پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
متاسفانه مردم بد شدن.
غنی و فقیر نداره بی فرهنگی موج میزنه تو کشور
امنیت دیگه نیست
واقعا با این وضعی ک داره پیش میره باید دانشگاه هارو جدا کرد. یه عده جنبه ندارن
بعد میگن هیچیمون مثله اروپا نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!هنوز تو مسئله ی ساده ای مثله دانشگاه یه عده موندن دیگه چه برسه بخوایم مثله اروپاییا زندگی کنیم.
بیان یکم با فرهنگ بشیمsh_omomi35 البته با همه نیستما اشتباه برداشت نکنید
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Team Sar Dadbin
[delkhoori][nadanestan][khande][taajob]
حالا از کجا فهمیدید که من تند حرف زدم[taajob]
[golrooz]
[asabani]
رنگ رخساره نشان میدهد از سر ضمیر.
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
چرا کشور ما نباید به قدری با فرهنگ باشه که دیگران از ما تقلید کنن جای این که ما از کشور های دیگه تقلید کنیم
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
banooye irani
سلام
ما که بچه های سال 50 به بعد هستیم تاسال 70 اینطوری نبودیم.
به ما خیلی خوش میگذشت بچه های فامیل از دختر عمه عمو دایی خاله بگیر تا پسرهاسر به سر هم میذاشتیم.الان فقط خاطره مونده.یه تصویر خاک گرفته و مبهم.
به ما چه گذشت ؟
نمیدونیم.
شما جای خود دارید .همه برمیگرده به شیوه زندگی.به گذشته یه نگاهی بندازیم و از بزرگترها بپرسیم هیچ کدوم زندگی الانو دوست ندارن میگن یاد گدشته بخیر.کدوم یکی گفته کاش زندگی ها ماشینی بشه ؟زندگی ها راحت شده ولی رفاه در کنار خودش مشکلات اورده.
شما فکر کن اگر کشور ما جزو کشورهای صنعتی بشه چه وضعی پیش میاد دیگه تا بچه بدنیا اومد مستقل میشه .
من فکر میکنم ما با هیچ چیز پیشرفت متعادل نیستیم خیلی جاها که باید عقبتر باشیم جلو افتادیم و جاهایی هم که باید جلو باشیم عقبیم.هماهنگ و تراز نیستیم.
من وقتی دخترم 8 سالش بود تصمیم گرفتیم کار معصومه جونو بکنیم هر پنجشنبه خونه یکی بودیم .اول خوب پیش میرفت ولی یواش یواش حرفو حدیث شروع شد .
ما هم کم کم بساطو جمع کردیم و نشستیم تو خونه.و خیلی محترم مهمونی رو به چند سال یه بار تغییر کاربری دادیم.(شوخی)
کاملا حق با بانوی ایرانیه.
شیوه زندگی خیلی تاثیر گذاره، همینکه الان ما اینقدر وقتمونو تو سایت میذاریم،خداییش چقدر حوصله میکنیم بخوایم مهمونداری کنیم، ترجیح میدیم با دوستای مجازیمون بیشتر باشیم تا دوست و فامیل.
کلا تعادل رو بخوایم داشته باشیم باید خیلی کار کنیم البته سخت نیست چون هر کی قرارباشه سهم خودشو برداره خیلی سنگین نیست.
خیلی هم جمله اخریتون دور از واقعیت نیست، الان با دوره های زنونه که میذاریم البته بستگی به تعداد داره تقریبا یکسال و نیم درمیون هم گاهی نوبتمون نمیشه. ولی باز هم خدارو شکر به این مهمونی و دوره های زنونه. وگرنه خیلی از هم بی خبر میموندیم.
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
چرا توکلاس که نشستیم با کوچکترین اشتباه کسی رو به مسخره میگیریم وبعدم تحقیرش میکنیم .همه دوس دارن بهترین باشن پس باایراد کوچیکی دیگران رو تحقیر نکنیم
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
چرا تو کوچه که راه میریم همش میترسیم الان یه مردی میاد متلک میگه چرا اون مرد نمیگه من خودم خواهر مادر دارم.واگه بااونا این رفتار بشه چه حالی میشم .[taajob]
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
بحث
چرا تو کوچه که راه میریم همش میترسیم الان یه مردی میاد متلک میگه چرا اون مرد نمیگه من خودم خواهر مادر دارم.واگه بااونا این رفتار بشه چه حالی میشم .[taajob]
یه همچین مردایی غیرتشون الکیه.نظاهر میکنن ک سره خانوادشون غیرت دارن!!!
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Sa.n
چرا کشور ما نباید به قدری با فرهنگ باشه که دیگران از ما تقلید کنن جای این که ما از کشور های دیگه تقلید کنیم
سلام عزیزم منم با شما موافقم .
دخترم کوچیک بود وقتی میرفت مدرسه من همراهیش میکردم .یه روز گفت مامان دیگه نیا دنبالم بقیه دوستام تنها میرن خونه چرا فقط شما می اییی دنبالم؟
من در جواب گفتم تا حالا از خودت پرسیدی چرا مادر پدر انها نمیان دنبالشون؟
دخترم رفت تو فکر و تا امروز به من راجع به ان روز حرفی نزده.
من فکر میکنم ما خودمونو نشناختیم همیشه بقیه رو میبینیم .
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
shiny7
سلام.
با تشکر از دوست عزیزم قلب یخی که تاپیک عصر ارتباطات یا عصر حجر رو گذاشت...
این حرفا رو در پاسخ گفته ایشون من نوشتم ولی متاسفانه کسی نخوند!!!![afsoorde]
گفتم یه تاپیک جداگونه کنمش تا حتی دوستان نظراتشونو هم بگن!!
ممنون.
************************************************** ************************************
باور نمی کنید اگه بگم هر لحظه تنهایی رو بیشتر تو وجودم احساس می کنم!!!
حتی وقتی تو جمع دوستان یا خانواده هستم!!!چه برسه به وقتی که تو نت یا حتی اینجا هستم!!!
دوستی ها و مهربونی هایی که تو دوره مادر پدرامون بود حالا واسه ماها افسانست!!!!!
دهه 60 ای ها و مخصوصا 70 ای ها نابود شدن تو تنهایی!!!
بیچاره دهه 80 ای ها!!!!!!!!
تورو خدا بچه ها بیاید یکم از قدیمی ها مهربونی و سادگی رو بازم یاد بگیریم!!!!!
یکم دلامونو به هم نزدیک تر کنیم و زندگی رو ساده تر بگیریم!!
قدیما اگه یه تیکه نون خشک رو زمین می افتاد هرکی میدید -جوون یا پیر- برمی داشت میذاشت یه گوشه که زیر پا نمونه!
ولی حالا نون لواشو دور تا دورشو می بریم میریزیم دور میگیم خمیره!!!
بیاید تورو خدا یکم تفکرمونو عوض کنیم!!!
چرا باید تو محیط دانشگاه ها اوضاع طوری باشه که نتونی حتی به خودتم اعتماد کنی؟!
چرا وقتی بچه های یه کلاس یکم رابطه هاشون از همکلاسی بودن بیشتر میشه جنبه خودشونو از دست میدن و سریع عاشق هم میشن؟؟؟!!!!![nadidan]
آخه یعنی چی این رفتار؟!
چرا نمی تونیم خیلی مسالمت آمیز و دوستانه-فقط دوستانه-با هم تو یه محیط درس بخونیم و به هم کمک کنیم؟!!؟
چرا باید از هر تکنولوژی ای که میاد اول سو استفاده کنیم بعد اگه شد استفاده کنیم؟؟!!![nadidan]
چرا من نوعی انقدری نباید امنیت داشته باشم که حتی وقتی سوار تاکسی میشم تمام جونم بلرزه که ای خدا این واقعا تاکسیه یا آدم ربا؟!
چرا قدیما وقتی تو محل یه غریبه ای میومد و حرفی چیزی به خانوم یا دختر می زد کل بچه های محل از بقالی و چقالی گرفته تا نونوا و حتی جوونای محل میریختن حساب طرفو می رسیدن و اون خانوم رو مثل ناموس خودشون محترم می دونستن اما حالا....باید فقط خدارو شکر کرد اگه همون بقالی یا جوون محل تیکه ای بار آدم نکنه!!!!!!!!
اگه بخوام بگم...بخوام مقایسه کنم حرف زیاده!!!خیلی هم زیاده!!!
اما فقط تا همین جاشو هم اگه واقعا بخونید و یه تلنگری برای هممون باشه خیلی خوبه!!!
بچه ها......
بیاید یکم بیشتر هوای همو داشته باشیم!!!....[golrooz][golrooz][golrooz]
سلام برهمگی ..........
بحث بسیار عالی و خوبی رو شروع کردید یه جورایی دست گذاشتی رو دل ما..........
نظرات اکثر دوستان رو خوندم بیشترش حول مساله فرهنگ که این روزها دغدغه اصلی جامعه ما شده و کمبودش به شدت احساس میشه .......
به نظر من این روزا ما همه چیزو قاطی کردیم سنتمون با مدرنیته مون بد جور قاطی شده به طوری که همه گیج شدن و نمیتونن تفکیکش کنن این روزا انگار همه مجبورا اون طوری که نیستن وانمود کنن ........
راجع به مساله دانشگاه هم باید بگم که الان خیلی ها نمی دونن که وقتی که وارد دانشگاه شدن و با جنس مخالفشون سر یه کلاس نشستن باید الان به دینشون پایبند باشن یا همرنگ جماعت شن ........
ارزشها فرق کرده همین تفاوت ارزشی و یه جورایی تناقض ارزشی باعث این چیزا میشه ........
به نظر من آدم باید توی همه چیز تعادلو برقرار کنه از غذاخوردن گرفته تا دین و مراودات اجتماعی و.........اما شرایط داره و باید طرف مقابلت هم مثل خودت فکرکنه که اینو نمیشه فهمید........
حتی در رابطه با همین دانشگاه هم باید بگم وقتی بچه ای که هنوز اونقدر بزرگ نشده نه به لحاظ فرهنگی ونه به لحاظ فکری وارد همچین فضایی میشه مسلما اولین چیزی که در برخورد باجنس مخالف به نظرش میرسه عشق وعاشقیه و چون به لحاظ برخورد اجتماعی و
تجربه ای خیلی بزرگ نشده دیگه خیلی از مسائل دیگه رو درک نمیکنه......
این نوع از مشکلات فرهنگی یه سیکل معیوبه که معلوم نیست کی میخواد رفع بشه........
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
radiotherapist
سلام برهمگی ..........
بحث بسیار عالی و خوبی رو شروع کردید یه جورایی دست گذاشتی رو دل ما..........
نظرات اکثر دوستان رو خوندم بیشترش حول مساله فرهنگ که این روزها دغدغه اصلی جامعه ما شده و کمبودش به شدت احساس میشه .......
به نظر من این روزا ما همه چیزو قاطی کردیم سنتمون با مدرنیته مون بد جور قاطی شده به طوری که همه گیج شدن و نمیتونن تفکیکش کنن این روزا انگار همه مجبورا اون طوری که نیستن وانمود کنن ........
راجع به مساله دانشگاه هم باید بگم که الان خیلی ها نمی دونن که وقتی که وارد دانشگاه شدن و با جنس مخالفشون سر یه کلاس نشستن باید الان به دینشون پایبند باشن یا همرنگ جماعت شن ........
ارزشها فرق کرده همین تفاوت ارزشی و یه جورایی تناقض ارزشی باعث این چیزا میشه ........
به نظر من آدم باید توی همه چیز تعادلو برقرار کنه از غذاخوردن گرفته تا دین و مراودات اجتماعی و.........اما شرایط داره و باید طرف مقابلت هم مثل خودت فکرکنه که اینو نمیشه فهمید........
حتی در رابطه با همین دانشگاه هم باید بگم وقتی بچه ای که هنوز اونقدر بزرگ نشده نه به لحاظ فرهنگی ونه به لحاظ فکری وارد همچین فضایی میشه مسلما اولین چیزی که در برخورد باجنس مخالف به نظرش میرسه عشق وعاشقیه و چون به لحاظ برخورد اجتماعی و
تجربه ای خیلی بزرگ نشده دیگه خیلی از مسائل دیگه رو درک نمیکنه......
این نوع از مشکلات فرهنگی یه سیکل معیوبه که معلوم نیست کی میخواد رفع بشه........
سلام عزیز.
ممنون که تو بحث شرکت کردی!
کاملا با نظرات موافقم!!
بله متاسفانه خیلی چیزا رو فراموش کردیم خیلی هارو هم با هم قاطی کردیم!!!
منتهی خب خودمون می تونیم شروع کنیم!!
نم نمک بریم جلو...
همین بحث هایی که تو جمع های دوستانه یا خانوادگی ایجاد میشه...
می تونیم توشون سر حرف هارو باز کنیم...فرهنگ سازی کنیم...نگاه کنیم ببینیم چه کاری بهتره و چه رفتاری درست تره...اونو ترویج بدیم!!
یه سری اصل ها هست که باید بهشون ارزش بدیم و رعایتشون کنیم!
به قول دوستمون باید از خودمون شروع کنیم!!!
یادمه دبستان که بودم ناظم میومد مبصر انتخاب می کرد...آخرشم خودم میشدم مبصر!!!...منتها همیشه و هر سال آخر انتخابش می گفت:
هر کی مبصر خودش باشه کلاس ساکت میشه و نیازی به مبصر و زور نیست!!!
الان هم حکایت همین کلامه!!!
هر کی باید مبصر خودش باشه....مراقب خودش باشه....تا مشکلات کمتر بشه....و مهربونی ها بیشتر....
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Sa.n
چرا کشور ما نباید به قدری با فرهنگ باشه که دیگران از ما تقلید کنن جای این که ما از کشور های دیگه تقلید کنیم
واسه اینکه ساغر جان ما خیلی وقتا خودمونو دست کم می گیریم!!!
و اینکه زرق و برق الکی اون وریا چشمونو می گیره!!!
وقتایی که خودمونو دست کم نگرفتیم واقعا ثابت کردیم چقدر خوب می تونیم خودمونو بکشیم بالا مثل وقتایی که کلی دستاوردهای علمی و پزشکی و نظامی بدست آوردیم!!ا
ما اینا کلیه....تو کلیاتم که خوب باشیم تو جزئیات می لنگیم!!!
یک فرد از چند میلیون جمعیت ایران هم باید خودشو باور کنه و بکشه بالا!!
مشکل همین ریز ریزه هاست که جمع می شه و میشه فقر...میشه بیکاری...میشه خودخواهی و کوته بینی...و کلی مشکلات دیگه که هر روز داریم دور و برمون میبینیم!
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
radiotherapist
سلام برهمگی ..........
بحث بسیار عالی و خوبی رو شروع کردید یه جورایی دست گذاشتی رو دل ما..........
نظرات اکثر دوستان رو خوندم بیشترش حول مساله فرهنگ که این روزها دغدغه اصلی جامعه ما شده و کمبودش به شدت احساس میشه .......
به نظر من این روزا ما همه چیزو قاطی کردیم سنتمون با مدرنیته مون بد جور قاطی شده به طوری که همه گیج شدن و نمیتونن تفکیکش کنن این روزا انگار همه مجبورا اون طوری که نیستن وانمود کنن ........
راجع به مساله دانشگاه هم باید بگم که الان خیلی ها نمی دونن که وقتی که وارد دانشگاه شدن و با جنس مخالفشون سر یه کلاس نشستن باید الان به دینشون پایبند باشن یا همرنگ جماعت شن ........
ارزشها فرق کرده همین تفاوت ارزشی و یه جورایی تناقض ارزشی باعث این چیزا میشه ........
به نظر من آدم باید توی همه چیز تعادلو برقرار کنه از غذاخوردن گرفته تا دین و مراودات اجتماعی و.........اما شرایط داره و باید طرف مقابلت هم مثل خودت فکرکنه که اینو نمیشه فهمید........
حتی در رابطه با همین دانشگاه هم باید بگم وقتی بچه ای که هنوز اونقدر بزرگ نشده نه به لحاظ فرهنگی ونه به لحاظ فکری وارد همچین فضایی میشه مسلما اولین چیزی که در برخورد باجنس مخالف به نظرش میرسه عشق وعاشقیه و چون به لحاظ برخورد اجتماعی و
تجربه ای خیلی بزرگ نشده دیگه خیلی از مسائل دیگه رو درک نمیکنه......
این نوع از مشکلات فرهنگی یه سیکل معیوبه که معلوم نیست کی میخواد رفع بشه........
خب شما میگی باید تو همه چیز تعادل برقرار بشه!منم کاملا قبول دارم اما مسئله همین جاست...چجوری تعادل بر قرار بشه؟!با انجام چه کارایی؟با چطور برخوردهایی؟!
من می خوام که وارد ریز مسائل بشیم و کلی حرف نزنیم!می خوام راه حل های جزیی و مویی بدیم!!
برای مثال می گم همیشه بهم می گن دختر باید سیاست داشته باشه تا مثلا بتونه فلان کارو بکنه یا فلان چیزی که می خوادو بدست بیاره!
خب سوال من اینه این سیاست دقیقا چیه؟چه کاریه؟چه برخوردیه؟چطور باید بدستش آورد یا ازش استفاده کرد؟!
اگه مثلا من چه کاریو انجام بدم بهم می گن آدم با سیاست؟!
البته این فقط یه مثال بود و می دونم بحث سر همین یه موضوع خودش کلی زمان گیره!!
خب....کسی تعریفی...راه حلی...روشی داره؟!
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
سلام به همگی
ممنون از بانو شاینی بابت تاپیک
در کل من این موضوع ها رو برای بحث خیلی دوست دارم چون دیگه خودمون درکش کردیم و دلیلی برای انکارش وجود نداره ،برعکس بعضی از بحثای دیگه
در کل در تاریخ هرکشوری یکسری از نسل هایی جلودار یک سری تغییرات بودند و بیشترین آسیب ها رو هم همین نسل ها خوردند
کشور ما بعد از دهه 50 و انقلاب و جنگ و ورود به آرامش ،حالا نوبت این بود که پیشرفت کنه
ولی مشکلی وجود داشت این بود که تکنولوژی وارد میشد ولی به علل متفاوت فرهنگش نه
یکی از علل برداشت اشتباه از غرب بود که عموما به نام غربزدگی رواج پیدا کرد و موجب یکسری از ناهنجاری هایی شد که تو جامعه شده بود روتین ولی در خود غرب این ناهنجاری ها رو متعلق به همه نمیدونستند
مثلا نوع پوشش ها بود شما ببینید یه زمانی شلوار بگ و .. اینا مد بود در جامعه و میدید خیلی از قشر ها بدون اینکه بدونند این نوع لباس مال چی هست،میپوشیدند
ولی خب همون نوع لباس اصلاح شد
مثال دیگه موسیقی رپ زمانی که وارد ایران شد ،یک میوه ممنوعه بود
قشنگ یادمه من آهنگای هیچکس و بهرام و زدبازی اینا رو گوش میکردم ،به هیچکس نمیگفتم [nishkhand]
الان رپ شکل گرفته با اینکه مشکلاتی داره ولی راه افتاده و برای نسل جدید که گوش میدند مثل دهه 80 ها خیلی بهتر شده ،دیگه اون ناهنجاریا رو نمیبینی تو همه اهنگا
در مورد کامپیوتر و تکنولوژِی های دیگه هم همینطور هست و خوبیش برای دهه های بعد 70 این هست که ما امتحان کردیم و چکیده اش رو برای اونا گذاشتیم
مسلما اون ها هم چیزهای تازه دیگه ایی رو امتحان میکنند و فرهنگ رو شکل میدهند
ولی خب این دو دهه تو اوج تازگی بود
در تمامی موارد شما میتونستی این ورود تازه ها رو ببینی
مشکل دیگه ایی که بعضا ما داریم
این هست که دین رو بجای اینکه یک برنامه برای زندگی معرفی کنیم
اون رو یک قانون مجازاتی تعریف میکنیم
و بیشتر سعی در نشون دادن جلوهای تاریک دینمون داریم
مثلا تو دوران دبستان این همه که درباره جهنم آتیشش و انواع اقسام مجازات جهنمیان یاد گرفتیم از بزرگی و مهربونی خدا و بخشش ها به ما نگفتند
البته این هم یک برنامه پشتش هست ،ولی در نسل حاضر این برنامه دیگر جواب نمیده،مال دوران هیتلر بوداینکارا که یهود ستیزی رو یاد بچه ها از مدرسه میداند و سربازان نازی ور تعریف کردند
چون هم قدرت درک بچه ها بالاتر رفته و هم منابع بیشتری دارند
همین مشکل هست که تو پست یکی از دوستان همرنگ جماعت شدن رو مخالف دین قلمداد کردند
اصلا روابط بین دانشجوها ،رابطه بین دوتا انسان با هدف مشابه هست در وهله اول
آیا تو دین برای اینکار ممانعتی داریم ؟؟؟!!!
مشکل این هست که ما عادت داریم اول رخدادهای بد رو در نظر بگیریم و بعد در مورد یک چیزی اظهار نظر کنیم
وگرنه هیچ مشکلی پیش نمیاد
تا زمانی که ما بخوایم جنس مخالف رو یک چیز ممنونع معرفی کنیم همین آش هست و همین کاسه
ولی زمانی که از بچگی اینا رو درکنار هم قرار بدیم و مطئننا خیلی از این مشکلات جمع میشه
ولی خب این یه رویا بیش نیست
ببخشید خیلی زیاد شد [nishkhand][golrooz]
پاسخ : میشه یکم درد و دل کنم؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sr hesabi
سلام به همگی
ممنون از بانو شاینی بابت تاپیک
در کل من این موضوع ها رو برای بحث خیلی دوست دارم چون دیگه خودمون درکش کردیم و دلیلی برای انکارش وجود نداره ،برعکس بعضی از بحثای دیگه
در کل در تاریخ هرکشوری یکسری از نسل هایی جلودار یک سری تغییرات بودند و بیشترین آسیب ها رو هم همین نسل ها خوردند
کشور ما بعد از دهه 50 و انقلاب و جنگ و ورود به آرامش ،حالا نوبت این بود که پیشرفت کنه
ولی مشکلی وجود داشت این بود که تکنولوژی وارد میشد ولی به علل متفاوت فرهنگش نه
یکی از علل برداشت اشتباه از غرب بود که عموما به نام غربزدگی رواج پیدا کرد و موجب یکسری از ناهنجاری هایی شد که تو جامعه شده بود روتین ولی در خود غرب این ناهنجاری ها رو متعلق به همه نمیدونستند
مثلا نوع پوشش ها بود شما ببینید یه زمانی شلوار بگ و .. اینا مد بود در جامعه و میدید خیلی از قشر ها بدون اینکه بدونند این نوع لباس مال چی هست،میپوشیدند
ولی خب همون نوع لباس اصلاح شد
مثال دیگه موسیقی رپ زمانی که وارد ایران شد ،یک میوه ممنوعه بود
قشنگ یادمه من آهنگای هیچکس و بهرام و زدبازی اینا رو گوش میکردم ،به هیچکس نمیگفتم [nishkhand]
الان رپ شکل گرفته با اینکه مشکلاتی داره ولی راه افتاده و برای نسل جدید که گوش میدند مثل دهه 80 ها خیلی بهتر شده ،دیگه اون ناهنجاریا رو نمیبینی تو همه اهنگا
در مورد کامپیوتر و تکنولوژِی های دیگه هم همینطور هست و خوبیش برای دهه های بعد 70 این هست که ما امتحان کردیم و چکیده اش رو برای اونا گذاشتیم
مسلما اون ها هم چیزهای تازه دیگه ایی رو امتحان میکنند و فرهنگ رو شکل میدهند
ولی خب این دو دهه تو اوج تازگی بود
در تمامی موارد شما میتونستی این ورود تازه ها رو ببینی
مشکل دیگه ایی که بعضا ما داریم
این هست که دین رو بجای اینکه یک برنامه برای زندگی معرفی کنیم
اون رو یک قانون مجازاتی تعریف میکنیم
و بیشتر سعی در نشون دادن جلوهای تاریک دینمون داریم
مثلا تو دوران دبستان این همه که درباره جهنم آتیشش و انواع اقسام مجازات جهنمیان یاد گرفتیم از بزرگی و مهربونی خدا و بخشش ها به ما نگفتند
البته این هم یک برنامه پشتش هست ،ولی در نسل حاضر این برنامه دیگر جواب نمیده،مال دوران هیتلر بوداینکارا که یهود ستیزی رو یاد بچه ها از مدرسه میداند و سربازان نازی ور تعریف کردند
چون هم قدرت درک بچه ها بالاتر رفته و هم منابع بیشتری دارند
همین مشکل هست که تو پست یکی از دوستان همرنگ جماعت شدن رو مخالف دین قلمداد کردند
اصلا روابط بین دانشجوها ،رابطه بین دوتا انسان با هدف مشابه هست در وهله اول
آیا تو دین برای اینکار ممانعتی داریم ؟؟؟!!!
مشکل این هست که ما عادت داریم اول رخدادهای بد رو در نظر بگیریم و بعد در مورد یک چیزی اظهار نظر کنیم
وگرنه هیچ مشکلی پیش نمیاد
تا زمانی که ما بخوایم جنس مخالف رو یک چیز ممنونع معرفی کنیم همین آش هست و همین کاسه
ولی زمانی که از بچگی اینا رو درکنار هم قرار بدیم و مطئننا خیلی از این مشکلات جمع میشه
ولی خب این یه رویا بیش نیست
ببخشید خیلی زیاد شد [nishkhand][golrooz]
سلام داداش خودم!!
خیلی هم ممنون از صحبتات!
خب حق با شماست و به قول شما ما همگی اینارو درک کردیم به خصوص بچه های دهه 60 و 70 و 80 !!!
منتها می خوام بدونم چطور جلوی این ناهنجاری ها رو بگیریم؟
شاید بهتر باشه اسمش رو ناهنجاری هم نگذاریم...اسمش مهم نیست...
چطوری ذهنمونو از این مسئله رها کنیم که " اول نیمه پر رو ببین و بعد در کنارش نیمه خالی رو هم در نظر بگیر!!!"
نه اینکه "نیمه خالی رو ببین"
جمله دوم هم بار منفی داره هم تاثیر منفی!!
باید یاد بگیریم جمله اول رو به صورت یک الگو تو ذهنمون قرار بدیم و ازش استفاده درست کنیم!
مثلا برای همین مثال دانشجوها!...یا حالا هر چیز دیگه ای...
مثلا همون بحث اول که برگشتن به اصل خودمون و حرمت گذاشتن به یک سری اصل ها بود....مثل همون قصه امنیت خانوم ها در خیابون و اینکه همه هوای یک خانوم رو داشته باشن وقتی داره از یه محل رد میشه نه اینکه مزاحمت براش ایجاد کنن و....
هزاران مثال مثل این هست که هر لحظه داریم میبینیم!!
ی چیز دیگه هم که واقعا من خودم خیلی دیدم و حسش کردم و قطعا شما هم حسش کردین رو می خوام به نقل از قسمت قبل سریال ستایش 2 بگم!!
خانوم بازیگر با لهجه رشتی کنار ستایش که این روزها ماه ثنا صداش می کنن میشینه و میگه:
بچه ها حرف میزنن اما انگار ی چیزای دیگه میگن!...مثلا دارن درباره خیابون حرف می زنن اما منظورشون اون خیابونی که من معنیشو می دونم نیست!!...
عین جمله رو نگفتم اما همچین چیزی بود!و راست هم بود انصافا!!!چرا حرفایی که میزنیم در عین اینکه ی معنای واحد دارن اما درک من از اون با درک یک جوون دهه 50
(!!!) فرق باید داشته باشه؟!