بیا دلتنگی هامان را اندازه کنیم.. هر که دلش تنگ تر بود برنده!! کاش این بار تو برنده شوی...!
نمایش نسخه قابل چاپ
بیا دلتنگی هامان را اندازه کنیم.. هر که دلش تنگ تر بود برنده!! کاش این بار تو برنده شوی...!
روزهای بدی در زندگی آدم می رسد
که هیچ کسی حتی نمی پرسد:
" خوبی ؟ " برای چنین روزهای بدی
نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری
به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی
و نامش چه زیباست ...
خدا ...
نمیدونم این داستانه رو خوندید یا نه ولی تکرار کردنش ضرر نداره!!!
توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .
یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت:
ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش .....
همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی میخوای ننه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: همینو گوشت بده ننه .....
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پونصد تومن فقط اشغال گوشت میشه نِنه بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده ننه!
قصاب اشغال گوشت های اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن .....
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد گفت:
اینارو واسه سگت میخوای مادر؟
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟!
جوون گفت اره..... سگ من این فیله ها رو هم با ناز میخوره .....
سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟
پیرزن گفت: میخوره دیگه ننه ..... شیکم گشنه سنگم میخوره .....
جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش میگن توله سگ دوپا ننه .....
اینا رو برا بچه هام می خام ابگوشت بار بذارم!
جوونه رنگش عوض شد .....
یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....
پیرزن بهش گفت: تو مگه ایناره بره سگت نگرفته بودی؟
جوون گفت: چرا
پیرزن گفت ما غذای سگ نمیخوریم ننه .....
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.
بــه شــاخ و بــرگــم اعتمــاد نکــن،
تکيــه بــر هيــچ مــي زنــي!
مــن،
درخــت خــوش بــاوريم کــه بــه بهــار دل بستــه بــودم،
امــا
بــه مــوريــانــه هــا، بــاختــم . . .
تمام غصه هاي دنيارو ميشه با يك جمله تحمل كرد.
"خدايا ميدونم كه ميبيني"
نه روزهای آفتابی
نه روزهای بارانی
تنها همین روزهایم
که باد درونشان می وزد
و با لحنی شبیه لحن تو می گوید: دوستت دارم
برایم کافیست
چقدر هوا سرد می شود
وقتی زمستان رفتنت می رسد
و گلبرگ های برف
گل می کند
بر موهای پریشانی ام...
تو از عریانی کدام شاخه آویزانی
کدام فصل تو را می کشد
پای پنجره تنهایی ام...؟!
تو کدوم کوهی که خورشید
از تو چشم تو می تابه
چشمه چشمه ابر ایثار
روی
سینه ی تو خوابه
تو کدوم خلیج سبزی
که عمیق ، اما زلاله
مثل اینه پاک و
روشن
مهربون مثل خیاله
کاش از اول می دونستم
که تو صندوقچه ی قلبت
مرهمی داری برای
زخم این همیشه خسته
کاش از اول می دونستم
که تو
دستای نجیبت
کلیدی داری برای
درای همیشه بسته
تو به قصه ها می مونی
ساده اما حیرت آور
شوق تکرار تو دارم
وقتی می رسم به آخر ...
وقتی ازم دور شدی یه لبخند زدی که به امید دیدار..
ولی من نفهمیدم گفتی دیدار به قیامت ....امیدوارم برای چند دقیقه تورو دوباره ببینم ...خدایا ازت خواهش میکنم....فقط همین یک بار...تا براش بمیرم...
می خواهم قلبم شعله ای آبی و گیرا باشد و من در پرتو آن تا روز قیامت بسوزم و تو را تماشا کنم .
پس بدان دوستت دارم
عشق این زمونه یعنی ریا ودروغ/معنای ان نتوان کرد
تو را به دادگاه خواهم کشید ...
شاید به حبس ابد محکوم شوی. جزئیات جنایتت هنوز معلوم نیست.
اما
اثر انگشتت را ...
روی قلب شکسته ام یافته اند!!!
http://images.persianblog.ir/439697_6N2Dmi8Z.jpg
پیش هیچ آدمی به خطایت اعطراف مکن
آدم ها جنبه ندارند...!
ژست خدایی برایت می گیرند.
اين روزها به من كه می رسی،
ازحالم نپرس.
اين يعنی بدترين شكنجه.
می روم دیگر شما یادم کنید
من که رفتم این غزلها را شما دفتر کنید
می روم تا دل ببندم دل به خوبیهایتان
باز هم دل بستم و زخمی شدم ، باور کنید !
دست های کوچکش
به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسید
التماس می کند : آقا… آقا "دعا " می خری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا "دعا " می کند !!!
http://www.njavan.com/forum/attachme...7&d=1354276224
زنــگ زدم جـابجـایـی هـای غـول آسـا بـیـان از پـای نـت جـَـمـَـم کـنـن
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مـن کـه میـدونـم نمـیـتـونن میخـوام غـرامـت بگـیـرم =))))
دلت دریا ست میدانم
پر از احساس بارانی
،واین زیباست میدانم
در این ایام نورانی
دعایم کن ،
که قلبت چشمه جوشان خوبیهاست میدانم.
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
- - - به روز رسانی شده - - -
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردنن
فراموشت میکندد.........
وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود.
وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید.
وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.
وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.
وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید فقط او در کنارتان باشد.
وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند.
وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد.
وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید.
وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست.
وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.
وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید.
آدم ها همه می پندارند که همیشه زنده اند،
برای آنها تنها نشانه حیات،
بخار گرم تفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد : آهی فلانی!
از خانه دلت چه خبر؟!
گرم است؟
چراغش نوری دارد هنوز؟!
دلتنگی ات رودخانه ایست که در تمام شهر جاریست
من هرروز کرانه های آن را قدم می زنم
بعد سوار ماشین می شوم
راننده رادیو را روشن می کند
احتمال سیل وجود دارد و رودخانه ها طغیان خواهند کرد
شک ندارم همه اینها زیر سر توست
تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم...گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد!!!!
من که به هیچ دردی نمیخورم
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند!
دلــم استـجـابـت دعـایـی را
دل دل می کنـد
کـه دیگـران گـاه مـحــال
و گـاه رویــا
می پنـدارنـدش ...
مهـربـونـی که از اینجـا می گـذری
واسـه استجـابـت ایـن دعـا
آمـیـن بگـو ...
لـطـفــا !
از روی کینــه نیــست ؛
اگــر خنجــر بــه سینــه ات می زننــد !
ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو ،
دل مـــی برند ... !!!
ای کاش مانند پرنده ای بودم که بالهایش را به هرسوی که اراده می کرد حرکت می دادو به نقطه بی سرنجام که نمی دانست عاقبت چه خواهد بود سفر می کرد.
ای کاش در این هوای بارانی دستی از سر دلسوزی بر سرم کشیده می شد.یا آغوشی بود که خود رابر روی آن بیندازای کاش من تنهاترین نبودم.ای کاش صدای بغضگرفتم رو آسمان باآن عظمتش می شنید.م.و از ته دل بگریم.
خاطراتت صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری …
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !
و من …
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که …
خیلی دوستش دارم خیلی !
آدم ها زود پشیمان میشوند…
گاهی از گفته هایشان، گاهی از نگفته هایشان…
گاهی از گفتن نگفتنی هایشان…
و گاهــی هم از نگفتن گفتنی هایشـــــــان…
چه ازدحامی به پا کرده ای در من،
همین تو یک نفر !
انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند و آن شخص برایش یکغریبه باشد ؛می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند...
اوریانا فالاچیگو
اگر دری در میان ما بود
میکوفتم
درهم میکوفتم
اگر میان ما دیوار بود
بالا میرفتم،پایین می آمدم
فرو میریختم
اگر کوه بود،دریا بود
پا میگذاشتم
بر نقشه ی جهان و
نقشه ای دیگر میکشیدم
اما
میان ما هیچ نیست
هیچ
وتنها با هیچ
هیچ کاری نمیتوان کرد
برایت چه بخواهم زخدا ؟
بهتر از اینکه خودش پنجره باز اتاقت باشد
عشق محتاج نگاهت باشد
خلق لبریز دعایت باشد
و دلت تا به ابدوصل خدایی باشد"که همین نزدیکیست" "
اینکه با قدم های تو کبوتری پر نمی زند ، نشان از پاکی روح توست...
آنها بوی آسمان را در روح تو با تمام وجودشان احساس میکنند...
پس...همیشه مراقب روح آسمانیت باش...همیشه...
بعضي از مواقع مرگ بهتر از زندگي است....