پروردگارا!به من آرامش دهتا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم،دلیری دهتا تغییر دهم آنچه را که میتوانم تغییر دهم،بینش دهتا تفاوت این دو را بدانم،مرا فهم دهتا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل منرفتار کنند...
نمایش نسخه قابل چاپ
پروردگارا!به من آرامش دهتا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم،دلیری دهتا تغییر دهم آنچه را که میتوانم تغییر دهم،بینش دهتا تفاوت این دو را بدانم،مرا فهم دهتا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل منرفتار کنند...
۲ چيز هيچ وقت از ياد آدم نميره :
۱ . دوست هاي خوب
۲ . روز هاي خوب
يه چيز هم هيچ وقت از دل آدم نميره :
" روزهاي خوبي كه با دوست هاي خوب گذشت "
فقط نکته ی ظریفی داره. اونم اینه که باید تلاش کنی، توی اون عمل، ذره ای به خاطر خودت، دلت و نفست،
نباشه. ناخالصی نداشته باشه. خالصِ خالصِ خالص، فقط برای خودِ خودِ خدا ..
خدایا
اگر ندانستم از تو چه بخواهم و از درخواست خودم حیران بودم ؛ تو مرا به آن چه صلاحم هست رهنمون باش.و دلم را بدانچه رستگاری
من در آن هست؛متوجه فرماکه چنین کاری از توشگفت آور نیست و از کفایت های توناساخته نمی باشد.
« نهج البلاغه » خطبه 218
وقتی مردم پشت سرت حرف میزنن چه مفهومی داره ؟خیلی ساده ! یعنی این که تو دو قدم از
اون ها جلوتری پس به مسیرت در زندگی ادامه بده.
سعادت دنیا و آخرت را در صحبت دانا شناس.
فخر به فقرا مفروش و با ایشان محبت كن.
به حكم خدا راضی باش.
كسی را به سخن رنجه مكن، مال را عاریت دان.
بدان كه هزار دوست كم است و یك دشمن بسیار.
از مردم نوكیسه وام مخواه.
عارف بزرگ "ابراهیم ادهم" روایت می کندروزی بر چوپانی عبور کردم و از وی تقاضای آب کردم.گفت : «هم شیر دارم ،هم آب ؛ کدام را خواهی؟»گفتم آب را .چوپان برخاست و عصا را بر سنگ زدو آبی گوارا از سنگ بیرون آمد،من تعجب کردمگفت:«تعجب نکن ، وقتی بنده ی خدا مطیع حق باشدهمه ی عالم مطیع او می شوند و فرمان او را اجابت می کنند.»
حال روز من....
یه پسر جوون ا ومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه
گفت: يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه
گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتني ام!
گفتم: يعني چي؟
گفت: دارم ميميرم
گفتم: دکتر ديگه اي رفتی، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد.
گفتم: خدا کريمه، انشاله که بهت سلامتي ميده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟
فهميدم
آدم فهميده ايه و نميشه گل ماليد سرش
گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟
گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم از خونه بيرون نميومدم
کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم
خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار اين حال منو کسي نداشت
خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد
با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی
سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم
بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم
ماشين عروس که ميديم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم
گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و بدون اينکه حساب کتاب کنم کمک ميکردم
مثل پير مردا برای همه جوونا آرزوي خوشبختي ميکردم
الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم
حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟
گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون
واسه خدا عزيزه
آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟
گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!!
يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟
گفت: بيمار نيستم!
گفتم: پس چي؟
گفت: فهميدم مردنيم، رفتم دکتر گفتم ميتونيد کاري کنيد که نميرم گفتن نه.
پرسیدم خارج چي؟ و باز جواب دادند نه!
خلاصه ما رفتني هستيم وقتش فرقي داره مگه؟
باز خنديد و رفت
از کمکی هر چند کوچک، دریغ مکن شاید کلید بهشت باشد.