به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم؛من صبورم اما؛بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم؛بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب؛و چراغی که تو را، از شب متروک دلم دور کند می ترسم؛من صبورم اما؛آه، این بغض گران صبر نمی داند چیست ..
نمایش نسخه قابل چاپ
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم؛من صبورم اما؛بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم؛بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب؛و چراغی که تو را، از شب متروک دلم دور کند می ترسم؛من صبورم اما؛آه، این بغض گران صبر نمی داند چیست ..
http://s3.picofile.com/file/7453251498/yek_charkh.jpg
دوچرخه دیده بودم ...
سه چرخه هم دیدم ...
چهار چرخه هم دیدم ...
اما هیچ وقت نمیدانستم که یک چرخه هم وجود دارد!!!
به چشمای معصومش دقت کردی؟می ترسه همون یه چرخه رو هم ازش بگیرن.گاهی وقت ها باید دردت بیاید تا بفهمی درد چیست
دلم حضور مردانه می خواهد؛
نه اینکه مرد باشد، نه ...!
مردانه باشد : حرفش، قولش، فکرش، نگاهش، قلبش؛
و آنقدر مردانه که بتوان تا بینهایتِ دنیا؛
به او اعتماد کرد، تکیه کرد ...
آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم ...
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده،
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره ...
اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون ...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هر کاری بکنن
اینا فرشتن ...
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه، اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین، داغون می شن !
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند
مثل آن راننده تاکسیای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.
آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی،
دستپاچه رو بر نمیگردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.
آدمهایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.
دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،... مثلا می گویند
این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتر یادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی
آدمهایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.
آدمهای پیامکهای آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند،
آدمهای پیامکهای پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.
آدمهایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین،
خطهایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.
آدمهایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.
آدمهایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.
همینها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن
مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظهی قبل از رها کردن دست،
با نوک انگشتهاش به دستهایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه
وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده
وقتی بارون میاد دستاشون رو به آسمونه
وقتی بهشون زنگ میزنی حتی وقتی که تازه خوابیدن
با خوشرویی جواب میدنو میگن خوب شد زنگ زدی باید بلند میشدم
وقتی یه بچه میبینن سرشار از شورو شوق میشن و باهاش شروع به بازی کردن میشن
آره همین ها هستند که هم دنیا رو زیبا میکنن هم زندگی رو لذت بخش تر
وقتی پرنده ای زنده است مورچه ها را می خورد
وقتی می میرد مورچه ها او را می خورند
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد
اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیو نها درخت کافی است
زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند
در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید
شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد
زمان از شما قدرتمندتر است
پس خوب باشیم و خوبی کنیم که دنیا جز خوبی را بر نمی تابد
گاهی احساس آخرین بیسکوئیت باقی مانده در یک بسته را دارم
تنها خرد شده و از همه بدتر
او که مرا میخواست دیگر سیر شده بود !!!!
روزگارا: تو اگر سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست
زندگی باید کرد...!
هیچ جمله ای و شعری قشنگ نیست مگر آنکه نشانی از تو در آن داشته باشد .
حال هرکس که می خواهد آن را سروده یا نوشته باشد.
من آن می پسندم که نشانی از خانه ات می پرسد و به رمز می نمایاند؛
" خانه ی دوست کجاست ... "
گاهی فکر میکنی که چون سر کار میری پس داری کوه میکنی و هنر کردی به مادر و خواهرت یا اگه متاهل باشی به همسرت نگاه میکنی و میگی خوش بحالشون که خونه دار هستند و گرفتاری های کاری ندارن ...
روزی که جمعه هست خونه باش و به مادر و خواهرت یا همسرت اجازه نده دست به سیاه و سفید بزنند و خودت تمام کارهای خونه رو انجام بده ...
مطمئن باش نظرت درمورد آسون بودن کارهای خونه عوض میشه
ممکنه حتی همین یکروز کار خونه باعث بشه فیلسوف بشی، یا هر چیز دیگه ای
و شاید بتونی فی البداهه این جمله رو بگی :
کار خونه سخت نیست اگه یکی دیگه غیر خودت بخواد انجامش بده ...
قاب کن بزن روی دیوار تا هر روز که میای خونه یادت بمونه
باید دستشون رو بخاطر زحماتشون هر روز بوسید ...
" همه ما هزاران آرزو داریم!
لاغرتر شویم، بزرگتر شویم، پول بیشتری داشته باشیم، اتومبیل بهتری سوار شویم، یک روز تعطیل، یک گوشی موبایل جدید، ملاقات با زن یا مرد رویاهایمان و...
ولی یک بیمار مبتلا به سرطان تنها یک آرزو دارد و آن اینست که از شر سرطان خلاص شود! " بیایید برای سلامتی شان دعا کنیم و اگر از دستمان برمیاد چه از لحاظ مالی و چه از نظر معنوی کمکشون کنیم ...
دسته گل هایی که با سرطان دست و پنجه نرم می کنند نیازمند حمایت من و شما هستند ... به شکرانه اینکه سالم هستیم و به رسم معرفت باید کاری کرد ...
به حکم انسان بودن و نه ترحم ...
خدایا به همه ی مریضها ، شفای عاجل عطا کن ...
الهی آمین
نیاز نیست انسان بزرگی باشیم ... " انسان بودن " خود ، نهایت بزرگی است .
می توان ساده بود ولی انسان بود
به همین سادگی ...