-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"مبارز"
خخخخخ تو عاشق نشدی؟؟؟؟؟ هر کی ندونه، من که میدونم.[khande]
من و عشق؟ من اگه بخوام زن بگیرم سنتی برخورد میکنم نه قرتی بازی. میرم خونه خانوم و میگم یا دخترتونو بهم میدین یا با کلاش همتونو میکشم و دخترتونو هم میبرم. هه هه
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سونای
.[nishkhand] آقا مهدی42 ، این به اون (عکسی که از آقا مهدی ِ مبارز گذاشته بودین،) در......[cheshmak][khanderiz] [golrooz]
نه اون موضوع خیلی داغش سنگین تر این حرفاست
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
دیگه من مجبور شدم تا عکس واقعی رو بزارم و به تمام شایعات پایان بدم.........
من بچه ارومی هستم و فعلا قصد تلافی ندارم، ولی به موقعش تلافی میکنم.[nishkhand]
مثلا با کلت میرم تو عروسیش، ترورش میکنم.
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
اومدم اینجا تو
دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
بنویسم
که امام رضا من هنوز سر حرفم هستم یادته اون کبوترو ...
من با همه ی وجودم می خوام که بیام پابوست ناامیدم نکن...
امروز برای چندمین بار عکسای حرمت رو نگاه کردم اشکام دوباره جاری شد
گاهی فکر میکنم که ...
هیچی خودت از دل من خبر داری...
http://uc-njavan.ir/images/ealdydjubqa5k3fca87l.jpg
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
آره فکر خوبیه...باید یادداشت کرد...باید نوشت یه جایی تا گم نشه....تا فراموش نشه....که یه روزی،یه جایی من قول دام که دیگه "من" نباشم....این عهدرو من بارها با خودم و با یه عزیزی بستم ولی همیشه از یادم میره...شایدم تا یکی دو روزه اول یادمه ولی یه سریا میان تو زندگیم که مجبورم میکنم فراموش کنم....و من دوباره یادم میره....
اما این بار یادداشت میکنم که فراموش نکنم که منم توی این سرنوشت از قبل نوشته شده، نقشی دارم هرچند کم اما تقدیر قابل تغییره...
آره...باید بنویسم که "تقدیر قابل تغییره"....
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
این روزا سردر گمم...... اول یه دو راهی ایستادم ...... یه تصمیم قرار بگیرم ،آیندم به این تصمیم وابسته اس.... منطق یه حرفی میگه دلم یه حرف دیگه ....نمیدونم چیکار کنم؟smilee_new2 (27)
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
منم یخوام بگم که چه روزای سختی دارم و بنویسم که بعدا یادم بمونه بچه ها برام دعا کنین کارم خیلی گیره دعا کنین با مشکل برخورد نکنم وگرنه نابود میشم
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
"مبارز"
دیگه من مجبور شدم تا عکس واقعی رو بزارم و به تمام شایعات پایان بدم.........
من بچه ارومی هستم و فعلا قصد تلافی ندارم، ولی به موقعش تلافی میکنم.[nishkhand]
مثلا با کلت میرم تو عروسیش، ترورش میکنم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مگه میتونی رهبر القائده رو بکشی؟ ایمن الظواهری(خودم)
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
امروز کمی بهترم
کمی فکر جدید و///....
خوب بذار خودمو راحت کنم امروز بجای درس خوندن نشستم و یک فروشگاه کتاب درست کردم ازونجایی که خودم خیلی واسه پیدا کردن و تهیه منابع مشکل داشتم امیدوارم با این کارم کسیو کمک کرده باشم تا میان انبوه تبلیغات سردرگم نشه![hoshdar]
و همچنان منتظر روزهای شادم
امروز
پنج شنبه - ۹ آذر ۱۳۹۱ |
الخميس - ١٤ محرم ١٤٣٤ |
Thursday - 2012 29 November
10:49:56 PM |
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
با نام یادآور
و با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت هرچی نخبه نام آور
اگرچه روزی که تو نمایشگاه خدمت عزیزان بودیم فراموش شدنی نیست
اما نوشتم که تو دفترچه یادداشت هم بمونه
به امید دیدارهای بعد
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
من و یادداشت...!
یادش بخیر یه زمانی دفترچه داشتم و می نوشتم اهداف، افکار و...
نمیدونم اون خوب بود یا این خوبه!
دورم از جایی که باید می بودم!
SaSaMc2 میگن عقب افتادم! من بدجوووور عقبم!
غافل شدم!
اونقدر گیج چیزایی که اطراف بودن شدم که اصلا نفهمیدم چطور شد اینهمه گذشت! اینهمه عقب؟؟؟!!!
یعنی باید بدوم!!! دیگه فرصت آهسته دویدن هم نیست!
خدا رو شکر هنوز نفس دارم برای دویدن!!
یه بار یادمه به یکی که اونم معتقد بود به این موضوع گفتم: به فلان موضوع منم اعتقاد دارم! گفت: عجب!! احمق ها تو دنیا زیاد نیستن..! شاید احمقانه باشه ولی نمیشه باور نداشت و نمیتونم باور نداشته باشم! اونم نمیتونه! جالبه ...! من دوست دارم احمق باشم!
من عوض شدم! ولی باز هم میتونم عوض بشم!
من همون منم که...!
من از باورای خودم پاک شدم! با خودمم: میشه دوباره باورم کنی؟!!!
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
امروز اصلا درس نخوندم حالم گرفت ولی بازم امیدوارم
امروز
جمعه - ۱۰ آذر ۱۳۹۱ |
الجمعة - ١٥ محرم ١٤٣٤ |
Friday - 2012 30 November
02:39:51 PM |
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
امروز ساعت یازده کلاس دارم ولی حالم گرفته است دیشب اصلآ نخوابیدم
فک کردم دیدم این دانشجوها چه گناهی دارن اومدن که یه چیزی یاد بگیرن با این حال نمیدونم چه میشود فقط خدا کمکم کند
نه راس راس حالم بده
کاش دیگر این وضع پیش نیاید
91.09.11
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
از وقتی یادم میاد همیشه یه دفتر خاطرات داشتم الانم بیشتریاش رونگه داشتم .عاشق خاطره نوشتنم وقتی غصه دارم با نوشتن آروم میگیرم وقتی خوشحالم با نوشتن سرحالتر میشم ووقتی بعد از یه مدت خاطراتم رو مرور میکنم از اینکه اون لحظات چه حالی داشتم لذت میبرم وحس می کنم که چقدر روزهای زندگیم پرتلاطم بوده روزهای خوب روزهای بد روزهای اشتباه روزهای شیطنت و......زندگی رو هرطور بگیری همونجور میگذره...
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
سلام.من یه تقویم جیبی دارم.از شماره هام تا جزئیات ریز زندگیم رو توش کدگزاری کردم.اینجا مینویسم 9ماه گذشت.
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
خدایا دلم از آدمای زمینت بدجوری گرفته خدایامن واسه به یاد داشتنه تو
نیازی به یادداشت ندارم مینویسم که تو بیبینی منم هستم
با آدمایی که ایمانشونو به پول
باختن خدایا ازت میخام قدرتی به مردم کشورم ببخشی
که دنیا در شگفت باشن از توانایی اش
خدایا وقتی باهات حرف میزنم آروم میشم خدای خوبم
هوامو داشته باش
شکسته های دلت را به بازار خدا ببر!
او خود بهای شکسته دلان است...
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
نیمه شب است....
بعد از یه روز خسته کننده خوردن یه استکان چای خستگی رو از تنم بیرون کرده!
ولی ای کاش خستگی درس و ... باشه!
فشار های روحی و روانی همچنان داره رنجم میده و هنوز ....
زندگی کمی برام تلخ شده...
دیگه کمتر خدا رو تو قلبم پیدا میکنم...
خابم کم شده و چشام دارن کمسو تر و کمسو تر میشن...
باتمام اینا بازم میگم
(( ان مع العسر یسرا))، ...
وهمچنان به اینده چشم دوخته ام...
امروز
سه شنبه - ۲۸ آذر ۱۳۹۱ |
الثلاثاء - ٤ صفر ١٤٣٤ |
Tuesday - 2012 18 December |
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
دیروزو امروز لحظه های خاصی بودن....از 15 دیروز تا 13:10 امروز .... دارم به این فکر میکنم که چقدر قانع ام من!!!!!!!!!! امشب شب یلداست... سال 1391
http://behzad.ws/uploaded/gallery1//4.jpg
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
یعنی یکشنبه چی میشه؟
...
حالم خوب نیست..
نمیدونم قراره چی بشه چقدر انتظار سخته... بی خبری.. نمی دونم چکار باید بکنم...
چرا زودتر تموم نمیشه..
استرس داره من رو می کشه...
...
10/1
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
یادم باشه همیشه قدر دان خوبیهاباشم ودله کسی رونشکنم ومحبتمو به اطرافیانم مخصوصا شوشویه مهربونم بیشتروبیشتر کنم.خداکنه این دفعه تولد مامانمو یادم بمونه که 7مهره تا دوباره شرمندش نشم[nadidan]
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
سلام من اول این تایپک چیزی نوشته بودم حالا باید بگم که ازدست دادم همه ی زندگیمو و حالا دیگه امیدم به زندگی بشدت کم شده ولی توکلم به خداست اینشاالله با تلاش اون چیزایی رو که از دست دادم برمیگردونم
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
راستش خیلی یاد بچه های قدیم سایت افتادم...
و بچه هایی که به تازگی از سایت رفتن...
گفتم اینجا بنویسم... نه یه یادآوری، نمیدونم چی...
دلم برای همشون تنگ شده!
واقعا جاشون خالی هست توی سایت...
بین 20 تاپیک آخر
توی شوخی ها و خنده ها
توی ناراحتی ها
توی لیست کاربران آنلاین
...
مینویسم اینجا که اگه یه موقعی دوباره اینجا سر زدم(بعدها)، یادم بیاد چه دوستان خوبی داشتم توی سایت و خب به هر دلیلی رفتن!
یادم بیاد همین سایت، باعث آشنایی من با کسی شد که الان از بهترین دوستامه!
گرچه آدم های تلخ و اتفاقات ناگواری هم بود که باز هم با همین سایت سر و کلشون پیدا شد!
آدمایی که الان دیگه نیستن...
با بعضیا ارتباط از طریق یاهو، فیس بوک، حتی موبایل حفظ شد... اما بعضی دیگه ...
ولی حتی اونایی که باهاشون از راه های دیگه ارتباط دارم، جای خالیشون توی سایت احساس میشه!
کسایی که حتی صندلی داغ داشتن توی این سایت و دیگه نیستن...
امیدوارم هر کدوم هر جا هستن، موفق باشن [golrooz]
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
خستم از نقش بازی کردن، نقش آدمای شاد و بیخیال رو بازی کردن، ولی از درون نه شادم نه بیخیال، خدا تو که همه چی رو میدونی، فقط یه چیز، تمومش کن! فقط تمومش کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!sh_dokhtar3
کمممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم مممممممممممممم آوردددددددددددددددددددددد ددددددددددددددددددددددددد ددددددددددددم!
من خستــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــم! این حق من، این سهم من از زندگی تو این دنیات نبود خدا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
خدایا شکرت
خیلی خوشحال شدم
خدایا شکرت میدونستم هوامو داری[golrooz]
هشتم بهمن سال 91 رو هیچوقت فراموش نمیکنم
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
من تو را در قلبم داشتم و تو رهایم کردی
.......نرفتم وماندم به خاطر تو به خاطر قلبم ..ماندم .....در کنارت ......در سکوت ......من در کنارت ماندم چون به تو قولی و تعهدی در قلبم داشتم ......دوستت بودم و دوستت داشتم .....چه روزها که دلم شکست ....اما تو....هر گاه که دلم میشکست .....دریا را بهترین مکان برای اندیشیدن درباره همه اتفاقات میدانستم – درباره تو ...درباره همه چیز ..در ساحل دریا قدم میزدم و دل خود را ارام میکردم ......کنار تو ماندم باتمام مانع ها – باتمام مسائلی که مرا از با تو بودن منع میکرد .......در زندگیم تنها دلم را به تو داده بودم و از تو میخواستم ..... تنها وفقط .. نسبت به من صداقت داشته باشی ...............این خاطره برای توست ....... برای اینکه بیاد بیاوری گذشته را ....من دیگر نباید اندیشه تو را داشته باشم .....زیرا..... باید تنها باشم .....زیراتنهایی همیشه به من وفادار است ....خاطره من .......قلب من ....اندیشه من ......ستاره من ......به یاد داشته باش ...تو را تا ابد در قلبم خواهم داشت ...... در سکوت ......به تنهایی .....و در اسمانم ...
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
http://axgig.com/images/37638146637775617474.gif
- - - به روز رسانی شده - - -
در یک اتاق تاریک چهار شمع در حال صحبت کردن با یکدیگر هستند،شمع اول: من صلح هستم و نمی توانم همیشه روشن باشم و خاموش می شود.شمع دوم: من ایمان هستم و معلوم نیست تا کی روشن باشم و به آرامی خاموش می شود.شمع سوم: من عشق هستم، کسی ارزش من رو نمی دونه،و ناگهان خاموش می شود.کودک دوان دوان وارد اتاق می شود کنار شمع هامی نشیند و با گریه میگه:چرا رفتین؟ چرا منوتنهاگذاشتین؟ چرا خاموش شدین؟ در این هنگام :شمع چهارم میگه :گریه نکن ، ناراحت نباش، تا من روشن هستم تو می تونی اون شمع های دیگه رو روشن کنی ، من امید هستم. *
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .
یـکــ اتــآقِ تـآریک
یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم
یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !
وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
hh
امشب بغض تنهايي من دوباره مي شكند...چشمانم
بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...
آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم
بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
شده است ...
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر
تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های
دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....
اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی
دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد
برای همیشه برگرد...
- - - به روز رسانی شده - - -
امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند ... چشمانم
بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد ...
آخ که چقدر تنهایم ... دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم
بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
شده است ...
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته .... پیر
تنها.... تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های
دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ....
اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی
دوباره ای است ... پس برگرد ... عاشقانه برگرد
برای همیشه برگرد...
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
خدای مهربونم شکرت....................................
خدا خیلی نزدیکی...................................... ..........
همه جوره هوامونو داری ....خدای مهربونم.................................... ..............[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
انتظار برای هر چیزی حتی یه چیز کوچیک هم سخته، اینکه منتظری دو دلیل داره یا کاری از دستت دیگه برنمیاد که انجام بدی و محکومی به انتظار !
یا میتونی کاری رو انجام بدی و نمیدی، حالا انجام ندادنش چون نخواستی یا هر دلیل دیگه، بازم منتظر میمونی، جزو گروه دوم که باشی، باید منتظر خیلی چیزا باشی، منتظر اینکه دیگران برات تصمیم بگیرن، منتظر هر چه پیش آید خوش آید، بعضیا اسمشو میذارن بیخیالی، ولی ته همین بیخیالی هم منتظری! گروه دوم ممکنه از اون آدمایی باشن که به ظاهر راضین و همه چی خوبه اما اگه بری سراغ ته همون دلی که گفتم خیلی حرفا برا گفتن داره، خیلــــــــــــــــــــــ ـــــی !
امروز مورخ 3/11/1391
پنجشنبه
به ساعت 3:07
به وقت دلتنگی!
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
امروز دوباره به این رسیدم که دوست یه فرشته ی مقدسه...........
یه فرشته ای که به موقع دستت رو میگیره.......
یه فرشته ای که آروومت میکنه......
من ازین فرشته ها خیلی دارم ......
امروز هم یکیشون که همیشه با حرفاش آرومم میکنه باز به دادم رسید ... هم منو آروم کرد.. هم عزیزمو....
میخوام اینجا از سمانه ی گلم (saamaaneh) که همیشه برام مث خواهر بوده و هست و ایشالله خواهد بود تشکر کنم که همیشه کنارم هست.....
خدای مهربونم از شما هم ممنونم که اینهمه فرشته ی مقدس رو بهم هدیه دادی...امیدوارم این لیاقت رو هم بهم بدی که بتونم همیشه کنارشون باشم....آمین
[golrooz][golrooz][golrooz]
- - - به روز رسانی شده - - -
امروز دوباره به این رسیدم که دوست یه فرشته ی مقدسه...........
یه فرشته ای که به موقع دستت رو میگیره.......
یه فرشته ای که آروومت میکنه......
من ازین فرشته ها خیلی دارم ......
امروز هم یکیشون که همیشه با حرفاش آرومم میکنه باز به دادم رسید ... هم منو آروم کرد.. هم عزیزمو....
میخوام اینجا از سمانه ی گلم (saamaaneh) که همیشه برام مث خواهر بوده و هست و ایشالله خواهد بود تشکر کنم که همیشه کنارم هست.....
خدای مهربونم از شما هم ممنونم که اینهمه فرشته ی مقدس رو بهم هدیه دادی...امیدوارم این لیاقت رو هم بهم بدی که بتونم همیشه کنارشون باشم....آمین
[golrooz][golrooz][golrooz]
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
صفحه اول تاپیکو که دیدم ......دلم برا باستان شناس عزیز تنگ شده[afsoorde]
همیشه و همه جا موفق و مؤید باشه[dooa]
- - - به روز رسانی شده - - -
صفحه اول تاپیکو که دیدم ......دلم برا باستان شناس عزیز تنگ شده[afsoorde]
همیشه و همه جا موفق و مؤید باشه[dooa]
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
امروز بعد از ظهر يكي از بدترين روزهاي زندگيم بود خيليييييييييييييييي بد الانم كه دارم اينجا مينويسم با بغض شديد مي نويسم ولي هميشه بايد اين بغض لعنتيو قورت بدم دارم خفه مي شم دارم دق ميكنم اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا كجا صدات بزنم چه جوري بگم ديگه كم آوردم امروز دوباره به خاطر كسي كه واسش مي مردمو تمام زندگيمو به خاطرش باختم خورد شدم اين دفه ديگه خيلي خوردم كرد آب پاكيو ريخت رو دستم از زندگي واسه هميشه سيرم كرد خدايا چرا بايد محكوم به زندگيه اجباري باشم خدايا من خستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تم خستههههههههههههههههههه چرا راحتم نمي كني پس اين همه دعا اين همه التماس چي ميشه مگه نميگي از رگ گردن به ما نزديكتري پس چرا صدامو نميشنوي چرا به حال خودم رهام كردي چرا دستمو نميگيري چرا ديگه آرومم نميكني مگه من چه گناهي به درگاهت كردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه من چه گناهي كردم كه اينجوري بايد عذاب بكشم چرا همه بايد واسه آيندشون برنامه داشته باشن همه خوش حال باشن كه سال جديد داره مياد ولي من غصه دار تر از هميشه باشمو شبو روز كارم گريه باشه اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااا تو ديگه تنهام نذار از تنهايي متنفرم از جذام هم بدتره[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]http://www.njavan.com/forum/images/s...20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/s...20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/s...20%2848%29.gif
- - - به روز رسانی شده - - -
امروز بعد از ظهر يكي از بدترين روزهاي زندگيم بود خيليييييييييييييييي بد الانم كه دارم اينجا مينويسم با بغض شديد مي نويسم ولي هميشه بايد اين بغض لعنتيو قورت بدم دارم خفه مي شم دارم دق ميكنم اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا كجا صدات بزنم چه جوري بگم ديگه كم آوردم امروز دوباره به خاطر كسي كه واسش مي مردمو تمام زندگيمو به خاطرش باختم خورد شدم اين دفه ديگه خيلي خوردم كرد آب پاكيو ريخت رو دستم از زندگي واسه هميشه سيرم كرد خدايا چرا بايد محكوم به زندگيه اجباري باشم خدايا من خستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تم خستههههههههههههههههههه چرا راحتم نمي كني پس اين همه دعا اين همه التماس چي ميشه مگه نميگي از رگ گردن به ما نزديكتري پس چرا صدامو نميشنوي چرا به حال خودم رهام كردي چرا دستمو نميگيري چرا ديگه آرومم نميكني مگه من چه گناهي به درگاهت كردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه من چه گناهي كردم كه اينجوري بايد عذاب بكشم چرا همه بايد واسه آيندشون برنامه داشته باشن همه خوش حال باشن كه سال جديد داره مياد ولي من غصه دار تر از هميشه باشمو شبو روز كارم گريه باشه اي خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااا تو ديگه تنهام نذار از تنهايي متنفرم از جذام هم بدتره[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]http://www.njavan.com/forum/images/s...20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/s...20%2848%29.gifhttp://www.njavan.com/forum/images/s...20%2848%29.gif
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
این آخرین پست من تو سال 91 هس، امسالم گذشت ولی متفاوت خیلی متفاوت، چیزایی رو تجربه کردم که باور نمیکردم روزی تجربشون کنم، احساس میکنم امسال فرق کردم، احساسم، نگاهم، باورم، فکرم و خیلی چیزای دیگه برام تغییر پیدا کرده !
خیلی چیزا رو یاد گرفتم، خیلی مسائل رو باید فراموش کنم، بعضیا رو باید تو زندگیم ببخشم، از کنار یه مسائلی رد شم و فقط به عنوان تجربه داشته باشمشون، همیشه از آدمای اطرافم انتظار خوب بودن رو نداشته باشم، سعی کنم من خودمو با اطرافیانم وفق بدم نه اونا با من، و خیلی چیزای دیگه!
میخوام همین جا از همه ی دوستای خوبم تو سایت تشکر کنم، خیلی مهربونید، هر وقت دیدین حالم خوب نیس اومدین پیشم تا تنها نباشم تا غمم کم شه تا کمکم کنین، هیچ وقت محبت هیچ کدومتون رو فراموش نمیکنم، اسم نمیبرم چون میترسم ذهنم یاری نکنه و اسم عزیزی رو فراموش کنم، ولی بدونید خیلی برام مهم و عزیز هستین، با تک تک تون خاطراتی رو تجربه کردم که برای همیشه تو ذهنم حک شده و هیچ وقت فراموش نخواهم کرد![golrooz]
از آبجی های خوبم یه دنیا ممنونم، لطف هیچ کدومتون رو فراموش نمیکنم، مدیون همه ی مهربونیاتون هستم![golrooz]
آخرین حرفم تو اخرین پست سال 91 میخوام تشکر باشه از محبت و مهربونی داداشم، از وسعت قلبش، از تمام چیزایی که بهم یاد داد و هیچ انتظاری در قبالش ازم نداشت، با تمام وجودش کنارم بود، تو تمام غم و غصه هام پیشم موند و تنهام نذاشت، برام لحظه هایی رو ساخته که گفتنش به زبون نمیاد و به قول خودمون باید حسش کرد، خدایا تمام خواهر و برادرها رو کنار هم به سلامتی نگه دار، وجود آرامش بخش داداشمو برای همیشه نصیبم کن و سایه اش همیشه روی سرم باشه، کمکم کن بتونم براش خواهر خوبی باشم، بتونم یه ذره از تمام محبتاش رو جبران کنم، هیچ وقت ناراحتش نکنم، همیشه شاد ببینمش، همیشه خبر از موفقیتاش بهم بگه و دعایی که خودش خیلی دوس داره، خدایا عاقبت به خیری نصیبش کن![golrooz]
دوستان سر لحظه ی تحویل سال همدیگه رو دعا کنیم، من کمترین رو هم فراموش نکنین، اگر دل عزیزی رو رنجوندم ازش معذرت میخوام امیدوارم حلالم کنه، همینجا به همه ی دوستام عید رو تبریک میگم، سال خوب و پر از معنویت رو براتون آرزو میکنم![golrooz]
ساعت 12:15
مورخ 91/12/28
به وقت خداحافظی
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
بسم الله ارحمن الرحیم
امســــــال=سال 91 شمسی برای من عبارت بود از :
بدترین سال عمرم بود نمیدونم چرا ولی انگار ادم گیر کرده
توی یه جایی که نه راه رفتن داره نه برگشتن یه عزیزی فوت کرد
نمیدونم چی شده که امسال هی دلم گرفته میشد
نمیدونم به خاطر این بود که دیگه کم کم دارم بزرگ میشم
یا نه به خاطر چیز های دیگر
ادم توی این دوره و بخصوص توی 14 سالگی تنهایی رو
بیشتر احساس میکنه
اما باز هم خاطره های خوشی داشتم ولی تلخی خاطره های
بد خوشی خاطره های خوب رو از بین میبره چون روز های
بدم از تعداد روز های خوشم زیاد بود
به سلامتی 3 یار
غم
خودم
خدام
ممنونم از این که حوصله به خرج دادین و متن منو تا اخر خوندین
برای سال اینده به:
اونایی که پشت کنکور هستن و میخوان توی نمونه یا تیز هوشان قبول شن ارزوی موفقیت میکنم[golrooz]
به اونایی که ارزویی دارن ارزو میکنم خدا خودش به ارزوشون برسونه[golrooz]
و امید وارم خدا همیشه پشتیوان شما دوستان عزیز باشه
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
سالی که گذشت سخت ترین و بدترین سال زندگیم بود
عید 91 یکی از عزیزام از دنیا رفت و عیدم عزاشد
توی سال 91 عزیزترین کسم تنهام گذاشت
سرمایم به باد رفت
کارمو از دست دادم
و...
حالا خیلی خوشحالم که این سال پر از نکبت داره تموم میشه
امیدوارم سال جدید واسه همه خوب و پر برکت باشه
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
قرار بود ترم پیش تموم کنم!!! اما الکی الکی سر یه ماجراهای عجیب این ترم هم مونگار شدم...
این روزا دانشگامون رنگ و بوی خاصی گرفته.... قراره همکلاسی های جدید بیان.... امروز همه جای دانشگاه راه میرفتم و نفس میکشیدم این همه عاشقی رو.... احساس میکردم همه حتی هوا حتی گلا درختها باد و پرنده ها...همه منتظرن....
حالا حکمت این موندگاری رو میفهمم!!!! اگه اون ترم فارغ التحصیل میشدمو حالا نبودم دق میکردم !! دق میکردم اگه میرفتمو میشنیدم همکلاسی های جدیدی اومدن که عطر بندگی میدن.........اما من اونجا نیستم....
الانشم میگم کمه 2ماه!! ولی نه از سرمم زیاده..... ببین دعای کی پشتم بوده که این سعادت نصیبم شده همین 2ماه باهاشون هم دانشگاهی شم....نه هم دانشگاهی دوره... باهاشون هم کلاسی ام...
نمیتونم جلو اشکامو بگیرم....... خدایا !؟!!بهم اجازه میدی فردا به پیشوازشون برم.......؟ خدایا!؟!! پرده پوشی میکنی که نبینن چقـــــــــــــــــــــــ ـدر روسیاهم!!؟! خدایا!؟!! میشه غریبی نکنن!!!! که خونوادشون نیستن!!!!
خدایا بعد این همه مدت دارن میان.....چقدر شرمنده ام.....
خدایا چی شد که برگشتن؟!!! بعد این همه مدت.... دلشون واسه برگشتن تنگ شده بود؟؟؟؟ اگه آره پس چرا بی نشون اند؟؟؟!!!!!!!!!! یا دلشون واسه روضه ی مادرشون حضرت زهرا (س) تنگ شده..... که حالا اومدن!!!...............تا یبار دیگه گوش بدن و برن خونه ی جدیدشون....
خدایا ازشون خجالت میکشم....... چه خوب شد که حالا اومدن...نگران نیستم که مادرشون نیست....عوضش مادر سالار شهیدان هستن.......
وای چه حرمتی داره فردا فضای دانشگامون....... چقدر بی قرارم..... چقدر شرمنده ام.............................................. ............................ چقدر پاهام لرزونه....چه بی تابم......
خدایا پرده پوشی میکنی ؟!؟! که منه رووسیاه هم، روو داشته باشم برم........!؟!
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
چقدر امشب همه چیز دوباره دست در دست هم داده تا دوباره من از خجالت این اشکها در بیام..
.. خوندن مطالبی که دوستان توی بلاگهاشون گذاشتن
.. شنیدن خبر فوت....
..زنگ زدن تو بعد از مدت ها كه حتي دليلشم نميدونم
..و خیلی چیزهای کوچیک و بزرگ دیگه
..
.. و میشه گفت آخرین ..اما مهمترین ..
.. نبودن ِ تو
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
..شاید خیلی سال پیش ..فکر میکردم وقتی یه آدم.. آدم دیگه ای رو دوست داره ..حتما باید بهش برسه...
..فکر میکردم اون آدم باید همیشه برای ِ من باشه .....اما حالا کلی طرز نگاهم به این مسأله زیر و رو شده .....دیگه نمیخوام از عشقم بندی بسازم و بااون ..اون آدم رو تا ابد برای خودم نگه دارم.... با اینکه این روزها حضورت برام شده بزرگترین آرزوی زندگیم .....اما ...اما برای من همین فرصت کوتاهِ دیدنت و آشنایی با تو خودش یه دنیا بود....درسته که یاد تو برای من کلی اشک و دلتنگی به ارمغان میاره .... اما همین برای من غنیمت ِ با ارزشی هست که دوسش دارم ...... حضورکوتاهِ تو تویِ مسیرِ زندگیم..سکوت سنگین منو شکست..
همین برای من یه دنیا بود....تنها حسرتم اینه که کاش جرات میکردم این احساس رو که تو جزء اصلیش بودی ..با توشریک میکردم..اگه مطمئن بودم آرامشتو بهم نمیزنه ..احساسم ..اگه مطمئن بودم قلبتو نمیرنجونه از من..تو رو توی ِ این حس شریک میکردم ....شاید خیلی بدم ..که تو رو توی احساسم سهیم نمیکنم....البته تلاشم رو کردم.. اما شاید بهتر بود نمیکردم....الان فکر میکنم بهتره که ندونی هیچ وقت.....
نمیدونم ... نمیدونم ... نمیدونم...پ.ن. ..امشب دلم خیلی گرفته و باز هوای گریه داره ... خوابم نمی بره ...
-
پاسخ : !..دفترچه یادداشت نخبگان جوان..!
بارون بارون بارون ای بارونه............
گلای نارنج داره پرپر میشه............
گل وجودم تو شالیزاره....برنج میکاره...میترسم ای جان
طاقت نداره ...... طاقت نداره.........
[narahatish]