پاسخ : صفحه ی 309 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 45 از سوره ی ق و آیات 1 تا 22 از سوره ی ذاریات
(آیه 7)
سوگند به آسمان و چین و شکنهاى زیبایش! این آیه همچون آیات گذشته با سوگند شروع مىشود، نخست مىفرماید:
«سوگند به آسمان که داراى چین و شکنهاى زیباست» (وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ).
(آیه 8)
این آیه به جواب قسم یعنى مطلبى که به خاطر آن سوگند یاد شده است پرداخته، مىافزاید: «همه شما (در باره قیامت) در گفتارى مختلف و گوناگون هستید» (إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ). پیوسته ضد و نقیض مىگوئید، و همین تناقض گوئى دلیل بر بىپایه بودن سخنان شماست.
در مورد معاد، گاه مىگوئید: ما اصلا باور نمىکنیم که استخوانهاى پوسیده زنده شوند. و گاه مىافزایید: پدران و نیاکان ما را بیاورید تا گواهى دهند بعد از مرگ قیامت و رستاخیزى در کار است تا قبول کنیم! و در مورد پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله گاه مىگوئید: دیوانه است، گاه شاعرش مىخوانید، گاه ساحرش مىنامید.
همچنین در مورد قرآن گاه آن را «اساطیر الاولین» (افسانهها و خرافات پیشینیان) مىنامید گاهى شعرش مىخوانید، و گاه سحر، و گاه دروغ! این تعبیر در حقیقت استدلالى است بر بطلان ادعاهاى مخالفان در مورد توحید و معاد و پیامبر و قرآن- هر چند تکیه اصلى این آیات به قرینه آیاتى که بعدا مىآید روى مسأله معاد است.
(آیه 9)
در این آیه علت این انحراف از حق را بیان کرده، مىفرماید:
« (تنها) کسى از ایمان به آن منحرف مىشود که از قبول حق، سرباز مىزند» و گر نه دلائل زندگى بعد از مرگ آشکار است (یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ).
با توجه به این که در آیات قبل سخن از رستاخیز در میان بود معلوم است که منظور اصلى انحراف از این عقیده است، و نیز از آنجا که در آیه گذشته سخن از گفتگوهاى ضد و نقیض کافران در میان بود معلوم مىشود منظور در اینجا کسانى است که از منطق و دلیل روشن منحرف مىشوند.
بنابر این مجموع آیه چنین معنى مىدهد: کسانى از ایمان به معاد منحرف مىشوند که از مسیر دلیل عقل و منطق حق طلبى منحرف گشتهاند.
(آیه 10)
در این آیه دروغگویان و دروغ پردازان را شدیدا مورد مذمت و تهدید قرار داده، مىگوید: «کشته باد دروغگویان» و مرگ بر آنها! (قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ).
منظور از «خرّاصون» کسانى هستند که غرق جهل و نادانى خویشند، و براى فرار از زیر بار حق هر روز بهانه و سخن بىاساسى را عنوان مىکنند.
اصولا قضاوتهائى که مدرک روشنى ندارند و بر پایه حدس و تخمین و گمانهاى بىاساس است کارى است گمراهکننده و مستحق نفرین و عذاب.
(آیه 11)
سپس به معرفى این دروغگویان پرداخته، مىافزاید: «همانها که در جهل و غفلت فرو رفتهاند» (الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ ساهُونَ).
(آیه 12)
«و (از این رو) پیوسته سؤال مىکنند: روز جزا چه موقع است» و قیامت کى خواهد آمد؟ (یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ).
این سخن به آن مىماند که بیمارى از طبیب مرتبا سؤال کند پایان عمر من چه روزى خواهد بود؟
هر کس این سؤال را بىاساس مىداند، و مىگوید مهم این است که بدانى مرگ حق است تا خود را درمان کنى مبادا گرفتار «مرگ زودرس» شوى.
(آیه 13)
ولى با این حال قرآن به آنها پاسخ کوبنده اى داده، مىگوید:
(آرى) همان روزى است که آنها را بر آتش مىسوزانند»! (یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ).
(آیه 14)
و به آنها گفته مىشود: «بچشید عذاب خود را، این همان چیزى است که براى آن شتاب داشتید» (ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/343
پاسخ : صفحه ی 309 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 45 از سوره ی ق و آیات 1 تا 22 از سوره ی ذاریات
(آیه 15)
پاداش سحر خیزان نیکو کار! در تعقیب آیات گذشته که سخن از دروغگویان جاهل و منکران قیامت و رستاخیز و عذاب آنها در میان بود، در اینجا از مؤمنان پرهیزکار و اوصاف و پاداش آنها سخن مىگوید، تا در مقایسه با یکدیگر- آن چنان که روش قرآن است- حقائق روشنتر شود.
مىفرماید: «به یقین پرهیز کاران در باغهاى بهشت و در میان چشمهها قرار دارند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
درست است که باغ طبیعتا داراى نهرهاى آب است، اما لطفش در این است که چشمهها از درون خود باغ بجوشد، و درختان را دائما مشروب کند، این امتیازى است که باغهاى بهشت دارد، نه یک نوع چشمه که انواع مختلفى از چشمهها در آن موجود است.
(آیه 16)
سپس به نعمتهاى دیگر بهشتى اشاره کرده و به صورت سر بسته مىگوید: «و آنچه پروردگارشان به آنها بخشیده دریافت مىدارند» (آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ).
یعنى آنها با نهایت میل و اشتیاق و کمال رضا و رغبت و خشنودى این مواهب الهى را پذیرا مىشوند.
و در دنبال آیه مىافزاید: این پاداشهاى عظیم بىجهت نیست «زیرا آنها پیش از آن (در سراى دنیا) از نیکو کاران بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ).
احسان و نیکو کارى که در اینجا آمده معنى وسیعى دارد که هم اطاعت خدا را شامل مىشود و هم انواع نیکیها به خلق خدا.
(آیه 17)
از این به بعد به توضیح چگونگى نیکو کار بودن آنها پرداخته، سه وصف را از میان اوصاف آنها بیان مىکند.
نخست این که: «آنها کمى از شب را مىخوابیدند» (کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ).
یعنى همه شب، بخشى را بیدار بودند و به عبادت و نماز شب مىپرداختند و شبهائى را که تماما در خواب باشند و عبادت شبانه از آنها بکلى فوت شود کم بوده است.
(آیه 18)
دومین وصف آنها را چنین بیان مىکند: «و در سحرگاهان استغفار مىکردند» (وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ).
در آخر شب که چشم غافلان در خواب است، و محیط از هر نظر آرام، قال و غوغاى زندگى مادى فرو نشسته، و عواملى که فکر انسان را به خود مشغول دارد خاموش است بر مىخیزند، و به درگاه خدا مىروند، در پیشگاه معبود به راز و نیاز مىپردازند، نماز مىخوانند، و مخصوصا از گناهان خود استغفار مىکنند.
(آیه 19)
سپس به سومین وصف پرهیز کاران بهشتى اشاره کرده، مىافزاید:
«و در اموال آنها حقّى براى سائل و محروم بود» (وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ).
تعبیر به «حقّ» در اینجا یا به خاطر این است که خداوند بر آنها لازم شمرده است- مانند زکات و خمس و سایر حقوق واجب شرعى- و یا آنها خود بر خویشتن الزام کردهاند و تعهد نمودهاند و مىتوان گفت که فرق نیکو کاران با دیگران آن است که آنها این حقوق را ادا مىکنند در حالى که دیگران مقید به آن نیستند.
در روایاتى که از منابع اهل بیت علیهم السّلام رسیده تأکید شده که منظور از «حق معلوم» چیزى غیر از زکات واجب است.
در فرق میان «سائل» و «محروم» جمعى گفتهاند: «سائل» کسى است که از مردم تقاضاى کمک مىکند، ولى «محروم» شخص آبرومندى است که براى معیشت خود نهایت تلاش و کوشش را به خرج مىدهد اما دستش به جائى نمىرسد و کسب و کار و زندگیش به هم پیچیده است و با این حال خویشتندارى کرده، از کسى تقاضاى کمک نمىکند.
به هر حال این تعبیر اشاره به این نکته است که هرگز منتظر ننشینید نیازمندان نزد شما آیند و تقاضاى کمک کنند، بر شماست که جستجو کنید و افراد آبرومند محروم را پیدا کنید، و به آنها کمک نموده، گره مشکلاتشان را بگشائید و آبرویشان را حفظ نمایید.
(آیه 20)
نشانه هاى خدا در وجود شماست آیا نمىبینید؟
در تعقیب آیات پیشین که پیرامون مسأله معاد و صفات دوزخیان و بهشتیان سخن مىگفت در اینجا سخن از نشانههاى خدا در زمین و در وجود خود انسان است، تا از یکسو به مسأله توحید و شناخت خدا و صفات او که مبدأ حرکت به سوى همه خیرات است آشنا شوند، و از سوى دیگر به قدرت او بر مسأله معاد و زندگى پس از مرگ، چرا که خالق حیات در روى زمین و این همه عجائب و شگفتیها قادر بر تجدید حیات نیز مىباشد.
نخست مىفرماید: «و در زمین آیاتى براى جویندگان یقین است» (وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ).
به راستى نشانههاى حق و قدرت بىپایان و علم و حکمت نا محدود خدا در همین کره خاکى آنقدر فراوان است که عمر هیچ انسانى براى شناخت همه آنها کافى نیست.
بد نیست در اینجا به گوشهاى از سخنان یکى از دانشمندان معروف جهان که در این زمینه مطالعات زیادى دارد گوش فرا دهیم.
کرسى موریسین مىگوید: «در تنظیم عوامل طبیعى منتهاى دقت و ریزه کارى به کار رفته است، مثلا اگر قشر خارجى کره زمین ده پا ضخیمتر از آنچه هست مىبود اکسیژن- یعنى ماده اصلى حیات- وجود پیدا نمىکرد، یا هر گاه عمق دریاها چند پا بیشتر از عمق فعلى بود آن وقت کلیه اکسیژن و کربن زمین جذب مىشد و دیگر امکان هیچ گونه زندگى نباتى و یا حیوانى در سطح خاک باقى نمىماند».
و در جاى دیگر مىگوید: «تنها بیست و یک در صد از هواى اطراف زمین اکسیژن است ... اگر مقدار اکسیژن موجود در هوا به جاى بیست و یک در صد پنجاه در صد بود تمام مواد سوختنى این عالم محترق مىشد، و اگر جرقهاى به درختى در جنگلى مىرسید، تمام جنگل بطور کامل مىسوخت»!
(آیه 21)
در این آیه مىافزاید: «و در وجود خود شما» نیز آیاتى است (وَ فِی أَنْفُسِکُمْ).
«آیا (چشم باز نمىکنید و این همه آیات و نشانهاى آشکار حق را) نمىبینید»؟! (أَ فَلا تُبْصِرُونَ).
بدون شک انسان اعجوبه عالم هستى است و آنچه در عالم کبیر است در این عالم صغیر نیز وجود دارد، بلکه عجایبى در آن است که در هیچ جاى جهان نیست.
دستگاههائى که در بدن انسان است مانند قلب و کلیه و ریه و مخصوصا دهها هزار کیلو متر! رگهاى درشت و باریک و حتى مویرگهائى که با چشم دیده نمىشود، و مسؤول آبرسانى و تغذیه و تهویه «ده میلیون میلیارد» سلول تن انسان هستند، و حواس مختلفى مانند بینائى و شنوائى و حواس دیگر هر کدام آیتى عظیم از آیات اوست.
و از همه مهمتر معماى «حیات» که اسرار آن همچنان ناشناخته مانده، و ساختمان روح و عقل انسان است که عقول همه انسانها از درک آن عاجز است.
و لذا پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «کسى که خویش را بشناسد خداى خویش را شناخته است».
(آیه 22)
در این آیه به سومین بخش از نشانههاى عظمت پروردگار و قدرت او بر معاد اشاره کرده، مىفرماید: «و روزى شما در آسمان است، و آنچه به شما وعده داده مىشود» (وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ).
مفهوم «رزق» هم باران را شامل مىشود، هم نور آفتاب را که از آسمان به سوى ما مىآید و نقش آن در حیات و زندگى فوق العاده حساس است، و همچنین هوا را که مایه حیات همه موجودات زنده است.
چیزى که مانع بصیرت آدمى مىشود، همان حرص براى روزى است خداوند در این آیه به انسان اطمینان مىدهد که روزى او تضمین شده است، تا بتواند با خیال راحت به شگفتیهاى جهان هستى بنگرد.
به هر حال سه آیه فوق ترتیب لطیفى دارد: آیه نخست از عوامل وجود انسان در کره زمین سخن مىگوید، و آیه دوم از خود وجود انسان، و آیه سوم از عوامل دوام و بقاء او.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/343
صفحه ی 310 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 54 از سوره ی ذاریات
[golrooz] صفحه ی 310 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 54 از سوره ی ذاریات [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَوَرَبِّ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَآ أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ(23)
سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين مطلب حقّ است همان گونه كه شما سخن ميگوييد!(23)
هَلْ أَتَيٰكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَٰهِيمَ الْمُكْرَمِينَ(24)
آيا خبر مهمانهاي بزرگوار ابراهيم به تو رسيده است؟(24)
إِذْ دَخَلُوا۟ عَلَيْهِ فَقَالُوا۟ سَلَٰمًا قَالَ سَلَٰمٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ(25)
در آن زمان كه بر او وارد شدند و گفتند: «سلام بر تو!» او گفت: «سلام بر شما كه جمعيّتي ناشناختهايد!»(25)
فَرَاغَ إِلَيٰٓ أَهْلِهِ فَجَآءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ(26)
سپس پنهاني به سوي خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بريان شدهاي را براي آنها) آورد،(26)
فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ(27)
و نزديك آنها گذارد، (ولي با تعجّب ديد دست بسوي غذا نميبرند) گفت: «آيا شما غذا نميخوريد؟!»(27)
فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا۟ لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَٰمٍ عَلِيمٍ(28)
و از آنها احساس وحشت كرد، گفتند: «نترس (ما رسولان و فرشتگان پروردگار توايم)!» و او را بشارت به تولّد پسري دانا دادند(28)
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ(29)
در اين هنگام همسرش جلو آمد در حالي كه (از خوشحالي و تعجّب) فرياد ميكشيد به صورت خود زد و گفت: «(آيا پسري خواهم آورد در حالي كه) پيرزني نازا هستم؟!»(29)
قَالُوا۟ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ(30)
گفتند: «پروردگارت چنين گفته است، و او حكيم و داناست!»(30)
۞ قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ(31)
(ابراهيم) گفت: «مأموريت شما چيست اي فرستادگان (خدا)؟»(31)
قَالُوٓا۟ إِنَّآ أُرْسِلْنَآ إِلَيٰ قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ(32)
گفتند: «ما به سوي قوم مجرمي فرستاده شدهايم(32)
لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ(33)
تا باراني از «سنگ - گِل» بر آنها بفرستيم؛(33)
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ(34)
سنگهايي كه از ناحيه پروردگارت براي اسرافكاران نشان گذاشته شده است!»(34)
فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(35)
ما مؤمناني را كه در آن شهرها(ي قوم لوط) زندگي ميكردند (قبل از نزول عذاب) خارج كرديم،(35)
فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ(36)
ولي جز يك خانواده باايمان در تمام آنها نيافتيم!(36)
وَتَرَكْنَا فِيهَآ ءَايَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(37)
و در آن (شهرهاي بلا ديده) نشانهاي روشن براي كساني كه از عذاب دردناك ميترسند به جاي گذارديم(37)
وَفِي مُوسَيٰٓ إِذْ أَرْسَلْنَٰهُ إِلَيٰ فِرْعَوْنَ بِسُلْطَٰنٍ مُّبِينٍ(38)
و در (زندگي) موسي نيز (نشانه و درس عبرتي بود) هنگامي كه او را با دليلي آشكار به سوي فرعون فرستاديم؛(38)
فَتَوَلَّيٰ بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَٰحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ(39)
امّا او با تمام وجودش از وي روي برتافت و گفت: «اين مرد يا ساحر است يا ديوانه!»(39)
فَأَخَذْنَٰهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَٰهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ(40)
از اين رو ما او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم در حالي كه در خور سرزنش بود!(40)
وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ(41)
و (همچنين) در سرگذشت «عاد» (آيتي است) در آن هنگام كه تندبادي بيباران بر آنها فرستاديم،(41)
مَا تَذَرُ مِن شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ(42)
كه بر هيچ چيز نميگذشت مگر اينكه آن را همچون استخوانهاي پوسيده ميساخت(42)
وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا۟ حَتَّيٰ حِينٍ(43)
و نيز در سرگذشت قوم «ثمود» عبرتي است در آن هنگام كه به آنان گفته شد: «مدّتي كوتاه بهرهمند باشيد (و سپس منتظر عذاب)!»(43)
فَعَتَوْا۟ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّٰعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ(44)
آنها از فرمان پروردگارشان سرباز زدند، و صاعقه آنان را فراگرفت در حالي كه (خيره خيره) نگاه ميكردند (بيآنكه قدرت دفاع داشته باشند)!(44)
فَمَا اسْتَطَٰعُوا۟ مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا۟ مُنتَصِرِينَ(45)
چنان بر زمين افتادند كه توان برخاستن نداشتند و نتوانستند از كسي ياري طلبند!(45)
وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ قَوْمًا فَٰسِقِينَ(46)
همچنين قوم نوح را پيش از آنها هلاك كرديم، چرا كه قوم فاسقي بودند!(46)
وَالسَّمَآءَ بَنَيْنَٰهَا بِأَيْي۟دٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ(47)
و ما آسمان را با قدرت بنا كرديم، و همواره آن را وسعت ميبخشيم!(47)
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَٰهَا فَنِعْمَ الْمَٰهِدُونَ(48)
و زمين را گسترديم، و چه خوب گسترانندهاي هستيم!(48)
وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ(49)
و از هر چيز دو جفت آفريديم، شايد متذكّر شويد!(49)
فَفِرُّوٓا۟ إِلَي اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(50)
پس به سوي خدا بگريزيد، كه من از سوي او براي شما بيمدهندهاي آشكارم!(50)
وَلَا تَجْعَلُوا۟ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(51)
و با خدا معبود ديگري قرار ندهيد، كه من براي شما از سوي او بيمدهندهاي آشكارم!(51)
كَذَٰلِكَ مَآ أَتَي الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا۟ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ(52)
اين گونه است كه هيچ پيامبري قبل از اينها بسوي قومي فرستاده نشد مگر اينكه گفتند: «او ساحر است يا ديوانه!»(52)
أَتَوَاصَوْا۟ بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ(53)
آيا يكديگر را به آن سفارش ميكردند (كه همه چنين تهمتي بزنند)؟! نه، بلكه آنها قومي طغيانگرند(53)
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَآ أَنتَ بِمَلُومٍ(54)
حال كه چنين است از آنها روي بگردان كه هرگز در خور ملامت نخواهي بود؛(54)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 310 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 54 از سوره ی ذاریات
(آیه 23)
لذا براى تأکید مطلب در این آیه سوگند یاد کرده، مىگوید:
«سوگند به پروردگار آسمان و زمین که این مطلب حق است، همان گونه که شما سخن مىگوئید» (فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ).
کار به جائى رسیده است که خداوند با آن عظمت و قدرتش براى اطمینان دادن به بندگان شکاک و دیر باور و ضعیف النفس و حریص سوگند یاد مىکند که آنچه به شما در زمینه رزق و روزى و وعدههاى ثواب و عقاب قیامت وعده داده شده همه حق است، و هیچ شک و تردیدى در آن نیست.
(آیه 24)
میهمانان ابراهیم (ع): از این به بعد گوشههائى از سرگذشت انبیا و اقوام پیشین براى تأکید و تأیید مطالب گذشته مطرح مىشود، و نخستین فراز آن سرگذشت فرشتگانى است که براى عذاب قوم لوط در شکل آدمیان بر ابراهیم (ع) ظاهر شدند، و او را بشارت به تولد فرزندى دادند با این که ابراهیم به سن پیرى رسیده بود و همسرش نیز مسن و نازا بود.
از یکسو عطا کردن این فرزند برومند در این سن و سال به این پدر و مادر پیر و فرتوت تأکیدى است براى آنچه در باره مقدر بودن سایر روزیها که در آیات گذشته آمد.
و از سوى دیگر دلیلى است بر قدر و توانائى حق، و آیتى است از آیات خدا شناسى که در آیات گذشته از آن بحث شده است.
و از سوى سوم بشارتى است براى اقوام با ایمان که مشمول حمایت حق هستند، همان گونه که آیات بعد که سخن از عذاب هولناک قوم لوط مىگوید هشدار و تهدیدى است براى مجرمان بىایمان.
نخست روى سخن را به پیامبر کرده، مىفرماید: «آیا خبر مهمانهاى بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است»؟! (هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ).
(آیه 25)
سپس به شرح حال آنها پرداخته، مىگوید: «در آن زمان که بر او وارد شدند و گفتند: سلام بر تو! او گفت: سلام بر شما که جمعیتى نا شناختهاید»! (إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ).
(آیه 26)
به هر حال ابراهیم میهمان نواز و پر سخاوت، براى پذیرائى میهمانان خود فورا دست به کار شد، «پس پنهانى به سوى خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بریان شدهاى را براى آنها) آورد» (فَراغَ إِلى أَهْلِهِ فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ).
چرا ابراهیم چنین کرد؟ براى این که ممکن بود اگر میهمانان متوجه شوند مانع از چنین پذیرائى پر هزینهاى گردند.
اما چرا ابراهیم براى میهمانهاى معدود که به گفته بعضى سه نفر و حد اکثر دوازده نفر بودند غذاى فراوان و مفصل تهیه کرد، این به خاطر آن است که معمولا اشخاص سخاوتمند هر گاه میهمانى براى آنها فرا رسد تنها به اندازه میهمانان غذا تهیه نمىکنند، بلکه غذائى فراهم مىسازند که علاوه بر میهمانان تمام کسانى که براى آنان کار مىکنند در آن شریک و سهیم باشند، و حتى همسایگان و نزدیکان و اطرافیان دیگر را هم در نظر مىگیرند.
(آیه 27)
ابراهیم شخصا این غذا را براى میهمانان آورد «و نزدیک آنها گذارد» (فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ).
ولى با تعجب دید که آنها دست به سوى غذا نمىبرند «گفت: آیا شما غذا نمىخورید»؟! (قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ).
(آیه 28)
ابراهیم تصور مىکرد آنها از جنس بشرند و هنگامى که دید دست به سوى غذا نمىبرند «از آنان احساس وحشت کرد» (فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً).
زیرا در آن زمان و امروز هم در میان بسیارى از اقوام- که پایبند به اخلاق سنتى هستند- هر گاه کسى از غذاى دیگرى بخورد به او آزارى نمىرساند و خیانتى نمىکند. و اگر میهمان دست به غذا نبرد این گمان پیدا مىشد که او براى کار خطرناکى آمده است.
در اینجا میهمانان- همان گونه که در آیه 70 سوره هود آمده است- «به او گفتند: نترس» ما رسولان و فرشتگان پروردگار توایم (قالُوا لا تَخَفْ).
سپس مىافزاید: «و او را بشارت به تولد پسرى دانا دادند» (وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ).
بدیهى است فرزند به هنگام تولد «عالم» نیست، اما ممکن است استعدادى در او باشد که در آینده عالم و دانشمند بزرگى شود، و منظور در اینجا همین است.
و مشهور این است که این فرزند «اسحاق» بوده است.
(آیه 29)
«در این هنگام همسرش جلو آمد در حالى که (از خوشحالى و تعجب) فریاد مىکشید به صورت خود زد و گفت: (آیا پسرى خواهم آورد در حالى که) پیر زنى نازا هستم» (فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَها وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ).
(آیه 30)
ولى قرآن در این آیه پاسخ فرشتگان را به او نقل مىکند: «گفتند: پروردگارت چنین گفته است و او حکیم و داناست» (قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
گر چه تو پیر زن فرتوتى هستى و شوهرت نیز چنین است، اما هنگامى که فرمان پروردگار تو صادر شود و ارادهاش به چیزى تعلق گیرد بدون تردید تحقق مىیابد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/343
پاسخ : صفحه ی 310 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 54 از سوره ی ذاریات
(آیه 31)
شهرهاى بلا دیده قوم لوط آیت و عبرتى است: در تعقیب ماجراى ورود فرشتگان بر ابراهیم و بشارت دادن به او در باره تولد اسحاق بحث از گفتگویى است که میان «ابراهیم» و «فرشتگان» در باره قوم «لوط» در گرفت.
توضیح این که: ابراهیم پس از تبعید به شام، به دعوت مردم به سوى خداوند و مبارزه با هر گونه شرک و بت پرستى ادامه مىداد، حضرت «لوط» که از پیامبران بزرگ بود در عصر او مىزیست و احتمالا از سوى او مأموریت یافت که براى تبلیغ و هدایت گمراهان به یکى از مناطق شام (یعنى شهرهاى سدوم) سفر کند، او در میان قوم گنهکارى آمد که آلوده به شرک و گناهان بسیارى بودند، و از همه زشتتر گناه همجنس بازى و لواط بود سر انجام گروهى از فرشتگان مأمور هلاک این قوم شدند اما قبلا نزد ابراهیم آمدند.
ابراهیم از وضع میهمانان فهمید اینها به دنبال کار مهمى مىروند، و تنها براى بشارت تولد فرزند نزد او نیامدهاند، چرا که براى چنین بشارتى یک نفر کافى بود، و یا به خاطر عجلهاى که در حرکت داشتند احساس کرد مأموریت مهمى دارند.
لذا در آیه مورد بحث مىگوید: ابراهیم «گفت: مأموریت شما چیست اى فرستادگان» خدا؟ (قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ).
(آیه 32)
فرشتگان پرده از روى مأموریت خود برداشته، و به ابراهیم «گفتند: ما به سوى قوم مجرمى فرستاده شدهایم» (قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِینَ). قومى که علاوه بر فساد عقیده گرفتار انواع آلودگیها و گناهان مختلف زشت و ننگینى هستند.
(آیه 33)
سپس افزودند: ما مأموریت داریم «تا بارانى از سنگ گل بر آنها بفرستیم» (لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ).
تعبیر به «حِجارَةً مِنْ طِینٍ» (سنگى از گل) همان چیزى است که در آیه 82 سوره هود به جاى آن «سجّیل» آمده است، و در مجموع شاید اشاره به این معنى است که براى نابود کردن این قوم مجرم حتى نیازى به نازل کردن صخرههاى عظیم از آسمان نبود، بلکه بارانى از ریگهاى کوچک و نه چندان محکم و مانند دانههاى باران بر آنها فرو بارید.
(آیه 34)
سپس افزودند: «سنگهائى که از ناحیه پروردگارت براى اسرافکاران نشان گذاشته شده است» (مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ).
(آیه 35)
قرآن در اینجا دنباله ماجراى این رسولان پروردگار را- که نزد حضرت لوط آمدند و به عنوان میهمانانى بر او وارد شدند، و قوم بىشرم به گمان این که آنها جوانانى زیبا روى از جنس بشرند به سراغ آنها آمدند، اما به زودى به اشتباه خود پىبردند، و چشمان همه آنها نابینا شد- رها کرده و دنباله سخن را از سوى خداوند بازگو مىکند.
مىفرماید: «ما مؤمنانى را که در شهرها (ى قوم لوط) زندگى مىکردند (قبل از نزول عذاب) خارج کردیم» (فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
(آیه 36)
«ولى (در تمام این مناطق) جز یک خانواده با ایمان نیافتیم»! (فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ).
آرى! ما هرگز خشک و تر را با هم نمىسوزانیم و عدالت ما اجازه نمىدهد مؤمن را گرفتار سرنوشت کافر کنیم، حتى اگر در میان میلیونها نفر بىایمان و مجرم، یک فرد با ایمان و پاک باشد نجاتش مىدهیم.
این همان مطلبى است که در سوره حجر آیه 59 و 60 به این صورت آمده:
«مگر خاندان لوط که همگى آنها را نجات خواهیم داد، به جز همسرش که مقدّر داشتیم از بازماندگان (در شهر، و هلاک شوندگان) باشد»!
البته این بخش از ماجراى قوم لوط در سورههاى مختلف قرآن با عبارات مختلف بیان شده که همه آنها یک حقیقت را بازگو مىکند، ولى از آنجا که ممکن است به یک حادثه از زوایاى مختلف نگاه کرد و در هر نگاه بعدى از آن را مشاهده نمود، در قرآن مجید نیز حوادث تاریخى غالبا به همین صورت مطرح و تکرار شده است، و در مقام تربیت گاه لازم مىشود که روى یک مسأله مهم بارها تکیه شود، تا تأثیر عمیق در ذهن خواننده بگذارد.
به هر حال خداوند شهرهاى این قوم آلوده را با زمین لرزهاى سخت و ویرانگر زیر و رو کرد سپس بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرو بارید و اثرى از آنها نماند، حتى جسدهاى پلیدشان زیر آوارها و سنگهاى آسمانى مدفون گشت، تا عبرتى باشد براى آیندگان و براى همه افراد بىایمان و مجرمان آلوده.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/344
پاسخ : صفحه ی 310 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 54 از سوره ی ذاریات
(آیه 37)
و لذا در این آیه مىافزاید: «و در آن (شهرهاى بلا دیده) نشانهاى روشن براى کسانى که از عذاب دردناک مىترسند به جاى گذاردیم» (وَ تَرَکْنا فِیها آیَةً لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ).
این تعبیر به خوبى نشان مىدهد که از این آیات و نشانههاى خدا تنها کسانى پند مىگیرند که آمادگى پذیرش در وجودشان باشد، و احساس مسؤولیت کنند.
(آیه 38)
این همه درس عبرت در تاریخ پیشینیان: قرآن در اینجا در تعقیب داستان قوم لوط و عاقبت دردناکى که بر اثر گناهان بسیار زشت و ننگین پیدا کردند اشاره به سرگذشت چند قوم دیگر از اقوام پیشین مىکند.
نخست مىفرماید: «و در (زندگى) موسى نیز (نشانه و درس عبرتى بود) در آن هنگامى که او را به دلیلى آشکار به سوى فرعون فرستادیم» (وَ فِی مُوسى إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).
«سلطان» چیزى است که مایه تسلط گردد، و منظور در اینجا معجزه یا دلیل و منطق نیرومند عقلى یا هر دو است که «موسى» (ع) در برابر فرعون از آن استفاده کرد.
(آیه 39)
اما فرعون نه تسلیم معجزات بزرگ موسى (ع) که گواه ارتباطش با خدا بود شد، و نه در مقابل دلائل منطقى او سر تعظیم فرود آورد، بلکه به خاطر غرور و تکبرى که داشت «با تمام وجودش از وى روى برتافت و گفت: (این مرد) یا ساحر است یا دیوانه»! (فَتَوَلَّى بِرُکْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ).
جالب این که جباران زورگو در تهمتها و نسبتهاى دروغین که به انبیاء بزرگ مىدادند گرفتار سر در گمى و تناقض گوئى عجیبى بودند، گاه آنها را ساحر مىخواندند، و گاه مجنون، با این که «ساحر» باید انسان هوشیارى باشد که با استفاده از ریزه کاریها و مسائل روانى و خواص مختلف اشیا کارهاى اعجاب انگیزى را انجام دهد و مردم
را اغفال نماید، در حالى که مجنون نقطه مقابل آن است.
(آیه 40)
اما قرآن از نتیجه کار فرعون جبار و اعوانش چنین خبر مىدهد:
«از این رو ما او و لشکریانش را گرفتیم و به دریا افکندیم، در حالى که در خور سرزنش بود»َأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلِیمٌ).
(آیه 41)
سپس به سرنوشت اجمالى قوم «عاد» پرداخته، چنین مىگوید:
«در سرگذشت قوم عاد نیز (آیتى است) در آن هنگام که تند بادى بىباران بر آنها فرستادیم» (وَ فِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ).
عقیم بودن بادها زمانى است که ابرهاى بارانزا با خود حمل نکند، گیاهان را تلقیح ننماید، و فایده و برکتى نداشته باشد، و جز هلاکت و نابودى چیزى همراه نیاورد.
(آیه 42)
سپس به توصیف تند بادى که بر قوم عاد مسلط شد پرداخته، مىافزاید: «بر هیچ چیز نمىگذشت مگر این که آن را همچون استخوانهاى پوسیده مىساخت» (ما تَذَرُ مِنْ شَیْءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ).
این تعبیر نشان مىدهد که تند باد قوم عاد یک تند باد معمولى نبود، بلکه علاوه بر تخریب و درهم کوبیدن و به اصطلاح فشارهاى فیزیکى، داراى سوزندگى و مسمومیتى بود که اشیاء گوناگون را مىپوساند.
این بود اشاره کوتاهى به سرنوشت قوم نیرومند و ثروتمند «عاد» که در سرزمین «احقاف» (منطقهاى میان عمان و حضر موت) مىزیستند.
(آیه 43)
بعد از آنها نوبت به قوم «ثمود» مىرسد و در باره آنها مىفرماید:
«و نیز در سرگذشت قوم ثمود (عبرتى است) در آن هنگام که به آنها گفته شد:
مدتى کوتاه بهرهمند باشید» و سپس منتظر عذاب (وَ فِی ثَمُودَ إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ).
منظور از «حَتَّى حِینٍ» همان سه روز مهلتى است که در آیه 65 سوره هود به آن اشاره شده است: «آنها شترى را که به عنوان اعجاز آمده بود از پاى درآورند و پیامبرشان صالح به آنها گفت: سه روز در خانه هایتان بهره گیرید (و بعد از آن منتظر عذاب الهى باشید) این وعده اى است تخلف ناپذیر».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/344
پاسخ : صفحه ی 310 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 54 از سوره ی ذاریات
(آیه 44)
آرى «آنها از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و صاعقه آنان را فرا گرفت، در حالى که (خیره خیره) نگاه مىکردند» بىآنکه قدرت دفاع داشته باشند (فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ).
این جمله اشاره به تمام سرپیچیهائى است که آنها در طول دعوت صالح داشتند، مانند بتپرستى و ظلم و ستم و از پاى درآوردن ناقهاى که معجزه «صالح» بود، نه فقط سرپیچی هایى که در طول این سه روز انجام دادند و به جاى توبه و انابه به درگاه خدا در غفلت و غرور فرو رفتند.
(آیه 45)
سر انجام آخرین جملهاى که در باره این قوم سرکش مىفرماید این است که: «چنان بر زمین افتادند که توان برخاستن نداشتند و نتوانستند از کسى یارى طلبند» (فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ وَ ما کانُوا مُنْتَصِرِینَ).
آرى! صاعقه چنان آنها را غافلگیر کرد و بر زمین کوبید که نه خود یاراى برخاستن و دفاع از خویشتن داشتند، و نه قدرت ناله و فریاد و کمک طلبیدن، و در همین حال جان دادند، و سرگذشتشان درس عبرتى براى دیگران شد.
(آیه 46)
در این آیه اشاره کوتاهى به سرنوشت پنجمین قوم یعنى قوم نوح کرده، مىفرماید: «همچنین قوم نوح را پیش از آنها هلاک کردیم، چرا که قوم فاسقى بودند» (وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ).
«فاسق» به کسى مىگویند که از محدوده فرمان خداوند قدم بیرون گذارد، و آلوده به فکر و ظلم یا سایر گناهان شود.
(آیه 47)
پیوسته آسمانها را گسترش مىدهیم! قرآن بار دیگر به مسأله آیات عظمت خداوند در عالم آفرینش مىپردازد و در حقیقت بحثهائى را که در آیات 20 و 21 همین سوره در باره آیات او در زمین و وجود انسان گذشت تکمیل مىکند، و در ضمن دلیلى بر قدرت خداوند بر مسأله معاد و زندگى پس از مرگ است. نخست مىفرماید: «و ما آسمان را با قدرت بنا کردیم، و همواره آن را وسعت مىبخشیم» (وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ).
(آیه 48)
«و زمین را گستردیم و چه خوب گسترانندهاى هستیم»! (وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ).
نشانه هاى این قدرت عظیم هم در عظمت آسمانها و هم در نظام خاصى که بر آنها حاکم است به خوبى آشکار مىباشد.
با توجه به کشفیات اخیر دانشمندان در مسأله «گسترش جهان» معناى آیه روشن است و آن این که خداوند آسمانها را آفریده و دائما گسترش مىدهد.
علم امروز مىگوید: نه تنها کره زمین، بر اثر جذب مواد آسمانى تدریجا فربه و سنگینتر مىشود، بلکه آسمانها نیز در گسترشند، یعنى ستارگانى که در یک کهکشان قرار دارند بسرعت از مرکز کهکشان دور مىشوند، حتى سرعت این گسترش را در بسیارى از مواقع اندازه گیرى کرده اند.
(آیه 49)
بعد از آفرینش آسمانها و زمین نوبت به موجودات مختلف آسمانى و زمین و انواع گیاهان و حیوانات مىرسد آیه مورد بحث مىفرماید:
«و از هر چیز دو جفت آفریدیم شاید متذکر شوید» (وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
«مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» (از هر چیزى) مىتواند اشاره به این حقیقت باشد که تمام اشیاى جهان از ذرات مثبت و منفى ساخته شده، و امروز از نظر علمى مسلم است که «اتمها» از اجزاء مختلفى تشکیل یافتهاند، از جمله اجزائى که داراى بار الکتریسته منفى هستند، و «الکترون» نامیده مىشوند، و اجزائى که داراى بار الکتریسته مثبت هستند و «پروتون» نام دارد.
(آیه 50)
در این آیه به عنوان یک نتیجهگیرى از بحثهاى توحیدى گذشته مىافزاید: «پس به سوى خدا بگریزید که من از سوى او براى شما بیم دهندهاى آشکارم» (فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ).
تعبیر به «فرار» در اینجا تعبیر جالب و لطیفى است، معمولا «فرار» در جائى گفته مىشود که انسان از یک سو با موجود یا حادثه وحشتناکى رو برو شده، و از سوى دیگر پناهگاهى در نقطهاى سراغ دارد، لذا با سرعت تمام از محل حادثه دور مىشود و به نقطه امن و امان روى مىآورد، شما نیز از شرک و بتپرستى که عقیده وحشتناکى است بگریزید و به توحید خالص که منطقه امن و امان واقعى است روى آرید.
از زشتیها، بدیها، بىایمانى، تاریکى جهل، و عذاب جاویدان بگریزید، و در آغوش رحمت حق و سعادت جاویدان قرار گیرید.
(آیه 51)
باز براى تأکید بیشتر، روى مسأله یکتاپرستى تکیه کرده، مىفرماید: «و با خدا معبود دیگرى قرار ندهید که من براى شما از سوى او بیم دهندهاى آشکارم» (وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/344
پاسخ : صفحه ی 310 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 54 از سوره ی ذاریات
(آیه 52)
در آیه 39 همین سوره خواندیم که فرعون در برابر دعوت موسى (ع) به سوى خداوند یکتا و ترک ظلم و بیدادگرى، موسى را متهم ساخت که او «ساحر» یا «مجنون» است، این نسبت که از سوى مشرکان به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نیز داده مىشد براى مؤمنان اندک نخستین، بسیار گران بود، و روح پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را آزرده مىساخت.
آیه براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان مىگوید: تنها تو نیستى که هدف این تیرهاى زهرآگین تهمت قرار گرفتهاى «این گونه است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشد مگر این که گفتند: او ساحر است یا دیوانه» (کَذلِکَ ما أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ).
آنها را «ساحر» مىخواندند زیرا در برابر معجزات چشمگیرشان پاسخى منطقى نداشتند، و «مجنون» خطاب مىکردند چرا که همرنگ محیط نبودند و در برابر امتیازات مادى سر تسلیم فرود نمىآوردند.
(آیه 53)
سپس مىافزاید: «آیا (این قوم کافر و معاند) یکدیگر را به آن سفارش مىکردند» که همه چنین تهمتى بزنند (أَ تَواصَوْا بِهِ).
آن چنان هماهنگ و یکنواخت عمل مىکنند که گوئى همگى در ماوراء تاریخ مجلسى تشکیل داده، و به مشاوره نشسته، و به یکدیگر توصیه نمودهاند که انبیاء را عموما متهم به سحر و جنون کنند، تا از نفوذ اعتبار آنها در توده مردم کاسته شود.
سپس مىافزاید: «بلکه آنها قومى طغیانگرند» (بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ).
این اثر روح طغیانگرى است که براى بیرون کردن مردان حق از صحنه به هر دروغ و تهمتى متوسل مىشوند.
(آیه 54)
باز براى تسلّى خاطر و دلدارى بیشتر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىفرماید:
«اکنون (که این قوم طاغى و سرکش حاضر به شنیدن حق نیستند) از آنها روى بگردان» (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ).
و مطمئن باش که تو وظیفه خود را بطور کامل انجام دادهاى، و «هرگز در خور ملامت نخواهى بود» (فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ).
اگر آنها حق را نپذیرند غم مخور که دلهاى شایستهاى در انتظار آن است.
این جمله در حقیقت یادآور آیات دیگرى است که نشان مىدهد پیامبر آن قدر دلسوز بود که گاه از عدم ایمان آنها نزدیک بود دق کند، چنانکه در آیه 6 سوره کهف مىخوانیم: «گوئى مىخواهى خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها هلاک کنى چرا که آنها به این قرآن ایمان نیاوردهاند».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/345
صفحه ی 311 از قرآن کریم شامل آیات 55 تا 60 از سوره ی ذاریات و آیات 1 تا 25 از سوره ی طور
[golrooz] صفحه ی 311 از قرآن کریم شامل آیات 55 تا 60 از سوره ی ذاریات و آیات 1 تا 25 از سوره ی طور [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَيٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ(55)
و پيوسته تذكّر ده، زيرا تذكّر مؤمنان را سود ميبخشد(55)
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ(56)
من جنّ و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)!(56)
مَآ أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ(57)
هرگز از آنها روزي نميخواهم، و نميخواهم مرا اطعام كنند!(57)
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ(58)
خداوند روزيدهنده و صاحب قوّت و قدرت است!(58)
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا۟ ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَٰبِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ(59)
و براي كساني كه ستم كردند، سهم بزرگي از عذاب است همانند سهم يارانشان (از اقوام ستمگر پيشين)؛ بنابر اين عجله نكنند!(59)
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ(60)
پس واي بر كساني كه كافر شدند از روزي كه به آنها وعده داده ميشود!(60)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
وَالطُّورِ(1)
سوگند به كوه طور،(1)
وَكِتَٰبٍ مَّسْطُورٍ(2)
و كتابي كه نوشته شده،(2)
فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ(3)
در صفحهاي گسترده،(3)
وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ(4)
و سوگند به «بيت المعمور»،(4)
وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ(5)
و سقف برافراشته،(5)
وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ(6)
و درياي مملوّ و برافروخته،(6)
إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَٰقِعٌ(7)
كه عذاب پروردگارت واقع ميشود،(7)
مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ(8)
و چيزي از آن مانع نخواهد بود!(8)
يَوْمَ تَمُورُ السَّمَآءُ مَوْرًا(9)
(اين عذاب الهي) در آن روزي است كه آسمان به شدّت به حركت درميآيد،(9)
وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا(10)
و كوهها از جا كنده و متحرّك ميشوند!(10)
فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(11)
واي در آن روز بر تكذيبكنندگان،(11)
الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ(12)
همانها كه در سخنان باطل به بازي مشغولند!(12)
يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَيٰ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا(13)
در آن روز كه آنها را بزور به سوي آتش دوزخ ميرانند!(13)
هَٰذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ(14)
(به آنها ميگويند:) اين همان آتشي است كه آن را انكار ميكرديد(14)
أَفَسِحْرٌ هَٰذَآ أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ(15)
آيا اين سحر است يا شما نميبينيد؟!(15)
اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوٓا۟ أَوْ لَا تَصْبِرُوا۟ سَوَآءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(16)
در آن وارد شويد و بسوزيد؛ ميخواهيد صبر كنيد يا نكنيد، براي شما يكسان است؛ چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده ميشويد!(16)
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٍ وَنَعِيمٍ(17)
ولي پرهيزگاران در ميان باغهاي بهشت و نعمتهاي فراوان جاي دارند،(17)
فَٰكِهِينَ بِمَآ ءَاتَيٰهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَيٰهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ(18)
و از آنچه پروردگارشان به آنها داده و آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است شاد و مسرورند!(18)
كُلُوا۟ وَاشْرَبُوا۟ هَنِيًٓٔۢا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(19)
(به آنها گفته ميشود:) بخوريد و بياشاميد گوارا؛ اينها در برابر اعمالي است كه انجام ميداديد!(19)
مُتَّكِِٔينَ عَلَيٰ سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَٰهُم بِحُورٍ عِينٍ(20)
اين در حالي كه بر تختهاي صفكشيده در كنار هم تكيه ميزنند، و «حور العين» را به همسري آنها درميآوريم!(20)
وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَٰنٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَآ أَلَتْنَٰهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍۭ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ(21)
كساني كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروي از آنان ايمان اختيار كردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق ميكنيم؛ و از (پاداش) عملشان چيزي نميكاهيم؛ و هر كس در گرو اعمال خويش است!(21)
وَأَمْدَدْنَٰهُم بِفَٰكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ(22)
و همواره از انواع ميوهها و گوشتها -از هر نوع كه بخواهند- در اختيارشان ميگذاريم!(22)
يَتَنَٰزَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ(23)
آنها در بهشت جامهاي پر از شراب طهور را كه نه بيهودهگويي در آن است و نه گناه، از يكديگر ميگيرند!(23)
۞ وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ(24)
و پيوسته بر گردشان نوجواناني براي (خدمت) آنان گردش ميكنند كه همچون مرواريدهاي درون صدفند!(24)
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَيٰ بَعْضٍ يَتَسَآءَلُونَ(25)
در اين هنگام رو به يكديگر كرده (از گذشته) سؤال مينمايند؛(25)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 311 از قرآن کریم شامل آیات 55 تا 60 از سوره ی ذاریات و آیات 1 تا 25 از سوره ی طور
(آیه 55)
مفسران گفته اند: هنگامى که آیه فوق نازل شد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان اندوهگین شدند و تصور کردند که این آخرین سخن در برابر مشرکان است، وحى آسمانى قطع شده، و عذاب الهى به زودى فرا مىرسد، ولى چیزى نگذشت که این آیه نازل شد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داد: «و پیوسته تذکر و اندرز ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود مىبخشد» (وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ). اینجا بود که همگى احساس آرامش کردند.
اشاره به این که دلهاى آمادهاى در گوشه و کنار در انتظار سخنان توست، اگر گروهى به مخالفت در برابر حق برخاستهاند گروه دیگرى از جان و دل مشتاق آنند، و گفتار دلنشین تو تأثیر خود را در نفوس آنان مىگذارد.
(آیه 56)
هدف خلقت انسان از دیدگاه قرآن: از مهمترین سؤالاتى که هر کس از خود مىکند این است که «ما براى چه آفریده شدهایم»؟ و «هدف آفرینش انسانها و آمدن به این جهان چیست»؟
آیه مورد بحث به این سؤال مهم و همگانى با تعبیرات فشرده و پرمحتوایى پاسخ مىگوید، و بحثى را که در آیه قبل پیرامون تذکر و یادآورى به مؤمنان بیان شد تکمیل مىکند، چرا که این از مهمترین اصولى است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله باید آن را تعقیب کند، ضمنا معنى فرار به سوى خدا را که در آیه 50 همین سوره آمده بود روشن مىسازد.
مىفرماید: «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادتم کنند» و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ).
(آیه 57)
من نیازى به آنها ندارم و «هرگز از آنها روزى نمىخواهم، و نمىخواهم مرا اطعام کنند»! (ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ).
(آیه 58)
«خداوند روزى دهنده، و صاحب قوت و قدرت است» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ).
اندکى تأمل در مفهوم آیات قرآن در زمینه هدف خلقت نشان مىدهد که هدف اصلى همان «عبودیت» است که در آیه فوق به آن اشاره شده، و مسأله «علم و دانش» و «امتحان و آزمایش» اهدافى هستند که در مسیر عبودیت قرار مىگیرند، و «رحمت واسعه خداوند» نتیجه این عبودیت است.
بدین ترتیب روشن مىشود که ما همه براى عبادت پروردگار آفریده شدهایم، اما مهم این است که بدانیم حقیقت «عبادت» چیست؟
آیا تنها انجام مراسمى مانند رکوع و سجود و قیام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ یا حقیقتى است ماوراى اینها؟ هر چند عبادات رسمى نیز همگى واجد اهمیتند.
«عبودیت»- آن گونه که در متون لغت آمده- اظهار آخرین درجه خضوع در برابر معبود است، و به همین دلیل تنها کسى مىتواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسى جز خدا نیست.
بنابر این عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خداست.
عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غیر اوست فراموش کند، حتى خویشتن را! و این است هدف نهائى آفرینش بشر که خدا براى وصول به آن میدان آزمایشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتیجه نهائیش نیز غرق شدن در اقیانوس «رحمت» اوست.
(آیه 59)
اینها نیز در عذاب الهى سهیمند: این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره «ذاریات» است در حقیقت یک نوع نتیجهگیرى از آیات مختلف این سوره است، مخصوصا آیاتى که پیرامون سرنوشت اقوام پیشین همچون قوم فرعون و قوم لوط و عاد و ثمود سخن مىگوید، همچنین آیات گذشته که از هدف آفرینش سخن مىگفت.
مىگوید: «و براى کسانى که ستم کردند، سهم بزرگى از عذاب است همانند سهم یارانشان» از اقوام ستمگر پیشین (فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ).
«بنابر این عجله نکنند» (فَلا یَسْتَعْجِلُونِ). و پى در پى نگویند اگر عذاب الهى حق است چرا به سراغ ما نمىآید؟
تعبیر به «ظلم» در باره این گروه به خاطر آن است که «شرک» و کفر بزرگترین ظلم است، زیرا حقیقت ظلم این است که چیزى را در غیر محل شایسته قرار دهند، و مسلما بت را به جاى خدا قرار دادن مهمترین مصداق ظلم محسوب مىشود، و به همین دلیل آنها هم مستحق همان سرنوشتى هستند که اقوام مشرک پیشین داشتند.
(آیه 60)
در آخرین آیه این سوره تهدید به عذاب دنیا را با تهدید به عذاب آخرت تکمیل کرده، مىگوید: «پس واى بر کسانى که کافر شدند از روزى که به آنها وعده داده مىشود» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ).
همان گونه که این سوره از مسأله معاد و رستاخیز آغاز شد، با تأکید بر همین مسأله پایان مىگیرد.
«پایان سوره ذاریات»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/345