شيشه پنجره را باران شست از دل من اما چه كسي نقش تو را خواهد شست؟
- - - به روز رسانی شده - - -
مثل شقايق زندگى كن:كوتاه امازيبا،مثل پرستو كوچ كن:فصلى اما هدفمند،مثل پروانه بمير:دردناك اما...عاشق
نمایش نسخه قابل چاپ
شيشه پنجره را باران شست از دل من اما چه كسي نقش تو را خواهد شست؟
- - - به روز رسانی شده - - -
مثل شقايق زندگى كن:كوتاه امازيبا،مثل پرستو كوچ كن:فصلى اما هدفمند،مثل پروانه بمير:دردناك اما...عاشق
زندگی تعداد نفس هایی که می کشیم نیست تعداد نفس هائیه که از عشق به شماره افتادن
- - - به روز رسانی شده - - -
سرمايه عمر آدمی يک نفس است
اين يک نفس از برای يک همنفس است
با هم نفسی گر نفسی بنشينی
مجموع حيات عمر این يک نفس است!
اگه کليد قلبی را نداری قفلش نکن.اگه خدا حافظی در راه است سلام نکن.اگه دستی را گرفتی رهايش نکن.دفتری که بسته شد ديگه بازش نکن.قلبی که شکست ديگه نازش نکن.
بزرگراهّاي مهندسی ساز ما را به هم نميرسانند. عشق با قوانين بيگانه است ،از بيراهها بيا براي ديدن کسی که عمريست دوستت دارد
هرگز هيچ حسرتي در دنيا اين چنين يک جا جمع نمي شود که در اين سه واژه کوتاه : او ـ دوستم ـ ندارد
نميدانم ؟ از خوابي دلپذير برخاسته ام ،يا به خوابي سنگين فرو رفته ام، چشم که باز کردم ديگر نديدمت از دست داده بودمت، چه فرقي مي کرد خواب يا بيدار ؟ مست يا هشيار ؟ از دست دادمت3
خدايا: اين چه رسميست؟ رفيقان را جدا کردن هنر نيست رفيقان قلب انسانند خدايا بدون قلب چگونه ميتوان زيست؟
ميدوني چقدر دوست دارم؟ به تعداد تاراي موي سرت ضرب در تعداد نفسهايي که تا اخره عمرت ميکشي به علاوه تعداد ه هرچي ستاره تو اسمونه
اگه کسي رو دوست داري نه براش ستاره باش نه آفتاب چون هردوشون مهمون زود گذرند. پس براش آسمون باش که هميشه بالاي سرش باشي
فاصله تابش خود را بر ديگران تنظيم کن . خداوند خورشيد را در جايی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند...
چقدر دوست داشتم يک نفر از من مي پرسيد چرا نگاه هايت انقدر غمگين است ؟ چرا لبخندهايت انقدر بي رنگ است ؟ اما افسوس ... هيچ کس نبود هميشه من بودم و من و تنهايي پر از خاطره . اري با تو هستم .. با تويي که از کنارم گذشتي... و حتي يک بار هم نپرسيدي چرا چشم هايت هميشه باراني است!!!به خدا بارانی است...به خدا بارانی است.....به خدا بارانی است......به خدا...باور نمیکنی؟؟؟؟
سر کلاس ادبيات معلم گفت : فعل رفتن رو صرف کن - رفتم ... رفتي ... رفت ... ساکت مي شوم ، ميخندم ولي خنده ام تلخ مي شود استاد داد مي زند : خوب بعد ؟ ادامه بده ! و من مي گويم : - رفت ... رفت ... رفت ... رفت و دلم شکست ... غم رو دلم نشست ... رفت و شاديم بمرد ... شور از دلم ببرد ... رفت ... رفت ... رفت ... و من مي خندم و مي گويم : خنده ي تلخ من از گريه غم انگيز تر است .............. کارم از گريه گذشته به سيه
برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم : تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است « همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم : « دوستت دارم »
اگر روزی داستانم را نقل کردی بگو بی کس بود،اما کسی رو بی کس نکرد
تنها بود اما کسی رو تنها نذاشت
دل شکسته بود اما دل کسی رو نشکست
کوه غم بود ولی کسی رو غمگین نکرد
و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست...
اگر نمی توانی اقیانوس باشی، دریا باش، اگر نه رودخانه باش واگر نمی نتوانی رودخانه باشی نهریكوچك باش، اما هیچ گاه مرداب نباش.نهری باش جاری، زلال و مهربان و با جوشش زیبایت زندگی را به همه هدیه كن چون وقتی حركت میكنی هم زنده ای و هم به دیگران زندگی می دهی ، سبزه های كنار نهر را دیده ای چه زیبا چشم رانوازش می دهند و ماورای پروانه های لطیف و زیبا هستند، این ها به خاطر سخاوت و مهربانی نهر كوچك اما جاری است، پس تو هم با الهام از این رود كوچك جاری شو و بدان خدا در همه حال با توست.
به یک فرشته گفتم:برو و معشوقم که عاشقش هستم را ببوس!! فرشته رفت و وقتی برگشت دیدم چشماش اشکیه و گریه کرده!! به فرشته گفتم: معشوق مرا بوسیدی؟! فرشته گفت: نه نشد !! به فرشته گفتم:چرا؟!فرشته مهربون گفت:دو فرشته هیچ وقت همدیگرو نمی بوسن
نوشت قم حا...
همه به او خندیدند...
گریست...
گفت به غم هایم نخندید....
که هر جور نوشته شود درد دارد!!!
از ته به سر بخوان تا من آن روزها را بشناسی
چه حکایت تلخیست حکایت زندگی من.....
آرام می گیرم....حتی به همین "صبر کن درست می شود"ها........
رو سنگ قبرم بنويس اينجا مجال گريه نيست ... هرکي مي خواست گريه کنه بهش بگو اون ديگه نيست
به سلامتی خودمون که همیشه اونی شدیم که بقیه می خواستن!ولی..........
هیچ کس اونی نشد که ما می خواستیم.........
اگه همديگرو دوست داريد ، به هم بگيد ، خجالت نکشيد ، عشق رو از هم دريغ نکنيد ، خودتونو پشت القاب و اسامی مخفی نکنيد ، منتظر طرف مقابل نباشيد، شايد اون از شما خجالتی تر و عاشق تر باشه
عاشقي عاشق باش و دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر متنفر باش و به مهرباني مهر بورز. با آشتي اشتي کن و از جدايي جدا باش.
چه شکوه ها کنم از آن شروع بی سامان
مرا چه مانده جز این دردهای بی درمان
دو چشم آینه و قاب تنگ تنهایی
دوباره تکرار اشکهای بی پایان
کاش میشد هیچ کس تنها نبود کاش میشد دیدنت رویا نبود گفته بودی با تو می مانم ولی... رفتی و گفتی و اینجا جا نبود سالیان سال تنها مانده ام شاید این رفتن سزای من نبود من دعا کردم برای بازگشت دست های تو ولی بالا نبود باز هم گفتی که فردا میرسی کاش روز دیدنت فردا نبود
یک نفر ... یک جایی ... تمام رویاهاش لبخند توست ... و زمانی که به تو فکر می کنه ... احساس می کنه که زندگی واقعا با ارزشه ... پس هر گاه احساس تنهایی کردی ... این حقیقت رو به خاطر داشته باش ... یک نفر ... یک جایی ... در حال فکر کردن به توست
من سالهاست که مرده ام...دفن شده ام زیر خروارها خاک از جنس غم...فرشته نگهبانی دارم با لباسی سپید که روح آماده به پروازم را آرام میکند...فرشته من نه اسمش نکیر است و نه منکر...نخ سیگاریست ساکت..بازخواستت نمیکند...وظیفه اش سوختن است و بس.......
پایانی برای قصه ها نیست،نه بره ها گرگ میشوند،نه گرگ ها سیر.خسته ام از جنس قلابی ادمها، دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زد،حالم خوب است اما گذشته ام درد میکند
.تو برف وبارونی..قطار قلب منه...قلب شکسته ی من تو برف مدفونه....
بزرگ که میشوی
غصه هایت زودتر از خودت قد میکشند
دردهایت نیز !
غافل از آنکه لبخندهایت را
در آلبوم کودکی ات جا گذاشتی...!!!
اگه نگاهم مات سرده
اگه وجودم غرق درده
گناه من نیست باور کن
*********
تو رو که دیدم دنیا لرزید
تمام روحم از هم پاشید
بیا شبهامو پر پر کن
*********
برای امروز به فکر من باش
که فردا دیره
که بی تو شوق بارون و مهتاب از خونه میره
امیدم این بود که بی کسیمو ازم بگیری
نمی دونستم تو هم به غربت ،به شب اسیری
خواننده :مانی رهنما
آدم ها تنها که نباشند ، می روند … تنها که می شوند ، برمی گردند … وقتی که برگشتند تنها لایق یک جمله اند : "هِررررری"
دلـم گـرفته است ...
نه اینـکه کسی کاری کرده باشد نه ...
من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد..
دلم گرفتـه است که آنچه هستم را نمی فهمند ...
و آنچه هستند را میپذیرم ...
و دنیـا هم به رویش نمی آورد این تنـاقض را ...
بیا تا برایت بگویم تا چه اندازه دلم گرفته .....
دل گرفته ام قد یه دنیا ...
تو دیگه چرا آخه ؟ ....
الهی اسیرم در دنیای پر از گناه
بر سر دو راهی دنیا
تابلوی خودت را
محکم تر نصب کن
که راه را گم نکنم!!!
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند
رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند
درختان میوه خود را نمی خورند
خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند
ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند
گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد
نتیجه :
زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .
پشت "قلبم "شهریست
که یک " دوست" در آن جا دارد...
هرکجا هست ...
به هر فکر, به هر حال
و به هر کار ...
" عزیز است"
خدایا تو نگه دارش باش...
به یاد داشته باش !
هروقت دلتنگ شدی ؛
به آســـــمان نگاه کنی ...
کسی هست که عاشقانه تو را دوست دارد و منتظر توست ،
اشک های تو را پاک می کند !
ودست هایت را صمیمانه می فشارد ....
تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت ... !!!
چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید
آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی روی خندان تو را کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را بی قید
وتکان دادن دستت که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد
سه چیزرابا احتیاط بردار: قدم ، قلم، قسم!
سه چیزرا پاک نگه دار: جسم ،لباس،خیال.
ازسه چیزکار بگیر: عقل، همت، صبر!
ازسه چیزخود را دور نگهدار: افسوس، فریاد، نفرین!
سه چیزرا آلوده نکن: قلب، زبان، چشم!
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست