز و هم صحبتی با خدا ارزش ایستادن داره ...که خدا نـِشستشم قبول داره...........
خدا!؟ خود شما گفتی وقتی خسته ای بشین!! اینروزا خیلی خسته ام... ببخشم اگه بلند نمیشم..........
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز و دیروز بد ترین یا شایدم متفاوت ترین روز در دوران تحصلیم بود!
بعد از بازگشت از اردو یه راست رفتیم سر کلاس!اونم شیمی[tahavoo]معلمه خیلی حرف میزنه![gooshnakardan]
ساعت 2 شد که اکثریت راشو گرفتن و رفتن خونه!اما....
ما تجربیا باید میموندیم![sar dard]
خسته و کوفته،کی حال داشت از ساعت 2:30 تا ساعت 5:30 بشینه سر کلاس زیست شناسی اونم با یه استاد![tahavoo]
تا حالا سابقه نداشته شبم بمونم مدرسه[narahatish]
اول اینکه اقای ....تا اومد سر کلاس حالمونو گرفت![narahat]
حتی یه ذره لبخنیدیم که داشتیم خشک شد!
تا اومد سر کلاس بهمون گفت:ببـــــــــــــــــــ ـــندین اون لبخنـــــــــــــــــدای مسخرتونو[taajob2](خود درگیری داره)[khande][nishkhand][soal]کلاس بی روح و کسل کننده[bihes]
داشتم جون میدادم!فقط دعا میکردم برم خونه و راحت شم از این کلاس![taajob3]
چشام سنگین بود و نمیفهمیدم چی دارم جواب میدم (همه غلط)و این باعث میشد که یه دفعه اقای .... زوم کنه روم و چش غره بره[sootzadan](تو جمع)
عملا ترجیح دادم که دیگه لال شم تا از کلاس ننداختتم بیرون[sokoot]
ساعتای 7:45 بود که اومدم خونه و کف زمین ولو شدم،کج میرفتم!تو دیوار و...!sh_omomi48
این چه کاری بود!نصف عمرم تو مدرسه!خب شبم میخوابیدم اونجا دیگه تا صبح فردام یه راست تو مدرسه باشم!ولی مدرسمون شوفاژارو روشن نکرده قندیل میبستم![khabalood]
شبم گذرونیم....
صبح دوباره شروع شد!مدرسه و درسو ...!
سر کلاس اقای راحمی...
من که جزوه ی اقای راحمی رو نخونده بودم و بقیم (اکثریت)چون دیشب کلاس داشتیم،وقت نکردن بخونن![khabalood]
اقای راحمیم وارد کلاس شد و گفت کیف بذارین وسط ....امتحااااااااااااااااااا ااااااانsh_omomi49sh_omomi49
هیچی بلد نبودم هیچی...برگمو قهوه ای دادم!همشم تستی بود!ولی باید با راه حل میرفتمsh_omomi60(اونم مبحث ارایش الکترونی و اوربیتال ها)[tahavoo]استادم فقط به فقط بخاطر ما اومدن(اقوامشون فوت شده بود)[asabani]
سر جلسه بیکاااااااااااااااااااااا ااااار بودم!حرص میخوردم و فقط میخواستم همرو خفه کنم!کاری نداشتم،شعر(چرت و پرت) میگفتم فقط:
اینم قسمتی از شعر(چرت و پرت) من...سر کلاس خوندم(در غیاب اقای راحمیاااا)همه تشویق کردن[movafaghiyat]
با اینکه من سر این امتحان درسی نخواندم
جواب ها هم همینجوری پراندم
اقای راحمی رحمی [sootzadan]به ما کن
کلاس درس و شیمیو رها کن
بابا ول کن،[sootzadan]
تو ای اموزگار علم و دانش
بریز تو حلق ما هر دم تو دانش
بابا ول کن،[sootzadan]
تو هر دم پا گذاری در کلاست
میگویی OooooK ،فردا خلاصَت(به طور خلاصه)[nishkhand]
میگیرم از شما ها یک کوئیزَت(کوئیز)[nishkhand]
بابا ول کن،[sootzadan]
ماییم ما بچه های تجربی ایم
شاگردای زرنگ مدرسه ایم
همه گویند نام مارو نخــــــــــــــــــبَه
پزشکای ظریف و گردو قلبمــــــــــــَــــه[nishkhand]
بابا ول کن [sootzadan][nishkhand]
حلیدم و خریدم و ..بس است
و حالا نوبت بخور وبخواب است
و در اخر:
کنار برگه ام نامت نوشتم
ز خوشحالی گوشه اش اشکی نهادم
بازم تکرار خواهم کرد همچو یک گل[sootzadan]
اقای راحمی رحمی به من کن،
کلاس درسو شیمی رو رهاکن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امین یا رب العالمین[sootzadan]
هــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــازsmilee _new1 (11)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
روز خوبی بود؛ قدم زدن تو ولیعصر و سینما و اخرش هم خستگی!
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
تا همین چند لحظه پیش داشتم درس میخوندم خیلیییییییییییییییییییییی ییییییی خسته شدم و الان دارم کوووووووووووور میشم[khabalood]
فردا هم آزمون دارم یه دلشوره هم دارم که فک میکنم این آزمونو خراب میکنم [negaran]
دعا کنین که ازمونمو خوب بدم [shaad]
شب همگی خوش
9/8/92
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
در کل روز بدی نبود[golrooz]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
[bihes]خــــــعـــــلی روز بدی بود!هزاربار مردمو زنده شدم[bihes]
امروز 4 تا امتحان(شیمی و ریاضی و جغرافی و ادبیات)
گیج شده بودم!زنگ تفریح نمیدونستم کدوم کتابو دستم بگیرم[bihes]
زنگ اول ادبیاتو خراب کردم[nadidan]میدونستم امــــــــــــــروز روز من نیست!
اخه من اعتقاد دارم وقتی زنگ اول به ادم بد بگذره زنگ های بعدی فاتـــــحش خونده هست!!!!!!!!!!!![bihes]
منم که ادبیاتو خراب کردم با خودم گفتم امتحان های زنگ های بعدی هم خراب میکنم...
خراب کردم ولی نه به اندازه ی ادبیات!!!!!ادبیات از همه افتضاح تر!!!!!!!!!!!!!!!!بقیه ی امتحان خوب بود ولی اونوطور که میخواستم نشد!!![bihes]
اخه معلم ادبیات ور میداره از کاربرگ امتحان میگیره!اونوقت سوالای کاروتمرینو هیچ کدومشو تو کلاس حل نکریدم!!!!چه جوری امتحان بدیم وقتی کلی اشکال داریم؟![negaran]
بدتر از هــــــــــــــــــمه امروز از اون روزای بود که حســـــــــــــــابی خوابم میامد!!!!!!!!!
خدایا! این هفته رو بگذرون هرچه زودتر!!!!!!!!!!!!!!![nadidan]از هفته ی دیگم ازمونای مرآت شروع میشه![nadidan]
خدایا!هفته دیگم بگذرون،دیگه هیــــــــــچی نمیخوام![bihes]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
solinaz
امروز و دیروز بد ترین یا شایدم متفاوت ترین روز در دوران تحصلیم بود!
بعد از بازگشت از اردو یه راست رفتیم سر کلاس!اونم شیمی[tahavoo]معلمه خیلی حرف میزنه![gooshnakardan]
ساعت 2 شد که اکثریت راشو گرفتن و رفتن خونه!اما....
ما تجربیا باید میموندیم![sar dard]
خسته و کوفته،کی حال داشت از ساعت 2:30 تا ساعت 5:30 بشینه سر کلاس زیست شناسی اونم با یه استاد![tahavoo]
تا حالا سابقه نداشته شبم بمونم مدرسه[narahatish]
اول اینکه اقای ....تا اومد سر کلاس حالمونو گرفت![narahat]
حتی یه ذره لبخنیدیم که داشتیم خشک شد!
تا اومد سر کلاس بهمون گفت:ببـــــــــــــــــــ ـــندین اون لبخنـــــــــــــــــدای مسخرتونو[taajob2](خود درگیری داره)[khande][nishkhand][soal]کلاس بی روح و کسل کننده[bihes]
داشتم جون میدادم!فقط دعا میکردم برم خونه و راحت شم از این کلاس![taajob3]
چشام سنگین بود و نمیفهمیدم چی دارم جواب میدم (همه غلط)و این باعث میشد که یه دفعه اقای .... زوم کنه روم و چش غره بره[sootzadan](تو جمع)
عملا ترجیح دادم که دیگه لال شم تا از کلاس ننداختتم بیرون[sokoot]
ساعتای 7:45 بود که اومدم خونه و کف زمین ولو شدم،کج میرفتم!تو دیوار و...!sh_omomi48
این چه کاری بود!نصف عمرم تو مدرسه!خب شبم میخوابیدم اونجا دیگه تا صبح فردام یه راست تو مدرسه باشم!ولی مدرسمون شوفاژارو روشن نکرده قندیل میبستم![khabalood]
شبم گذرونیم....
صبح دوباره شروع شد!مدرسه و درسو ...!
سر کلاس اقای راحمی...
من که جزوه ی اقای راحمی رو نخونده بودم و بقیم (اکثریت)چون دیشب کلاس داشتیم،وقت نکردن بخونن![khabalood]
اقای راحمیم وارد کلاس شد و گفت کیف بذارین وسط ....امتحااااااااااااااااااا ااااااانsh_omomi49sh_omomi49
هیچی بلد نبودم هیچی...برگمو قهوه ای دادم!همشم تستی بود!ولی باید با راه حل میرفتمsh_omomi60(اونم مبحث ارایش الکترونی و اوربیتال ها)[tahavoo]استادم فقط به فقط بخاطر ما اومدن(اقوامشون فوت شده بود)[asabani]
سر جلسه بیکاااااااااااااااااااااا ااااار بودم!حرص میخوردم و فقط میخواستم همرو خفه کنم!کاری نداشتم،شعر(چرت و پرت) میگفتم فقط:
اینم قسمتی از شعر(چرت و پرت) من...سر کلاس خوندم(در غیاب اقای راحمیاااا)همه تشویق کردن[movafaghiyat]
با اینکه من سر این امتحان درسی نخواندم
جواب ها هم همینجوری پراندم
اقای راحمی رحمی [sootzadan]به ما کن
کلاس درس و شیمیو رها کن
بابا ول کن،[sootzadan]
تو ای اموزگار علم و دانش
بریز تو حلق ما هر دم تو دانش
بابا ول کن،[sootzadan]
تو هر دم پا گذاری در کلاست
میگویی OooooK ،فردا خلاصَت(به طور خلاصه)[nishkhand]
میگیرم از شما ها یک کوئیزَت(کوئیز)[nishkhand]
بابا ول کن،[sootzadan]
ماییم ما بچه های تجربی ایم
شاگردای زرنگ مدرسه ایم
همه گویند نام مارو نخــــــــــــــــــبَه
پزشکای ظریف و گردو قلبمــــــــــــَــــه[nishkhand]
بابا ول کن [sootzadan][nishkhand]
حلیدم و خریدم و ..بس است
و حالا نوبت بخور وبخواب است
و در اخر:
کنار برگه ام نامت نوشتم
ز خوشحالی گوشه اش اشکی نهادم
بازم تکرار خواهم کرد همچو یک گل[sootzadan]
اقای راحمی رحمی به من کن،
کلاس درسو شیمی رو رهاکن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امین یا رب العالمین[sootzadan]
هــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــازsmilee _new1 (11)
[khande][khande]اینا دیگه واسه من خاطره شده من هر روزم با این حال میگذره تازه مدیرمون گفته شبا بمونید با هم بخونید[gerye]آخه یعنی که چی[bihes]من که نمیمونم[sootzadan][nishkhand]البته توان نه گفتن ندارم [nishkhand]
به قول خودم[sootzadan][nishkhand]هــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــاز[nishkhand][nishkhand]تا تو باشی اصطلاح منو نپیچونی[nishkhand]
امروز روز خیلی بد بود آزمونی رو که یه هفتس دارم براش میخونم خیلیییییییییییییییییی بد دادم اونم بهخاطر این بود که حالم خیلی بده
از یه طرف گوشی ندارم
از یه طرف ممکنه تا تاسوعا سایت نیام
بدنمم خیلی درد میکنه
خدا شانس بده حالم خوب شه[gerye]
- - - به روز رسانی شده - - -
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
solinaz
امروز و دیروز بد ترین یا شایدم متفاوت ترین روز در دوران تحصلیم بود!
بعد از بازگشت از اردو یه راست رفتیم سر کلاس!اونم شیمی[tahavoo]معلمه خیلی حرف میزنه![gooshnakardan]
ساعت 2 شد که اکثریت راشو گرفتن و رفتن خونه!اما....
ما تجربیا باید میموندیم![sar dard]
خسته و کوفته،کی حال داشت از ساعت 2:30 تا ساعت 5:30 بشینه سر کلاس زیست شناسی اونم با یه استاد![tahavoo]
تا حالا سابقه نداشته شبم بمونم مدرسه[narahatish]
اول اینکه اقای ....تا اومد سر کلاس حالمونو گرفت![narahat]
حتی یه ذره لبخنیدیم که داشتیم خشک شد!
تا اومد سر کلاس بهمون گفت:ببـــــــــــــــــــ ـــندین اون لبخنـــــــــــــــــدای مسخرتونو[taajob2](خود درگیری داره)[khande][nishkhand][soal]کلاس بی روح و کسل کننده[bihes]
داشتم جون میدادم!فقط دعا میکردم برم خونه و راحت شم از این کلاس![taajob3]
چشام سنگین بود و نمیفهمیدم چی دارم جواب میدم (همه غلط)و این باعث میشد که یه دفعه اقای .... زوم کنه روم و چش غره بره[sootzadan](تو جمع)
عملا ترجیح دادم که دیگه لال شم تا از کلاس ننداختتم بیرون[sokoot]
ساعتای 7:45 بود که اومدم خونه و کف زمین ولو شدم،کج میرفتم!تو دیوار و...!sh_omomi48
این چه کاری بود!نصف عمرم تو مدرسه!خب شبم میخوابیدم اونجا دیگه تا صبح فردام یه راست تو مدرسه باشم!ولی مدرسمون شوفاژارو روشن نکرده قندیل میبستم![khabalood]
شبم گذرونیم....
صبح دوباره شروع شد!مدرسه و درسو ...!
سر کلاس اقای راحمی...
من که جزوه ی اقای راحمی رو نخونده بودم و بقیم (اکثریت)چون دیشب کلاس داشتیم،وقت نکردن بخونن![khabalood]
اقای راحمیم وارد کلاس شد و گفت کیف بذارین وسط ....امتحااااااااااااااااااا ااااااانsh_omomi49sh_omomi49
هیچی بلد نبودم هیچی...برگمو قهوه ای دادم!همشم تستی بود!ولی باید با راه حل میرفتمsh_omomi60(اونم مبحث ارایش الکترونی و اوربیتال ها)[tahavoo]استادم فقط به فقط بخاطر ما اومدن(اقوامشون فوت شده بود)[asabani]
سر جلسه بیکاااااااااااااااااااااا ااااار بودم!حرص میخوردم و فقط میخواستم همرو خفه کنم!کاری نداشتم،شعر(چرت و پرت) میگفتم فقط:
اینم قسمتی از شعر(چرت و پرت) من...سر کلاس خوندم(در غیاب اقای راحمیاااا)همه تشویق کردن[movafaghiyat]
با اینکه من سر این امتحان درسی نخواندم
جواب ها هم همینجوری پراندم
اقای راحمی رحمی [sootzadan]به ما کن
کلاس درس و شیمیو رها کن
بابا ول کن،[sootzadan]
تو ای اموزگار علم و دانش
بریز تو حلق ما هر دم تو دانش
بابا ول کن،[sootzadan]
تو هر دم پا گذاری در کلاست
میگویی OooooK ،فردا خلاصَت(به طور خلاصه)[nishkhand]
میگیرم از شما ها یک کوئیزَت(کوئیز)[nishkhand]
بابا ول کن،[sootzadan]
ماییم ما بچه های تجربی ایم
شاگردای زرنگ مدرسه ایم
همه گویند نام مارو نخــــــــــــــــــبَه
پزشکای ظریف و گردو قلبمــــــــــــَــــه[nishkhand]
بابا ول کن [sootzadan][nishkhand]
حلیدم و خریدم و ..بس است
و حالا نوبت بخور وبخواب است
و در اخر:
کنار برگه ام نامت نوشتم
ز خوشحالی گوشه اش اشکی نهادم
بازم تکرار خواهم کرد همچو یک گل[sootzadan]
اقای راحمی رحمی به من کن،
کلاس درسو شیمی رو رهاکن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امین یا رب العالمین[sootzadan]
هــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــازsmilee _new1 (11)
[khande][khande]اینا دیگه واسه من خاطره شده من هر روزم با این حال میگذره تازه مدیرمون گفته شبا بمونید با هم بخونید[gerye]آخه یعنی که چی[bihes]من که نمیمونم[sootzadan][nishkhand]البته توان نه گفتن ندارم [nishkhand]
به قول خودم[sootzadan][nishkhand]هــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــاز[nishkhand][nishkhand]تا تو باشی اصطلاح منو نپیچونی[nishkhand]
امروز روز خیلی بد بود آزمونی رو که یه هفتس دارم براش میخونم خیلیییییییییییییییییی بد دادم اونم بهخاطر این بود که حالم خیلی بده
از یه طرف گوشی ندارم
از یه طرف ممکنه تا تاسوعا سایت نیام
بدنمم خیلی درد میکنه
خدا شانس بده حالم خوب شه[gerye]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
داره بارون میاد.....و من از صدای قطره های بارون روی شیشه حس خیلی خوبی دارم....خدایا شکرت [dooa]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
[QUOTE=setayesh7777;548142][khande][khande]اینا دیگه واسه من خاطره شده من هر روزم با این حال میگذره تازه مدیرمون گفته شبا بمونید با هم بخونید[gerye]آخه یعنی که چی[bihes]من که نمیمونم[sootzadan][nishkhand]البته توان نه گفتن ندارم [nishkhand]
به قول خودم[sootzadan][nishkhand]هــــــــــــــــــــــــ ی لوله گـــــــــــــــــــاز[nishkhand][nishkhand]تا تو باشی اصطلاح منو نپیچونی[nishkhand]
امروز روز خیلی بد بود آزمونی رو که یه هفتس دارم براش میخونم خیلیییییییییییییییییی بد دادم اونم بهخاطر این بود که حالم خیلی بده
از یه طرف گوشی ندارم
از یه طرف ممکنه تا تاسوعا سایت نیام
بدنمم خیلی درد میکنه
خدا شانس بده حالم خوب شه[gerye]
بی تربیت،بی حیا!!!!!!!!!![nishkhand]
اصطلاح تو هست مگه؟!
به قول معلم عربیتون:هــــــــــــــــ �� �ـی لوله گاز[sootzadan]
دیگه نبینم اصطلاح معلم عربیتونو بپیچونیــــــــــــــــــ ا!(فکرکنم معلمتم پیچونده[nishkhand]!)در غیاب ایشون من موظفم ....(؟)[nishkhand](از ایشون دفاع کنم)[nishkhand]چی گفتم؟!هرهرهر[sootzadan]
یه چیز خیلی باحال!؟!
اینکه من 3 سال دیه میخوام دانشجو شم[khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][khandeshadid][nishkhand]
دیشب داشتم با بابام میحرفیدم،میگه:اگـــــــــ �ـــــــــر دختــــــــــــــــــر خوبـــــــــــــــــی بـــــــــــــــــاشی،دان شگاهم که رفتی واست سرویس میگیرم![khandeshadid][sootzadan](بچه 4 ساله!)[sootzadan]
رو حرفای بابای من اصلا نمیشه حساب باز کرد!یه دقیقه میگه افرین سلی ناز چه دختر خوبی شدی!(تازه میگه: میگم سر صف تشویقت کنن)[khandeshadid]دودقیقه بعد میگه:سلی ناز خیلی بی تربیت شدی...اااااا...![sootzadan]
عاقا من میترسم![gerye]خدایا یعنی من تا 3 سال دیگه تغییر میکنم؟![gerye]
من طاقت مسیرای دور دورو ندارم...http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gif(اگر خارج از تهران قبول شم)http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/65.gifمن اصلا راه مدرسه به خونه،خونه به مدرسه رو بلدم فقط!http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/4.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/20.gif
تازه اونم اینقدر با سرویس رفتم یاد گرفتمhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/65.gif
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز کلا خیلی عصبیم.
سر کلاس یکی از بچه ها در شیشه آبش باز بود بنده خدا تقصیریم نداشت نمیدونم چی شد که آب ریخت روی کیف یکی از بچه ها.
آقا این وسط کلاس داد میزد باید همین فنر همین جنس همین جلد کتابو واسم بخری توشم بنویسی.اون بدبختم داشت اشک میریخت اینم ادامه میداد من دیگه اونجا نمی شینم من دیگه نمی بخشمت و پاشو بریم دفتر و از این لوس بازیا.البته آخرش اون بیچاره رو به دفتر کشوند حالا کتاباشم خیس نشده بودا فقط یکم بالاش خیس شده بود.
دیگه منم اینقدر عصبانی شدم که کاغذ خط خطی کردم که نرم بزنمش[nishkhand]
اصن دهنم بی حس شده بود از عصبانیت می لرزیدم.
نمیدونم چرا اینجوری شد برای اولین بار اینجوری عصبی شدم.....
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
از 8 تا 10 صبح بسیار تایم بدی بود [bihes]
یک عالمه کااااااار
تازه یکی هم نذاشت من معاینه اش کنم چون دانشچو بودم! [daava]
خیلی خودمو نگه داشتم نزنمش! [nishkhand]
موقعیتش اورژانسی بود سریع دررفت... شانس آورد! [sootzadan]
دیر ولمون کردن بریم واسه صبحانه!
دیگه آخراش معدم مچاله شده بود چسبیده بود به ستون فقراتم! [nishkhand]
بعد ساعت 11 کنفرانسه نخونده رو شروع کردم با اعتماد به نفس تمام از خودم درمیاوردم توضیح میدادم همشم از رو کتاب چک میکردم که کمتر چرت بگویم!
بعد از اونم کلا روز شادو خوبی بود!
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز من یادم نبود چیکارا کردم.
آههههان صبح رفتیم کلاس استاد اومد راجب امتحان دیروز توضیح داد دیدم ای بابا من همرو غلط نوشتم بعدم تربیت بدنی داشتیم متوسط بود هیچ کی بمن پاس نداد توپو چرا یه دوبار توپ بدستم رسید.[nishkhand][sootzadan]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
هههههههههه اوففففففففففف
منظورم اینکه هی روزگار ! آدمو خیلی خسته میکنه
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
: (
امروز مزخرف ترین روزی بود که تا حالا داشتم
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
از صبح منتظرم یکی یه لیست بهم بده که حسابا رو ببندم تموم شه!!
خیلی خسته شدم این مدت!!!
به امید خدا
فردا میخوام با دوستم برم یه قلعه!! یکم میخوام آرووم باشم و سکوت و نوای آرووم ِ طبیعت رو بشنوم تا این همه تنش رو هضم کنم!!!! میخوام دور شم ازین همه هیاهو!!!
میخوام تازه شم تا دیگه بشینم سر درس و کتابم!! هیچی تا الان برا ارشدم نخوندم!!! خیلی پر رو هستم که امید دارم ارشد قبول شم!! البته نا امییدی موج میزنه درونم! ولی چه کنم که اصولا الکی خوشم!!
به حدی برا این درس نخوندن استرس دارم که انگاری فردا کنکوره! همین استرس هم فلج کنندست!!! یه شب درمیون هم خواب میبینم کنکوره من هیچ تستی رو بلد نیستم بزنم!!![negaran]
دلم میخواد فردا با خودم خلوت ککنم و دو دو تا چهارتا کنم! این چند ماه رو حداقل بتونم برا خودم باشم! دلم میخواد همه چی رو فراموش کنم!! یه ذهن ارووم داشته باشم که بشینم این مدت باقی مونده رو درس بخونم!
التماس دعا....sh_dokhtar15
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام
خب این هفته هم داره به پایان میرسه و من میتونم یه نفسی از درس و مدرسه بکشم[khastegi]
تصمیم دارم که امروز و فردا رو فقط خوش بگذرونم و به کتاب هام اصلا نگاه نکنم آخه این هفته رو کلا امتحان داشتیم...به جان خودم روزی سه تا رو داشتیم[narahat]
وای خدای من...[sargije]http://www.njavan.com/forum/images/i...new%20(21).gif
و یک خبرم دارم که خیلی خوبه{shnjavan} و اینکه که دبیر فیزیک مون رو عوض کردن sh_omomi88 آخه خیلی بد اخلاق بود[delkhoori] و به جاش یک معلمی اومده که همگی جلسه اول عاشقش شدیم خیلی مهربون و عاااااااااالیه[shaad]
92/08/15
[nishkhand]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
چقد خوبه که این سایت اهداف آموزشی داره عالیه واقعا . مدیر کل مچکریم
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز...!!!!!!!!!!!؟
امروز که ریاضی داشتیم و زیست و شیمی.
خلاصه خیلی روز خوبی بود!
ولی هفته آینده اینقدر امتحان داریییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییم..........
خدا به دادا برسه!!!!!
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سونای
از صبح منتظرم یکی یه لیست بهم بده که حسابا رو ببندم تموم شه!!
خیلی خسته شدم این مدت!!!
به امید خدا
فردا میخوام با دوستم برم یه قلعه!! یکم میخوام آرووم باشم و سکوت و نوای آرووم ِ طبیعت رو بشنوم تا این همه تنش رو هضم کنم!!!! میخوام دور شم ازین همه هیاهو!!!
میخوام تازه شم تا دیگه بشینم سر درس و کتابم!! هیچی تا الان برا ارشدم نخوندم!!! خیلی پر رو هستم که امید دارم ارشد قبول شم!! البته نا امییدی موج میزنه درونم! ولی چه کنم که اصولا الکی خوشم!!
به حدی برا این درس نخوندن استرس دارم که انگاری فردا کنکوره! همین استرس هم فلج کنندست!!! یه شب درمیون هم خواب میبینم کنکوره من هیچ تستی رو بلد نیستم بزنم!!![negaran]
دلم میخواد فردا با خودم خلوت ککنم و دو دو تا چهارتا کنم! این چند ماه رو حداقل بتونم برا خودم باشم! دلم میخواد همه چی رو فراموش کنم!! یه ذهن ارووم داشته باشم که بشینم این مدت باقی مونده رو درس بخونم!
التماس دعا....sh_dokhtar15
سلام
اون یه تیکه بلد کردم،دقیقا مثل من هست
من همیشه خواب میبینم،اینقدر صفرهای رتبه ام زیاده که تا 13 میشمرم،بعد از استرس بیدار میشم
ولی خب دیگه من زدم رو اون دنده دیگه[sootzadan]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
دیگه رغبتی ندارم ک بیام به سایت.بعضی از مطالب اینجا خیلی ازارم میده.[khabalood]
-
پاسخ : حالا
اییییول..... یکی ازین نقشه گنجام به من بده ک بد جوری لنگه پولم[cheshmak]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
مگه چی فرستادن!!!!!! باهم لتو پارشون میکنیم[cheshmak]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
گیجم و منتظر ..........[negaran]
نمی دونم چی میخواد بشه ولی خدا کنه بد نشه....
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
کوفتشون بشه این دبستانیااا..ایشالله اب خوش از گلوشون پایین نره[sar dard]چرا ما بدبختا مگه ادم نیستیم؟!
تپش قلب داشتم امروز تو مدرسه...قلبم داشت میومد بیرون!!یا اینکه حس میکردم اصلا الان قللبم از حرکت میفته[negaran]
نه استرسی و نه ...بعد خلاصی از امتحان فیزیک[shaad]اسمون خعلی تیره هست![narahatish]هوا الوده!!!![nadidan]
این هفتم گذاشت.... از 1 مهر تا حالا فردا اولین روز هست که هیچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ امتحانی ندارمممممممممممممم....[shaad]
تا قبل از تابستونم امتحان داشتم[negaran]خیلی خوببه میتونم نفس راحت بکشم..[esteghbal].تا هفته ی بعد دوباره روز از نو روزی از نو[narahatish][sar dard]
این هفته قرار بود راحمی ازمون شیمی بگیره وای باز نگرفت!!!خسته شدیم از بس خوندیم!!!!هر دفعه هی کنسل میشه...
نمیذارن بدیم و راحت شیممممممممممممممم....شب قبل ازمون راحمی از شب تا صبح خوابم نبردhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/50.gifاز بس که استرس داشتم..
اخه توی 20 دقیقه باید 40 تا تست بزنیم و به ازای هر غلط یه دور کامللللللللللللل از جزوش بنویسیم...
واقعا هم اقای راحمی اینکارو میکنه باهامون...
کلاسای تابستونی که میرفتم بچه ها زیاد جدی نمیگرفتن پرسش کلاسی و ...رو
یه روز همرو نگه داشت و از کل بچه ها درس پرسید و بقیم که بلد نبودن گفت 10 دورررررررررررر از رو جزوه بنویسن!!!!!!!اونام نوشتن...اقای راحیم میییییییییییییییییییییییش مررررررررررررررررررد بینه 10 تا شده یاااااااااااااا نه؟!؟؟!
دوباره شنبه ایین هفته ازمونه...اخه من چه جوری تو 20مین 40 تا تست بزنم...http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/50.gifقفقط کافیه تو محاسبات ریاضیش بی دقتی کنم و کلش بپرهههههههههههههه....اونوقت خودکشی میکنم!تستای راحیم همش کنکوریهه و سختتتتتتhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/50.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/17.gifنمیدونم دیگه باید چه جوری جزوشو بخونم!!!!خوردمش دیگه!!!!!http://www.njavan.com/forum/images/smiliesnjavan/17.gif
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
منو سلیناز امروز یه گند مشترک زدیم احتمالا هم در یک زمان بوده[nishkhand]فرقمون فقط در این بود که اون لو نرفت من لو رفتم شانسه دیگه[nishkhand][sootzadan][sar dard]یعنی اصلا یه ذره شانس ندارم[narahatish][sar dard]امروز منو سلیناز کلاسمون طولانی بود اون تا 4 مدرسه بود من تا 6 بعدش با هم تصمیم گرفتیم گوشی ببریم[nishkhand]داشتیم به هم اس ام اس میدادیم که از این طرف دست من خورد رفت رو موزیک و گوشیم وسط زنگ عربی موزیک پخش کرد[nadidan]یعنی من سکته زدم معلممون مرد بود به روی خوش نیاورد منم زود قطعش کردم از اون ورم سلیناز داشته به من اس میداده که ناگهان در حالی که گوشی در دستش بوده ناظم وارد کلاس میشه[nishkhand][nadidan]منتها سلیناز خیلی هنرمندانه گوشی رو به زیر میز پرت میکنه واز این ماجرا فرار میکنه.
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
ما واقعا به سرمون زده[nishkhand]منو سلیناز همین حالا به این نتیجه رسیدیم که بعد ار اون همه بدبختی فردا هم گوشی ببریم[khande]واقعا دوست دارم نظرتون رو درمورد من و سلیناز بگید خوشگل قاطی کردیم از فشار درسه[nishkhand]تازه باز من بهترم سلیناز بدبختو بگو انقدر از این که فردا امتحان نداره خوشحاله که وقتی بهش گفتم فردا رو دعا کن تعطیل شه برگشته به من میگه برای چی[nishkhand]یه بار امتحان نداشتما اگه گزاشتی برم مدرسه[khande]
در کل فردا منو سلیناز اخراج نشیم صلوات[nishkhand][sootzadan]
-
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز واقعا روز خوبی بود...
توپ [labkhand]
مریض کم داشتیم...
استادمون مهربون شد به جای رسیدگی به کارها رفتیم مرنینگ... صفا داشت... کلی چیز یاد گرفتیم
بعدشم باز استادمون مهربونی کرد تو کلاس رزیدنت ها نشستیم باز کلی چیز یاد گرفتیم
بعدشم اومدیم یکم معاینه و اینا...
بعدش امتحان تئوری دادیم بالاترین نمره رو خودم آوردم [nishkhand] sh_omomi88
روز آخر این بیمارستان بود راحت شدم از اینجا، عوض میشه بیمارستان از هفته بعد یکم تنوع میشه [nishkhand]
خعلی روز خوبی بود [labkhand]