پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 34)
متکبران جبّار از درک صحیح محرومند: در یک بررسى اجمالى در آیات گذشته و آینده چنین به نظر مى رسد که «مؤمن آل فرعون» براى نفوذ در قلب تیره فرعون و فرعونیان و زدودن زنگار کبر و کفر از آنها سخنان خود را در پنج شکل و مقطع مطرح کرد:
«مقطع اول» سخنان دو جانبه و احتیاط آمیز و دعوت آن قوم کافر طغیانگر به پرهیز از ضرر محتمل بود.
در «مقطع دوم» آنها را به سیر و مطالعه در احوال اقوام پیشین دعوت مى کند.
در «مقطع سوم» قسمتى از تاریخ خودشان را متذکر مى شود، که چندان فاصله از آنها ندارد و آن مسأله نبوّت «یوسف» است که از اجداد موسى بود، و طرز برخورد آنها با دعوت او را مطرح مى کند.
مى گوید: «و پیش از این، یوسف با دلائل روشن براى هدایت شما آمد» (وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ).
«اما شما همچنان در دعوت او شکّ و تردید داشتید» (فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ).
نه از این جهت که دعوت او پیچیدگى داشت، و نشانه ها و دلائل او کافى نبود، بلکه به خاطر ادامه خودکامگی ها، سرسختى نشان دادید.
سپس براى این که خود را از هرگونه تعهد و مسؤولیت خلاص کنید و به خودکامگى و هوسرانى خویش ادامه دهید «تا زمانى که (یوسف) از دنیا رفت گفتید: هرگز خداوند بعد از او رسولى مبعوث نخواهد کرد» (حَتَّى إِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا).
و به خاطر این روش نادرست تان مشمول هدایت الهى نشدید، آرى «این گونه خداوند هر اسرافکار تردید کننده وسوسه گر را گمراه مى کند» (کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ).
شما از یک سو راه اسراف و تجاوز از حدود الهى را پیش گرفتید، و از سوى دیگر در همه چیز شک و تردید و وسوسه نمودید، و این دو کار سبب شد که خداوند دامنه لطفش را از شما برگیرد، و شما را در وادى ضلالت رها سازد.
(آیه 35)
این آیه به معرفى «مسرفان مرتاب» پرداخته، مى گوید: «همانها که در آیات خدا بىآنکه دلیلى برایشان آمده باشد به مجادله بر مى خیزند» (الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ). بى آنکه هیچ دلیل روشنى از عقل و نقل براى سخنان خود داشته باشند.
سپس براى نشان دادن زشتى این عمل مى افزاید: این گونه جدال بى اساس در مقابل حق «خشم عظیمى نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آورده اند به بار مى آورد» (کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا).
چرا که «جدال به باطل» و موضع گیرى بىدلیل و بى منطق در برابر آیات الهى هم مایه گمراهى مجادله کنندگان، و هم اسباب ضلالت دیگران است.
و در پایان آیه به دلیل عدم تسلیم آنها در مقابل حق اشاره کرده، مى فرماید:
«این گونه خداوند بر دل هر متکبّر جبّارى مهر مى نهد»! (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ).
لجاجت ها و عناد در برابر حق پرده اى ظلمانى بر فکر انسان مى اندازد و حس تشخیص را از او مى گیرد.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/292
پاسخ : صفحه ی 279 از قرآن کریم شامل آیات 25 تا 38 از سوره ی غافر
(آیه 36)
مى خواهم به آسمان روم تا از خداى موسى خبر گیرم! گر چه سخنان «مؤمن آل فرعون» این اثر را گذاشت که فرعون را از تصمیم قتل موسى بازداشت، ولى نتوانست فرعون را از مرکب غرور پایین آورد.
«فرعون گفت: اى هامان! براى من بناى مرتفعى بساز شاید به وسائلى دست یابم» (وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ).
(آیه 37)
«وسائل (صعود به) آسمانها تا از خداى موسى آگاه شوم، هر چند گمان مى کنم او دروغگو باشد» (أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً).
آرى «این چنین اعمال بد فرعون در نظرش آراسته جلوه کرد و از راه حق بازداشته شد» (وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ).
«اما توطئه و مکر فرعون جز به زیان و نابودى نمى انجامد» (وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِی تَبابٍ).
ظاهر این است فرعون به عنوان چند هدف دست به چنین کارى زد:
1- او مى خواست وسیله اى براى اشتغال فکرى مردم و انصراف ذهن آنها از مسأله نبوت موسى و قیام بنى اسرائیل فراهم آورد.
2- او مى خواست از این طریق کمک مادى و اقتصادى به توده هاى زحمتکش کند، و کارى هرچند موقت براى بى کاران فراهم سازد تا کمى مظالم او را فراموش کنند و وابستگى مردم از نظر اقتصادى به خزینه او بیشتر گردد.
3- برنامه این بود که بعد از پایان بنا بر فراز آن رود و نگاهى به آسمان کند و احتمالا تیرى در کمان گذارد و پرتاب کند و باز گردد، و براى تحمیق مردم بگوید:
خداى موسى هر چه بود تمام شد! به سراغ کار خود بروید، و فکرتان راحت باشد!
(آیه 38)
از من پیروى کنید تا راه راست را به شما نشان دهم گفتیم «مؤمن آل فرعون» سخنان خود را در چند مقطع بیان کرد، در اینجا چهارمین مقطع از سخنان او آمده که مقصود خود را از طریق دیگرى دنبال مى کند، و آن توجه دادن به «ناپایدارى زندگى دنیا» و «مسأله معاد و حشر و نشر» است و توجه به آنها بدون شک تأثیر عمیقى در تربیت انسانها دارد.
نخست مى گوید: «و کسى که ایمان آورده بود صدا زد: اى قوم من! از من پیروى کنید تا من شما را به راه حق ارشاد کنم» (وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/292
صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَٰقَوْمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ الْحَيَوٰةُ الدُّنْيَا مَتَٰعٌ وَإِنَّ الْءَاخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ(39)
اي قوم من اين زندگي دنيا تنها كالايي [ناچيز] است و در حقيقت آن آخرت است كه سراي پايدار است(39)
مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَيٰٓ إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَٰلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَيٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُو۟لَٰٓئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ(40)
هر كه بدي كند جز به مانند آن كيفر نمي يابد و هر كه كار شايسته كند چه مرد باشد يا زن در حالي كه ايمان داشته باشد در نتيجه آنان داخل بهشت مي شوند و در آنجا بي حساب روزي مي يابند(40)
۞ وَيَٰقَوْمِ مَا لِيٓ أَدْعُوكُمْ إِلَي النَّجَوٰةِ وَتَدْعُونَنِيٓ إِلَي النَّارِ(41)
و اي قوم من چه شده است كه من شما را به نجات فرا مي خوانم و [شما] مرا به آتش فرا مي خوانيد(41)
تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا۠ أَدْعُوكُمْ إِلَي الْعَزِيزِ الْغَفَّٰرِ(42)
مرا فرا مي خوانيد تا به خدا كافر شوم و چيزي را كه بدان علمي ندارم با او شريك گردانم و من شما را به سوي آن ارجمند آمرزنده دعوت مي كنم(42)
لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِيٓ إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلَا فِي الْءَاخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَآ إِلَي اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَٰبُ النَّارِ(43)
آنچه مرا به سوي آن دعوت مي كنيد به ناچار نه در دنيا و نه در آخرت [درخور] خواندن نيست و در حقيقت برگشت ما به سوي خداست و افراطگران همدمان آتشند(43)
فَسَتَذْكُرُونَ مَآ أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِيٓ إِلَي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌۢ بِالْعِبَادِ(44)
پس به زودي آنچه را به شما مي گويم به ياد خواهيد آورد و كارم را به خدا مي سپارم خداست كه به [حال] بندگان [خود] بيناست(44)
فَوَقَيٰهُ اللَّهُ سَئَِّاتِ مَا مَكَرُوا۟ وَحَاقَ بَِٔالِ فِرْعَوْنَ سُوٓءُ الْعَذَابِ(45)
پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مي كردند حمايت فرمود و فرعونيان را عذاب سخت فرو گرفت(45)
النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوٓا۟ ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ(46)
[اينك هر] صبح و شام بر آتش عرضه مي شوند و روزي كه رستاخيز بر پا شود [فرياد مي رسد كه] فرعونيان را در سخت ترين [انواع] عذاب درآوريد(46)
وَإِذْ يَتَحَآجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَٰٓؤُا۟ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوٓا۟ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا نَصِيبًا مِّنَ النَّارِ(47)
و آنگاه كه در آتش شروع به آوردن حجت مي كنند زيردستان به كساني كه گردنكش بودند مي گويند ما پيرو شما بوديم پس آيا مي توانيد پاره اي از اين آتش را از ما دفع كنيد(47)
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوٓا۟ إِنَّا كُلٌّ فِيهَآ إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ(48)
كساني كه گردنكشي مي كردند مي گويند [اكنون] همه ما در آن هستيم خداست كه ميان بندگان [خود] داوري كرده است(48)
وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا۟ رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ(49)
و كساني كه در آتشند به نگهبانان جهنم مي گويند پروردگارتان را بخوانيد تا يك روز از اين عذاب را به ما تخفيف دهد(49)
قَالُوٓا۟ أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَيِّنَٰتِ قَالُوا۟ بَلَيٰ قَالُوا۟ فَادْعُوا۟ وَمَا دُعَٰٓؤُا۟ الْكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٍ(50)
مي گويند مگر پيامبرانتان دلايل روشن به سوي شما نياوردند مي گويند چرا مي گويند پس بخوانيد و[لي] دعاي كافران جز در بيراهه نيست(50)
إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ فِي الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَٰدُ(51)
در حقيقت ما فرستادگان خود و كساني را كه گرويده اند در زندگي دنيا و روزي كه گواهان برپاي مي ايستند قطعا ياري مي كنيم(51)
يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّٰلِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوٓءُ الدَّارِ(52)
[همان] روزي كه ستمگران را پوزش طلبي شان سود نمي دهد و براي آنان لعنت است و برايشان بدفرجامي آن سراي است(52)
وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْهُدَيٰ وَأَوْرَثْنَا بَنِيٓ إِسْرَٰٓءِيلَ الْكِتَٰبَ(53)
و قطعا موسي را هدايت داديم و به فرزندان اسرائيل تورات را به ميراث نهاديم(53)
هُدًي وَذِكْرَيٰ لِأُو۟لِي الْأَلْبَٰبِ(54)
[كه] رهنمود و يادكردي براي خردمندان است(54)
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنۢبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَٰرِ(55)
پس صبر كن كه وعده خدا حق است و براي گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش(55)
إِنَّ الَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَٰنٍ أَتَيٰهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَٰلِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ(56)
در حقيقت آنان كه در باره نشانه هاي خدا بي آنكه حجتي برايشان آمده باشد به مجادله برمي خيزند در دلهايشان جز بزرگنمايي نيست [و] آنان به آن [بزرگي كه آرزويش را دارند] نخواهند رسيد پس به خدا پناه جوي زيرا او خود شنواي بيناست(56)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 39)
سپس افزود: «اى قوم من! (به این دنیا دل نبندید که) این زندگى دنیا متاع زود گذرى است، و آخرت سراى همیشگى و ابدى شماست» (یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ).
گیرم که با هزار مکر و فسون، ما پیروز شویم و حق را پشت سر اندازیم، دست به انواع ظلم و ستم دراز کنیم، و دامان ما به خونهاى بى گناهان آغشته شود، مگر عمر ما در این جهان چه اندازه خواهد بود؟
(آیه 40)
مسأله تنها فانى بودن این دنیا و باقى بودن سراى آخرت نیست، مهم مسأله حساب و جزاست: «هر کس عمل بدى انجام دهد فقط به اندازه آن به او کیفر داده مى شود، اما کسى که عمل صالحى انجام دهد- خواه مرد یا زن- در حالى که مؤمن باشد آنان وارد بهشت مىشوند و روزى بى حسابى به ایشان داده خواهد شد» (مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزى إِلَّا مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ).
او در این سخنان حساب شدهاش از یکسو اشاره به عدالت خداوند در مورد مجرمان مى کند.
و از دیگر سوم اشاره به فضل بى انتهاى او که در مقابل یک عمل صالح پاداش بىحساب به مؤمنان داده مى شود.
و از سوى سوم لزوم توأم بودن ایمان و عمل صالح را یادآور مى شود.
و از سوى چهارم مساوات مرد و زن در پیشگاه خداوند و در ارزشهاى انسانى را مطرح مى کند.
به هر حال او با این سخن کوتاه خود این واقعیت را بیان مى کند که متاع این جهان گرچه ناچیز است و ناپایدار، ولى مى تواند وسیله رسیدن به پاداش بى حساب گردد، چه معامله اى از این پرسودتر؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/292
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 41)
آخرین سخن! در پنجمین و آخرین مرحله، «مؤمن آل فرعون» پرده ها را کنار زد، و بیش از آن نتوانست ایمان خود را مکتوم دارد، آنچه گفتنى بود گفت.
از قرائن بر مى آید که آن قوم لجوج و مغرور متقابلا از مزایاى شرک سخن گفتند، و او را به بت پرستى دعوت نمودند.
لذا او فریاد زد و گفت: «اى قوم! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مى کنم اما شما مرا به سوى آتش مى خوانید»؟! (وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَى النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَى النَّارِ).
من سعادت شما را مى طلبم، و شما بدبختى مرا، من شما را به شاهراه هدایت مى خوانم و شما مرا به بیراهه مى خوانید.
(آیه 42)
آرى «شما مرا دعوت مى کنید که به خداى یگانه کافر شوم و شریک هایى که به آن علم ندارم براى او قرار دهم، در حالى که من شما را به سوى خداوند عزیز غفّار دعوت مى کنم» (تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَى الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ).
تعبیر به «عزیز» و «غفار» از یک سو اشاره به این مبدأ بزرگ بیم و امید است و از سوى دیگر اشاره اى به نفى الوهیت بتها و فراعنه که نه عزتى در آنان است و نه عفو و گذشتى!
(آیه 43)
سپس افزود: «قطعا آنچه مرا به سوى آن مى خوانید نه دعوتى در دنیا دارد و نه در آخرت» (لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ).
این بتها هرگز رسولانى به سوى مردم نفرستاده اند تا آنها را به سوى خود دعوت کنند و نه در آخرت مى توانند حاکمیت بر چیزى داشته باشند و به همین دلیل، باید بدانید «تنها بازگشت ما در قیامت به سوى خداست» (وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَى اللَّهِ).
اوست که رسولان خود را براى هدایت انسانها فرستاده، و اوست که آنها را در برابر اعمالشان پاداش و کیفر مى دهد.
و نیز باید بدانید که «اسرافکاران و متجاوزان اهل دوزخند» (وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ).
(آیه 44)
و در آخرین سخنش با تهدیدى پر معنى گفت: «به زودى آنچه را من امروز به شما مى گویم به خاطر خواهید آورد» (فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ).
و هنگامى که آتش خشم و غضب الهى دامانتان را در این جهان و آن جهان بگیرد به صدق گفتار من پى مى برید.
اما افسوس که آن زمان دیر است، اگر در آخرت باشد راه بازگشت وجود ندارد، و اگر در دنیا باشد به هنگام نزول عذاب تمام درهاى توبه بسته مى شود.
سپس افزود: «و من تمام کارهاى خود را به خداوند یگانه یکتا واگذار مى کنم که او نسبت به بندگانش بیناست» (وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ).
و به همین دلیل نه از تهدیدهاى شما مىترسم، و نه کثرت و قدرت شما و تنهایى من مرا به وحشت مى افکند.
(آیه 45)
خداوند هم این بنده مؤمن مجاهد را تنها نگذاشت، چنانکه در این آیه مى خوانیم: «خداوند او را از نقشه هاى شوم و سوء آنها نگه داشت» (فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا).
ولى در مقابل «عذابهاى شدیدى بر آل فرعون نازل گردید» (وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ).
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/293
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 46)
عذاب و مجازات الهى همه اش دردناک است، اما تعبیر به «سوء العذاب» در آیه قبل نشان مى دهد که خداوند عذاب دردناکترى براى این گروه انتخاب فرمود این همان چیزى است که در این آیه به آن اشاره کرده، مى فرماید:
مجازات دردناک آنها «همان آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه مى شوند» (النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا).
«و روزى که قیامت بر پا مى گردد (دستور مى دهد) آل فرعون را در شدیدترین عذاب وارد کنید» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ).
(آیه 47)
محاجّه ضعفا و مستکبران در دوزخ! از آنجا که مؤمن آل فرعون در پایان سخنانش جمعیت فرعونیان را به مسأله قیامت و عذاب دوزخ توجه داد، قرآن رشته سخن را در همین زمینه به دست گرفته و دنبال مى کند، و صحنه هایى از گفتگوى پرخاشگرانه دوزخیان را در دل آتش منعکس مى سازد.
نخست مى فرماید: «به خاطر بیاور هنگامى را که آنها در آتش دوزخ محاجه و گفتگو مى کنند، پس ضعفا به مستکبران مى گویند: ما پیروان شما بودیم، آیا اکنون سهمى از عذاب و نصیبى از آتش دوزخ را به جاى ما پذیرا مى شوید»؟ (وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ).
منظور از «ضعفا» کسانى هستند که علم کافى و استقلال فکرى نداشتند، چشم و گوش بسته به دنبال سردمداران کفر حرکت مى کردند که قرآن از آنها به عنوان مستکبران یاد کرده است.
(آیه 48)
به هر حال مستکبران در پاسخ این سخن سکوت نمى کنند اما جوابى مى گویند که از نهایت ضعف و زبونى آنها حکایت دارد، چنانکه در آیه شریفه به آن اشاره کرده، مى فرماید: «مستکبران مى گویند: ما همگى در آن (آتش) هستیم زیرا خداوند در میان بندگانش به عدالت حکم کرده است»! (قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ).
(آیه 49)
اینجا که دست آنها از هر وسیله اى کوتاه مى شود رو به سوى خازنان دوزخ و مأموران عذاب مى کنند «و این دوزخیان به خازنان جهنم مى گویند:
شما از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد» (وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ).
آنها مى دانند که مجازات الهى بر طرف شدنى نیست، تنها تقاضایشان این است که یک روز عذاب الهى از آنان برداشته شود یک روز تخفیف بگیرند نفسى تازه کنند، و اندکى بیاسایند، و به همین قانع هستند!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/293
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 50)
ولى مراقبان دوزخ «مى گویند: آیا پیامبران شما دلائل روشن برایتان نیاوردند»؟ و آیا بقدر کافى براى شما اتمام حجت نشد؟ (قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ).
در پاسخ «مى گویند: آرى» (قالُوا بَلى).
خازنان دوزخ به «آنان مى گویند: پس هر چه مى خواهید (خدا را) بخوانید ولى دعاى کافران (به جایى نمىرسد و) جز در ضلالت نیست» (قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ).
شما خود معترفید که پیامبران الهى با دلائل روشن آمدند، اما به آنها اعتنا نکردید و کافر شدید، بنابر این هر چه دعا کنید سودى ندارد.
(آیه 51)
ما مؤمنان را یارى مى دهیم! از آنجا که در آیات پیشین سخن از «مؤمن آل فرعون» آن مرد مجاهد و مبارز کم نظیر و حمایت خداوند از او مطرح بود، در اینجا به عنوان یک قانون کلى حمایت خویش را از پیامبران و مؤمنان در دنیا و آخرت بیان مى دارد.
مى فرماید: «ما بطور مسلم رسولان خود و کسانى را که ایمان آورده اند در زندگى دنیا و روز قیامت که گواهان بر پا مى خیزند یارى مى دهیم» (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ).
حمایتى که بىقید و شرط است و به همین جهت انواع پیروزیها را به دنبال دارد، اعم از پیروزى در منطق و بیان، یا پیروزى در جنگها، یا فرستادن عذاب الهى بر مخالفان و نابود کردن آنان و یا امدادهاى غیبى که قلب را تقویت و روح را به لطف الهى نیرومند و قوى مى سازد.
مقصود از «اشهاد» فرشتگان و پیامبران و مؤمنانند که گواهان اعمال انسانها مى باشند.
(آیه 52)
اما آن روز روز رسوایى و بدبختى کافران و ظالمان است، چنانکه در این آیه مى افزاید: «همان روزى که عذر خواهى ظالمان سودى به حالشان نمى بخشد، و لعنت خدا مخصوص آنهاست، و خانه و جایگاه بد نیز به آنها تعلق دارد» (یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ).
(آیه 53)
سپس قرآن یکى از موارد یارى رسولان و پیروزى آنها را در پرتو حمایت الهى بر دشمنان عنوان کرده، مى گوید: «و ما به موسى هدایت بخشیدیم و بنى اسرائیل را وارثان کتاب آسمانى (تورات) قرار دادیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْهُدى وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ).
هدایتى که خداوند به موسى ارزانى داشت معنى گسترده اى دارد که هم مقام نبوت و وحى را شامل مى شود، و هم کتاب آسمانى یعنى تورات، و هم هدایت هایى که در مسیر انجام رسالتش به او داده شد، و معجزاتى که در اختیار او قرار گرفت.
(آیه 54)
در این آیه مى افزاید: این کتاب آسمانى «مایه هدایت و تذکّر براى صاحبان عقل بود» (هُدىً وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ).
تفاوت «هدایت» و «ذکرى» در این است که هدایت در آغاز کار است، اما «تذکر» به عنوان یادآورى در برابر مسائلى است که انسان قبلا شنیده و به آن ایمان آورده اما از صفحه خاطرش محو شده است، و به تعبیر دیگر کتب آسمانى هم آغازگر هدایت است هم تداوم بخش آن.
ولى هم در آغاز، و هم در ادامه کار، بهره واقعى را «اولوا الالباب» و صاحبان مغز و اندیشه مى برند، نه نابخردان لجوج و نه متعصبان چشم و گوش بسته.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/294
پاسخ : صفحه ی 280 از قرآن کریم شامل آیات 39 تا 56 از سوره ی غافر
(آیه 55)
در این آیه سه دستور مهم به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مى دهد که در حقیقت دستوراتى است عمومى و همگانى هر چند مخاطب شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است. نخست مى گوید: «پس صبر و شکیبایى پیشه کن که وعده خدا حق است» (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
در برابر عناد و لجاجت دشمنان و کارشکنى آنان صبر کن.
در مقابل نادانى جمعى از دوستان و سستى و سهل انگارى و احیانا آزار آنان صبر کن.
و در برابر تمایلات نفس و هوسهاى سرکش و خشم و غضب نیز شکیبایى نما.
تمام پیروزیهایى که نصیب پیامبر و مسلمانان نخستین شد در سایه همین صبر و استقامت بود، و امروز نیز بدون آن غلبه بر دشمنان فراوان و مشکلات زیاد ممکن نیست.
در دستور دوم مى فرماید: «و براى گناهت استغفار کن» (وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ).
مسلم است پیامبر به خاطر مقام عصمت مرتکب گناهى نمى شد، ولى چنانکه گفته ایم این گونه تعبیرات در قرآن مجید در مورد پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و سایر انبیاء علیهم السّلام اشاره به گناهان نسبى است. چرا که یک لحظه غفلت و حتى یک ترک اولى در مورد آنها سزاوار نیست، و باید از همه این امور برکنار باشند و هرگاه از آنها سر زند، از آن استغفار مى کنند.
در آخرین دستور مى فرماید: «و هر صبح و شام تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور» (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ).
(آیه 56)
در آیات گذشته خداوند پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را به صبر و شکیبایى در مقابل مخالفان و نغمه هاى ناموزون و توطئه هاى شوم آنها دعوت مى کرد، در اینجا انگیزه مجادله و ستیزه جوئی هاى آنان را در مقابل حق شرح مى دهد.
مى گوید: «کسانى که بدون منطق و دلیلى که از سوى خدا براى آنها آمده باشد در آیات الهى مجادله مى کنند، در سینه هاشان جز تکبر نیست» (إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ).
و به این ترتیب آیه گواه زنده اى بر این حقیقت است که سر چشمه اصلى این گونه مجادله ها، کبر و غرور و خود محورى است.
سپس مى افزاید: «آنها هرگز به منظور خود نخواهند رسید» (ما هُمْ بِبالِغِیهِ).
هدف آنان این است که خود را بزرگ ببینند، فخر بفروشند و بر جامعه حکومت کنند، اما جز ذلت و زیر دست بودن بهرهاى نخواهند گرفت.
در پایان آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور مى دهد که از شرّ این گونه افراد مغرور و خودخواه و بى منطق به خدا پناه ببرد، مى فرماید: «اکنون که چنین است به خدا پناه ببر که او شنوا و بیناست» (فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ).
هم سخنان بى اساس آنها را مى شنود و هم توطئهها و اعمال زشتشان را مى بیند.
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/294
صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
[golrooz] صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر [golrooz]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
لَخَلْقُ السَّمَٰوَٰتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ(57)
قطعا آفرينش آسمانها و زمين بزرگتر [و شكوهمندتر] از آفرينش مردم است ولي بيشتر مردم نمي دانند(57)
وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَيٰ وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ الصَّٰلِحَٰتِ وَلَا الْمُسِيٓءُ قَلِيلًا مَّا تَتَذَكَّرُونَ(58)
و نابينا و بينا يكسان نيستند و كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند [نيز] با [مردم] بدكار [يكسان] نيستند چه اندك پند مي پذيريد(58)
إِنَّ السَّاعَةَ لَءَاتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ(59)
در حقيقت رستاخيز قطعا آمدني است در آن ترديدي نيست ولي بيشتر مردم ايمان نمي آورند(59)
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِيٓ أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(60)
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كساني كه از پرستش من كبر مي ورزند به زودي خوار در دوزخ درمي آيند(60)
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِتَسْكُنُوا۟ فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ(61)
خدا [همان] كسي است كه شب را براي شما پديد آورد تا در آن آرام گيريد و روز را روشني بخش [قرار داد] آري خدا بر مردم بسيار صاحب تفضل است ولي بيشتر مردم سپاس نمي دارند(61)
ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَٰلِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّيٰ تُؤْفَكُونَ(62)
اين است خدا پروردگار شما [كه] آفريننده هر چيزي است خدايي جز او نيست پس چگونه [از او] بازگردانيده مي شويد(62)
كَذَٰلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا۟ بَِٔايَٰتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ(63)
كساني كه نشانه هاي خدا را انكار مي كردند اين گونه [از خدا] رويگردان مي شوند(63)
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَآءَ بِنَآءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَٰتِ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَٰلَمِينَ(64)
خدا [همان] كسي است كه زمين را براي شما قرارگاه ساخت و آسمان را بنايي [گردانيد] و شما را صورتگري كرد و صورتهاي شما را نيكو نمود و از چيزهاي پاكيزه به شما روزي داد اين است خدا پروردگار شما بلندمرتبه و بزرگ است خدا پروردگار جهانيان(64)
هُوَ الْحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَٰلَمِينَ(65)
اوست [همان] زنده اي كه خدايي جز او نيست پس او را در حالي كه دين [خود] را براي وي بي آلايش گردانيده ايد بخوانيد سپاس[ها همه] ويژه خدا پروردگار جهانيان است(65)
۞ قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَآءَنِيَ الْبَيِّنَٰتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَٰلَمِينَ(66)
بگو من نهي شده ام از اينكه جز خدا كساني را كه [شما] مي خوانيد پرستش كنم [آن هم] هنگامي كه از جانب پروردگارم مرا دلايل روشن رسيده باشد و مامورم كه فرمانبر پروردگار جهانيان باشم(66)
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوٓا۟ أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا۟ شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّيٰ مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوٓا۟ أَجَلًا مُّسَمًّي وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ(67)
او همان كسي است كه شما را از خاكي آفريد سپس از نطفه اي آنگاه از علقه اي و بعد شما را [به صورت] كودكي برمي آورد تا به كمال قوت خود برسيد و تا سالمند شويد و از ميان شما كسي است كه مرگ پيش رس مي يابد و تا [بالاخره] به مدتي كه مقرر است برسيد و اميد كه در انديشه فرو رويد(67)
هُوَ الَّذِي يُحْيِ وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَيٰٓ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(68)
او همان كسي است كه زنده مي كند و مي ميراند و چون به كاري حكم كند همين قدر به آن مي گويد باش بي درنگ موجود مي شود(68)
أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ يُجَٰدِلُونَ فِيٓ ءَايَٰتِ اللَّهِ أَنَّيٰ يُصْرَفُونَ(69)
آيا كساني را كه در [ابطال] آيات خدا مجادله مي كنند نديده اي [كه] تا كجا [از حقيقت] انحراف حاصل كرده اند(69)
الَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِالْكِتَٰبِ وَبِمَآ أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(70)
كساني كه كتاب [خدا] و آنچه را كه فرستادگان خود را بدان گسيل داشته ايم تكذيب كرده اند به زودي خواهند دانست(70)
إِذِ الْأَغْلَٰلُ فِيٓ أَعْنَٰقِهِمْ وَالسَّلَٰسِلُ يُسْحَبُونَ(71)
هنگامي كه غلها در گردنهايشان [افتاده] و [با] زنجيرها كشانيده مي شوند(71)
فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ(72)
در ميان جوشاب [و] آنگاه در آتش برافروخته مي شوند(72)
ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ(73)
آنگاه به آنان گفته مي شود آنچه را در برابر خدا [با او] شريك مي ساختيد كجايند(73)
مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا۟ ضَلُّوا۟ عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُوا۟ مِن قَبْلُ شَئًْا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَٰفِرِينَ(74)
مي گويند گمشان كرديم بلكه پيشتر [هم] ما چيزي را نمي خوانديم اين گونه خدا كافران را بي راه مي گذارد(74)
صدق الله العلي العظيم
پاسخ : صفحه ی 281 از قرآن کریم شامل آیات 57 تا 74 از سوره ی غافر
(آیه 57)
و از آنجا که یکى از موارد مهم مجادله کفار در برابر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مسأله معاد و زنده شدن انسانها بعد از مرگ بود، در این آیه با یک بیان روشن مسأله معاد را متذکر شده، مى فرماید: «آفرینش آسمانها و زمین از آفرینش انسانها مهمتر و بالاتر است، ولى بیشتر مردم نمى دانند» (لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).
کسى که توانایى دارد این کرات عظیم و کهکشانهاى وسیع و گسترده را با آن همه عظمت بیافریند، و اداره و تدبیر کند چگونه از احیاى مردگان عاجز و ناتوان خواهد بود؟
در این آیه یکى دیگر از عوامل «مجادله» باطل را ذکر کرده که آن «جهل» است، در حالى که در آیات قبل مسأله «کبر» مطرح شده بود، و این هر دو رابطه نزدیک با هم دارند، چرا که سر چشمه «کبر» «جهل و نادانى» و عدم شناخت قدر خود یا مقدار علم و دانایى خویشتن است.
(آیه 58)
در این آیه در یک مقایسه روشن وضع حال این متکبران جاهل را در مقابل مؤمنان آگاه، روشن ساخته، مى گوید: «نابینا و بینا هرگز مساوى نیستند».
(وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ).
«همچنین کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، با بدکاران» یکسان نخواهند بود (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِیءُ).
اما شما بر اثر خودخواهى و جهل «کمتر متذکر مى شوید» (قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ).
نابینا همان آدم نادان و بى خبرى است که پرده هاى کبر و غرور بر چشمانش افتاده، و اجازه درک حقایق را به او نمى دهد، و بینا کسى است که در پرتو نور علم و استدلالات منطقى، حق را مشاهده مى کند، آیا این دو با هم برابرند؟!
منبع : http://zaeim.parsiblog.com/Posts/294