منظورم اینه که فقط یکی دونفر تشکر کردن تعجب کردم 4 صفحه رفته. درضمن همون سایتی که معرفی کردی عضوم2 سال منتهی فعالیت ندارم.
نمایش نسخه قابل چاپ
اینطوری خوشتیپ تری!
گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟
گفتم: چه میدونم، لابد اینطوری خوشتیپ تری!
گفت: نچ!
گفتم: خب لابد فهمیدی اینطوری حجابت کاملتره مثلاً!
گفت: نچ!
گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: اره تقریبا نزدیک شدی!
گفتم: آها!! دیدی گفتم همهی قصهها به ازدواج ختم میشوند؟ دیدی!!
گفت: برو بابا… دور شدی باز!
گفتم: خب خودت بگو اصلاً
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “حضرت زهرا س” ست،
خواستم کمی شبیه “ خانوم ” باشم تا بیشتر دوستم داشته باشد...!
هوالدلیل
سکانس اول:
گرمای تابستان ساعت 2 بعد از ظهر
دختر چادری از فرط تشنگی رنگش پریده بود
ساکت و آرام ایستاده بود و منتظر رسیدن اتوبوس بود...آنقدر خسته به نظر میرسید که چشمانش گهگاهی سنگین میشد و روی هم میرفت
کمی آن طرف تر دختری دیگر گوشه شالش را باز کرده بود و خود را باد میزد
مانتوی نازکش را نسیم کمی که می آمد به هوا میبرد و بوی عطرش فضا را پر کرده بود
با صدای آرامی از وضع هوا شکایت میکرد
رو به دختر چادری کرد و گفت:انگاری خیلی سرمایی هستی که میتونی تو این چادر تو این هوا دووم بیاری
دختر چادری نگاهش روی اون ثابت شد و گفت:خنکی لبخند خدا زیباتره
http://susawebtools.ir/img/gallery/linepic/358.gif
سکانس دوم:
زمستان ساعت 8شب
باد موهای دختر رو از زیر شالی که به خوبی نبسته بود با خود میبرد و دختر از شدت سرما به خودش میلرزید
لباس نازکی به تن داشت و برای لاغرتر به نظر رسیدن فقط شنل نازکی رو روی شونه هاش کشیده بود
دختر چادری اما آرام ایستاده بود
با تعجب نگاه میکرد و با خودش میگفت:اگر به بهانه هوا در تابستان لباس مناسب نمیپوشن پس چرا برای سلامتیشون حاضر نیستن توی زمستان لباس بپوشن
دختر زیر لب غرولند میکرد:عجب هوا سرد شده...تنها حسن چادر توی زمستونه
دختر چادری گفت:کمترین حسن چادر حفاظت از سرماست...چادر حفاظت دربرابر نگاه مردهای بیماره
یعنی هم سلامتی جسمی هم روحی
یاحق
حرفمان این است که چرا وقتی صحبت از حجاب میشود، نا خودآگاه همه نظرها به سمت “چادر” که پارچه ایی است معمولاً سنگین و سیاه رنگ، جلب میشود و این زمان است که جبهه گیریها آغاز و حجاب زیر سوال میرود و گاهی حتی دین نیز زیر سوال میرود و به محدودیت نمایی و خفگان متهم میشود ؟! فی الواقع تعریف دین اسلام از حجاب “چادر” است؟ این بحث از آن جمله موضوعاتی است که بسیار در موردش نظریه داده شده، نقد زده شده و گاه ذات آن نیز انکار شده است. حال با توجه به قبول اصل وجود حجاب برای زن در دین اسلام، موضوع این است که حجاب تعریف شده در اسلام منحصراً به چادر ختم میشود یا همین فرض که “چادر” حجاب برتر است؟ شاید در باب آسیب شناسی چادر سخن گفتن در این نوشته بجا و معقول نباشد. اما اگر این امر را قبول کنیم که حجاب در دین اسلام “چادر” تعریف نشده است، بسیاری از منفی نگریها و جبهه گیری ها به اصل مقوله حجاب، از بین برود و بشود در نوع پوشش و حجاب سخن به میان آورد.
دکتر شریعتی در باب مقوله حجاب و “چادر” نظر بجایی را مطرح کرده اند که : ” اصل حجاب اسلامی بعنوان یک قانون فقهی یک اصلی است که هر انسان آگاه و روشنی برایش منطقی قابل پذیرش است. اما امروز این سنت و این اصل اسلامی چنان مخلوط شده که در ذهن همه بصورت دو کلمه مترادف ( حجاب – چادر ) در آمده است و آنوقت روشنفکر به عنوان حمله به چادر، به حجاب حمله میکند! و متقابلاً متعصبین بعنوان دفاع از حجاب، متاسفانه از چادر فقط دفاع میکنند و هر شکل دیگری را نفی میکنند و بشدت منکر میشوند.”
"انتظار عصر حاضر از زن مسلمان – دکتر شریعتی"
تو خیابون داشتم راه می رفتم منو با چادر دید و گفت: تو این گرما این چیه؟ آب پز نمیشی؟..... و بعد انگار یکی تو گوشم گفت:
بگو به آنان آتش جهنم سوزان تر است!...........(سوره توبه آیه ۸۱)
اتفاقا من یه فرد مانتوی بودم یکم ژیگول واصلابه چادر اعتقادی نداشتم اما چند وقته به این نتیجه رسیدم امنیت من ت جامعه فقط باچادر مخصوصاتومکان های عمومی برای همینه چادری شدم
البته باید بگم چادر حسابی نه ازاین چادریا که موهاشون مشخص یا چادرشو انقد نازک که نپوشی سنگین تری نه
یا باید چادر نپوشی یاوقتی میپوشی کامل قشنگ بپوشی چون جایگاه بالایی داره
بنظر من اگه مانتویی یا چادری فرقی نمی کنه البته که چادر جلوی دیگری داره اما مهم دله چادری هم هست که از صد تا مانتویی هم بدتره درکل چیز بدی نیست مهم دل ادم هست که چه افکاری توش رشد کنه!!!
آره منم چادری شدم از قبل از ماه رمضون خوبه حداقل وقتی میری خیابون کمتر میشنوی که بهت شماره بدن و متلک بندازن
چادر حافظ یه زن از نگاه نامحرمه
من اول چادری نبودم.دوم دبیرستان دیدم خواهرم و مادرم چادری ن و علاقهمند شدم.وقتی چادر میپوشم احساس بهتری دارم و سعی میکنم دوستان خودم رو هم به این کار تشویق کنم[shaad]
چرا بعضی از کاربرای اینجا فکر میکنن ما زوری چادری شدیم؟
با وجود گرمای زیاد تابستون من خیلییییییییییییی من راضی م که چادری هستم.چون احساس میکنم بیشتر بمن احترام میگذارن
پس تبلیغ منفی نکنین خواهشا
حجاب داشتن مهم هست ولی خب چادر بهترین حجاب هست و به نظرم چادر خیلی هم ادم رو با شخصیت و سنگین میکنه.حالا میگم هر کسی سلیقه ای داره پس خواهشا مورد تمسخر قرار ندید همدیگه رو که ناراحتی پیش بیاد.هر کسی اختیار داره چادر انتخاب کنه یا جور دیگه .با هر دو تاشم میشه حجاب رو رعایت کرد
تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم.
یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود.
دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت:
"توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟"
از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس..گرمت نمیشه بچه؟
همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم
دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:
چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...
دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت..
---------------------------------------------------------------------------
سلام تشکر از دوستان که در بحث شرکت کردند
و درباره نظرات مخالف هم دیگر دوستان قضاوت می کنند
خاهشا از این پست نقل قول نزنید
چون فکر نمی کنم جوابی دریافت کنید
با تشکر
من چادری نیستم ولی با این که پوشش بدی ندارم ببخشید که اینو میگم گاهی که نگاه بد مردهارو میبینم میگم کاش چادری بودم
من چادری نیستم اما حجابمو رعایت می کنم.به نظر من میشه چادری نبود و حجاب داشت.
قرآن برای حجاب یه حداقل و یه حداکثر تعیین کرده و هرکس خودش مختار هست که در این مابین یکی رو انتخاب کنه.
مهم نیس که کدام رو از بین حداقل تا حداکثر انتخاب میکنه مهم این است که برا انتخاب خودش دلیل و برهان داشته باشه،مهم اینه که انتخابش از روی آگاهی باشه.
ینی انتخابش بر اساس عقل و منطق باشه.
یکی حداقل رو انتخاب میکنه و یکی حداکثر و یکی حدوسط و... رو انتخاب میکنه. هر کدام از این عزیزان حجاب رو رعایت کرده اند و در پیشگاه خدا سربلند هستن.
بعد از این مورد بحث امنیت داشتن در اجتماع و... مطرح میشه که این بحث در ارتباط با تجربه و دید و بینش شخصی فرد هست.
مانتویی بودن که بد نیس. خب مانتو داشتن نشونه بد بودن حجاب نیس. فکر نکنم کسی حتی به بی حجاب توهین کنه.
هرکسی طبق یه دلایلی پوششی رو برا خودش انتخاب میکنه. بعضی از خانمهای بزرگوار یه کم پایین تر از پوشش حداقل معرفی شده در قرآن رو انتخاب میکنن. بحث و گفتگوهای دوطرفه البته منطقی باعث دریافت نکته نظرات هر تیپی میشه که این خود یه شیوۀ بسیار عالی برا زندگی مسالمت آمیز درکنار هم رو فرآهم میاره.
بعضی از بزرگواران در هر دو قشر زود جبهه گیری میکنن که این خوب نیست. گاهی لازمه که حرفهای همدیگه رو شنید. توی این حرفها نکات بسیار مهمی وجود دارد که اکثر ماها ازش غافلیم. این تبادل نظرات باید طوری زمینه سازی بشه که هر دو فرد واقعا بدونن که دارن تبادل نظر میکنن و بحث نصیحت و ارشاد درکار نیس.
صفات درونی یا نیت هر فرد در رابطه با اعمالش به رابطۀ فرد با خدایش بستگی دارد هر چند که ریا داشته باشد. اما ما بشر هم در ارتباط با همدیگه یه روابطی داریم که در اجتماعمون باید رو اون روابط تاکید داشته باشیم. شناخت ریا در افراد از دست بشر برنمیاد و حتی اگر برمی اومد خدا دستور داده که حق بازگو کردنش رو نداریم. ریا یک فردی در اجتماع به دیگر افراد مربوط نمی شود و کسی قانونی را اگر ریا داشته باشد نمی شکند اما این فرد قوانین الهی را می شکند که در ارتباط با بشر نیست. تجسس در عقاید شخصی و اعمال مخفی بشر جزو خطوط قرمزی است که اجازه چنین کاری داده نشده
بله درسته که چنین اعمالی زشت است اما کاری از دست دیگران برنمیاد. فقط باید گفته شود ریا و.. خوب نیست. اما قضیه حجاب مثه این عمل درونی(ریا) نیست.اکثرا عمل درونی در ارتباط با خداست و عمل بیرونی در ارتباط با بشر
سلام. کی گفت بده مانتویی؟ من اکثر دوستام مانتویی اند فامیلا که همه!
د منم همینایی رو میگم که شما گفتی ولی خلاصش تو دو جمله بود. [nishkhand] اینا میخوان دعوا راه بندازن میدونی که کیا رو میگم؟... خب بابا ملت ناراحت میشن میگن چرا بعضیا جرقه میندازن.... میدونی که؟
گناه دارن بعضی دوستامون که اینجا تاپیک زدن خورده تو ذوقشون. شاکی شدن از این بحث ها... [negaran]
حجاب هم مثه بقیه موضوعات اجتماعی نیاز به تحقیقات کارشناسانه دارد تا از لحاظ روحی روانی و منطقی فرهنگ سازی بشود.
فرهنگ ما باید تولید محور باشد. اگر یک فرهنگی بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد این نشان میده که فرهنگ ما تولید محور نیست. برای یک فرهنگ اصیل حتی پیشیگری راه مناسبی نمی تواند باشد چه برسد به اینکه بخواهد به درمان فکر کند. فرهنگ باید خودش تولیدمحور باشد.
کدام کارشناسان و روانشاسان و محققان در داخل فرهنگمان به مطالعه و تحقیق پرداخته اند و موضوعاتی مثه حجاب و... رو روش کار کرده اند؟ ریشۀ مشکلات در ضد فرهنگی کار کردن و انتظار معجزه دیدن است.
این همه بودجه خرج می شود اما کارهای فرهنگی ما ریشه در برنامه ریزی های غیر کارشناسانه دارد.
سلام و خسته نباشید به همه عزیزانی که دارند زحمت می کشند و فعالیت می کنند
و از همه عزیزانی که در این بحث، بی پیرایه شرکت می کنند
لطفا از گذاشتن پست های اسپم (هر پستی که ربطی به موضوع تاپیک ندارد) خود داری کنید
پست های اسپمی که تا الان گذاشته شده طبق قانون حذف میشه پس دوستان کسی شاکی نشه.
الحمدلله فضای کاربران فضای پرجنبه ای هست و همه در کنار هم دارند نظراتشون رو می دهند و اگر کسی هم نقد و نظر خاصی داره فقط نقد و نظرش رو محترمانه مطرح کنه بدون اینکه بخواد هیچ گروه دیگری رو زیر سوال ببره
این تذکر هم برای موافقین و هم برای گروه خاکستری و هم برای مخالفین هست (در کل یعنی همه)
پیشاپیش از همکاری همه شما تشکر می کنم
------------
همچنین ممنونم از زحمات همکار عزیز aty.a
اجرتون با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
[golrooz]
در وصیت نامه های شهدا نه تنها به حجاب بلکه به چادر هم اشاره شده.
خواستۀ شهیدان این بوده. البته همه رو منظورم نبود اما خیلی از شهدای معروفمون به حجاب و چادر اشاره کرده اند.
ببینید
استفاده ی ابزاری از شهدا اصلا خوب نیست
اینطوری باشه
الان بنی صدر باید بیاد بگه
چون شهید سرلشکر ولی الله فلاحی از موافقان من بوده و سیاست های جنگی منو تایید کرده
من باید برگردم رئیس جمهور شم!!!!
بعدشم در بین شهدای شاخص
از نابغه ترین فرماندهان
سرهنگ آبشناسان
تیمسار فلاحی
سرهنگ دوران
که شهدایی بودند که عراق رو به زانو در آوردند و الکی کشته نشدند
اگر شما وصیت نامه ای درین مورد آوردید
بنده مطیع کامل شما میشم
ینی می فرمایین وصیت نامه ای نیست که به حجاب اشاره شده باشه؟یه بازخور است برا درک مطلب
بعد قضیۀ بنی صدر با حجاب فکر نکنم تشابهی داشته باشه
به دوستان عزیز عبدالله 91 وTeam Sar Dadbinپیشنهاد می کنم یه تاپیک جداگانه در خصوص شهدا و حجاب ایجاد کنید و ادامه بحث رو به اونجا منتقل کنید.
ممنونم. [golrooz]
'گفتم اگر وصیت نامه ی شهدای شاخص
مثل همین بزرگواران
سرهنگ دوران و سرهنگ خلعتبری و سرهنگ آبشناسان
که بر خلاف خیلی از شهدا
بیهوده شهید نشدند که عراق رو تکه تکه کردند و بعد شهید شدند
رو به من ارائه کنید
هر آنچه خواهی خواهم
ادامه بحث شهدا و وصیت نامه شهدا و حجاب رو در تاپیک دیگری دنبال کنید
ممنونم.
در ضمن همه شهدا اجر و احترامشون بر ما واجب هست. و دلیلی نداره که چون یه عده از شهدا از ارتش هستند یا سپاه یا بسیج یا گمنام ما بخواهیم اجر اونها رو تعیین کنیم یا مقدار و ارزش کارشون رو.
اجر شهید با خداست و ما در حد و اندازه ای نیستیم که بخواهیم در این باره حرف بزنیم.
شهدای شاخص ما تمام شهدا هستند...
موضوع مهم : بحث: وصیت شهدا درباره حجاب
پس ی تاپیک درمورد چادر میزنم
همراهی بکنید.هرکی دوستداره بیاد دورهمی حرف بزنیم.
الان آماده میکنم ممنون[golrooz]
اسم تاپیک رو میذارم تاپیک دختران خوشتیپ چادری[labkhand]
خب انشاالله قراره این تاپیکو ادامه بدیم
این تاپیک به منزله ی خاطرات دخترای چادری هستش که هر کدوم داستانی داشتن نه اینکه با برداشت های غلط فکر کنن حتما همه باید چادری بشن!
همه دخترا رو دعوت میکنم خاطراتی از خودشون یا خانوادشون دارن حتما بزارن
خوشحال میشیم [shaad]
این متن زیر یکی از تجربه های دوستان بنده بوده که در پیج شبکه اجتماعیش نوشته بود
تمام خواهران من خودشون با علاقه شون چادر سر کردند بدون هیچ اجباری اما من نه، تا قبل از دانشگاه رفتنم چادر نمی پوشیدم اما مادر گفته بودند سه جا باید چادر سرم کنم، هیئت،دانشگاه، سرکار
یعنی دقیقا سه جایی که اکثر اوقات میرفتم
گفتند و گفتم چشم ! اما به دلم نبود، به دیگران هم میگفتم
رفته بودم ختم همسر یکی از دوستان، مادر گفتند با چادر برو. رفتم
خانومی تمام مدت نگاهم میکرد، علت را که پرسیدم گفت این حجاب عجیب برازنده ی شماست، انشاء الله حضرت زهرا پشت و پناهت باشه... نگاهش کردم و آمدم بیرون
هیچ وقت به زیارت رفتن اعتقاد نداشتم اینکه پولتو بدی بری جایی که گریه کنی! به دیگران هم همینو میگفتم که بجای این کارها برن شهری تفریحی خوش بگذرونند.
اردیبهشت ماه امسال به محض تمام شدن کلاسهای دانشگاهم، کسی عجیب مرا شکست.
تهران که رسیدم خوابی تمام دلمو زیر و رو کرد...
خواب دیدم که میون بیابونی نشسته م و گنبد مقابلم، هرچه به سمتش میرفتم نمیرسیدم... این خواب همدم هر شب من شده بود تا اینکه دوباره خواب دیدم میون همون بیابون نشستم به گریه، دو نفر دستامو گرفتند و بردند. گفتم: کجا میبریدم؟!
گفتند: مقصدمان حرم شاه خراسان است و تو باید با ما بیایی... مقابل ضریح مرا نشاندند و رفتند...
از خواب بیدار شدم به پهنای صورت اشک میریختم...
سپیده که زد تاکسی گرفتم به سمت ترمینال، با خواهرم بلیط سفر یک روزه ی با اولین قطاری رو که به مقصد مشهد میرفت رو گرفتم.
ماشین که چرخید به خیابان هتل که منتهی به حَرَم میشد. گنبد جلوی چشمام روشن شد
پیاده شدم ....با تمام توانم می دویدم؛ گریه میکردم و میدویدم
بارون گرفت...
یکی از خادمین خانوم چادر رو سرم انداخت و با گفتن التماس دعا بوسیدم
قالیچه ی ورودی رو کنار زدم... سیل اشک نمیگذاشت اجازه ی ورود بگیرم.
دویدم سمت جنوب شرقی گوهرشاد... همون گوشه ی عاشقی...
رفتم زیارت ضریح، چشم به ضریح با زمزمه ی صلوات جلو میرفتم که نفسم بند امد و بین جمعیت از حال رفتم. چشم که باز کردم یه بانوی عرب صورتم رو به گلاب میشست و صلوات میفرستاد... خوب بودنم را که دید، لبخند زد و رفت
اونجا یادِ رضایی که میگن غریبه بیداد میکرد
ساعت به وقت رفتن بود، امام مهمان نواز خوبی بود که دل به تاراج برد
نه قرآن نه دعا نه نماز! نشسته م و زل زدم به گنبد
شب راهی بودم
بارها بر گشتم و نگاه کردم، یک لحظه همه ی وجودم ترسید، نکنه نیای؟! سرمو کج کردم تا به خواهش چیزی بخوام! لبخندش بهم فهموند که نا گفته میدونه!
عجیب آروم بودم، چادر رو محکم به خودم گرفته بودم از خادم خواستم که چادر رو یادگاری اولین زیارت باشعورم بردارم. دیدند التماس میکنم رضایت دادند... با چادر از باب الجواد اومدم بیرون...
بعد از اون زیارت خیلی اتفاقها افتاد، خیلی اتفاق های خوب...
با برادرم رفتم جنوب، اونجا خیلی حرفها زدم به خدا...
من با چادری که یادگار شماست برگشتم خانوم، سر قولی که به شما دادم می مونم...
منم چادری نیستم.مانتوییم.احساس بدیم ندارم[nishkhand]
خانمهاي با حجاب ميتوانند در برابر تمسخر افراد بيمار متناسب با زمان، شرايط و جنسيت و سن آنها از شيوه هاي زير براي مواجهه شدن كمك بگيرند
1- سكوت: چون جواب ابلهان خاموشي است.
2- زمزمه و تكرار آيات آخر سوره مطففين و توجه به مژده خدا:
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ ﴿٢٩﴾ وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ ﴿٣٠﴾ وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَىٰ أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ ﴿٣١﴾ وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ﴿٣٢﴾
و بعد با اميد زمزمه كنيد
فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ﴿٣٤﴾
3- توجه به حضور ناظر محترم( خدا، فرشتگان و ائمه)
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُون وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو : عمل كنيد يقيناً خدا و پيامبرش و مؤمنان اعمال شما را مىبينند ، و به زودى شما را به سوى داناى نهان و آشكار بازمىگردانند، پس شما را به آنچه همواره انجام مىداديد آگاه مىكند .
4- جواب زيركانه مانند پيامبر(ص)
روزي پيامبر (ص) با همسرش عايشه نشسته بود ،كه يك مرد يهودي از كنار آنان عبور كرد و به عنوان سلام گقت : سام عليك .
او با اين رفتار خود خواست كينه و دشمني خودرا را آشكار سازد و آداب معاشرت مسلمانان را به تمسخر گرفته و پيامبر (ص) را تحقير گند ،به هر حال پيامبر (ص) درپاسخ او گفت :" عليك (برتو باد )".
دراين هنگام يهودي ديگري از كنار پيامبر گذشت و گفت " سام عليك " پيامبر فرمود: عليك .يهودي سوم آمد او نيز همان جمله را تكرار كرد . گويا اين سه نفر با هم قرار گذاشته بودند پيامبر (ص) را اذيت كنند .
عايشه با ديدن اين همه گستاخي و بي ادبي برآشفت و خطاب به آنان كفت " مرگ برشما باد ، خشم و لعنت خدابر شما بوزينه ها و خوك ها" پيامبر به عايشه فرمود : "اي عايشه ! اگر فحش و ناسزا به شكل جسماني درآيد درشكل بسيار زشت و ناخوشايندي مجسم مي گردد و باعث سرافگندگي و خواري انسان ميشود ، ولي ملاطفت، نرم زباني و زينت مي دهد".
عايشه گفت : آيا نشنيديد اينها چگونه بر شما سلام كردند ؟
پيامبر(ص) فرمود : آري ،رفتار آنها را ديدم و منظورشان را نيز دانستم ، و من هم محترمانه ناسزايشان را به خودشان برگرداندم .
5- تكرار شعر:
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم
سرزنش ها گر كند خوار مغيلان غم مخور6- توسل به حضرت زينب(س)
7. توجه و عمل به آيه 34 فصلت:
وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ
و نيكى با بدى يكسان نيست. [بدى را] با آنچه نيكوتر است دفع كن كه ناگاه [خواهى ديد] همان كسى كه ميان تو و او دشمنى بود، چون دوستى صميمى گشته است.
8. يادآوري اين حكايت سعدي:
سگي مرد صحرا نشيني را گاز گرفت. او در حالي كه از پايش خون مي رفت و از درد به خود ميپيچيد به خانه آمد. دختر خردسال، كه كودكانه مي انديشد، به پدر تندي مي كند كه مگر تو را دندان نبود تا سزاي سگ را بدهي. پدر از سخن وي- كه از سر خُردي و خامي است- مي خندند و در جواب مي گويد:
نمیدونم چه بلایی سر تاپیک دختران چادری اومده
به کی مشکلمون رو بگیم هرکی تو این سایت ی سازی میزنه
هرکی با حجاب و چادر مخالف پست نذاره ویا دعوتنامه براش نفرستادیم
الان تاپیک دختران چادری یا همون با حجاب کوووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووو
سلام
منظورتون اینه:
پاتوق دختران خوشتیپ با حجاب
این تاپیک رو تو تالار گفتگوی آزاد ایجاد کرده بودین