-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت*******صد شكر كه این آمد و صد حیف كه آن رفت
http://sama-neyshabur.ac.ir/pics/eydFetr90.jpg
بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا
بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها
بدرود ای یاریگر ما، که در برابر شیطان یاریمان دادی
بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم
و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.
http://blogcod.parsskin.com/zibasazi...onandeh/68.gifصداي پاي عيد مي آيد . دل بر سر دو راهي ِ آمدن عيد رمضان و رفتن ماه مبارک رمضان بلا تکليف است ... نمی داند از آمدن آن شاد باشد يا از رفتن اين محزون ؟ عيد فطر پاک ترين و عيدترين عيدهاست چرا که پاداش ِ يک ماه عبادت و شست و شوي جان درنهر پاک رمضان است.
عيد فطر، عيد پايان يافتن رمضان نيست . عيد برآمدن انساني نو از خاکسترهاي خويشتن خويش است، چونان ققنوس که ازخاکستر خويش دوباره متولد مي شود. رمضان کوره ايي است که هستي انسان را مي سوزاند و آدمي نو ؛با جاني تازه از آن سر بر مي آورد . عيدفطر ؛ شادي برای رفتن رمضان نيست بلکه برای آمدن روز نو ، روزي نو و انساني نو است . بناست که رمضان با سحرها و افطارهايش ، با شبهاي قدر و مناجاتهايش از ما آدمي ديگر بسازد . اگر درعيد فطر در نيابيم که از نو متولد شده ايم، اگر تازگي را درروح خود احساس نکنيم، عيد فطر ؛ عيد ما نيست .
خدایا! خروج از ماه مبارک را، برای ما مقارن با خروج از تمامی گناهان قرار بده.
*آمین*
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم که حاصل دسترنج یکماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم.(آمین)
خدایا به عزیزانی که در این ماه عزیز سرسفره ی افطار مهمان شما بودن والان دیگه کنار مانیست اونارو مورد رحمت خودت قرار بده(آمین)
هلال نقره ای ماه، آسمان رمضان را روشنایی بخشیده است و منِ خاکی در این ثانیه های آخر به یک ماه مهمانی می اندیشم، به یک ماه خاطره ی آسمانی، به یک ماه «ربَّنا لا تزغ قلوبَنا»ی دستانم، به یک ماه طعم دعای سحر و به یک ماه تشنگی!.
خدایِ آسمانیِ دل خاکی ام، تو را قسم می دهم به این لبان تشنه، ما را با نگاه مهدی ات سیراب گردان و این شب عید، آخرین شب عید بی مهدی باشد.
خدایا آسمان نیازم سرشار از توست، منِ روزه دارِ عاشقی را بیش از این تشنگی مده! و قدم های مهدیت را هدیه ی روز عید نصیب ما گردان.
http://www.aftabir.com/e_card/photos...aaaf48bd14.jpg
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
خداحافظ اي عزيزترين ماه خدا و اي عيد اولياي خدا ، اي بهار كتاب خدا
خداحافظ اي بهترين اوقات كه مارا يار بودي در بازگشت به سوي خدا
خداحافظ اي ماه باز شدن درهاي آسمان
خداحافظ اي ماه سرشار از كارهاي نيك و خير بندگان
خداحافظ دوست ما كه در برابر گناه ما را ياري دادي
خداحافظ كه چه بديها با آمدنت از ما دور شد و چه خوبيها كه با رفتنت در پرونده ما ثبت شد
خداحافظ اي ماه استجابت دعا
خداحافظ اي ماه توبه و دوستي با خدا
خداحافظ اي كه سرشار از بركات برآمدي و مارا پاك ترك كردي
خداحافظ كه هنوز فرا نرسيده بودي از آمدنت شادمان بوديم و هنوز نرفته از فراغت ناراحت هستيم
خداحافظ خلوتي شبهاي اول هيات
خداحافظ شلوغي شبهاي احيا و نيمه رمضان
خداحافظ دعواهاي شيرين جلوي در ناحيه
خداحافظ خنده هاي ناشي از شيريني دها
خداحافظ بزرگترين جشن مهديه امام حسن مجتبي(ع) شب نيمه رمضان
خداحافظ ذكر حسن حسن شب 15 رمضان
خداحافظ ناله هاي شب و سرخي سحر نوزدهم
خداحافظ جمعيت انبوه شب 21
خداحافظ باران رحمت شب 23
خداحافظ موتورهاي منظم پارك شده
خداحافظ شبهاي روشن روضة الشهدا
خداحافظ چاي شيرين ، فلافل ، جگر و...
خداحافظ اعلام ماشينهاي بد پارك شده
خداحافظ پايگاه انتقال خون
خداحافظ كمي صدا، بدي صدا، خوبي صدا
خداحافظ تصوير كم رنگ وزيباي روي پرده
خداحافظ پخش مستقيم اينترنت
خداحافظ صداي دلنشين جزخواني قرآن در خلوتي مهديه
خداحافظ سخنراني ها
خداحافظ تذكرات قبل از شروع برنامه
خداحافظ 14 صلوات نثار 14 معصوم
خداحافظ دعاي " اللهم رب شرح رمضان...."
خداحافظ صحبتهاي پر طرفدار اول كار حاج سعيد
خداحافظ استغفار اول جلسه
خداحافظ روضه هاي طوفاني و خونريز
خداحافظ روضه هاي آرام و جگرسوز
خداحافظ دعاي ابوحمزه
خداحافظ دعاي جوشن كبير كه براي اولين بار در هيات ختمت كرديم
خداحافظ شبهاي قدر
خداحافظ شب صحبت با خدا زير كلام خدا
خداحافظ ناله هاي العفو در خاموشي چراغها
خداحافظ بوي سيب و شب جمعه
خداحافظ دعاي كميل علي(ع)
خداحافظ سينه زني آخر مجلس
خداحافظ شور حسين حسين و يا ابالفضل
خداحافظ انتظار زيباي ضريح حرم عباس(ع)كه تنها يادت مارا تا كربلا برد
خداحافظ لحظه ديدار اول سنگ پايين پاي حضرت عباس(ع) كه به يادگار از عملدار پيش ما مي ماني
خداحافظ صلواتهاي نثار رقيه
خداحافظ ميزبان سه ساله
خداحافظ رمضان
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
الهی! تو آنی که از بنده ناسزا بینی و به عقوبت نشتابی، از بنده کفر می شنوی و نعمت از وی باز نگیری، توبت و عفو بر وی عرضه می کنی و به پیغام و خطاب خود او را باز می خوانی و گر باز آید وعده ی مغفرت می دهی که:ان ینتهوا یغفر لهم ماقد سلف.چون با دشمن بدکردار چنینی، چه گویم که با دوستان نیکوکار چونی؟
« مناجات خواجه عبدالله انصاری »
وداع اى ماه عشق و جوشش و شور / وداع ای ماه حق و تابش نور
وداع اى شافع مقبول درگاه / وداع اى استان عصمت الله . . .
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
خداحافظ ای لحظه های ناب دعا
خداحافظ ای شب های رحمت ولطف وعطاء
خداحافظ ای روزهای پر مهر ووفا
خداحافظ ای افطار های باصفا
خداحافظ ای سحر های بی روی وریا
خداحافظ ای ماه ایمان ومعنا وبندگی
خداحافظ ای روزها وشبهای دلدادگی
خداحافظ ای تجلی اسماء خدا
خداحافظ ای ماه قدر و قرآن ومرتضی
خداحافظ ای ماه معراج اولیاء
خداحافظ ای حامل اسرار کبریاء
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعجل فرَجهم
"عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت.
صد شکر که این آمد. و صد حیف که آن رفت".
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
خداحافظ ای ماه غفران و رحمت
خداحافظ ای ماه عشق و عبادت
خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها
خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی
خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه
خداحافظ ای بهترین ماه الله
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
هـوش کـنـیـد مـسـت را
اب زنـیـد دسـت را
سـجـده کـنـیـد هـسـت را
عـیـد سـعـیـد مـیـ ـرسـد
عـفـو کـنـیـد بـنـده را
ارج نـهـیـد زنـده را
یـاد کـنـیـد رفـتـهـ را
" عـــیــــد ســعـــیــــد "
مـیـ ـرســد
.
« عــیـــد بـــنـــدگـــی ،
* فــــطـــــر *
مـــبـــارکـــ
«« اللَّهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِيِّكَ الفـَـرَجْ »»
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
آدمهای ساده را دوست دارم
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.
همان ها که برای همه لبخند دارند.
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند.
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد؛
عمر شان کوتاه است.
بس که هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.
آدم های ساده را دوست دارم.
بوی ناب “ آدم ” می دهند..
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
گرفتاری
همیشه فکر می کردم چون گرفتاریم به خدا نمی رسیم
اما
تازه فهمیدم چون به خدا نمی رسیم گرفتاریم
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
تکرار
درصد کمی از ما ۸۰ سال زندگی می کنیم
اکثر ما یک سال را ۸۰ بار تکرار می کنیم...
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
http://upload7.ir/images/94018062928625528044.jpg
روزی حضرت موسی (ع) در ضمن مناجات خود عرض کرد:
خدایا میخواهم همنشین خود را در بهشت ببینم.
جبرئیل بر حضرت موسی نازل شد و عرض کرد:
یا موسی، فلان قصاب در فلان محله همنشین تو خواهد بود.
حضرت موسی (ع) به آن محل رفت و مغازه قصابی را پیدا کرد
و دید که جوانی مشغول فروختن گوشت است.
شامگاه که شد، جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل خود روان شد.
حضرت موسی (ع) از پی او تا در منزلش آمد و سپس به او گفت:
میهمان نمیخواهی؟ جوان گفت: خوش آمدید. آنگاه او را به درون منزل برد.
حضرت موسی (ع) دید که جوان غذایی تهیه نمود،
آنگاه زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی کهنسال را از درون آن خارج کرد
او را شستشو داده و غذایش را با دست خویش به او خورانید.
موقعی که جوان میخواست زنبیل را در جای اول بیاویزد،
پیرزن، کلماتی که مفهوم نمیشد ادا کرد.
بعد از آن جوان برای حضرت موسی (ع) غذا آورد و خوردند.
حضرت پرسید: حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟
جوان گفت: این پیرزن مادر من است.
چون مرا بضاعتی نیست که برای او کنیزی بخرم،
ناچار خودم کمر به خدمت او بستهام. حضرت پرسید:
آن کلماتی که بر زبان جاری کرد چه بود؟ جوان گفت:
هر وقت او را شستشو میدهم و غذا به او میخورانم، میگوید:
«غفرالله لک و جعلک جلیس موسی یوم القیامة فی قبّته و درجته»
یعنی خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسی (ع) در بهشت باشی،
به همان درجه و جایگاه او.
حضرت موسی (ع) فرمود:
ای جوان بشارت میدهم به تو که خداوند
دعای او را دربارهات مستجاب گردانیده است.
جبرئیل به من خبر داد که در بهشت، تو همنشین من هستی.
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
http://upload7.ir/images/35889921418251440246.jpg
روزی حضرت موسی به پروردگار متعال عرض کرد:«دلم می خواهد یکی از آن بندگان خوبت را ببینم.»خطاب آمد:«به صحرا برو.آنجا مردی کشاوزی میکند.او از خوبان درگاه ماست.»حضرت به صحرا آمد و مردی را مشغول به کشاورزی دید.حضرت تعجب کرد که او چگونه به درجه ای رسیده است که خدا می فرماید او از خوبان ماست.از جبریل پرسش کرد. جبریل عرض کرد:در همین لحظه خداوند او را امتحان میکند ،عکس العمل او را مشاهده کن.بلایی نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش را از دست داد.نشست و بیلش را در مقابلش قرار داد و گفت:«مولای من،تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم،حال که تو مرا نابینا می پسندی من نابینایی را بیشتر از بینایی دوست دارم.»حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده است.رو کرد و به آن مرد فرمود:ای مرد،من پیغمبرم و مستجاب الدعوه.می خواهی دعا کنم خداوند چشمانت را شفا دهد؟مرد گفت:خیر.حضرت فرمود چرا؟گفت:آنچه مولای من برای من اختیار کرده بشتر دوست میدارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
http://upload7.ir/images/33877304096274450330.jpg
در دوران حضرت موسی(ع) حاکم ستمگری بر تخت حکومت نشسته بود.مرد صالح و نیکی نیز در آن دوران حکومت می کرد.شخص مومنی نزد فرد صالح رفت و از او خواست برای او پیش حاکم واسطه شود.مرد صالح قبول کرد و با واسطه گری مشکل مومن حل شد.اتفاقا،هم حاکم و هم مرد صالح در یک روز از دنیا رفتند.مردم جمع شدند و جنازه ی حاکم را با احترام به خاک سپردند.اما جنازه ی مرد صالح روی زمین ماند.بعد از سه روز جنازه ی آن مرد،کرم برداشت.حضرت موسی از موضوع اطلاع یافت و با ناراحتی به خداوند عرض کرد:خداوندا !!چرا جنازه ی ستمگری که دشمن توست باید با احترام دفن شود،اما جنازه ی دوست داران تو اینگونه با خواری روی زمین باقی بماند؟ آیا این درست است؟به موسی(ع) وحی شد:ای موسی! آن مرد برای برآوردن حاجت یک مومن به آن حاکم ستمگر رو آورد و حاکم نیز حاجت را برآورد.من نیز اجر دنیوی حاکم را دادم و کارش را جبران کردم.اما حشرات را به سمت فرد صالح افکندم،چراکه او نباید از ستمگر درخواست کمک می کرد و نباید پیش ظالمان، کج می کرد.او باید برای این کار، هر چند برای براوردن حاجت یک مومن باشد مجازات شود.خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد که حتی نمک طعامت را از من بخواه.
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
http://upload7.ir/images/49768820246837179536.jpg
روزی موسی به پیشگاه خداوند عرضه داشت: خدایا امروز من را به برخی اسرار و امور نهفته آگاه کن!خداوند خطاب به او فرمود: به کنار چشمه برو،خود را در میان گیاهان مخفی کن و نگاه کن چه حوادثی در آنجا رخ می دهد!موسی این کار را کرد و به نظاره ی چشمه پرداخت.در همان لحظه سواری به کنار آب آمد ،لباس خود را در آورد و آب تنی کرد و سپس لباس بر تن کرد و رفت.اما کیسه ی پول های خود را جا گذاشت.کودکی کنار چشمه آمد و کیسه ی پول را برداشت و رفت.موسی شاهد بود که در همان لحظه کوری به کنار چشمه آمد و آنجا نشست.در همین لحظه سوار به دنبال کیسه ی خود بازگشت و چون کیسه را نیافت،از کور پرسید:آیا تو کیسه ی پول مرا ندیدی؟کور که از هیچ چیز اطلاع نداشت ،اظهار بی خبری کرد.سوار،باچند ضربه،کور را از پا در آورد و او را کشت و گریخت.موسی بعد از این واقعه عرض کرد: خدایا!این چه حادثه ای بود که به من نشان دادی؟حکمت هرچی بود این گونه بود که فرد بی گناه کشته شد!!!خداوند فرمود:ای موسی!پدر این کودک مدت ها نزد مرد اسب سوار، کار کرده بود و دقیقا آنچه در کیسه بود،حق او بود که مرد اسب سوار از پرداخت آن خودداری کرده بود.اینک کودک وارث پدر است که از این راه به حق خود رسید.اما آن کور که تو دیدی در جوانی پدر آن سوار کار را به قتل رسانده بود و اکنون با حکمت و عدالت به سزای عمل خود رسید
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
http://upload7.ir/images/14493950774658884579.jpg
نقل شده است که در زمان حضرت موسی(ع) جوانی بسیار مغرور و از خود راضی بود که همواره مادرش را رنج می داد.بی مهری او به مادر به جایی رسید که ؛روزی مادرش را که بر اثر پیری و ضعف که توان راه رفتن نداشت به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا طعمه ی درندگان شود.هنگامی که مادر را آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد تا به خانه باز گردد، مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود؛ یا طعمه ی درندگان گردد.برای پسرش چنین دعا کرد!:خدایا! پسرم را از طعمه ی درندگان و گزند حوادث حفظ کن، تا به سلامت به خانه اش باز گردد!!از سوی خداوند به موسی(ع) خطاب شد: ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین،موسی(ع) به آنجا رفت، و وقتی که مهر مادری را دریافت، احساساتش به جوش وخروش آمد که به راستی مادر چقدر مهربان استخداوند به او وحی کرد:ای موسی، من به بندگانم مهربان تر از مادرم!!!
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
داستان های موسی(ع)
مردی از حضرت موسی (ع) درخواست کرد که برای من دعا کن تا خداوند فلان حاجتم را که خودش می داند برآورد، حضرت موسی (ع) دعا کرد، پس از دعا، حیوان درنده ای به آن مرد حمله کرد و گوشت بدنش را خورد و او را کشت.موسی (ع) عرض کرد: خدایا راز این حادثه چه بود؟خطاب رسید ای موسی این مرد از من درخواست درجه ای از مقامات کرد و می دانم که او به آن درجه با اعمالش نمی رسید، او را گرفتار آن درنده کردم که دیدی، تا همین گرفتاری را وسیله ای برای رسیدن او به این درجه نمایم.
http://upload7.ir/images/19298286756214301767.jpg
روزی عزرائیل نزد موسی علیهالسلام آمد، موسی علیهالسلام پرسید: «برای زیارتم آمدهای یا برای قبض روحم؟»عزرائیل: برای قبض روحت آمدهام.موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.عزرائیل: مهلتی در کار نیست.موسی علیهالسلام به سجده افتاد و از خدا خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.خداوند به عزرائیل فرمود: «به موسی علیهالسلام مهلت بده!»عزرائیل مهلت داد. موسی علیهالسلام نزد مادرش آمد و گفت: «سفری در پیش دارم!»مادر گفت: «چه سفری؟»موسی علیهالسلام فرمود: «سفر آخرت.» مادر گریه کرد.موسی علیهالسلام نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسر وداع کرد، کودک دست به دامن موسی علیهالسلام زد و گریه کرد، دل موسی علیهالسلام از گریه کودکش سوخت و گریه کرد.خداوند به موسی علیهالسلام وحی کرد: «ای موسی! تو به درگاه ما میآیی، اینگریه و زاریت چیست؟»موسی علیهالسلام عرض کرد: «دلم به حال کودکانم میسوزد.»خداوند فرمود: «ای موسی! دل از آنها بکن، من از آنها نگهداری میکنم و آنها را در آغوش محبتم میپرورانم.»دل موسی علیهالسلام آرام گرفت. و به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو میگیری؟عزرائیل: از دهانت.موسی: آیا از دهانی که بیواسطه با خدا سخن گفته است جانم را میگیری؟عزرائیل: از دستت.موسی: آیا از دستی که الواح تورات را گرفته است؟عزرائیل: از پایت.موسی: آیا از پایی که من با آن به کوه طور برای مناجات با خدا رفتهام؟عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیهالسلام داد، موسی علیهالسلام آن را بو کرد و جان سپرد. فرشتگان به موسی علیهالسلام گفتند: یا اهون الانبیاء موتا کیف وجدت الموت؛ ای کسی که در میان پیامبران، از همه راحتتر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی علیهالسلام گفت: کشاة تسلخ و هی حیة؛ مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند، یافتم.
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
حضرت موسی ( علیه السلام ) روزی دندان درد گرفت
و به خدا شكایت برد . حق تعالی به او دستور داد
از فلان گیاه استفاده كن . حضرت از آن گیاه استفاده نموده
و درد دندان مباركش تسكین یافت .
بار دیگر دندانش درد گرفت و همان دوا را به كار برد ؛
ولی این بار درد دندانش تسكین نیافت !
لذا از خداوند خطاب آمد كه ای موسی
دفعه قبل ، به امید ما رفتی ؛
اما این بار به امید گیاه و از ما غافل بودی!
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
آدم ها مثل کتاب هستند
- بعضی از آدم ها جلد زرکوب دارند . بعضی ضخیم و بعضی جلد نازک .
- بعضی از آدم ها با کاغذ کاهی چاپ می شوند و بعضی با کاغذ خارجی .
- بعضی از آدم ها ترجمه شده اند .
- بعضی از آدم ها تجدید چاپ می شوند و بعضی از آدم ها فتوکپی آدم های دیگرند .
- بعضی از آدم ها با حروف سیاه چاپ می شوند و بعضی از آدم ها صفحات رنگی دارند .
- بعضی از آدم ها تیتر دارند ٬ فهرست دارند و روی پیشانی بعضی از آدم ها نوشته اند : حق هر گونه استفاده ممنوع و محفوظ است .
- بعضی از آدم ها قیمت روی جلد دارند . بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند وبعضی از آدم ها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند .
- بعضی از آدم ها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته می شوند .
- بعضی از آدم هافقط جدول و سرگرمی دارند و بعضی از آدم ها معلومات عمومی هستند .
- بعضی از آدم ها خطخوردگی دارند و بعضی از آدم ها غلط چاپی دارند .
- از روی بعضی از آدم هاباید مشق نوشت و از روی بعضی از آدم ها باید جریمه نوشت .
- بعضی از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم و بعضی از آدم ها را باید نخوانده دور انداخت.
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
زندگي واژه اي گنگ !!!!!!!
زندگي شايد تولد يک نوزاد است!زندگي شايد رويش يک گياه است!
زندگي شايد بيداري ديگريست پس از خوابي شبانه!
زندگي شايد تفاوت ديروز امروز و فرداست!
زندگي شايد فراموشي پس از يک هجران است!
زندگي شايد نقطه اي نوراني در ظلمات نا اميديست!
زندگي شايد کوچ پرندگان مهاجر است!
زندگي شايد فريادي بي صداست!
زندگي شايد دميدن دوباره خورشيد است!
زندگي شايد چرخش رنگهاست!
زندگي شايد يک دم و يک بازدم است!
زندگي شايد شروع يک پايان است!
زندگي شايد قصه اي ناتمام است!
زندگي شايد... يک خيال شايد...يک رويا شايد... يک سراب شايد ...حقيقتي محض است!!
زندگي چيست؟!!!!
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
زندگي
زندگي يعني بازي. سه، دو، يک... سوت داور............ بازي شروع شد!!! دويديم، دست و پا زديم، غرق شديم، دل شکستيم،
عاشق شديم، بي رحم شديم، مهربان شديم... بچه بوديم، بزرگ شديم، پير شديم... سوت داورـــــــــــــــ بازي تمام شد... زندگي را باختيم.
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
درست است که روزی فراموش می کنی
و روز دیگر فراموش می شوی
اما بدان که فراموش شدگان هرگز
فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
در آغاز آفرينش يکروز دروغ و حقيقت رفتند کنار رودخانه ، دروغ گفت :
بيا شنا کنيم و حقيقت ساده دل قبول کرد؛ امام تا لباس هايش را در آورد
و در آب رفت ، دروغ لباس او را دزديد و رفت... از آن به بعد حقيقت بيچاره
عريان ماند و مردم دروغ را با لباس حقيقت ديدند.
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
کاش حداقل جواب یه نامه هامو میدادی خدا جونم
کاش ادرستو میدونستم تا ناممو بی ادرس دست هر کسی نمیسپردم
کاش دلسردم نکنی که بگم شاید خدا خوابیده
کاش بغلم میکردی تا تو بغلت بگم هنوزم داری منو میبینی و دنبالم میکنی
ای وای...دریغ از کاش های بی جواب
کاش نمیگفتن کاش رو کاشتیم ولی سبز نشد فقط ای کاش...
گوشه ای از دفترچه خاطرات من حقیر...
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
✗ رفتنـَت ماننَـد کشیـدن نـآخنیـست ✗
✗ بـر تختـه سیـآه دلـَم ✗
✗ گوشهـآیـَم رآ میگیـرَم . . . ✗
✗ نمیخواهـَم صدآی قـدم هـآیت رآ ✗
✗ کـه از مـَن دور میشونَـد بشنـوم ✗
✗ تـو رفتـه ای و از تـُو تنهـآ خط خطـی هـآیت رآ دآرم . . .✗
✗ آری بـه گمآنـَم ,✗
- - - به روز رسانی شده - - -
هـــمــیــشـــﮧ نـــــﮧ
ولــــﮯ گـــاهـــﮯ
مــیــاטּ بـــوבטּ و خـــواســتـטּ
فـ ـاصـلـــﮧ مـــﮯ اُفــتــב
وقـ ـتــهــایـــﮯ هـــســت کــــﮧ
کــســﮯ را بـــا تــمـــاҐ وجــــوב میخواهــــﮯ
ولــــــﮯ نــــبـــــــایــــב کــنـــارش بــــاشـــﮯ..
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
مهشاد ولی
کاش حداقل جواب یه نامه هامو میدادی خدا جونم
کاش ادرستو میدونستم تا ناممو بی ادرس دست هر کسی نمیسپردم
کاش دلسردم نکنی که بگم شاید خدا خوابیده
کاش بغلم میکردی تا تو بغلت بگم هنوزم داری منو میبینی و دنبالم میکنی
ای وای...دریغ از کاش های بی جواب
کاش نمیگفتن کاش رو کاشتیم ولی سبز نشد فقط ای کاش...
گوشه ای از دفترچه خاطرات من حقیر...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
faezehz
✗ رفتنـَت ماننَـد کشیـدن نـآخنیـست ✗
✗ بـر تختـه سیـآه دلـَم ✗
✗ گوشهـآیـَم رآ میگیـرَم . . . ✗
✗ نمیخواهـَم صدآی قـدم هـآیت رآ ✗
✗ کـه از مـَن دور میشونَـد بشنـوم ✗
✗ تـو رفتـه ای و از تـُو تنهـآ خط خطـی هـآیت رآ دآرم . . .✗
✗ آری بـه گمآنـَم ,✗
- - - به روز رسانی شده - - -
هـــمــیــشـــﮧ نـــــﮧ
ولــــﮯ گـــاهـــﮯ
مــیــاטּ بـــوבטּ و خـــواســتـטּ
فـ ـاصـلـــﮧ مـــﮯ اُفــتــב
وقـ ـتــهــایـــﮯ هـــســت کــــﮧ
کــســﮯ را بـــا تــمـــاҐ وجــــوב میخواهــــﮯ
ولــــــﮯ نــــبـــــــایــــב کــنـــارش بــــاشـــﮯ..
ممنون دوست جونهااااااااااااااااااااا ااااااا تقدیم به شما
http://upcity.ir/images2/74965475029427096088.gif
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Tadaei
[golrooz][golrooz][khejalat][khejalat][khejalat]
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
خدایا
به فکرمان.............منطق
به قلبمان...............آرامش
به روحمان ..............پاکی
به وجودمان............ آزادی
به دست هایمان .......قدرت
به چشم هایمان.........زلالی
به زندگی مان ............عشق
به دوستی مان........... تعهد
و به تعهدمان..............صداقت
عطا کن!(آمین)
***
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)
-
پاسخ : (✿◕‿◕)حرف دل...این اینم تخته و گچ هرچی دوستدارید بنویسید(✿◕‿◕)