وقتی آخر یه قصه، غصه ی تلخ فراقه
خاطرات سبز و رنگی همشون یه مشت سرابه
قلم از سکه میفته، چشم میشه یه رود پر آب
دل اسیر درد دلتنگی میشه یه دشت مرداب
نمایش نسخه قابل چاپ
وقتی آخر یه قصه، غصه ی تلخ فراقه
خاطرات سبز و رنگی همشون یه مشت سرابه
قلم از سکه میفته، چشم میشه یه رود پر آب
دل اسیر درد دلتنگی میشه یه دشت مرداب
قلمی در دستم ، شاهد رقص اقاقی هستم
عاشق بارانم ، از شکوهش مستم[golrooz]
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی[golrooz]
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر شیر
گربه دولت برسی مست نگردی مردی
باده پر خوردن و هوشیار نشستن سهل است
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
دیدار جهان بی تو غم انگیز شد،ای یار! **** انگار،بهاری است که پاییز شد ای یار!
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بهترین لحظه های روز و شبم
لحظه های شکفتن سحر است