-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
همه از حيرت به فريادند و من به حيرت شادم ،
به يك لبيك ، در همه ناكامى بر خود بگشادم ،
دريغا ، روزگارى كه نميدانستم لطف تو را دريازم ،
الهى !
در آتش حيرت آويختم ، چون پروانه در چراغ ،
نه جان ، رنج تپش ديده نه دل ، اَلٓم داغ .
الهى !
در سر آب دارم ، در دل آتش ، در باطن ناز دارم ، در ظاهر خواهش .
در دريايى نشستم كه آن را كران نيست ،
به جان من دردى است كه آن را درمان نيست ،
ديده من بر چيزى آمد كه وصف آن را زبان نيست .
خصمان گويند : كاين سخن زيبا نيست
خورشيد نه مجرم از كسى بينا نيست
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
آن را كه نخواستى ، چون آيد ؟ و او را كه نخواندى ، كى آيد ؟
ناخوانده را جواب چيست ؟ و ناكشته را از آب چيست ؟
تلخ را چه سود ، گرش آب خوش در جوار است ؟
و خار را چه حاصل ، از آنكه بوى گل در كنار است ؟
آرى ! نسب ، نسب تقواست و خويشى ، خويشى دين .
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
گر كسى تو را به جِستن يافت ، من به گريختن يافتم .
گر كسى تو را به ذكر كردن يافت ، من تو را به فراموش كردن يافتم .
گر كسى تو را به طلب يافت ، من خود ، طلب از تو يافتم .
الهى !
وسيلت به توهم تويى ، اول تو بودى و آخر تويى ،
همه تويى و بس ، باقى هوس .
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
آن روز كجا يابم كه تو مرا بودى و من نبودم ،
تا باز به آن روز رسم ، ميان آتش و دردم ،
اگر به دو گيتى آن روز يابم من برسودم ،
ور بود تو ، خود را دريابم ،
به نبود تو خود خشنودم
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
خدايا !
نه شناخت تو را توان نه ثناى تو را زبان ،
نه درياى جلال و كبرياى تو را كران ،
پس تو را مدح و ثناى چون توان ؟
تو را كه داند كه تو را تو دانى ، تو را نداند كس ، تو را تو دانى بس
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
اى مُهٓيْمن اكرم ! اى مفضل ارحم !
اى محتجب به جلال و متجلّى به كرم ! اقسام پيش از لوح و قلم !
نماينده سور هدى پس از هزاران ماتم ،
بادا كه باز رهم روزى از زحمت حوّا و آدم ،
آزاد شوم از بند وجود و عدم ،
از دل بيرون كنم اين حسرت و آن دم ،
با دوست برآسايم يك دم ،
در مجلس انس قدح شادى بر دست نهاده دمادم .
تا كى سخن اندر صفت و خلقت آدم
تا كى جدل اندر حدث و قدمت عالم
تا كى تو زنى راه برين پرده و تا كى
بيزار نخواهى شدن از عالم و آدم
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
اى نزديك تر به ما از ما و مهربان تر به ما از ما ! نوازنده ما بى ما ،
به كرم خويش نه به سزاى ما نه كار به ما نه بار به طاقت ما، نه معاملت
در خور ما ، نه منت به توان ما ، هرچه كرديم تاوان بر ما ، هر چه تو كردى
باقى بر ما ، هر چه كردى به جاى ما ، به خود كردى نه براى ما .
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
گر در كمين سّر تو به ما عنايت نيست ، سرانجام قصه ما جز حسرت نيست .
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
اى حجت را ياد و انس را يادگار ،
خود حاضرى ، ما را جستن به چه كار .
الهى !
هر كس را اميدى و اميد رهى ، ديدار .
رهى را بى ديدار نه به مزد حاجت است نه با بهشت كار !
مرا تا باشد اين درد نهانى
تو را جويم كه درمانم تو دانى
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
او كه تو را به صنايع شناخت ، بر سبب ، موقوف است ،
او كه تو را به صفات شناخت ، در خبر ، محبوس است ،
او كه به اشارت شناخت ، صحبت را مطلوب است ،
او كه ربوده اوست از خود ، معصوم است
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
موجود عارفانى ، آرزوى دل مشتاقانى ، مذكور زبان مدّاحانى ،
چونت نخواهم كه نيوشنده آواز داعيانى ،
چونت نستانم كه شاد كننده ى دل بندگانى ،
چونت ندانم كه زين جهانى ،
چونت دوست ندارم كه عيش جانى .
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
تا رهى را خواندى ، رهى در ميان ملأ تنهاست ،
تا گفتى كه بيا ، هفت اندام رهى شنواست ،
از آدمى چه آيد ؟ قدر آدمى پيداست ؛ كيسه تهى و بادپيماست ،
اين كار پيش از آدم و حوّاست و عطا پيش از خوف و رجاست ،
امّا آدمى به سبب دين ، مبتلاست ،
به ناز كسى است كه از سبب ديدن رهاست و با خود به جفاست ،
گر آسياى احوال ، گردان است ، چه بود ؟ قلب مشيت به جاست .
اى دوست به جملگى تو را كشتم من
حقا كه در اين سخن به زرق است و نه فن
گر تو ز خودى خود برون جستى پاك
شايد صنما به جاى تو هستم من
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
اگر كسى تو را به طلب يافت ، من خود طلب از تو يافتم .
ار كس تو را به جستن يافت ، من به گريختن يافتم .
الهى !
چون وجود تو پيش از طلب و طالب است ، طالب از آن ،
در طلب است كه بى قرارى بر او غالب است .
عجب آن است كه يافت ، نقد شد و طلب برنخاست ،
حق ديده ور شد و پرده ى عزت به جاست .
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهى !
اگر زاريم ، در تو زاريدن خويش است ،
ور ناليم ، بر تو ناليدنمان در خور است .
الهى !
از خاك چه آيد مگر خطا و از علت چه زايد مگر جفا !
و از كريم چه آيد جز وفا !
الهى !
باز آمديم با دو دست تهى ،
چه باشد اگر مرهمى بر خستگان نهى ؟ !
الهى !
گنج درويشانى ، زاد مضطرانى ،
مايه اميدگانى ، دستگير درماندگانى ،
چون مى آفريدى ، جوهر معيوب مى ديدى ، مى برگزيدى ،
و با عيب مى خريدى و برگرفتى و كس نگفت كه بردار ،
اكنون كه برگرفتى ، بمگذار و در سايه لطف مى دار و جز به فضل خود مسپار .
گر آب دهى نهال ، خود كاشته اى
ور پست كنى بنا ، خود افراشته اى
من بنده همانم كه تو پنداشته اى
از دست مى فكنم چو برداشته اى
تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
نسیمی دمید از باغ دوستی ، دل را فدا کردیم ،
بویی یافتیم از خزینه دوستی ، به پادشاهی بر سر عالم ندا کردیم ،
برقی تافت از مشرق حقیقت ، آب گل کم انگاشتیم .
الهی !
هر شادی که بی توست ، اندوه است ،
هر منزل که نه در راه توست ، زندان است ،
هر دل که نه در طلب توست ، ویران است ،
یک نفس با تو به دو گیتی ارزان است ،
یک دیدار از آن تو به صد هزار جان رایگاه است ،
صد جان نکند آنچا کند بوی وصالت
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
چه زیباست ایام دوستان با تو !
چه نیکوست معاملت ایشان در آرزوی دیدار تو !
چه خوش است گفت و گوی ایشان در راه جست و جوی تو !
چه بزرگوار است روزگار ایشان در سرکار تو !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
ملکا !
آب عنایت تو به سنگ رسید ، سنگ بار گرفت ،
از سنگ ، میوه ، میوه طعم و خوار گرفت .
ملکا !
یاد تو دل را زنده کرد و تخم مهر افکند ،
درخت شادی رویانیدو میوه آزادی داد ،
چون زمین نرم باشد و تربت خوش و طینت قابل
تخم جز شجره طیبه از آن نروید و جز عبهر عهد بیرون ندهد
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
بهای عزت تو ، جای اشارت نگذاشت ،
قدم وحدانیت تو ، راه اضافت برداشت ،
تا گم کرد رهی هر چه در دست داشت و ناچیز شد هر چه می پنداشت
الهی !
زان تو می فزود و زان رهی می کاست ،
تا آخر همان ماند که اول بود راست .
گفتی کم و کاست باش خوب آمد و راست
تو هست بسی رهیت شاید کم و کاست
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
مشرب می شناسم اما وا خوردن نمی یارم ،
دل تشنه و در آرزوی قطره ای می زارم ،
سقایه مرا سیری نکند ، من به طلب دریایم ،
بر هزار چشمه و جوی گذر کردم تا بو که دریا دریابم !
در آتش عشق ، غریقی دیدی ؟ من چنانم !
در دریا تشنه ای دیدی ؟ من آنم !
راست به متحیری مانم که در بیابانم .
فریادم رس که از دست بی دلی به فغانم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
غریب تو را غربت وطن است ،
پس این کار را کی دامن است ؟
چه سزای فرج است او که به تو ممتحن است ؟
هرگز کی به خانه رسد او را که غربت او را وطن است ؟
الهی !
مشتاق ، کشته دوستی است ،
و کشته دوستی را دیدار تو کفن است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
چه خوش روزگاری است روزگار دوستان تو با تو !
چه خوش بازاری است بازار عارفان در کار تو !
چه اتشین است نفس های ایشان در یاد کرد و یادداشت تو !
چه خوش دردی است درد مشتاقان در سوز شوق و مهر تو !
چه زیباست گفت و گوی ایشان در نام و نشان تو !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
ای سزاوار ثنای خویش !
ای شکرکننده عطای خویش !
ای شیرین نماینده بلای خویش !
رهی به ذات خود از ثنای خود عاجز ،
و به عقل خود از شناخت منت تو عاجز ،
و به توان خود از شزای تو عاجز .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
خدایا !
گرفتار آن دردم که تو دوای آنی ،
در آرزوی آن سوزم که تو سرانجام آنی ،
بنده آن ثنایم که تو سزای آنی ،
من در تو چه دانم ، تو دانی ! تو آنی که خود گفتی !
و چنان که گفتی ، آنی !
در هجر تو ، کار بی نظام است مرا
شیرین همه تلخ و پخته خام است مرا
در عالم اگر هزار کام است مرا
بی نام تو سر به سر حرام است مرا
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
ان کس که زندگانی وی تویی ، او کی بمیرد ؟
و آن کس که شغل وی تویی ، شغل به سر کی برد ؟
ای یافته و یافتنی ، نه جز از شناخت تو ، شادی ،
نه جز از یافت تو ، زندگانی !
زنده بی تو ، چون مرده زندانی و صحبت یافته با تو ،
نه این جهانی نه آن جهانی !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
کریما !
گر زارم ، در تو زاریدن خوش است ،
ور نازم ، به فضل تو نازیدن خوش است ،
هر خانه ای که حد آن با توست ، آبادان است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
هر دل که در آن مهر توست ، شادان است ،
آزاد آن نفس که به مهر تو یازان است ،
شاد آن دلی که به مهر تو نازان است ،
مهر ذات توست الهی ، دوستان را اعتقاد
یاد وصف توست یا رب ! غمگنان را غمگسار !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
نه جز از شناخت تو شادی است نه جز از یافت تو زندگانی !
زنده بی تو ، چون مرده زندانی است !
زندگانی بی تو مرگ است و زنده به تو جاودانی است .
بی جان گردم که تو ز من پر گردی
ای جان جهان تو کفر و ایمان منی
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
اگر این آه از ما دعوی است ، سزای آنی ،
ور لاف است به جای آنی ،
ور صدق است ، وفای آنی .
الهی !
اگر دعوی است ، سخن راست است ، ور لاف است ، ناز است .
ور صدق است ، کار راست است ،
ار دعوی است ، به بیداد است ،
ور لاف است ، از آن است که دل شاد است ،
ور صدق است ، از تاوان آزاد است .
الهی !
تو دانی که کدام است ، اگر دعوی بر کرم عرض کنی ،
ناز مرا ضرور است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
از سه چیز که دارم ، در یکی نگاه کن :
اول سجودی که جز تو را از دل نخواست ،
دیگر تصدیقی که هر چه گفتی ، گفتم که راست ؛
سه دیگر چون باد کرم خاست ، دل و جان جز تو را نخواست .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
نزدیک نفس های دوستانی ، حاضر دل ذاکرانی ،
از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی ،
و از دورت می جویند و نزدیک تر از جانی ،
ندانم که در جانی یا جان را جانی !
نه اینی و نه آنی ! جان را زندگی می باید ، تو انی .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
کریما !
این سوز ما امروز دردآمیز است ،
نه طاقت به سر بردن و نه جای گریز است .
سر وقت عارف تیغی تیز است ، نه جای آرام و نه روی پرهیز است .
لطیفا !
این منزل ما چرا چنین دور است ؟
همراهان برگشتند که این کار غرور است .
گر منزل ما سرور است ، این انتظار ، سور است ،
وگر جز منتظر ، مصیبت زده است ، نامعذور است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
کشیدیم ، آنچه کشیدیم ،
همه نوش گشت ، چون آوای قبول شنیدیم .
الهی !
دانی که هرگز در مهر شکیبا نبودیم ،
و به هر کوی که رسیدیم حلقه در دوستی گرفتیم ،
و به هر راه که رفتیم ، بر بوی تو آن راه بریدیم ،
دل رفت ، مبارک باد ، ور جان برود در این راه ، پسندیدیم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
ای دهنده عطا و پوشنده جفا ، نه پیدا که پسند که را و پسندیده چرا ؟
بنده بتاوی به قضا ، پس گوی که چرا ؟!
الهی !
کار پیش از آدم و حواست و عطا پیش از خوف و رجاست ،
اما آدمی به سبب دیدن مبتلاست ، خاصه او آن کس است که از سبب دیدن رهاست .
اگر آسیای احوال گردان است ، قطب مشیت به جاست .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
اتش یافت با نور شناخت آمیختی ،
و از باغ وصال ، نسیم قرب انگیختی ،
باران فردا نیت بر گرد بشریت ریختی ،
با آتش دوستی ، آب گل سوختی ،
تا دیده عارف را دیدار خود آموختی .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
همه به تن غریبند و من به جان و دل غریبم
همه در سفر غریبند و من در حضر غریبم
الهی !
هر بیماری را شفا از طبیب و من بیمار از طبیبم .
هر کس را از قسمت بهره است و من بی نصیبم .
هر دلشده ای را یاری و غمگساری است و من بی یار و غریبم .
همه شب مردمان در خواب و من بیدار چون باشم
غنوده هر کسی با یار و من بی یار چون باشم
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
عنایت تو کوه است و فضل تو دریاست !
کوه کی فرسود و دریا کی کاست ؟
عنایت تو کی جست و فضل تو کی واخواست ؟
پس شادی یکی است که دوست یکتاست !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
نه دیدار تو را بهاست و نه رهی را صحبت سزاست ،
و نه از مقصود ذره ای در جان پیداست .
پس این درد و سوز در جهان چراست ؟
پیداست که بلا را در جهان چند جاست !
این همه سهم است اگر روزی به این خار خر ماست !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
از کرم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین گوش داریم .
بیامرز ما را که بس آلوده ایم به کرد خویش !
بس درمانده ایم به وقت خویش !
بس مغروریم به پندار خویش !
بس محبوسیم در سزای خویش !
دست گیر ما را به فضل خویش !
باز خوان ما را به کرم خویش !
بار ده ما را به احسان خویش !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
آه از روز بتری ! فریاد از درد واماندگی !
الهی !
چه سوز است اینکه از بیم فوت تو در جان ما ،
در عالم کسی نیست که ببخشاید به روز زمان ما !
الهی !
دلی دارم پر درد و جانی پر ز حیر !
عزیز دو گیتی !
این بیچاره را چه تدبیر ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
-
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
این همه شادی از تو بهره ماست ، چون تو مولا که راست ؟
و چون تو دوست کجاست ؟ و به آن صفت که تویی از خود جز این نه رواست !
و تا می گویی که این خود نشان است و آیین فرداست !
این پیغام است و خلعت برجاست ، صبر را چه روی و آرام را چه جاست ؟
روزی که سراپرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چه جگرهاست که خون خواهی کرد
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان