پاسخ : صفحه ی 308 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 36 از سوره ی ق
(آیه 9)
در این آیه پایه استدلال دیگرى را مىنهد و مىگوید: «و از آسمان آبى پر برکت نازل کردیم و به وسیله آن باغها و دانههایى را که درو مىکنند رویاندیم» (وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ).
(آیه 10)
سپس مىافزاید: «و (همچنین) نخلهاى بلند قامت که میوههاى متراکم دارند» (وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ).
(آیه 11)
در پایان این بخش مىگوید: «همه اینها براى روزى بخشیدن به بندگان است، و به وسیله باران زمین مرده را زنده کردیم (آرى) زنده شدن مردگان (و خروج آنها از قبرها) نیز همین گونه است»! (رِزْقاً لِلْعِبادِ وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ).
و به این ترتیب ضمن یاد آورى نعمتهاى عظیمش به بندگان، و تحریک حس شکر گزارى آنها در مسیر شناخت او، به آنها یادآور مىشود که شما نمونه معاد را همه سال در برابر چشمان خود در همین جهان مىبینید، زمینهاى مرده و خشک و خالى از هر گونه آثار زندگى بر اثر نزول قطرات باران به حرکت در مىآیند، و غوغاى رستاخیز را سر مىدهند، از هر گوشه که گیاهى مىروید «وحده لا شریک له» مىگوید! این جنبش عظیم و حرکت به سوى حیات و زندگى در عالم گیاهان بیانگر این واقعیت است که آفریدگار عالم مىتواند موجودات مرده را بار دیگر حیات بخشد چرا که «وقوع» چیزى اقوى دلیل بر «امکان» آن است.
(آیه 12)
تنها تو نیستى که گرفتار دشمنى! قرآن همچنان ادامه بحثهاى مربوط به معاد از دریچههاى مختلف را دنبال مىکند، نخست براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىفرماید: فقط تو نیستى که این گروه کافر تو و محتواى دعوتت را- خصوصا در باره معاد- تکذیب کردند «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب الرّاس و قوم ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ).
«قوم ثمود» همان قوم صالح پیامبر بزرگ خداست، که در سرزمین «حجر» در شما حجاز زندگى داشتند، و در مورد «اصحاب الرّسّ»، بسیارى عقیده دارند که آنها طائفه اى بودند که در سرزمین «یمامه» مىزیستند و پیامبرى به نام «حنظله» داشتند که او را تکذیب کردند و سر انجام در چاهش افکندند.
(آیه 13)
سپس مىافزاید: «و هم چنین قوم عاد و فرعون و قوم لوط» (وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ).
منظور از برادران «لوط» همان قوم لوط است چرا که قرآن از این پیامبران بزرگ به عنوان برادر یاد کرده است.
(آیه 14)
«و نیز اصحاب الایکه [قوم شعیب] و قوم تبّع» که در سرزمین یمن زندگى مىکردند (وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ).
«ایکه» به معنى درختان فراوان و درهم پیچیده، و یا به تعبیر دیگر بیشه مانند است، و اصحاب الایکه گروهى از قوم شعیب هستند که در غیر شهر «مدین» زندگى مىکردند، شهرى که داراى درختان بسیار بود.
سپس به تمام این اقوام هشت گانه اشاره کرده، مىگوید: «هر یک از آنها فرستادگان الهى را تکذیب کردند، و وعده عذاب من در باره آنها تحقق یافت» (کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ).
این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سر انجام به سرنوشت دردناکى گرفتار شدند، بعضى گرفتار طوفان شدند، بعضى سیلاب، بعضى دیگر صاعقه، و بعضى زلزله، و یا غیر آن و سر انجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.
(آیه 15)
در این آیه به ذکر یکى دیگر از دلائل امکان رستاخیز پرداخته، مىگوید: «آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم» که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم؟! (أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ).
سپس مىافزاید: آنها در آفرینش نخستین تردید ندارند، زیرا خالق انسانها را خدا مىدانند «ولى آنها (با این همه دلائل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند» (بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ).
در حقیقت آنها بر اثر هواى نفس و تعصب و لجاجت گرفتار تناقضند، از یکسو خالق انسانها را در آغاز خداوند مىدانند که همه را از خاک آفریده، اما از سوى دیگر وقتى به مسأله آفرینش مجدد انسانها از خاک مىرسند آن را مطلبى عجیب و باور ناکردنى مىشمرند، در حالى که هر دو مثل یکدیگرند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/340
پاسخ : صفحه ی 308 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 36 از سوره ی ق
(آیه 16)
کمترین سخنان شما را هم مىنویسند! در اینجا بخش دیگرى از مسائل مربوط به معاد مطرح مىشود و آن مسأله ثبت و ضبط اعمال انسانها براى روز حساب است.
نخست از علم بىپایان خدا و احاطه علمى او به انسانها سخن گفته، مىفرماید: «ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ).
منظور از کلمه «توسوس» در اینجا این است که وقتى خداوند از خطورات قلبى آنها و وسوسههاى زود گذرى که از فکر آنها مىگذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها با خبر مىباشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مىدارد.
آرى! او خالق است، و خلقتش دائم و مستمر، و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بىخبر باشد؟! و در ذیل آیه براى روشنتر ساختن مطلب مىافزاید: «و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم» (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).
این همان است که در جاى دیگر مىگوید: «بدانید خداوند بین انسان و قلب او حائل مىشود، و همه شما نزد او در قیامت جمع خواهید شد». (انفال/ 24) البته همه اینها تشبیه است و قرب خداوند از این هم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اینها رساتر در محسوسات پیدا نمىشود.
توجه به این واقعیت انسان را بیدار مىکند، و به مسؤولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهى آشنا مىسازد، و از انسان بىخبر و بىتفاوت، موجودى هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود مىآورد.
(آیه 17)
در این آیه مىافزاید: به خاطر بیاورید «هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت مىدارند» (إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ).
یعنى علاوه بر احاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان، دو فرشته نیز مأمور حفظ و نگاهدارى حساب اعمال اویند که از طرف راست و چپ از او مراقبت مىکنند، پیوسته با او هستند و لحظهاى جدا نمىشوند، تا از این طریق اتمام حجت بیشترى شود، و تأکیدى باشد بر مسأله نگاهدارى حساب اعمال.
در روایات اسلامى آمده است که: «فرشته سمت راست، نویسنده حسنات است، و فرشته سمت چپ نویسنده سیئات، و فرشته اول فرمانده فرشته دوم است، هنگامى که انسان عمل نیکى انجام دهد، فرشته سمت راست ده برابر مىنویسد، و هنگامى که عمل بدى از او سر زند، و فرشته سمت چپ مىخواهد آن را بنویسد، فرشته اول مىگوید: عجله مکن. لذا او هفت ساعت به تأخیر مىاندازد، اگر پشیمان شد و توبه کرد چیزى نمىنویسد، و اگر توبه نکرد تنها یک گناه براى او مىنویسد».
(آیه 18)
این آیه باز روى مسأله فرشتگان ثبت اعمال تکیه کرده، مىگوید:
«انسان هیچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر این که همان دم فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (و ضبط آن) است» (ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ).
در آیه گذشته سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در این آیه روى خصوص الفاظ و سخنان او تکیه مىکند، و این به خاطر اهمیت فوق العاده و نقش مؤثرى است که گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا که گاهى یک جمله مسیر اجتماعى آنها را به سوى خیر یا شر تغییر مىدهد.
(آیه 19)
قیامت و چشمهاى تیز بین! در اینجا باز صحنههاى دیگرى از مسائل مربوط به «معاد» منعکس است: صحنه «مرگ» صحنه «نفخ صور» و صحنه «حضور در محشر».
نخست مىفرماید: «و سر انجام سکرات (و بیخودى در آستانه) مرگ به حق فرا مىرسد» (وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ).
«سکره مرگ» حالتى است شبیه به «مستى» که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العادهاى به انسان دست مىدهد، و گاه بر عقل او چیره مىگردد، و او را در اضطراب و نا آرامى شدیدى فرو مىبرد. چرا که روح سالیان دراز با این تن خو گرفته و پیوند داشته است.
على علیه السّلام ترسیم زنده و گویائى از لحظه مرگ و سکرات آن دارد، مىفرماید:
«سکرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مىآورد، اعضاى بدنشان سست مىگردد، و رنگ از صورتهایشان مىپرد کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبانشان جدائى مىافکند، در حالى که او در میان خانواده خویش است، با چشمش مىبیند و با گوشش مىشنود و عقل و هوشش سالم است، اما نمىتواند سخن بگوید! در این مىاندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟! به یاد ثروتهائى مىافتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده، و تبعات و مسؤولیت گرد آورى آن را بر دوش مىکشد، در حالى که هنگام جدائى و فراق از آنها رسیده است او به دست بازماندگان مىافتد، آنها از آن متنعم مىشوند و بهره مىگیرند اما مسؤولیت و حسابش بر اوست»؟
سپس قرآن ادامه مىدهد: به کسى که در حال سکرات مرگ است گفته مىشود: «این همان چیزى است که تو از آن مىگریختى»! (ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ).
آرى! مرگ واقعیتى است که غالب افراد از آن مىگریزند، به خاطر این که آن را «فنا» مىدانند، نه دریچهاى به عالم «بقاء» یا به خاطر علائق و پیوندهاى شدیدى که با دنیا و مواهب مادى دارند و نمىتوانند از آن دل بر کنند، و یا به خاطر تاریکى نامه اعمالشان! هر چه هست از آن گریزانند، اما چه سود که این سرنوشتى است که در انتظار همگان است، و احدى را توان فرار از آن نیست.
(آیه 20)
سپس به مسأله نفخ صور پرداخته، مىفرماید: «و در صور دمیده مىشود و آن روز روز تحقق وعده وحشتناک است» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ).
منظور از «نفخ صور» در اینجا همان نفخ دوم است که نفخه «قیام» و «جمع» و «حضور» است، نفخهاى است که در آغاز «رستاخیز» انجام مىگیرد، و با آن، همه انسانها زنده مىشوند، و از قبرها برخاسته، براى حساب و جزا در محضر عدل الهى حاضر مىشوند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/341
پاسخ : صفحه ی 308 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 36 از سوره ی ق
(آیه 21)
در این آیه وضع انسانها را به هنگام ورود در محشر چنین بیان مىکند: «و (در آن روز) هر انسان وارد محشر مىشود، در حالى که همراه او حرکت دهنده و گواهى است» (وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ).
درست همچون دادگاههاى این جهان که مأمورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مىدهد.
(آیه 22)
در اینجا به مجرمان، یا به همه انسانها، خطاب مىشود که: «تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملا تیز بین است»! (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ).
آرى! پردههاى جهان ماده: آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنیا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهاى سرکش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمىداد که امروز را از همان زمان بنگرى، با این که نشانههاى معاد و رستاخیز روشن بود و دلائل آن آشکار! امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهاى جهل و تعصب و لجاج کنار رفته، پردههاى شهوات و آمال و آرزوها دریده شده، حتى آنچه در پرده غیب مستور بوده ظاهر گشته است.
(آیه 23)
همنشینان انسان از فرشتگان و شیاطین: باز در اینجا صحنه دیگرى از معاد ترسیم شده، صحنه تکان دهندهاى که فرشته قرین انسان، محکومیت او را بر ملا مىسازد، و فرمان خداوند براى مجازات او صادر مىشود.
نخست مىفرماید: «فرشته همنشین او مىگوید: این نامه اعمال اوست که نزد من حاضر و آماده است» و از تمام کارهاى کوچک و بزرگ او در سراسر عمر پرده بر مىدارد (وَ قالَ قَرِینُهُ هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ).
منظور از «قرین» در اینجا فرشتهاى است که در دنیا همراه انسان و مأمور ضبط اعمال اوست، و در دادگاه عدل الهى گواهى مىدهد.
(آیه 24)
سپس خداوند دو فرشته مأمور ثبت اعمال را مخاطب ساخته، فرمان مىدهد: «هر کافر متکبر لجوج را در جهنم افکنید» (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ).
(آیه 25)
در این آیه به چند وصف از اوصاف زشت و مذموم این کافران عنید اشاره کرده، مىگوید: «همان کسى که به شدت مانع خیر است و متجاوز، و در شک و تردید است» حتى دیگران را به تردید مىافکند (مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ).
(آیه 26)
باز در ادامه اوصاف این گروه عنید مىافزاید: «همان کسى که معبود دیگرى با خدا قرار داده» و راه شرک و دو گانگى را پیش گرفته است (الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).
آرى «او را در عذاب شدید بیفکنید» (فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ).
(آیه 27)
این آیه پرده از روى ماجراى دیگرى از سرنوشت این گروه کافر لجوج بر مىدارد، و آن مخاصمه و بحثى است که با شیطان در قیامت دارند، آنها تمام گناهان خویش را به گردن شیاطین اغواگر مىافکنند، مىفرماید: «و همنشینش (از شیاطین) مىگوید: پروردگارا! من او را به طغیان وا نداشتم (و به اجبار در این راه نیاوردم او خودش با میل و اراده خویش این راه را برگزید) و او در گمراهى دور و درازى بود» (قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ).
(آیه 28)
گر چه در این آیات تنها سخن از دفاع شیطان به میان آمده و سخنى از اعتراض کفار بر شیطان دیده نمىشود، ولى به قرینه سایر آیات قرآن که آنها در قیامت با هم جر و بحث مىکنند و به قرینه آیه مورد بحث گفتار طرفین اجمالا روشن مىشود، زیرا در این آیه مىخوانیم: خدا «فرمود: نزد من جدال و مخاصمه نکنید، من پیشتر به شما هشدار داده ام» و اتمام حجت کردهام (قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ).
(آیه 29)
سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «سخن من تغییر ناپذیر است، و من هرگز به بندگانم ستم نخواهم کرد» (ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
این آیات دلیل بر اختیار و آزادى اراده بندگان است، نه شیطان مجبور است شیطنت کند، و نه کافران مجبورند راه کفر و عناد و راه شیطان را پیش گیرند و نه سرنوشت قطعى و خارج از اراده براى کسى مقرر شده است.
(آیه 30)
در این آیه به فراز کوتاه و تکان دهندهاى از حوادث قیامت اشاره کرده، مىگوید: به خاطر بیاورید «روزى را که به جهنم مىگوئیم: آیا پر شدهاى؟! و او مىگوید: آیا افزون بر این هم هست»! (یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ).
این آیه به خوبى نشان مىدهد که دوزخیان بسیارند و جهنم منظره هولناک و وحشتناکى دارد و تهدید الهى جدى است، و به گونهاى است که فکر در باره آن لرزه بر اندام هر انسانى مىافکند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/341
پاسخ : صفحه ی 308 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 36 از سوره ی ق
(آیه 31)
با توجه به این که بحثهاى این سوره غالبا بر محور مسأله معاد و امورى که در ارتباط با آن است دور مىزند و با توجه به این که در آیات گذشته از چگونگى افکندن کفار لجوج در جهنم و شدت عذاب آنها و صفاتى که آنها را به دوزخ مىکشد سخن به میان آمد، در اینجا صحنه دیگرى را ترسیم مىکند، صحنه داخل شدن پرهیزکاران به بهشت با احترام کامل، و اشاره به انواع نعمتهاى بهشتى و صفاتى که انسان را در صف بهشتیان قرار مىدهد، تا در مقایسه با یکدیگر حقایق روشنتر گردد.
نخست مىفرماید: «و در آن روز بهشت را به پرهیزکاران نزدیک مىکنند و فاصلهاى از آنان ندارد»! (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ).
(آیه 32)
سپس در شرح اوصاف بهشتیان مىگوید: «این چیزى است که به شما وعده داده مىشوید و براى کسانى است که به سوى خدا باز مىگردند، و پیمانها و احکام او را حفظ مىکنند» (هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ).
(آیه 33)
در ادامه این اوصاف در این آیه به دو وصف دیگر آنها اشاره مىکند- که در حقیقت توضیح و تفسیرى است براى اوصاف گذشته- مىفرماید:
«آن کسى که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضر شود» (مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ).
آنها نه فقط در حضور جمع که در تنهائى و خلوت نیز مرتکب گناهى نمىشوند.
این خوف و خشیت سبب مىشود که قلب آنها «منیب» باشد، دائما متوجه خدا گردد، و به طاعت او اقبال کند، و از هر گناه و لغزشى توبه نماید، و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد.
(آیه 34)
سپس مىافزاید: کسانى که داراى این چهار صفتند هنگامى که بهشت به آنها نزدیک مىشود، فرشتگان الهى به عنوان احترام و اکرام به آنها مىگویند: «به سلامت وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ). سلامت از هر گونه بدى و ناراحتى و آفت و بلا و کیفر و عذاب، سلامت کامل از نظر جسم و جان.
سپس براى آرامش خاطر آنها اضافه مىکند: «امروز، روز جاودانگى است» جاودانى نعمتها، و جاودانى بهشت با تمام مواهبش (ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ).
(آیه 35)
و به دنبال این دو موهبت- بشارت سلامت، و بشارت جاودانگى در بهشت- خداوند منان دو بشارت دیگر به آنها مىدهد که مجموعا چهار بشارت است همانند چهار وصفى که آنها داشتند، مىفرماید: «هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها).
و علاوه بر آن «نزد ما نعمتهاى بیشترى است» که به فکر هیچ کس نمىرسد (وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ).
تعبیرى از این زنده تر و رساتر و دل انگیزتر تصور نمىشود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/341
پاسخ : صفحه ی 308 از قرآن کریم شامل آیات 9 تا 36 از سوره ی ق
(آیه 36)
بعد از پایان گرفتن گفتگو پیرامون بهشت و دوزخ، صفات بهشتیان و دوزخیان، و درجات و درکات آنها، براى نتیجه گیرى کامل از این بحث، مجرمان را مورد توجه قرار داده، مىفرماید: «چه بسیار اقوامى را که پیش از آنها هلاک کردیم، اقوامى که از آنها قویتر بودند، و شهرها (و کشورها) را گشودند» اما بر اثر کفر و ظلم و بیدادگرى و گناه نابود شدند (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلادِ).
«آیا هیچ راه فرارى (از عذاب الهى براى این گونه افراد) وجود دارد»؟ (هَلْ مِنْ مَحِیصٍ).
آیه به کفّار لجوج معاصر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله هشدار مىدهد که سرى به تاریخ گذشتگان بزنند و آثار آنها را بر صفحات تاریخ و صفحه روى زمین بنگرند، ببینند خداوند با اقوام سرکشى که پیش از آنها بودند چه کرد؟ اقوامى که از آنها پر جمعیتتر و با قدرتتر بودند، آنگاه به آینده خود بیندیشند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/342
صفحه ی 309 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 45 از سوره ی ق و آیات 1 تا 22 از سوره ی ذاریات
[golrooz] صفحه ی 309 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 45 از سوره ی ق و آیات 1 تا 22 از سوره ی ذاریات [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَيٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ(37)
در اين تذكّري است براي آن كس كه عقل دارد، يا گوش دل فرادهد در حالي كه حاضر باشد!(37)
وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ(38)
ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز [= شش دوران] آفريديم، و هيچ گونه رنج و سختي به ما نرسيد! (با اين حال چگونه زندهكردن مُردگان براي ما مشكل است؟!)(38)
فَاصْبِرْ عَلَيٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ(39)
در برابر آنچه آنها ميگويند شكيبا باش، و پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور،(39)
وَمِنَ الَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَٰرَ السُّجُودِ(40)
و در بخشي از شب او را تسبيح كن، و بعد از سجدهها!(40)
وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ(41)
و گوش فرا ده و منتظر روزي باش كه منادي از مكاني نزديك ندا ميدهد،(41)
يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ(42)
روزي كه همگان صيحه رستاخيز را بحق ميشنوند؛ آن روز، روز خروج (از قبرها) است!(42)
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ(43)
ماييم كه زنده ميكنيم و ميميرانيم، و بازگشت تنها بسوي ماست!(43)
يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَٰلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ(44)
روزي كه زمين به سرعت از روي آنها شكافته ميشود و (از قبرها) خارج ميگردند؛ و اين جمع كردن براي ما آسان است!(44)
نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَآ أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ(45)
ما به آنچه آنها ميگويند آگاهتريم، و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستي؛ پس بوسيله قرآن، كساني را كه از عذاب من ميترسند متذكّر ساز (وظيفه تو همين است)!(45)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
وَالذَّٰرِيَٰتِ ذَرْوًا(1)
سوگند به بادهايي كه (ابرها را) به حركت درميآورند،(1)
فَالْحَٰمِلَٰتِ وِقْرًا(2)
سوگند به آن ابرها كه بار سنگيني (از باران را) با خود حمل ميكنند،(2)
فَالْجَٰرِيَٰتِ يُسْرًا(3)
و سوگند به كشتيهايي كه به آساني به حركت درميآيند،(3)
فَالْمُقَسِّمَٰتِ أَمْرًا(4)
و سوگند به فرشتگاني كه كارها را تقسيم ميكنند،(4)
إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ(5)
(آري سوگند به همه اينها) كه آنچه به شما وعده شده قطعاً راست است؛(5)
وَإِنَّ الدِّينَ لَوَٰقِعٌ(6)
و بيشكّ (رستاخيز) و جزاي اعمال واقعشدني است!(6)
وَالسَّمَآءِ ذَاتِ الْحُبُكِ(7)
قسم به آسمان كه داراي چين و شكنهاي زيباست،(7)
إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ(8)
كه شما (درباره قيامت) در گفتاري مختلف و گوناگونيد!(8)
يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ(9)
(تنها) كسي از ايمان به آن منحرف ميشود كه از قبول حقّ سرباز ميزند!(9)
قُتِلَ الْخَرَّٰصُونَ(10)
كشته باد دروغگويان (و مرگ بر آنها)!(10)
الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ(11)
همانها كه در جهل و غفلت فرو رفتهاند،(11)
يَسَْٔلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ(12)
و پيوسته سؤال ميكنند: «روز جزا چه موقع است؟!»(12)
يَوْمَ هُمْ عَلَي النَّارِ يُفْتَنُونَ(13)
(آري) همان روزي است كه آنها را بر آتش ميسوزانند!(13)
ذُوقُوا۟ فِتْنَتَكُمْ هَٰذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ(14)
(و گفته ميشود:) بچشيد عذاب خود را، اين همان چيزي است كه براي آن شتاب داشتيد!(14)
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٍ وَعُيُونٍ(15)
به يقين، پرهيزگاران در باغهاي بهشت و در ميان چشمهها قرار دارند،(15)
ءَاخِذِينَ مَآ ءَاتَيٰهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ قَبْلَ ذَٰلِكَ مُحْسِنِينَ(16)
و آنچه پروردگارشان به آنها بخشيده دريافت ميدارند، زيرا پيش از آن (در سراي دنيا) از نيكوكاران بودند!(16)
كَانُوا۟ قَلِيلًا مِّنَ الَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ(17)
آنها كمي از شب را ميخوابيدند،(17)
وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ(18)
و در سحرگاهان استغفار ميكردند،(18)
وَفِيٓ أَمْوَٰلِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّآئِلِ وَالْمَحْرُومِ(19)
و در اموال آنها حقّي براي سائل و محروم بود!(19)
وَفِي الْأَرْضِ ءَايَٰتٌ لِّلْمُوقِنِينَ(20)
و در زمين آياتي براي جويندگان يقين است،(20)
وَفِيٓ أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ(21)
و در وجود خود شما (نيز آياتي است)؛ آيا نميبينيد؟!(21)
وَفِي السَّمَآءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ(22)
و روزي شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده ميشود!(22)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 309 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 45 از سوره ی ق و آیات 1 تا 22 از سوره ی ذاریات
(آیه 37)
در این آیه براى تأکید بیشتر مىافزاید: «قطعا در این (سرگذشت پیشینیان) تذکر است، براى آن کس که عقل دارد، یا گوش فرا دهد در حالى که حاضر باشد»! (إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ).
منظور از «قلب» در اینجا و در دیگر آیات قرآن که بحث از درک مسائل مىکند همان «عقل» و شعور و ادراک است.
مجموع آیه چنین معنى مىدهد، دو گروه مىتوانند از این مواعظ، پند و اندرز گیرند، نخست آنها که داراى ذکاوت و عقل و هوشند، و خود مستقلا مىتوانند مسائل را تحلیل کنند، و دیگر کسانى که در این حد نیستند اما مىتوانند «مستمع» خوبى براى دانشمندان باشند، و با حضور قلب به سخنان آنها گوش فرا دهند و حقایق را از طریق ارشاد و راهنمائى آنها فرا گیرند.
(آیه 38)
آفریدگار آسمانها و زمین قادر بر احیاى مردگان است در تعقیب آیات گذشته و دلائل مختلفى که در باره معاد در آن آمده بود، در اینجا به یکى دیگر از دلائل امکان معاد اشاره کرده و بعد از آن به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور صبر و شکیبائى و تسبیح و حمد پروردگار مىدهد، تا کار شکنیهاى مخالفان را از این طریق تحمل و خنثى کند.
نخست مىفرماید: «و ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آن است در شش روز [شش دوران] آفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختى به ما نرسید»! (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ).
بدیهى است کسى که قدرتش محدود است اگر بخواهد کارى انجام دهد که بیش از توان او باشد خسته و درمانده و وامانده مىشود، ولى در مورد وجودى که قدرتش نامحدود و توانائیش بىنهایت است این امور مفهومى ندارد.
بنابر این چنین کسى توانائى دارد که انسان را بعد از مردن بار دیگر به حیات باز گرداند.
(آیه 39)
بعد از ذکر دلائل مختلف معاد و ترسیم صحنههاى مختلفى از قیامت چون به هر حال گروهى تسلیم حق نیستند و لجاجت و پا فشارى بر باطل دارند پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را مخاطب قرار داده، مىگوید: «در برابر آنچه آنها مىگویند شکیبا باش» (فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ).
چرا که تنها با نیروى صبر و استقامت مىتوان بر این مشکلات پیروز شد، و توطئههاى دشمن را درهم شکست، و نسبتهاى نارواى آنها را در مسیر حق تحمل کرد.
و از آنجا که صبر و استقامت نیاز به پشتوانهاى دارد، و بهترین پشتوانه یاد خدا و ارتباط با مبدأ علم و قدرت جهان آفرین است در دنبال این دستور مىافزاید:
«و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور» (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ).
(آیه 40)
همچنین «در بخشى از شب او را تسبیح کن و بعد از سجدهها» (وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ).
این یاد مداوم و تسبیح مستمر همچون قطرههاى حیاتبخش باران بر سرزمین قلب و جان تو مىریزد، و آن را سیراب مىکند، دائما به تو نشاط و حیات مىبخشد و به استقامت در مقابل مخالفان لجوج دعوت مىکند.
تسبیح خداوند در این مواقع چهار گانه اشاره به نمازهاى پنجگانه روزانه و بعضى از نوافل پر فضیلت است، به این ترتیب که «قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ» اشاره به نماز صبح است، زیرا آخر وقت آن طلوع آفتاب مىباشد.
«وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» اشاره به نماز ظهر و عصر است، چرا که آخر وقت هر دو غروب آفتاب است.
«وَ مِنَ اللَّیْلِ» نماز مغرب و عشا را بیان مىکند، «وَ أَدْبارَ السُّجُودِ» نظر به نافله هاى مغرب دارد که بعد از مغرب به جا آورده مىشود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/342
پاسخ : صفحه ی 309 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 45 از سوره ی ق و آیات 1 تا 22 از سوره ی ذاریات
(آیه 41)
با صیحه رستاخیز همه زنده مىشوند: در این آیه همانند سایر آیات این سوره تکیه بر مسأله معاد و رستاخیز شده و باز گوشه دیگرى از آن را مطرح مىکند، و آن مسأله نفخ صور و خروج مردگان از قبر است.
مىفرماید: «و گوش فرا ده و منتظر روزى باش که منادى از مکانى نزدیک ندا مىدهد» (وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ).
یعنى این صدا آن چنان در فضا پخش مىشود که گویى بیخ گوش همه است.
(آیه 42)
- «روزى که همگان صیحه رستاخیز را به حق مىشنوند، آن روز، روز خروج (از قبرها) است»! (یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ).
مخاطب در «و استمع» (گوش فرا ده) گر چه شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است ولى مسلما مقصود همه انسانها هستند.
و منظور از «گوش فرادادن» یا انتظار کشیدن است، زیرا کسانى که در انتظار حادثهاى به سر مىبرند که با صداى وحشتناکى شروع مىشود دائما گوش فرا مىدهند، و منتظرند. و یا منظور گوش فرا دادن به این سخن الهى است، و معنى چنین مىشود: «این سخن را بشنو که پروردگارت در باره صیحه رستاخیز مىگوید».
این منادى همان «اسرافیل» است که در «صور» مىدمد، و در آیات قرآن نه با نام بلکه با تعبیرات دیگرى به او اشاره شده است.
(آیه 43)
و براى این که روشن شود حاکم در این دادگاه بزرگ کیست؟
مىافزاید: «مائیم که زنده مىکنیم و مىمیرانیم و بازگشت تنها به سوى ماست» (إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ إِلَیْنَا الْمَصِیرُ).
(آیه 44)
سپس براى توضیح بیشتر در باره بازگشت مردم به سوى خداوند مىفرماید: «روزى که زمین بسرعت از روى آنها شکافته مىشود و (از قبرها) خارج مىگردند» (یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً).
و در پایان آیه مىافزاید: «و این جمع کردن (مردم در قیامت) براى ما آسان است» (ذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسِیرٌ).
روشن است خداوندى که آفریننده آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است حشر و نشور مردگان براى او کار سادهاى مىباشد.
(آیه 45)
و در این آیه که آخرین آیه این سوره است بار دیگر به پیامبرش در مقابل مخالفان سرسخت و لجوج تسلى و دلدارى مىدهد و مىفرماید: «ما به آنچه آنها مىگویند آگاهتریم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ).
«و تو مأمور اجبار آنها (به ایمان) نیستى» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ).
وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت، و دعوت به سوى حق و بشارت و انذار است «پس به وسیله قرآن، کسانى را که از عذاب من مىترسند متذکر ساز» (فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ).
اشاره به این که قرآن براى انذار و بیدار ساختن افراد مؤمن کافى است هر صفحهاى از آن یاد آور قیامت، و آیات مختلفش بازگو کننده سرنوشت پیشینیان و توصیفهایش از مواهب بهشتى و عذابهاى دوزخى و حوادثى که در آستانه رستاخیز و در دادگاه عدل الهى واقع مىشود بهترین پند و اندرز براى همگان است.
«پایان سوره ق»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/342
پاسخ : صفحه ی 309 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 45 از سوره ی ق و آیات 1 تا 22 از سوره ی ذاریات
سوره ذاریات [51]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 60 آیه است
محتواى سوره:
محور بحث در این سوره در درجه اول، مسائل مربوط به معاد و رستاخیز و پاداش و کیفر مؤمنان و مجرمان است، و بطور کلى مىتوان گفت مباحث این سوره بر پنج محور زیر دور مىزند:
1- قسمت مهمى از آن را مباحث معاد تشکیل مىدهد یعنى آغاز و پایان سوره با معاد است.
2- بخش دیگرى از این سوره ناظر به مسأله توحید و آیات و نشانههاى خدا در نظام آفرینش است که طبعا بحثهاى معاد را تکمیل مىکند.
3- در بخش دیگر، از داستان فرشتگانى که میهمان ابراهیم (ع) شدند و مأمور درهم کوبیدن شهرهاى قوم لوط بودند بحث مىکند.
4- آیات دیگرى از این سوره اشارات کوتاهى به داستان موسى (ع) و قوم عاد و ثمود و قوم نوح دارد.
5- و بالاخره قسمت دیگرى از این سوره، مبارزه اقوام متعصب و لجوج را با انبیاء گذشته بازگو کرده، و پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله را که در برابر مخالفین سر سخت قرار داشت از این طریق دلدارى مىدهد، و دعوت به استقامت مىکند.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس سوره ذاریات را در روز یا شب بخواند خداوند وضع زندگى و معیشت او را اصلاح مىکند، روزى وسیعى به او مىدهد، و قبر او را با چراغى روشن مىسازد که تا روز قیامت مىدرخشد»! کرارا گفتهایم تنها لقلقه زبان براى رسیدن به این همه پاداش عظیم کافى نیست بلکه هدف تلاوتى است اندیشه برانگیز، و اندیشهاى عمل آفرین! ضمنا نامگذارى سوره به «ذاریات» به تناسب نخستین آیه این سوره است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/342
پاسخ : صفحه ی 309 از قرآن کریم شامل آیات 37 تا 45 از سوره ی ق و آیات 1 تا 22 از سوره ی ذاریات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
سوگند به طوفانها و ابرهاى باران زا! بعد از سوره «و الصّافات» این دومین سورهاى است که با سوگندهاى مکرّر آغاز مىشود، سوگندهائى پر معنى و تفکر آفرین، سوگندهائى بیدار کننده و آگاهىبخش.
جالب این که محتواى این سوگندها ربط خاصى با مباحث رستاخیز دارد، و با ظرافت و زیبائى مخصوصى این بحث مهم را از جوانب گوناگون تعقیب مىکند.
حقیقت این است که سوگندهاى قرآن که تعداد آن زیاد است یکى از چهرههاى اعجاز این کتاب آسمانى و از زیباترین و درخشندهترین فرازهاى آن است که شرح هر کدام در جاى خود خواهد آمد.
در آغاز این سوره خداوند به پنج موضوع مختلف سوگند یاد کرده است.
نخست مىفرماید: «سوگند به بادهائى که (ابرها را) به حرکت در مىآورند» (وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً). و گرد و غبارها و بذر گیاهان و نطفههاى گلها را در روى زمین به هر سو مىپراکنند.
(آیه 2)
سپس مىافزاید: «سوگند به آن ابرها که بار سنگینى (از باران را) با خود حمل مىکنند» (فَالْحامِلاتِ وِقْراً).
(آیه 3)
«و سوگند به کشتی هائى که (بر رودخانههاى عظیم و صفحه دریاها) به آسانى به حرکت در مىآیند» (فَالْجارِیاتِ یُسْراً).
(آیه 4)
«و سوگند به فرشتگانى که کارها را تقسیم مىکنند» (فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً).
به این ترتیب سخن از بادها، سپس ابرها، و بعد از آن نهرها، و سر انجام روئیدن گیاهان است که تناسب نزدیکى با مسأله معاد که بعد از آن آمده دارد، زیرا مىدانیم که یکى از دلائل امکان معاد مسأله زنده کردن زمینهاى مرده به وسیله نزول باران است که بارها در قرآن با عبارات مختلف ذکر شده است.
(آیه 5)
بعد از ذکر این چهار سوگند- که همه بیانگر اهمیت مطلبى است که بعد از آن مىآید- مىفرماید: «آنچه به شما وعده داده شده قطعا راست است» (إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ).
(آیه 6)
و بار دیگر به عنوان تأکید مىافزاید: «و بىشک (رستاخیز و) جزاى اعمال واقع شدنى است» (وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ).
«دین» در اینجا به معنى جزاست، و اصولا یکى از نامهاى قیامت «یوم الدّین» (روز جزا) است و از آن روشن مىشود که منظور از وعدههاى واقع شدنى در اینجا وعدههاى مربوط به قیامت و حساب و پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ و سایر امور مربوط به معاد است، بنابر این جمله اول تمام وعدههاى قیامت را شامل مىشود، و جمله دوم تأکیدى است بر مسأله جزا.