صفحه ی 302 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 33 از سوره ی محمد
[golrooz] صفحه ی 302 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 33 از سوره ی محمد [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّيٰ لَهُمْ إِذَا جَآءَتْهُمْ ذِكْرَيٰهُمْ(18)
آيا [كافران] جز اين انتظار مي برند كه رستاخيز به ناگاه بر آنان فرا رسد و علامات آن اينك پديد آمده است پس اگر [رستاخيز] بر آنان دررسد ديگر كجا جاي اندرزشان است(18)
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنۢبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَيٰكُمْ(19)
پس بدان كه هيچ معبودي جز خدا نيست و براي گناه خويش آمرزش جوي و براي مردان و زنان با ايمان [طلب مغفرت كن] و خداست كه فرجام و مآل [هر يك از] شما را مي داند(19)
وَيَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَآ أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَيٰ لَهُمْ(20)
و كساني كه ايمان آورده اند مي گويند چرا سوره اي [در باره جهاد] نازل نمي شود اما چون سوره اي صريح نازل شد و در آن نام كارزار آمد آنان كه در دلهايشان مرضي هست مانند كسي كه به حال بيهوشي مرگ افتاده به تو مي نگرند(20)
طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَّعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا۟ اللَّهَ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ(21)
[ولي] فرمان پذيري و سخني شايسته برايشان بهتر است و چون كار به تصميم كشد قطعا خير آنان در اين است كه با خدا راست[دل] باشند(21)
فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا۟ فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوٓا۟ أَرْحَامَكُمْ(22)
پس [اي منافقان] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد [يا سرپرست مردم شديد] در [روي] زمين فساد كنيد و خويشاونديهاي خود را از هم بگسليد(22)
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَيٰٓ أَبْصَٰرَهُمْ(23)
اينان همان كسانند كه خدا آنان را لعنت نموده و [گوش دل] ايشان را ناشنوا و چشمهايشان را نابينا كرده است(23)
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَيٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَآ(24)
آيا به آيات قرآن نمي انديشند يا [مگر] بر دلهايشان قفل هايي نهاده شده است(24)
إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا۟ عَلَيٰٓ أَدْبَٰرِهِم مِّنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَي الشَّيْطَٰنُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَيٰ لَهُمْ(25)
بي گمان كساني كه پس از آنكه [راه] هدايت بر آنان روشن شد [به حقيقت] پشت كردند شيطان آنان را فريفت و به آرزوهاي دور و درازشان انداخت(25)
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا۟ لِلَّذِينَ كَرِهُوا۟ مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ(26)
چرا كه آنان به كساني كه آنچه را خدا نازل كرده خوش نمي داشتند گفتند ما در كار [مخالفت] تا حدودي از شما اطاعت خواهيم كرد و خدا از همداستاني آنان آگاه است(26)
فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَٰٓئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَٰرَهُمْ(27)
پس چگونه [تاب مي آورند] وقتي كه فرشتگان [عذاب] جانشان را مي ستانند و بر چهره و پشت آنان تازيانه مي نوازند(27)
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا۟ مَآ أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا۟ رِضْوَٰنَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَٰلَهُمْ(28)
زيرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پيروي كرده اند و خرسنديش را خوش نداشتند پس اعمالشان را باطل گردانيد(28)
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَٰنَهُمْ(29)
آيا كساني كه در دلهايشان مرضي هست پنداشتند كه خدا هرگز كينه آنان را آشكار نخواهد كرد(29)
وَلَوْ نَشَآءُ لَأَرَيْنَٰكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَٰهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَٰلَكُمْ(30)
و اگر بخواهيم قطعا آنان را به تو مي نمايانيم در نتيجه ايشان را به سيماي [حقيقي]شان مي شناسي و از آهنگ سخن به [حال] آنان پي خواهي برد و خداست كه كارهاي شما را مي داند(30)
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّيٰ نَعْلَمَ الْمُجَٰهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّٰبِرِينَ وَنَبْلُوَا۟ أَخْبَارَكُمْ(31)
و البته شما را مي آزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم و گزارشهاي [مربوط به] شما را رسيدگي كنيم(31)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَشَآقُّوا۟ الرَّسُولَ مِنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَيٰ لَن يَضُرُّوا۟ اللَّهَ شَئًْا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَٰلَهُمْ(32)
كساني كه كافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند و پس از آنكه راه هدايت بر آنان آشكار شد با پيامبر [خدا] در افتادند هرگز به خدا گزندي نمي رسانند و به زودي [خدا] كرده هايشان را تباه خواهد كرد(32)
۞ يَٰٓأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ اللَّهَ وَأَطِيعُوا۟ الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوٓا۟ أَعْمَٰلَكُمْ(33)
اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر [او نيز] اطاعت نماييد و كرده هاي خود را تباه مكنيد(33)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 302 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 33 از سوره ی محمد
(آیه 18)
نشانه هاى رستاخیز ظاهر شده! در این آیه به عنوان هشدارى به آن گروه بىایمان استهزاء کننده، مىفرماید: «آیا آنها [کافران] جز این انتظارى دارند که قیامت ناگهان فرا رسد (آنگاه ایمان آورند) در حالى که هم اکنون نشانههاى آن آمده است، اما هنگامى که بیاید تذکر (و ایمان) آنها سودى نخواهد داشت»! (فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ).
آرى! آنها آن موقعى که باید ایمان بیاورند و مفید است سر سختى و لجاجت به خرج مىدهند، و در برابر حق تسلیم نمىشوند، ولى آن زمان که حوادث هولناک آغاز قیامت جهان را به لرزه در مىآورد این گونه افراد به وحشت مىافتند، و اظهار خضوع و ایمان مىکنند، که هیچ سودى به حالشان ندارد.
(آیه 19)
این آیه به عنوان نتیجه گیرى از گفتگوهایى که در آیات قبل پیرامون ایمان و کفر و سرنوشت مؤمنان و کافران آمده بود، مىفرماید: «پس بدان که معبودى جز اللّه نیست» (فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ).
یعنى روى خط توحید محکم بایست که داروى شفا بخش و بهترین وسیله نجات همین توحید است که آثار آن در آیات قبل بیان شد.
به دنبال این مسأله عقیدتى باز به سراغ مسأله تقوا و پاکى از گناه رفته، مىافزاید: «و براى گناه خود و مردان و زنان با ایمان استغفار کن» (وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ).
پیداست پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به حکم مقام عصمت هرگز مرتکب گناهى نشده، این گونه تعبیرها یا اشاره به مسأله «ترک اولى» و «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین» است، و یا سرمشقى است براى مسلمانان.
و در ذیل آیه به عنوان بیان علت مىفرماید: «خداوند محل حرکت و قرار گاه شما را مىداند» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ).
از ظاهر و آشکار و درون و برون سرّ و نجواى شما با خبر است، به همین دلیل باید به سوى او بروید و از درگاه او طلب عفو کنید.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/330
پاسخ : صفحه ی 302 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 33 از سوره ی محمد
(آیه 20)
از نام جهاد نیز وحشت دارند! در اینجا موضع گیریهاى مختلف «مؤمنان» و «منافقان» را در برابر فرمان جهاد روشن مىسازد، مىفرماید: «کسانى که ایمان آوردهاند مىگویند: چرا سورهاى نازل نمىشود»؟! (وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ).
سورهاى که در آن فرمان جهاد باشد، و تکلیف ما را در برابر دشمنان سنگدل و خونخوار و بىمنطق روشن سازد، سورهاى که آیاتش نور هدایت بر قلب ما بپاشد، و روح و جان ما را با فروغش روشن نماید.
این وضع حال مؤمنان راستین.
«اما (منافقان) هنگامى که سوره واضح و روشنى نازل مىگردد که در آن سخنى از جنگ است، منافقان بیمار دل را مىبینى که همچون کسى که در آستانه مرگ قرار گرفته (با نگاهى مات و مبهوت، و چشمانى که حدقه آنها از کار ایستاده) به تو نگاه مىکنند»! (فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ).
میدان جهاد براى مؤمنان میدان اظهار عشق به محبوب و میدان پایدارى و مقاومت و پیروزى است، و در چنین میدانى ترس معنى ندارد.
اما براى «منافقان» میدان مرگ و نابودى و بدبختى است، میدان شکست و جدائى از لذات دنیاست، میدانى است تاریک و ظلمانى، با آیندهاى وحشتناک و مبهم! در پایان آیه در یک جمله کوتاه مىگوید: واى بر آنها که «مرگ و نابودى براى آنان سزاوارترست» (فَأَوْلى لَهُمْ).
(آیه 21)
در این آیه مىافزاید: ولى اگر آنها اطاعت کنند، و از فرمان جهاد سر پیچى ننمایند این «اطاعت و سخن سنجیده براى آنان بهتر است» (طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ).
سپس مىافزاید: «اگر آنها هنگامى که برنامهها محکم مىشود و فرمان جهاد قطعیت مىیابد به خدا راست گویند و از در صدق و صفا درآیند براى آنها بهتر است» (فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ).
هم در این دنیا باعث سر بلندى آنهاست، و هم در آخرت به پاداش بزرگ و فوز عظیم نائل مىشوند.
(آیه 22)
در این آیه مىافزاید: «اگر (از این دستورها) روى گردان شوید، جز این انتظار مىرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندى کنید» (فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ). زیرا اگر از قرآن و توحید روى گردان شوید قطعا به سوى جاهلیت باز مىگردید، و برنامههاى جاهلى چیزى جز «فساد در زمین»، «قتل و غارت و خونریزى»، «کشتن خویشاوندان و دختران» نبود.
(آیه 23)
در این آیه سرنوشت نهائى این گروه منافق و بهانه جوى مفسد را چنین بیان مىکند: «آنها کسانى هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، پس گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور نموده است»، نه حقیقتى را مىشنوند و نه واقعیتى را مىبینند (أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ).
آنها جهاد اسلامى را که بر معیار حق و عدالت است قطع رحم و فساد فى الارض مىپندارند، اما آن همه جنایاتى را که در جاهلیت مرتکب شدند و خونهاى بىگناهانى را که در دوران حکومتشان ریختند مطابق با حق و عدالت! لعنت خدا بر آنها باد که نه گوش شنوا دارند و نه چشم بینا!
(آیه 24)
در این آیه به ذکر علت واقعى انحراف این قوم نگون بخت پرداخته، مىگوید: «آیا آنها در آیات قرآن تدبّر نمىکنند (تا حقیقت را در یابند و وظائف خود را انجام دهند) یا بر دلهاى آنها قفل نهاده شده است»؟! (أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها).
و به این ترتیب باید قرآن مجید در متن زندگى مسلمانان قرار گیرد و آن را قدوه و اسوه خویش قرار دهند دستوراتش را مو به مو اجرا کنند، و تمام خطوط زندگى خویش را با آن هماهنگ سازند.
اما بهره گیرى از قرآن نیاز به یک نوع خود سازى دارد، هر چند خود قرآن نیز به خود سازى کمک مىکند، چرا که اگر بر دلها قفلها باشد، قفلهائى از هوى و هوس، کبر و غرور، لجاجت و تعصب، اجازه ورود نور حق به آن نمىدهد.
(آیه 25)
چرا در قرآن تدبر نمىکنند؟! قرآن همچنان به بحث پیرامون منافقان و موضع گیریهاى مختلف آنها ادامه مىدهد، مىفرماید: «کسانى که بعد از روشن شدن حق بازگشتند و پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده، و آنها را به آرزوهاى دور و دراز فریفته است» (إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/331
پاسخ : صفحه ی 302 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 33 از سوره ی محمد
(آیه 26)
آیه شریفه علت این تسویلات و تزیینات شیطانى را چنین شرح مىدهد: «این به خاطر آن است که آنها به کسانى که از نزول وحى الهى (به پیامبر اسلام) ناراحت بودند گفتند: ما در بعضى از امور از شما پیروى مىکنیم» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ).
کار منافق همین است که به دنبال افراد سر خورده و مخالف مىگردد، و اگر در تمام جهات با او قدر مشترک نداشته باشد به همان مقدار که وجوه مشترک موجود است همکارى، بلکه اطاعت مىکند.
منافقان مدینه نیز به سراغ یهود آمدند، یهود «بنى نضیر» و «بنى قریظه» که پیش از بعثت پیامبر از مبلغان اسلام بودند، اما بعد از ظهورش به خاطر حسد و کبر و به خطر افتادن منافعشان ظهور اسلام را ناخوشایند دانستند، و از آنجا که مخالفت با پیامبر اسلام و توطئه ضد او قدر مشترکى در میان منافقان و یهود بود قول همکارى به آنها دادند.
در پایان آیه آنها را با عبارتى کوتاه تهدید کرده، مىگوید: «خداوند مخفى کاریها و اسرار آنها را مىداند» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ).
هم از کفر باطنى آنها و نفاقشان آگاه است، و هم از توطئه چینها با کمک یهود، و به موقع آنها را مجازات خواهد کرد.
(آیه 27)
این آیه در حقیقت توضیحى است براى این تهدید سر بسته مىفرماید: «پس حال آنها چگونه خواهد بود هنگامى که فرشتگان مرگ روحشان را قبض مىکنند در حالى که بر صورت و پشت آنها مىزنند» (فَکَیْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ).
به صورت آنها مىکوبند، براى این که رو به سوى دشمنان خدا رفتهاند، و بر پشت آنها مىزنند به خاطر این که به آیات الهى و پیامبرش پشت کردند.
(آیه 28)
در این آیه باز به بیان علت این عذاب الهى در آستانه مرگ آنها پرداخته، مىگوید: «این عذاب و کیفر به خاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم مىآورد پیروى کردند، و آنچه را موجب خشنودى اوست کراهت داشتند، لذا خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد» (ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ).
چرا که شرط قبولى اعمال و هر گونه تلاش و کوشش رضاى خداست.
(آیه 29)
منافقان را از لحن گفتارشان مىتوان شناخت: در اینجا باز هم به بخشى دیگر از صفات و نشانههاى منافقین اشاره مىکند و مخصوصا بر این معنى تأکید دارد که اینها تصور نکنند براى همیشه مىتوانند چهره درونى خود را از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان مکتوم دارند.
نخست مىگوید: «آیا کسانى که در دلهایشان بیمارى است گمان کردند خدا کینه هایشان را (نسبت به پیامبر و مؤمنان) آشکار نمىکند» (أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/331
پاسخ : صفحه ی 302 از قرآن کریم شامل آیات 18 تا 33 از سوره ی محمد
(آیه 30)
لذا در آیه شریفه مىافزاید: «و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان مىدهیم، تا آنها را با قیافههایشان بشناسى»! (وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیماهُمْ).
در چهرههاى آنها علامتى مىگذاریم که با مشاهده آن علامت از نفاقشان آگاه شوى، و به رأى العین آنها را ببینى.
سپس مىافزاید: «هر چند مىتوانى آنها را از طرز سخنانشان بشناسى» (وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ).
یعنى این منافقان بیمار دل را از کنایهها و نیشها و تعبیرات موذیانه و منافقانهشان مىتوان شناخت.
در حدیث معروفى از «ابو سعید خدرى» نقل شده است که مىگوید: «منظور از لحن القول بغض علىّ بن ابی طالب علیه السّلام است، و ما منافقان را در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله از طریق عداوت با على علیه السّلام مىشناختیم.»
امروز هم شناختن منافقان از لحن قول و موضع گیریهاى خلافشان در مسائل مهم اجتماعى، و مخصوصا در بحرانها یا جنگها کار مشکلى نیست و با کمى دقت از گفتار و رفتارشان شناسائى مىشوند.
در پایان آیه مىافزاید: «خداوند اعمال همه شما را مىداند» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ).
هم اعمال مخفى و آشکار مؤمنان، و هم اعمال منافقان را، به فرض که بتوانند چهره اصلى خود را از مردم پنهان دارند آیا از خدا که در ظاهر و باطن و خلوت و جلوت با آنهاست مىتوانند مکتوم دارند؟!
(آیه 31)
در این آیه براى تأکید بیشتر و نشان دادن طرق شناخت مؤمنان از منافقان مىافزاید: «ما همه شما را قطعا مىآزمائیم، تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از میان شما کیانند» و مجاهد نماها و سست عنصران منافق کیان؟! (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ).
و در ذیل آیه مىفرماید: علاوه بر این «اخبار شما را مىآزماییم» (وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ).
به این ترتیب خداوند هم اعمال انسانها را مىآزماید و هم گفتار و اخبار آنها را.
و این نخستین بار نیست که خداوند به مردم اعلام مىکند که شما را مىآزمائیم تا صفوفتان از هم مشخص شود، و مؤمنان راستین از ضعیف الایمانها و منافقان شناخته شوند، در آیات فراوانى از قرآن مسأله ابتلاء و امتحان مطرح شده است- مسائل مربوط به آزمایش الهى در ذیل آیه 155 سوره بقره و همچنین در آغاز سوره عنکبوت مشروحا آمده است.
(آیه 32)
بعد از بحثهاى گوناگونى که پیرامون وضع منافقان در آیات گذشته بیان شد، در اینجا پیرامون جمع دیگرى از کفار بحث مىکند، و مىفرماید:
«کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند و بعد از روشن شدن هدایت براى آنان (باز) به مخالفت با رسول (خدا) برخاستند، هرگز زیانى به خدا نمىرسانند، و (خداوند) اعمالشان را نابود مىکند» حتى اگر کار خیرى هم انجام دادهاند چون با ایمان قرین نبوده حبط مىشود (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ).
این گروه ممکن است همان مشرکان مکّه باشند، و یا کفار یهود مدینه، و یا هر دو.
(آیه 33)
در این آیه روى سخن را به مؤمنان کرده، و بعد از بیان خطوط منافقین و کفار، خط آنها را نیز چنین تبیین مىکند: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را، و اعمال خود را باطل مسازید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ).
لحن آیه نشان مىدهد که در میان مؤمنان آن روز نیز افرادى بوده اند که در مسأله اطاعت خداوند و رسول و حفظ اعمالشان از باطل شدن کوتاهى داشتهاند که خداوند با این آیه به آنها اخطار مىکند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/332
صفحه ی 303 از قرآن کریم شامل آیات 34 تا 38 از سوره ی محمد و آیات 1 تا 8 از سوره ی فتح
[golrooz] صفحه ی 303 از قرآن کریم شامل آیات 34 تا 38 از سوره ی محمد و آیات 1 تا 8 از سوره ی فتح [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَصَدُّوا۟ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا۟ وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ(34)
آنان كه كفر ورزيدند و مانع راه خدا شدند سپس در حال كفر مردند هرگز خدا از آنان درنخواهد گذشت(34)
فَلَا تَهِنُوا۟ وَتَدْعُوٓا۟ إِلَي السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يَتِرَكُمْ أَعْمَٰلَكُمْ(35)
پس سستي نورزيد و [كافران را] به آشتي مخوانيد [كه] شما برتريد و خدا با شماست و از [ارزش] كارهايتان هرگز نخواهد كاست(35)
إِنَّمَا الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا۟ وَتَتَّقُوا۟ يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسَْٔلْكُمْ أَمْوَٰلَكُمْ(36)
زندگي اين دنيا لهو و لعبي بيش نيست و اگر ايمان بياوريد و پروا بداريد [خدا] پاداش شما را مي دهد و اموالتان را [در عوض] نمي خواهد(36)
إِن يَسَْٔلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا۟ وَيُخْرِجْ أَضْغَٰنَكُمْ(37)
اگر [اموال] شما را بخواهد و به اصرار از شما طلب كند بخل مي ورزيد و كينه هاي شما را برملا مي كند(37)
هَٰٓأَنتُمْ هَٰٓؤُلَآءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا۟ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَآءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا۟ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوٓا۟ أَمْثَٰلَكُم(38)
شما همان [مردمي] هستيد كه براي انفاق در راه خدا فرا خوانده شده ايد پس برخي از شما بخل مي ورزند و هر كس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده و [گرنه] خدا بي نياز است و شما نيازمنديد و اگر روي برتابيد [خدا] جاي شما را به مردمي غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود(38)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا(1)
ما تو را پيروزي بخشيديم [چه] پيروزي درخشاني(1)
لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَٰطًا مُّسْتَقِيمًا(2)
تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهي راست هدايت كند(2)
وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا(3)
و تو را به نصرتي ارجمند ياري نمايد(3)
هُوَ الَّذِيٓ أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوٓا۟ إِيمَٰنًا مَّعَ إِيمَٰنِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا(4)
اوست آن كس كه در دلهاي مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايماني بر ايمان خود بيفزايند و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست و خدا همواره داناي سنجيده كار است(4)
لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَٰتِ جَنَّٰتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَئَِّاتِهِمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا(5)
تا مردان و زناني را كه ايمان آورده اند در باغهايي كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد و در آن جاويدان بدارد و بديهايشان را از آنان بزدايد و اين [فرجام نيك] در پيشگاه خدا كاميابي بزرگي است(5)
وَيُعَذِّبَ الْمُنَٰفِقِينَ وَالْمُنَٰفِقَٰتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَٰتِ الظَّآنِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَآءَتْ مَصِيرًا(6)
و [تا] مردان و زنان نفاق پيشه و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد برده اند عذاب كند بد زمانه بر آنان باد و خدا بر ايشان خشم نموده و لعتشان كرده و جهنم را براي آنان آماده گردانيده و [چه] بد سرانجامي است(6)
وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا(7)
و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست و خدا همواره شكست ناپذير سنجيده كار است(7)
إِنَّآ أَرْسَلْنَٰكَ شَٰهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا(8)
[اي پيامبر] ما تو را [به سمت] گواه و بشارتگر و هشداردهنده اي فرستاديم(8)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 303 از قرآن کریم شامل آیات 34 تا 38 از سوره ی محمد و آیات 1 تا 8 از سوره ی فتح
(آیه 34)
آنها که در حال کفر بمیرند هرگز بخشوده نخواهند شد! این آیه توضیح و تأکیدى است براى آنچه در آیات قبل پیرامون کفار آمده بود، و در ضمن راه بازگشت را به آنها که مایل باشند نشان مىدهد، مىفرماید:
«کسانى که کافر شدند و (مردم را نیز) از پیمودن راه خدا باز داشتند سپس در همان حال کفر از دنیا رفتند خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید»! (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ).
چرا که با مرگ درهاى توبه بسته مىشود، اینها بار سنگین کفر خودشان و اضلال و گمراهى دیگران را هر دو بر دوش مىکشند، چگونه امکان دارد خداوند آنها را ببخشد؟
(آیه 35)
صلح بىجا و ذلت بار! در تعقیب آیات گذشته پیرامون مسأله جهاد این آیه به یکى از نکات مهم پیرامون «جهاد» اشاره مىکند و آن این که افراد سست و ضعیف الایمان براى فرار از زیر بار جهاد و مشکلات میدان جنگ غالبا مسأله صلح را مطرح مىکنند، مسلما صلح بسیار خوب است اما در جاى خود. از این رو مىفرماید: «پس اکنون (که دستورهاى گذشته را شنیدید) هرگز سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلت بار) دعوت نکنید در حالى که شما برترید» (فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ).
یعنى حالا که نشانههاى پیروزى و برترى شما آشکار شده چگونه با پیشنهاد صلح که مفهومش عقب نشینى و شکست است پیروزیهاى خود را عقیم مىگذارید؟ این در حقیقت صلح نیست، این تسلیم و سازشى است که از سستى و زبونى سر چشمه مىگیرد، این یک نوع عافیت طلبى زشتى است که عواقب دردناک و خطرناک به بار مىآورد.
و در پایان آیه براى تقویت روحیه مسلمانان مجاهد مىافزاید: «و خداوند با شماست، و (چیزى از ثواب) اعمالتان را کم نمىکند» (وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ).
کسى که خدا با اوست همه عوامل پیروزى را در اختیار دارد، هرگز احساس تنهائى نمىکند، ضعف و سستى به خود راه نمىدهد، به نام صلح، تسلیم دشمن نمىشود، و فرآوردههاى خونهاى شهیدان را در لحظات حساس به باد نمىدهد.
(آیه 36)
گفتیم سوره «محمّد» سوره «جهاد» است، از مسأله جهاد آغاز شده و با مسأله جهاد پایان مىگیرد.
در آخرین آیات این سوره نیز به یکى دیگر از مسائل زندگى انسانها در این رابطه مىپردازد، و براى تشویق و تحریک هر چه بیشتر مسلمانان در زمینه اطاعت خداوند عموما و مسأله جهاد خصوصا بىارزش بودن زندگى دنیا را مطرح مىکند، مىفرماید: «زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى است» (إِنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ).
«لعب» (بازى) به کارهائى گفته مىشود که داراى یک نوع نظم خیالى براى وصول به یک هدف خیالى است، و «لهو» (سرگرمى) به هر کارى گفته مىشود که انسان را به خود مشغول داشته و از مسائل اصولى منحرف سازد.
و به راستى زندگى دنیا «بازى» و «سرگرمى» است.
به دنبال آن مىافزاید: «و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید خداوند پاداشهاى شما را (به نحو کامل و شایسته) مىدهد، و (در برابر آن) اموال شما را نمىطلبد» (وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ).
و اگر مقدار ناچیزى از اموالتان به عنوان زکات و حقوق شرعى دیگر گرفته مىشود آن هم براى خود شما مصرف مىگردد، براى نگهدارى یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان شما، و براى دفاع از امنیت و استقلال کشورتان و برقرارى نظم و آرامش و تأمین نیازمندیها و عمران و آبادى شهر و دیار شماست.
بنابر این همین مقدار نیز براى خود شماست که خدا و پیامبرش از همگان بىنیازند، و به این ترتیب تناقضى بین مفهوم آیه و آیات انفاق و زکات و مانند آن وجود ندارد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/332
پاسخ : صفحه ی 303 از قرآن کریم شامل آیات 34 تا 38 از سوره ی محمد و آیات 1 تا 8 از سوره ی فتح
(آیه 37)
در این آیه براى نشان دادن میزان دلبستگى غالب مردم به اموال و ثروتهاى شخصى مىافزاید: «هر گاه اموال شما را مطالبه کند، و حتى اصرار ورزد بخل مىکنید، بلکه (از آن بالاتر) کینهها و خشم شما را آشکار مىسازد»! (إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ).
و به این ترتیب با این تازیانه ملامت روح خفته انسانها را بیدار مىسازد، تا زنجیر اسارت و بردگى اموال را از گردن خویش بردارند و آن چنان شوند که در راه دوست از همه چیز بگذرند، و همه را بر پاى او نثار کنند، در عوض ایمان و تقوا و رضا و خشنودى او را بطلبند.
(آیه 38)
اگر سر پیچى کنید این رسالت را به گروه دیگرى مىدهد! آخرین آیه سوره محمّد صلّى اللّه علیه و اله تأکید دیگرى است بر آنچه در آیات گذشته پیرامون مسائل مادى و دلبستگیهاى مردم به آن و انفاق در راه خدا آمده است.
مىفرماید: «آرى! شما همان گروهى هستید که براى انفاق در راه خدا دعوت مىشوید، بعضى از شما (این فرمان الهى را اطاعت مىکنند در حالى که بعضى) بخل مىورزند» (ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ).
در اینجا این سؤال مطرح مىشود که در آیات قبل گفته شد خداوند اموال شما را مطالبه نمىکند چگونه در این آیه دستور به انفاق در راه خدا داده شده است؟
ولى دنباله خود آیه در حقیقت به این سؤال از دو راه پاسخ مىدهد.
نخست مىگوید: «و هر کسى (که در انفاق) بخل ورزد نسبت به خود بخل کرده است» (وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ).
چرا که نتیجه انفاقها هم در دنیا به خود شما باز مىگردد، زیرا فاصلههاى طبقاتى کم مىشود، آرامش و امنیت در جامعه حکم فرما مىگردد، محبت و صفا و صمیمیت جاى کینه و عداوت را مىگیرد این پاداش دنیوى شماست.
و هم در آخرت در برابر هم درهم و دینارى مواهب و نعمتهائى به شما ارزانى مىدارد که هرگز به فکر بشرى خطور نکرده است، بنابر این هر قدر بخل کنید به خودتان بخل کردهاید! به تعبیر دیگر مسأله انفاق در اینجا بیشتر ناظر به انفاق براى جهاد است و واضح است که هر گونه کمک به پیشرفت امر جهاد ضامن حفظ موجودیت و استقلال و شرف یک جامعه است.
پاسخ دیگر این که: «و خداوند بىنیاز است و شما همه نیازمندید» (وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ).
او هم از انفاق شما بىنیاز است، و هم از اطاعتتان، این شما هستید که در دنیا و آخرت نیاز به لطف و رحمت و پاداش او دارید.
اصولا موجودات امکانیه و ما سوى اللّه سر تا پا فقر و نیازند، و غنىّ بالذّات تنها خداست، آنها حتى در اصل وجودشان دائما وابسته به اویند، و لحظه به لحظه از منبع لا یزال فیض وجود او مدد مىگیرند که اگر یک لحظه از آنها قطع فیض کند هستى همه بر باد مىرود «و فرو ریزند قالبها»! آخرین جمله هشدارى است به همه مسلمانان که قدر این نعمت بزرگ و موهبت عظیم را بدانید که خداوند شما را پاسدار آئین پاکش قرار داد تا حامیان دین و یاوران پیامبر او باشید «و هر گاه سرپیچى کنید، خداوند گروه دیگرى را جاى شما مىآورد پس آنها مانند شما نخواهند بود» و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق مىکنند (وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ).
آرى! اگر شما این رسالت عظیم را نادیده بگیرید، خداوند قوم دیگرى را بر مىانگیزد قومى که در ایثار و فداکارى و بذل جان و مال و انفاق فى سبیل اللّه به مراتب از شما برتر و بالاتر باشند! این تهدید بزرگى است که نظیر آن در آیه 54 سوره مائده نیز آمده است:
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! هر کس از شما از آیین خود باز گردد (به خدا زیانى نمىرساند) خداوند در آینده جمعیتى را مىآورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران نیرومند و شکست ناپذیرند، مردانى که در راه خدا جهاد مىکنند و هرگز از سرزنش کنندگان هراسى به خود راه نمىدهند» اکثر مفسران نقل کردهاند که: بعد از نزول این آیه جمعى از اصحاب رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله عرض کردند: «این گروهى که خداوند در این آیه به آنها اشاره کرده کیانند»؟! در این هنگام پیامبر دست بر پاى سلمان- و طبق روایتى بر شانه سلمان- زد و فرمود: «منظور این مرد و قوم اوست، سوگند به آن کس که جانم به دست اوست، اگر ایمان به ثریا بسته باشد گروهى از مردان فارس آن را به چنگ مىآورند»! حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام نقل شده که مکمل حدیث فوق است.
فرمود: «به خدا سوگند که خداوند به این وعده خود وفا کرده و گروهى را از غیر عرب بهتر از آنها جانشین آنها فرمود».
«پایان سوره محمّد»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/332
پاسخ : صفحه ی 303 از قرآن کریم شامل آیات 34 تا 38 از سوره ی محمد و آیات 1 تا 8 از سوره ی فتح
سوره فتح [48]
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 29 آیه است
محتواى سوره:
این سوره چنانکه از نامش پیداست پیام آور فتح و پیروزى است، پیروزى بر دشمنان اسلام، پیروزى چشمگیر و قاطع خواه پیروزى مربوط به فتح مکه باشد یا صلح حدیبیه یا فتح خیبر یا پیروزى بطور مطلق.
موقعى که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله از حدیبیه به سوى مدینه مىآمد مرکبش از حرکت باز ایستاد، و در همین حال چهره مبارکش غرق سرور و شادمانى بى سابقهاى گشت و فرمود: هم اکنون آیات سوره فتح بر من نازل شد.
در یک بررسى مىتوان گفت که این سوره از هفت بخش تشکیل یافته است.
1- سوره با مسأله بشارت فتح آغاز مىشود، و آیات انجام آن نیز به همین مسأله مربوط است، و تأکید بر تحقق خواب پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دائر به وارد شدن به مکه و انجام مناسک عمره است.
2- بخش دیگرى از سوره حوادث مربوط به «صلح حدیبیه» و «نزول سکینه» و آرامش بر دلهاى مؤمنان و مسأله «بیعت رضوان» را بازگو مىکند.
3- در بخش دیگرى از مقام پیامبر و هدف والاى او سخن مىگوید.
4- در قسمت دیگرى، از کار شکنىهاى منافقان و نمونههائى از عذرهاى واهیشان در مورد عدم شرکت در میدان جهاد پرده بر مىدارد.
5- در بخش دیگر قسمتى از تقاضاهاى نابجاى منافقان را منعکس مىسازد.
6- سپس کسانى را که از شرکت در میدان جهاد معذورند معرفى مىکند.
7- و بالاخره در بخشى نیز از ویژگیهاى پیروان خط مکتبى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و صفات مخصوص آنها سخن مىگوید.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «اموال و همسران و آنچه را در ملک شماست با قرائت «انّا فتحنا» از تلف حفظ کنید.
کسى که پیوسته آن را تلاوت کند روز قیامت منادى صدا مىزند آن چنان که همه خلائق مىشنوند: تو از بندگان مخلص منى، او را به بندگان صالحم ملحق سازید، و در باغهاى پر نعمت بهشت او را وارد کنید، و از نوشابه مخصوص بهشتیان سیرابش نمائید».
ناگفته پیداست این همه فضیلت و افتخار با تلاوت خالى از اندیشه و عمل حاصل نمىشود، بلکه هدف اصلى از تلاوت، تطبیق اعمال و خلق و خوى خویش بر مفاد این آیات است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/333
پاسخ : صفحه ی 303 از قرآن کریم شامل آیات 34 تا 38 از سوره ی محمد و آیات 1 تا 8 از سوره ی فتح
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
فتح المبین! در نخستین آیه این سوره بشارت عظیمى به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله داده شده است، بشارتى که طبق بعضى از روایات نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و اله محبوبتر از تمام جهان بود، مىفرماید: «ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم! ...» (إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً).
منظور از این فتح پیروزى عظیمى است که از «صلح حدیبیه» نصیب مسلمانان شد.
اما براى روشن شدن تفسیر این آیات باید قبل از هر چیز فشردهاى از داستان حدیبیه را در اینجا بیاوریم که به منزله شأن نزول آن است.
داستان صلح حدیبیه:
در سال ششم هجرت ماه ذى القعده پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله به قصد عمره به سوى مکه حرکت کرد و همه مسلمانان را تشویق به شرکت در این سفر نمود، اما گروهى خوددارى کردند، ولى جمع کثیرى از مهاجران و انصار و اعراب بادیه نشین در خدمتش عازم مکه شدند.
این جمعیت که در حدود یک هزار و چهار صد نفر بودند همگى لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشیر که اسلحه مسافران محسوب مىشد هیچ سلاح جنگى با خود برنداشتند.
هنگامى که پیامبر به «عسفان» در نزدیکى مکه رسید با خبر شد که قریش تصمیم گرفتهاند از ورود او به مکه جلوگیرى نمایند، تا این که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به «حدیبیه» رسید پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به «عمر» پیشنهاد فرمود که به مکه رود و اشراف قریش را از هدف این سفر آگاه سازد، عمر گفت: بهتر این است که «عثمان» به این کار مبادرت ورزد، عثمان به سوى مکه آمد و چیزى نگذشت که در میان مسلمانان شایع شد او را کشتهاند، در اینجا پیامبر صلّى اللّه علیه و اله تصمیم به شدت عمل گرفت و در زیر درختى که در آنجا بود با یارانش تجدید بیعت کرد که به نام «بیعت رضوان» معروف شد، و با آنان عهد بست که تا آخرین نفس مقاومت کنند، ولى چیزى نگذشت که عثمان سالم بازگشت و به دنبال او قریش «سهیل بن عمرو» را براى مصالحه خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله فرستاد.
بعد از گفتگوهاى زیاد پیمان صلحى منعقد شد. این پیمان در حقیقت یک پیمان عدم تعرض همه جانبه بود که به جنگهاى مداوم و مکرر بین مسلمانان و مشرکان موقتا پایان مىداد.
«متن پیمان صلح» از این قرار بود که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به على علیه السّلام دستور داد «بنویس: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم».
«سهیل بن عمرو» که نماینده مشرکان بود گفت: من با چنین جملهاى آشنا نیستم، بنویس بسمک اللّهمّ! پیامبر صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «بنویس: بسمک اللّهمّ»! سپس فرمود: بنویس این چیزى است که محمد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله با سهیل بن عمرو مصالحه کرده! «سهیل» گفت: ما اگر تو را «رسول اللّه» مىدانستیم با تو جنگ نمىکردیم، تنها اسم خودت، و اسم پدرت را بنویس. پیغمبر صلّى اللّه علیه و اله فرمود: مانعى ندارد، بنویس: «این چیزى است که «محمّد بن عبد اللّه» با سهیل بن عمرو صلح کرده که ده سال متارکه جنگ شود تا مردم امنیت خود را باز یابند.
علاوه بر این همه آزادند هر کس مىخواهد در پیمان محمّد وارد شود و هر کس مىخواهد در پیمان قریش.
ازین گذشته محمّد امسال باز مىگردد و وارد مکه نمىشود، اما سال آینده ما به مدت سه روز از مکه بیرون مىرویم و یارانش بیایند اما بیش از سه روز توقف نکنند.
در اینجا پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور داد شترهاى قربانى را که به همراه آورده بودند در همانجا قربانى کنند، سرهاى خود را بتراشند و از احرام به در آیند. اما این امر براى جمعى از مسلمانان سخت ناگوار بود.
ولى پیغمبر شخصا پیشگام شد، و شتران قربانى را نحر فرمود، و از احرام بیرون آمد، و به مسلمانان تفهیم نمود که این استثنائى است در قانون احرام و قربانى که از سوى خداوند قرار داده شده است.
مسلمین هنگامى که چنین دیدند تسلیم شدند و دستور پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دقیقا اجرا شد و از همانجا آهنگ مدینه کردند، اما کوهى از غم و اندوه بر قلب آنها سنگینى مىنمود، چرا که ظاهر قضیه یک ناکامى و شکست بود ولى خبر نداشتند که در پشت داستان صلح حدیبیه چه پیروزیهائى براى مسلمانان و آینده اسلام نهفته است، و در همین هنگام بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمى را به پیامبر گرامى اسلام داد.
به دنبال صلح حدیبیه مشرکین با مسلمانان ارتباط یافتند و اسلام در قلوب آنها جایگزین شد و در عرض سه سال گروه عظیمى اسلام آوردند، و جمعیت مسلمانان با آنها فزونى گرفت.
(آیه 2)
نتایج بزرگ فتح المبین! در این آیه و آیه بعد قسمتى از نتایج پر برکت «فتح مبین» (صلح حدیبیه) که در آیه قبل آمده است تشریح شده. مىفرماید: هدف این بود «تا خداوند گناهان گذشته و آیندهاى را که به تو نسبت مىدادند ببخشد (و حقانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید» (لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/333