پاسخ : صفحه ی 289 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 53 از سوره ی الشورى
(آیه 48)
در این آیه روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، به عنوان دلدارى از آن حضرت مى فرماید: با این همه «اگر روى گردان شوند (غمگین مباش) ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ایم» (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً).
«وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است» خواه پذیرا شوند یا نشوند (إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلاغُ).
تو باید رسالت الهى خود را به نحو کامل ابلاغ، و بر آنها اتمام حجت کنى، دلهاى آماده آن را مىپذیرد هر چند گروه زیادى بى خبر اعراض کنند، تو مسؤولیتى در این زمینه ندارى.
سپس ترسیمى از حال این جمعیت بى ایمان و اعراض کننده کرده، مى گوید:
«و هنگامى که ما رحمتى از سوى خود به انسان بچشانیم به آن دلخوش مى شود» (وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها).
«و هنگامى که بلایى به خاطر اعمالى که انجام داده اند به آنها رسد (به کفران مىپردازند) چرا که انسان بسیار کفران کننده است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ کَفُورٌ).
نه نعمت هاى الهى از طریق انگیزه شکر منعم او را بیدار و به شکرگزارى و معرفت و اطاعت او وا مى دارد، نه مجازاتهایى که به خاطر گناهان دامنگیرش مى شود او را از خواب غفلت بیدار مى کند، و نه دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در او اثر مى گذارد.
(آیه 49)
فرزندان همه هدایاى او هستند: در این آیه براى نشان دادن این واقعیت که هرگونه نعمت و رحمت در این عالم از سوى خداست، و کسى از خود چیزى ندارد، به یک مسأله کلى و یک مصداق روشن آن اشاره کرده، مى فرماید:
«مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست هر چه را بخواهد مى آفریند» (لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَخْلُقُ ما یَشاءُ).
نمونه روشنى از این واقعیت که هیچ کس از خود چیزى ندارد، و هر چه هست از ناحیه اوست این که: «به هر کس اراده کند دختر مى بخشد و به هر کس بخواهد پسر» (یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/310
پاسخ : صفحه ی 289 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 53 از سوره ی الشورى
(آیه 50)
«یا (اگر بخواهد) پسر و دختر- هردو- به آنها مى دهد، و هر کس را بخواهد عقیم و بى فرزند مى گذارد» (أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثاً وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقِیماً).
و به این ترتیب مردم به چهار گروه تقسیم مى شوند: آنهایى که تنها پسر دارند و در آرزوى دخترى هستند، و آنها که دختر دارند و در آرزوى پسرى، و آنها که هر دو را دارند، و گروهى که فاقد هرگونه فرزندند و قلبشان در آرزوى آن پر مى کشد.
تعبیر به «یهب» (مى بخشد) دلیل روشنى است که هم دختران هدیه الهى هستند و هم پسران، و فرق گذاشتن میان این دو از دیدگاه یک مسلمان راستین صحیح نیست، هر دو «هبه» او مى باشند.
به هر حال نه تنها در موضوع تولد فرزندان که در همه چیز مشیت خداوند حاکم مطلق است، و او قادرى است آگاه و حکیم که علم و قدرتش با هم قرین است، لذا در پایان آیه مى افزاید: «او دانا و قادر است» (إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ).
(آیه 51)
شأن نزول:
جمعى از یهود خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آمدند و عرض کردند:
چرا تو با خداوند سخن نمى گویى؟ و به او نگاه نمى کنى؟ اگر پیامبرى همان گونه که موسى (ع) با او سخن گفت و به او نگاه کرد تو نیز چنین کن، ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم مگر این که همین کار را انجام دهى، پیامبر صلّى اللّه علیه و اله فرمود: موسى هرگز خدا را ندید، اینجا بود که آیه نازل شد و چگونگى ارتباط پیامبران را با خداوند متعال تشریح کرد.
تفسیر:
طرق ارتباط پیامبران با خداوند- همان گونه که در آغاز این سوره گفتیم در این سوره تکیه خاصى روى مسأله وحى و نبوت شده است، سوره با مسأله وحى آغاز شد، و با مسأله وحى پایان مى یابد.
و از آنجا که در آیات گذشته از نعمت هاى الهى سخن در میان بود اینجا از مهمترین نعمتهاى پروردگار و پربارترین مواهب او براى جهان انسانیت که همان مسأله وحى و ارتباط انبیاء با خداست سخن مى گوید.
نخست مى فرماید: «شایسته هیچ انسانى نیست که خدا با او سخن بگوید (و با او رو برو گردد، چرا که او منزه از جسم و جسمانیت است) مگر از طریق وحى و الهام مرموز به قلب او» (وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً).
«یا شنیدن سخنان پروردگار از پشت حجاب» (أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ).
«و یا از طریق فرستادن رسولى» که پیام الهى را به او ابلاغ کند (أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا).
«در این هنگام (فرستاده الهى) به فرمان پروردگار آنچه را خدا مى خواهد (به پیامبرش) وحى مى کند» (فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ).
آرى! راهى براى سخن گفتن خداوند با بندگان جز این سه راه نیست «چرا که او بلند مقام و حکیم است» (إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ). و بالاتر از آن است که دیده شود یا با زبان سخن گوید، و تمام افعالش حکیمانه است.
این آیه در حقیقت پاسخى است روشن به افرادى که به خاطر بىخبرى ممکن است توهّم کنند مسأله وحى دلیل بر این است که پیامبران خدا را مى بینند، و با او سخن مى گویند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/310
پاسخ : صفحه ی 289 از قرآن کریم شامل آیات 40 تا 53 از سوره ی الشورى
(آیه 52)
قرآن روحى است از جانب خدا: به دنبال بحث کلى و عمومى که در باره وحى در آیه قبل آمد در اینجا از نزول وحى بر شخص پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله سخن گفته، مى فرماید: «همان گونه (که بر پیامبران پیشین، از طرق مختلف وحى فرستادیم) بر تو نیز روحى را به فرمان خود وحى کردیم» (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا).
منظور از «روح» در اینجا قرآن مجید است که مایه حیات دلها و زندگى جانهاست.
در دنباله آیه مى افزاید: «تو پیش از این از کتاب و ایمان آگاه نبودى، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت مى کنیم» (ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا).
این لطف خدا بود که شامل حال تو شد، و این وحى آسمانى بر تو نازل گشت و ایمان به تمام محتواى آن پیدا کردى.
در پایان آیه مى افزاید: «بطور مسلّم تو به سوى راه مستقیم مردم را هدایت مى کنى» (وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
نه تنها قرآن نورى براى توست که نورى براى همگان است، و وسیله هدایتى براى جهانیان به سوى صراط مستقیم، این یک موهبت عظیم الهى است براى رهروان راه حق و آب حیاتى است براى همه تشنه کامان.
(آیه 53)
سپس به عنوان تفسیرى بر «صراط مستقیم» مى افزاید: «راه خداوندى که تمام آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست» (صِراطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ). چه راهى صافتر از راهى است که به خالق عالم هستى مى رسد؟
آخرین جمله این آیه که در عین حال آخرین جمله سوره شورى است در حقیقت دلیلى است براى این معنى که راه مستقیم تنها راهى است که به سوى خدا مى رود، مى فرماید: «آگاه باشید که همه کارها تنها به سوى خدا باز مى گردد» (أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ).
این جمله در عین حال بشارتى است براى پرهیزگاران، و تهدیدى است براى ظالمان و گنهکاران که بازگشت همه آنها به سوى خداست.
و نیز دلیلى است بر این که وحى باید تنها از سوى خدا باشد، چرا که بازگشت همه اشیاء و تدبیر آنها به سوى اوست.
پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله قبل از نبوّت چه آئینى داشت؟
باید بگوییم پیامبر صلّى اللّه علیه و اله شخصا برنامه خاصى از سوى خداوند داشته که بر طبق آن عمل مى کرده، و در حقیقت آیین مخصوص خودش بود، تا زمانى که اسلام بر او نازل گشت.
شاهد این سخن حدیثى است که در نهج البلاغه آمده، که مى گوید: «خداوند از آن زمان که رسول خدا از شیر بازگرفته شد بزرگترین فرشته اى را قرین وى ساخت، تا شب و روز او را به راه هاى مکارم، و طرق اخلاق نیک سوق دهد».
مأموریت چنین فرشته اى دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصى است.
«پایان سوره شورى»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/311
صفحه ی 290 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی الزخرف
[golrooz] صفحه ی 290 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی الزخرف [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حاء ميم(1)
وَالْكِتَٰبِ الْمُبِينِ(2)
سوگند به كتاب روشنگر(2)
إِنَّا جَعَلْنَٰهُ قُرْءَٰنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(3)
ما آن را قرآني عربي قرار داديم باشد كه بينديشيد(3)
وَإِنَّهُ فِيٓ أُمِّ الْكِتَٰبِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ(4)
و همانا كه آن در كتاب اصلي [=لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و پر حكمت است(4)
أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَن كُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِينَ(5)
آيا به [صرف] اينكه شما قومي منحرفيد [بايد] قرآن را از شما باز داريم(5)
وَكَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ(6)
و چه بسا پيامبراني كه در [ميان] گذشتگان روانه كرديم(6)
وَمَا يَأْتِيهِم مِّن نَّبِيٍّ إِلَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(7)
و هيچ پيامبري به سوي ايشان نيامد مگر اينكه او را به ريشخند مي گرفتند(7)
فَأَهْلَكْنَآ أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشًا وَمَضَيٰ مَثَلُ الْأَوَّلِينَ(8)
و نيرومندتر از آنان را به هلاكت رسانيديم و سنت پيشينيان تكرار شد(8)
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ(9)
و اگر از آنان بپرسي آسمانها و زمين را چه كسي آفريده قطعا خواهند گفت آنها را همان قادر دانا آفريده است(9)
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ(10)
همان كسي كه اين زمين را براي شما گهواره اي گردانيد و براي شما در آن راهها نهاد باشد كه راه يابيد(10)
وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءًۢ بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ(11)
و آن كس كه آبي به اندازه از آسمان فرود آورد پس به وسيله آن سرزميني مرده را زنده گردانيديم همين گونه [از گورها] بيرون آورده مي شويد(11)
وَالَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَٰجَ كُلَّهَا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَٰمِ مَا تَرْكَبُونَ(12)
و همان كسي كه جفتها را يكسره آفريد و براي شما از كشتيها و دامها [وسيله اي كه] سوار شويد قرار داد(12)
لِتَسْتَوُۥا۟ عَلَيٰ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا۟ نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا۟ سُبْحَٰنَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ(13)
تا بر پشت آن[ها] قرار گيريد پس چون بر آن[ها] برنشستيد نعمت پروردگار خود را ياد كنيد و بگوييد پاك است كسي كه اين را براي ما رام كرد و[گرنه] ما را ياراي [رام ساختن] آنها نبود(13)
وَإِنَّآ إِلَيٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ(14)
و به راستي كه ما به سوي پروردگارمان بازخواهيم گشت(14)
وَجَعَلُوا۟ لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنسَٰنَ لَكَفُورٌ مُّبِينٌ(15)
و براي او بعضي از بندگان [خدا] را جزئي [چون فرزند و شريك] قرار دادندبه راستي كه انسان بس ناسپاس آشكار است(15)
أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَيٰكُم بِالْبَنِينَ(16)
آيا از آنچه مي آفريند خود دختراني برگرفته و به شما پسران را اختصاص داده است(16)
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَٰنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ(17)
و چون يكي از آنان را به آنچه به [خداي] رحمان نسبت مي دهد خبر دهند چهره او سياه مي گردد در حالي كه خشم و تاسف خود را فرو مي خورد(17)
أَوَمَن يُنَشَّؤُا۟ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ(18)
آيا كسي [را شريك خدا مي كنند] كه در زر و زيور پرورش يافته و در [هنگام] مجادله بيانش غير روشن است(18)
وَجَعَلُوا۟ الْمَلَٰٓئِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَٰدُ الرَّحْمَٰنِ إِنَٰثًا أَشَهِدُوا۟ خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَٰدَتُهُمْ وَيُسَْٔلُونَ(19)
و فرشتگاني را كه خود بندگان رحمانند مادينه [و دختران او] پنداشتند آيا در خلقت آنان حضور داشتند گواهي ايشان به زودي نوشته مي شود و [از آن] پرسيده خواهند شد(19)
وَقَالُوا۟ لَوْ شَآءَ الرَّحْمَٰنُ مَا عَبَدْنَٰهُم مَّا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ(20)
و مي گويند اگر [خداي] رحمان مي خواست آنها را نمي پرستيديم آنان به اين [دعوي] دانشي ندارند [و] جز حدس نمي زنند(20)
أَمْ ءَاتَيْنَٰهُمْ كِتَٰبًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ(21)
آيا به آنان پيش از آن [قرآن] كتابي داده ايم كه بدان تمسك مي جويند(21)
بَلْ قَالُوٓا۟ إِنَّا وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا عَلَيٰٓ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَيٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهْتَدُونَ(22)
[نه] بلكه گفتند ما پدران خود را بر آييني يافتيم و ما [هم با] پي گيري از آنان راه يافتگانيم(22)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 290 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی الزخرف
سوره زخرف [43]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 89 آیه است
محتواى سوره:
مباحث این سوره را مىتوان در هفت بخش خلاصه کرد:
بخش اول: از اهمیت قرآن مجید و نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله سخن مىگوید.
بخش دوم: قسمتى از دلائل توحید را در «آفاق» و نعمتهاى گوناگون خداوند را بر انسانها بر مىشمرد.
بخش سوم: همین حقیقت را از طریق مبارزه با شرک و نفى نسبتهاى ناروا به خداوند و مبارزه با تقلیدهاى کورکورانه، تکمیل مىکند.
در بخش چهارم: براى مجسم ساختن این حقایق قسمتى از سرگذشت انبیاى پیشین و اقوام آنها را نقل مىکند.
در بخش پنجم: مسأله معاد و پاداش مؤمنان و سرنوشت شوم کفار مطرح شده و با تهدیدها و انذارهاى قوى مجرمان را هشدار مىدهد.
بخش ششم: ناظر به ارزشهاى باطلى است که حاکم بر افکار افراد بىایمان بوده و هست که به خاطر این ارزشهاى بىاساس در ارزیابى خود در باره مسائل مهم زندگى گرفتار انواع اشتباه مىشوند.
بخش هفتم: از مواعظ و اندرزهاى مؤثر و پربار براى تکمیل کردن بخشهاى دیگر سخن مىگوید.
نام سوره از آیه 35 گرفته شده که از ارزشهاى مادى و «زخرف» (طلا و مانند آن) سخن مىگوید.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مىخوانیم: «کسى که سوره زخرف را تلاوت کند از کسانى است که روز قیامت به این خطاب مخاطب مىشود: اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست، و نه غمى، بدون حساب وارد بهشت شوید».
این بشارت بزرگ و فضیلت بىحساب تنها با تلاوت خالى از اندیشه و ایمان و عمل حاصل نمىشود، چرا که تلاوت مقدمهاى است براى اندیشه، و «ایمان» و «عمل» ثمره اى از آن است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/311
پاسخ : صفحه ی 290 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی الزخرف
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
در آغاز این سوره باز با «حروف مقطعه» «حاء، میم» (حم).
رو برو مىشویم، این چهارمین سورهاى است که با «حم» آغاز شده، که در باره آن قبلا بحث کردهایم.
(آیه 2)
در دومین آیه به قرآن مجید سوگند یاد کرده، مىفرماید: «سوگند به کتاب مبین» و روشنگر (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
سوگند به این کتابى که حقایقش آشکار، و مفاهیمش روشن، و دلائل صدقش نمایان، و راههاى هدایتش واضح و مبین است.
(آیه 3)
که «ما آن را قرآنى عربى قرار دادیم تا شما آن را درک کنید» (إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
عربى بودن قرآن یا به معنى نزول آن به زبان عرب است که از گستردهترین زبانهاى جهان براى بیان حقایق مىباشد. و یا به معنى «فصاحت» آن است- چرا که یکى از معانى عربى همان «فصیح» است- اشاره به این که آن را در نهایت فصاحت قرار دادیم تا حقایق به خوبى از لابلاى کلمات و جملههایش ظاهر گردد، و همگان آن را به خوبى درک کنند.
(آیه 4)
سپس به بیان اوصاف سه گانه دیگرى در باره این کتاب آسمانى پرداخته، مىگوید: «و آن در ام الکتاب [لوح محفوظ] نزد ما بلند پایه و استوار است»! (وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ).
«امّ الکتاب» (کتاب مادر) به معنى کتابى است که اصل و اساس همه کتب آسمانى مىباشد. این همان کتاب «علم پروردگار» است که نزد اوست و همه حقایق عالم و همه حوادث آینده و گذشته و همه کتب آسمانى در آن درج است و هیچ کس به آن راه ندارد جز آنچه را که خدا بخواهد افشا کند.
این توصیف بزرگى است براى قرآن که از علم بىپایان حق سر چشمه گرفته و اصل و اساسش نزد اوست. و به همین دلیل در توصیف دوم و سوم مىگوید: این کتاب در نزد ما والامقام، حکمت آموز، مستحکم، متین و حساب شده است «لعلىّ حکیم».
(آیه 5)
در این آیه منکران، و اعراض کنندگان از قرآن، را مخاطب ساخته، مىگوید: «آیا این ذکر [قرآن] را (که مایه بیدارى و یادآورى شماست) از شما بازگیریم به خاطر این که قومى اسرافکارید»؟! (أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ).
درست است که شما در دشمنى و مخالفت با حق، چیزى فروگذار نکردهاید، ولى لطف و رحمت خداوند به قدرى وسیع و گسترده است که اینها را مانع بر سر راه خود نمىبیند، باز هم این کتاب را پىدرپى بر شما نازل مىکند، تا دلهایى که اندک آمادگى دارند، تکان بخورند و به راه آیند، و این است مقام رحمت عامه و رحمانیت پروردگار که دوست و دشمن را در بر مىگیرد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/311
پاسخ : صفحه ی 290 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی الزخرف
(آیه 6)
سپس به عنوان شاهد و گواه بر آنچه گفته شد، و هم تسلّى و دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و در ضمن تهدیدى براى منکران لجوج، در عبارتى کوتاه و محکم مىفرماید: «چه بسیار از پیامبران را که براى هدایت در میان اقوام پیشین فرستادیم» (وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ).
(آیه 7)
«ولى هیچ پیامبرى به سراغشان نمىآمد مگر این که او را استهزا مىکردند» (وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
این مخالفتها و سخریهها هرگز مانع لطف الهى نبود، این فیضى است که از ازل تا به ابد ادامه یافته، وجودى است که بر همه بندگان مىکند.
(آیه 8)
اما براى این که تصور نکنند که لطف بىحساب خداوند مانع مجازات آنها در پایان کار خواهد شد- که مجازات نیز خود، مقتضاى حکمت اوست- این آیه مىافزاید: «ولى ما کسانى را که نیرومندتر از آنها بودند هلاک کردیم» (فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً).
«و داستان پیشینیان گذشت» (وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ).
در آیاتى که قبلا بر تو نازل کردهایم، نمونههاى زیادى از این اقوام سرکش و طغیانگر مطرح شدهاند، و شرح حال آنها بر تو نازل گردیده اقوامى با امکانات و ثروت و نفرات و لشگر و استعداد فراوان همچون فرعون و فرعونیان و قوم عاد و ثمود.
(آیه 9)
بخشى از دلائل توحید: از اینجا بحث پیرامون توحید و شرک شروع مىشود، نخست از فطرت و سرشت انسانها براى اثبات توحید کمک مىگیرد، مىفرماید: «هر گاه از آنها بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را آفریده مسلما مىگویند: خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ).
(آیه 10)
سپس به پنج قسمت از نعمتهاى بزرگ خدا که هر یک نمونهاى از نظام آفرینش و آیتى از آیات خداست اشاره مىکند.
نخست از زمین شروع کرده، مىفرماید: «همان کسى که زمین را محل آرامش شما قرار داد» (الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً). و مىدانیم نعمت آرامش و امنیت پایه اصلى بهره گیرى از نعمتهاى دیگر است.
و براى بیان نعمت دوم مىافزاید: «او براى شما در زمین راههایى قرار داد تا هدایت شوید» و به مقصد برسید (وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).
مىدانیم: تقریبا سراسر خشکیها را چین خوردگیهاى بسیار فراگرفته و کوههاى بزرگ و کوچک و تپههاى مختلف آن را پوشانده است، و جالب این که در میان بزرگترین سلسله جبال دنیا غالبا بریدگیهایى وجود دارد که انسان مىتواند راه خود را از میان آنها پیدا کند، و کمتر اتفاق مىافتد که این کوهها بکلى مایه جدایى بخشهاى مختلف زمین گردند، و این یکى از اسرار نظام آفرینش و از مواهب الهى بر بر بندگان است.
از این گذشته بسیارى از قسمتهاى زمین به وسیله راههاى دریایى به یکدیگر مربوط مىشوند که این خود نیز در عمومیت مفهوم آیه وارد است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/311
پاسخ : صفحه ی 290 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی الزخرف
(آیه 11)
سومین موهبت را که مسأله نزول آب باران و احیاى زمینهاى مرده است در این آیه به این صورت مطرح مىکند «همان کسى که از آسمان آبى فرستاد بمقدار معیّن» (وَ الَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ).
«و به وسیله آن سرزمین مردهاى را حیات بخشیدیم» (فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً).
«و همین گونه (که زمینهاى مرده با نزول باران زنده مىشوند شما نیز بعد از مرگ زنده، و از قبرها) خارج خواهید شد» (کَذلِکَ تُخْرَجُونَ).
(آیه 12)
در چهارمین مرحله بعد از ذکر نزول باران و حیات گیاهان به آفرینش انواع حیوانات اشاره کرده، مىگوید: «همان کسى که همه زوجها را آفرید» (وَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها).
تعبیر به «ازواج» (زوجها) کنایه از انواع حیوانات است، به قرینه گیاهان که در آیات قبل آمد.
و مىدانیم قانون زوجیت، قانون حیات در همه جانداران مىباشد و افراد نادر و استثنایى مانع از کلیت قانون نیست.
در پنجمین مرحله که آخرین نعمت را در این سلسله بیان مىکند سخن از مرکبهایى است که خداوند براى پیمودن راههاى دریایى و خشکى در اختیار بشر گذارده، مىفرماید: «و براى شما از کشتیها و چهار پایان مرکبهایى قرار داد که بر آن سوار مىشوید» (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ).
این یکى از مواهب و اکرامهاى خداوند نسبت به نوع بشر است که در انواع دیگر از موجودات زنده دیده نمىشود.
(آیه 13)
این آیه هدف نهایى آفرینش این مراکب را چنین بازگو مىکند: «تا بر پشت آنها به خوبى قرار گیرید سپس هنگامى که بر آنها سوار شدید، نعمت پروردگارتان را متذکّر شوید و بگویید: پاک و منزه است کسى که این را مسخّر ما ساخت، و گر نه ما توانایى تسخیر آن را نداشتیم» (لِتَسْتَوُوا عَلى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ).
(آیه 14)
در این آیه گفتار مؤمنان راستین را به هنگام سوار شدن بر مرکب این گونه تکمیل مىکند: «و ما به سوى پروردگارمان باز مىگردیم» (وَ إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ).
این جمله اشارهاى به مسأله معاد است چرا که همیشه توجه به آفریدگار و مبدأ، انسان را متوجه معاد نیز مىسازد.
و نیز اشارهاى است به این معنى که مبادا هنگام سوار شدن و تسلّط بر این مرکبهاى راهوار مغرور شوید، و در زرق و برق دنیا فرو روید، بلکه به یاد انتقال بزرگتان از این جهان به جهان دیگر باشید.
(آیه 15)
چگونه ملائکه را دختران خدا مىخوانید؟
بعد از تحکیم پایههاى توحید از طریق بر شمردن نشانههاى خداوند در نظام هستى و نعمتها و مواهب او، در اینجا به نقطه مقابل آن یعنى مبارزه با شرک و پرستش غیر خدا پرداخته نخست به سراغ یکى از شاخههاى آن یعنى پرستش فرشتگان مىرود و مىفرماید: «آنها براى خداوند از میان بندگانش جزئى قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً).
تعبیر به «جزء» هم بیانگر این است که آنها فرشتگان را فرزندان خدا مىشمردند زیرا همیشه فرزند جزئى از وجود پدر و مادر است که به صورت نطفه از آنها جدا مىشود.
و نیز بیان کننده پذیرش عبودیت آنهاست چرا که فرشتگان را جزئى از معبودان در مقابل خداوند تصور مىکردند.
سپس مىافزاید: «انسان کفران کننده آشکارى است» (إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ).
به جاى این که سر بر آستان خالق و ولى نعمت خود بساید راه کفران پیش گرفته به سراغ مخلوقاتش مىرود.
(آیه 16)
در این آیه براى محکوم کردن این تفکر خرافى از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده مىکند، چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح مىدادند، و اصولا دختر را ننگ خود مىشمردند، مىفرماید: «آیا از میان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب کرده و پسران را براى شما برگزیده است» (أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ).
به پندار شما مقام دختر پایینتر است، چگونه خود را بر خدا ترجیح مىدهید؟ سهم او را دختر، و سهم خود را پسر مىپندارید؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/312
پاسخ : صفحه ی 290 از قرآن کریم شامل آیات 1 تا 22 از سوره ی الزخرف
(آیه 17)
باز همین مطلب را به بیان دیگرى تعقیب کرده، مىگوید: «در حالى که هرگاه یکى از آنها را به همان چیزى که براى خداوند رحمان شبیه قرار داده [به تولد دختر] بشارت دهند صورتش (از فرط ناراحتى) سیاه مىشود، و خشمگین مىگردد»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ).
این تعبیر به خوبى حاکى از تفکر خرافى مشرکان ابله در عصر جاهلیت در مورد تولد فرزند دختر است که چگونه از شنیدن خبر ولادت دختر ناراحت مىشدند در عین حال فرشتگان را دختران خدا مىدانستند!
(آیه 18)
باز در ادامه این سخن مىافزاید: «آیا کسى را که در لابلاى زینتها پرورش مىیابد، و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست» فرزند خدا مىخوانید (أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ).
در اینجا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در غالب آنها دیده مىشود و از جنبه عاطفى آنان سر چشمه مىگیرد مورد بحث قرار داده، نخست علاقه شدید آنها به زینت آلات، و دیگر عدم قدرت کافى بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جر و بحث به خاطر حیا و شرم.
(آیه 19)
در این آیه مطلب را با صراحت بیشترى مطرح کرده، مىفرماید:
«آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند» و دختران خدا معرفى کردند (وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً).
سپس به صورت استفهام انکارى در پاسخ آنها مىفرماید: «آیا آنها شاهد آفرینش (فرشتگان) بودند» (أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ).
و در پایان آیه مىافزاید: «گواهى آنها (بر این عقیده بىاساس در نامههاى اعمالشان) نوشته مىشود و (از آن) باز خواست خواهند شد»! (سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ).
(آیه 20)
آنها دلیلى جز تقلید از نیاکان جاهل ندارند؟
در آیات گذشته نخستین پاسخ منطقى به عقیده خرافى بتپرستان که فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند داده شد در اینجا همین معنى را پىگیرى کرده، به ابطال این خرافه زشت از طرق دیگرى مىپردازد، نخست یکى از دلائل واهى آنها را بطور فشرده همراه با جواب آن نقل کرده، مىگوید: «آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مىخواست ما آنها را هرگز پرستش نمىکردیم» این خواست او بوده است که ما به پرستش آنان پرداختهایم! (وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ).
این تعبیر ممکن است به این معنى باشد که آنها معتقد به جبر بودند، و مىگفتند هر چه از ما صادر مىشود به اراده خداوند است، و هر کارى انجام مىدهیم مورد رضایت اوست.
و در پایان آیه با این جمله کوتاه به این استدلال واهى بتپرستان پاسخ مىگوید: «آنها به چنین چیزى که ادعا مىکنند علم ندارند، و جز دروغ چیزى نمىگویند» (ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ).
آنها حتى به مسأله جبر و یا رضایت خداوند به اعمالشان علم و ایمان ندارند بلکه مانند بسیارى از هوى پرستان و مجرمان دیگر هستند که براى تبرئه خویشتن از گناه و فساد موضوع جبر را پیش مىکشند و مىگویند: دست تقدیر ما را به این راه کشانیده!
(آیه 21)
در این آیه به دلیل دیگرى که ممکن است آنها به آن استدلال کنند اشاره کرده، مىگوید: «یا این که ما کتابى را پیش از این کتاب به آنها دادهایم و آنها به آن تمسّک مىجویند»؟! (أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ).
یعنى آنها براى اثبات این ادعا باید یا به دلیل عقل متمسک شوند، یا به نقل، در حالى که نه دلیلى از عقل دارند، و نه دلیلى از نقل، تمام دلائل عقلى دعوت به توحید مىکند، و همه انبیا و کتب آسمانى نیز دعوت به توحید کردند.
(آیه 22)
در این آیه به بهانه اصلى آنان اشاره کرده که آن هم در واقع خرافهاى بیش نیست که پایه خرافه دیگرى شده است، مىفرماید: «بلکه آنها مىگویند: ما نیاکان خود را بر مذهبى یافتیم و ما نیز به آثار آنها هدایت شدهایم» (بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ).
در حقیقت آنها دلیلى جز «تقلید کورکورانه» از پدران و نیاکان خود نداشتند و عجب این که خود را با این تقلید هدایت یافته مىپنداشتند، در حالى که در مسائل اعتقادى و زیر بنایى فکرى هیچ انسان فهمیده و آزاده اى نمىتواند متکى بر تقلید باشد آن هم به صورت تقلید «جاهل از جاهل».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/312
صفحه ی 291 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 44 از سوره ی الزخرف
[golrooz] صفحه ی 291 از قرآن کریم شامل آیات 23 تا 44 از سوره ی الزخرف [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا عَلَيٰٓ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَيٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقْتَدُونَ(23)
و بدين گونه در هيچ شهري پيش از تو هشداردهنده اي نفرستاديم مگر آنكه خوشگذرانان آن گفتند ما پدران خود را بر آييني [و راهي] يافته ايم و ما از پي ايشان راهسپريم(23)
۞ قَٰلَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَيٰ مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ ءَابَآءَكُمْ قَالُوٓا۟ إِنَّا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ كَٰفِرُونَ(24)
گفت هر چند هدايت كننده تر از آنچه پدران خود را بر آن يافته ايد براي شما بياورم گفتند ما [نسبت] به آنچه بدان فرستاده شده ايد كافريم(24)
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ(25)
پس از آنان انتقام گرفتيم پس بنگر فرجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است(25)
وَإِذْ قَالَ إِبْرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٌ مِّمَّا تَعْبُدُونَ(26)
و چون ابراهيم به [نا]پدري خود و قومش گفت من واقعا از آنچه مي پرستيد بيزارم(26)
إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ(27)
مگر [از] آن كس كه مرا پديد آورد و البته او مرا راهنمايي خواهد كرد(27)
وَجَعَلَهَا كَلِمَةًۢ بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(28)
و او آن را در پي خود سخني جاويدان كرد باشد كه آنان [به توحيد] بازگردند(28)
بَلْ مَتَّعْتُ هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمْ حَتَّيٰ جَآءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِينٌ(29)
بلكه اينان و پدرانشان را برخوداري دادم تا حقيقت و فرستاده اي آشكار به سويشان آمد(29)
وَلَمَّا جَآءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا۟ هَٰذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَٰفِرُونَ(30)
و چون حقيقت به سويشان آمد گفتند اين افسوني است و ما منكر آنيم(30)
وَقَالُوا۟ لَوْلَا نُزِّلَ هَٰذَا الْقُرْءَانُ عَلَيٰ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ(31)
و گفتند چرا اين قرآن بر مردي بزرگ از [آن] دو شهر فرود نيامده است(31)
أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَٰتٍ لِّيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ(32)
آيا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مي كنند ما [وسايل] معاش آنان را در زندگي دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم و برخي از آنان را از [نظر] درجات بالاتر از بعضي [ديگر] قرار داده ايم تا بعضي از آنها بعضي [ديگر] را در خدمت گيرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مي اندوزند بهتر است(32)
َن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَٰحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَٰنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ(33)
و اگر نه آن بود كه [همه] مردم [در انكار خدا] امتي واحد گردند قطعا براي خانه هاي آنان كه به [خداي] رحمان كفر مي ورزيدند سقفها و نردبانهايي از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مي داديم(33)
وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَٰبًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكُِٔونَ(34)
و براي خانه هايشان نيز درها و تختهايي كه بر آنها تكيه زنند(34)
وَزُخْرُفًا وَإِن كُلُّ ذَٰلِكَ لَمَّا مَتَٰعُ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَالْءَاخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ(35)
و زر و زيورهاي [ديگر نيز] و همه اينها جز متاع زندگي دنيا نيست و آخرت پيش پروردگار تو براي پرهيزگاران است(35)
وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَٰنًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ(36)
و هر كس از ياد [خداي] رحمان دل بگرداند بر او شيطاني مي گماريم تا براي وي دمسازي باشد(36)
وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ(37)
و مسلما آنها ايشان را از راه باز مي دارند و [آنها] مي پندارند كه راه يافتگانند(37)
حَتَّيٰٓ إِذَا جَآءَنَا قَالَ يَٰلَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ(38)
تا آنگاه كه او [با دمسازش] به حضور ما آيد [خطاب به شيطان] گويد اي كاش ميان من و تو فاصله خاور و باختر بود كه چه بد دمسازي هستي(38)
وَلَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ(39)
و امروز هرگز [پشيماني] براي شما سود نمي بخشد چون ستم كرديد در حقيقت شما در عذاب مشترك خواهيد بود(39)
أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ(40)
پس آيا تو مي تواني كران را شنوا كني يا نابينايان و كسي را كه همواره در گمراهي آشكاري است راه نمايي(40)
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ(41)
پس اگر ما تو را [از دنيا] ببريم قطعا از آنان انتقام مي كشيم(41)
أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَٰهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِم مُّقْتَدِرُونَ(42)
يا [اگر] آنچه را به آنان وعده داده ايم به تو نشان دهيم حتما ما بر آنان قدرت داريم(42)
فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِيٓ أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَيٰ صِرَٰطٍ مُّسْتَقِيمٍ(43)
پس به آنچه به سوي تو وحي شده است چنگ د رز ن كه تو بر راهي راست قرار داري(43)
وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسَْٔلُونَ(44)
و به راستي كه [قرآن] براي تو و براي قوم تو [مايه] تذكري است و به زودي [در مورد آن] پرسيده خواهيد شد(44)
صدق الله العلي العظيم