پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 59)
در این آیه با قاطعیت و صراحت خبر از وقوع قیامت داده، مى گوید: «ساعت (روز قیامت) بطور مسلم خواهد آمد، و شک و تردیدى در آن نیست، ولى بیشتر مردم ایمان نمى آورند» (إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ).
(آیه 60)
مرا بخوانید تا اجابت کنم! از آنجا که در آیات گذشته تهدیداتى نسبت به افراد بى ایمان و متکبر و مغرور آمده بود، در اینجا آن را با لطف و مهربانى مى آمیزد، و آغوش رحمتش را به روى توبه کنندگان مى گشاید.
نخست مى گوید: «پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم» (وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ).
«دعا» خود یک نوع عبادت است، چرا که در ذیل آیه واژه عبادت بر آن اطلاق شده و در ضمن تهدید شدیدى نسبت به کسانى که از دعا کردن ابا دارند، مى گوید: «کسانى که از عبادت من تکبر مى ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى شوند» (إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ).
در روایتى از امام صادق علیه السّلام آمده است که: «نزد خدا مقامى است که جز با دعا و تقاضا نمىتوان به آن رسید، و اگر بنده اى دهان خود را از دعا فرو بندد و چیزى تقاضا نکند چیزى به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواه تا به تو عطا شود، چرا که هر درى را بکوبید و اصرار کنید سر انجام گشوده خواهد شد».
(آیه 61)
و از آنجا که دعا و تقاضاى از خدا فرع بر معرفت خداوند است در این آیه از حقایقى سخن مى گوید که سطح معرفت آدمى را بالا مى برد، و یکى از شرائط دعا را که امید به اجابت است افزایش مى دهد.
مى فرماید: «خداوند کسى است که شب را براى شما آفرید تا در آن بیاسایید» (اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ).
چرا که تاریکى شب از یک سو موجب تعطیل قهرى برنامه هاى روزانه است، و از سوى دیگر خود تاریکى آرام بخش و مایه استراحت تن و اعصاب و روح است، و نور مایه جنبش و حرکت.
لذا به دنبال آن مى افزاید: «و روز را بینا و روشنى بخش» قرار داد (وَ النَّهارَ مُبْصِراً).
تا محیط زندگى انسانها را روشن سازد و براى هر گونه فعالیت آماده کند.
سپس اضافه مى کند: «خداوند نسبت به مردم صاحب فضل و کرم است، ولى بیشتر مردم شکر گزارى نمى کنند» (إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ).
اما اگر انسان چشمى بینا و قلبى دانا داشته باشد که خوان نعمت بى دریغ الهى را که همه جا گسترده است ببیند، و باران رحمت بىحسابش را که همه جا رسیده است مشاهده کند، بىاختیار زبان به شکر و ثناى او مىگشاید و خود را در مقابل این همه عظمت و رحمت کوچک و مدیون مى بیند.
(آیه 62)
این آیه از توحید ربوبیت پروردگار شروع کرده و به توحید خالقیت و ربوبیت ختم مى کند، مى فرماید: آن کس که این همه نعمتها را بر شما ارزانى داشته «این است خداوند، پروردگار شما» (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ).
همان خداوندى که «آفریننده همه چیز است» (خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ).
«هیچ معبودى جز او نیست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
در حقیقت وجود نعمتهاى فراوان الهى دلیل بر ربوبیت و مدبریت اوست.
و خالق همه چیز بودن دلیل دیگرى بر یگانگى او در ربوبیت است، چرا که خالق موجودات مالک و مربى آنهاست، زیرا لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیه او بر همه موجودات عالم هستى افاضه مى شود.
و در پایان آیه مى افزاید: «با این حال چگونه از راه حق منحرف مى شوید»؟ (فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ). و چرا از پرستش خداوند یگانه یکتا به سوى بتها روى مى آورید؟!
(آیه 63)
در این آیه به عنوان توضیح و تأکید مطالب گذشته مى فرماید:
«کسانى که آیات خدا را انکار مى کردند این گونه از طریق حق باز گردانده مى شوند» (کَذلِکَ یُؤْفَکُ الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/295
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 64)
این است پروردگار شما: قرآن همچنان بحث از مواهب بزرگ الهى و شمول آن نسبت به بندگان را ادامه مى دهد، تا هم شناخت بیشترى به آنها عطا کند، و هم امید افزونترى تا در پرتو آن به مقام دعا برآیند و از اجابت برخوردار شوند.
مى فرماید: «خداوند همان کسى است که زمین را براى شما جایگاه مطمئن و آرامى قرار داد» (اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً).
هماهنگ با ساختمان روح و جسم انسان، داراى منابع گوناگون، مشتمل بر همه وسائل مورد نیاز انسان، بسیار گسترده و مباح و رایگان.
سپس مى افزاید: «و آسمان را همچون سقفى» بالاى سرتان قرار داد (وَ السَّماءَ بِناءً).
منظور از «آسمان» در اینجا بیشتر همان جوّ و هواى فشرده اى است که گرداگرد زمین را فراگرفته، و همچون خیمه اى بر تمام کره زمین کشیده شده است.
این خیمه بزرگ الهى هم از شدت تابش نور آفتاب مى کاهد که اگر نبود اشعه آفتاب، و همچنین اشعه مرگبار کیهانى، موجود زندهاى را بر زمین نمى گذاشت، و به همین دلیل مسافران فضایى مجبورند دائما در برابر این پرتوها از لباسهاى مخصوص سنگین و گران قیمتى استفاده کنند.
به علاوه این خیمه جلو سقوط سنگهاى آسمانى را که پیوسته به کره زمین جذب مى شوند مى گیرد، و آنها را در نخستین برخورد به خاطر سرعت و فشارى که دارند آتش مىزند تا خاکستر آنها آرام بر زمین بنشیند.
سپس از آیات آفاقى به آیات انفسى پرداخته، مى گوید: «و او (کسى است که) شما را صورتگرى کرد، و صورتتان را نیکو آفرید» (وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ).
قامتى موزون و راست، با صورتى زیبا و دلپذیر، در نهایت نظم استحکام و همین ساختمان ویژه به انسان امکان مى دهد که به انواع کارها و صنایع ظریف یا سنگین دست زند، و با داشتن اعضاى مختلف به راحتى زندگى کند و از مواهب حیات بهره گیرد.
و سر انجام در بیان چهارمین و آخرین نعمت از این سلسله، موضوع روزیهاى پاکیزه را مطرح کرده، مى فرماید: «و او شما را از طیبات روزى داد» (وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ).
«طیّبات» معنى بسیار گسترده اى دارد که هر چیز پاکیزه اعم از غذا، لباس، همسران، خانه ها، مرکبها، حتى سخنان پاکیزه را شامل مى شود.
در پایان آیه بعد از بیان این چهار نعمت بزرگ- که نیمى از آن به آسمان و زمین بر مى گردد، و نیمى از آن به انسانها- مى فرماید: «این است خداوند پروردگار شما» (ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ).
و چون چنین است «جاوید و پر برکت است خداوندى که پروردگار عالمیان است» (فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ).
(آیه 65)
این آیه مسأله توحید عبودیت را از طریق دیگر تعقیب مى کند، و آن طریق انحصار حیات به معنى واقعى به خداوند است، مى فرماید: «اوست زنده واقعى» (هُوَ الْحَیُّ).
چرا که حیاتش از ذات اوست و متکى به غیر نیست، حیاتى است که در آن مرگ راه ندارد و جاودانه است، تنها خداوند چنین است، و همه موجودات زنده غیر از او حیاتى آمیخته به مرگ دارند، و این حیات محدود و موقت را از ذات پاک خداوند مى گیرند.
روشن است کسى را باید پرستش کرده که زنده است و داراى حیات مطلق، لذا به دنبال آن مى افزاید: «هیچ معبودى جز او وجود ندارد» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«و اکنون که چنین است تنها او را بخوانید، و دین خود را براى او خالص کنید» (فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
و هر چه غیر اوست کنار بگذارید که همه فانى مى شوند.
و آیه را با این جمله پایان مى دهد: «حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است» (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
این جمله در حقیقت تعلیمى است براى بندگان که خدا را به خاطر نعمتهایى که در آیات قبل اشاره شد، نعمتهایى که تمام وجود انسان را فراگرفته، مخصوصا نعمت حیات و زندگى، حمد و ستایش کنند، و شکر و سپاس گویند.
(آیه 66)
در این آیه به عنوان یک نتیجه گیرى از بحثهاى توحیدى گذشته و براى مأیوس ساختن مشرکان و بت پرستان روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى فرماید: «بگو: من نهى شده ام از این که معبودهایى که شما غیر از خدا مى خوانید پرستش کنم، چرا که بیّنات و دلائل روشن از سوى پروردگارم براى من آمده است» (قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی).
نه تنها نهى شده ام که غیر او را نپرستم بلکه: «مأمورم تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم» (وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ).
این که مى گوید: «من چنین مأموریت یافتهام و من چنین نهى شده ام» یعنى شما خودتان حساب خویش را برسید، بىآنکه حس لجاجتشان را تحریک کند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/295
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 67)
مراحل هفت گانه خلقت انسان: بار دیگر در ادامه آیات توحیدى به بخشى از «آیات انفسى» پرداخته مراحل تطور خلقت انسان را از خاک، و دوران جنینى، و دوران حیات در دنیا تا هنگام مرگ، در هفت مرحله بیان مى کند، تا هم عظمت قدرت و ربوبیت او روشن شود و هم مواهب و نعمتهایش بر بندگان.
مى فرماید: «او کسى است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده) سپس شما را بصورت طفلى (از شکم مادر) بیرون مى فرستد، بعد به مرحله کمال قوّت خود مى رسید و بعد از آن پیر مى شوید- و (در این میان) گروهى از شما پیش از رسیدن به این مرحله مى میرند- و در نهایت به سر آمد عمر خود مى رسید و شاید تعقّل کنید» (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
به این ترتیب نخستین مرحله، مرحله تراب و خاک است که اشاره به آفرینش آدم جد نخستین ما از خاک مى باشد، و یا خلقت همه انسانها از خاک، چرا که مواد غذایى که وجود انسان و حتى نطفه او را تشکیل مى دهد اعم از مواد حیوانى و گیاهى همه از خاک مایه مى گیرد.
مرحله دوم مرحله نطفه است که مربوط به همه انسانها جز آدم و همسرش حواست.
مرحله سوم مرحلهاى است که نطفه تکامل یافته، و نمو قابل ملاحظهاى نموده، و به صورت یک قطعه خون بسته در آمده است.
بعد از این، مرحله «مضغه» (چیزى شبیه به گوشت جویده شده) و مرحله ظهور اعضاء، مرحله حس و حرکت است که قرآن در اینجا سخنى از این سه مرحله به میان نیاورده هر چند در آیات دیگر به آن اشاره کرده است.
در اینجا چهارمین مرحله را مرحله تولد جنین ذکر مى کند، و مرحله پنجم را مرحله تکامل قدرت و قوت جسمى که بعضى آن را سن سى سالگى مى دانند که در آن حد اکثر نمو قواى جسمانى حاصل مى شود و بعضى آن را کمتر یا بیشتر گفته اند، البته ممکن است در افراد متفاوت باشد و قرآن از آن تعبیر به «بلوغ اشد» کرده است.
از آن به بعد مرحله عقب گرد و از دست دادن نیروها آغاز مى شود و تدریجا دوران پیرى که مرحله ششم است فرا مى رسد.
سر انجام پایان عمر که آخرین مرحله است فرا رسیده و انتقال از این سرا، به سراى جاویدان تحقق مى یابد.
آیا با این همه تغییرات و تطوّرات منظم، و حساب شده، باز هم جاى تردید در قدرت و عظمت مبدأ عالم هستى و الطاف و مواهب او وجود دارد؟
(آیه 68)
در این آیه سخن از مهمترین مظاهر قدرت پروردگار یعنى مسأله حیات و مرگ به میان مى آورد، همان دو پدیده اى که با تمام پیشرفت علوم بشرى هنوز جزء معمّاهاى ناگشوده است، مى فرماید: «او کسى است که زنده مى کند و مى میراند» (هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ).
جالب این که از موجودات زنده تک سلولى گرفته، تا حیوانات غول پیکر و از اعماق اقیانوس هاى تاریک و ظلمانى گرفته، تا پرندگانى که بر اوج آسمانها پرواز مى کنند، از گیاه ذره بینى بسیار کوچکى که در لابلاى امواج اقیانوس شناور است، تا درختانى که ده ها متر طول قامت دارند، هریک داراى نوعى حیات و شرائطى مخصوص به خود مى باشند و به همین نسبت مرگهاى آنها نیز متفاوت است، و بدون شک چهره هاى حیات متنوعترین چهره هاى جهان خلقت و اعجاب انگیزترین آنهاست.
اما قابل توجه این که هیچ یک از این مسائل مهم و پیچیده در برابر قدرت او سختى و مشکلى ندارد، و به محض اراده و فرمانش صورت مى گیرد.
لذا در پایان آیه مى فرماید: «و هنگامى که کارى مقرّر کند تنها به آن مى گوید: موجود باش! بىدرنگ موجود مى شود»! (فَإِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/296
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 69)
سرنوشت ستیزه جویان مغرور: باز هم در اینجا سخن از کسانى است که در آیات الهى به مجادله بر مى خیزند.
نخست مى گوید: «آیا ندیدى کسانى را که در آیات خدا مجادله مى کنند چگونه از راه حق منحرف مى شوند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ أَنَّى یُصْرَفُونَ).
این مجادله و گفتگوهاى توأم با لجاجت و عناد، این تقلیدهاى کورکورانه و تعصب هاى بىپایه سبب مى شود که آنها از صراط مستقیم به بیراهه کشیده شوند، چرا که حقایق تنها در پرتو روح حق جویى آشکار مى گردد.
(آیه 70)
سپس به توضیح بیشتر در باره آنها پرداخته، مى افزاید: «همان کسانى که کتاب (آسمانى) و آنچه رسولان خود را بدان فرستاده ایم تکذیب کردند» (الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا).
و در پایان آیه آنها را با این سخن تهدید مى کند: «آنان به زودى (نتیجه شوم کار خود را) مى فهمند» (فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
(آیه 71)
«آن هنگام که غلها و زنجیرها بر گردن آنها قرار گرفته و با این غل و زنجیر آنها را مى کشند» (إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ).
(آیه 72)
«به درون آب جوشان، و سپس در آتش دوزخ سوزانده مى شوند»! (فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ).
(آیه 73)
علاوه بر این عذابهاى جسمانى آنها را با یک سلسله عذابهاى دردناک روحى مجازات مى کنند، از جمله همان است که در این آیه به آن اشاره کرده، مى فرماید: «سپس به آنها گفته مى شود: کجایند آنچه را همتاى خدا قرار مى دادید»؟! (ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ).
(آیه 74)
همان معبودهایى را که «جز خدا پرستش مى کردید» (مِنْ دُونِ اللَّهِ). تا از شما شفاعت کنند و از میان این عذابهاى دردناک و امواج متلاطم آتش دوزخ رهایى بخشند، مگر بارها نگفتید که ما اینها را به خاطر آن پرستش مىکنیم که شفیعان ما باشند؟ پس کجا رفت شفاعتشان؟! ولى آنها با سر افکندگى و سرشکستگى در پاسخ «مى گویند: همه از نظر ما پنهان و گم شدند» (قالُوا ضَلُّوا عَنَّا).
سپس آنها مى بینند که اصل اعتراف به عبودیت بتها داغ ننگى بر پیشانیشان است، لذا در مقام انکار بر مى آیند و مى گویند: «ما اصلا قبل از این چیزى پرستش نمى کردیم»! (بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً).
اینها اوهام و خیالاتى بیش نبودند که ما آنها را واقعیتهایى مى پنداشتیم، اما امروز براى ما روشن شده که آنها اسم هایى بىمسمى و الفاظى بى معنى و مفهومند که پرستش آنها جز ضلالت و گمراهى و بیهودگى هیچ نبود، بنابر این آنها یک واقعیت غیر قابل انکار را بازگو مى کنند.
در پایان آیه مى فرماید: «این گونه خداوند کافران را گمراه مى سازد» (کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ).
کفر و لجاجت آنها پرده و حجابى بر قلب و فکر آنها مى شود، لذا راه مستقیم حق را گذارده، در بیراهه گام مى نهند و در قیامت نیز از راه بهشت محروم شده به بیراهه دوزخ کشیده مى شوند، آرى این چنین خداوند کافران را گمراه مى سازد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/296
صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
[golrooz] صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره یو آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ذَٰلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ(75)
اين [عقوبت] به سبب آن است كه در زمين به ناروا شادي و سرمستي مي كرديد و بدان سبب است كه [سخت به خود] مي نازيديد(75)
ادْخُلُوٓا۟ أَبْوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ(76)
از درهاي دوزخ درآييد در آن جاودان [بمانيد] چه بد است جاي سركشان(76)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ(77)
پس صبر كن كه وعده خدا راست است پس چه پاره اي از آنچه را كه به آنان وعده داده ايم به تو بنمايانيم چه تو را از دنيا ببريم [در هر صورت آنان] به سوي ما بازگردانيده مي شوند(77)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بَِٔايَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَآءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ(78)
و مسلما پيش از تو فرستادگاني را روانه كرديم برخي از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كرده ايم و برخي از ايشان را بر تو حكايت نكرده ايم و هيچ فرستاده اي را نرسد كه بي اجازه خدا نشانه اي بياورد پس چون فرمان خدا برسد به حق داوري مي شود و آنجاست كه باطل كاران زيان مي كنند(78)
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَٰمَ لِتَرْكَبُوا۟ مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ(79)
خدا [همان] كسي است كه چهارپايان را براي شما پديد آورد تا از برخي از آنها سواري گيريد و از برخي از آنها بخوريد(79)
وَلَكُمْ فِيهَا مَنَٰفِعُ وَلِتَبْلُغُوا۟ عَلَيْهَا حَاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَعَلَيْهَا وَعَلَي الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ(80)
و در آنها براي شما سودهاست تا با [سوار شدن بر] آنها به مقصودي كه در دلهايتان است برسيد و بر آنها و بر كشتي حمل مي شويد(80)
وَيُرِيكُمْ ءَايَٰتِهِ فَأَيَّ ءَايَٰتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ(81)
و نشانه هاي [قدرت] خويش را به شما مي نماياند پس كدام يك از آيات خدا را انكار مي كنيد(81)
أَفَلَمْ يَسِيرُوا۟ فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا۟ كَيْفَ كَانَ عَٰقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوٓا۟ أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَءَاثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَآ أَغْنَيٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ(82)
آيا در زمين نگشته اند تا ببينند فرجام كساني كه پيش از آنان بودند چگونه بوده است [آنها به مراتب از حيث تعداد] بيشتر از آنان و [از حيث] نيرو و آثار در روي زمين استوارتر بودند و[لي] آنچه به دست مي آوردند به حالشان سودي نبخشيد(82)
فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَٰتِ فَرِحُوا۟ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا۟ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ(83)
و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند به آن چيز [مختصري] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ريشخند مي گرفتند آنان را فروگرفت(83)
فَلَمَّا رَأَوْا۟ بَأْسَنَا قَالُوٓا۟ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ(84)
پس چون سختي [عذاب] ما را ديدند گفتند فقط به خدا ايمان آورديم و بدانچه با او شريك مي گردانيديم كافريم(84)
فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَٰنُهُمْ لَمَّا رَأَوْا۟ بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَٰفِرُونَ(85)
و[لي] هنگامي كه عذاب ما را مشاهده كردند ديگر ايمانشان براي آنها سودي نداد نت خداست كه از [ديرباز] در باره بندگانش چنين جاري شده و آنجاست كه ناباوران زيان كرده اند(85)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
حمٓ(1)
حاء ميم(1)
تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ(2)
وحي [نامه]اي است از جانب [خداي] رحمتگر مهربان(2)
كِتَٰبٌ فُصِّلَتْ ءَايَٰتُهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(3)
كتابي است كه آيات آن به روشني بيان شده قرآني است به زبان عربي براي مردمي كه مي دانند(3)
بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ(4)
بشارتگر و هشداردهنده است و[لي] بيشتر آنان رويگردان شدند در نتيجه [چيزي را] نمي شنوند(4)
وَقَالُوا۟ قُلُوبُنَا فِيٓ أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَآ إِلَيْهِ وَفِيٓ ءَاذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنۢ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَٰمِلُونَ(5)
و گفتند دلهاي ما از آنچه ما را به سوي آن مي خواني سخت محجوب و مهجور است و در گوشهاي ما سنگيني و ميان ما و تو پرده اي است پس تو كار خود را بكن ما [هم] كار خود را مي كنيم(5)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
(آیه 75)
این آیه به علت گرفتاریهاى این گروه در این همه بلا و مصیبت و عذاب اشاره کرده، مى گوید: «این عذابها به خاطر آن است که به ناحق در زمین شادى مى کردید و از روى غرور و مستى (شهوات) به خوشحالى مى پرداختید»! (ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ).
از مخالفت با پیامبران و کشتن مؤمنان و در فشار گذاردن محرومان و مستضعفان لذت مى بردید، اکنون باید کفاره آن همه شادى بى جا و غرور و غفلت و مستى شهوت را در میان این غل و زنجیرها، و در لابلاى شعله هاى آتش بدهید.
(آیه 76)
این جاست که به آنها خطاب مى شود که: «وارد شوید از درهاى جهنم، و جاودانه در آن بمانید» (ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها).
«و چه بد است جایگاه متکبّران» (فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ).
این جمله تأکید مجددى است بر این که سر چشمه اصلى بدبختهاى آنها همان کبر و غرور بوده است.
(آیه 77)
باز هم صبر کن: به دنبال بحثهاى گذشته در زمینه کارشکنی هاى کفار و کبر و غرور و تکذیب آنها نسبت به آیات الهى در این آیه و آیه بعد، پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را دلدارى داده، امر به صبر و استقامت در مقابل این مشکلات مى کند.
نخست مى فرماید: «اکنون که چنین است صبر کن که وعده خدا حق است» (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
هم وعده پیروزى که به تو داده شده، و هم وعده مجازات دردناک مستکبران مغرور و تکذیب کننده، هر دو حق است و بدون شک تحقق مى یابد.
سپس براى اینکه دشمنان حق چنین تصور نکنند که اگر در مجازاتشان تأخیرى رخ دهد مى توانند از چنگال کیفر و عذاب الهى بگریزند اضافه مى کند:
«و هر گاه قسمتى از مجازاتهایى را که به آنها وعده داده ایم در حال حیاتت به تو ارائه دهیم، و یا تو را (پیش از آن که آنان گرفتار عذاب شوند) از دنیا ببریم (مهم نیست) چرا که همه آنان را تنها بسوى ما باز مى گردانند» و ما به وعده هاى خود در باره آنان عمل خواهیم کرد (فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ).
وظیفه تو تنها ابلاغ آشکار و اتمام حجت بر همگان است، تا دلهاى بیدار در پرتو تبلیغ تو روشن گردد، و براى مخالفان نیز جاى عذر و بهانه اى باقى نماند، تو به هیچ چیزى جز به انجام این وظیفه، دلبستگى نداشته باش!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/296
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
(آیه 78)
باز براى مزید تسلى خاطر و دلدارى پیامبر اشاره به وضع مشابه پیامبران پیشین مى کند، که آنها نیز گرفتار چنین مشکلاتى بودند ولى همچنان به راه خود ادامه دادند، و پیروزى را در آغوش گرفتند، مى فرماید: «ما پیش از تو رسولانى فرستادیم، سرگذشت گروهى از آنان را (در قرآن) براى تو بازگو کرده ایم، هر چند سرگذشت گروهى دیگر را براى تو بیان ننمودیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ).
هر کدام با صحنه هایى از این قبیل و مشکلاتى طاقت فرسا دست به گریبان بودند، و در مقابل آنها اقوام لجوج و متکبر و مغرور فراوان قرار داشتند، ولى سر انجام آیین حق پیروز گشت و ظالمان و مجرمان مغلوب شدند.
اخبار متعدّدى در منابع مختلف اسلامى وارد شده که پیامبران الهى 124 هزار نفر بودند.
و از آنجا که مشرکان و کافران بهانه جو و لجوج هر روز در برابر انبیاى الهى تقاضاى معجزه دلخواه خود را داشتند، و مشرکان زمان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نیز همین شیوه را تکرار مى کردند، قرآن در دنباله این سخن اضافه مىکند: «هیچ پیامبرى حق نداشت و نمى توانست معجزه اى جز به فرمان خدا بیاورد»! (وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).
اصولا همه معجزات در اختیار خداست، و بازیچه دست کفار نمى تواند باشد.
سپس با لحنى جدّى و تهدیدآمیز به کسانى که مى گفتند اگر راست مى گویى چرا عذاب الهى به سراغ ما نمى آید هشدار مى دهد که: «هنگامى که فرمان الهى (براى مجازات این منکران لجوج) صادر شود در میان آنها به حق داورى خواهد شد، و پیروان باطل در آن هنگام زیان خواهند کرد» (فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ).
در آن روز درهاى توبه بسته مى شود و رهروان راه باطل به روشنى مى بینند که تمام سرمایههاى هستى خود را از کف داده و متاعى نخریدند.
(آیه 79)
منافع گوناگون چهار پایان: بار دیگر به نشانه هاى قدرت خداوند و مواهب گستردهاش نسبت به انسانها باز مى گردد، و گوشه دیگرى از آن را شرح مى دهد، تا هم به عظمت او آشناتر شوند، و هم حسّ شکر گزارى را که وسیله اى براى معرفت اللّه است در آنها برانگیزد.
مى فرماید: «خداوند همان کسى است که چهار پایان را براى شما آفرید، تا بر آنها سوار شوید، و از آنها تغذیه کنید» (اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ).
بعضى از آنها تنها براى تغذیه مورد استفاده قرار مى گیرند همچون گوسفند، و بعضى هم براى سوارى و هم براى تغذیه مانند شتر که هم کشتى بیابانهاى خشک و سوزان است و هم وسیلهاى براى تغذیه آدمیان!
(آیه 80)
از این گذشته استفاده هاى فراوان دیگرى نیز از آنها مى شود، همانگونه که آیه شریفه به آن اشاره کرده، مى فرماید: «و براى شما در آنها منافع بسیارى (جز اینها) است» (وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ).
از شیر و پشم و پوست و سایر اجزاى آنها استفاده مى کنید و حتى فضولات بدن آنها نیز در کشاورزى و غیره قابل استفاده است.
سپس مى افزاید منظور دیگر از آفرینش آنها این بوده: «تا بوسیله آنها به مقصدى که در دل دارید برسید» (وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَةً فِی صُدُورِکُمْ).
تعبیر فوق مى تواند اشاره به استفاده هاى تفریحى، هجرت و سیاحت، مسابقه ها و گاه کسب ابهت و مانند آن باشد.
و از آنجا که اینها همه وسیله مسافرت در خشکى هستند، در پایان آیه مى افزاید: «و بر آنها (چهار پایان) و بر کشتیها سوار مى شوید» (وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ).
در کشتیها خاصیتى آفرید که با تمام ثقل و سنگینى بر روى آب باقى بماند، و جریان بادها را آن چنان منظم قرار داده که مىتوان از آنها در مسیرهاى معینى پیوسته استفاده کرد و «با آن به دیدار آشنا رسید».
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/297
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
(آیه 81)
در این آیه براى تأکید و گرفتن اقرار از همگان مى فرماید: «و خدا آیاتش را همواره به شما نشان مى دهد، پس (بگویید) کدامیک از آیات خدا را مى توانید انکار کنید»؟!َ یُرِیکُمْ آیاتِهِ فَأَیَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ).
آیا آیات و نشانه هاى او را در «آفاق» مى توانید انکار کنید یا آیات او را در انفس؟
به راستى با این که آیات و نشانه هاى او براى همگان روشن است چرا گروهى راه انکار را پیش مى گیرند؟
(آیه 82)
آخرین آیات سوره مؤمن در حقیقت یک نوع نتیجه گیرى از بحثهاى گذشته است.
نخست مى گوید: آیا آنها در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنها مى زیستند چگونه شد»؟! (أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
همان کسانى «که از نظر تعداد نفرات از آنها بیشتر، و از نظر قوت و آثارشان در زمین از آنها فزونتر بود» (کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ).
کثرت نفرات آنها را از قبورشان مىتوان شناخت، و قدرت و آثارشان را در زمین از آنچه از آنها به یادگار مانده! تعبیر به «آثارا فى الارض» ممکن است اشاره به پیشرفت گسترده کشاورزى آنها باشد- چنانکه در آیه 9 سوره روم آمده- و یا اشاره به ساختمانهاى عظیم و بناهاى محکم اقوام پیشین در دل کوهها و بر صحنه دشتها- چنانکه در آیه 128 و 129 سوره شعرا بیان شده است.
ولى به هر حال «نیروهایى را که به دست مى آورند هرگز (به هنگام وزش طوفان بلا و عذاب الهى) نتوانست آنها را بىنیاز سازد و نجات دهد» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ). بلکه تمام این قدرتها در لحظاتى کوتاه درهم کوبیده شدند.
(آیه 83)
در این آیه به چگونگى برخورد آنها با پیامبران و معجزات و دلائل روشن انبیا اشاره کرده، مى گوید: «هنگامى که رسولان آنها با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمدند (از آنان روى گرداندند، و) تنها به معلوماتى که خود داشتند دل بستند و خوشحال بودند» و غیر آن را هیچ شمردند (فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ).
و همین امر سبب شد تا «آنچه را از عذاب و تهدیدهاى الهى به باد استهزا مى گرفتند بر سر آنان فرود آید» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
یعنى با اتکاى به علوم محدود بشرى، خواه در معارف عقلى و اعتقادات یا در دنیا و یا شبهات واهى که آن را علم مى پنداشتند، علومى را که از سر چشمه وحى صادر شده بود نفى مى کردند و به باد استهزا مى گرفتند، و به علوم اندک خوشحال بودند و خویشتن را بکلى از انبیا بىنیاز مى دیدند.
(آیه 84)
قرآن نتیجه این خودخواهى و غرور را در این آیه و آیه بعد چنین بیان کرده: «پس هنگامى که شدت عذاب ما را دیدند (عذابى که براى ریشه کن کردن آنها نازل شده بود و فرمان قطعى پروردگار را در زمینه نابودیشان به همراه داشت، از کرده خود پشیمان شدند، خود را موجودى ضعیف و ناتوان دیدند و رو به درگاه حق آوردند و فریادشان بلند شد و) گفتند: اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم، و نسبت به معبودهایى که شریک او مى شمردیم کافر شدیم»! (فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ).
(آیه 85)
«اما هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند ایمان آنها به حالشان سودى نداشت» (فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا). چرا که به هنگام نزول «عذاب استیصال» درهاى توبه بسته مى شود.
این حکم مخصوص افراد یا اقوام معینى نیست، بلکه چنانکه قرآن در دنبال همین سخن مى گوید: «این سنت الهى است که در مورد بندگان گذشته نیز اجرا شده است» (سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ).
سپس آیه را با این جمله پایان مى دهد: «و در آن هنگام (که عذاب الهى دامانشان را فرو گرفت) خسران و زیان کافران آشکار شد» (وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ).
آن روز فهمیدند که سرمایهاى جز مشتى غرور و پندار نداشتند، و آنچه را آب حیات خیال مى کردند سرابى بیش نبود.
و به این ترتیب سوره مؤمن که با توصیف حال کافران مغرور آغاز شده بود، با پایان زندگى دردناک آنها خاتمه مىیابد!
«پایان سوره مؤمن (غافر)»
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/297
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
سوره فصّلت [41]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 54 آیه است
محتواى سوره:
محتواى این سوره را مىتوان در چند بخش خلاصه کرد:
1- توجه به قرآن و بحثهاى فراوانى پیرامون آن.
2- توجه به آفرینش آسمان و زمین، مخصوصا آغاز آفرینش جهان از ماده گازى شکل (دخان) و مراحل پیدایش کره زمین و کوهها و گیاهان و حیوانات.
3- اشاراتى به سرگذشت اقوام مغرور و سرکش پیشین، از جمله قوم عاد و ثمود، و سرنوشت دردناک آنها و اشاره کوتاهى به داستان موسى (ع).
4- انذار و تهدید مشرکان و کافران مخصوصا با ذکر آیات تکان دهنده اى در باره قیامت و گواهى اعضاى بدن حتى پوست تن انسان، و توبیخ شدید پروردگار نسبت به آنها به هنگامى که در برابر عذاب الهى قرار مى گیرند.
5- پارهاى از دلائل رستاخیز و قیامت و خصوصیات و ویژگیهاى آن.
6- سر انجام سوره را با بحث جالب و کوتاهى پیرامون «آیات آفاقى و انفسى پروردگار» و بازگشتى بر مسأله معاد پایان مى بخشد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام مى خوانیم: «هر کس که «حم سجده» را بخواند خداوند به تعداد هر حرفى از آن ده حسنه به او عطا مى کند».
در حدیث دیگرى نقل شده که: پیامبر صلّى اللّه علیه و اله هیچ شب به خواب نمىرفت مگر این که سوره «تبارک» و «حم سجده» را مى خواند.
نامگذارى این سوره به «فصّلت» از آیه سوم آن گرفته شده، و به «حم سجده» از این جهت است که با «حم» آغاز مى شود و آیه 37 آن آیه سجده است.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/298
پاسخ : صفحه ی 282 از قرآن کریم شامل آیات 75 تا 85 از سوره ی و آیات 1 تا 5 از سوره ی فصلت
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)
باز هم عظمت قرآن: در روایات اسلامى آمده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله پیوسته بتهاى مشرکان را مذمت مى کرد، و قرآن را بر آنها مى خواند تا به راه توحید باز گردند، اما آنها مى گفتند: این شعر محمد است، و بعضى مى گفتند:
این «کهانت» است (کهانت غیب گویی هایى بود که گروهى به ادعاى خود ارتباط با جنیان داشتند) و بعضى مى گفتند: اینها خطبه هاى زیبایى است که او مى خواند (و نامش را «قرآن» گذاشته است).
روزى «ابو جهل» به «ولید بن مغیره» گفت: اى «ابا عبد شمس» اینهایى را که محمد مى گوید: چیست؟
گفت: بگذارید سخنانش را بشنوم، گفت: اى محمّد! چیزى از اشعارت را براى من بخوان! فرمود: شعر نیست، بلکه کلام خداست که پیامبران و رسولانش را با آن مى فرستاده.
گفت: هر چه هست بخوان! رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله قرائت سوره حم سجده را آغاز کرد، هنگامى که به آیه «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» (آیه 13 همین سوره) رسید، «ولید» از شنیدن آن لرزید و مو بر تنش راست شد، از جا برخواست و به سوى خانه خود رفت و به سراغ قریش نیامد! این روایت به خوبى نشان مى دهد که تا چه حد آیات این سوره پر جاذبه و تکان دهنده است، تا آنجا که در اندیشمند متعصب عرب چنین عکس العملى را بجا مى گذارد.
به تفسیر آیات باز گردیم.
باز در آغاز این سوره به «حروف مقطعه» برخورد مى کنیم: «حا- میم» (حم).
که براى دومین بار در آغاز سوره هاى قرآن خودنمایى مى کند، که بعضى «حم» را نام سوره و یا «ح» را اشاره به «حمید» و «م» را اشاره به «مجید» که دو نام از نامهاى بزرگ خداوند است دانسته اند.
(آیه 2)
سپس اشاره به عظمت قرآن کرده، مى گوید: «این کتابى است که از سوى خداوند رحمن و رحیم نازل شده است» (تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ).
«رحمت عامه» خداوند و «رحمت خاصه» او دست به دست هم داده اند و نزول این آیات را سبب شده است.
(آیه 3)
بعد از بیان اجمالى فوق در باره قرآن به بیان تفصیلى پرداخته، و اوصاف پنج گانهاى براى این کتاب آسمانى بیان مى کند، اوصافى که ترسیم روشن و گویایى از چهره اصلى قرآن در بر دارد.
نخست مى گوید: «کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده» (کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ). و شرح و تفصیل تمام نیازمندی هاى انسان را در تمام زمینه ها ذکر نموده است.
«در حالى که فصیح و گویاست» (قُرْآناً عَرَبِیًّا).
«براى جمعیتى که آگاهند» (لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ).
(آیه 4)
«قرآنى که بشارت دهنده و بیم دهنده است» (بَشِیراً وَ نَذِیراً).
نیکان را بشارت مى دهد و مجرمان را تهدید مى کند.
«ولى بیشتر آنها روى گردان شدند از این رو چیزى نمى شنوند» (فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ).
به این ترتیب نخستین امتیاز این کتاب بزرگ آسمانى این است که مسائل مختلف مورد نیاز بشر در آن تبیین و تشریح شده است، ولى افسوس که متعصبان لجوج گوش شنوا ندارند، گویى کرند و هیچ نمى شنوند.
(آیه 5)
اما عکس العمل منفى این کوردلان به همین جا ختم نمى شد، بلکه تلاش و کوشش داشتند که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را از دعوت خود مأیوس سازند، و به او ثابت کنند که در مقابل دعوت تو گوش شنوایى در این دیار نیست، و بیهوده تلاش مکن! آیه شریفه مى گوید: «آنها گفتند: قلبهاى ما در برابر دعوت تو در پوششهایى قرار گرفته، و گوشهاى ما سنگین است، و میان ما و تو حجابى وجود دارد»! (وَ قالُوا قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ وَ فِی آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ).
حال که چنین است کار به کار ما نداشته باش «تو به دنبال عمل خود باش، ما هم براى خود عمل مى کنیم» (فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ).
این نهایت وقاحت و بىشرمى و نادانى است که انسان با تمام وجودش این چنین از حق گریزان باشد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/298