پاسخ : صفحه ی 286 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 54 از سوره ی فصلت و آیات 1 تا 12 از سوره ی الشورى
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1 و 2)
باز در دو آیه اول این سوره با «حروف مقطعه» رو برو مى شویم، حروف مقطعه اى که در یکى از مفصلترین اشکال منعکس شده، یعنى پنج حرف «حا، میم- عین، سین، قاف» (حم- عسق).
«حم» در آغاز هفت سوره قرآن مجید است منتها در خصوص سوره شورى «عسق» نیز بر آن افزوده شده است.
(آیه 3)
بعد از حروف مقطعه، طبق معمول سخن از وحى و قرآن شروع مى شود، مى فرماید: «این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانى که قبل از تو بودند وحى مى کند» (کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
سر چشمه وحى همه جا یکى است، و آن علم و قدرت پروردگار است، و محتواى وحى نیز در اصول و کلیات نسبت به تمام پیامبران یکى است.
عزت و قدرت شکست ناپذیر او ایجاب مى کند که توانایى بر وحى و محتواى عظیم آن را داشته باشد، و حکمت او ایجاب مى کند که وحى الهى از هر نظر حکیمانه و هماهنگ با نیازهاى تکامل انسانها باشد.
(آیه 4)
سپس مى افزاید: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، و او بلند مرتبه و بزرگ است» (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ).
مالکیت او نسبت به آنچه در آسمان و زمین است ایجاب مى کند که از مخلوقات خود و سرنوشت آنها بیگانه نباشند و نیازهاى آنها را از طریق وحى بر آنها نازل کند.
(آیه 5)
در این آیه مى افزاید: «نزدیک است آسمانها (به خاطر نسبتهاى نارواى مشرکان) از بالا متلاشى شوند» (تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ).
سپس در دنباله آیه مى افزاید: «و فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند و براى کسانى که در زمین هستند استغفار مى کنند» (وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ).
رابطه این جمله با جمله قبل چنین است که فرشتگان حامل این وحى بزرگ آسمانى پیوسته حمد و تسبیح خدا به جا مى آورند. و او را به هر کمالى مى ستایند، و از هر نقصى منزه مى شمرند، و چون در محتواى این وحى بزرگ یک سلسله تکالیف و وظائف الهى است، و احیانا ممکن است براى مؤمنان لغزشهایى پیش آید، مى گوید آنها به یارى مؤمنان مى شتابند. و براى لغزشهاى آنها از خدا طلب آمرزش مى کنند.
در پایان این آیه به دو وصف دیگر از اوصاف پروردگار که آن هم در زمینه غفران و رحمت است و تناسب نزدیکى با مسأله وحى و محتواى آن در مورد وظائف مؤمنان دارد اشاره کرده، مى فرماید: «آگاه باشید خداوند آمرزنده و مهربان است» (أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
و به این ترتیب مجموعه کاملى از اسماى حسناى خداوند را در رابطه با مسأله وحى بیان مى کند، و در ضمن اشاره لطیفى است بر اجابت دعاى فرشتگان در مورد استغفار براى مؤمنان.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/304
پاسخ : صفحه ی 286 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 54 از سوره ی فصلت و آیات 1 تا 12 از سوره ی الشورى
(آیه 6)
به تناسب اشاره اى که در آیات گذشته به مسأله شرک شده، در این آیه به نتیجه کار مشرکان و انتهاى مسیرشان پرداخته، مى گوید: «کسانى که غیر خدا را ولىّ خود برگزیدند خداوند حساب همه اعمال آنها را نگه مى دارد، و از نیاتشان آگاه است» (وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ اللَّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ). تا به موقع حساب آنها را برسد و کیفر لازم را به آنها بدهد.
سپس روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى گوید: «تو مأمور نیستى که آنها را مجبور به قبول حق کنى» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ).
وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت، و رسانیدن پیام خدا به همه بندگان است.
(آیه 7)
قیامى از «امّ القرى»! بار دیگر به مسأله وحى باز مى گردد، و اگر در آیات قبل از اصل وحى سخن در میان بود در اینجا سخن از هدف نهایى وحى است، مى فرماید: «و این گونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا امّ القرى [مکّه] و مردم پیرامون آن را انذار کنى» (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها).
«و آنها را از روزى که همه خلایق در آن روز جمع مى شوند و شک و تردیدى در آن نیست بترسانى» (وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فِیهِ).
از آن روز که مردم به دو گروه تقسیم مى شوند «گروهى در بهشتند، و گروهى در آتش سوزان دوزخ» (فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ). روزى که به خاطر اجتماع عموم انسانها رسوائیش بسیار دردناک و شدید است.
(آیه 8)
از آنجا که آیه قبل بیانگر تقسیم مردم به دو گروه بود، در این آیه مى افزاید: «و اگر خدا مى خواست همه آنها را امت واحدى قرار مى داد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
و به حکم اجبار هدایت مى کرد اما ایمان اجبارى چه ارزشى دارد؟ و چگونه مى تواند معیار کمال انسانى گردد؟ تکامل واقعى آن است که انسان با اراده خویش، و در نهایت اختیار و آزادى طى کند.
این بزرگترین امتیازى است که خداوند به او داده، و راه تکامل را به صورت نامحدود به روى او گشوده است، این سنت غیر قابل تغییر الهى است.
سپس به مسأله مهم دیگرى در این رابطه مى پردازد و توصیف گروهى را که اهل بهشت و سعادتند در برابر گروهى که به دوزخ فرستاده مى شوند با این عبارت بیان مى کند: «ولى خداوند هر که را بخواهد در رحمت خود وارد مى کند، و براى ظالمان ولى و یاورى نیست» (وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/304
پاسخ : صفحه ی 286 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 54 از سوره ی فصلت و آیات 1 تا 12 از سوره ی الشورى
(آیه 9)
ولىّ مطلق خداست: از آنجا که در آیه قبل این واقعیت بیان شده که هیچ ولىّ و یاورى جز خداوند نیست، در اینجا براى تأیید این واقعیت و نفى ولایت غیر خدا دلائل زنده اى مطرح مى کند.
نخست در لباس تعجب و انکار مى فرماید: «آیا آنها غیر خدا را ولىّ خود قرار دادند»؟ (أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ).
با این که «ولىّ تنها خداست» (فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ).
پس اگر مى خواهند براى خود ولى و سرپرستى برگزینند باید خدا را برگزینند.
سپس به دلیل دیگرى پرداخته، مى گوید: «اوست که مردگان را حیات مى بخشد» (وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتى).
و چون معاد و رستاخیز به دست اوست، و بزرگترین نگرانى انسان چگونگى زندگى او بعد از مرگ است، بنابر این باید دست به دامن والاى او زد و نه غیر او.
سپس به ذکر دلیل سومى پرداخته، مى گوید: «و اوست که بر هرچیزى تواناست» (وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
اشاره به این که شرط اصلى «ولىّ» دارا بودن قدرت است و قادر حقیقى اوست.
(آیه 10)
و در این آیه چهارمین دلیل ولایت او را به این صورت شرح مى دهد: «و در هر چیز اختلاف کنید داورى و حکمش با خداست، و تنها اوست که مى تواند به اختلافات شما پایان دهد (وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ).
آرى! یکى از شؤون ولایت آن است که بتواند به اختلافات کسانى که تحت ولایت او هستند با داورى صحیحش پایان دهد.
بعد از ذکر این دلائل مختلف بر انحصار مقام ولایت در ذات پاک خداوند از قول پیامبرش صلّى اللّه علیه و اله مى گوید: «این است خداوند پروردگار من» با این اوصاف کمالیه (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی).
و به همین دلیل من او را ولى و یاور خود برگزیده ام «بر او توکل کردم و به سوى او (در مشکلات و گرفتاریها و لغزشها) باز مى گردم» (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/304
پاسخ : صفحه ی 286 از قرآن کریم شامل آیات 52 تا 54 از سوره ی فصلت و آیات 1 تا 12 از سوره ی الشورى
(آیه 11)
این آیه مى تواند دلیل پنجمى بر ولایت مطلقه پروردگار باشد، یا دلیلى بر مقام ربوبیت و شایستگى او براى توکل و انابه، مى فرماید: «او آفریننده آسمانها و زمین است» (فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
البته منظور از آسمانها و زمین در اینجا تمام آسمانها و زمین و موجوداتى است که در آنها و میان آنها وجود دارد.
سپس به توصیف دیگرى از افعال او پرداخته، مى گوید: «و از جنس شما همسرانى براى شما قرار داد و جفتهایى از چهارپایان آفرید و شما را به این وسیله [بوسیله همسران] زیاد مى کند» (جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ).
وجود همسران از یک سو مایه آرامش روح و جان انسان هستند، و از سوى دیگر مایه بقاء نسل و تکثیر مثل و تداوم وجود او.
در توصیف سومى که در این آیه ذکر شده، مى فرماید: «هیچ چیز همانند او نیست» (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ).
این جمله در حقیقت پایه اصلى شناخت تمام صفات خداست که بدون توجه به آن به هیچ یک از اوصاف پروردگار نمى توان پىبرد، زیرا خطرناکترین پرتگاهى که بر سر راه پویندگان طریق «معرفة اللّه» قرار دارد همان پرتگاه «تشبیه» است که خدا را در وصفى از اوصاف شبیه مخلوقاتش بدانند این امر سبب مى شود که به درّه شرک سقوط کنند.
به تعبیر دیگر او وجودى است بىپایان و نامحدود از هر نظر و هرچه غیر اوست، محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حیات، اراده، فعل، و خلاصه همه چیز، و این همان خط «تنزیه» و پاک شمردن خداوند از نقائص ممکنات است.
و در پایان آیه و بیان اوصاف دیگر ذات مقدسش مى گوید: «و او شنوا و بیناست» (وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).
آرى! او هم خالق است، و هم مدبر، هم شنواست و هم بینا، و در عین حال شبیه و نظیر و مانند ندارد.
(آیه 12)
در این آیه سخن از سه قسمت دیگر از صفات فعل و ذات پروردگار است که هر کدام مسأله ولایت و ربوبیت او را در بعد خاصى نشان مى دهد.
نخست مى فرماید: «کلیدهاى آسمانها و زمین از آن اوست» (لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بنابر این هر کس هر چه دارد از اوست، و هر چه مى خواهد باید از او بخواهد، نه تنها «کلیدها» بلکه «خزائن» آسمانها و زمین نیز از آن اوست.
در توصیف بعد که در حقیقت نتیجه اى است براى توصیف قبل، مى افزاید:
«روزى را براى هر کس بخواهد گسترش مى دهد و (براى هر کس بخواهد) تنگ و محدود مى سازد» (یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ).
از آنجا که خزائن عالم در دست اوست تمام رزق و روزیها نیز در قبضه قدرت او قرار دارد، و بر طبق مشیتش که از حکمت او سر چشمه مى گیرد و مصالح بندگان در آن ملحوظ است آن را تقسیم مى کند.
و از آنجا که بهره مند ساختن همه موجودات زنده از روزیها نیاز به علم و آگاهى از مقدار احتیاجات و محل و سایر خصوصیات آنها دارد، در آخرین توصیف اضافه مى کند: «او به همه چیز داناست» (إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ).
و به این ترتیب در چهار آیه فوق یازده وصف دیگر از اوصاف کمالیه پروردگار (اعم از اوصاف ذات و اوصاف فعل) بیان شده است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/306
صفحه ی 287 از قرآن کریم شامل آیات 13 تا 22 از سوره ی الشورى
[golrooz] صفحه ی 287 از قرآن کریم شامل آیات 13 تا 22 از سوره ی الشورى [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
۞ شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّيٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِيٓ أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِۦٓ إِبْرَٰهِيمَ وَمُوسَيٰ وَعِيسَيٰٓ أَنْ أَقِيمُوا۟ الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا۟ فِيهِ كَبُرَ عَلَي الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِيٓ إِلَيْهِ مَن يَشَآءُ وَيَهْدِيٓ إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ(13)
از [احكام] دين آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد براي شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحي كرديم و آنچه را كه در باره آن به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه اندازي مكنيد بر مشركان آنچه كه ايشان را به سوي آن فرا مي خواني گران مي آيد خدا هر كه را بخواهد به سوي خود برمي گزيند و هر كه را كه از در توبه درآيد به سوي خود راه مي نمايد(13)
وَمَا تَفَرَّقُوٓا۟ إِلَّا مِنۢ بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًۢا بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلَيٰٓ أَجَلٍ مُّسَمًّي لَّقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا۟ الْكِتَٰبَ مِنۢ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ(14)
و فقط پس از آنكه علم برايشان آمد راه تفرقه پيمودند [آن هم] به صرف حسد [و برتري جويي] ميان همديگر و اگر سخني [داير بر تاخير عذاب] از جانب پروردگارت تا زماني معين پيشي نگرفته بود قطعا ميانشان داوري شده بود و كساني كه بعد از آنان كتاب [تورات] را ميراث يافتند واقعا در باره او در ترديدي سخت [دچار]اند(14)
فَلِذَٰلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَآ أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَآءَهُمْ وَقُلْ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَٰبٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَآ أَعْمَٰلُنَا وَلَكُمْ أَعْمَٰلُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ(15)
بنابراين به دعوت پرداز و همان گونه كه ماموري ايستادگي كن و هوسهاي آنان را پيروي مكن و بگو به هر كتابي كه خدا نازل كرده است ايمان آوردم و مامور شدم كه ميان شما عدالت كنم خدا پروردگار ما و پروردگار شماست اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست ميان ما و شما خصومتي نيست خدا ميان ما را جمع مي كند و فرجام به سوي اوست(15)
وَالَّذِينَ يُحَآجُّونَ فِي اللَّهِ مِنۢ بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ(16)
و كساني كه در باره خدا پس از اجابت [دعوت] او به مجادله مي پردازند حجتشان پيش پروردگارشان باطل است و خشمي [از خدا] برايشان است و براي آنان عذابي سخت خواهد بود(16)
اللَّهُ الَّذِيٓ أَنزَلَ الْكِتَٰبَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ(17)
خدا همان كسي است كه كتاب و وسيله سنجش را به حق فرود آورد و تو چه مي داني شايد رستاخيز نزديك باشد(17)
يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلَآ إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلَٰلٍۭ بَعِيدٍ(18)
كساني كه به آن ايمان ندارند شتابزده آن را مي خواهند و كساني كه ايمان آورده اند از آن هراسناكند و مي دانند كه آن حق است بدان كه آنان كه در مورد قيامت ترديد مي ورزند قطعا در گمراهي دور و درازي اند(18)
اللَّهُ لَطِيفٌۢ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ(19)
خدا نسبت به بندگانش مهربان است هر كه را بخواهد روزي مي دهد و اوست نيرومند غالب(19)
مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْءَاخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْءَاخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ(20)
كسي كه كشت آخرت بخواهد براي وي در كشته اش مي افزاييم و كسي كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مي دهيم و[لي] در آخرت او را نصيبي نيست(20)
أَمْ لَهُمْ شُرَكَٰٓؤُا۟ شَرَعُوا۟ لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنۢ بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّٰلِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(21)
آيا براي آنان شريكاني است كه در آنچه خدا بدان اجازه نداده برايشان بنياد آييني نهاده اند و اگر فرمان قاطع [در باره تاخير عذاب در كار] نبود مسلما ميانشان داوري مي شد و براي ستمكاران شكنجه اي پر درد است(21)
تَرَي الظَّٰلِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا۟ وَهُوَ وَاقِعٌۢ بِهِمْ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَّا يَشَآءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ(22)
[در قيامت] ستمگران را از آنچه انجام داده اند هراسناك مي بيني و [جزاي عملشان] به آنان خواهد رسيد و كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند در باغهاي بهشتند آنچه را بخواهند نزد پروردگارشان خواهند داشت اين است همان فضل عظيم(22)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 287 از قرآن کریم شامل آیات 13 تا 22 از سوره ی الشورى
(آیه 13)
آیین تو عصاره آیین همه انبیاست! از آنجا که بسیارى از بحث هاى این سوره در برابر مشرکان است، در اینجا این حقیقت را روشن مى سازد که دعوت اسلام به توحید دعوت تازه اى نیست.
مى فرماید: «خداوند آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح (نخستین پیامبر اولوا العزم) توصیه کرده بود» (شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً).
«همچنین آنچه را بر تو وحى فرستادیم، و ابراهیم و موسى و عیسى را به آن سفارش کردیم» (وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى).
و به این ترتیب آنچه در شرایع همه انبیا بوده در شریعت توست و «آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى»!
لذا در دنباله آیه به عنوان یک دستور کلى به همه این پیامبران بزرگ مى افزاید: به همه آنها توصیه کردیم که: «دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید» (أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ).
و به دنبال آن مى افزاید: هر چند «بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت مى کنید!» (کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ).
آنها بر اثر جهل و تعصب سالیان دراز آن چنان به شرک و بت پرستى خو گرفته اند و در اعماق وجودشان حلول کرده که دعوت به توحید مایه وحشت آنهاست.
ولى با این حال همانگونه که گزینش پیامبران به دست خداست، هدایت مردم نیز به دست اوست «خداوند هر کس را بخواهد بر مى گزیند، و کسى را که به سوى او بازگردد هدایت مى کند» (اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ).
در این آیه تنها به پنج تن از پیامبران خدا اشاره شده (نوح و ابراهیم و موسى، عیسى و محمد صلّى اللّه علیه و اله) چرا که پیامبران اولوا العزم یعنى صاحبان دین و آیین جدید تنها این پنج تن هستند، و در حقیقت آیه اشارهاى است به انحصار پیامبران صاحب شریعت در این پنج نفر.
(آیه 14)
و از آنجا که یکى از دو رکن دعوت انبیاى اولوا العزم عدم تفرقه در دین است و مطمئنا همه آنها روى این مسأله تبلیغ کردند، این سؤال پیش مى آید پس سر چشمه این همه اختلافات مذهبى از کجاست؟
این آیه به پاسخ این سؤال پرداخته، سر چشمه اصلى اختلافات دینى را چنین بیان مى کند: «آنها راه تفرقه را پیش نگرفتند مگر بعد از آنکه (اتمام حجت بر آنها شد، و) علم و آگاهى کافى به آنها رسید، و این تفرقه جویى به خاطر حب دنیا و ریاست و ظلم و حسد و عداوت بود» (وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).
به این ترتیب سر چشمه اختلاف هاى مذهبى جهل و بى خبرى نبود، بلکه بغى و ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى بود.
«دانشمندان دنیا طلب» و «عوام هاى متعصب و کینه توز» دست به دست هم دادند و این اختلافات را بنیان نهادند.
این آیه پاسخ روشنى است به آنها که مى گویند مذهب در میان بشر ایجاد اختلاف کرده، و خونریزی هاى فراوانى در طول تاریخ به بار آورده است.
سپس قرآن مى افزاید: «اگر فرمانى از سوى پروردگار تو صادر نشده بود که آنها تا سر آمد معینى زنده و آزاد باشند خداوند در میان آنها داورى مى کرد» طرفداران باطل را نابود مى ساخت و پیروان حق را پیروز (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ).
آرى! دنیا سراى آزمون و پرورش و تکامل است، و این بدون آزادى عمل امکان پذیر نیست، این فرمان تکوینى خداوند است که از آغاز خلقت انسان بوده و دگرگونى در آن راه ندارد، این طبیعت زندگى دنیاست، ولى از امتیازات سراى آخرت حل تمام این اختلافات و رسیدن انسانیت به یکپارچگى کامل است.
و در آخرین جمله به توضیح حال کسانى مى پردازد که بعد از این گروه بر سر کار آمدند، گروهى که عهد پیامبران را درک نکردند، مى فرماید: «کسانى که بعد از آنها وارثان کتب آسمانى شدند از آن در شک و تردیدند، شکى توأم با بدبینى و سوء ظن»! (وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/306
پاسخ : صفحه ی 287 از قرآن کریم شامل آیات 13 تا 22 از سوره ی الشورى
(آیه 15)
آن گونه که مأمور شده اى استقامت کن! از آنجا که در آیات قبل مسأله تفرقه امتها بر اثر بغى و ظلم و انحراف مطرح شده، در این آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور مى دهد که براى حل اختلافات و احیاى آیین انبیا بکوشد، و در این راه نهایت استقامت را به خرج دهد.
مى فرماید: «پس به همین خاطر تو نیز (انسانها را به سوى این آیین واحد الهى) دعوت کن» (فَلِذلِکَ فَادْعُ).
سپس دستور به استقامت در این راه داده، مى گوید: «و آن چنان که مأمور شده اى استقامت نما» (وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ).
و از آنجا که هوى و هوس هاى مردم در این مسیر از موانع بزرگ راه است، در سومین دستور مى افزاید: «و از هوى و هوس هاى آنها پیروى مکن» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ).
چرا که هر گروهى تو را به تمایلات و منافع شخصى خود دعوت مى کنند، همان دعوتى که سر انجامش تفرقه و پراکندگى و نفاق است.
و چون هر دعوتى نقطه شروعى دارد، نقطه شروع آن را خود پیامبر صلّى اللّه علیه و اله قرار مى دهد، و در چهارمین دستور مى فرماید: «بگو: من ایمان آورده ام به هر کتابى که از سوى خدا نازل شده است» (وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ).
من در میان کتب آسمانى فرق نمى نهم، همه را به رسمیت مى شناسم، و از آنجا که براى ایجاد وحدت رعایت «اصل عدالت» ضرورت دارد، در پنجمین دستور آن را مطرح کرده، مى فرماید بگو: «من مأمورم که در میان همه شما عدالت کنم» (وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ).
چه در قضاوت و داوری ها، چه در حقوق اجتماعى و مسائل دیگر.
به دنبال این پنج دستور، به جهات مشترک همه اقوام که آن هم در پنج قسمت خلاصه شده، اشاره کرده، مى فرماید: «خدا پروردگار ما و شماست» (اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ).
«نتیجه اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن شما» (لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ).
«خصومت شخصى در میان ما نیست» (لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ).
از این گذشته سر انجام، همه ما در یک جا جمع مى شویم و «خداوند ما و شما را در یکجا (قیامت) جمع مى کند» (اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا).
و قاضى همه ما در آن روز یکى است آرى «بازگشت (همه) به سوى اوست» (وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).
به این ترتیب هم خداى ما یکى است، و هم سر انجام ما یکجاست و هم قاضى دادگاه و مرجع امورمان و از این گذشته همه در برابر اعمالمان مسؤولیم، و هیچ یک امتیازى بر دیگرى جز به ایمان و عمل پاک نداریم.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/306
پاسخ : صفحه ی 287 از قرآن کریم شامل آیات 13 تا 22 از سوره ی الشورى
(آیه 16)
از آنجا که در آیات گذشته این سخن به میان آمد که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مأمور بود ضمن احترام به محتواى کتب آسمانى عدالت را در میان همه مردم اجرا کند و هرگونه خصومت و محاجه با آنها را ترک کند، در اینجا براى تکمیل این سخن و این که حقانیت پیامبر اسلام نیاز به دلیل ندارد، مى فرماید: «آنها که در باره خداوند یکتا به محاجّه بر مى خیزند بعد از آن که دعوت او از سوى مردم پذیرفته شد دلیل آنها نزد پروردگارشان باطل و بى اساس است» (وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
«و خشم و غضب پروردگار بر آنهاست» (وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ). چون از روى علم و عمد به مخالفت خود ادامه مى دهند.
«و عذاب شدید الهى نیز (در قیامت) از آن آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ).
چرا که لجاجت و عناد ثمره اى جز این ندارد.
منظور از جمله «من بعد ما استجیب له» (بعد از آن که دعوت او اجابت شد) پذیرش توده هاى مردم پاکدل و بىغرض مى باشد که با الهام از فطرت الهى و مشاهده محتواى وحى و معجزات گوناگون پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله سر تسلیم در برابر او فرود آوردند.
(آیه 17)
شتاب نکنید، قیامت مى آید! در این آیه به یکى از دلائل توحید و قدرت پروردگار- که در عین حال متضمن اثبات نبوت است- در مقابل احتجاج کنندگان بى منطق پرداخته، مى گوید: «خداوند همان کسى است که کتاب آسمانى را به حق نازل کرد و همچنین میزان را» (اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ).
«حق» کلمه جامعى است که معارف و عقائد حقّه، و همچنین اخبار صحیح و برنامه هاى هماهنگ با نیازهاى فطرى و اجتماعى را و آنچه از این قبیل است شامل مى شود.
همچنین «میزان» در معنى کنائى به هرگونه معیار سنجش، و قانون صحیح الهى، و حتى شخص پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و امامان راستین علیهم السّلام که وجودشان معیار تشخیص حق از باطل است اطلاق مى گردد و میزان روز قیامت نیز نمونه اى است از این معنى.
به این ترتیب خداوند کتابى بر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله نازل کرده است که هم حق است، و هم میزان ارزیابى ارزش ها.
و از آنجا که نتیجه همه این مسائل، مخصوصا بروز و ظهور کامل حق و عدالت و میزان در قیامت است در پایان آیه مى گوید: «تو چه مى دانى شاید ساعت (قیام رستاخیز) نزدیک باشد»؟! (وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ).
همان قیامتى که وقتى بر پا شود همگان در دادگاه عدلش حضور مى یابند، و در برابر میزان سنجشى که حتى به اندازه سنگینى یک دانه خردل و کوچکتر از آن را دقیقا مى سنجند قرار مى گیرد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/307
پاسخ : صفحه ی 287 از قرآن کریم شامل آیات 13 تا 22 از سوره ی الشورى
(آیه 18)
سپس به موضع گیرى کفار و مؤمنان در برابر آن پرداخته، مى گوید: «آنها که به قیامت ایمان ندارند در باره آن شتاب مى کنند» و مى گویند: این قیامت کى خواهد آمد؟! (یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها).
آنها هرگز به خاطر عشق به قیامت و رسیدن به لقاى محبوب، این سخن را نمى گویند، بلکه از روى استهزاء و مسخره و انکار چنین تقاضایى دارند.
«ولى آنها که ایمان آورده اند پیوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و مى دانند آن حق است و خواهد آمد» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ).
و از اینجا روشن مىشود که ایمان به قیامت و دادگاه بزرگ عدل الهى مخصوصا با توجه به این معنى که هر لحظه احتمال وقوع آن مى رود چه تأثیر تربیتى عمیقى در مؤمنان دارد.
و در پایان آیه به عنوان یک اعلام عمومى، مى فرماید: «آگاه باشید کسانى که در قیامت تردید مى کنند (و با لجاج و عناد در مورد آن به محاجّه مى پردازند) در گمراهى عمیقى هستند» (أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ).
چرا که نظام این جهان خود دلیلى است بر این که مقدمه اى است براى جهان دیگر، که بدون آن، آفرینش این جهان، لغو و بى معنى است، نه با حکمت خداوند سازگار است و نه با عدالت او.
(آیه 19)
از آنجا که در آیات قبل بحثى از عذاب شدید خداوند به میان آمد، و نیز تقاضایى از ناحیه منکران معاد مطرح شده بود که چرا قیامت زودتر بر پا نمى شود؟ این آیه براى آمیختن آن «قهر» با «لطف» و براى پاسخگویى به شتاب کردن بى معنى منکران معاد مى فرماید: «خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهى) دارد» (اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ).
اگر در مجازات جاهلان مغرور تعجیل نمى کند آن هم از لطف اوست.
سپس یکى از مظاهر بزرگ لطف عمیمش را- که روزى گسترده اوست- مطرح کرده، مى گوید: «هرکس را بخواهد روزى مى دهد» (یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ).
منظور این نیست که گروهى از روزى او محرومند، بلکه منظور توسعه روزى است در باره هر کس بخواهد.
در آیه 27 از همین سوره نیز مى خوانیم: گستردگى و محدودیت روزى او روى حساب معینى است، چرا که «اگر خداوند روزى را براى همه گسترده سازد در زمین طغیان خواهند کرد».
روشن است که «روزى» در اینجا هم ارزاق معنوى را شامل مى شود و هم مادى را، هم جسمانى و هم روحانى.
و در پایان آیه مى افزاید: «او قوى و شکست ناپذیر است» (وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ).
اگر وعده روزى و لطف به بندگان مى دهد قادر بر انجام این امر مى باشد و به همین دلیل هرگز در وعده هاى او تخلف نیست.
منبع :
http://zaeim.parsiblog.com/Posts/307
پاسخ : صفحه ی 287 از قرآن کریم شامل آیات 13 تا 22 از سوره ی الشورى
(آیه 20)
مزرعه دنیا و آخرت! در این آیه با یک تشبیه زیبا، مردم جهان را در برابر روزی هاى پروردگار و چگونگى استفاده از آن، به کشاورزانى تشبیه مى کند که گروهى براى آخرت کشت مى کنند، و گروهى براى دنیا، و نتیجه هر یک از این دو زراعت را مشخص مى کند.
مى فرماید: «کسى که زراعت آخرت را طالب باشد به او برکت مى دهیم و بر محصولش مى افزاییم» (مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ).
«و آنها که فقط براى دنیا کشت کنند (و تلاش و کوششان براى بهره گیرى از این متاع زود گذر و فانى باشد) تنها کمى از آنچه را مى طلبند به آنها مى دهیم اما در آخرت هیچ نصیب و بهره اى نخواهند داشت» (وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ).
به این ترتیب نه دنیا پرستان به آنچه مى خواهند مى رسند و نه طالبان آخرت از دنیا محروم مى شوند، اما با این تفاوت که گروه اول با دست خالى به سراى آخرت مى روند و گروه دوم با دستهاى پر! تشبیه جالب و کنایه زیبایى است: انسانها همگى زارعند و این جهان مزرعه ماست اعمال ما بذرهاى آن و امکانات الهى بارانى است که بر آن مى بارد اما این بذرها بسیار متفاوت است. بعضى محصولش نامحدود، جاودانى و درختانش همیشه خرّم و سرسبز و پر میوه، اما بعضى دیگر محصولاتش بسیار کم، عمرش کوتاه و زود گذر و میوه هایى تلخ و ناگوار دارد.
(آیه 21)
از آنجا که در آیه 13 همین سوره سخن از تشریع دین از ناحیه پروردگار به وسیله پیامبران اولوا العزم بود در ادامه آن در این آیه براى نفى تشریع دیگران، و این که هیچ قانونى در برابر قانون الهى رسمیت ندارد، و اصولا حق قانونگذارى مخصوص خداست مىفرماید: «آیا آنها معبودانى دارند که دین و آیینى بىاذن خداوند براى آنان تشریع کردهاند» (أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ).
به دنبال آن با لحنى تهدید آمیز به تشریع کنندگان باطل هشدار داده مىگوید:
«هر گاه فرمان حتمى خداوند دائر به مهلت دادن به این گونه اشخاص نبود در میان آنها داورى مىشد» دستور عذابشان صادر مىگشت و مجالى به آنها نمىداد (وَ لَوْ لا کَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ).
در عین حال آنها نباید این حقیقت را فراموش کنند که «براى ظالمان عذاب دردناکى است» (وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
(آیه 22)
سپس به توضیح کوتاهى در باره «عذاب ظالمین» و توضیح بیشترى در باره «پاداش مؤمنان» در مقابل آنها، پرداخته، مى گوید: در آن روز «ستمگران را مى بینى که از اعمالى که انجام داده اند سخت بیمناکند، اما (چه فایده که) مجازات اعمالشان آنها را فرو مى گیرد» (تَرَى الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا کَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ).
«و اما کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند در بهترین و سرسبزترین باغهاى بهشت جاى دارند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ).
اما فضل الهى در باره مؤمنان صالح العمل به همین جا ختم نمى شود، آنها چنان مشغول الطاف او هستند که «هر چه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنها فراهم است» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
و به این ترتیب هیچ موازنه اى بین «عمل» و «پاداش آنها» وجود ندارد، بلکه پاداششان از هر نظر نامحدود است.
و از آن جالبتر تعبیر «عند ربّهم» (نزد پروردگارشان) مى باشد که بیانگر لطف بى حساب خداوند در باره آنهاست، چه موهبتى از این بالاتر که به مقام قرب خدا راه یابند؟
بى جهت نیست که در پایان آیه مى گوید: «این است فضل بزرگ» (ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/307