پاسخ : صفحه ی 292 از قرآن کریم شامل آیات 45 تا 67 از سوره ی الزخرف
(آیه 64)
سپس براى این که هرگونه ابهامى را در زمینه عبودیت خود بر طرف سازد مىگوید: «بطور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شماست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ).
من نیز در تمام وجود و هستیم همانند شما نیازمند به خالق و مدبرى هستم، او مالک من و راهنماى من است.
و براى تأکید بیشتر اضافه مىکند: «اکنون (که چنین است) او را پرستش کنید» (فَاعْبُدُوهُ). چرا که غیر او لایق پرستش نیست، همه مربوبند و او ربّ است.
باز هم سخن خود را با جمله دیگرى تأکید مىکند تا جاى هیچ بهانهاى باقى نماند مىگوید: «این است صراط مستقیم» (هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).
آرى! راه راست همان راه عبودیت و بندگى پروردگار است، راهى است که انحراف و اعوجاج در آن نیست.
(آیه 65)
اما عجب این که با این همه تأکیدات باز هم «گروههایى از میان آنها (در باره مسیح) اختلاف کردند» (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ).
بعضى او را خدا مىپنداشتند که به زمین نازل شده! بعضى دیگر فرزند خدایش مىخواندند.
بعضى او را یکى از اقنومهاى سه گانه (سه ذات مقدس اب و ابن و روح القدس) مىدانستند.
تنها گروهى که در اقلیت بودند او را بنده خدا و فرستاده او مىشمردند، ولى سر انجام عقیده اکثریت غالب شد مسأله تثلیث و خدایان سه گانه، جهان مسیحیت را فرا گرفت.
در پایان آیه آنها را به عذاب دردناک روز قیامت تهدید کرده، مىفرماید: «واى بر کسانى که ستم کردند (و از صراط مستقیم منحرف شدند، واى بر آنها) از عذاب روز دردناک» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ).
آرى! روز قیامت روز دردناکى است، طول حسابش دردناک، عذاب و مجازاتش دردناک، حسرت و اندوهش دردناک، رسوائى و فضیحتش نیز دردناک است.
(آیه 66)
در انتظار چه هستید جز عذاب آخرت؟ در آیات پیشین سخن از بت پرستان لجوج، و همچنین منحرفان و مشرکان امّت عیسى بود، و در اینجا پایان کار آنها را مجسم کرده، مىفرماید: «اینها چه چیزى را انتظار مىکشند، جز این که ناگهان قیامت به سراغ آنها آید در حالى که متوجه نیستند»؟! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
این سؤال در حقیقت بیان حال واقعى این گونه افراد است، مثل این که در مقام مذمت فردى که گوش به نصیحت هیچ ناصح مشفقى فرا نمىدهد و عوامل نابودى خود را به دست خویش فراهم مىسازد مىگوییم: او تنها در انتظار مرگ خویش است!
(آیه 67)
سپس از حالت دوستانى که در مسیر گناه و فساد، و یا زرق و برق دنیا، دست مودت به هم مىدهند پرده برداشته، مىگوید: «دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران»! (الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ).
تبدیل شدن این گونه دوستیها به عداوت در آن روز طبیعى است، چرا که هرکدام از آنها دیگرى را عامل بدبختى و بیچارگى خود مىشمرد، تنها پرهیزکارانند که پیوند دوستى آنها جاودانى است، چرا که بر محور ارزشهاى جاودانى دور مىزند، و نتایج پر بارش در قیامت آشکارتر مىشود.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/316
صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
[golrooz] صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰعِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَآ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ(68)
اي بندگان من امروز بر شما بيمي نيست و غمگين نخواهيد شد(68)
الَّذِينَ ءَامَنُوا۟ بَِٔايَٰتِنَا وَكَانُوا۟ مُسْلِمِينَ(69)
همان كساني كه به آيات ما ايمان آورده و تسليم بودند(69)
ادْخُلُوا۟ الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَٰجُكُمْ تُحْبَرُونَ(70)
شما با همسرانتان شادمانه داخل بهشت شويد(70)
يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَٰلِدُونَ(71)
سينيه ايي از طلا و جام هايي در برابر آنان مي گردانند و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست] و شما در آن جاودانيد(71)
وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِيٓ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(72)
و اين است همان بهشتي كه به [پاداش] آنچه مي كرديد ميراث يافتيد(72)
لَكُمْ فِيهَا فَٰكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِّنْهَا تَأْكُلُونَ(73)
در آنجا براي شما ميوه هايي فراوان خواهد بود كه از آنها مي خوريد(73)
إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ(74)
بي گمان مجرمان در عذاب جهنم ماندگارند(74)
لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ(75)
[عذاب] از آنان تخفيف نمي يابد و آنها در آنجا نوميدند(75)
وَمَا ظَلَمْنَٰهُمْ وَلَٰكِن كَانُوا۟ هُمُ الظَّٰلِمِينَ(76)
و ما بر ايشان ستم نكرديم بلكه خود ستمكار بودند(76)
وَنَادَوْا۟ يَٰمَٰلِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّٰكِثُونَ(77)
و فرياد كشند اي مالك [بگو] پروردگارت جان ما را بستاند پاسخ دهد شما ماندگاريد(77)
لَقَدْ جِئْنَٰكُم بِالْحَقِّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَٰرِهُونَ(78)
قطعا حقيقت را برايتان آورديم ليكن بيشتر شما حقيقت را خوش نداشتيد(78)
أَمْ أَبْرَمُوٓا۟ أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ(79)
يا در كاري ابرام ورزيده اند ما [نيز] ابرام مي ورزيم(79)
أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَيٰهُم بَلَيٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ(80)
آيا مي پندارند كه ما راز آنها و نجوايشان را نمي شنويم چرا و فرشتگان ما پيش آنان [حاضرند و] ثبت مي كنند(80)
قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ وَلَدٌ فَأَنَا۠ أَوَّلُ الْعَٰبِدِينَ(81)
بگو اگر براي [خداي] رحمان فرزندي بود خود من نخستين پرستندگان بودم(81)
سُبْحَٰنَ رَبِّ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ(82)
پروردگار آسمانها و زمين [و] پروردگار عرش از آنچه وصف مي كنند منزه است(82)
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا۟ وَيَلْعَبُوا۟ حَتَّيٰ يُلَٰقُوا۟ يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ(83)
پس آنان را رها كن تا در ياوه گويي خود فرو روند و بازي كنند تا آن روزي را كه بدان وعده داده مي شوند ديدار كنند(83)
َهُوَ الَّذِي فِي السَّمَآءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ(84)
و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست و هموست سنجيده كار دانا(84)
وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(85)
و خجسته است كسي كه فرمانروايي آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن اوست و علم قيامت پيش اوست و به سوي او برگردانيده مي شويد(85)
وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ(86)
و كساني كه به جاي او مي خوانند [و مي پرستند] اختيار شفاعت ندارند مگر آن كساني كه آگاهانه به حق گواهي داده باشند(86)
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّيٰ يُؤْفَكُونَ(87)
و اگر از آنان بپرسي چه كسي آنان را خلق كرده مسلما خواهند گفت خدا پس چگونه [از حقيقت] بازگردانيده مي شوند(87)
وَقِيلِهِ يَٰرَبِّ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوْمٌ لَّا يُؤْمِنُونَ(88)
و گويد اي پروردگار من اينها جماعتي اند كه ايمان نخواهند آورد(88)
فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَٰمٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(89)
[و خدا فرمود] از ايشان روي برتاب و بگو به سلامت پس زودا كه بدانند(89)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حم ( 1)
وَالْكِتَٰبِ الْمُبِينِ(2)
سوگند به كتاب روشنگر ( 2)
إِنَّآ أَنزَلْنَٰهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَٰرَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ(3)
كه ما آن را در شبي مبارك نازل كرديم ، چون از آغاز خلقت همواره سنت ما بر انذار خلق جريان داشته است ( 3 )
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
(آیه 68)
این آیه در حقیقت تفسیرى است براى اوصاف و حالات «متقین» و بیانى است از سرنوشت پرافتخار آنها.
در آن روز خداوند به آنها مىگوید: «اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست، و نه اندوهگین مىشوید» (یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).
چه پیام جالبى! پیامى بدون واسطه از سوى خداوند، پیامى که با بهترین توصیفها آغاز مىشود، اى بندگان خدا! پیامى که مهمترین نگرانى انسان را در آن روز پرنگرانى زائل مىکند، پیامى که هرگونه غم و اندوه از گذشته را از دل مىزداید، آرى این پیام داراى چهار مزیت بالاست.
(آیه 69)
در این آیه این پرهیزکاران و بندگان گرامى را با دو جمله دیگر مشخصتر ساخته، مىفرماید: «همان کسانى که به آیات ما ایمان آوردند و (در برابر فرمان و دستور ما) تسلیم بودند» (الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمِینَ).
(آیه 70)
آنچه دل بخواهد و چشم از دیدنش لذت برد ...! در اینجا پاداش بندگان خالص خدا و مؤمنان صالحى را که در آیات قبل توصیف آنها به میان آمده بود بیان مىکند، و بهشت جاویدان را با هفت نعمت ارزنده به آنها نوید مىدهد.
نخست مىفرماید: از سوى خداوند بزرگ و منان به آنها خطاب مىشود «وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ).
به این ترتیب پذیرایى کننده واقعى از آنها خداست.
سپس به نخستین نعمت اشاره کرده، مىافزاید: «شما و همسرانتان» (أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ).
روشن است بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان هم براى مردان لذت بخش است و هم براى زنانشان که اگر در اندوه دنیا شریک بودند در شادى آخرت نیز شریک باشند.
سپس اضافه مىکند: «همگى غرق سرور و شادى باشید و «در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید»! (تُحْبَرُونَ).
(آیه 71)
و در بیان سومین نعمت مىفرماید: «ظرفها (ى غذا) و جامهاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مىگردانند» (یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ).
آنها در بهترین ظروف، و از بهترین غذا، در نهایت آرامش و آسایش و صفا، و بدون هیچ دردسر پذیرایى مىشوند.
در مرحله چهارم و پنجم به دو نعمت دیگر اشاره مىکند که تمام نعمتهاى مادى و معنوى جهان در آن جمع است مىفرماید: «و در بهشت آنچه دلها مىخواهند و چشمها از آن لذت مىبرد موجود است» (وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ).
به هر حال از آنجا که ارزش نعمت هنگامى است که جاودانى باشد، در ششمین توصیف، بهشتیان را از این نظر آسوده خاطر ساخته، مىفرماید: «شما جاودانه در آن خواهید ماند» (وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ).
(آیه 72)
در اینجا براى این که روشن شود این همه نعمتهاى بهشتى را به «بها» مىدهند و به «بهانه» نمىدهند مىافزاید: «این بهشتى است که شما وارث آن مىشوید به خاطر اعمالى که انجام مىدادید» (وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
اشاره به این که اعمال شما پایه اصلى نجات شماست، ولى آنچه دریافت مىدارید در مقایسه با اعمالتان آنقدر برترى دارد که گویى همه را رایگان از فضل الهى به دست آورده اید!
(آیه 73)
در آخرین و هفتمین نعمت سخن از میوههاى بهشتى است که از بهترین نعمتهاى الهى مىباشد، مىفرماید: «براى شما در بهشت میوههاى فراوانى است که از آنها تناول مىکنید» (لَکُمْ فِیها فاکِهَةٌ کَثِیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/316
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
(آیه 74)
آرزو داریم بمیریم و از عذاب راحت شویم! در اینجا سرنوشت مجرمان و کافران در قیامت تشریح شده تا در مقایسه با سرنوشت شوق انگیزى که مؤمنان فرمانبردار پروردگار داشتند هر دو بعد مطلب روشنتر گردد.
نخست مىفرماید: «مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه خواهند ماند» (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
(آیه 75)
ولى از آنجا که ممکن است «عذاب دائم» با گذشت زمان تخفیف یابد، و تدریجا از شدت آن کاسته گردد آیه شریفه مىافزاید: «هرگز عذاب آنها تخفیف نمىیابد (و هیچ گونه راه نجاتى براى آنان نیست) و در آنجا از همه چیز مأیوسند» (لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ).
و به این ترتیب عذاب آنها هم از نظر زمان دائمى است، و هم از نظر شدت.
(آیه 76)
در این آیه این نکته را خاطر نشان مىسازد که این عذاب دردناک الهى چیزى است که آنها خود براى خویش فراهم ساختهاند، مىفرماید:
«ما به آنها ستمى نکردهایم ولى آنها خود ستمکار بودهاند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ).
آرى! قرآن سر چشمه اصلى همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او مىشمرد نه مسائل پندارى که گروهى براى خود درست کردهاند.
(آیه 77)
سپس به بیان گوشه دیگرى از بیچارگى آنها پرداخته، مىگوید:
«آنها فریاد مىکشند: اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بمیراند» تا از این عذاب دردناک آسوده شویم! (وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ).
با این که هر کس از مرگ مىگریزد و خواهان ادامه حیات است، اما گاهى چنان مصائب بر انسان فشار مىآورد که از خدا تمناى مرگ مىکند، و این چیزى است که اگر در دنیا براى بعضى واقع شود در آنجا براى مجرمان جنبه عمومى دارد و همگى تمناى مرگ مىکنند.
اما چه سود که مالک دوزخ به آنها پاسخ «مىگوید: شما در اینجا ماندنى هستید» و نجاتى حتى از طریق مرگ وجود ندارد (قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ).
(آیه 78)
در این آیه که در حقیقت علتى است براى خلود آنها در آتش دوزخ مىگوید: «ما حق را براى شما آوردیم، ولى اکثر شما از حق کراهت دارید» و در برابر آن تسلیم نیستید (لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ).
تعبیر به «حق» معنى گستردهاى دارد که همه حقایق سرنوشت ساز را شامل مىشود هر چند در درجه اول مسأله توحید و معاد و قرآن قرار دارد.
این تعبیر در حقیقت اشاره به این است که شما تنها با پیامبران الهى مخالف نبودید اصلا شما مخالف حق بودید، و این مخالفت، عذاب جاویدان را براى شما به ارمغان آورد.
(آیه 79)
در این آیه گوشهاى از کراهت و بیزارى آنها را از حق و طرفدارى آنها را از باطل منعکس ساخته، مىفرماید: «بلکه آنها تصمیم محکمى (بر توطئه) گرفتند ما نیز اراده محکم و تغییر ناپذیرى (در باره آنها) داریم» (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ).
آنها توطئهها چیدند تا نور اسلام را خاموش کنند، و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را به قتل رسانند، و از هر طریقى بتوانند ضربه بر مسلمین وارد کنند.
ما نیز اراده کردهایم آنها را در این جهان و جهان دیگر سخت کیفر دهیم.
(آیه 80)
این آیه در حقیقت بیان یکى از علل توطئه گریهاى آنهاست، مىفرماید: «آیا آنها مىپندارند که ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنها را نمىشنویم»؟ (أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ).
ولى چنین نیست، هم ما مىشنویم، و هم «رسولان و (فرشتگان) ما نزد آنان حاضرند و (نجواى آنها را) مىنویسند» (بَلى وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/317
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
(آیه 81)
از آنجا که در آیات گذشته، مخصوصا در آغاز سوره گفتگو از مشرکان عرب و اعتقادشان به وجود فرزند براى خدا در میان بود. در اینجا از طریق دیگرى براى نفى این عقاید باطل وارد شده مىفرماید: به آنها که دم از وجود فرزندى براى خدا مىزنند «بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى باشد من نخستین کسى بودم که به او احترام مىگذاردم و از وى اطاعت مىکردم» (قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ).
زیرا از همه شما ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و معرفت و آگاهیم فزونتر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام مىگذاردم از وى اطاعت مىکردم.
(آیه 82)
بعد از این سخن به دلیل روشنى بر نفى این ادعاهاى واهى پرداخته، مىفرماید: «منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش از توصیفى که آنها مىکنند» (سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ).
کسى که مالک و مدبر آسمانها و زمین است و پروردگار عرش عظیم مىباشد، چه نیازى به فرزند دارد؟
(آیه 83)
سپس به عنوان بىاعتنائى و تهدید این لجوجان که خود نوعى دیگر از روش بحث با این قماش افراد است مىافزاید: «اکنون (که چنین است) آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطهور باشند، و سرگرم بازى! تا روزى را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند» و میوههاى تلخ اعمال و افکار زشت و ننگین خود را بچینند (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ).
این همان یوم موعودى است که در سوره بروج آیه 2 به آن سوگند یاد شده است: «وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ» سوگند به روز موعود [روز رستاخیز]».
(آیه 84)
این آیه و آیه بعد ادامه سخن پیرامون مسأله توحید است که از یک نظر نتیجهاى است براى آیات قبل و از یک نظر دلیلى براى تحکیم و تکمیل آن و در آن هفت توصیف براى خداوند آمده است که همه در تحکیم مبانى توحید مؤثر است.
نخست در مقابل مشرکان که براى آسمان و زمین اله و معبود جداگانه قائل بودند و حتى خداى دریا، خداى صحرا، خداى جنگ و خداى صلح، و خدایان مختلفى مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند، مىفرماید: «او کسى است که در آسمان معبود است و در زمین معبود» (وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ).
سپس در توصیف دوم و سوم مىافزاید: «او حکیم و علیم است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
تمام کارهایش روى حساب و حکمت است، و از همه چیز آگاه و با خبر، و به این ترتیب اعمال بندگان را به خوبى مىداند و بر طبق حکمتش آنها را پاداش و کیفر مىدهد.
(آیه 85)
در چهارمین و پنجمین توصیف، از برکات فراوان و دائم وجود او و مالکیتش نسبت به آسمانها و زمین سخن مىگوید، مىفرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است کسى که مالک آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است مىباشد» (وَ تَبارَکَ الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما).
و بالاخره در ششمین و هفتمین توصیف مىافزاید: «آگاهى از قیام قیامت مخصوص ذات اوست، و همگى به سوى او باز گردانده مىشوید» (وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
بنابر این اگر خیر و برکتى مىخواهید از او بخواهید نه از بتها چرا که سرنوشت شما در قیامت به دست اوست، و مرجع شما در آن روز تنها خداست.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/317
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
(آیه 86)
چه کسى قادر بر شفاعت است؟ در اینجا همچنان سخن در باره ابطال عقیده شرک و سر انجام تلخ مشرکان است، و با دلائل دیگرى بطلان اعتقاد آنها را آشکار مىسازد، نخست مىفرماید: اگر آنها به گمان شفاعت به سراغ این معبودان مىروند باید بدانند که «معبودانى که آنها غیر از خدا مىخوانند مالک و قادر بر هیچ گونه شفاعتى نیستند» (وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ).
ولى از آنجا که در میان معبودان آنها فرشتگان و مانند آنان وجود داشتند در ذیل آیه آنها را استثنا کرده، مىفرماید: «مگر کسانى که شهادت به حق دادهاند» (إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ).
ولى چنان نیست که آنها براى هرکس، هر چند بتپرست و مشرک و منحرف از آیین توحید باشد شفاعت کنند، بلکه «آنها به خوبى مىدانند» براى چه کسى اجازه شفاعت دارند (وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).
(آیه 87)
سپس از معتقدات خود مشرکان گرفته، به آنها پاسخ دندان شکن داده، مىگوید: «و اگر از آنها سؤال کنى چه کسى آنها را آفریده است؟ بطور مسلم مىگویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
لذا در پایان آیه به عنوان ملامت و سرزنش مىگوید: «اکنون (که چنین است) چگونه از عبادت خدا به سوى غیر او باز گردانده و منحرف مىشوند»؟! (فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ).
(آیه 88)
این آیه از شکایت پیامبر در پیشگاه خدا از این قوم لجوج و بىمنطق سخن گفته، مىفرماید: «آنها چگونه از شکایت پیامبر (در پیشگاه خداوند) که مىگوید: پروردگارا! اینها قومى هستند که ایمان نمىآورند» غافل مىشوند؟ (وَ قِیلِهِ یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ).
او مىگوید: من شب و روز با آنها سخن گفتم، از طریق بشارت و انذار وارد شدم، سرگذشت دردناک اقوام پیشین را براى آنها بر شمردم، و آنچه گفتنى بود، گفتم اما با این همه سخنان گرم من در قلب سرد آنها اثر نگذاشت و ایمان نیاوردند، تو مىدانى و آنها.
(آیه 89)
و در آخرین آیه به او دستور مىدهد: «اکنون (که چنین است) از آنها روى برگردان» (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ).
در عین حال روى گردانى تو به معنى قهر و جدائى توأم با خشونت و پرخاشگرى نباشد بلکه «به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ قُلْ سَلامٌ).
نه سلامى به عنوان دوستى و تحیت، بلکه به عنوان جدائى و بیگانگى.
این سلام در حقیقت شبیه سلامى است که در آیه 63 سوره فرقان آمده است: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» هنگامى که جاهلان آنها را (با سخنان زشت خود) مورد خطاب قرار دهند در پاسخ آنها مىگویند: سلام» سلامى که نشانه بىاعتنایى توأم با بزرگوارى است.
با این حال آنها را با جملهاى پرمعنى تهدید مىکند، تا گمان نکنند این جدائى و وداع دلیل بر آن است که خدا کارى با آنها ندارد، مىفرماید: «اما به زودى خواهند دانست» (فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
آرى! خواهند دانست چه آتش سوزان و عذاب دردناکى با لجاجتهاى خود براى خویشتن فراهم ساختهاند؟!
«پایان سوره زخرف»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/317
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
سوره دخان [44]
این سوره در «مکّه» نازل شده، و 59 آیه است
محتواى سوره:
بخشهاى این سوره را مىتوان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- آغاز سوره از حروف مقطعه و سپس بیان عظمت قرآن مجید است، با این اضافه که نزول آن را در شب قدر براى اولین بار بیان مىکند.
2- در بخش دیگر از توحید و یگانگى خدا و بیان بعضى از نشانههاى عظمت او در جهان هستى سخن مىگوید.
3- بخش مهمى از این سوره سرنوشت کفار، و انواع کیفرهاى دردناک آنهاست.
4- در بخش دیگرى براى بیدار ساختن این غافلان قسمتى از سرگذشت موسى و بنى اسرائیل در مقابل فرعونیان و شکست سخت آنها، و نابودى و هلاکتشان، گفتگو مىکند.
5- مسأله قیامت و عذابهاى دردناک دوزخیان و پاداشهاى جالب و روحپرور پرهیزکاران قسمت دیگرى از آیات این سوره را تشکیل مىدهد.
6- همچنین هدف از آفرینش و خلقت آسمان و زمین موضوع دیگرى است که در این سوره مطرح شده است.
7- سر انجام، سوره را با بیان عظمت قرآن همان گونه که آغاز شده بود پایان مىدهد.
و از آنجا که در آیه دهم این سوره سخن از «دخان مبین» به میان آمده این سوره به عنوان سوره «دخان» نام گرفته است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده است:
«کسى که سوره دخان را شب و روز جمعه بخواند خداوند خانهاى در بهشت براى او بنا مىکند».
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده: «کسى که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله بخواند خداوند او را در زمره کسانى که روز قیامت در امنیت به سر مىبرند مبعوث مىکند و او را در سایه عرشش قرار مىدهد، و حساب را بر او آسان مىگیرد و نامه اعمالش را به دست راستش مىدهد».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/318
پاسخ : صفحه ی 293 از قرآن کریم شامل آیات 68 تا 89 از سوره ی الزخرف و آیات 1 تا 3 از سوره ی الدخان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
نزول قرآن در شبى پربرکت: در ابتداى این سوره نیز همانند چهار سوره گذشته و دو سوره آینده که مجموعا هفت سوره را تشکیل مىدهد با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). رو به رو مىشویم.
(آیه 2)
در دومین آیه به قرآن مجید سوگند یاد کرده، مىفرماید: «قسم به این کتاب آشکار» (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
کتابى که محتوایش روشن، معارفش آشکار، تعلیماتش زنده، احکامش سازنده، و برنامههایش حساب شده است.
(آیه 3)
اما ببینیم این سوگند براى چه منظورى ذکر شده است؟ آیه شریفه این حقیقت را روشن ساخته، مىگوید: «بطور مسلم ما قرآن را (که سند حقانیت پیامبر اسلام است) در شبى پر برکت نازل کردیم» (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ).
شب پر برکتى که مقدرات جهان بشریت با نزول قرآن رنگ تازهاى به خود رفت، شبى که سرنوشت خلایق و مقدرات یکسان در آن رقم زده مىشود، آرى! قرآن در شبى سرنوشت ساز، در شب قدر بر قلب پاک پیامبر نازل شد.
اما هدف اصلى از نزول آن چه بود؟ همان است که در ذیل آیه به آن اشاره شده، مىفرماید: «ما همواره انذار کننده بودیم» (إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ).
این یک سنت همیشگى ماست که فرستادگان خود را براى بیم دادن ظالمان و مشرکان مأموریت مىدهیم، و فرستادن پیامبر اسلام با این کتاب مبین نیز آخرین حلقه از این سلسله است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/318
صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان
[golrooz] صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ ﴿٤﴾
در آن شب هر كار استوارى [به اراده خدا] فيصله مىيابد .«4»
أَمْرًا مِنْ عِنْدِنَا ۚ إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿٥﴾
[نزول قرآن] كارى است [كه] از نزد ما [صورت پذيرفته است ؛] زيرا ما همواره فرستنده [وحى و ارسال كننده پيامبران] بوده ايم . «5»
رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿٦﴾
[همه اين واقعيات] به سبب رحمتى از سوى پروردگار توست ؛ بىترديد او شنوا وداناست .«6»
رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا ۖ إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ ﴿٧﴾
[همان] پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست ، اگر يقين داريد .«7»
لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿٨﴾
هيچ معبودى جز او نيست ، زنده مىكند و مىميراند، پروردگار شما و پدران پيشين شماست .«8»
بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ ﴿٩﴾
[نه اينكه يقين ندارند] بلكه آنان در شكاند [و با گفتار و كردارشان با حقايق] بازى مىكنند .«9» فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ ﴿١٠﴾
فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَآءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ(10)
پس به انتظار روزى باش كه آسمان دودى آشكار بياورد ،«10»
يَغْشَى النَّاسَ ۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١١﴾
آن دود همه مردم را فرا مىگيرد ، اين عذابى دردناك است .«11»
رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ ﴿١٢)
[همه مىگويند] : اى پروردگار ما اين عذاب را از ما برطرف كن كه ما ايمان مىآوريم«12»
أَنَّىٰ لَهُمُ الذِّكْرَىٰ وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ ﴿١٣﴾
[در آن موقعيت سخت] چگونه براى آنان جاى پند گرفتن و هوشيارى است و حال آنكه [پيش از اين عذاب] پيامبرى روشنگر براى آنان آمد [و پند نگرفتند . ] «13»
ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ ﴿١٤﴾
آن گاه از او روى گرداندند و گفتند : تعليم يافته اى ديوانه است ! !«14»
إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا ۚ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿١٥﴾
مدتى اندك عذاب را برطرف مىكنيم ، ولى باز شما [به همان عقايد بىپايه و اعمال زشت] برمىگرديد !«15»
يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَىٰ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ ﴿١٦﴾
[ما از آنان انتقام خواهيم گرفت آن] روزى كه آنان را با قدرتى بسيار سخت بگيريم ؛ زيرا كه ما انتقام گيرنده ايم .«16»
http://www.erfan.ir/farsi/quran/qura.../jo_he_che.jpgوَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ ﴿١٧﴾
و همانا پيش از آنان قوم فرعون را آزموديم ، و پيامبرى بزرگوار براى آنان آمد ،«17»
أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ ۖ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿١٨﴾
[به آنان گفت : [بندگان خدا را] كه به آزار و شكنجه شما گرفتارند ]به من واگذاريد ؛ زيرا من براى شما فرستاده اى امينم .«18»
وَأَنْ لَا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ ۖ إِنِّي آتِيكُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ ﴿١٩﴾
و در برابر خدا تكبّر و سركشى نكنيد كه من براى شما معجزهاى روشن آورده ام .«19»
وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ ﴿٢٠﴾
من به پروردگارم و پروردگار شما از اينكه مرا سنگسار كنيد] يا برانيد يا متهم كنيد [ پناه مىبرم ؛«20»
وَإِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ ﴿٢١﴾
اگر به من ايمان نمىآوريد از آزردن من و باز داشتن مردم از روى آوردن به حق [كنارهگيرى كنيد .«21» ]
فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَٰؤُلَاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ ﴿٢٢﴾
فرعونيان دست از آزردنش برنداشتند و مردم را از روى آوردن به حق مانع شدند] او هم پروردگارش را خواند: كه اينان قومى گناهكارند .«22»
فَأَسْرِ بِعِبَادِي لَيْلًا إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ ﴿٢٣﴾
[گفتم :] بندگانم را شبانه حركت ده ؛ زيرا شما مورد تعقيب هستيد ، «23»
وَاتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْوًا ۖ إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ ﴿٢٤﴾
و دريا را با [همان] راههاى گشاده [كه براى عبور شما باز كرديم] پشت سر بگذار [تا فرعونيان هم در آن درآيند] ؛ زيرا آنان سپاهى محكوم به غرق شدن هستند .«24»
كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿٢٥﴾
چه بسيار بوستانها و چشمهسارانى كه آنان [پس از خود] بر جاى گذاشتند ،«25»
وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ﴿٢٦﴾
و كشتزار و جايگاههاى نيكو و باارزش ،«26»
وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ ﴿٢٧﴾
و نعمت هايى كه با آسايش و خوشى از آن برخوردار بودند .«27»
كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ﴿۲۸﴾
[آرى ، سرانجام كارشان] چنين بود و ما همه آنها را به قومى ديگر به ميراث داديم .«28»
فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ ﴿٢٩﴾
پس نه آسمان برآنان گريست و نه زمين و [هنگام نزول عذاب هم] مهلت نيافتند .«29»
وَلَقَدْ نَجَّيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ ﴿٣٠﴾
همانا ما بنىاسرائيل را از آن عذاب خواركننده نجات داديم .«30»
مِنْ فِرْعَوْنَ ۚ إِنَّهُ كَانَ عَالِيًا مِنَ الْمُسْرِفِينَ ﴿٣١﴾
از فرعون كه متكبرى سركش از زمره اسرافكاران بود ،«31»
وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَىٰ عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿٣٢﴾
و بنىاسرائيل را از روى آگاهى بر جهانيان [زمان خودشان] برگزيديم ؛«32»
وَآتَيْنَاهُمْ مِنَ الْآيَاتِ مَا فِيهِ بَلَاءٌ مُبِينٌ ﴿٣٣﴾
و به آنان از آيات و معجزات آنچه را كه در آن آزمايشى آشكار بود عطا كرديم .«33»
إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَيَقُولُونَ ﴿٣٤﴾
اينان [كه شرك و كفر سراپاى وجودشان را فرا گرفته است] با اصرار [به اهل ايمان] مىگويند :«34»
إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَىٰ وَمَا نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ ﴿٣٥﴾
پايان زندگى جز همين مرگ نخستين نيست و ما [پس از اين مرگ] برانگيخته نخواهيم شد .«35»
فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣٦﴾
اگر شما [در زمينه زنده شدن مردگان] راستگوييد [با درخواست از خدا] پدران ما را [زنده كنيد و نزد ما] بياوريد [تا ما به زنده شدن مردگان يقين پيدا كنيم ! ! ] «36»
أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ أَهْلَكْنَاهُمْ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ ﴿٣٧﴾
آيا اينان [در قدرت و شوكت] برترند يا قوم تُبَّع ، و كسانى كه پيش از آنان بودند ؟ ما همه آنان را هلاك كرديم ؛ زيرا مجرم بودند ؛«37»
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ ﴿٣٨﴾
ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است ، به بازى نيافريده ايم ؛«38»
مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٣٩﴾
ما آن دو را جز به درستى به وجود نياورده ايم ، ولى بيشترشان [به حقايق] معرفت ندارند .«39»
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 294 از قرآن کریم شامل آیات 4 تا 39 از سوره ی الدخان
(آیه 4)
این آیه توصیف و توضیحى است براى شب قدر، مىگوید: شب قدر شبى است که «در آن هر امرى از امور بر طبق حکمت الهیه تفصیل و تبیین مىشود» (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ). این بیان هماهنگ با روایات بسیارى است که مىگوید: در شب قدر مقدرات یک سال همه انسانها تعیین مىگردد، و ارزاق، و سر آمد عمرها، و امور دیگر، در آن شب تفریق و تبیین مىشود.
(آیه 5)
در این آیه براى تأکید بر این معنى که قرآن از ناحیه خداست مىفرماید: آرى نزول قرآن در شب قدر «فرمانى بود از سوى ما ما (محمد را) فرستادیم» (أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ).
(آیه 6)
سپس براى بیان علت اصلى نزول قرآن و ارسال پیامبر و مقدرات شب قدر مىافزاید: همه اینها «به خاطر رحمتى است از سوى پروردگارت» (رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ).
آرى! رحمت بىکران او ایجاب مىکند که بندگان را به حال خود رها نکند، و برنامه و راهنما براى آنها بفرستد.
و در ذیل همین آیه و آیات بعد اوصاف هفتگانهاى براى خداوند مىشمرد که همگى بیانگر مقام توحید اوست مىفرماید: «او سمیع و علیم است» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
تقاضاى بندگان را مىشنود و به اسرار درون دلهاى آنها آگاه است.
(آیه 7)
سپس در بیان سومین توصیف مىفرماید: «خداوندى که پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو قرار گرفته است مىباشد، اگر شما یقین دارید» (رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ).
از آنجا که بسیارى از مشرکان به خدایان و ارباب متعددى قائل بودند، و براى هر نوع از انواع موجودات ربى مىپنداشتند. در این آیه با جمله «رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» خط بطلان بر همه مىکشد و اثبات مىکند که پروردگار همه موجودات عالم یکى است.
(آیه 8)
در چهارمین و پنجمین و ششمین توصیف مىفرماید: «هیچ معبودى جز او نیست زنده مىکند و مىمیراند» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ).
و در هفتمین و آخرین توصیف مىافزاید: «او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست» (رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ).
حیات و مرگ شما به دست اوست، و پروردگار شما و پدرانتان و همه جهانیان اوست. بنابر این معبودى جز او نمىتواند وجود داشته باشد، آیا کسى که نه مقام ربوبیت دارد، و نه مالک حیات و مرگ است، مىتواند معبود واقع شود؟
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/318