پاسخ : صفحه ی 297 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 37 از سوره ی جاثیه و آیات 1 تا 3 از سوره ی احقاف
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
آفرینش این جهان بر اساس حق است: این سوره آخرین سوره از سورههاى هفتگانه «حم» است که مجموعا «حوامیم» نام دارد. و در آیه اول این سوره نیز به حروف مقطعه «حا- میم» (حم). برخورد مىکنیم.
در تفسیر این حروف همین قدر مىگوئیم که این آیات تکان دهنده و حرکت آفرین و پرمحتواى قرآن از حروف ساده الفبا، از «حا و میم» و مانند آن، ترکیب یافته، و در عظمت خداوند همین بس که چنان ترکیب عظیمى را از چنین مفردات سادهاى به وجود آورده.
(آیه 2)
و شاید به همین جهت بلا فاصله مىافزاید: «این کتاب از سوى خداوند عزیز و حکیم (قادر و توانا) نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
این همان تعبیرى است که در آغاز سه سوره از سورههاى «حم» مؤمن- جاثیه و احقاف، آمده است.
مسلم است قدرتى شکست ناپذیر و حکمتى بى کران لازم است تا چنین کتابى را نازل کند.
(آیه 3)
سپس از کتاب «تدوین» به کتاب «تکوین» پرداخته، و از عظمت و حقانیت آسمانها و زمین سخن مىگوید، مىفرماید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است جز به حق براى سر آمد معینى نیافریدیم» که با فرار رسیدن آن دنیا فانى مىشود (ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى).
نه در کتاب آسمانیش کلمهاى بر خلاف حق است، و نه در مجموعه عالم خلقتش چیزى ناموزون و مخالف حق یافت مىشود.
اما با این که قرآن حق است، و آفرینش جهان نیز حق «کافران لجوج از آنچه انذار شدهاند روى گردانند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ).
از یک سو آیات قرآن پىدرپى آنها را انذار و بیم مىدهد که دادگاه بزرگى در پیش دارید، و از سوى دیگر جهان آفرینش با نظامات خاص خود نیز هشدار مىدهد که حسابى در کار است، اما این غافلان بىخبر نه به این توجهى مىکنند، و نه به آن.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/324
صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
[golrooz] صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أَرَءَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا۟ مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّمَٰوَٰتِ ائْتُونِي بِكِتَٰبٍ مِّن قَبْلِ هَٰذَآ أَوْ أَثَٰرَةٍ مِّنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَٰدِقِينَ(4)
بگو به من خبر دهيد آنچه را به جاي خدا فرا مي خوانيد به من نشان دهيد كه چه چيزي از زمين [را] آفريده يا [مگر] آنان را در [كار] آسمانها مشاركتي است اگر راست مي گوييد كتابي پيش از اين [قرآن] يا بازمانده اي از دانش نزد من آوريد(4)
وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُوا۟ مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَيٰ يَوْمِ الْقِيَٰمَةِ وَهُمْ عَن دُعَآئِهِمْ غَٰفِلُونَ(5)
و كيست گمراه تر از آن كس كه به جاي خدا كسي را مي خواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمي دهد و آنها از دعايشان بي خبرند(5)
وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا۟ لَهُمْ أَعْدَآءً وَكَانُوا۟ بِعِبَادَتِهِمْ كَٰفِرِينَ(6)
و چون مردم محشور گردند دشمنان آنان باشند و به عبادتشان انكار ورزند(6)
وَإِذَا تُتْلَيٰ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمْ هَٰذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ(7)
و چون آيات روشن ما بر ايشان خوانده شود آنان كه چون حقيقت به سويشان آمد منكر آن شدند گفتند اين سحري آشكار است(7)
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَيٰهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَئًْا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَيٰ بِهِ شَهِيدًۢا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(8)
يا مي گويند اين [كتاب] را بربافته است بگو اگر آن را بربافته باشم در برابر خدا اختيار چيزي براي من نداريد او آگاه تر است به آنچه [با طعنه] در آن فرو مي رويد گواه بودن او ميان من و شما بس است و اوست آمرزنده مهربان(8)
قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَمَآ أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَيٰٓ إِلَيَّ وَمَآ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ(9)
بگو من از [ميان] پيامبران نودرآمدي نبودم و نمي دانم با من و با شما چه معامله اي خواهد شد جز آنچه را كه به من وحي مي شود پيروي نمي كنم و من جز هشداردهنده اي آشكار [بيش] نيستم(9)
قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنۢ بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ عَلَيٰ مِثْلِهِ فََٔامَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّٰلِمِينَ(10)
بگو به من خبر دهيد اگر اين [قرآن] از نزد خدا باشد و شما بدان كافر شده باشيد و شاهدي از فرزندان اسرائيل به مشابهت آن [با تورات] گواهي داده و ايمان آورده باشد و شما تكبر نموده باشيد [آيا باز هم شما ستمكار نيستيد] البته خدا قوم ستمگر را هدايت نمي كند(10)
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَوْ كَانَ خَيْرًا مَّا سَبَقُونَآ إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا۟ بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَٰذَآ إِفْكٌ قَدِيمٌ(11)
و كساني كه كافر شدند به آنان كه گرويده اند گفتند اگر [اين دين] خوب بود بر ما بدان پيشي نمي گرفتند و چون بدان هدايت نيافته اند به زودي خواهند گفت اين دروغي كهنه است(11)
وَمِن قَبْلِهِ كِتَٰبُ مُوسَيٰٓ إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَٰذَا كِتَٰبٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا۟ وَبُشْرَيٰ لِلْمُحْسِنِينَ(12)
و [حال آنكه] پيش از آن كتاب موسي راهبر و [مايه] رحمتي بود و اين [قرآن] كتابي است به زبان عربي كه تصديق كننده [آن] است تا كساني را كه ستم كرده اند هشدار دهد و براي نيكوكاران مژده اي باشد(12)
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا۟ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَٰمُوا۟ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ(13)
محققا كساني كه گفتند پروردگار ما خداست سپس ايستادگي كردند بيمي بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد(13)
أُو۟لَٰٓئِكَ أَصْحَٰبُ الْجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا جَزَآءًۢ بِمَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ(14)
ايشان اهل بهشتند كه به پاداش آنچه انجام مي دادند جاودانه در آن مي مانند(14)
وَوَصَّيْنَا الْإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيْهِ إِحْسَٰنًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَٰلُهُ ثَلَٰثُونَ شَهْرًا حَتَّيٰٓ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِيٓ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِيٓ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَيٰ وَٰلِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَٰلِحًا تَرْضَيٰهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِيٓ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ(15)
و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سي ماه است تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد مي گويد پروردگارا بر دلم بيفكن تا نعمتي را كه به من و به پدر و مادرم ارزاني داشته اي سپاس گويم و كار شايسته اي انجام دهم كه آن را خوش داري و فرزندانم را برايم شايسته گردان در حقيقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان پذيرانم(15)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
(آیه 4)
گمراهترین مردم! در آیات گذشته سخن از آفرینش آسمانها و زمین در میان بود که همه اینها از خداوند عزیز و حکیم است، و براى تکمیل این بحث روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مىفرماید: «به آنان (مشرکان) بگو:
این معبودهایى را که غیر از خدا پرستش مىکنید به من نشان دهید چه چیزى از زمین را آفریدهاند»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).
«یا شرکتى در آفرینش آسمانها (و مالکیت و تدبیر آنها) دارند»؟ (أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ).
هنگامى که شما قبول دارید بتها هیچ گونه دخالتى در آفرینش ندارند با این حال چگونه براى حل مشکلات یا جلب برکات دست به دامن این موجودات بىخاصیت و فاقد عقل و شعور مىزنید؟! و اگر فرضا مىگویید آنها شرکتى در امر خلقت و آفرینش داشتهاند «کتابى آسمانى پیش از این، یا اثر علمى از گذشتگان براى من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) اگر راست مىگوئید» (ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
(آیه 5)
سپس براى بیان عمق گمراهى این مشرکان مىافزاید: «چه کسى گمراهتر است از آنها که موجوداتى غیر از خدا را پرستش مىکنند که اگر تا قیامت هم آنان را بخوانند پاسخشان نمىگویند»؟ (وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ).
نه تنها پاسخ آنها را نمىدهند، اصلا سخنانشان را نمىشنوند «و از دعا و نداى آنها غافلند»! (وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/324
پاسخ : صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
(آیه 6)
و از آن اسفبارتر این که: «هنگامى که مردم مشرک در قیامت محشور مىشوند معبودهاى آنها دشمنان آنها خواهند بود حتى عبادت آنها را انکار مىکنند»! (وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرِینَ).
معبودهایى که عقل دارند رسما به دشمنى بر مىخیزند، حضرت مسیح از عابدان خود بیزارى مىجوید، و فرشتگان نیز تبرى مىجویند، حتى شیاطین و جن نیز اظهار تنفر مىکنند، و آنها که بىعقل بودند خداوند حیات و عقل به آنها مىبخشد تا به سخن در آیند و مراتب دشمنى و نفرت خود را از این عابدان اظهار کنند.
(آیه 7)
بگو: من پیامبر نو ظهورى نیستم! قرآن همچنان از وضع مشرکان گفتگو مىکند، و به چگونگى برخورد آنها با آیات الهى اشاره کرده، مىگوید:
«و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مىشود کافران در مورد حقى که به سوى آنها آمده است مىگویند: این سحر آشکار است» (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِینٌ).
آنها نفوذ سریع و عمیق و جاذبه عجیب قرآن را در اعماق دلها با یک تفسیر انحرافى به عنوان «سحر آشکار» مطرح مىکنند که خود اعتراف ضمنى روشنى است به تأثیر فوق العاده قرآن در قلوب انسانها! «حق» در آیه فوق اشاره به همان «آیات قرآن» است.
(آیه 8)
ولى آنها تنها به این تهمت قناعت نمىکنند «بلکه (پا را از آن فراتر نهاده، با صراحت) مىگویند: این آیات را بر خدا افترا بسته» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).
در اینجا خداوند به پیامبرش دستور مىدهد که با دلیل روشنى به آنها پاسخ گوید، مىفرماید: به آنها «بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است که مرا رسوا کند) و شما نمىتوانید در برابر خداوند از من دفاع کنید» (قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَلا تَمْلِکُونَ لِی مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
چگونه ممکن است خداوند این «آیات بینات» و این معجزه جاودانى را بر دست دروغگویى ظاهر سازد؟! این از حکمت و لطف خداوند دور است.
سپس به عنوان تهدید مىافزاید: «اما خداوند بهتر از هر کس کارهایى را که شما در آن وارد مىشوید مىداند» و به موقع شما را سخت کیفر مىدهد (هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِیضُونَ فِیهِ).
و در جمله بعد به عنوان تأکید بیشتر توأم با برخوردى مؤدبانه مىافزاید:
«همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد» (کَفى بِهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ).
او صدق دعوت من، و تلاش و کوششهایم را در ابلاغ رسالت مىداند، و دروغ و افترا و کارشکنى شما را نیز مىبیند، و همین براى من و شما کافى است.
و براى این که راه بازگشت را نیز به آنها نشان دهد در پایان آیه مىافزاید: «او آمرزنده و مهربان است» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
توبه کاران را مىبخشد، و آنها را مشمول رحمت واسعه خود مىسازد.
(آیه 9)
در این آیه مىافزاید: «بگو: من پیامبر نو ظهورى نیستم» که با سایر پیامبران متفاوت باشم (قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ).
«و نمىدانم با من و شما چه خواهد شد»؟ (وَ ما أَدْرِی ما یُفْعَلُ بِی وَ لا بِکُمْ).
«من تنها از آنچه بر من وحى مىشود پیروى مىکنم» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحى إِلَیَّ).
«و من جز بیم دهنده آشکارى نیستم» (وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
(آیه 10)
در این آیه براى تکمیل آنچه در آیات قبل آمده مىافزاید: «بگو:
به من خبر دهید اگر این قرآن از سوى خدا باشد و شما به آن کافر شوید، در حالى که شاهدى از بنى اسرائیل بر آن شهادت دهد، و او ایمان بیاورد و شما تکبر کنید و تسلیم نشوید (چه کسى از شما گمراهتر خواهد بود؟!) مسلما خداوند قوم ظالم را هدایت نمىکند» (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
این شاهد بنى اسرائیلى دانشمند معروف یهود «عبد اللّه بن سلام» بود که در مدینه ایمان آورد و به مسلمین پیوست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/325
پاسخ : صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
(آیه 11)
شأن نزول:
هنگامى که اسلام از طرف قشرهاى فقیر و بادیه نشین و تهیدست بسرعت مورد استقبال قرار گرفت چرا که هم منافع نامشروعى نداشتند که به خطر بیفتد، و هم مغز آنها از باد غرور انباشته نبود، و هم قلبهائى پاکتر از قشر مرفّه و عیّاش و هوسباز داشتند.
مغروران مستکبر گفتند: این چه آئینى است که پیروانش انبوهى بادیه نشین فقیر و تهیدست و کنیزان و بردگانند؟ اگر مکتب معقولى بود هرگز نباید افراد سطح پائین و منحط اجتماع از آن استقبال کنند اما ما که در سطح بالا قرار داریم و چشم و چراغ جامعه هستیم عقب بمانیم! این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و به آنها پاسخ داد.
تفسیر:
شرط پیروزى، ایمان و استقامت است- قرآن همچنان اعمال و گفتار کافران و انحرافات آنها را مورد بحث و بررسى و نکوهش قرار مىدهد، نخست به این گفتار غرور آمیز و دور از منطق آنها اشاره کرده، مىگوید: «کافران در باره مؤمنان چنین گفتند: اگر ایمان و اسلام چیز خوبى بود هرگز آنها بر ما پیشى نمىگرفتند»! (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ).
اینها یک مشت افراد فقیر و بىسر و پا، روستائى و برده و کم معرفتند! چگونه ممکن است آنها حق را بفهمند و به آن اقبال کنند، ولى ما چشم و چراغهاى این جامعه از آن غافل و بىخبر بمانیم؟! لذا در پایان آیه با این تعبیر لطیف به آنها پاسخ داده، مىگوید: «چون خود آنها به وسیله قرآن هدایت نشدند به زودى مىگویند: این یک دروغ قدیمى است»! (وَ إِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هذا إِفْکٌ قَدِیمٌ).
یعنى آنها نخواسته اند به وسیله قرآن هدایت شوند، نه این که هدایت قرآن کمبودى داشت.
(آیه 12)
سپس به دلیل دیگرى براى اثبات حقانیت قرآن و نفى تهمت مشرکان که مىگفتند: این یک دروغ قدیمى است پرداخته، مىگوید: از نشانههاى صدق این کتاب بزرگ این است که: «پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (نشانههاى آن را بیان کرده) و این کتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است» (وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ).
با این حال چگونه مىگوئید این یک دروغ قدیمى است؟! و به دنبال آن مىافزاید: این در حالى است که این کتاب آسمانى «به زبان عربى و فصیح و گویاست» که همگان از آن بهرهمند شوند (لِساناً عَرَبِیًّا).
و در پایان آیه هدف نهائى از نزول قرآن را در دو جمله کوتاه به این صورت شرح مىدهد: «هدف این بوده که ظالمان را انذار و نیکو کاران را بشارت دهد» (لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنِینَ).
(آیه 13)
این آیه در حقیقت تفسیرى است براى «محسنین» (نیکو کاران) که در آیه قبل آمده بود، مىفرماید: «کسانى که گفتند: پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنهاست و نه اندوهگین مىشوند» (إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
بنابر این «محسنین» کسانى هستند که از نظر اعتقادى در خط توحید، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند.
(آیه 14)
و در این آیه مهمترین بشارت را به موحدان نیکو کار مىدهد و مىفرماید: «آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مىمانند» (أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها).
«این به پاداش اعمالى است که انجام مىدادند» (جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/325
پاسخ : صفحه ی 298 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 15 از سوره ی احقاف
(آیه 15)
اى انسان! به مادر و پدر نیکى کن این آیه و آیات آینده در حقیقت توضیحى است در باره دو گروه «ظالم» و «محسن» که در آیات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است.
نخست به وضع «نیکو کاران» پرداخته، و از مسأله نیکى به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمهاى است براى شکر پروردگار شروع کرده، مىفرماید: «ما انسان را توصیه کردیم که در باره پدر و مادرش نیکى کند» (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً).
سپس به دلیل لزوم حق شناسى در برابر مادر پرداخته، مىگوید: «مادر، او را با اکراه و ناراحتى حمل مىکند، و با ناراحتى بر زمین مىگذارد، و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سى ماه است» (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً).
«مادر» در طول این سى ماه بزرگترین ایثار و فداکارى را در مورد فرزندش انجام مىدهد و اینکه قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهاى مادر سخن به میان آورده و سخنى از پدر در میان نیست نه به خاطر عدم اهمیت آن است، چرا که پدر نیز در بسیارى از این مشکلات شریک مادر است، ولى چون مادر سهم بیشترى دارد بیشتر روى او تکیه شده است.
ضمنا از این تعبیر قرآنى مىتوان استفاده کرد که هر قدر از مقدار حمل کاسته شود باید بر مقدار دوران شیر خوارى افزود، به گونهاى که مجموعا سى ماه تمام را شامل گردد.
سپس مىافزاید: حیات انسان همچنان ادامه مىیابد «تا زمانى که به کمال قدرت نیروى جسمانى رسد، و به مرز چهل سالگى وارد شود» (حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً).
در حدیثى آمده است: «شیطان دستش را به صورت کسانى که به چهل سالگى برسند و از گناه توبه نکنند مىکشد و مىگوید پدرم فداى چهرهاى باد که هرگز رستگار نمىشود»! و در جبین این انسان نور رستگارى نیست!.
قرآن در دنباله این سخن مىافزاید: این انسان لایق و با ایمان هنگامى که به چهل سالگى رسید سه چیز را از خدا تقاضا مىکند: نخست «مىگوید: پروردگارا! به من الهام ده و توفیق بخش تا شکر نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشتى به جا آورم» (قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ).
در دومین تقاضا عرضه مىدارد: خداوندا! به من توفیق ده «تا عمل صالح به جا آورم، عملى که تو از آن خشنود باشى» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).
و بالاخره در سومین تقاضایش عرض مىکند: خداوندا! «صلاح و درستکارى را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش» (وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی).
و در پایان آیه دو مطلب را اعلام مىدارد که هر کدام بیانگر یک برنامه عملى مؤثر است، مىگوید: پروردگارا! «من (در این سن و سال) به سوى تو باز مىگردم و توبه مىکنم» (إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ).
به مرحلهاى رسیدهام که باید خطوط زندگى من تعیین گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه یابد.
دیگر این که مىگوید: «و من از مسلمین هستم» (وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/326
صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف
[golrooz] صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا۟ وَنَتَجَاوَزُ عَن سَئَِّاتِهِمْ فِيٓ أَصْحَٰبِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا۟ يُوعَدُونَ(16)
اينانند كساني كه بهترين آنچه را انجام داده اند از ايشان خواهيم پذيرفت و از بديهايشان درخواهيم گذشت در [زمره] بهشتيانند [همان] وعده راستي كه بدانان وعده داده مي شده است(16)
وَالَّذِي قَالَ لِوَٰلِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَآ أَتَعِدَانِنِيٓ أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ ءَامِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِيرُ الْأَوَّلِينَ(17)
و آن كس كه به پدر و مادر خود گويد اف بر شما آيا به من وعده مي دهيد كه زنده خواهم شد و حال آنكه پيش از من نسلها سپري [و نابود] شدند و آن دو به [درگاه] خدا زاري مي كنند واي بر تو ايمان بياور وعده [و تهديد] خدا حق است و[لي پسر] پاسخ مي دهد اينها جز افسانه هاي گذشتگان نيست(17)
أُو۟لَٰٓئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِيٓ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ خَٰسِرِينَ(18)
آنان كساني اند كه گفتار [خدا] عليه ايشان همراه با امتهايي از جنيان و آدميان كه پيش از آنان روزگار به سر بردند به حقيقت پيوست بي گمان آنان زيانكار بودند(18)
وَلِكُلٍّ دَرَجَٰتٌ مِّمَّا عَمِلُوا۟ وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَٰلَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ(19)
و براي هر يك در [نتيجه] آنچه انجام داده اند درجاتي است و تا [خدا پاداش] اعمالشان را تمام بدهد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت(19)
وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا۟ عَلَي النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَٰتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ(20)
و آن روز كه آنهايي را كه كفر ورزيده اند بر آتش عرضه مي دارند [به آنان مي گويند] نعمتهاي پاكيزه خود را در زندگي دنيايتان [خودخواهانه] ص رف كرديد و از آنها برخوردار شديد پس امروز به [سزاي] آنكه در زمين بناحق سركشي مي نموديد و به سبب آنكه نافرماني مي كرديد به عذاب خفت[آور] كيفر مي يابيد(20)
۞ وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِۦٓ أَلَّا تَعْبُدُوٓا۟ إِلَّا اللَّهَ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ(21)
و برادر عاديان را به ياد آور آنگاه كه قوم خويش را در ريگستان بيم داد در حالي كه پيش از او و پس از او [نيز] قطعا هشداردهندگاني گذشته بودند كه جز خدا را مپرستيد واقعا من بر شما از عذاب روزي هولناك مي ترسم(21)
قَالُوٓا۟ أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ الصَّٰدِقِينَ(22)
گفتند آيا آمده اي كه ما را از خدايانمان برگرداني پس اگر راست مي گويي آنچه به ما وعده مي دهي [بر سرمان] بياور(22)
قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّآ أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَٰكِنِّيٓ أَرَيٰكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ(23)
گفت آگاهي فقط نزد خداست و آنچه را بدان فرستاده شده ام به شما مي رسانم ولي من شما را گروهي مي بينم كه در جهل اصرار مي ورزيد(23)
فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا۟ هَٰذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ(24)
پس چون آن [عذاب] را [به صورت] ابري روي آورنده به سوي واديهاي خود ديدند گفتند اين ابري است كه بارش دهنده ماست [هود گفت نه] بلكه همان چيزي است كه به شتاب خواستارش بوديد بادي است كه در آن عذابي پر درد [نهفته] است(24)
تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍۭ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا۟ لَا يُرَيٰٓ إِلَّا مَسَٰكِنُهُمْ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ(25)
همه چيز را به دستور پروردگارش بنيان كن مي كند پس چنان شدند كه جز سراهايشان ديده نمي شد اين چنين گروه بدكاران را سزا مي دهيم(25)
وَلَقَدْ مَكَّنَّٰهُمْ فِيمَآ إِن مَّكَّنَّٰكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَٰرًا وَأَفِْٔدَةً فَمَآ أَغْنَيٰ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَآ أَبْصَٰرُهُمْ وَلَآ أَفِْٔدَتُهُم مِّن شَيْءٍ إِذْ كَانُوا۟ يَجْحَدُونَ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(26)
و به راستي در چيزهايي به آنان امكانات داده بوديم كه به شما در آنها [چنان] امكاناتي نداده ايم و براي آنان گوش و ديده ها و دلهايي [نيرومندتر از شما] قرار داده بوديم و[لي] چون به نشانه هاي خدا انكار ورزيدند [نه] گوششان و نه ديدگانشان و نه دلهايشان به هيچ وجه به دردشان نخورد و آنچه ريشخندش مي كردند به سرشان آمد(26)
وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُم مِّنَ الْقُرَيٰ وَصَرَّفْنَا الْءَايَٰتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(27)
و بي گمان همه شهرهاي پيرامون شما را هلاك كرده و آيات خود را گونه گون بيان داشته ايم اميد كه آنان بازگردند(27)
فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا۟ مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا ءَالِهَةًۢ بَلْ ضَلُّوا۟ عَنْهُمْ وَذَٰلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا۟ يَفْتَرُونَ(28)
پس چرا آن كساني را كه غير از خدا به منزله معبوداني براي تقرب [به خدا] اختيار كرده بودند آنان را ياري نكردند بلكه از دستشان دادند و اين بود دروغ آنان و آنچه برمي بافتند(28)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف
(آیه 16)
این آیه بیان گویائى است از اجر و پاداش این گروه از مؤمنان شکر گزار صالح العمل و توبه کار که به سه پاداش مهم در آن اشاره شده است.
نخست مىفرماید: «آنها کسانى هستند که ما بهترین اعمالشان را قبول مىکنیم» (أُولئِکَ الَّذِینَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا).
یعنى خداوند بهترین اعمال آنها را معیار پذیرش قرار مىدهد و حتّى اعمال درجه دو، و کم اهمیت آنها را به فضل و رحمتش، به حساب اعمال درجه یک مىگذارد.
موهبت دوم پاکسازى آنهاست، مىگوید: «و ما از گناهانشان مىگذاریم» (وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَیِّئاتِهِمْ).
«در حالى که در میان بهشتیان جاى دارند» (فِی أَصْحابِ الْجَنَّةِ).
و این سومین موهبت الهى نسبت به آنهاست که آنان را با این که لغزشهایى داشتهاند شستشو داده، در کنار نیکان و پاکانى جاى مىدهد که از مقربان درگاه اویند.
و در پایان آیه براى تأکید بر این نعمتها که گفته شد، مىافزاید: «این وعده صدقى است که پیوسته به آنها داده شده است» (وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِی کانُوا یُوعَدُونَ).
(آیه 17)- پایمال کنندگان حقوق پدر و مادر: در آیات قبل سخن از مؤمنانى در میان بود که در پرتو ایمان و عمل صالح و شکر نعمتهاى حق، و توجه به حقوق پدر و مادرو فرزندان، به مقام قرب الهى راه مىیابند، و مشمول الطاف خاص او مىشوند. در اینجا سخن از کسانى است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، افرادى بىایمان و حق نشناس و عاق پدر و مادر.
مىفرماید: «و آن کسى که به پدر و مادرش مىگوید: اف بر شما! آیا به من وعده مىدهید که من (روز قیامت) مبعوث مىشوم؟ در حالى که قبل از من اقوام زیادى بودند» و مردند و هرگز مبعوث نشدند! (وَ الَّذِی قالَ لِوالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُما أَ تَعِدانِنِی أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِی).
اما پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند خیرهسر تسلیم نمىشدند «آنها فریاد مىکشند و خدا را به یارى مىطلبند که واى بر تو (اى فرزند!) ایمان بیاور که وعده خدا حق است» (وَ هُما یَسْتَغِیثانِ اللَّهَ وَیْلَکَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
اما او همچنان به لجاجت و خیره سرى خود ادامه مىدهد، و با تکبر و بىاعتنائى «مىگوید: اینها چیزى جز افسانههاى پیشینیان نیست»! (فَیَقُولُ ما هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
این که مىگویید معاد و حساب و کتابى در کار است از خرافات و داستانهاى دروغین اقوام گذشته است، و من هرگز در برابر آن تسلیم نخواهم شد.
آرى! پدر و مادر دلسوز او هر چه تلاش و کوشش مىکنند تا این فرزند دلبند گرفتار عذاب دردناک الهى نشود او همچنان در کفر خود پا فشارى مىکند و سر انجام ناچار او را رها مىکنند.
(آیه 18)
همان گونه که در آیات گذشته پاداش مؤمنان صالح العمل بیان شده، در اینجا سر انجام کار کافران جسور و خیرهسر را نیز بیان کرده، مىفرماید:
«آنها کسانى هستند که فرمان عذاب الهى در باره آنان مسجل شده، و همراه اقوام کافر از جن و انس که قبل از آنها بودند گرفتار مجازات دردناک مىشوند و اهل دوزخند» (أُولئِکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ).
«چرا که آنها همه از زیانکاران بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا خاسِرِینَ). چه زیانى از این بدتر که تمام سرمایههاى وجود خود را از دست دادند و خشم و غضب خدا را براى خود خریدند.
(آیه 19)
در این آیه نخست به تفاوت درجات و مراتب هر یک از این دو گروه اشاره کرده، مىگوید: «و براى هر کدام از آنها درجاتى است بر طبق اعمالى که انجام دادهاند» (وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا).
چنان نیست که بهشتیان یا دوزخیان همه در یک درجه باشند، بلکه آنها نیز به تفاوت اعمالشان، و به تناسب خلوص نیّت و میزان معرفتشان، مقامات متفاوتى دارند، و اصل عدالت، دقیقا در اینجا حاکم است.
سپس مىافزاید: «هدف این است که خداوند اعمال آنها را بىکم و کاست به آنان تحویل دهد» (وَ لِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمالَهُمْ).
این تعبیر اشاره دیگرى است به مسأله «تجسم اعمال» که در آنجا اعمال آدمى با او خواهد بود، اعمال نیکش مایه رحمت، و آرامش اوست، و اعمال زشتش مایه بلا و ناراحتى و رنج و عذاب.
و در پایان به عنوان تأکید مىگوید: «و به آنها هیچ ستمى نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ). چرا که اعمال خودشان را دریافت مىدارند.
(آیه 20)
زهد و ذخیره براى آخرت: این آیه همچنان بحث آیات گذشته را پیرامون مجازات کافران و مجرمان ادامه مىدهد و گوشههایى از عذابهاى جسمانى و روحى آنها را بازگو کرده، مىفرماید: «آن روز که کافران را بر آتش عرضه مىکنند (به آنها گفته مىشود:) از طیبات و لذائذ در زندگى دنیاى خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید اما امروز عذاب ذلت بار به خاطر استکبارى که در زمین بنا حق کردید و به خاطر گناهانى که انجام مىدادید جزاى شما خواهد بود»! (وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ).
آرى! شما غرق در لذّات بودید، و به خاطر آزادى بىقید و شرط در این قسمت «معاد» را انکار کردید تا دستتان کاملا باز باشد.
این عرضه داشتن بر آتش خود یک نوع عذاب دردناک و هولناک است که دوزخیان قبل از ورود در آتش تمام قسمتهاى جهنم را از بیرون با چشم خود مىبینند و سرنوشت شوم خویش را مشاهده مىکنند و زجر مىکشند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/326
پاسخ : صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف
(آیه 21)
قوم عاد و تند باد مرگبار! از آنجا که قرآن مجید بعد از ذکر قضایاى کلى به بیان مصداقهاى قابل ملاحظه آن مىپردازد تا آن کلیات را پیاده کند، در اینجا نیز بعد از شرح حال مستکبران سرکش و هوسران به ذکر داستان قوم عاد که نمونه واضحى از آن است مىپردازد.
مىگوید: «و (براى این مشرکان مکه) سرگذشت (هود) برادر قوم عاد را یاد آورى کن» (وَ اذْکُرْ أَخا عادٍ).
سپس مىافزاید: «در آن هنگام که قومش را در سرزمین احقاف انذار کرد، در حالى که پیامبران بسیارى قبل از او در گذشتههاى دور و نزدیک آمدند و به انذار این اقوام پرداختند» (إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ).
اکنون ببینیم محتواى دعوت این پیامبر بزرگ چه بود قرآن مىافزاید: به آنها گفت: «جز خداوند یگانه را نپرستید» (أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ).
سپس آنها را تهدید کرده، گفت: «من بر شما از عذاب روز بزرگى مىترسم» (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
(آیه 22)
اما این قوم لجوج سرکش در برابر این دعوت الهى ایستادگى کردند، و به هود «گفتند: آیا تو به سوى ما آمدهاى که ما را با دروغهایت از خدایانمان برگردانى» (قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِکَنا عَنْ آلِهَتِنا).
«پس اگر راست مىگوئى عذابى را که به ما وعده مىدهى بیاور»! (فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).
(آیه 23)
ولى «هود» در پاسخ این تقاضاى نابخردانه چنین «گفت: علم و آگاهى تنها نزد خداوند است» (قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ).
اوست که مىداند در چه زمان، و با چه شرائطى عذاب استیصال نازل کند نه به تقاضاى شما مربوط است، و نه به میل و اراده من.
سپس افزود: وظیفه اصلى من این است که «آنچه را به آن فرستاده شدم به شما ابلاغ کنم» (وَ أُبَلِّغُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ).
«ولى من شما را گروهى مىبینم که پیوسته در جهل و نادانى اصرار دارید» (وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ).
ریشه بدبختى شما نیز همین جهل است جهلى توام با لجاجت و کبر و غرور که به شما اجازه مطالعه دعوت فرستادگان خدا را نمىدهد.
(آیه 24)
سر انجام نصایح مؤثر و رهبریهاى برادرانه «هود» در آن سنگدلان تأثیر نگذاشت، و به جاى پذیرش حق سخت در عقیده باطل خود لجاجت کردند، و پا فشارى نمودند، و حتى «هود» را با این سخن تکذیب مىکردند که اگر راست مىگویى پس عذاب موعودت چه شد؟
اکنون که اتمام حجت به قدر کافى شده، حکمت الهى ایجاب مىکند که «عذاب استیصال» همان عذاب ریشهکن کننده را بر آنها بفرستد.
ناگهان مشاهده کردند ابرى در افق ظاهر گشت، و در آسمان بسرعت گسترده شد.
«هنگامى که این ابر را مشاهده کردند که به سوى درّهها و آبگیرهاى آنها رو مىآورد (خوشحال شدند، و) گفتند: این ابرى است باران زا!» (فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا).
ولى به زودى به آنها گفته شد: این ابر باران زا نیست «بلکه این همان عذاب وحشتناکى است که براى آمدنش شتاب مىکردید» (بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ).
«این تندباد شدیدى است که در آن عذاب دردناکى است» (رِیحٌ فِیها عَذابٌ أَلِیمٌ).
ظاهرا گوینده این سخن خداوند بزرگ است، یا حضرت هود به هنگامىکه فریادهاى شوق و شادى آنها را شنید این سخن را به آنها گفت.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/327
پاسخ : صفحه ی 299 از قرآن کریم شامل آیات 16 تا 28 از سوره ی احقاف
(آیه 25)
آرى! تند بادى است ویرانگر که «همه چیز را به فرمان پروردگارش درهم مىکوبد و نابود مىکند» (تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها).
منظور از «همه چیز» انسانها و چهار پایان و اموال آنهاست.
زیرا در جمله بعد مىافزاید: «پس آنها صبح کردند در حالى که چیزى جز مساکن و خانههاى آنها به چشم نمىخورد» (فَأَصْبَحُوا لا یُرى إِلَّا مَساکِنُهُمْ).
و این نشان مىدهد که مساکن آنها سالم بود، اما خودشان هلاک شدند، و اجساد و اموالشان نیز به وسیله تند باد به بیابانهاى دور دست، و یا در دریا افکنده شد.
و در پایان به این حقیقت اشاره مىکند که این سرنوشت مخصوص این قوم گمراه نبود، بلکه «ما این گونه قوم مجرم را کیفر مىدهیم» (کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ).
این هشدارى است به همه مجرمان و گنهکاران و کافران لجوج و خودخواه که شما نیز اگر همین مسیر را طى کنید سرنوشتى بهتر از آن نخواهید داشت.
(آیه 26)
شما هرگز از قوم عاد قویتر نیستید! این آیه و دو آیه بعد نتیجه گیرى از آیات گذشته است که در مورد مجازات دردناک قوم عاد سخن مىگفت.
مشرکان مکّه را مخاطب ساخته، مىفرماید: «ما به آنها [قوم عاد] قدرتى دادیم که به شما ندادیم» (وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فِیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فِیهِ).
هم از نظر قدرت جسمانى از شما نیرومندتر بودند، و هم از نظر مال و ثروت و امکانات مادى از شما تواناتر.
با این حال در برابر طوفان مجازات الهى تاب مقاومت نیاوردند تا چه رسد به شما.
سپس مىافزاید: «ما براى آنها گوش و چشم و قلب قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً).
آنها از نظر درک و دید و تشخیص واقعیتها نیز قوى و نیرومند بودند، و از این وسائل خداداد در تأمین مقاصد مادى خود کاملا بهره مىگرفتند.
«ولى نه گوش و نه چشم و نه عقولشان آنها را به هنگام نزول عذاب الهى به هیچ وجه سودى نبخشید، چرا که پیوسته آیات خدا را انکار مىکردند» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ).
و سر انجام آنچه «استهزا مىکردند بر آنها وارد شد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
(آیه 27)
سپس براى تأکید بر این مطلب، و پند و اندرز بیشتر، مشرکان مکّه را مخاطب ساخته، مىگوید: نه تنها قوم عاد بلکه «ما اقوام سرکشى را که در اطراف شما زندگى مىکردند هلاک کردیم» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُرى).
اقوامى که سرزمین آنها از شما چندان دور نیست و تقریبا در گرداگرد جزیره عرب جایگاهشان بود.
بعد اضافه مىکند: «ما آیات خود را به صورتهاى گوناگون (براى آنها) بیان کردیم، شاید باز کردند» (وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).
(آیه 28)
در این آیه، آنها را مورد سرزنش قرار داده و با این بیان شدیدا محکوم مىکند: «پس چرا معبودانى را که غیر خدا برگزیدند به گمان این که آنها را به خدا نزدیک مىکنند در آن لحظات سخت و حساس به یارى آنها نشتافتند»؟! (فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً).
راستى اگر این معبودان بر حق بودند پس چرا پیروان خود را در آن مواقع حساس یارى نکردند، و از چنگال عذابهاى هولناک نجاتشان ندادند؟
سپس مىافزاید: نه تنها به آنان کمکى نکردند «بلکه از میان آنها گم شدند» (بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ).
موجوداتى این چنین بىعرضه و بىارزش که مبدأ هیچ اثرى نیستند، و به هنگام حادثه گم و گور مىشوند، چگونه شایسته پرستش و عبودیتند؟! و در پایان آیه مىگوید: «این بود (نتیجه) دروغ آنها، و آنچه را افترا مىبستند»! (وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).
این هلاکت و بدبختى، این عذابهاى دردناک، و این گم شدن معبودان در زمان حادثه، نتیجه دروغها و پندارها و افتراهاى آنها بود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/327